۱۳۹۸/۰۶/۲۹
–
۲۹۰۷ بازدید
روزی رضا شاه با خبرشد که در مسیر یکی از شهرهای جنوب شب ها راهزنان سر راه مسافرین در بیرون شهر را گرفته و دار و ندار و پول آن ها را به یغما می برند. دستور می دهد امیر احمدی یک کالسکه آماده کند تا با هم به محل و جاده مربوطه بروند. امیر احمدی به شاه عرض می کند، اجازه بدهید من تنها بروم، شما شاه هستید و امکان دارد بلایی سرتان بیاید درست نیست که شما شخصا بیایید .
امیراحمدی می گوید : شاه فرمودند: خودم باید باشم تا ببینم چه خبر است,راه میافتند شب هنگام با لباس شخصی به نزدیکی آن منطقه میرسند که ۵ نفر مسلح راه را سَد می کنند و می گویند؛ کجا میروید؟ رضاشاه می گوید ؛ می خواهیم برویم شهر. می گویند:
پول دارید؟می گوید ؛ آره پول هم داریم، دزدها می گویند؛
خرج دارد باید پول بدهید تا رد شوید.
پیاده می شود و شروع می کند به دادن پول به آن ها ودست آخر
می گوید: سیگار میخواهید؟ راهزنها می گویند داری؟ می گوید:
آره بابا بیایید … و یکی یکی به آن ها سیگار می دهد وبا کبریت برای شان تک تک سیگار روشن می کند و می گوید: حالا می توانیم برویم ؟!می گویند ؛ اختیار دارید، بفرمایید راه حالا باز است.
آن شب رضاشاه به هنگ می رود و شب را در آن جا می ماند و صبح زود در مراسم صبحگاهی هنگ شرکت کرده و بعداز صبحگاه می گوید آن ۵نفر که دیشب راه را به آن درشکه بستند و پول گرفته بودند از صف بیرون بیایند.
همه ساکت بودند و کسی جرات نمی کند بیرون بیاید. مجددا با صدای مهیب خود می گوید بیایند بیرون چرا که اگر خودم بیارم شان بیرون ایل و تبارشان را هم ازبین می برم، دیشب کبریت زدم و چهره یک به یک تان را دیده ام و می شناسم، بیایید بیرون، باز همه ساکت و خبردار ایستاده بودند, دستور می دهد، همه ۵ قدم به عقب بروند، همه اجرای امر می کنند و می بینند ۵ نفر نقش بر زمین افتاده اند. دو نفر از آن ها از ترس درجا سکته زده و مرده بودند و سه نفر خود را خراب کرده بودند،
رضاشاه فریاد می زند: من این جا هنگ گذاشتم، تا امنیت مردم برقرار شود،بعد افراد هنگ، خود راهزن شده و سر راه مردم را می گیرند، اول شک داشتم برای همین خودم رفتم ببینم. تا مبادا لاپوشانی کنید.
ماموریت تمام شد و رضاشاه برگشت و دیگر سابقه نداشت که در آن منطقه دزدی شود.
نقل از خاطرات سپهبد امیر احمدی، از افسران و همراهان رضاشاه…
آری، اگر ز باغ رعیت ملِک خورد سیبی
درآورند غلامان وی درخت از بیخ!!!
هیچ اختلاسی بدون چراغ سبز و همکاری میسر نیست!
تاریخنویسان سلطنتطلب با برجسته کردن دوران باستان سعی بسیاری دارند اقدامات پهلویها را برجسته کنند تا سلطنت در ایران مشروعیت از دست رفته خود را بازیابد. گرامیداشت روز کوروش در هفتم آبان بهترین بهانه برای اینگونه تاریخنویسان است تا در شبکههای مجازی فعال شوند و با بیان اغراقآمیز و غیر علمی به تعریف و تمجید از رضاخان بپردازند، در حالی که واقعیت چیز دیگری است. به عنوان نمونه:«(دکتر میلسپو، کارشناس امریکایی که پس از سقوط رضاشاه، در سال 1321 برای اداره امور مالی به ایران بازگشت)، معتقد بود که میراث رضاشاه “حکومتی فاسد، محصول فساد و برای فساد” است: “سیاست مالیات بندی شاه به شدت واپس گرایانه بود طوری که موجب افزایش هزینه زندگی و فشار آن بر طبقات فقیر شد… به طور کلی او کشور را دوشید، دهقانان، ایلات و عشایر و کارگران را از پای در آورد و از زمین داران مالیات و عوارض سنگینی دریافت کرد. در شرایطی که فعالیتهایش طبقه جدیدی از سرمایه داران (…) را به ثروت رسانده بود، تورم، مالیات و مسائلی از این دست، سطح زندگی توده ها را پایین آورد.” همچنین خانم آن لمپتون، ایرانشناس پرآوازه انگلیسی که در زمان جنگ وابسته مطبوعاتی کشورش در تهران بود، گزارش داد که ” اکثریت قابل توجهی از مردم از (رضا)شاه بیزارند.”»یکی از پایههای اصلی نارضایتیهای مردم در انقلاب ۵۷، فساد مالی در میان قدرتمندان در دوران پهلوی بود. بحرانهای اقتصادی به وجود آمده در تاریخ گذشته ایران، ناشی از فساد طبقه حاکم، چپاول ثروتهای ملی و عمومی و همچنین وجود مقامات بلندپایه حکومتی و دولتهای فاسد بوده است.
رضا شاه؛ ثروتمندترین مرد خاورمیانه
دکتر یرواند آبراهامیان استاد دانشگاه نیویورک در کتاب A History of Modern Iran که در سال 2008 منتشر شده است در صفحات 139 و 140 در خصوص فسادهای مالی رضا شاه می نویسید؛ رضاشاه در دوران حکومتش، آن قدر ثروت تصاحب کرد که به ثروتمندترین فرد ایران – اگر نگوییم خاورمیانه – تبدیل شد. بر اساس برآورد یکی از زندگی نامه نویسان هوادار رضاشاه، ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود ۱٫۵ میلیون هکتار زمین بوده است. بیشتر این زمینها در منطقه اجدادی اش مازندران قرار داشت. وی همچنین صاحب مزارع گندم در همدان، گرگان و ورامین بود. بخشی از این املاک با مصادره مستقیم، دیگری از طریق نقل و انتقال مشکوک اموال دولتی و بخشی دیگر از طرق آبیاری زمینهای بایر و سرانجام بخشی نیز با مجبور کردن زمین داران بزرگ و کوچک برای فروش زمین هایشان به قیمت اسمی، به دست آمده بود. در همان اوایل سال ۱۹۳۲/۱۳۱۱، سفارت بریتانیا گزارش داد که رضاشاه حرص غریبی نسبت به زمین دارد، طوری که همه خانوادهها روانه زندان میکرد، مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند: «اشتهای سیری ناپذیر وی به اندازه است که عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلی حضرت بی درنگ همه ایران را به نام خود به ثبت نمیرساند؟» این گزارش در ادامه میافزاید: «به رغم نارضایتی شمار چشمگیری از زمین داران، سایرین بر این باورند که صرفاً کاری را میکنند که دودمانهای پیشین انجام داده بودند، و او بهتر از زمین بهرهبرداری میکند و به هر حال سراسر مملکت در واقع به وی تعلق دارد». البته بلندنظری وزیر مختار بریتانیا کمتر بود: «او همچنان در کار انباشت ثروت از راههای مشکوک است و فرماندهان ارشد نظامی خود را نیز در کار آزاد گذاشته است؛ و در عین حال، از هیچ فرصتی برای بی اعتبار کردن فرماندهان در صورت سوظن نسبت به قدرت گرفتن آنها از طریق اندوختن ثروت پرشمار برای بهرهگیری شخصی، فروگذار نمیکند. البته اگر آنها سهم عمدهای از ثروت به دست آمده را به شاه بدهند، او نیز از دزدیهای آنها چشم پوشی خواهد کرد.» وی میافزاید: «رضا شاه نسبت به ثروت حریص و طمعکار است و از دیدگاه او هر وسیلهای برای کسب پول و زمین مطلوب است… جاده جدید منتهی به چالوس با هزیه هنگفتی ایجاد شده، صرفاً برای ارضای هوس شخصی وی بوده است.»
موجودی حسابهای رضا شاه برابر ۴۶ درصد نقدینگی کل کشور
عباس ملک زاده میلانی مدیر برنامهٔ مطالعات ایرانی در دانشگاه استنفورد و استاد فراخوانده دانشکدهٔ علوم سیاسی آن دانشگاه در صفحه 95 و 107 کتاب ” نگاهی به شاه” که در سال 2013 برای اولین بار منتشر گردید در خصوص وضعیت مالی رضا شاه در زمان واگذاری قدرت به پسرش می نویسد:
«فرایند تملک این دهات و انباشتن ثروت حتی پیش از به سلطنت رسیدن رضاخان آغاز شده بود. وقتی محمدرضا به دنیا آمد، خانواده اش کماکان در منزل استیجاری زندگی میکرد. وقتی که او در مقام ولیعهدی به ایران بازگشت، پدرش رضاشاه بی شک ثروتمندترین مرد ایران بود. در آن زمان سفارت آمریکا در گزارشی از فعالیتهای اقتصادی رضاشاه فراهم کرد که نوشته بود: «کمتر چیز ارزشمندی در این مملکت هست که رضاشاه، به آن نظر ندارد. حرص و آز او حدی نمیشناسد. علاوه بر تملک بخش عمده مازندران، در شهرها هم املاک متعددی خریده و در آنها هتل ساخته و کارخانه تأسیس کرده… هر زمین و ملکی را که به آن دل میبندد، با تهدید مستقیم یا تلویحی مالک آن، از آن خود میکند. معمولاً برای هر کدام از این املاک آنچه دلش میخواهد، میپردازد که اغلب یک دهم یا حتی یک بیستم قیمت واقعی آن ملک است.» وقتی بعد از استعفایش، مسئله ابعاد ثروت رضاشاه به مسئله روز مملکت بدل شد و مطبوعات با استفاده از آزادی تازه یاب خود در این زمینه مطالب مفصل و اغلب تندی مینوشتند، نخست وزیر وقت مملکت در جلسه مجلس اعلان کرد که «رضا شاه مبلغ باورنکردنی ۶۸ میلیون ریال (برابر با ۴٫۲۵ میلیون دلار) در حسابهای شخصی اش در بانکهای ایران داشت.» در آن زمان موجودی حسابهای رضا شاه برابر ۴۶ درصد نقدینگی کل کشور (جمع کل پول صادر شده از بانک ملی ایران) بود. برخی محققان ادعا میکردهاند که موجودی حسابهای رضاشاه در واقع به مبلغی به مراتب بیشتر از آنچه فروغی گفته بود، بالغ میشد. میگویند در واقع فروغی فقط موجودی حساب پس انداز رضاشاه را اعلام کرده بود. میگویند مبلغی نزدیک به ۸۵ میلیون ریال (یا ۵٫۳ میلیون دلار) هم در حساب چکی رضاشاه موجود بود. در هر حال، این مبلغ که دست کم ۴۶ دردص نقدینگی ایران بود، پس از امضای سند رسمی به شاه جوان تعلق گرفت.»
رضا شاه ملک خوار بزرگ قرن
ارتشبد حسین فردوست از نزدیکان رضاشاه و محمدرضا در صفحه 111 و 112 جلد اول کتاب خاطرات خود در خصوص املاک غصبی رضاشاه می نویسد:
«رضاخان در طول سلطنتش تمام املاک مرغوب شمال را به زور سرنیزه به نام خود کرد. پس از سقوط او، تا مدتها روزنامهها و مجلات کشور پر بود از نمونههایی از غصب اموال مردم توسط رضاخان. البته گاهی پول مختصری هم به عنوان بهای آن میداد. املاک را به منطقههای مختلف تقسیم کرد و در هر منطقه یک افسر گمارد و کل املاک او را سرلشکر کریم آقاخان بوذرجمهری اداره میکرد. در سال ۱۳۱۹ (یکسال قبل از رفتن رضاخان از ایران) صورتحساب عایدی خالص سالیانه املاک پهلوی ۶۲ میلیون تومان بود، که همۀ اینها را به محمّدرضا منتقل کرد و سایر اولاد او بینصیب ماندند. بعدها آنها به رضاخان شکایت کردند و او نیز به محمّدرضا نوشت که کاخهای فرزندان را به آنها انتقال دهد و علاوه بر آن به هرکدام یک میلیون تومان بپردازد، که انجام شد.
اگر رضاخان خاطرات خود را مینوشت و در آن توضیح میداد که چرا هزاران هزار مالک را بیملک کرد تا خود مالک شود، دانستن انگیزۀ او جالب بود. تصور میکنم اگر خاطراتش را مینوشت باید میگفت که از نظر ملک سیری نداشتم! از شخصی که خود زمانی به رضاخان پیشنهاد فروش املاکش را داده بود، پرسیدم. پاسخ داد: «اگر میخواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد و یا پیشنهاد را تصویب کند، بهتر بود قبل از شروع نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح میکردید و مطمئن بودید که کارتان انجام میشد!» همه و یا لااقل تعداد زیادی از کسانی که حق ملاقات با او را داشتند چنین پیشنهاداتی میدادند و این نقطۀ ضعف بزرگ رضاخان بود. در روزهای اشغال ایران توسط متفقین، که انگلیسیها رضا را به عنوان یک مهرۀ بیارزش و مدفون میدانستند، رادیوی BBC ، سه روز متوالی دربارۀ املاک رضاخان سخن گفت و میگفت که بزرگترین خدمتی که رضاخان به مملکتش کرد، غصب کلیۀ اموال مردم شمال است!»
وضعیت نظام اقتصادی در زمان رضا شاه
دکتر یرواند آبراهامیان همچنین در صفحه 169 و 170 کتاب خود در خصوص وضعیت نظام اقتصادی در زمان رضا شاه نوشت:
«(دکتر میلسپو، کارشناس امریکایی که پس از سقوط رضاشاه، در سال 1321 برای اداره امور مالی به ایران بازگشت)، معتقد بود که میراث رضاشاه “حکومتی فاسد، محصول فساد و برای فساد” است: “سیاست مالیات بندی شاه به شدت واپس گرایانه بود طوری که موجب افزایش هزینه زندگی و فشار آن بر طبقات فقیر شد… به طور کلی او کشور را دوشید، دهقانان، ایلات و عشایر و کارگران را از پای در آورد و از زمین داران مالیات و عوارض سنگینی دریافت کرد. در شرایطی که فعالیتهایش طبقه جدیدی از سرمایه داران (…) را به ثروت رسانده بود، تورم، مالیات و مسائلی از این دست، سطح زندگی توده ها را پایین آورد.” همچنین خانم آن لمپتون، ایرانشناس پرآوازه انگلیسی که در زمان جنگ وابسته مطبوعاتی کشورش در تهران بود، گزارش داد که ” اکثریت قابل توجهی از مردم از (رضا)شاه بیزارند.”»
پشت پرده احداث راه آهن سراسری توسط رضا شاه چه بود؟
جان فوران استاد دانشگاه کالیفرنیا در صفحه 353 کتاب خود با عنوان “مقاومت شکننده” در خصوص پشت پرده احداث راه آهن سراسری توسط رضا شاه می نویسد:
«بخش عمده توسعه منابع دولتی صرف طرح های زیربنایی شد که بارزترین آنها راه آهن سراسری بود. احداث این خط آهن 850 مایلی سراسری در واقع به هدر دادن منابع بود؛ طرحی پرهزینه که پیامدهای ناگوار چندی داشت. تورم زا بود، هدف های اقتصادی چندی نداشت و از هیچ یک از شهرهای عمده کشور [ جز تهران ] عبور نمی کرد، سطح زندگی عمومی را پایین می آورد چون هزینه آن از طریق مالیات قند و چای تأمین می شد. احداث هر مایل راه آهن 35 هزار پوند استرلینگ هزینه بر می داشت؛ در حالی که احداث جاده های ماشین رو با یک تا یک و نیم درصد این هزینه امکان پذیر بود. به نظر می رسد عمده ترین عملکرد آن، ایجاد امنیت داخلی، در جنوب بودچون امکان بسیج و اعزام نیرو را آسان تر می کرد. در شمال نیز موجب بهبود وضع بازرگانی با شوروی شد و بنابراین تصادفی نبود که املاک رضاشاه در مازندران با احداث راه آهن ارزش بیشتری پیدا کرد.»
مخالفت دکتر مصدق با تأسیس راهآهن
در زمان مطرح شدن بحث راهآهن در مجلس شورای هم مخالفت هایی با این طرح از جانب دکتر مصدق صورت پذیرفت که وی در کتاب خاطرات خود شرح ماجرا این چنین بیان می کند:
« در جلسه 2 اسفند 1305 مجلس شورا گفتم برای ایجاد راه دو خط بیشتر نیست: آن که ترانزیت بینالمللی دارد ما را به بهشت میبرد و راهی که به منظور سوقالجیشی ساخته شود ما را به جهنم و علت بدبختیهای ما هم در جنگ بینالملل دوم همین راهی بود که اعلیحضرت شاه فقید ساخته بودند… و اکنون آنچه از این راهآهن ایران عاید میشود مبلغی در حدود دویست وهشتاد میلیون تومان است که پنجاه و پنج درصد آن صرف هزینههای اداری که پانزده هزار کارمند و بیست هزار کارگر از آن استفاده میکنند و چهل و پنج درصد بقیه به مصرف تعمیرات رسیده است و از بابت سود سرمایه و استهلاک دیناری عاید دولت نشده و باری است که باید به دوش مالیات دهندگان گذارده شود. ساختن راهآهن در این خط هیچ دلیلی نداشت جز اینکه میخواستند از آن استفاده سوقالجیشی کنند و دولت انگلیس هم در هر سال مقدار زیادی آهن به ایران بفروشد و از این راه پولی که دولت از معادن نفت میبرد وارد انگلیس کند. … در آن روزهایی که لایحه راهآهن تقدیم مجلس شده بود دولت از عواید نفت چهارده میلیون و به تعبیر امروز در حدود دویست میلیون تومان ذخیره کرده بود که من پیشنهاد کردم آن را صرف ایجاد کارخانه قند بکنند و از خرید بیست و دو میلیون تومان قند در سال که در آن وقت وارد کشور میشد بکاهند… چنانچه در ظرف این مدت عواید نفت به مصرف کارخانه قند رسیده بود رفع احتیاج از یک قلم بزرگ واردات گردیده بود و از عواید کارخانههای قند هم میتوانستند خط راهآهن بینالمللی را احداث کنند که باز عرض میکنم هر چه کردهاند خیانت است و خیانت»
اعتراف محمدرضا پهلوی در خصوص خط راه آهن
نکته جالب اینجاست که خود محمد رضا پهلوی نیز این اقدام پدر خود را خیانت و به خاطر جلب رضایت انگلستان می داند. دکتر مصدق در گوشه ای از خاطرات خود از قول محمدرضا اینگونه نقل می کند :
«بخاطر دارم روزی با کمال جسارت در حضور من اظهار داشت که پدرم در این کار [احداث راهآهن] خیانت کرده است. وقتی از وی دلیل خواستم گفت پدر من راهآهن سراسری را فقط برای جلب رضایت انگلیسها که میخواستند به روسیه حمله کنند ساخته است. از او پرسیدم که به عقیدهی او آیا باید پدرش راهآهن را در مسیر دیگری احداث میکرد؟ جواب او این بود اصلاً پدرم نباید راهآهن احداث میکرد و ایران احتیاجی به راه آهن نداشت»
رضا شاه؛ ثروتمندترین مرد خاورمیانه
دکتر یرواند آبراهامیان استاد دانشگاه نیویورک در کتاب A History of Modern Iran که در سال 2008 منتشر شده است در صفحات 139 و 140 در خصوص فسادهای مالی رضا شاه می نویسید؛ رضاشاه در دوران حکومتش، آن قدر ثروت تصاحب کرد که به ثروتمندترین فرد ایران – اگر نگوییم خاورمیانه – تبدیل شد. بر اساس برآورد یکی از زندگی نامه نویسان هوادار رضاشاه، ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود ۱٫۵ میلیون هکتار زمین بوده است. بیشتر این زمینها در منطقه اجدادی اش مازندران قرار داشت. وی همچنین صاحب مزارع گندم در همدان، گرگان و ورامین بود. بخشی از این املاک با مصادره مستقیم، دیگری از طریق نقل و انتقال مشکوک اموال دولتی و بخشی دیگر از طرق آبیاری زمینهای بایر و سرانجام بخشی نیز با مجبور کردن زمین داران بزرگ و کوچک برای فروش زمین هایشان به قیمت اسمی، به دست آمده بود. در همان اوایل سال ۱۹۳۲/۱۳۱۱، سفارت بریتانیا گزارش داد که رضاشاه حرص غریبی نسبت به زمین دارد، طوری که همه خانوادهها روانه زندان میکرد، مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند: «اشتهای سیری ناپذیر وی به اندازه است که عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلی حضرت بی درنگ همه ایران را به نام خود به ثبت نمیرساند؟» این گزارش در ادامه میافزاید: «به رغم نارضایتی شمار چشمگیری از زمین داران، سایرین بر این باورند که صرفاً کاری را میکنند که دودمانهای پیشین انجام داده بودند، و او بهتر از زمین بهرهبرداری میکند و به هر حال سراسر مملکت در واقع به وی تعلق دارد». البته بلندنظری وزیر مختار بریتانیا کمتر بود: «او همچنان در کار انباشت ثروت از راههای مشکوک است و فرماندهان ارشد نظامی خود را نیز در کار آزاد گذاشته است؛ و در عین حال، از هیچ فرصتی برای بی اعتبار کردن فرماندهان در صورت سوظن نسبت به قدرت گرفتن آنها از طریق اندوختن ثروت پرشمار برای بهرهگیری شخصی، فروگذار نمیکند. البته اگر آنها سهم عمدهای از ثروت به دست آمده را به شاه بدهند، او نیز از دزدیهای آنها چشم پوشی خواهد کرد.» وی میافزاید: «رضا شاه نسبت به ثروت حریص و طمعکار است و از دیدگاه او هر وسیلهای برای کسب پول و زمین مطلوب است… جاده جدید منتهی به چالوس با هزیه هنگفتی ایجاد شده، صرفاً برای ارضای هوس شخصی وی بوده است.»
موجودی حسابهای رضا شاه برابر ۴۶ درصد نقدینگی کل کشور
عباس ملک زاده میلانی مدیر برنامهٔ مطالعات ایرانی در دانشگاه استنفورد و استاد فراخوانده دانشکدهٔ علوم سیاسی آن دانشگاه در صفحه 95 و 107 کتاب ” نگاهی به شاه” که در سال 2013 برای اولین بار منتشر گردید در خصوص وضعیت مالی رضا شاه در زمان واگذاری قدرت به پسرش می نویسد:
«فرایند تملک این دهات و انباشتن ثروت حتی پیش از به سلطنت رسیدن رضاخان آغاز شده بود. وقتی محمدرضا به دنیا آمد، خانواده اش کماکان در منزل استیجاری زندگی میکرد. وقتی که او در مقام ولیعهدی به ایران بازگشت، پدرش رضاشاه بی شک ثروتمندترین مرد ایران بود. در آن زمان سفارت آمریکا در گزارشی از فعالیتهای اقتصادی رضاشاه فراهم کرد که نوشته بود: «کمتر چیز ارزشمندی در این مملکت هست که رضاشاه، به آن نظر ندارد. حرص و آز او حدی نمیشناسد. علاوه بر تملک بخش عمده مازندران، در شهرها هم املاک متعددی خریده و در آنها هتل ساخته و کارخانه تأسیس کرده… هر زمین و ملکی را که به آن دل میبندد، با تهدید مستقیم یا تلویحی مالک آن، از آن خود میکند. معمولاً برای هر کدام از این املاک آنچه دلش میخواهد، میپردازد که اغلب یک دهم یا حتی یک بیستم قیمت واقعی آن ملک است.» وقتی بعد از استعفایش، مسئله ابعاد ثروت رضاشاه به مسئله روز مملکت بدل شد و مطبوعات با استفاده از آزادی تازه یاب خود در این زمینه مطالب مفصل و اغلب تندی مینوشتند، نخست وزیر وقت مملکت در جلسه مجلس اعلان کرد که «رضا شاه مبلغ باورنکردنی ۶۸ میلیون ریال (برابر با ۴٫۲۵ میلیون دلار) در حسابهای شخصی اش در بانکهای ایران داشت.» در آن زمان موجودی حسابهای رضا شاه برابر ۴۶ درصد نقدینگی کل کشور (جمع کل پول صادر شده از بانک ملی ایران) بود. برخی محققان ادعا میکردهاند که موجودی حسابهای رضاشاه در واقع به مبلغی به مراتب بیشتر از آنچه فروغی گفته بود، بالغ میشد. میگویند در واقع فروغی فقط موجودی حساب پس انداز رضاشاه را اعلام کرده بود. میگویند مبلغی نزدیک به ۸۵ میلیون ریال (یا ۵٫۳ میلیون دلار) هم در حساب چکی رضاشاه موجود بود. در هر حال، این مبلغ که دست کم ۴۶ دردص نقدینگی ایران بود، پس از امضای سند رسمی به شاه جوان تعلق گرفت.»
رضا شاه ملک خوار بزرگ قرن
ارتشبد حسین فردوست از نزدیکان رضاشاه و محمدرضا در صفحه 111 و 112 جلد اول کتاب خاطرات خود در خصوص املاک غصبی رضاشاه می نویسد:
«رضاخان در طول سلطنتش تمام املاک مرغوب شمال را به زور سرنیزه به نام خود کرد. پس از سقوط او، تا مدتها روزنامهها و مجلات کشور پر بود از نمونههایی از غصب اموال مردم توسط رضاخان. البته گاهی پول مختصری هم به عنوان بهای آن میداد. املاک را به منطقههای مختلف تقسیم کرد و در هر منطقه یک افسر گمارد و کل املاک او را سرلشکر کریم آقاخان بوذرجمهری اداره میکرد. در سال ۱۳۱۹ (یکسال قبل از رفتن رضاخان از ایران) صورتحساب عایدی خالص سالیانه املاک پهلوی ۶۲ میلیون تومان بود، که همۀ اینها را به محمّدرضا منتقل کرد و سایر اولاد او بینصیب ماندند. بعدها آنها به رضاخان شکایت کردند و او نیز به محمّدرضا نوشت که کاخهای فرزندان را به آنها انتقال دهد و علاوه بر آن به هرکدام یک میلیون تومان بپردازد، که انجام شد.
اگر رضاخان خاطرات خود را مینوشت و در آن توضیح میداد که چرا هزاران هزار مالک را بیملک کرد تا خود مالک شود، دانستن انگیزۀ او جالب بود. تصور میکنم اگر خاطراتش را مینوشت باید میگفت که از نظر ملک سیری نداشتم! از شخصی که خود زمانی به رضاخان پیشنهاد فروش املاکش را داده بود، پرسیدم. پاسخ داد: «اگر میخواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد و یا پیشنهاد را تصویب کند، بهتر بود قبل از شروع نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح میکردید و مطمئن بودید که کارتان انجام میشد!» همه و یا لااقل تعداد زیادی از کسانی که حق ملاقات با او را داشتند چنین پیشنهاداتی میدادند و این نقطۀ ضعف بزرگ رضاخان بود. در روزهای اشغال ایران توسط متفقین، که انگلیسیها رضا را به عنوان یک مهرۀ بیارزش و مدفون میدانستند، رادیوی BBC ، سه روز متوالی دربارۀ املاک رضاخان سخن گفت و میگفت که بزرگترین خدمتی که رضاخان به مملکتش کرد، غصب کلیۀ اموال مردم شمال است!»
وضعیت نظام اقتصادی در زمان رضا شاه
دکتر یرواند آبراهامیان همچنین در صفحه 169 و 170 کتاب خود در خصوص وضعیت نظام اقتصادی در زمان رضا شاه نوشت:
«(دکتر میلسپو، کارشناس امریکایی که پس از سقوط رضاشاه، در سال 1321 برای اداره امور مالی به ایران بازگشت)، معتقد بود که میراث رضاشاه “حکومتی فاسد، محصول فساد و برای فساد” است: “سیاست مالیات بندی شاه به شدت واپس گرایانه بود طوری که موجب افزایش هزینه زندگی و فشار آن بر طبقات فقیر شد… به طور کلی او کشور را دوشید، دهقانان، ایلات و عشایر و کارگران را از پای در آورد و از زمین داران مالیات و عوارض سنگینی دریافت کرد. در شرایطی که فعالیتهایش طبقه جدیدی از سرمایه داران (…) را به ثروت رسانده بود، تورم، مالیات و مسائلی از این دست، سطح زندگی توده ها را پایین آورد.” همچنین خانم آن لمپتون، ایرانشناس پرآوازه انگلیسی که در زمان جنگ وابسته مطبوعاتی کشورش در تهران بود، گزارش داد که ” اکثریت قابل توجهی از مردم از (رضا)شاه بیزارند.”»
پشت پرده احداث راه آهن سراسری توسط رضا شاه چه بود؟
جان فوران استاد دانشگاه کالیفرنیا در صفحه 353 کتاب خود با عنوان “مقاومت شکننده” در خصوص پشت پرده احداث راه آهن سراسری توسط رضا شاه می نویسد:
«بخش عمده توسعه منابع دولتی صرف طرح های زیربنایی شد که بارزترین آنها راه آهن سراسری بود. احداث این خط آهن 850 مایلی سراسری در واقع به هدر دادن منابع بود؛ طرحی پرهزینه که پیامدهای ناگوار چندی داشت. تورم زا بود، هدف های اقتصادی چندی نداشت و از هیچ یک از شهرهای عمده کشور [ جز تهران ] عبور نمی کرد، سطح زندگی عمومی را پایین می آورد چون هزینه آن از طریق مالیات قند و چای تأمین می شد. احداث هر مایل راه آهن 35 هزار پوند استرلینگ هزینه بر می داشت؛ در حالی که احداث جاده های ماشین رو با یک تا یک و نیم درصد این هزینه امکان پذیر بود. به نظر می رسد عمده ترین عملکرد آن، ایجاد امنیت داخلی، در جنوب بودچون امکان بسیج و اعزام نیرو را آسان تر می کرد. در شمال نیز موجب بهبود وضع بازرگانی با شوروی شد و بنابراین تصادفی نبود که املاک رضاشاه در مازندران با احداث راه آهن ارزش بیشتری پیدا کرد.»
مخالفت دکتر مصدق با تأسیس راهآهن
در زمان مطرح شدن بحث راهآهن در مجلس شورای هم مخالفت هایی با این طرح از جانب دکتر مصدق صورت پذیرفت که وی در کتاب خاطرات خود شرح ماجرا این چنین بیان می کند:
« در جلسه 2 اسفند 1305 مجلس شورا گفتم برای ایجاد راه دو خط بیشتر نیست: آن که ترانزیت بینالمللی دارد ما را به بهشت میبرد و راهی که به منظور سوقالجیشی ساخته شود ما را به جهنم و علت بدبختیهای ما هم در جنگ بینالملل دوم همین راهی بود که اعلیحضرت شاه فقید ساخته بودند… و اکنون آنچه از این راهآهن ایران عاید میشود مبلغی در حدود دویست وهشتاد میلیون تومان است که پنجاه و پنج درصد آن صرف هزینههای اداری که پانزده هزار کارمند و بیست هزار کارگر از آن استفاده میکنند و چهل و پنج درصد بقیه به مصرف تعمیرات رسیده است و از بابت سود سرمایه و استهلاک دیناری عاید دولت نشده و باری است که باید به دوش مالیات دهندگان گذارده شود. ساختن راهآهن در این خط هیچ دلیلی نداشت جز اینکه میخواستند از آن استفاده سوقالجیشی کنند و دولت انگلیس هم در هر سال مقدار زیادی آهن به ایران بفروشد و از این راه پولی که دولت از معادن نفت میبرد وارد انگلیس کند. … در آن روزهایی که لایحه راهآهن تقدیم مجلس شده بود دولت از عواید نفت چهارده میلیون و به تعبیر امروز در حدود دویست میلیون تومان ذخیره کرده بود که من پیشنهاد کردم آن را صرف ایجاد کارخانه قند بکنند و از خرید بیست و دو میلیون تومان قند در سال که در آن وقت وارد کشور میشد بکاهند… چنانچه در ظرف این مدت عواید نفت به مصرف کارخانه قند رسیده بود رفع احتیاج از یک قلم بزرگ واردات گردیده بود و از عواید کارخانههای قند هم میتوانستند خط راهآهن بینالمللی را احداث کنند که باز عرض میکنم هر چه کردهاند خیانت است و خیانت»
اعتراف محمدرضا پهلوی در خصوص خط راه آهن
نکته جالب اینجاست که خود محمد رضا پهلوی نیز این اقدام پدر خود را خیانت و به خاطر جلب رضایت انگلستان می داند. دکتر مصدق در گوشه ای از خاطرات خود از قول محمدرضا اینگونه نقل می کند :
«بخاطر دارم روزی با کمال جسارت در حضور من اظهار داشت که پدرم در این کار [احداث راهآهن] خیانت کرده است. وقتی از وی دلیل خواستم گفت پدر من راهآهن سراسری را فقط برای جلب رضایت انگلیسها که میخواستند به روسیه حمله کنند ساخته است. از او پرسیدم که به عقیدهی او آیا باید پدرش راهآهن را در مسیر دیگری احداث میکرد؟ جواب او این بود اصلاً پدرم نباید راهآهن احداث میکرد و ایران احتیاجی به راه آهن نداشت»