۱۳۹۳/۰۸/۱۰
–
۱۴۰۷ بازدید
مهمترین توصیه قرآن به بشریت چیست؟
مهمترین توصیه قرآن به بشریت عبودیت وبندگی است. برخی آیات قرآنی در اینخصوص :
و اتّخذوا من دون اللّه آلهة لیکونوا لهم عزّا، وآنان غیر از خدا معبودانی را برای خود برگزیدند تا مایة عزتشان باشد(مریم/81).
قال یا قوم اعبدوا اللّه ما لکم من آله غیره(اعراف/65،73و85)
قال یا قوم اعبدوا اللّه ما لکم من آله غیره(هود/61،50 و74)
قال یا قوم اعبدوا اللّه ما لکم من آله غیره(مؤمنون/23و32)
لا اله الاّ انا فاعبدون(انبیاء/25)
انّی انا اللّه لا اله الاّ انا فاعبدنی(طه/14)
عبادت از مقوله «فعل» و عمل است که انسان انجام مىدهد، اما عبودیت «صفت» است که انسان به آن متصف مىشود . مثلا مىگویند: فلانى «صفت عبودیت» دارد، اما نمىگویند «صفت عبادت» دارد (بلکه فاعل آن است). عبادت و پرستش دینی، به افعال خارجی و مناسک عبادی، مانند نماز و روزه و خدمت به خلق و مانند آن گفته می شود، اما بندگی و عبودیت، صفت درونی انسان است که زمینه انجام عبادات بیرونی را فراهم می آورد، البته عبادت هم متقابلا در تحکیم صفت عبودیت و بندگی تاثیر گذار است.
صفت عبودیت و بندگی در کسی نهادینه می شود که همه عبادات و طاعات و کارهای فردی و اجتماعی و روابط و آرزوها و اهداف میانی خود را در جهت هدف نهایی که قرب و رضایت و خواست خدای متعال است، تنظیم کند و اقتضای بندگی را در تمامی امور زندگی رعایت نماید، بنابراین بندگی و عبودیت، اعم از عبادت خاص و مناسک عبادی است.
رابطه عبودیت و عبادت مانند رابطه نیت و عمل است. همانگونه که نیت درونی و عمل بیرونی است، عبودیت نیز در درون انسان شکل می گیرد و عبادت فعالیت بیرونی عبد است و به همان میزان که ارزشمندی عمل وابسته با نیت خالص است، عبودیت نیز به عمل و عبادت بیرونی، ارزش می دهد.
بنابراین عمل و عبادتی ارزش دارد که ناشی از عبودیت باشد، وگرنه اگر انسان عبودیت نداشته باشد، عبادت او هم ریشه دار نخواهد بود و در معرض ریا و عجب و انواع فساد قرار می گیرد.
شیطان سال های زیادی خداوند را عبادت کرد، اما عبد نبود و عبودیت نداشت، تسلیم و مطیع خداوند نبود، زیرا وقتی خدای متعال به او فرمان داد که در مقابل آدم علیه السلام سجده کند، خودپرستی و عبد نبودن اش ظهور کرد و از فرمان الهی سرپیچید و خود را برتر از انسان پنداشت و حاضر به سجده نشد.
و اتّخذوا من دون اللّه آلهة لیکونوا لهم عزّا، وآنان غیر از خدا معبودانی را برای خود برگزیدند تا مایة عزتشان باشد(مریم/81).
قال یا قوم اعبدوا اللّه ما لکم من آله غیره(اعراف/65،73و85)
قال یا قوم اعبدوا اللّه ما لکم من آله غیره(هود/61،50 و74)
قال یا قوم اعبدوا اللّه ما لکم من آله غیره(مؤمنون/23و32)
لا اله الاّ انا فاعبدون(انبیاء/25)
انّی انا اللّه لا اله الاّ انا فاعبدنی(طه/14)
عبادت از مقوله «فعل» و عمل است که انسان انجام مىدهد، اما عبودیت «صفت» است که انسان به آن متصف مىشود . مثلا مىگویند: فلانى «صفت عبودیت» دارد، اما نمىگویند «صفت عبادت» دارد (بلکه فاعل آن است). عبادت و پرستش دینی، به افعال خارجی و مناسک عبادی، مانند نماز و روزه و خدمت به خلق و مانند آن گفته می شود، اما بندگی و عبودیت، صفت درونی انسان است که زمینه انجام عبادات بیرونی را فراهم می آورد، البته عبادت هم متقابلا در تحکیم صفت عبودیت و بندگی تاثیر گذار است.
صفت عبودیت و بندگی در کسی نهادینه می شود که همه عبادات و طاعات و کارهای فردی و اجتماعی و روابط و آرزوها و اهداف میانی خود را در جهت هدف نهایی که قرب و رضایت و خواست خدای متعال است، تنظیم کند و اقتضای بندگی را در تمامی امور زندگی رعایت نماید، بنابراین بندگی و عبودیت، اعم از عبادت خاص و مناسک عبادی است.
رابطه عبودیت و عبادت مانند رابطه نیت و عمل است. همانگونه که نیت درونی و عمل بیرونی است، عبودیت نیز در درون انسان شکل می گیرد و عبادت فعالیت بیرونی عبد است و به همان میزان که ارزشمندی عمل وابسته با نیت خالص است، عبودیت نیز به عمل و عبادت بیرونی، ارزش می دهد.
بنابراین عمل و عبادتی ارزش دارد که ناشی از عبودیت باشد، وگرنه اگر انسان عبودیت نداشته باشد، عبادت او هم ریشه دار نخواهد بود و در معرض ریا و عجب و انواع فساد قرار می گیرد.
شیطان سال های زیادی خداوند را عبادت کرد، اما عبد نبود و عبودیت نداشت، تسلیم و مطیع خداوند نبود، زیرا وقتی خدای متعال به او فرمان داد که در مقابل آدم علیه السلام سجده کند، خودپرستی و عبد نبودن اش ظهور کرد و از فرمان الهی سرپیچید و خود را برتر از انسان پنداشت و حاضر به سجده نشد.