۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۷۹۲۶ بازدید
اصطلاحات چپ، راست، اصول گرا، اصلاح طلب، محافظه کار، رادیکال و… به چه معناست؟
این اصطلاح به تدریج، بعد از انقلاب فرانسه در ادبیات سیاسی غرب رایج شد بهگونهای که به مرور یکی از محورهای اساسی در تقسیمبندی افراد، جناحهای سیاسی و رژیمها به شمار رفته است. در رهگذر بیش از دو قرن کاربرد، هر یک از این دو اصطلاح معانی متفاوتی یافتهاند و فراز و نشیب زیادی از نظر معنایی،
پا به پای پیدایش گرایشهای نو و گوناگون سیاسی پیدا نمودهاند که تعیین مرز روشن میان آن دو را ناممکن کرده است. نمود کامل راستگرایی را در محافظهگرایی و لیبرالیسم میتوان دید. همچنین فاشیستها نیز با وجود تفاوت
در اصول، از جهاتی جزء راستیهای افراطی محسوب میشوند. نمونه گروههای چپ نیز سوسیالیستها و رادیکالیستها هستند. کمونیستها و آنارشیستها نیز
که بر برابری مطلق تأکید میکنند جزو چپیهای تندرو به حساب میآیند.
اما در ایران، علاوه بر لغزندگی مفهومی این دو اصطلاح، کاربرد آن برای بیان مرزبندیهای سیاسی ایران نیز مبهم و نارسا به نظر میرسد. اما با این وجود و با مسامحه در کاربرد آن، از زمان مشروطه میتوان رد پای ایدئولوژیها و جناحهای چپ و راست را جستجو کرد. پس از آن در دوره پهلوی اطلاق چپ به کمونیستها و حزب توده شایع گردید.
پس از انقلاب اسلامی، این اصطلاح به تدریج در ادبیات سیاسی ایران رایج شد. به دنبال اختلافات پیش آمده در حزب جمهوری اسلامی و انحلال آن، گرایشها و جناحهای مخالف با یکدیگر، به چپ و راست تقسیم شدند، و این اصطلاح به تدریج محور تقسیمبندیهای سیاسی قرار گرفت.
گروههای چپ شامل: مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحیکم وحدت و… بودند
و جناح راست: جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم و تشکلهای اسلامی همسو شامل جمعیت مؤتلفه اسلامی، جامعه اسلامی مهندسین، جامعه زینب، جامعه اسلامی پزشکان ایران، جامعه اسلامی کارگران، جامعه انجمنهای اسلامی بازار و اصناف، جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران، جامعه اسلامی دانشجویان، جامعه اسلامی فرهنگیان و… را در برمی گرفت.
در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی دو اصطلاح «چپ مدرن»
و «راست مدرن» مطرح شد. چپ مدرن جریانی است که به بازنگری در اندیشهها و نظرات خود پرداختند. محصول این تأمّل، چرخش در بعضی از مواضع رادیکال
و اصلاح و تعدیل بخشی از شعارها و آرمانهای این جناح بود. فضای باز سیاسی
و فرهنگی، توسعه اقتصادی، تنشزدایی در سیاست خارجی، تسامح و تساهل
در عرصه فرهنگ و سیاست جزو شعارهای چپ مدرن است.
این گروه طرفدار آزادی بیان و گسترش آزادیهای سیاسی محسوب
میشوند. در مقابل، در جناح راست نیز تغییراتی پدید آمد؛ و یکی از نتایج آن
منشعب شدن جریانی بود که با عنوان راست مدرن مطرح شدند. این جریان، متشکّل از افراد میانه رو جناحهای چپ و راست بود؛ که دیدگاههای مشترکی
با چپ مدرن داشتند؛ و در مجموع معتقد به اصلاحات سیاسی و به خصوص اصلاحات اقتصادی، توسعه فرهنگی، خصوصی سازی و مدیریت علمی و کارشناس سالاریاند.
عمدهترین تشکّل این گروه، کارگزاران سازندگی است که در ادامه با چپ مدرن همسو شدند.
تقسیم بندی بعدی در قالب اصلاح طلبان و اصول گرایان شکل گرفت که در ادامه به آنها اشاره خواهیم نمود.
به طور کلی جناحبندیهای سیاسی در ایران مرزهای مشخصی ندارد. گروههای موسوم به چپ و راست هیچ کدام راهبردها و دیدگاههای خود را از پیش و به طور شفّاف و تفصیلی در حوزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ارائه نکردهاند. همچنین ضعف نهادهای مدنی و احزاب سیاسی در هر دو جناح به دلیل فقدان سابقه تشکلهای سیاسی رسمی و سازمان یافته در ایران مشهود است.
تشکّلها غالباً با توجه به زمان خاص (انتخابات) ایجاد میگردند و مواضع
نیز برحسب موقعیت و بسته به فضا و شرایط جدید تغییر میکند. ازاین رو
اغلب میتوان تردید و تردّد و نوسان گروهها و افراد سیاسی را بین چپ
و راست کاملاً مشاهده کرد. از آن جا که بسیاری از اندیشهها و مواضعِ گروهها به طور موقّت و انفعالی طرح ریزی میشوند، نمیتوان به تداوم مواضع سیاسی اطمینان داشت.
به طور کلّی به نظر میرسد اصطلاح چپ و راست برای بیان تفاوتها و سلایق سیاسی در ایران مبهم و نارساست و در صورت کاربرد باید به تفاوت عمیق اندیشهها و جناحبندیهای سیاسی میان ایران و غرب توجّه داشت. ابهام و نارسایی این دو اصطلاح تا حدّی است که افراطیترین گروه چپ در ایران را به لحاظ بعضی از اصول فکری میتوان حتّی مشابه با محافظهکاران و راستگراهای غربی دانست. همین مسئله در مورد راستگرایان نیز صدق میکند. بنابراین در کاربرد این اصطلاحات باید به شرایط سیاسی و اجتماعی ایران توجه داشت.[ بیات، عبدالرسول، جمعی از نویسندگان، فرهنگ واژه ها، قم: مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، 1381، ص265.]
جناح چپ(Left Wing)
به طور کلی به افراد، گروهها، احزاب رادیکال، سوسیالیست و کمونیست گفته میشود که خواستار ایجاد تحول به نفع مردم و مخالف طبقات ممتازند. مشخصات عمومی جناح چپ را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد: دشمنی با مالکیت خصوصی و اعتقاد به مالکیت جمعی، دشمنی با طبقه سرمایه دار و طرفداری از طبقه کارگر، تمایل به برقراری جامعه بی طبقه، اعتقاد به حقوق بشر و عدالت اجتماعی، اعتقاد
به پیشرفت و ترقی از طریق انقلاب با اصلاح، گرایشات ضدناسیونالیستی، اعتقاد
به دولت رفاه عمومی، دفاع از صلح و محیط زیست، دفاع از آزادی و برابری حقوق مردان و زنان.[ آقا بخشی، علی، افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، پیشین، ص 373- 374.]
جناح راست (Right Wing)
به طور کلی به افراد، گروهها و حزبهای محافظه کار و سنت گرا گفته میشود که خواستار تثبیت وضع موجود و مخالف اصلاحات سیاسی هستند. مشخصات عمومی جناح راست را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد: محافظه کاری و مقاومت در برابر اصلاح آزادمنشانه قوانین، محافظه کاری فرهنگی، توجه به حقوق مالکیت، اعتقاد به مالکیت خصوصی به عنوان شرط لازم اجتماعی، اعتقاد به آزادیهای فردی، اعتقاد به بازار آزاد.[ همان، ص 596.]
اصلاح (Reform)
اقدام برای تغییر و تعویض برخی از جنبههای حیات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، بدون دگرگون کردن اساس جامعه، «مهندسی اجتماعی» یا نقشه کشی اجتماعی یکی از انواع اقدامات اصلاحی است که معمولاً برای جلوگیری از نهضت انقلابی صورت میگیرد.[ همان، ص 575.]
اصلاح طلبی (Reformism)
اصلاح طلبی، هواداری از سیاست تغییر زندگی اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی
با روشهای ملایم و بدون شتاب میباشد. بر این اساس، واژه اصلاحات در مقابل واژه انقلاب (Revolution) میباشد که این دو پدیده از نظر شتاب دامنه
و جهت دگرگونی در نظامهای سیاسی و اجتماعی تفکیک پذیرند. انقلاب به یک دگرگونی سریع، کامل و گاه خشونتآمیز در ارزشها، ساختار اجتماعی، نهادهای سیاسی، سیاستهای حکومتی و رهبری سیاسی اجتماعی اطلاق میشود. اصلاحطلبی از نظر کلی در برابر محافظ کاری از سویی و انقلاب خواهی از سوی دیگر قرار میگیرد.[ آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، پیشین، ص 72.]
در تعریف دیگر، اصلاح طلبی جریانی سیاسی است که دگرگونی جامعه را
از طریق انجام اصلاحات و نه انقلاب، تبلیغ میکند. اصلاح طلبی جریانی سیاسی
در درون جنبش کارگری و کمونیستی که ضرورت مبارزه طبقاتی، انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا را انکار میکند و طرفدار همکاری طبقاتی برای رسیدن به جامعه مبتنی بر رفاه عمومی است. نمایندگان رفورمیسم در بین الملل سوسیالیست که در سال 1951 در فرانکفورت تأسیس شد، گرد آمدند.[ آقا بخشی، علی، افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، پیشین، ص 575.]
البته ناگفته نماند که اصلاح طلبی در اندیشه اسلامی با رفورمیسم در اندیشه غربی دارای تفاوت ماهوی است. این واژه در اندیشه اسلامی برخلاف اندیشه غربی تنها در برابر انقلاب و به معنای حفظ وضع موجود بدون در نظر گرفتن اصول و مبانی نیست، بلکه به معنای ایجاد تحول و دگرگونی در فرد و جامعه بر پایه مبانی و اصول اسلامی با هدف برطرف نمودن مفاسد، مشکلات و نارسایی ها با هدف دست یابی به وضعیت مطلوب است و گستره آن انقلاب را نیز در بر می گیرد. بدین ترتیب هر اقدام ضد فساد به منظور سامان بخشیدن به امور از سوی دولت و مردم با روش انقلابی یا مسالمت آمیز در چارچوب مبانی دینی صورت گیرد، اصلاحطلبی نام دارد.
پیامبران الهی و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) سردمداران اصلاح طلبی بودند و به دنبال تحول در افراد و جامعه در راستای ارزش های الهی بودند. حضرت شعیب هدف خود را این گونه معرفی می کند:
«إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ»[ سوره هود، آیه 88.]؛
«من جز به دنبال اصلاح تا آنجا که توانایی دارم، نیستم».
حضرت علی(علیه السلام) نیز یکی از اهداف خود را از تشکیل حکومت اصلاح طلبی معرفی نموده و می فرمایند:
«اَللّهمَّ اِنکَ تعلَمُ اَنَّهُ لَمْ یکنْ منا منافسه فی سلطان وَ لا اِلْتماسَ شی مِنْ فضولِ اَلْحطامِ وَلکنْ لِنرِد المعالم من دینک وَ نُظْهِرَ اَلاْصلاحَ فی بَلادِکَ»[ نهج البلاغه، خطبه 131- از امام حسین(علیه السلام) نیز سخنی شبیه به این مضومن نقل شده است بحارالانوار، ج100، ص 79.]؛
«خدایا تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می خواستیم نشانه های حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم».
استاد شهید مرتضی مطهری در تبیین اصلاحطلبی در اندیشه اسلامی میفرمایند:
«اصلاحطلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است خواه ناخواه اصلاحطلب و لااقل طرفدار اصلاحطلبی است. زیرا اصلاحطلبی هم به عنوان یک شأن پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است.»[ مرتضی، مطهری، نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، قم: صدرا، بی تا، ص 7 ـ 8.]
بر این اساس، اصلاحطلبی جزء جوهره اسلام است و از درون دین
سرچشمه میگیرد و یک ضرورت و فریضه دینی است، چنانکه رهبر فرزانه انقلاب فرمودند:
«اصلاحات یک حقیقت ضروری و لازم است و باید در کشور ما انجام بگیرد. اصلاحات در کشور ما از سر اضطرار نیست، جزء ذات هویت انقلابی و دینی نظام ماست… اصلاحات یک فریضه است».[ بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی 28/1/1379. ]
بنابراین، نباید اصطلاح اصلاح طلبی در اندیشه اسلامی را با آنچه در اندیشه غربی مطرح است یکسان انگاشت.
اصول گرا
اصول گرایی به معنای پای بندی به اصول و ارزشهای خاص است.
گرچه برخی از اصل گرایی به بنیادگراییFundamental)) نیز تعبیر می کنند که عبارت است از:
جنبشی در چارچوب یک دین یا آیین سیاسی که گرایش به شکل اصلی
و ارزشهای اولیه آن دین یا آیین سیاسی دارد. بنیاد گرایی دو اطلاق مثبت
و منفی دارد؛ مثبت آن اصولی بودن و تمسک به اصل است و کاربرد منفی آن، قشری گری و تمسک به ظواهر.[ همان، ص 261.] لیکن در ادبیات سیاسی معمولاً بنیادگرایی با بار منفی همراه است و با تحجر و واپس گرایی یکسان انگاشته می شود و به دلیل همین نگاه منفی غرب به اصول و ارزش های دینی و حاکمیت نگاه نسبی گرایی بر آن، این اصطلاح توسط آنان برای اسلام گرایان با هدف واپس گرا و متحجر نشان دادن آنها به کار برده می شود، در حالی که اسلام مخالف هرگونه تحجر و واپس گرایی بوده و در عین توجه به مبانی و اصول و حاکمیت آنها به تمامی زمان ها و نیازهای بشر توجه نموده و برنامه دارد.
ازاین رو تعبیر بنیادگرایی به جای اصول گرایی مناسب به نظر نمیرسد و در اصولگرایی ضمن پای بندی به اصول و ارزشها از قشری گری، تحجر و واپس گرایی کنارهگیری میشود.
محافظه کار (Conservative)
مجموعه از اندیشههایی که نهادهای کهن و ریشه دار را از آنچه نو و نیاز بوده است ارزشمند تر میشمرد. محافظه کاری در برابر تندروی است و این مهمترین و اساسیترین ویژگی آن است. به نظر یک محافظه کار، انقلابیها، تندروها (رادیکالها) براساس هدفهای صرفاً نظری و مکتبی میخواهند بسیاری از نهادهای ارزشمند اجتماعی را از میان ببرند.[ آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، پیشین، ص 298.]
محافظه کار به هر فرد یا گروهی گفته میشود که به دنبال تأیید وضع موجود و مقاومت در مقابل تغییر و دگرگونی است.[ آقا بخشی، علی، افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، پیشین، ص 128.]
رادیکال (Radical)
رادیکال (Radical) به معنای تندرو صفتی است برای همه نظرها و روشهایی که خواهان دگرگونی بنیادی و فوری در نهادهای اجتماعی و سیاسی موجود هستند چه گرایشهای چپ، چه راست. این اصطلاح نخستین بار توسط چارلز جیمز فاکس از رهبران حزب لیبرال انگلستان به کار برده شد.[ آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، پیشین، ص176.]
شخص، مکتب و یا حزبی که معتقد به تغییرات فوری و اساسی در بنیادهای سیاسی و اجتماعی است به ویژه اگر این تغییرات موجب تعدیل اوضاع اجتماعی و یا برطرف ساختن مفاسد ناشی از آن شمرده شود.[ آقا بخشی، علی، افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، پیشین، ص 565.]
فصل دوم فعالیت احزاب و جریانهای سیاسی از منظر اسلام و قانون اساسی