من خیال میکنم یکی از قدرتمندترین استدلالها و ماندگارترین کلمات آن گفتگوها بود. حسن روحانی میتوانست به جای اینکه بگوید: «شما میخواستید با یک حمله گاز انبری قضیه را جمع کنید»، بگوید «شما میخواستید با آنها برخورد نظامی کنید» از جهت نقل گزارش، همان بود. اما تأثیری که بر مخاطب و تماشاگر مناظره گذاشت، هیچگاه در کلمه «برخورد نظامی» نبود.
هر چیزی که مسیر درست فکر کردن را منحرف کند، مغالطه است. کلمه «گاز انبر» این قدرت را دارد، که توجیهات و پاسخهای بعدی محمدباقر قالیباف را تحت شعاع قرار دهد. تماشاگر مناظره هنوز ذهنش درگیر کلمه گازانبر است. این کلمه برایش تازگی دارد؛ آن هم از سوی یک روحانی. حمله گازانبری با برخورد نظامی تفاوت معنایی دارند. برخورد نظامی این معنا را میرساند که نیروهای نظامی در سلسله مراتبشان به این نتیجه رسیدهاند که با این آشوب یا اغتشاش برخورد کنند. اما حمله گازانبری این معنا را نمیرساند. از آن جمع کردن مسأله بدون فکر و یا تلاش برای حل کردن آن برمی آید. معنای مبهمی دارد اما این معنای مبهم خوش نیست و به سوی مسئولیت پذیری و تدبیر عاملین حمله ور میشود.
گاهی یک کلمه میتواند به تنهایی حامل یک استدلال باشد. معانی خاص با ارزش مثبت یا منفی در یک کلمه، به کمک میآیند تا گوینده به نتیجه دلخواهش برسد. تماشاگر بدون اینکه اصل داستان را بداند، «حمله گازانبری» را نمیپذیرد و آن را خطا میشمرد. در آن مناظره اشتباه قالیباف این بود که خود او هم این کلمه را تکرار کرد. غافل از اینکه این واژه به تنهایی قدرت بسیاری دارد.
مغالطه بار ارزشی کلمات، ناشی از این حقیقت است که میتوان قضاوت دیگران را درباره یک موضوع به وسیله بیان آن موضوع با تعبیرهای مختلف عوض کرد. هنگامی که در بیان و توضیح یک موضوع، از کلماتی استفاده کنیم که دارای بار ارزشی مثبت یا منفی باشند و بدین وسیله بخواهیم آن موضوع را پسندیده تر یا ناپسندیده تر از حالت عادی آن نشان دهیم، به این معنا که بدون بار رازشی کلمان آن جمله را بیان کنیم، مرتکب این مغالطه شدهایم.» [اصغر خندان، مغالطات، ص ۱۴۸]
نمونهها و مثالهای بسیاری میتوان در این باره گفت:
«کلمات او چرند و مهمل و مزخرف است.» به جای «در متن او اشتباهاتی دیده میشود»
«من در اعتقادات خود ثابت قدم و استوار هستم و شما نسبت به پیشفرضهای خود لجاجت و تعصب میورزید و او در موضع گیریهای خود یک دنده و کله شق است.» [مثال از کتاب مغالطات] به جای «ما –من و تو و او- بر باورهای خود ماندهایم.»
در عالم سیاست نیز فراوان از این مغالطه استفاده میشود:
«هولوکاست هستهای»، «ترکمانچای هستهای»، «ذلت هستهای» تیترهایی بود که مخالفین دولت یازدهم با توافق ژنو نوشتند. یا در مخالفت با هدفمندی یارانه مخالفین آن را «اقتصاد صدقهای» یا «توسعه کمیته امداد» مینامیدند.
در این مغالطه، از کلمات جهت دار استفاده میشود. این جهت دهی میتواند مثبت و یا منفی و حتی عاطفی باشد. گوینده با شناخت از ذهن مخاطب، از واژگانی استفاده میکند که مخاطب را بر اساس قضاوتهایش تحت تأثیر قرار دهد و «راه صحیح تفکرش را منحرف کند».
گاهی در یک عرف خاص، کلمه ای بار منفی یا حتی مثبت به خود میگیرد؛ در حالیکه اصل معنایش خالی از ارزشگذاری است یا حتی معنای با ارزش مخالف دارد. مثلاً اصطلاح «انقلابهای مخملی» در رسانه های ما حتی گاهی به عنوان اتهام و برچسب برای افرادی به کار میرود. رسانه ها به گونه ای این واژه را معنا میکنند که گویی «جاسوسی و همکاری با بیگانه و تلاش برای براندازی به سود بیگانه» در معنای آن است. اما معنای آن در عرف سیاسی «انقلاب بدون خشونت و خونریزی» است و در معنای آن، وابستگی به بیگانه جا ندارد. حتی میتوان «بنیادگرایی» را وقتی به معنای منفی و برای اثبات نفی اندیشه به کار رود، از مصادیق این مغالطه دانست.
حسین محمودی