۱۳۹۲/۰۴/۰۸
–
۱۰۵۰ بازدید
«حلم» به معنای منضبط کردن نفس از هیجان غضب و احساسات است؛ به گونهای که حالت سکون، طمأنینه و صبر در مقابل ناملایمات به انسان دست میدهد و از سبک مغزی، اقدامات نابخردانه و بیپروایی پرهیز میکند. بنابراین، میتوان گفت که حلم، محصول اعتدال در قوه غضب است و «حلیم»، کسی است که اهل افراط و تفریط در اِعمال قوه غضب نباشد؛ در نتیجه، به کسی که با داشتن قدرت انتقام و کیفر، عجله نکند، حلیم میگویند. «حلیم» از اوصاف فعلی خداوند است
واژه علم کاربردهای متفاوت دارد؛
«حلم» به معنای منضبط کردن نفس از هیجان غضب و احساسات است؛ به گونهای که حالت سکون، طمأنینه و صبر در مقابل ناملایمات به انسان دست میدهد و از سبک مغزی، اقدامات نابخردانه و بیپروایی پرهیز میکند. بنابراین، میتوان گفت که حلم، محصول اعتدال در قوه غضب است و «حلیم»، کسی است که اهل افراط و تفریط در اِعمال قوه غضب نباشد؛ در نتیجه، به کسی که با داشتن قدرت انتقام و کیفر، عجله نکند، حلیم میگویند. «حلیم» از اوصاف فعلی خداوند است
واژه علم کاربردهای متفاوت دارد؛
1. گاهی منظور از علم ، دانش تجربی و آگاهی حاصل از شناخت طبیعت و متکی بر تجربه و آزمون است (Science) که نزد دانشمندان علوم کاربردی به این معنا بیشتر مراد می باشد.
2. گاهی منظور از علم، مطلق دانش است که شامل الهیات، ریاضیات و طبیعیات می شود(Knowledge) که نزد دانشمندان علوم بنیادی و فلسفی بیشتر به این معنا مراد است.
3. گاهی منظور از علم، دانش خداشناسی و آنچه به ارتباط انسان با خدا مربوط می شود که نزد دانشمندان دینی بیشتر این معنا است. هنگامی که از تقابل علم و دین و یا علم و ایمان گفته می شود, بیشتر منظور علم به معنای(Science) است. ویژگی علم به معنای گوناگون آن است که علم از مقوله ادراکات و عقل است. در حالی که ایمان از مقوله باور درونی است و جایگاه آن قلب است از این رو علم حصولی و علم حضوری چه بسا زمینه ساز ایمان شود البته گاهی شدت علم در کشف حقایق و رساندن انسان به حقیقت کامل و خداوند عالم به اندازه ای زیاد است که با تقویت ایمان و نورانیت دل همراه می شود که از آن به نور علم یاد می شود در این صورت از حیطه عقل و مقوله ادراکات فراتر می رود و به حیطه قلب و محبت وارد می شود
از نظر اسلام تحصیل بعضی علوم واجب عینی است و بر هرکسی واجب است مثل علم عقاید و اخلاق و احکام اسلامی و تحصیل بعضی علوم واجب کفایی است که عداه ای باید دنبال آن بروند مثل علوم حوزوی و علوم دانشگاهی که برای حفظ نظام و پیشرفت جامعه لازم است بنابراین علوم مختلف دانشگاهی مثل گیاه پزشکی، زیست شناسی نیز برای عده ای که از عهده آن بر می آیند واجب و لازم است و بعنوان یک وظیفه شرعی می باشد علاوه بر آنکه انسان بانیت خدایی همه امور را می تواند به عبادت تبدیل کند حتی راه رفتن و آب خوردن را.
توضیح بیشتر:
اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدی است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور می دهد: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون… ؛ [ای پیامبر!] بگو: آیا کسی که عالم است با کسی که نمی داند برابر است».(زمر، آیه 9)
پیامبر اسلام در مقام ارزش گذاری به علم می فرماید: «طلب علم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه علم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد».(اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35)
در زمینه ایمان گفتنی است «ایمان» از نظر لغوى به معناى گرویدن، عقیده داشتن، ایمن کردن و باور داشتن است (فرهنگ معین) و از نظر اصطلاحى به معناى گرایش به دین است. گرایش آمیزه ای از باورداشت و احساس محبت به دین را می گویند. ایمان یعنى، انسان به یگانگى خداوند، رسالت پیامبر اکرم(ص)، امامت دوازده امام (ع) و عدالت خداوند و… قائل باشد و با عشق و علاقه به پرستش خدای یگانه بپردازد و از انبیا و اولیای او تبعیت نماید.
البته اشخاص در این اعتقادات مختلف هستند: برخى، ایمان زبانى دارند و گروهى ایمان عقلى دارند؛ یعنى، به این امور علم دارند و برخى نیز از این دو مرحله گذشته و به ایمان قلبى رسیده اند که ثمره آن باور داشتن تمامى این مسائل همراه با احساس است. و شاید یکى از مناسبت هایى که باعث شده معناى لغوى ایمان به معناى اصطلاحى یاد شده سوق داده شود، ایمن شدن آدمى از بسیارى از خطرها و مشکلات روحى و اجتماعى در اثر ایمان است.
ایمان قلبی یعنی باور آمیخته با محبت و احساس و دوست داشتن، زیرا قلب مرکز احساس در انسان است. قلب چون به حقیقتی معتقد شود، شوق و حب نسبت به آن پیدا می کند و همت انسان را به سوی آن برمی انگیزد و در این حالت است که اطمینان و آرامشی وجود آدمی را فرا می گیرد و حرکت به سوی عمل آغاز می شود و این با مفهوم ایمان که از «امن» گرفته شده و با «امنیت» و «امان» هم خانواده است سازگار می باشد.
در امان خانه ایمان بنشین و ایمن باش گر امان بایدت، البته مرو زین مأمن
علم به معنی شناخت و معرفت است, ولی ایمان – که امرى کاملاً اختیارى است – عبارت است از معرفت توأم با باور و دوست داشتن و تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل نسبت به خداوند متعال و رسول او و آموزه هایى که به بشریت ارائه کرده اند. ایمان امرى اختیارى است به دلیل آن که در آیات بسیار به آن، امر شده است و روشن است که امر به چیزى از سوى حکیم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختیارى بودن آن چیز دارد نگا: بقره / 41، 91، 186 – نساء / 136 – آل عمران / 179. و در این آیه به اختیارى بودن آن تصریح شده است: «إن هذه تذکرة فمن شاء اتخذ إلى ربه سبیلا» ؛ مزمل، آیه 19. «قطعاً این [آیات ] اندرزى است تا هر که بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پیش گیرد».
ایمان در قرآن، گونه اى از معرفت وعلم را داراست، ولى تمام هویت آن، از سنخ علم و معرفت نیست؛ بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز مى باشدحجرات / 15 – بقره / 42 – توبه / 110. ؛ «إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون» ؛ حجرات / 15.«در حقیقت، مؤمنان کسانى اند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر ]شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند. اینانند که راست کردارند». پس اهل ایمان کسانى اند که در ایمان به خدا و رسول تردیدى نداشته، به آنها علم و یقین دارند «ود کثیر من أهل الکتاب لویردونکم من بعد إیمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى یأتی الله بأمره…» ؛ بقره / 109. «بسیارى از اهل کتاب – پس از این که حق بر ایشان آشکار شد – از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مى کردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد».
این آیه، به روشنى حکایتگر این حقیقت است که بسیارى از اهل کتاب على رغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افکنند. بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود.
کافر و مؤمن خدا گویند لیک در میان هردو فرقى هست نیک
آن گدا گوید خدا را بهر نان متقى گوید خدا از عین جان
گر بدانستى گدا از گفت خویش پیش چشم او نه کم ماندى نه بیش
سال ها گوید خدا آن نان خواه همچو خر، مصحف کشد از بهر کاه
گر به دل درتافتى گفتِ لبش ذره ذره گشته بودى قالبش
نام دیوى ره برد در ساحرى تو به نام حق پشیزى مى برى
مثنوى / 2 / 502 – 497.
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست، چرا که آیات متعددى وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است، نگا: عصر / 3 – نساء / 124 و 162 – اعراف / 152 – فاطر / 10. اما عمل لازمه ایمان است و در واقع، ثمره و نتیجه آن تلقى گشته است؛ به صورتى که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایدارى و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط مى یابد. نگا: نساء / 65 – انفال / 3 و 4 – مجادله / 22 – بقره / 177.
از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمى عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبى او ژرف تر و مستحکم تر باشد، ایمان هم افزایش مى یابد و هر چه معرفت کم تر و سطحى تر و خضوع قلبى اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مى یابد. به هر روى، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ایمان، یعنى معرفت و تسلیم قلبى، ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد. نگا: آل عمران / 173 – انفاق، 2 – نساء / 136.
مؤمنى او، مؤمنى تو بى گمان در بیان هر دو فرقى بیکران
واژه علم کاربردهای متفاوت دارد؛
1. گاهی منظور از علم ، دانش تجربی و آگاهی حاصل از شناخت طبیعت و متکی بر تجربه و آزمون است (Science) که نزد دانشمندان علوم کاربردی به این معنا بیشتر مراد می باشد.
2. گاهی منظور از علم، مطلق دانش است که شامل الهیات، ریاضیات و طبیعیات می شود(Knowledge) که نزد دانشمندان علوم بنیادی و فلسفی بیشتر به این معنا مراد است.
3. گاهی منظور از علم، دانش خداشناسی و آنچه به ارتباط انسان با خدا مربوط می شود که نزد دانشمندان دینی بیشتر این معنا است. هنگامی که از تقابل علم و دین و یا علم و ایمان گفته می شود, بیشتر منظور علم به معنای(Science) است. ویژگی علم به معنای گوناگون آن است که علم از مقوله ادراکات و عقل است. در حالی که ایمان از مقوله باور درونی است و جایگاه آن قلب است از این رو علم حصولی و علم حضوری چه بسا زمینه ساز ایمان شود البته گاهی شدت علم در کشف حقایق و رساندن انسان به حقیقت کامل و خداوند عالم به اندازه ای زیاد است که با تقویت ایمان و نورانیت دل همراه می شود که از آن به نور علم یاد می شود در این صورت از حیطه عقل و مقوله ادراکات فراتر می رود و به حیطه قلب و محبت وارد می شود
از نظر اسلام تحصیل بعضی علوم واجب عینی است و بر هرکسی واجب است مثل علم عقاید و اخلاق و احکام اسلامی و تحصیل بعضی علوم واجب کفایی است که عداه ای باید دنبال آن بروند مثل علوم حوزوی و علوم دانشگاهی که برای حفظ نظام و پیشرفت جامعه لازم است بنابراین علوم مختلف دانشگاهی مثل گیاه پزشکی، زیست شناسی نیز برای عده ای که از عهده آن بر می آیند واجب و لازم است و بعنوان یک وظیفه شرعی می باشد علاوه بر آنکه انسان بانیت خدایی همه امور را می تواند به عبادت تبدیل کند حتی راه رفتن و آب خوردن را.
توضیح بیشتر:
اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدی است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور می دهد: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون… ؛ [ای پیامبر!] بگو: آیا کسی که عالم است با کسی که نمی داند برابر است».(زمر، آیه 9)
پیامبر اسلام در مقام ارزش گذاری به علم می فرماید: «طلب علم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه علم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد».(اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35)
در زمینه ایمان گفتنی است «ایمان» از نظر لغوى به معناى گرویدن، عقیده داشتن، ایمن کردن و باور داشتن است (فرهنگ معین) و از نظر اصطلاحى به معناى گرایش به دین است. گرایش آمیزه ای از باورداشت و احساس محبت به دین را می گویند. ایمان یعنى، انسان به یگانگى خداوند، رسالت پیامبر اکرم(ص)، امامت دوازده امام (ع) و عدالت خداوند و… قائل باشد و با عشق و علاقه به پرستش خدای یگانه بپردازد و از انبیا و اولیای او تبعیت نماید.
البته اشخاص در این اعتقادات مختلف هستند: برخى، ایمان زبانى دارند و گروهى ایمان عقلى دارند؛ یعنى، به این امور علم دارند و برخى نیز از این دو مرحله گذشته و به ایمان قلبى رسیده اند که ثمره آن باور داشتن تمامى این مسائل همراه با احساس است. و شاید یکى از مناسبت هایى که باعث شده معناى لغوى ایمان به معناى اصطلاحى یاد شده سوق داده شود، ایمن شدن آدمى از بسیارى از خطرها و مشکلات روحى و اجتماعى در اثر ایمان است.
ایمان قلبی یعنی باور آمیخته با محبت و احساس و دوست داشتن، زیرا قلب مرکز احساس در انسان است. قلب چون به حقیقتی معتقد شود، شوق و حب نسبت به آن پیدا می کند و همت انسان را به سوی آن برمی انگیزد و در این حالت است که اطمینان و آرامشی وجود آدمی را فرا می گیرد و حرکت به سوی عمل آغاز می شود و این با مفهوم ایمان که از «امن» گرفته شده و با «امنیت» و «امان» هم خانواده است سازگار می باشد.
در امان خانه ایمان بنشین و ایمن باش گر امان بایدت، البته مرو زین مأمن
علم به معنی شناخت و معرفت است, ولی ایمان – که امرى کاملاً اختیارى است – عبارت است از معرفت توأم با باور و دوست داشتن و تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل نسبت به خداوند متعال و رسول او و آموزه هایى که به بشریت ارائه کرده اند. ایمان امرى اختیارى است به دلیل آن که در آیات بسیار به آن، امر شده است و روشن است که امر به چیزى از سوى حکیم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختیارى بودن آن چیز دارد نگا: بقره / 41، 91، 186 – نساء / 136 – آل عمران / 179. و در این آیه به اختیارى بودن آن تصریح شده است: «إن هذه تذکرة فمن شاء اتخذ إلى ربه سبیلا» ؛ مزمل، آیه 19. «قطعاً این [آیات ] اندرزى است تا هر که بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پیش گیرد».
ایمان در قرآن، گونه اى از معرفت وعلم را داراست، ولى تمام هویت آن، از سنخ علم و معرفت نیست؛ بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز مى باشدحجرات / 15 – بقره / 42 – توبه / 110. ؛ «إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون» ؛ حجرات / 15.«در حقیقت، مؤمنان کسانى اند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر ]شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند. اینانند که راست کردارند». پس اهل ایمان کسانى اند که در ایمان به خدا و رسول تردیدى نداشته، به آنها علم و یقین دارند «ود کثیر من أهل الکتاب لویردونکم من بعد إیمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى یأتی الله بأمره…» ؛ بقره / 109. «بسیارى از اهل کتاب – پس از این که حق بر ایشان آشکار شد – از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مى کردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد».
این آیه، به روشنى حکایتگر این حقیقت است که بسیارى از اهل کتاب على رغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افکنند. بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود.
کافر و مؤمن خدا گویند لیک در میان هردو فرقى هست نیک
آن گدا گوید خدا را بهر نان متقى گوید خدا از عین جان
گر بدانستى گدا از گفت خویش پیش چشم او نه کم ماندى نه بیش
سال ها گوید خدا آن نان خواه همچو خر، مصحف کشد از بهر کاه
گر به دل درتافتى گفتِ لبش ذره ذره گشته بودى قالبش
نام دیوى ره برد در ساحرى تو به نام حق پشیزى مى برى
مثنوى / 2 / 502 – 497.
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست، چرا که آیات متعددى وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است، نگا: عصر / 3 – نساء / 124 و 162 – اعراف / 152 – فاطر / 10. اما عمل لازمه ایمان است و در واقع، ثمره و نتیجه آن تلقى گشته است؛ به صورتى که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایدارى و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط مى یابد. نگا: نساء / 65 – انفال / 3 و 4 – مجادله / 22 – بقره / 177.
از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمى عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبى او ژرف تر و مستحکم تر باشد، ایمان هم افزایش مى یابد و هر چه معرفت کم تر و سطحى تر و خضوع قلبى اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مى یابد. به هر روى، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ایمان، یعنى معرفت و تسلیم قلبى، ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد. نگا: آل عمران / 173 – انفاق، 2 – نساء / 136.
مؤمنى او، مؤمنى تو بى گمان در بیان هر دو فرقى بیکران