خانه » همه » مذهبی » معنی اخلاق

معنی اخلاق


معنی اخلاق

۱۳۹۲/۰۱/۳۱


۱۳۵ بازدید

با سلامسوال من از شما این است که اولا اخلاق به چه معناست و ثانیا چه اموری غیر اخلاقی و چه اموری اخلاقی اند و ثالثا راه تشخیص یک امر اخلاقی از غیر اخلاقی چیست.و بالاخره آیا اخلاق در گذر زمان تغییر میکند و یا امری ثابت استبا تشکر از شما

اولا : اخلاق به چه معناست؟ پیش از آن که اخلاق را تعریف کنیم ، لازم است به 2 نکته که در حقیقت اخلاق و تعریف آن موثر است ، اشاره کنیم: 1- فلاسفه گفته اند از کیفیات نفسانی، آنچه سریع الزوال و زودگذر باشد آن را حال و آنچه ثابت و مستمر بوده، به طوری که به عنوان طبیعت ثانویه او به حساب آید، آن را ملکه گویند. پس ملکه، کیفیتی از کیفیات نفسانی راسخ در نفس است.
2-انسان در کارهایی که با اراده و اختیار خود انجام می دهد، غالبا محتاج به تدبر و تفکر است، یعنی هر کاری که بخواهد انجام دهد ابتدا خود آن کار را سپس منافع و ضرر و خیر و شری که بر آن مترتب است، تصور می کند. پس از تصدیق به منافع و این که انجام آن کار برای او مفید است نسبت به آن میل و شوق پیدا می کند و پس از گذراندن این مراحل تصمیم بر انجام آن می گیرد یا در صورت تصدیق به ضرر و این که آن کار برای او ضرر و شر است ، از انجام آن خودداری می کند.
ولی در بعضی کارها، انسان بر اثر ممارست و تمرین و پی درپی انجام دادن، نیاز به تامل و تفکر ندارد، بلکه خودکار عمل می کند، همانند شخص بخشنده در بخشش و کمک به مستمندان، یا فرد شجاع در رفتن، به میدان نبرد و حمله به دشمن.
این گونه افراد بر اثر تکرار، به صورت ملکه در نفس شان در آمده است و به عنوان طبیعت ثانویه آنان جلوه می کند به طوری که در انجام آن نیازی به محاسبه و تفکر ندارند و بدون مقدمه وارد عمل می شوند. اصطلاحا چنین ملکه و هیات راسخه در نفس را خلق می گویند.
با توجه به 2 نکته تعریف اخلاق در اصطلاح اهل فن روشن می شود که اخلاق عبارت است از «ملکات نفسانی که به سبب آن، کارها به آسانی بدون نیاز به تفکر از نفس صادر شود».
علم اخلاق، فنی است که درباره ملکات انسانی بحث می کند و انسان را از آثار رذائل و عادات زشت شیطانی آگاه کرده و برای رسیدن به هدف عالی که داشتن ملکه فضائل اخلاقی است، رهنمون می کند.
خواجه نصیرالدین طوسی اخلاق را این چنین تعریف می کند:«خلق، ملکه ای بود که نفس را مقتضی سهولت صدور فعلی بود از او، بی احتیاج تفکری و رویتی».

ثانیا: چه اموری غیر اخلاقی و چه اموری اخلاقی اند:
سجایا وفضایل نیکویی مانند :(راستگویی ، شرافت ،خوش اخلاقی و…) را اصطلاحا اموراخلاقی و رذائل زشتی مانند : (ظلم ، تکبر ،کینه, توزی و …)را اصطلاحا امورغیراخلاقی می گویند . برای آشنایی با تفصیل بحث و موارد کامل باید به کتاب های اخلاقی مراجعه کنید. کتاب راه روشن یا ترجمه اخلاق اسلامی توصیه می شود.
ثالثا : راه تشخیص یک امر اخلاقی از غیر اخلاقی چیست؟
– انسان فطرتاً کمال جو است و هر چه در مسیر کمال پیش برود، خواهان به دست آوردن درجات بالاتری از آن است. کمال مطلق بر اساس تعالیم دین اسلام، وجود خداوند متعال است. بنابراین کمال انسان و مطلوب نهایی او در هرچه نزدیک تر شدن به سرچشمه هستی و قرب پروردگار می باشد.
– از نظر اسلام، فضیلت فعل اخلاقی، به تأثیرگذاری آن فعل در رسیدن به کمال انسان بستگی دارد؛ از این رو هر فعلی که در بازسازی روح آدمی و وصول به کمال نهایی تأثیر بگذارد فضیلت و در غیر این صورت، رذیلت اخلاقی شمرده می شود؛ البته مراد و مقصود، آن فعلی است که با اراده و اختیار آدمی انجام بپذیرد.
– نیاز به یادآوری است که این اثر بخشی، یا به طور مستقیم صورت می پذیرد و یا زمینه را برای نیل انسان به سوی کمال یا شقاوت فراهم می سازد. حال از آن جا که کمال نهایی انسان رسیدن به قرب خدا و بهره وری از صفات پروردگار است؛ هرآنچه انسان را از مقصد و مسیر منحرف نماید و از توجه به خدای متعال باز دارد، رذیلت اخلاقی به حساب می آید؛ مانند: خودخواهی، پیروی از هوای نفس، عجب و خودبینی، کبر و نخوت، دروغ، حسد و بخل، حب دنیا، غیبت، تهمت، ریا و هر گناه و نافرمانی ای که خدای متعال نسبت به آن غضب می نماید. از این جهت ترک واجبات و ارتکاب معاصی، از بزرگترین رذایل شمرده می شود.
– شایان ذکر است همان طور که فضایل در اثر بخشی، مراتب و درجاتی دارند و آن به میزان معرفت، شناخت و انگیزه ای بستگی دارد که آن فعل از آن برخوردار است، رذایل و گناهان نیز با توجه به میزان آثار سوء، مراتبی دارند و به صغیره و کبیره تقسیم می شوند. پس هر فعلی که آدمی را از خدا و وصول به کمال حقیقی دورتر سازد و در انحطاط روحی و اخلاقی او نقش مخرب بیشتری داشته باشد، از رذیلت و پستی بیشتری برخوردار است. برای شناخت مصادیق رذائل اخلاقی و اثرات متفاوتی که در روح انسان دارند، آثار ارزشمندی بر اساس مبانی اسلام و تعالیم اهل بیت(ع) تألیف گردیده، که می توان از آن ها استفاده نمود و از جمله مهمترین آن ها می توان از جامع السعادات تألیف ملا محمد مهدی نراقی و معراج السعاده تألیف ملا احمد نراقی نام برد.
– یکی از موضوعاتی که در اخلاق اسلامی به عنوان اساس ارزش در کارهای اخلاقی مطرح می شود عبارت است از «نیت» کار و انگیزه ای که انسان را وادار به انجام آن می کند. یک فرق کلی بین نظریه اخلاقی اسلام با سایر نظریه های اخلاقی وجود دارد، زیرا؛ در اغلب مکاتب اخلاقی توجهی به نیت عمل نشده است. از نظر اسلام برای این که کاری ارزش اخلاقی پیدا کند حسن فعلی به تنهایی کافی نیست بلکه همراه آن، حسن فاعلی نیز لازم خواهد بود؛ زیرا، آثار کارهای اخلاقی یعنی کمال و سعادت انسان بر حسن فاعلی و داشتن نیت صحیح مترتب می گردد. با توجه به این مطلب نیت و انگیزه ممکن است فعل را تبدیل به فعل قبیح نماید و فضیلت ،رذیلت گردد. مثلا اگر یتیم را به جهت تعلیم و تربیت او تأدیب کنند، این فعل چون به نیت خیر و اصلاح بوده حسن پیدا می کند، ولی اگر زدن به نیت ظلم و غیراصلاح باشد، این فعل،قبح پیدا می کند.

رابعا : آیا اخلاق در گذر زمان تغییر میکند و یا امری ثابت است ؟
مطلق بودن اخلاق و عدم نسبیت: نسبی بودن اخلاق بدین معناست که ارزش ها و اصول اخلاقی ثابت و پایدار نیستند بلکه با تغییر شرایط و فرهنگ ها،‌ اخلاقیات هم تغییر خواهند کرد. نسبیت در اخلاق یعنی اینکه هیچ خُـلقی به طور کلی و مطلق خوب یا بد نیست. یک صفت در یک زمان و مکان خاص ممکن است خوب باشد و در شرایطی دیگر ممکن است بد باشد.( مجموعه آثار شهید مطهری، ج16، ص77 و ج21 ص184). اگر جامعه ای کاری انجام داد که از نظر ما و جامعه ما بسیار ناپسند و زشت شمرده می شوند، ما نه تنها حق نقد آنان و مخالفت با باورهایشان را نداریم بلکه باید آنان را مورد تحسین نیز قرار دهیم.
در مقابل نسبیت گرایی، مطلق گرایی است. مطلق بودن اخلاق بدین معناست که : اصول اخلاقی ثابت و پایدار است. این اصول و ارزش ها نه تنها تابع شرایط و زمان و مکان نمی باشند بلکه به هیچ عنوان قابل تغییر نیز نیستند.
طرفداران نسبیت اخلاق مثال هایی را به عنوان دلیل یا مؤید ذکر می کنند که طرفداران اطلاق جواب خوبی برای این مثال ها دارند. شهید مطهری معتقد است طرفداران نظریه نسبیت اخلاق، مفهوم واقعی اخلاق را درست درک نکرده اند (سیری در سیره نبوی، ص 89. به نقل از مقاله نسبیت اخلاق از دیدگاه شهید مطهری رحمه الله، حسینعلی رحمتی) و به عبارتی خلط بین مفهوم و مصداق کرده اند، یعنی توجه نکرده اند که آنچه در باب حق و عدالت و اخلاق متغیر است، شکل اجرایی و مظهر عملی آن ها است نه حقیقت و ماهیت شان(ختم نبوت: م.آج 3، چاپ دوم، 1372، ص 184. به نقل از مقاله نسبیت اخلاق از دیدگاه شهید مطهری،‌ حسینعلی رحمتی)
یک سوال و پاسخ: اگر قواعد اخلاقی برای همیشه ثابت هستند چرا ما گاهی اوقات دست از این اطلاق برداشته و آن را زیر پا می گذاریم. به عنوان مثال ما در برخی اوقات دروغ گفتن را جایز می دانیم. این به معنای مطلق نبودن قواعد و ارزش های اخلاقی نیست؟ جواب این است که دروغ ذاتا خوب نیست و یک ضد ارزش است. سخن در این جاست که برخی اوقات به خاطر یک مصلحت مهم تر باید به این مقدار از دروغ تن داد و این یک استثنا است. وجود استثناء به دلیل مصلحت اقوی باعث نسبیت اخلاق نمی شود و با آن منافات ندارد.
سؤالی دیگر!آیا اسیری که در جنگ، تمامی اسرار کشورش را به دشمن، صادقانه لو دهد را ستایش می کنید؟‌ هیچ انسانی به این شخص آفرین نمی گوید، زیرا فطرت هیچ انسانی این صداقت را ارزش نمی داند. دروغ از نظر شرعی مفسده دارد و حرام است، ولی گاهی به خاطر حفظ نظام که مصلحت بالاتری است واجب می شود، این باعث نمی شود که دروغ در این موارد کار نیک و اخلاقی و ارزشی تلقی شود، بلکه ضد ارزشی است که در این موقعیت به خاطر مصلحت قوی تری انجام آن شرعا واجب شده است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد