طلسمات

خانه » همه » مذهبی » معنای کلمه «أفّ» و نقش آن در آیه «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ»، چیست؟

معنای کلمه «أفّ» و نقش آن در آیه «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ»، چیست؟

در قرآن کریم در سه آیه کلمه «اُفٍّ» استعمال شده است.[1] از جمله در آیه: «وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً».[2] پروردگار متعال بعد از پرستش خود دستور به نیکی کردن به پدر و مادر و پرهیز از هرگونه آزار و اذیت حتی به کمترین مرتبه که اظهار ناراحتی زبانی می‌باشد، داده است.[3]
برای تشخیص و به‌دست آوردن جایگاه فردی و ترکیبی یک کلمه، باید آن‌را از جهت صرفی و نحوی بررسی کرد.
الف. تحلیل صرفی
مشهور می‌گویند کلمه «أُفٍّ» اسم فعل[4] مضارع به معنای «اتضجر» می‌باشد.[5] برخی نیز می‌گویند از اسمای اصوات به معنای صوتی که دلالت بر ضجر(آزرده و ناراحت کردن) می‌کند است.[6]
در «أفّ» قرائت‌های مختلف و متفاوت وجود دارد[7] که بهترین و صحیح‌ترین قرائت، به ضم همزه و جر فا می‌باشد که در قرآن کریم نیز به همین صورت استعمال شده است.
ب. تحلیل نحوی
«فا» در آیه شریفه « فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ»؛ جوابیه و رابط بین فعل شرط و جزای آن می‌باشد.[8]  «لا تقل»؛ فعل نهی صیغه مفرد مذکر مخاطب و مجزوم به لای ناهیه، ضمیر «اَنتَ»، که در او مستتر است، به عنوان فاعلش، و جمله محلّاً مجزوم است به عنوان جواب شرط. «لهما» جار و مجرور متعلق به «تقل»، و «اُفٍّ»، اسم فعل مضارع به معنای اتضجر که ضمیر مستتر «انا» فاعلش و جمله(اسم فعل+فاعل) مقول قول است.[9]
 

[1]. اسراء، 23: «فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ»؛ انبیا، 67: «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛ احقاف، 17: «وَ الَّذی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُما».
[2]. «و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکى کنید! هر گاه یکى از آن دو، یا هر دوى آنها، نزد تو به سن پیرى رسند، کمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو»؛ اسراء، 23.
[4]. لفظی است که از جهت معنا و عمل جانشین فعل می‌شود، عوامل در او اثر نمی‌گذارد، مفعول به نیز بر او مقدم نمی‌شود. شرتونی، رشید، مبادی العربیه، محقق، محمدی، حمید، ج 4، ص 256، قم، انتشارات دار العلم، چاپ چهارم، 1419ق. 
[5]. مبادی العربیه، ج 4، ص 257؛ دعاس، حمیدان، قاسم، اعراب القرآن الکریم، ج 2، ص 187، دمشق، دارالمنیر، دارالفارابى، چاپ اول، 1425ق.
[6]. «هو صوت یدل على تضجر»؛ بیضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق، مرعشلى، محمد عبد الرحمن، ج 3، ص 252، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
[7]. 1. ضم همزه و ضم فا: «اُفُّ». 2. ضم همزه و فتح فا: «اُفَّ». 3. ضم همزه و کسر فا: «اُفِّ». 4. ضم همزه و رفع فا: «اُفٌّ». 5. ضم همزه و نصب فا: «اُفّاً». 6. ضم همزه و جر فا: «اُفٍّ». 7. کسر همزه و فا بدون تنوین: «اِفِّ». 8. أفّی. 9. أفّه. شوکانى، محمد بن على، فتح القدیر، ج 3، ص 260، بیروت، دار ابن کثیر، دار الکلم الطیب، چاپ اول، 1414ق؛ نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج 2، ص 270، بیروت، منشورات محمدعلى بیضون، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1421ق.
[8]. چون «اِمّا» در «إِمَّا یَبْلُغَنَّ»، مرکب است از «اِن» شرطیه و مای ابهامیه که برای تأکید در معنای شرط ذکر شده است، و «یبلغن»، فعل شرط است. فتح القدیر، ج ‏3، ص 259.
[9]. درویش، محیى الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 5، ص 412، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق؛ إعراب القرآن الکریم، ج ‏2، ص 187.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد