عصراسلام: البته اين واژه داراي معاني و اطلاقات گوناگوني است و گاهي در معناي حقوقي و در مقابل تكليف بهكار ميرود و گاهي در معناي درست و در برابر باطل كه نبايد ميان آنها خلط كرد. بحث ما در اين نوشته درباره حق به معناي حقوقيش نيست، درباره حق به معناي درستي – در برابر باطل- است.
اساساً حق، اسمي از اسماي حسناي خداي متعال است. اسلام دين حق است و به فرموده قرآن كريم اين كتاب آسماني، كتاب حقيقت است. حق از جانب خداست و بر اساس آن آسمان و زمين را آفريده است. قرآن چنان حق محور است كه حتي داستانهاي خود را بر محور حق استوار ميسازد. اكنون بحث ما اين است كه با توجه به محوريت مفهوم حق – در برابر باطل- از نگاه قرآن چه راههايي براي شناخت حقيقت وجود دارد. چگونه ما ميتوانيم بفهميم كه چيزي، فردي يا جرياني بر اساس حق است يا مسير باطل را ميپيمايد؟ طبيعي است كه بحثي به اين كلاني را نميتوان حتي در حد ذكر مطالب اصلي در يك مقاله كوتاه بيان كرد اما حداقل به برخي از نكات مطلب اشاره ميكنيم.
نخستين نكته استفاده از ابزار شناخت است. از ديدگاه قرآن مجيد انسان براي شناخت هر چيز و از جمله حق و حقيقت، از ابزارهاي واقع نمايي برخوردار است.
مثلاً قرآن كريم در آيه ذيل به يكي از اين منابع اشاره ميكند:
قُلِ انظُرُواْ ماذا فِي السّماواتِ والأرْضِ وما تُغْنِي الآياتُ والنُّذُرُ عن قوْمٍ لاّ يوْمِنُون
بگو بنگريد كه در آسمانها و زمين چيست ولى نشانه ها و هشدارها گروهى را كه ايمان نمى آورند سود نمى بخشد. تامل عقلاني (نظر) در مسائل مختلف يكي از ابزارهایي است كه ما ميتوانيم از آن براي شناخت حق و باطل بودن افراد و مسائل استفاده كنيم. گويا مقصود از نظر در كلمه «انظروا» تامل كنيد باشد نه نگاه كنيد خالي، چرا كه نگاه با چشم به تنهايي تاثيري در تحقق مقصود آيه ندارد. علاوه بر تامل در آسمان و زمين، تامل در تاريخ و احوال گذشتگان كه در چند آيه مورد توجه قرار گرفته است بايد مورد توجه قرار گيرد: قُلْ سِيرُواْ فِي الأرْضِ ثُمّ انظُرُواْ كيف كان عاقِبةُ الْمُكذِّبِين؛
بگو: «در زمين بگرديد، آن گاه بنگريد كه فرجام تكذيبكنندگان چگونه بوده است؟»
درباره تاريخ امام اميرالمومنين (عليه السلام) به امام حسن مجتبي (عليهالسلام) ميفرمايند: من گرچه عمر همه پيشينيان را نداشتم اما در احوال و اعمال آنان تامل و مطالعه كردهام:
«فقد نظرت في اعمالهم و فكرت في اخبارهم و سرت في اثارهم حتي عدت كاحدهم بل كاني بما انتهي الي من امورهم قد عمرت مع اولهم الي اخرهم.»
طبيعي است كه مطالعه تاريخ تا حد زيادي به انسان كمك ميكند تا بتواند با عبرت گرفتن از حوادث گذشته راهي به حقيقت و درستي اوضاع و جريانهاي معاصر خويش بازيابد.
آيه ديگري كه در قرآن كريم به معيارهاي شناخت اشاره كرده اين آيه است:
«واللّهُ أخْرجكُم مِّن بُطُونِ أُمّهاتِكُمْ لا تعْلمُون شيئًا وجعل لكُمُ الْسّمْع والأبْصار والأفْئِدة لعلّكُمْ تشْكُرُون»:
و خدا شما را از شكم مادرانتان در حالى كه چيزى نمى دانستيد بيرون آورد و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد باشد كه سپاسگزارى كنيد. ادراكات حسي (سمع و بصر) و از همه مهمتر عقل و قوه تحليل (افئدة) وسايل شناخت ما از واقعيت و حقيقت هستند. اينكه بفهمیم چيزي آب است يا سراب با ادراكات حسي ميسر است. تمام علوم تجربي بر اساس آزمايشهاي مكرر حسي و نتيجهگيري عقلي به سامان رسيده است و امروزه حقيقت بسياري از مطالب و پوچي مطالب ديگر را براي ما به ارمغان آورده است. معارف برهاني و رياضي بخش ديگري از يافتههاي بشر است كه توسط عقل به دست آمده است. لكن علاوه بر عقل و احساس، قرآن كريم به منبع سومي براي شناخت حق و باطل اشاره ميكند:
«يا أيها الّذِين آمنُواْ إن تتّقُواْالله يجْعل لّكُمْ فُرْقاناً ويكفِّرْ عنكُمْ سيئاتِكُمْ ويغْفِرْ لكُمْ واللّهُ ذُو الْفضْلِ الْعظِيمِ»:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر از خدا پروا داريد، براى شما [نيروى] تشخيص [حقّ از باطل] قرار مى دهد و گناهانتان را از شما مىزدايد و شما را مى آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است.
رعايت كردن تقواي الهي، سبب ميشود تا خدا به بنده خودش نيروي معنوي خاصي به نام فرقان بدهد. فرقان چيزي است كه ميان حق و باطل فرق ميگذارد. اگر تقوا نباشد ممكن است انسان با تشخيص عقلي خود به حقيقت يك چيز برسد اما هنگام مشابهت آن با باطل نتواند اصل و بدل را از هم تشخيص بدهد.
از ديگر آياتي كه براي شناخت حق ميتوانيم از آنها بهره ببريم، آياتي است كه به ارائه اوصاف حق ميپردازد كه به يك نمونه اشاره ميكنم:
مثلاً طبق آيه ذيل يكي از ويژگيهاي حق، سودمندي پاياني آن است:
«أنزل مِن السّماء ماء فسالتْ أوْدِيةٌ بِقدرِها فاحْتمل السّيلُ زبدًا رّابِيا ومِمّا يوقِدُون عليهِ فِي النّارِ ابْتِغاء حِلْيةٍ أوْ متاعٍ زبدٌ مِّثْلُهُ كذلِك يضْرِبُالله الْحقّ والْباطِل فأمّا الزّبدُ فيذْهبُ جُفاء وأمّا ما ينفعُ النّاس فيمْكُثُ فِي الأرْضِ» [همو كه] از آسمان، آبى فرو فرستاد. پس رودخانه هايى به اندازه گنجايش خودشان روان شدند، و سيل، كفى بلند روى خود برداشت و از آنچه براى به دست آوردن زينتى يا كالايى، در آتش مىگدازند هم نظير آن كفى بر مىآيد. خداوند، حق و باطل را چنين مثل مى زند. اما كف، بيرون افتاده از ميان مىرود، ولى آنچه به مردم سود مى رساند در زمين [باقى] مىماند.
اما براي بررسي ديدگاه قرآن كريم درباره حق، نبايد تنها به آيات مربوط به حق توجه كرد بلكه نكته ديگر اين است كه از باب مقابله بين حق و باطل، ما ميتوانيم براي كشف حقيقت از مطالبي كه در قرآن كريم پيرامون باطل نيز آمده است، براي شناختن حقيقت استفاده كنيم:
مثالي ذكر ميكنم: از ديدگاه قرآن كريم تمام خدايان غيرالله از حقيقت بيبهره هستند و باطل خوانده ميشوند. «ذلِك بِأنّالله هُو الْحقُّ وأنّ ما يدْعُون مِن دُونِهِ الْباطِلُ وأنّالله هُو الْعلِي الْكبِيرُ»
اين [ها همه] دليل آن است كه خدا خود حق است و غير از او هر چه را كه مىخوانند باطل است، و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است. از اين رو خداوند اهل شرك را اهل باطل معرفي ميكند و در آيات 7 و 8 سوره انفال خبر از ميان رفتن باطل در نهايت ميدهد كه همان بطلان شرك و كفر است. بنابراين هر فرد يا جرياني كه در مسير توحيد حركت كند، مسير حقيقت را طي ميكند و هر كس يا هر جريان كه مسير شرك و كفر را بپيمايد خواسته يا ناخواسته در راه باطل قدم ميگذارد. اميدواريم كه اين مختصر براي جويندگان حق و حقيقت مفيد باشد.
نویسنده: سیدمحمدمهدی رفیعیپور
جمع آوری و تدوین: رسول غفارپور
پژوهه