خانه » همه » مذهبی » معنای لیبرالیسم و پلورالیسم و اگزیستانسیالیسم

معنای لیبرالیسم و پلورالیسم و اگزیستانسیالیسم


معنای لیبرالیسم و پلورالیسم و اگزیستانسیالیسم

۱۳۹۲/۰۴/۰۹


۵۳۹ بازدید

مقدمتاً باید گفت که در این زمینه می توانید به کتاب فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات، ناشر: موسسه اندیشه و فرهنگ دینی مراجعه کنید. اما توضیح واژه ها؛
الف) لیبرالیسم:

مقدمتاً باید گفت که در این زمینه می توانید به کتاب فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات، ناشر: موسسه اندیشه و فرهنگ دینی مراجعه کنید. اما توضیح واژه ها؛
الف) لیبرالیسم:

لیبرالیسم به عنوان یکی از مکاتب و ایدئولوژی های مهم غرب است که مبتنی بر ویژگی ها، اصول و مقدمات فکری است. در ادامه به صورت مختصر توضیحاتی پیرامون این اصطلاح ارائه می شود.
واژه Liberal در لغت به معناى مختلف به کار رفته است: آزاد مرد در مقابل برده، روشنفکر، سخاوتمند، لاابالى، بى بند و بار و… اما در اصطلاح به یک گونه طرز تفکر در زمینه هاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و دینى گفته مى شود که تکیه اصلى آن بر آزادى هر چه بیشتر و توجه به حقوق طبیعى افراد است. این مکتب که اولین بار به عنوان یک حزب سیاسى در سال 1850 م در انگلیس مطرح گردید داراى اصول و ویژگى هایى است از قبیل:
1- فردگرایى: فرد و حقوق او بر همه چیز مقدم است.
اگر دولت هم تشکیل شده است باید در خدمت خواسته هاى افراد جامعه باشد و نفع جامعه، موهوم است.
2- ارزش مطلق آزادى: تنها حد آزادى در نظر لیبرال ها، آزادى افراد دیگر است. دیگر هیچ مقوله اى از قبیل عدالت اجتماعى و اقتصادى، حفظ بنیان خانواده، اخلاق و… نمى تواند آن را محدود کند. همه باید قربانى این آزادى مطلق شوند.
3- انسان محورى و امانیسم: با توجه به نگرش مادى این اندیشه به عالم، آنچه اصل است، انسان است. به همین دلیل در وضع قوانین و ارائه خطوط اصلى سیاست و اقتصاد و فرهنگ، آنچه مهم و اصل است دیدگاه انسان و اراده اوست. برخلاف ادیان الهى و توحیدى که خدامحور هستند و مقنن اصلى را خداوند مى دانند. (براى آگاهى بیشتر ر.ک: 1- پرسش ها و پاسخ ها، آیت الله مصباح یزدى، ج 4 2- فرهنگ سیاسى، دکتر بهروز شکیبا 3- لیبرالیسم غرب، آنتونی آرپلاستر، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز 4- درآمدی بر ایدئولوژی های سیاسی، اندرو هی وود، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی).

ب) اگزیستانیالیسم:

اگزیستانسیالیسم از واژه Exist به معنى وجود مشتق است. از منظر این مکتب، در جهان هستى براى همه موجودات، ماهیتى در نظر گرفته شده است جز انسان. خدا طبیعت وجود انسان را ساخته است اما عظمت وزیبایى ها وخوبى ها و… بالاخره همه هویت انسان، ساخته خودش مى باشد. انسان عبارت است از صفاتى که ما باید بسازیم. بنابراین وجدان مشترک انسانى که همه آدم ها در آن شریک اند موهوم است و فقط وجود در همه مشترک است. در اخلاق، ملاکى نیست. ما ملاک را بعد ازعمل مى سازیم. هر کس هر عملى را مشروط بر این که در آن حسن نیت داشته باشد، انجام دهد؛ در این صورت عملى اخلاقى انجام داده است. بالاخره از نگاه سارتر، مؤسس این مکتب، انسان در طبیعت وانهاده است. ناامید از عنایت خدا، نا امید از این که طبیعت سرنوشت او رابسازد، حتى ناامید از انسان!

در مورد اگزیستانسیالیسم مى توانید به کتاب هاى زیر مراجعه فرمایید: 1- نظرى به چهره اگزیستانسیالیسم، محمد شیرازى، ناشر: اعلمى 2- فلسفه، على شریعتمدارى، ناشر: قائم 3- کلیات فلسفه، مجتبوى، ناشر:حکمت 4- ضابطه هاى منطقى در بررسى مکتب ها، محمد على سادات، ناشر: سازمان تبلیغات 5- بشر بر سر دو راهى، محمد قطب، ناشر: دارالعلم
ج) پلورالیسم:

به معنى جمع و کثرت است. وپلورالیسم ( pluralism) به معنای تکثر گرایی است. پلورالیسم در عرصه هاى گوناگون مطرح مى شود. در همه این عرصه ها گاه به معنى پذیرش کثرت و نظرات مختلف در مقام عمل؛ است. گاه نیز در جنبه نظرى و علمى به کار مى رود. به این معنى که قائل به صحت و حقانیت همه دیدگاه هاى مختلف در زمینه سیاست، فرهنگ، اقتصاد یا دین شویم. بنابراین پلورالیسم دینى مثلاً در بعد نظرى به معناى حقانیت ادیان متعدد است.
در نقد این نگرش، مقاله چرا یک دین از مجله معارف شماره 50 تقدیم می گردد.
چرا یک دین؟
چیستی پلورالیسم دینی
پلورالیسم دینی را می‌توان مشتمل بر گمانه‌های زیر دانست:
1ـ منظور از حقانیت ادیان این است که اولاً اعتقادات همه آنها به طور نسبی صادق است و هیچ دینی از حقانیت مطلق برخوردار نیست. (پلورالیسم نسبی صدق)
2ـ پذیرش و تعبد به هر دینی جایز بوده و هیچ ترجیحی برای پذیرش دینی نسبت به دین دیگر وجود ندارد. (پلورالیسم اعتبار)
3ـ همة ادیان از نظر سعادت و رستگاری پیروانشان تأثیر برابر دارند. (پلورالیسم نجات)
4ـ منظور از حقانیت ادیان، بر حق بودن عَرْضی و همزمان است؛ نه در طول زمان. به عبارت دیگر ادعا این نیست که آیین هر پیامبری در زمان خود بر حق بوده است؛ بلکه ادیان گوناگون در همه زمان‌ها و در عرض یکدیگر بر حقند.
5ـ حقانیت ادیان، به طور مساوی است؛ نه دارای مراتب تشکیکی. به عبارت دیگر براساس این انگاره‌، نمی‌توان «بر حق بودن» را درجه بندی کرد تا در پرتو آن، دینی، بهره‌مندی بیشتری از حقیقت کسب کند و دین دیگر، در رتبه فروتر از آن قرار گیرد. بر اساس این انگاره، هیچ فرقی بین اسلام، یهودیت، مسیحیت و یا دیگر ادیان بزرگ نیست.
6ـ منظور از حقانیت ادیان حقانیت در جهات مشترکشان نیست؛ بلکه ادیان ـ با اختلافاتی که دارند ـ بر حقند. به عبارتی دیگر توحید اسلامی همان اندازه بر حق است که تثلیث مسیحی و ثنویت زرتشتی، و همه آنها همان بهره از حقیقت را دارند که بی‌خدایی بودایی‌گرایی دارد.
عقل و پلورالیسم دینی
ژرف‌کاوی‌های عقلی بر بطلان پلورالیسم دینی گواهی می‌دهد این مسئله دلایل متعددی دارد از جمله:
1ـ استلزام تناقض: ادیان موجود دارای آموزه‌هایی هستند که بعضی از آنها با آموزه‌ها و عقاید دیگر ادیان در تضاد و یا تناقض می‌باشد. بنابراین حقانیت همه آنها، مستلزم جمع ضدین و یا جمع نقیضین است و چنین چیزی محال است. به عنوان مثال آیین اسلام، بر یکتایی خداوند و توحید در همه مراتب آن اعم از توحید ذاتی و صفاتی و توحید در فاعلیت تأکید دارد. در مقابل، مسیحیت قائل به «تثلیث» ـ ‌یعنی، خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس ـ است!‌ زرتشتی‌گری نیز به «ثنویت» و دوگانه‌انگاری منشأ خلقت گرایش دارد!
هر یک از این آموزه‌ها، نافی دیگری است. بنابراین اگر هر سه دین، بر حق باشند، باید هم یکتاپرستی صحیح باشد،‌ هم دوگانه‌پرستی و هم سه‌گانه‌پرستی. چنین چیزی به تناقض می‌انجامد و محال است؛ زیرا یگانگی خداوند، مساوی با نفی دو یا سه انگاری اوست. در حالی که ثنویت و امثال آن، به خدایی بیش از یکی، اقرار دارد. بنابراین حقانیت همه آنها؛ یعنی اینکه خدا هم بیش از یکی است و هم نیست و این تناقض است و محال.
2ـ خودستیزی: حقانیت همة ادیان، خودستیز است؛ زیرا به طور معمول هر دینی آموزه‌های مخالف در دین‌های دیگر را نفی کرده و یا به طور کلی دین دیگر را باطل می‌انگارد. بنابراین هر یک از این ادیان ـ اگر بر حق باشند ـ باید این ادعایشان نیز بر حق بوده و مورد قبول قرار گیرد. بنابراین از حقانیت هر دین، بطلان دیگر ادیان به دست می‌آید و پلورالیسم دینی؛ حق‌انگاری هر دینی بطلان دیگر ادیان را نتیجه می‌دهد. در نتیجه پلورالیسم دینی، خود برانداز است و همان چیزی را نتیجه می‌دهد که درصدد نفی آن بوده است.
3ـ استلزام بطلان همه ادیان: پنداره پلورالیسم سرانجامی جز بطلان همه ادیان ندارد؛ زیرا این انگاره از سویی، به حقانیت همه ادیان حکم می‌کند و از دیگر سو، ادیان موجود معمولاً حقانیت عرضی یکدیگر را نفی می‌کنند! نتیجه این تعارض چیزی جز باطل انگاری همه ادیان و شکاکیت و سرگردانی نیست.
4ـ پیش‌فرض بنیادین و زیرساخت تئوریک انگاره پلورالیسم نسبیت معرفت و یا نسبیت حقیقت است. بر اساس این گمانه هیچ حقیقت مطلق و پایداری وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد قابل شناخت نیست. چنین پنداره‌ای از جهاتی چند آسیبمند و ویرانگر بنیادی معرفت می‌باشد. از جمله ایرادات وارد بر آن خودشمولی و بدین وسیله خویش براندازی است، چرا که:
الف) اگر هیچ حقیقت مطلقی ـ حتی خدا ـ وجود نداشته باشد سئوال می‌شود که همین گزاره مطلق است یا غیرمطلق؟ اگر مطلق است که خودش را نقض کرده زیرا نقیض سالبة کلیه موجبه جزئیه است. و اگر غیرمطلق است پس همین مدعا خود امری نسبی و زوال‌پذیر است و بازوال آن انگاره رقیبش یعنی وجود واقعیاتی مطلق تحقق خواهد یافت. پس در هر صورت واقعیاتی مطلق و پایدار وجود خواهند داشت.
ب) اگر هیچ واقعیت مطلقی شناخت‌پذیر نباشد سئوال می‌شود که همین گزاره چگونه معرفتی است؟ نسبی یا مطلق؟ اگر مطلق است خود را نقض کرده و اگر گزاره‌ای گذرا و نسبی است پس جای خود را به انگاره رقیب یعنی وجود فهم‌های ثابت و پایدار از حقیقت می‌سپارد.
اکنون جای آن دارد که از منظر درون دینی نیز مسئله حقانیت ادیان را بکاویم و منطق قرآن مجید را در این باره بررسیم:
قرآن و پلورالیسم دینی
قرآن حقانیت طولى شرایع انبیاى الهى را مى پذیرد و همه آنها را در عصر خود اسلام به معنای واقعی کلمه مى داند؛ اما حقانیت عرضى ادیان را نمى پذیرد.
آیات قرآنى علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفى پلورالیسم و تکثّرگرایى دینى، به صراحت با بعضى از اصول و مبانى پلورالیسم، مخالف است و آن را ابطال مى کند. آیاتى که در این زمینه وجود دارد، به چند بخش تقسیم مى شود:
1. امکان رسیدن به حقیقت
آیاتى از قرآن با مبناى شکاکیت و نسبیت گرایى و عدم امکان دستیابى به حقیقت ـ که از مبانى و پیش فرض هاى پلورالیسم دینى است ـ در تضاد و تقابل است و نشان مى دهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت در دین، مورد پذیرش نیست و رسیدن به «حقیقت» امکان پذیر است. برخی از این آیات عبارتند از:
1ـ1. آیاتى که شک ورزان را مورد سرزنش قرار مى دهد.
1ـ2. آیاتى که ادله پیامبران را روشن و آشکار و تردید شکاکان را بى وجه معرفى مى کند. براى مثال در رابطه با آشکار بودن حقیقت اسلام مى فرماید : «لا إِکْراهَ فِى الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ؛ هیچ اکراهى در دین نیست؛ به درستى که راه هدایت از گمراهى، روشن گردید».
1ـ3. آیاتى که امر به تبعیت از علم و یقین و نهى از پیروى ظن و گمان دارد.
2. عدم قبول غیر اسلام
این آیات با صراحت، اسلام را تنها دین حق و صراط مستقیم معرفى مى کند و پیروی از دیگر ادیان را باطل دانسته، به پیروى از اسلام دعوت مى کند:
2ـ1. «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ و هر کس جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت از زیانکاران است». البته اسلام همه پیامبران الهى را راهبر به سوى «حقیقت» دانسته و دین همه را اسلام مى داند. بنابراین پیروى از پیامبران خدا، در عصر رسالتشان، همان اسلام است و مصداق آن در زمان رسالت حضرت ختمى مرتبت، پیروى از آیین حضرت محمد(ص) است.
2ـ2. «وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِى جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ ؛ هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمى شوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى. بگو : در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعى]است و چنانچه پس از علمى که تو را حاصل شد، از هوس هاى آنان پیروى کنى، در برابر خدا سرور و یاورى نخواهى داشت».
2ـ3. «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ ؛ و یهود گفتند : عُزَیر، پسر خداست و نصارا گفتند : مسیح، پسر خدا است! این سخنى است [باطل]که به زبان مى آورند، و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده اند، شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه [از حق ] بازگردانده مى شوند؟!»
آیات فراوان دیگرى از این سنخ وجود دارد که شما را به تأمّل و تدبّر بیشتر در آنها ارجاع مى دهیم.
3. دین همه انسان ها
بسیارى از آیات قرآن، همه انسان ها را مخاطب قرار داده و به دین اسلام دعوت نموده و قرآن و پیامبر اسلام را هادى همه انسان ها معرفى کرده است. از جمله اینکه مى فرماید : «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً؛ و ما تو را نفرستادیم، مگر براى همه مردم تا [آنها را به پاداش الهى ] بشارت‌دهى و [از عذاب او] بترسانى…». در جاى دیگر مى فرماید : «قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً؛ بگو : اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم». در رابطه با همگانى بودن قرآن در موارد مختلفى مى فرماید : «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ ؛ آن کتاب (قرآن) نیست، مگر تذکرى براى همه جهانیان».
4. فراخوانى اهل کتاب به اسلام
قرآن مجید اهل کتاب را به اسلام فرا خوانده و روى گردانى از آن را کفر و حق پوشى تلقى نموده و به شدت از آن توبیخ مى کند:
«اى اهل کتاب! پیامبر ما به سوى شما آمد؛ در حالى که بسیارى از حقایق کتاب [ آسمانى ] را که شما مخفى داشتید، روشن مى سازد و از بسیارى از آنها صرف نظر مى کند. آرى از جانب خدا به سوى شما نور و کتاب آشکارى آورد. خداوند به برکت آن، کسانى که خشنودى او را پیروى کنند، به راه هاى سلامت هدایت مى کند و به فرمان خود، از تاریکى ها به سوى روشنایى مى برد و آنها را به راه راست هدایت مى کند».
قرآن در جاى دیگر مى فرماید : «یا اهل الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ؛ اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر مى شوید، در حالى که [بر درستى آن ] گواهید».
در این زمینه آیات فراوان دیگرى وجود دارد که بر بطلان پلورالیسم دینى، به گونه هاى مختلف دلالت دارد و همگان را به بررسى و شناخت اسلام و پیروى از آن فرا مى خواند.
چکیده دیدگاه اسلام پیرامون حقانیت و اعتبار عبارت است از :
1. دین حق، تنها اسلام است. اسلام همان آیین توحیدى به معناى کامل کلمه و در همه ابعاد آن است که دین همه پیامبران الهى بوده و آنان، همگان را به سوى آن دعوت کرده اند. بنابراین آموزه هایى چون تثلیث، ثنویت و… هرگز بنیاد و اساس درستى ندارد.
2. از نظر اسلام، شریعت داراى کثرت طولى است ؛ یعنى، آنچه در طول تاریخ تغییر کرده، شریعت الهى بوده است و هر پیامبر صاحب شریعتى، شریعت پیشین را نسخ نموده و شریعتی کامل تر، متناسب با رشد بشر و مقتضیات زمان عرضه کرده است. بنابراین تکثّر طولى ـ نه عرضى ـ شریعت وجود داشته است و با شریعت خاتم همه شرایع پیشین نقض شده و تنها دین مقبول، توحید ناب و شریعت محمدى( ص) است.
اکنون این سئوال رخ می‌نماید که با توجه به انحصار حقانیت در دین توحیدی اسلام و شریعت آسمانی محمدی(ص) یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و پیروان دیگر ادیان چه وضعی خواهند داشت؟ آیا همه آنان به جهت بطلان دینشان اهل دوزخ و شقاوتند یا اهل نجات و رستگاری؟ در برابر این پرسش سه رویکرد وجود دارد:
1ـ انحصارگرایی سخت‌گیرانه
بر اساس این گمانه در میان همه اهل زمین تنها پیروان دین و مذهب و فرقه واحدی اهل نجات و رستگاری‌اند. به عنوان مثال تنها مسلمان شیعه دوازده امامیِ پایبند به همه اصول مذهب و احکام شریعت امکان رستگاری دارد و دیگران همه نارستگارانند. چنین نگرشی نه مبنای خردپذیری دارد و نه با منطق اسلام تلائم دارد. از نظر عقلی این گمانه مغایر با اصل غلبه خیر بر شر است و از نظر دینی با غلبه رحمت خدا و هدف اساسی خلقت انسان و ملاک‌ها و معیارهای رستگاری و نارستگاری ناسازگاری دارد.
2ـ تکثرگرایی نجات
براساس این گمانه، همه پیروان ادیان اهل نجات و رستگاری‌اند. به عبارت دیگر شرط نیک فرجامی فقط دینداری است و بس، اما اینکه کدامین دین را برگزینیم هیچ نقشی در این زمینه ندارد. این گمانه مبتنی بر پلورالیسم دینی است که بطلان و ناراستی آن از نظر عقل و دین مورد بررسی واقع شد.
3ـ قرآن و نجات‌گرایی اعتدالی
قرآن در باب نجات نه سخت‌گیری انحصارگرایانه را بر می‌تابد و نه کثرت‌گراییِ حق و باطل یکسان انگار. را در نگاه قرآن کفر و انحراف از دین حق دو گونه است:
1. کفر عناد و لجاجت(جحود)؛ کسی که دارای چنین کفری است از نظر اسلام قطعاً مستحق عقوبت است.
2. کفر جهالت و نادانی؛ چنین کفری اگر ناشی از تقصیر و کوتاهی عمدی شخص نباشد، بلکه صاحب آن از سویدای دل جویای حقیقت و پیرو آن در حدی که با آن آشناست باشد، و با قلب سلیم و تسلیم قلبی در برابر حق، خدا را ملاقات کند؛ خداوند او را معذب نمی‌سازد؛ چراکه عذاب خدا تابع حجت‌هایی است که بر بندگان تمام کرده و واکنش‌های منفی آگاهانه و حق‌ستیزانه آنها در برابر حجج الهی. قرآن ضمن آنکه تنها دین حق و صراط نجات را آیین اسلام می‌داند، به نکات مهمی در کنار این مسئله پیرامون شرایط نجات و رستگاری اشاره می‌کند از جمله:
الف) درباره قیامت می‌فرماید: « یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ * إِلا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ؛ روزی که مال و پسران سود نبخشد جز اینکه کسی با قلب سلیم نزد خدا بیاید. قلب سلیم نیز قلب تسلیم در برابر خدا و حقیقت است.»
ب) از طرف دیگر قرآن می‌فرماید: «وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا ؛ ما چنین نیستیم که رسول نفرستاده (بدون اتمام حجت) کسی را عذاب کنیم.»
ج)‌ در جاهای دیگر قرآن یادآور شده است که «إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ؛ خدا هرگز پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌سازد.»
از آنچه گذشت روشن می‌شود که سعادت اخروی در گرو عوامل متعددی است از جمله: 1ـ حسن فعلی یا گزینش راه درست 2ـ حسن فاعلی یعنی سلامت و پاکی درون و تسلیم امر حق بودن 3ـ برقراری حجت الهی و چگونگی برخورد و واکنش‌های انسان در برابر آن.
انگاره فوق خرد پذیرترین انگاره است؛ در این انگاره از سویی مسئولیت انسان در جستجو و گزینش راه حق محفوظ است و از دیگر سو هیچ انسانی صرفاً به جهت عدم دستیابی غیر ارادی به راه حق و حقیقت مورد عذاب و شقاوت قرار نمی‌گیرد.
معیارهای دین حق
اکنون این سئوال پدید می‌آید که اگر تنها یک دین برحق است و همه انسان‌ها وظیفه دارند تا در حد توان به شناسایی و کشف دین حق پرداخته و از آن پیروی کنند؛ چه راهی برای تشخیص دین حق و تمیز دادن آن از راه‌ها و ادیان باطل وجود دارد و چگونه می‌توان دریافت که در میان همه ادیان موجود تنها آیین اسلام برحق است؟ به یاری خدا این مسئله را در شماره آتی پی می‌گیریم.
پی‌نوشت‌ها:
ـ Religious Pluralism.
ـ Religious Exclusivism.
ـ Contradiction.
ـ Self Contradiction.
ـ Scepticism.
ـSelf Conclusion.
ـ Self exclusion.
ـ نحل/ 66؛ جاثیه/ 32.
ـ ابراهیم/ 9 و 10.
ـ بقره/ 256.
ـ جهت آگاهی بیشتر ر.ک:
الف) محمدحسن، قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم دینی(تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر؛
ب) مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، پلورالیسم دینی؛
ج) علی، ربانی گلپایگانی، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی؛
د) کتاب نقد، ش 4.
ـ اسرا/ 36؛ یونس /36؛ نجم 28.
ـ آل عمران/ 85.
ـ بنگرید: محمدحسن، قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم، ص 117- 136.
ـ بقره، 120.
ـ توبه/ 30.
ـ ر.ک: آل عمران/ 31 (مباهله با مسیحیان)؛‌ توبه/ 31 و 32؛‌ نساء 157و 71 ؛‌ مائده 51 و 473.
ـ سبأ/ 28.
ـ اعراف/ 158، نساء 79؛ حج 49، فرقان/ 1، انبیا 107.
ـ تکویر، 27؛ انعام/ 18؛ ص 87؛ انعام/ 90؛ ابراهیم/ 1و 52؛ آل عمران/ 138؛ انعام 18 ؛ نساء 174؛ فرقان/ 1.
ـ مائده / 15 – 16 و 19.
ـ آل عمران/ 7؛ بقره/ 41؛ آل عمران/ 71.
ـ بنگرید: محمدحسن قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم.
ـ جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار ج 1، صص 288 ـ 285، قم و تهران: صدرا.
ـ همان، ص 285 ـ 280.
ـ شعراء/‌ 88- 89.
ـ اسراء/ 15.
ـ توبه / 120.
ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 1، صص 292-289 و 326-295 ؛‌ ج 5، ص 61-56 ؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 61-56.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد