۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۱۵۲۴ بازدید
تعریف مشخص علم و دین به ویژه هنگامیکه از نسبت میان این دو در کلام جدید سخن می گوییم چیست؟
الف. علم در زبان فارسی گاهی معادل هر نوعی از دانش (Knowledge) است. واژه علم در این مفهوم کلی شامل هر نوع آگاهی نسبت به اشیاء، پدیدهها، روابط و… است، اعم از اینکه مربوط به حوزه مادی و طبیعی باشد و یا مربوط به علوم معنا و ماوراء الطبیعه. در این تعریف، تعیین روش علمی برای دست یابی به آن دانش الزامی نیست و علم شامل مجموعهای از آگاهیها، دانشها و معلوماتی است که انسان توانسته از طریق روشهای گوناگون تا به امروز به آنها آگاهی پیدا کند.
اصطلاحاتی چون علم اخلاق، علم حدیث و علم ریاضیات نشان دهنده کاربرد این معنا از علم هستند. و گاهی مفهوم علم بهطور خاص معادل واژه انگلیسی Science است که از ریشه لاتینی «ساینتیا» به معنای دانستن گرفته شده است و بخشی از دانش بشری است که از طریق روشهای تجربی حاصل شده است و قواعد علوم تجربی بر آن حاکم است.
در مباحث علم و دین، بهطور معمول، علم (science) مورد بحث است که با ابزار مشاهده و آزمایش به دنبال کشف حقیقت است. علمی که روشش تجربی و نتایجش آزمون پذیر و موضوعش جهان خارج باشد، علم تجربی است.[ فرهنگستان زبان و ادب فارسی از علم به عنوان معادل واژه انگلیسی Science استفاده کرده است. برای نمونه food science علوم غذایی، crop science علوم زراعی و information science علم اطلاعات معادلسازی شدهاند. در این باره ر.ک: «واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی». وبگاه فرهنگستان، بازبینی شده در 29 آذر 1390ش.] بخش بزرگی از علومی که در دانشگاههای جهان و از جمله در ایران تدریس میشوند، همین علوم اند. مانند: رشتههای فنی مهندسی، پزشکی و پیراپزشکی، علوم پایه و علوم انسانی.
نکته بسیار مهم و کلیدی که باید در اینجا مورد توجه باشد آن است که علم تجربی، روشی پرحاصل برای آموختن اموری مهم در مورد جهان است و بسیاری از دستاوردهای اعجاب انگیز عصر کنونی در تکاپوی روشمند همین دانشها به دست آمده است. کشف و حل بسیاری از مجهولات و حقایق خلقت مرهون چنین علومی است. بنابراین در مباحث علم و دین باید به دقت میان این روش تجربی (science) و علم مداری تفاوت قایل شد.
علم مداری (scientism) بر این اعتقاد است که علم تجربی تنها راهنمای قابل اعتماد برای رسیدن به حقیقت بلکه کل حقیقت است. در حقیقت، علم مداری/گرایی، یک اعتقاد فلسفی و به بیان دقیق تر، یک اعتقاد معرفتشناختی است که علم تجربی را روشی بهطور کامل قابل اعتماد و منحصر به فرد برای در تماس قرار دادن ذهن انسان با واقعیت «عینی» (objective) میداند. چنین دیدگاه فلسفیای به معنای انکار معارف دیگری مانند معارف وحیانی، فلسفی و عرفانی است که در جهت نیل به حقیقت در تلاش اند.[ طبیعی است که معرفت دینی، چنین اعتقاد فلسفی را بر نمیتابد و اعتقاد به آن را موجب ازدست دادن و محروم شدن انسان از جلوههای متنوع و بدیع حقیقت بر میشمرد.]
ب. معنای اصطلاحی دین (Religion) عبارت است از باور به آفرینندهای برای جهان و سفارشهای عملی هم سو با این باور، ازاینرو کسانی که مطلقاً به آفرینندهای باور نداشته و پیدایش پدیدههای جهان را تصادفی و یا تنها معلول اثرگذاری و اثرپذیریهای مادی و طبیعی میدانند «بی دین» نامیده میشوند. در مقابل، کسانی که به آفرینندهای برای جهان باورمندند؛ هر چند باورها و آیین دین آنان با کج رویها و خرافههایی همراه باشد، «با دین» شمرده میشوند.[ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، دوره کامل سه جلدی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381ش، ص 11.]
البته آمیختگی دین با نارساییهای یاد شده موجب میشود که ادیان موجود در میان انسانها به دو دسته حق و باطل یا الاهی و بشری تقسیم شوند. دین حق یا الاهی، مجموعه باورها و رفتارهای استوار بر آنها و قوانین اجرایی است که خداوند آن را برای رسیدن بشر به سر منزل مقصود از آفرینش خود فرو فرستاده است.[ عبدالله جوادی آملی، انتظار بشر از دین، قم: نشر اسراء،1380ش، ص 26.]
به بیان دیگر، آیین دارای باورهای درست و برابر با واقع همراه با سفارش به رفتارهایی برخوردار از ضمانت کافی برای درستی و اعتبار.[ آموزش عقاید، همان.] و بالاخره دین باطل یا غیرالهی؛ یعنی مجموعه باورها و قوانین و مقررات فرآورده اندیشه بشر و در بسیاری موارد آمیخته با هوس مداریها و با ادعای ربوبیت بر عالم.[ انتظار بشر از دین، ص24.]
در تبیین معنای اصطلاحی دین، برخی بر این باورند که انسان دارای دوگونه زندگی است؛ حیات طبیعی معمولی و حیات معقول. آن گاه میگویند که در زندگی به معنای نخست به دین نیازی وجود ندارد، بلکه حتی با آن در چالش است ولی حیات معقول انسان وامدار دین است. اینان در توصیف حیات معقول آوردهاند:
«حیات معقول عبارت است از تکاپویی آگاهانه، به گونهای که با سپری کردن هر گام در آن، درباره گام بعدی اشتیاق و نیروی حرکت فزونی میگیرد. رهبر تکاپوی یاد شده نیز شخصیت انسان است؛ آن هم شخصیتی که ازلیت سرچشمه آن، این جهان معنادار گذرگاهش و جای گرفتن در مدار جاذبیت کمال مطلق در ابدیت، مقصد نهاییش، کمال مطلقی که نسیمی از محبت و جلالش، واقعیات هستی را به حرکت درآورده و فراروی راه پرفراز و فرود تکامل ماده و معنا، چراغی را برافروخته است».[ محمد تقی جعفری، فلسفه دین، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1375ش، ص94.]
بهطور کلی در بحث علم و دین، دین عبارت است از اعتقادی خداباورانه به یک خدای شخصی که مرتبط با ادیان دارای پیامبر است. یعنی: یهودیت، مسیحیت و اسلام. در عین حال، در تعریف مرسوم در تنازعات علم و دین و در الاهیات جدید در غرب، دین گاهی به عنوان یک احساس راز[آلود] توصیف میشود.[ جان اف هات، علم و دین از تعارض تا گفت وگو، مترجم بتول نجفی، تهران: انتشارات کتاب طه، 1382ش، چ اول، ص27.]
بنابراین، دین اسلام در تعریف رایج عبارت است از: «مجموعه معارفی که در نسبت با خداوند تدوین یافته و در متن مقدس قرآن و سنت گرد آمدهاند.»[ البته باید دانست که در گفت وگو و تعامل علم و دین آنچه مورد گفت وگو و بازنگری قرار میگیرد در حقیقت تفسیری است که عالمان دینی از متون دینی (کتاب و سنت) دارند.]
اصطلاحاتی چون علم اخلاق، علم حدیث و علم ریاضیات نشان دهنده کاربرد این معنا از علم هستند. و گاهی مفهوم علم بهطور خاص معادل واژه انگلیسی Science است که از ریشه لاتینی «ساینتیا» به معنای دانستن گرفته شده است و بخشی از دانش بشری است که از طریق روشهای تجربی حاصل شده است و قواعد علوم تجربی بر آن حاکم است.
در مباحث علم و دین، بهطور معمول، علم (science) مورد بحث است که با ابزار مشاهده و آزمایش به دنبال کشف حقیقت است. علمی که روشش تجربی و نتایجش آزمون پذیر و موضوعش جهان خارج باشد، علم تجربی است.[ فرهنگستان زبان و ادب فارسی از علم به عنوان معادل واژه انگلیسی Science استفاده کرده است. برای نمونه food science علوم غذایی، crop science علوم زراعی و information science علم اطلاعات معادلسازی شدهاند. در این باره ر.ک: «واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی». وبگاه فرهنگستان، بازبینی شده در 29 آذر 1390ش.] بخش بزرگی از علومی که در دانشگاههای جهان و از جمله در ایران تدریس میشوند، همین علوم اند. مانند: رشتههای فنی مهندسی، پزشکی و پیراپزشکی، علوم پایه و علوم انسانی.
نکته بسیار مهم و کلیدی که باید در اینجا مورد توجه باشد آن است که علم تجربی، روشی پرحاصل برای آموختن اموری مهم در مورد جهان است و بسیاری از دستاوردهای اعجاب انگیز عصر کنونی در تکاپوی روشمند همین دانشها به دست آمده است. کشف و حل بسیاری از مجهولات و حقایق خلقت مرهون چنین علومی است. بنابراین در مباحث علم و دین باید به دقت میان این روش تجربی (science) و علم مداری تفاوت قایل شد.
علم مداری (scientism) بر این اعتقاد است که علم تجربی تنها راهنمای قابل اعتماد برای رسیدن به حقیقت بلکه کل حقیقت است. در حقیقت، علم مداری/گرایی، یک اعتقاد فلسفی و به بیان دقیق تر، یک اعتقاد معرفتشناختی است که علم تجربی را روشی بهطور کامل قابل اعتماد و منحصر به فرد برای در تماس قرار دادن ذهن انسان با واقعیت «عینی» (objective) میداند. چنین دیدگاه فلسفیای به معنای انکار معارف دیگری مانند معارف وحیانی، فلسفی و عرفانی است که در جهت نیل به حقیقت در تلاش اند.[ طبیعی است که معرفت دینی، چنین اعتقاد فلسفی را بر نمیتابد و اعتقاد به آن را موجب ازدست دادن و محروم شدن انسان از جلوههای متنوع و بدیع حقیقت بر میشمرد.]
ب. معنای اصطلاحی دین (Religion) عبارت است از باور به آفرینندهای برای جهان و سفارشهای عملی هم سو با این باور، ازاینرو کسانی که مطلقاً به آفرینندهای باور نداشته و پیدایش پدیدههای جهان را تصادفی و یا تنها معلول اثرگذاری و اثرپذیریهای مادی و طبیعی میدانند «بی دین» نامیده میشوند. در مقابل، کسانی که به آفرینندهای برای جهان باورمندند؛ هر چند باورها و آیین دین آنان با کج رویها و خرافههایی همراه باشد، «با دین» شمرده میشوند.[ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، دوره کامل سه جلدی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381ش، ص 11.]
البته آمیختگی دین با نارساییهای یاد شده موجب میشود که ادیان موجود در میان انسانها به دو دسته حق و باطل یا الاهی و بشری تقسیم شوند. دین حق یا الاهی، مجموعه باورها و رفتارهای استوار بر آنها و قوانین اجرایی است که خداوند آن را برای رسیدن بشر به سر منزل مقصود از آفرینش خود فرو فرستاده است.[ عبدالله جوادی آملی، انتظار بشر از دین، قم: نشر اسراء،1380ش، ص 26.]
به بیان دیگر، آیین دارای باورهای درست و برابر با واقع همراه با سفارش به رفتارهایی برخوردار از ضمانت کافی برای درستی و اعتبار.[ آموزش عقاید، همان.] و بالاخره دین باطل یا غیرالهی؛ یعنی مجموعه باورها و قوانین و مقررات فرآورده اندیشه بشر و در بسیاری موارد آمیخته با هوس مداریها و با ادعای ربوبیت بر عالم.[ انتظار بشر از دین، ص24.]
در تبیین معنای اصطلاحی دین، برخی بر این باورند که انسان دارای دوگونه زندگی است؛ حیات طبیعی معمولی و حیات معقول. آن گاه میگویند که در زندگی به معنای نخست به دین نیازی وجود ندارد، بلکه حتی با آن در چالش است ولی حیات معقول انسان وامدار دین است. اینان در توصیف حیات معقول آوردهاند:
«حیات معقول عبارت است از تکاپویی آگاهانه، به گونهای که با سپری کردن هر گام در آن، درباره گام بعدی اشتیاق و نیروی حرکت فزونی میگیرد. رهبر تکاپوی یاد شده نیز شخصیت انسان است؛ آن هم شخصیتی که ازلیت سرچشمه آن، این جهان معنادار گذرگاهش و جای گرفتن در مدار جاذبیت کمال مطلق در ابدیت، مقصد نهاییش، کمال مطلقی که نسیمی از محبت و جلالش، واقعیات هستی را به حرکت درآورده و فراروی راه پرفراز و فرود تکامل ماده و معنا، چراغی را برافروخته است».[ محمد تقی جعفری، فلسفه دین، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1375ش، ص94.]
بهطور کلی در بحث علم و دین، دین عبارت است از اعتقادی خداباورانه به یک خدای شخصی که مرتبط با ادیان دارای پیامبر است. یعنی: یهودیت، مسیحیت و اسلام. در عین حال، در تعریف مرسوم در تنازعات علم و دین و در الاهیات جدید در غرب، دین گاهی به عنوان یک احساس راز[آلود] توصیف میشود.[ جان اف هات، علم و دین از تعارض تا گفت وگو، مترجم بتول نجفی، تهران: انتشارات کتاب طه، 1382ش، چ اول، ص27.]
بنابراین، دین اسلام در تعریف رایج عبارت است از: «مجموعه معارفی که در نسبت با خداوند تدوین یافته و در متن مقدس قرآن و سنت گرد آمدهاند.»[ البته باید دانست که در گفت وگو و تعامل علم و دین آنچه مورد گفت وگو و بازنگری قرار میگیرد در حقیقت تفسیری است که عالمان دینی از متون دینی (کتاب و سنت) دارند.]