معنا و فرق خیلاء، عجب، کبر، تکبر، استکبار
۱۳۹۲/۰۷/۰۷
–
۱۳۵۳ بازدید
لطفا فرق دقیق خیلاء،عجب،کبر، تکبر،استکبار را توضیح دهید؟
– خیل در لغت به معنای گمان، و خیال به معنای گمان بی اساس و غیر واقعی است. خیلاء به معنى تکبّر از روى خیال و فرض و گمان است. و مختال به معنى متکبّر خیال پرداز از همین باب است. « إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»، ( لقمان: 18). فخور کسى است که مناقب خود را مى شمارد و برُخ مردم می کشد. (ر. ک: قاموس قرآن، ج 2، ص 314). – عجب در لغت به معنای شگفت است. و در اصطلاح آن حالتى است که از بزرگ شمردن یا انکار چیزى بر شخص عارض می شود. راغب گفته: حالتى است که از جهل به علت شى ء عارض می شود لذا بعضى حکما گفته اند: تعجّب آن است که علتش غیر معلوم باشد و لذا گفته شده که تعجّب بر خداوند صحیح نیست زیرا او علّام غیوب است.
و عُجب به معنای خود بینی جاهلانه و خیالی است.
(ر. ک: قاموس قرآن، ج 4، ص 292).
– کبر: (بر وزن عِنَب و قُفل) در لغت به معنای بزرگى قدر است. چنانکه در قاموس و اقرب گفته.
کِبر: (بکسر اول) بزرگى و خود بینى. مثل « وَ الَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ » ، ( نور: 11). «إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ»، ( غافر: 56)، نیست در سینه هاشان مگر تکبّر و خود بزرگ بینى.
تکبّر: نیز به همان معنى است و شاید تکلّف در آن منظور باشد یعنى بزور خودش را کبیر می داند بدترین تکبّر آنست که در برابر امر خدا تکبّر و از قبول آن امتناع کند « فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیها … »، (اعراف: 13).
استکبار آنست که اظهار بزرگى و تکبّر کند با آنکه اهلش نیست «أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ»، ( بقره: 34)، و آیات قرآن همه در این زمینه است.
متکبر: از اسماء حسنى است «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ»، (حشر: 23)، و آن بمعنى صاحب کبریاء و صاحب عظمت است. چنانکه زمخشرى گفته: «البلیغ الکبریاء و العظمة» در اقرب الموارد میگوید:
«تکبّر الرّجل: کان ذا کبریاء» در المیزان آمده: متکبّر آنست که متلبّس بکبریاء و در آن ظاهر باشد. این صفت در خداوند صادق است زیرا کبریاء و عظمت حقیقى از آن اوست.
(ر. ک: قاموس قرآن، ج 6، ص 72- 73).
و عُجب به معنای خود بینی جاهلانه و خیالی است.
(ر. ک: قاموس قرآن، ج 4، ص 292).
– کبر: (بر وزن عِنَب و قُفل) در لغت به معنای بزرگى قدر است. چنانکه در قاموس و اقرب گفته.
کِبر: (بکسر اول) بزرگى و خود بینى. مثل « وَ الَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ » ، ( نور: 11). «إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ»، ( غافر: 56)، نیست در سینه هاشان مگر تکبّر و خود بزرگ بینى.
تکبّر: نیز به همان معنى است و شاید تکلّف در آن منظور باشد یعنى بزور خودش را کبیر می داند بدترین تکبّر آنست که در برابر امر خدا تکبّر و از قبول آن امتناع کند « فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیها … »، (اعراف: 13).
استکبار آنست که اظهار بزرگى و تکبّر کند با آنکه اهلش نیست «أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ»، ( بقره: 34)، و آیات قرآن همه در این زمینه است.
متکبر: از اسماء حسنى است «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ»، (حشر: 23)، و آن بمعنى صاحب کبریاء و صاحب عظمت است. چنانکه زمخشرى گفته: «البلیغ الکبریاء و العظمة» در اقرب الموارد میگوید:
«تکبّر الرّجل: کان ذا کبریاء» در المیزان آمده: متکبّر آنست که متلبّس بکبریاء و در آن ظاهر باشد. این صفت در خداوند صادق است زیرا کبریاء و عظمت حقیقى از آن اوست.
(ر. ک: قاموس قرآن، ج 6، ص 72- 73).