۱۳۹۲/۰۶/۲۵
–
۴۸ بازدید
مــیراثبر ودایع امــامت
وجود مبارک امام عصر(ع) افزون بر اینکه وارث مواریث و ودایع نبوّت است، وارث ائمه پیشین(ع) نیز میباشد؛ در این مقاله به بررسی مواریث ائمه(ع) که اکنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: ۱. «کتاب جامعه امام علی(ع)» و ۲. «مصحف علی(ع)» میپردازیم.
اشاره:
وجود مبارک امام عصر(ع) افزون بر اینکه وارث مواریث و ودایع نبوّت است، وارث ائمه پیشین(ع) نیز میباشد؛ در این مقاله به بررسی مواریث ائمه(ع) که اکنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: ۱. «کتاب جامعه امام علی(ع)» و ۲. «مصحف علی(ع)» میپردازیم.
۱. کتاب جامعه امام علی(ع)
مــیراثبر ودایع امــامت
وجود مبارک امام عصر(ع) افزون بر اینکه وارث مواریث و ودایع نبوّت است، وارث ائمه پیشین(ع) نیز میباشد؛ در این مقاله به بررسی مواریث ائمه(ع) که اکنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: 1. «کتاب جامعه امام علی(ع)» و 2. «مصحف علی(ع)» میپردازیم.
اشاره:
وجود مبارک امام عصر(ع) افزون بر اینکه وارث مواریث و ودایع نبوّت است، وارث ائمه پیشین(ع) نیز میباشد؛ در این مقاله به بررسی مواریث ائمه(ع) که اکنون در نزد آن حضرت است؛ شامل: 1. «کتاب جامعه امام علی(ع)» و 2. «مصحف علی(ع)» میپردازیم.
1. کتاب جامعه امام علی(ع)
در خصوص این کتاب، احادیث فراوانی وارد شده است؛ از جمله از ابوبصیر نقل شده است که: «خدمت امام صادق(ع) رسیدم و گفتم: فدایت شوم سؤالی دارم، آیا اینجا کسی هست که سخنان مرا بشنود؟ امام صادق(ع) پردهای را که بین آن اتاق و اتاق مجاور آویخته شده بود، کناری زد و در آنجا سرکشید و سپس به من فرمود: «ای ابومحمّد (کنیه ابوبصیر) هر چه میخواهی بپرس.»
گفتم: فدایت شوم، شیعیان تو بر اساس احادیثی مدّعی هستند که رسول خدا(ص) بابی از علم به روی علی(ع) گشوده که از آن هزار باب دیگر گشوده میشود. امام(ع) فرمود: «ای ابو محمّد، ما جامعه داریم و آنها چه میدانند که جامعه چیست؟» پرسیدم: فدای تو گردم جامعه چیست؟ امام(ع) فرمود: «صحیفهای است به درازای هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا(ص) و املای آن حضرت که همه مطالب آن یک به یک، از دو لب مبارک ایشان بیرون آمده و علی(ع) آن را به خطّ خود نوشته است و در آن صحیفه از هر حلال و حرامی و از هر آنچه که مردم به آن نیاز داشته و دارند، سخن رفته است؛ حتّی دیه یک خراش سطحی بر پوست بدن».1
در حقیقت پیامبر اکرم(ص) مجموعه احکام اسلام را بر امیرالمؤمنین(ع) املاء فرموده و آن حضرت نیز آن را به صورت کتابی، به نام جامعه گردآوری نموده است، و این مجموعه گرانقدر به ترتیب نزد ائمه(ع) بوده و آن بزرگواران گاهگاهی آن را بر مردم عرضه میداشتند.
همچنین از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «همانا نزد ما نوشتههایی است که با وجود آنها نیازی به مردم نداریم؛ ولی مردم به ما احتیاج دارند، نزد ما کتابی است به املای پیامبر(ص) و خطّ علی(ع) که هر حلال و حرامی در آن است، شما راجع به کاری نزد ما میآیید، سپس ما میفهمیم که شما به آن عمل میکنید یا آن را ترک مینمایید.»2
در منابع اهل سنّت نیز به این مطلب اشاره شده که امام علی(ع) همه روز، صبح و شام، برای تعلیم گرفتن قرآن، و آنچه نازل شده بود، به خدمت پیامبراکرم (ص) میرسید. ابن ماجه از علی(ع) روایت کرده که ایشان فرمود: «من سحرگاهان هر روز به خدمت پیامبر(ص) میرسیدم و از پشت در میگفتم: «السلّام علیک یا نبی اللَّه»، و اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه میکرد، به خانه بازمیگشتم وگرنه داخل میشدم».3
در این ملاقاتها پیامبر(ص) به علی(ع) دستور نوشتن میداد و میفرمود: «آنچه را به تو میگویم بنویس، و علی(ع) سؤال میکرد: ای رسول خدا، از آن میترسی که فراموش کنم؟» پیامبر فرمود: «نه، از خدا خواستهام حافظهات را نیرو بخشد و تو را دچار فراموشی نگرداند، آن را برای شریکانت، یعنی امامان بعد از خودت بنویس.» [و با اشاره به امامت امام حسن(ع)] فرمودند: «این نخستین آنان است و امامان از فرزندان حسین(ع) هستند».4
ابو حمزه ثمالی میگوید: به حضرت علی بن الحسین(ع) عرض کردم: فدایت شوم، آنچه در نزد پیامبر اکرم(ص) بود، به امیرمؤمنان(ع) عنایت شد، بعد از امیرالمؤمنین به امام حسن، سپس به امام حسین(ع) و بعد به هر امام تا روز قیامت؟ امام فرمودند: «صحیح است و به اضافه پیشامدهایی که هر سال رخ میدهد و در هر ماه و آری! به خدا قسم در هر ساعت».5
پس تاکنون روشن ساختیم که کتاب جامعه، تمام احکام، حتّی حکم خراش بر بدن را شامل میشود؛ این کتاب به املای پیامبر(ص) و خطّ علی(ع) جمع آوری و تدوین شده است. کتاب یاد شده مورد استفاده همه ائمه(ع) بوده است و امامان بعد از امیرمؤمنان، علی(ع)، جامعه را پس از سپری شدن ایّام خویش، به امام پس از خود به ودیعت میسپردند؛ حال به چند حدیث در این زمینه اشاره مینماییم تا چگونگی انتقال این کتاب و سایر مواریث از علی(ع) به سایر ائمه(ع) روشن شود.
ثقه الاسلام کلینی در کتاب «اصول کافی» از قول سلیم بن قیس هلالی ـ از جمله اصحاب امام علی(ع) است که تا امام سجّاد(ع) را درک کرده ـ چنین آورده است: من شاهد وصیّت امیرمؤمنان علی(ع)، به فرزندش، حسن(ع) بودم، آن حضرت پس از انجام وصیّت، حسین(ع) و محمّد حنفیه و همه پسرها و بزرگان شیعه و خانوادهاش را بر آن وصیّت گواه گرفت و آنگاه کتاب و سلاح خود را به فرزندش، حسن(ع) تحویل داد و گفت: «پسرم، رسول خدا به من امر فرموده که تو را وصیّ خود گردانم و کتابها و اسلحهام را به تو تحویل دهم، همانطور که رسول خدا(ص) مرا وصیّ خود قرار داد و کتابها و اسلحهاش را به من سپرد و نیز فرمان داده تا به تو دستور دهم که چون مرگت فرا رسد، آنها را به برادرت، حسین(ع) تحویل دهی».
سپس امیرمؤمنان(ع) روی به جانب حسین(ع) کرد و به او فرمود: «رسول خدا(ص) تو را نیز فرمان داده که آنها را به این پسر خویش، علی بن الحسین(ع)، تحویل دهی.» سپس دست علی بن الحسین(ع) را گرفت و فرمود: «و رسول خدا(ص) تو را نیز فرمان داده تا آنها را به پسرت، محمّد، تحویل دهی و از جانب رسول خدا(ص) و من، به او سلام برسان».6
ملاحظه میگردد که تمامی مواریث انبیاء، به وسیله پیامبر(ص) تحویل علی(ع) میشود و به وسیله علی(ع) تمامی آن مواریث به علاوه کتاب «جامعه»، تحویل امام حسن(ع) و امام بعدی تا امام باقر(ع) میشود و این حدیث روشن میسازد که مواریث انبیای الهی(ع) و امام علی(ع) به دست امام محمّد باقر(ع) رسیده است.
در حدیث دیگری چگونگی انتقال مواریث، از جمله کتاب جامعه از امام حسین(ع) به امام سجّاد(ع) روشن میشود؛ در کتاب «کافی» و «بصائر الدّرجات» آمده است که حمران بن اعین شیبانی میگوید: «از ابوجعفر (امام محمّد باقر(ع)) در مورد صحیفه مهر و موم شدهای که نزد «امّ سلمه» به ودیعت نهاده شده بود و مردم درباره آن سخن میگفتند، سؤال نمودم و امام باقر(ع) فرمود: «چون اجلّ رسول خدا(ص) فرا رسید، علی(ع) علم و اسلحه آن حضرت و هر چه را نزد او بود، به ارث برد، [این علوم و معارف و سلاح و کتاب جامعه و مصحف همچنان نزد امیرالمؤمنین(ع) بود] تا اینکه به امام حسن(ع) و پس از او به امام حسین(ع) رسید؛ در این موقع چون ما از غلبه دشمنان بیم داشتیم، این بود که آنها را (جدّم حسین(ع)) نزد امّ سلمه به امانت سپرد و بعد از آن علی بن الحسین(ع) آنها را از امّ سلمه ستاند.»
من (حمران بن اعین) گفتم: بسیار خوب، سپس به پدرت رسید و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسیده است؟ امام باقر(ع) فرمود: آری، همینطور است.»7
و نیز شیخ طوسی به روایت از فضیل بن یسار چنین آورده است: ابو جعفر(ع) به من فرمود: «در همان هنگام که حسین(ع) عازم حرکت به سوی عراق (کربلا) بود، وصیّتنامه پیغمبر و کتابها و دیگر اشیاء (مواریث انبیاء و امامت) را به امانت نزد امّ سلمه گذاشت و به او فرمود: «وقتی که پسر بزرگترم به تو مراجعه کرد، آنچه را که به تو به امانت سپرده ام به او تسلیم کن». پس از اینکه حسین(ع) به شهادت رسید، علی بن الحسین(ع) نزد امّ سلمه رفت و آن بانو هم تمامی امانتهایی را که حسین(ع) به امانت نزدش نهاده بود به امام سجّاد(ع) تحویل داد».8
همین داستان در بعضی دیگر از منابع حدیثی وارد گردیده است که برای جلوگیری از طولانی شدن کلام از ذکر آنها خودداری میکنیم. گفتنی است که حضرت امام حسین(ع) وصیّتنامه دیگری نیز داشته است که آن را در «کربلا» به دخترش فاطمه سپرد و او هم بعدها آن را به علی بن الحسین(ع) تحویل داد و آن غیر از این مواریث بوده است. اکنون که سلسله مواریث انبیای الهی و امامت تا امام باقر(ع) روشن گشت، به نقل دو روایت دیگر که نحوه انتقال این مواریث از امام سجّاد(ع) به امام باقر(ع) را روشن میسازد، اشاره میکنیم.
در حدیثی از عیسی بن عبدالله روایت شده است که:
امام سجّاد(ع)، در بستر مرگ به فرزندانش که پیرامون او گرد آمده بودند، نظری افکند و سپس چشم به فرزندش، محمّد بن علی(ع)، [امام باقر(ع)] انداخت و به او فرمود: «محمّد، این صندوق را بگیر و به خانه خود ببر». سپس امام به سخن خود ادامه داد و فرمود: «در این صندوق به هیچ عنوان دینار و درهمی وجود ندارد، بلکه آکنده از علوم است».9
عیسی بن عبداللَّه بن عمر در «بصائر الدّرجات» و نیز در «بحارالانوار» از امام صادق(ع) روایت شده است که: «پیش از آنکه علی بن الحسین(ع)، بدرود حیات گوید، سبد یا صندوق را حاضر کرده به فرزندش فرمود: «محمّد، این صندوق را ببر»؛ او نیز صندوق را توسط چهار نفر حمل کرد و برد.
چون امام سجاد(ع) درگذشت، عموهایم برای گرفتن سهم خود از محتویات آن صندوق به پدرم مراجعه کرده و گفتند: بهره ما را از آن صندوق بپرداز».
امام باقر(ع) در پاسخ آنها فرمود: «به خدا قسم که شما را نصیبی از آن نیست، اگر شما را بهرهای در آن میبود، آن را (پدرم) به من تحویل نمی داد. در آن صندوق سلاح رسول خدا(ص) و کتابهای او قرار داشت».10
پس از امام باقر(ع) تمامی مواریث انبیاء و امامت به امام صادق(ع) منتقل گردید. به حدیثی در این زمینه توجّه فرمایید.
از زراره بن اعین شیبانی در «بصائر الدّرجات» روایت شده که امام صادق(ع) فرمود: «هنوز امام باقر(ع) حیات داشت که آن مواریث و کتابها به من منتقل گردید».11
این روایت نیز مشخّص میسازد، مواریث که کتاب جامعه علی(ع) نیز شامل آن میشود، در زمان حیات امام باقر(ع) به فرزند گرامی اش، امام صادق(ع) منتقل گردیده است. در کتابهای دیگر در مورد سایر ائمه(ع)، بعد از امام صادق(ع) نیز روایاتی وارد شده است.12
در پایان این مبحث، به مواردی از رجوع امامان مکتب اهل بیت(ع) به کتاب جامعه علی(ع) میپردازیم: از ابان بن تغلب بن ریاح روایت شده که گفت: از علی بن الحسین(ع) در مورد کسی سؤال شد که درباره مقداری از مال خود وصیّت کرده است [به طور مبهم وصیّت کرده که مقداری از مال او را به فلان مصرف برسانید؛ امّا مقدار آن را مشخّص نکرده و عباراتی مانند» شیء من مالی« به کار برده است]. حضرت سجاد(ع) در پاسخ فرمود: «شی ء در کتاب علی(ع)، یک ششم محسوب میشود».13
نجاشی روایت کرده است که: عذافر بن عیسی خزاعی صیرفی در معیّت حکم بن عتیبه کوفی به خدمت امام باقر(ع) رسیدند. حکم آغاز سخن کرد و مسائلی را مطرح ساخت و امام به اینکه دیدار حکم را خوش نداشت، او را پاسخ میداد تا اینکه در مسئلهای بین شأن اختلاف نظر افتاد [حکم پاسخ امام را نپذیرفت]؛ در این هنگام امام باقر(ع) روی به فرزند خود کرده، فرمود: «پسرم، برخیز و آن کتاب علی(ع) را بیاور». فرزند امام فرمان برد و کتابی که طوماروار روی هم پیچیده شده بود، پیش روی آن حضرت نهاد. امام آن را گشود و به جست وجوی مسئله مورد بحث پرداخت تا آن را بیافت و سپس فرمود: «این املای رسول خدا(ص) و خطّ علی(ع) است».14
در ادامه همین حدیث حضرت فرمود: «به هر طرف که میخواهید، به شرق و به غرب بروید که به خدا سوگند، علمی از این مطمئن تر که نزد خانواده ماست و جبرئیل بر ما فرود آورده، نزد هیچکس دیگر نخواهید یافت». بارها استفاده ائمه(ع) از کتاب جامعه علی(ع) و پاسخ دادن به سؤالات، در منابع معتبر شیعه آورده شده که ما در اینجا مواردی از آنها را ذکر مینماییم: ـ در کتاب «الطّهاره» از زراره و او از اباعبدالله(ع) نقل میکند که: در کتاب علی(ع) چنین یافتم که رسول خدا(ص) فرمود: «هنگامیکه از پرداخت زکات خودداری شود، زمین برکات خود را دریغ میکند.» در کتاب «وسائل الشّیعه»، بخش زکات، باب تحریم منع زکات، برید بن معاویه میگوید:
از ابا عبدالله، امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: «در کتاب علی(ع) آمده است: به کسی خمر (شراب انگور) و به کسی که نبیذ (شراب خرما) مینوشد، هشتاد تازیانه زده شود».
همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است که: «در کتاب امام علی(ع) آمده است که دیه سگ شکارچی، چهل درهم است». سخن پایانی درباره کتاب جامعه اینکه، به تصریح امام صادق(ع)، این کتاب نقل از حضرت امیرالمؤمنین(ع) است و سخنان آن حضرت نیز به سخنان رسول خدا(ص) و خدای عزّوجلّ بر میگردد:
«حدیث من، حدیث پدرم میباشد و حدیث پدرم، حدیث جدّم و حدیث جدّم همان حدیث حسین است و حدیث حسین، حدیث حسن و حدیث حسن، حدیث امیرالمؤمنین و حدیث امیرالمؤمنین، حدیث رسول خدا(ص) و حدیث رسول خدا(ص)، سخن خدای عزّوجلّ میباشد».15
2. مصحف امیرالمؤمنین علی(ع)
درباره مصحف امیرالمؤمنین، علی(ع)، ابتدا خود کلمه «مصحف» و معنای دقیق آن را بررسی مینماییم. در زبان عربی به چیزی که در آن مینویسند، «صحیفه» و جمع آن را صحائف و صُحُف16 و «مصحف» را مجموعه میان دو جلد میگویند، بنابراین مصحف نام کتاب جلد شده است، چه «قرآن» باشد و چه غیر قرآن؛ مانند مصحف حضرت زهرا(س) که غیر از قرآن است. پس از اینکه معلوم شد مصحف یعنی نوشتهای بین دو جلد و اینکه مصحف میتواند قرآن باشد یا غیر از قرآن، میتوان گفت که آنچه معروف به «مصحف علی(ع)» است، همان قرآنی است که آن حضرت جمع و تدوین نموده بود.
آن قرآن دارای ویژگی تفسیر و شأن نزول آیات بوده و به همان ترتیب که پیامبر(ص) دستور داده بودند، سورهها مرتّب گشتهاند. علی(ع) آن قرآن را پس از رحلت پیامبر(ص) به حکومت خلفا عرضه داشت؛ امّا به دلیل آنکه آن قرآن همراه تفسیر و شأن نزول آیات بوده و به این ترتیب شأن نزول برخی از آیات قرآن کریم هم که در نکوهش بزرگان قریش و آنان که با رسول خدا(ص) میجنگیدند و نیز مذمّت برخی از صحابه قریشی و خویشاوندان خلفا را در خود داشته؛ خلفا مصحف علی(ع) را قبول نکردند.
حضرت علی(ع) آن مصحف را نزد خویش نگهداری کردند و بعد از ایشان این کتاب در اختیار ائمه(ع) قرار گرفت. ائمه(ع) آن قرآن که همراه با تفسیر و شأن نزول بود، برای مردم و اصحاب روایت مینمودند. این مصحف اکنون در اختیار حضرت مهدی(عج) میباشد که پس از ظهور، آن را آشکار ساخته و دستور میفرمایند تا از روی آن تدریس شود.17
پینوشتها:
1. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص231؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص 151؛ فیض کاشانی، الوافی، ج2،
ص135.
2. الکافی، ج1، کتاب الحجه، باب «فیه ذکر الصحیفه و الفجر و الجامعه» ص 349، حدیث 6.
3. سنن ابن ماجه، باب استئذان، کتاب الأدب، مسند احمد، ج1، ص 58 و ص 107.
4. شیخ صدوق، أمالی، ج2، ص56؛ بصائر الدرجات، ص 167؛ ابراهیم بن الحنفی القندوزی، نیابیع الموده، ص20.
5. بحارالانوار، ج26، ص91، ح14؛ بصائر الدرجات، ص16؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 314.
6. الکافی، ج1، ص297؛ الوافی، ج2، ص79.
7. الکافی، ج1، ص235؛ بصائر الدرجات، ص 177 و ص 186 و ص 188؛ الوافی، ج2، ص 132.
8. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 128؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص 172؛ بحارالانوار، ج46، ج3، ص18.
9. الکافی، ج1، ص305، ح2؛ ثقه الاسلام طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 260؛ بصائر الدرجات، ص24؛
بحارالانوار، ج46، ص 229؛ الوافی، ج2، ص83.
10. الکافی، ج1، ص 305؛ الوافی، ج2، ص 82؛ بصائرالدرجات، ص165؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، ص260،
بحارالانوار، ج46، ص229.
11. بصائر الدرجات، ص158 و ص 180 و ص 181 و ص 186.
12. نعمانی، کتاب الغیبه، ص177؛ شیخ مفید، الإرشاد؛ بصائر الدرجات، ص 164، ح 7 تا 9.
13. الکافی، ج7، ص40، ح1؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 151؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 217؛
شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج9، ص211، ح835؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج13، ص450، ح1.
14. النجاشی، رجال، ص279.
15. وسائل الشیعه، کتاب الزکوه، باب تحریم منع الزکوه.
16. طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 225؛ به نقل از نهاوندی، علیاکبر، العبقری الحسان، ج 7، ص 338.
17. همان، ج3، کتاب الحدود، باب ثبوت الحد علی من شرب الخمر.