بزرگان غناء میگفتند؛ خدای تعالی بعد از داوود پیامبر، هیچ کس را خوش لحنتر در هنر «اوازخوانی و نواختن» حاذق تر از “ابن سریج” نیافریده است!
رضوان بن احمد صیدلانی خبر داد مرا که؛ ابن سریج نخستین کسی است که در حجاز آوازخوانی را با روش و اصول متقن آغاز کرد. ولادتش در عهد خلافت ابن خطاب بود، و مرگ او در زمان هشام بن عبدالملک روی داد، شهرت او پس از واقعه قتل عام مدینه«واقعه حره» بود!
هنگامیکه خبر کشتار اهالی مدینه، به مکه رسید، ابن سریج بر کوه ابوقبیس برآمده ، و با این بیت بر کشتگان مدینه نوحه گری کرد:
یا عین جودی بالدموع السفاح. و ابکی علی قتلی قریش البطاح
(ای چشم با اشکهای جاری و فراوان بخشندگی کن و بر کشتگان قریش بطاح گریه کن )
آواز او که همراه با عود بود در فضای مکه پیچید، مردم گرد امدند و بر او تحسین کردند، این نخستین آوازی بود که همراه با لحنی نو موجب شهرت او شد!
اسحاق موصلی از پدرش چنین روایت کرده است ؛ کسی که عود ابن سریج را دیده نقل میکند که مشابه عودهای ایرانیان است. خودش تعریف می کند که، آشنایی او با او از آنجا شد که، عبدالله بن زبیر، در زمانیکه کعبه در حمله سپاهیان شام تخریب شد، جمعی از معماران ایرانی را به مکه دعوت کرد تا کعبه را نوسانی کنند.
معماران ایرانی در زمان استراحت در کنار کعبه عود میزدنند و اهل مکه به تماشا ایستاده و لذت می بردند! من هم این وسیله را برای آهنگ ولحن خود مناسب یافته، وانرا اموختم! به گونه ای در نواختن آن ماهر شدم که کسی را یاری برابری با من نبود!
ابن جامع گوید جماعتی از مشایخ مکه مرا روایت کرده اند که سکینه دختر حسین- که درود خدا بر او با د – یکی از اشعارخود را نزد ابن سریج فرستاد و امر نمود، روی آن آهنگی بسازد تا نوحه گران در ماتم ها آن را بخوانند!
—سکینه بانوی اول بشمار می رفت، ایشان مشوق ادبا ، شعرا و موسیقی دانان بود، شخصا بانویی ادیب و خوش ذوق بود، مردم دار بود، ودر سلیقه زبانزد بود، نوعی “آرایش مو” از ابداعات ایشان است که زنان شهر به آن «سکینی” نام نهاده بودند !—
ابن سریج لحنی برای آن اشعار ساخت که از آوازهای مشهور شد!
مطلع شعر اینست:
یا ارض ویحک اکرمی امواتی. فرقه ظفرت بسادتی و حماتی
ای زمین وای بر تو، مردگان مرا گرامی بدار، تو اکنون بر سروران و حامیان من دست یافتی!
این آواز مشهور شد و موجب گردید اهالی حرمین ابن سریج را بر همه نوحه گران، مکه و مدینه و طایف مقدم بدارند!
ابن جامع اورده است که سکینه یکی از غلامان خویش را نزدابن سریج فرستاد و به او فرمود تا هنر نوحه گری را با الحانی نو و جاذب به او بیاموزد، ابن سریج امر ایشان را پذیرا شد و مدتی دراز پیوسته وبا کوشش زیاد غلام را آموزش داد،تا مهارت لازم را فراگرفت،
قضا را ” ابوالقاسم محمد بن الحنفیه”-که خدا از او راضی باشد- که عم سکینه بود به رحمت حق رفت، در آن هنگام ابن سریج به شدت بیمار بود ونمی توانست در مجالس شرکت کند و آواز بخواند،نوحه گران دیگر هم در مرتبت او در دسترس نبودند! سکینه نگران تدارک مجلس برای عمش بود!
غلام که بخوبی آموزش دیده مهارت لازم را کسب کرده بود، به مولایش گفت؛ اندیشه مدارید، من برای مجلس ایشان اواز و نوحه گری می کنم، بگونه ایکه کسی تشخیص انرا از اجرای ابن سریج ندهد،حتی بهتر از او.
سکینه فرمود آیا به گفتار خود اطمینان داری؟ این امر مهمی است، انتظار جماعت از ما بالاست.
غلام عرض کرد ؛ بانوی من! خدا می دادند، که تمام مهارتهای بدست آمدهام ،در این میدان عرضه خواهم کرد!
سکینه گفت؛ آفرین بر همت والای تو! شک ندارم، جدم امیرالمومنین یاورت خواهد بود! انشاالله!
مجلس تعزیت شکل گرفت، بانوان جمع شدند، و غلام در پس پرده مستقر شد! دختر حسین- که درود خدا بر او باد- فرمود؛ نوحه را شروع کن!
غلام آواز به مرثیه بلند کرد وبا لحنی که مجلسیان تا کنون نشنیده بودند، خواند و نواخت !
حاضرین بر سکینه تحسین کردند، و گفتند؛ این سبک نوحه گری و تعزیه گردانی، چه روح افزا و نوظهور است، به نظر سبکی نو و تازه است،!
سکینه فرمود بله “غریض” است!
از آن به بعد نام آن غلام ، غریض شد! —غریض به معنی تازه و جدید-
هنگامیکه ابن سریج از بستر برخاست و از مرگ ابن الحنفیه مطلع شد، از نوحه گر مجلس او جویا شد، گفتند شاگرد تو ،مملوک سکینه!
گفت آوازش درخور آن مجلس باعظمت بود؟!
گفتند؛ اری، با سبکی نو و لحنی روح افزا! بهتر از استادش!
ابن سریج فریاد برآورد ؛ بخدا سوگند، به پاس این بی مهری شما دیگر در هیچ مجلسی شرکت نخواهم کرد !؟
الاغانی ابوالفرج اصفهانی(۳۵۶هجری)