۱۳۹۲/۰۴/۰۹
–
۶۴۳۵ بازدید
فرمودند: « أَسْأَلُکَ النَّظَرَ إِلَى وَجْهِکَ وَ الشَّوْقَ إِلَى لِقَائِک »
خداوند متعال می فرماید:
« … فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه ــ و به هر سو رو کنید، وجه الله آنجاست » (البقرة:۱۱۵)
« فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذینَ یُریدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون ــــ پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن!
فرمودند: « أَسْأَلُکَ النَّظَرَ إِلَى وَجْهِکَ وَ الشَّوْقَ إِلَى لِقَائِک »
خداوند متعال می فرماید:
« … فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه ــ و به هر سو رو کنید، وجه الله آنجاست » (البقرة:115)
« فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذینَ یُریدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون ــــ پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن! این براى آنها که وجه الله را مى طلبند بهتر است، و چنین کسانى رستگارانند» (الروم:38)
« کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ ؛ وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ ــــ هر که بر روی آن (زمین) است فانی است ؛ در حالی که باقی می ماند وجه پروردگار تو که دارای جلال و اکرام می باشد» (الرحمن: 26 ـ 27)
« وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً ــــ با کسانى باش که پروردگار خود را صبح و عصر مى خوانند. وجه او را مى طلبند و هرگز بخاطر زینتهاى زندگی دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است» (الکهف:28)
« وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ـــــ معبود دیگرى را با الله مخوان ! که هیچ معبودى جز او نیست؛ همه چیز هلاک شونده است جز وجه او ؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوى او بازگردانده مى شوید»(القصص:88)
از آیات فوق بر می آید که:
اوّلاً همه ی موجودات فانی می شوند جز وجه الله که هلاک و فنا ندارد.
ثانیاً وجه الله آن هدف نهایی است که انسان باید به آن برسد و به دیدار آن نائل گردد.
ثالثاً وجه الله ، الله نیست ؛ بلکه وجه الله است. و وجه هر چیزی نمود و ظهور آن چیز است. افراد انسانی با قیافه شناخته می شوند لذا قیافه ی شخص را وجه او گویند. یک کتاب را از جلد آن می شناسند لذا جلد کتاب را وجه کتاب گویند. وجه الله نیز آن حقیقتی است که خدا را نمودار می سازد.
حال سوال این است: آن حقیقت چیست که خدا با آن شناخته می شود؟
در ضمن روایتی آمده: « قَالَ- فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ- هُو بَقِیَّةُ اللَّهِ یَعْنِی الْمَهْدِیَّ یَأْتِی عِنْدَ انْقِضَاءِ هَذِهِ النَّظِرَةِ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا ـــ خداوند فرمود: « فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ » او بقیّة الله یعنی مهدی است که در پایان این نگره می آید و زمین را پر از قسط و عدل می کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده است» (الإحتجاج ،ج 1،ص252 )
« عن ابوصلت قَالَ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْخَبَرِ الَّذِی رَوَوْهُ أَنَّ ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّهِ؟ فَقَالَ ع یَا أَبَا الصَّلْتِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ بِوَجْهٍ کَالْوُجُوهِ فَقَدْ کَفَرَ وَ لَکِنَّ وَجْهَ اللَّهِ أَنْبِیَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ هُمُ الَّذِینَ بِهِمْ یُتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى دِینِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ. وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ فَالنَّظَرُ إِلَى أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ ع فِی دَرَجَاتِهِمْ ثَوَابٌ عَظِیمٌ لِلْمُؤْمِنِین ــــــ أبو الصّلت گوید: گفتم: اى زاده ی رسول خدا، معنى این روایت چیست؟ «ثواب گفتن لا إله إلّا اللَّه نظر کردن به وجه الله است» فرمودند: اى أبا الصّلت هر کس خداوند را داراى وجه و صورت و چهره اى همانند صورت و چهره ی مخلوقین بداند کافر است، وجه و چهره ی خدا ، انبیاء و رسولان و حجّتهاى او هستند. آنها کسانى مى باشند که مردم، توسّط آنان به سوى خدا و دین و معرفت او رو مى آورند، خداوند فرماید: « کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ. وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ »، و نیز فرموده: « کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ». پس نگاه کردن به پیامبران الهى و حجّتهاى خداوند در مقامات و درجات خاصّشان در روز قیامت براى أهل ایمان ثواب بزرگى است» (الإحتجاج على أهل اللجاج ،ج 2 ،ص409)
« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ ع وَ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ وَ الْمُبَلِّغُ عَنْهُ وَ أَنْتَ وَجْهُ اللَّهِ وَ الْمُؤْتَمُّ بِهِ فَلَا نَظِیرَ لِی إِلَّا أَنْتَ وَ لَا مِثْلُکَ إِلَّا أَنَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا ــــ رسول خدا (ص) به على(ع) فرمودند: من رسول خدا و رساننده از طرف اویم و تو وجه الله و اقتداکننده ی به او. پس مرا مانندى جز تو نیست و تو را مانندى جز من نیست»( إرشاد القلوب إلى الصواب،ج 2،ص404)
حضرت باقر علیه السّلام فرمودند: « نَحْنُ الْمَثَانِی الَّتِی أَعْطَاهَا اللَّهُ نَبِیَّنَا وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ فِی الْأَرْضِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا مَنْ عَرَفَنَا فَأَمَامَهُ الْیَقِینُ وَ مَنْ جَهِلَنَا فَأَمَامَهُ السَّعِیر ــــــ ما هستیم مثانى که خدا به پیامبر عطا نموده و ما وجه اللَّه هستیم که روى زمین بین شما رفت و آمد می کنیم. می شناسد ما را آن کس که شناخته و جاهل است به حق ما آنکه نادان است. پس هر که ما را بشناسد پیشاپیش او یقین است و هر که جاهل به حق ما باشد پیشاپیش او جهنّم است» (بحار الأنوار ،ج 24،ص114)
امام صادق(ع) در تفسیر « وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ » فرمودند: « نَحْنُ وَجْهُ اللَّه ــ ماییم وجه الله» (بحار الأنوار،ج 24،ص192)
« عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَجْهُهُ الَّذِی قَالَ وَ لَنْ نَهْلِکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ مِنْ طَاعَتِنَا وَ مُوَالاتِنَا فَذَلِکَ وَ اللَّهِ الْوَجْهُ الَّذِی هُوَ قَالَ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ وَ لَیْسَ مِنَّا مَیِّتٌ یَمُوتُ إِلَّا وَ خَلَفُهُ عَاقِبَةٌ مِنْهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة ــــــ سلام بن مستنیر گفت از حضرت باقر علیه السّلام این آیه را پرسیدم « کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» فرمودند: به خدا قسم ما وجه اللَّه هستیم که تا روز قیامت پایدار است. امرى که خداوند در مورد ولایت و فرمانبردارى از ما نموده است معنى وجه اللهى که فرمود کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ هر کدام از ما بمیرد یک نفر از فرزندان او جانشینش مى شود تا روز قیامت» (بحار الأنوار،ج 24،ص193)
« عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ قَالَ فَیَفْنَى کُلُّ شَیْ ءٍ وَ یَبْقَى الْوَجْهُ اللَّهُ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ لَا وَ لَکِنَّ مَعْنَاهُ کُلُّ شَیْ ءٍ هَالِکٌ إِلَّا دِینَهُ وَ نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِی یُؤْتَى اللَّهُ مِنْهُ لَمْ نَزَلْ فِی عِبَادِهِ مَا دَامَ اللَّهُ لَهُ فِیهِمْ رَوِیَّةٌ فَإِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ فِیهِمْ رَوِیَّةٌ رَفَعَنَا إِلَیْهِ فَفَعَلَ بِنَا مَا أَحَبَّ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا الرَّوِیَّةُ قَالَ الْحَاجَةُ ــــــ ابو حمزه از حضرت باقر علیه السّلام در باره کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ نقل نمود که همه چیز از بین میرود فقط باقى می ماند وجه پروردگار. خدا منزه است از اینکه به داشتن صورت توصیف شود تا وقتى که خداوند در بقاى مردم نیازى داشته باشد ما در میان آنها خواهیم بود هر گاه صلاحى در بودنشان ندید ما را به جانب خود می برد و آنچه مایل باشد درباره ما انجام خواهد داد گفتم فدایت شوم (رویه) که فرمودند چیست فرمود حاجت و نیاز (یعنى تا خدا صلاح در بقاى مردم بداند)» (بحار الأنوار،ج 24،ص194)
« عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ فَقَالَ نَحْنُ جَلَالُ اللَّهِ وَ کَرَامَتُهُ الَّتِی أَکْرَمَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الْعِبَادَ بِطَاعَتِنَا ــــــ حضرت باقر علیه السّلام در باره آیه: تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ » فرمودند ما جلال اللَّه و کرامت او هستیم که مردم را بواسطه اطاعت از ما گرامى داشته»( بحار الأنوار، ج 24،ص196)
« عَنْ خَیْثَمَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ قَالَ دِینَهُ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ دِینَ اللَّهِ وَ وَجْهَهُ وَ عَیْنَهُ فِی عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ لَنْ نَزَالَ فِی عِبَادِهِ مَا دَامَتْ لِلَّهِ فِیهِمْ رَوِیَّةٌ قُلْتُ وَ مَا الرَّوِیَّةُ قَالَ الْحَاجَةُ فَإِذَا لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ فِیهِمْ حَاجَةٌ رَفَعَنَا إِلَیْهِ فَصَنَعَ مَا أَحَبَّ ــــــــــ خثیمه گفت از حضرت صادق پرسیدم درباره ی آیه « کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ». فرمودند: یعنى دین خدا. پیامبر اکرم و امیر المؤمنین علیه السّلام دین الله و وجه الله و عین اللَّه و زبان خدا که با آن سخن می گوید و دست خدا در میان مردم بودند. ما وجه اللَّه هستیم که باید از جانب ما به خدا نزدیک شد. پیوسته در میان بندگان او هستیم تا خداوند را به وجود مردم نظرى است؛ وقتى چشم از آنها برداشت ما را به جانب خود مى برد و آنچه خواست انجام مى دهد»
فرمودند: « نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی إِذَا سُئِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا أَجَاب ــــ ماییم اسماء حسنای خدا که چون با آنها از خدا چیزی خواسته شود ، اجابت می کند» (بحار الأنوار،ج 27،ص38)
از این احادیث شریفه استفاده می شود که وجه الله همان حقیقت دین خدا ، حقیقت کتاب خدا ، حقیقت انسان کامل و حقیقت اسماء الله می باشد. حکما این حقیقت را صادر اوّل و وجود منبسط می گویند که تمام مخلوقات، ظهورات آن می باشند ؛ و اوّلین ظهور او در عالم خلق ، عقل اوّل بوده است ؛ لذا در روایات آمده که : « اوّل ما خلق الله العقل ــ اوّل چیزی که خدا خلق نمود عقل بود». لذا وجود منبسط ، از سنخ خلق نیست ولی کنه ذات الله هم نیست ؛ بلکه ظهور ذات است برای ذات. عرفا از این حقیقت متعالی تعبیر می کنند به حقیقت محمّدیّه یا نور محمّدی ؛ که اقتباس است از روایات نبوی که فرمودند: « اوّل ما خلق الله نوری ــ اوّل چیزی که خدا خلق نمود ، نور من بود». البته توجّه شود که خلق را دو معناست. گاه خلق به غیر کنه ذات می گویند که شامل اسماء الله هم می شود ؛ و گاه به غیر ذات می گویند ؛ که شامل اسماء الله نمی شود. چرا که اسماء عین ذاتند. خود ذات نیز دو استعمال دارد ؛ گاه به کنه ذات اطلاق می شود و گاه به مقام اسماء که ظهور کنه ذات می باشد.
حقیقت محمّدیّه را وجه الله گفته اند ؛ چون برترین ادراک عقلی و قلبی ما از خدا، منتهی به این حقیقت می شود ؛ لذا او خلیفه و نماینده ی خداست ؛ یعنی خدا را می نمایاند. امام باقر(ع) فرمودند:« بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ ص حِجَابُ اللَّه ـــ با ما عبادت می شود الله و با ما به یگانگی ستوده می شود ؛ و محمّد(ص) حجاب الله است » (بحار الأنوار ،ج 23 ،ص102) ؛ یعنی فراتر از این حجاب راه ندارید. ما ادراک می کنیم خدا را در آیینه ی او که خلیفة الله باشد.
حقیقت محمّدیّه را نور گفته اند چون با اوست که هیاکل موجودات از ظلمت به در آمده و ظاهر گشته اند ؛ « اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ » (النور:35). بالاخره الله نور السماوات یا نوره؟ هر دو . چون خدا نور بالذّات است و نور خدا ، ظهور آن نور بالذّات می باشد.
حقیقت محمّدیّه را حقیقت مائیّه (آب) نیز می گویند: « …وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماء ــ و عرش او بر آب بود». چون نسبت وجود منبسط با مخلوقات ، مثل نسبت آب است به موج و دریا و قطره و یخ و برف و بخار و مه و ابر و آبشار و فوّاره و … . این امور ، هر کدام چیزی هستند غیر از دیگری ؛ و هیچ کدام آب هم نیستند بلکه اینها ظهورات و نمودهای گوناگون حقیقتی هستند عقلی به نام آب. لذا آب را با چشم نتوان دید بلکه عقل است که در وارای این نمودهای حسّی ، آب را ادراک می کنند. وجود نیز چنین نسبتی با مخلوقات دارد. لذا مخلوقات ، مظاهر و نمودهای وجود و آیات وجودند.
او را نَفَس رحمانی نیز گفته اند. چون نسبت او به کلمات وجودی(مخلوقات) مثل نسبت نَفَس انسان است به کلماتی که ا دهان خارج می شوند. هوایی که از سینه بالا می آید یک چیز بیش نیست امّا چون به حنجره می خورد و در دهان وارد می شود ، به صورت حروف درمی آید و از ترکیب حروف ، میلیونها کلمه درست می شود. وجود منبسط نیز حقیقت واحدی است که تمام کلمات وجودی ، نمود اویند.
او را عنقا (سیمرغ) نیز گفته اند. اسامی دیگر او عبارتند از: ارادة الله ، مشیّة الله ، اسم اعظم ، امّ الکتاب ، رقّ منشور ، روح القدس ، ظلّ ممدود ، حقّ حادث ، خلیفة الله اعظم ، بقیّة الله ، کتاب مستور ، امام مبین ، و … . گفته اند او را بیش از صد اسم است.
هیچ موجودی به مقام نبوّت و امامت نمی رسد مگر آنکه اتّحادی با این حقیقت داشته باشد ؛ لکن کسی را با آن اتّحاد تامّ نیست مگر چهارده معصوم (ع).
لقاء این حقیقت بهشت است و آنکه پشت به این نور کرده ، روی در ظلمت دارد ؛ لذا صورتش سیاه خواهد بود و نامه ی عملش را از پشت سر می گیرد. چرا که پشت به نور خدا نموده. البته لقاء را مراتبی است ؛ کما اینکه بهشت را مراتبی است. چهارده معصوم (ع) اتّحاد تامّ با این حقیقت دارند ؛ لذا بیننده و دیدن و دیده شده یک حقیقت است. امّا غیر ایشان از انبیاء و اوصیاء درجه ای پاینتر دارند ؛ و لقاء غیر معصوم ، به نحو نظاره است ؛ البته نظاره ی وجودی و سپس قلبی و سپس عقلی و سپس مثالی ( به نحو تمثّل) ؛ امّا حسّ ، مال دنیاست و در برزخ و فوق آن راه ندارد. « وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ (22)إِلى رَبِّها ناظِرَة ــــ در آن روز صورتهایى شاداب و مسرور است، (22) و به پروردگارش مى نگرد » (القیامة)