مقاله: غدیر فراموش نشد، غدیر را فراموشاندند!
۱۳۹۳/۰۷/۲۱
–
۱۸۶ بازدید
گفت وگو با حجت الاسلام غلامحسین محرمی، تاریخ پژوه و محقق حوزههادی کاظمی
حجه الاسلام غلامحسین محرمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دانش آموخته دکتری تاریخ از موسسه امام خمینی و صاحب بیست اثر منتشر شده تاریخی و کلامی درباره اهل بیت علیهم السلام و تاریخ تشیع است. آن چه در پی خواهید خواند، حاصل گفت وگوی پرسمان با این نویسنده فرهیخته است.
پرسمان: جایگاه غدیر در نظام فکری شیعی چیست؟
گفت وگو با حجت الاسلام غلامحسین محرمی، تاریخ پژوه و محقق حوزههادی کاظمی
حجه الاسلام غلامحسین محرمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دانش آموخته دکتری تاریخ از موسسه امام خمینی و صاحب بیست اثر منتشر شده تاریخی و کلامی درباره اهل بیت علیهم السلام و تاریخ تشیع است. آن چه در پی خواهید خواند، حاصل گفت وگوی پرسمان با این نویسنده فرهیخته است.
پرسمان: جایگاه غدیر در نظام فکری شیعی چیست؟
خبر غدیر خم، ستون بنای عقاید شیعه است؛ زیرا رأس عقاید شیعه، مسئله امامت است و شیعه، به خاطر این شیعه است و فرق اساسی ما با برادران اهل سنت، همان اعتقاد به امامت امیرالمؤمنین علیه السلام است. این اعتقاد، دلایل مختلف نقلی و عقلی دارد که در میان دلایل نقلی، مهم¬ترینش، حدیث غدیر است و این حدیث، نقش مهمی در شکل دهی عقاید شیعی دارد و پنجمین بنای عقاید شیعه به شمار می آید.
پرسمان: نظر شما درباره زوایای پنهان واقعه غدیر چیست؟
از لحاظ تاریخی، یک زاویه پنهان غدیر که هنوز پنهان مانده و ما بر عکس آن پای فشردیم، این است که می گوییم مردم واقعه غدیر را فراموش کردند؛ در حالی که بعد از بررسی تاریخی این موضوع، می فهمیم که این گونه نیست. گرچه در زمان های بعد، غدیر، سانسور شد، اما غدیر از یاد مردم نرفته بود و عموم مردم در زمان بیماری پیامبر صلی الله علیه وآله، فکر می کردند که امیرالمؤمنین علیه السلام، خلیفه است و اکثر مردم می دانستند که جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله، حق حضرت علی علیه السلام است.
پیغمبرصلی الله علیه وآله رسالتش را ابلاغ و حجت را تمام کرد و به گوش مردم رساند و خدای متعال گفته بود که اگر به مردم ابلاغ نکنی، «ما بلغت رسالتک». پس آن حضرت در غدیر، رسالتش را تمام کرد و همه آن را دریافت کردند؛ اما این که چه اتفاقی افتاد که این موضوع عوض شد، مسئله ای است که باید بررسی شود.
پرسمان: چه شد که یک اقلیت بر اکثریت غلبه کردند؟
نکته اول، این است که این اقلیت در کارشان محکم بودند و می گفتند که به هر قیمتی شد، باید حکومت را به دست بگیریم؛ حتی به قیمت جنگ داخلی و می گفتند که اگر به خلافت نرسیم، جنگ راه می اندازیم. از سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام هم بر می¬آید که آن حضرت فرمود: من دیدم جنگ می شود و اختلاف، شدید می شود. از این جهت، آن حضرت، خانه نشین شد. امیرالمؤمنین علیه السلام، علت اصلی را این می داند که کارشان در صورت قیام، پیش نمی رفت؛ یعنی آدم محکم نداشتند، گرچه اکثریت می دانستند که حق با علی علیه السلام است؛ ولی این اکثریت، سست بودند. آنان می خواستند که امیرالمؤمنین علیه السلام خلیفه شود؛ اما خونی ریخته نشود و هزینه ای پرداخت نشود. عده ای می گفتند: ما جنگ کردیم و پیغمبر صلی الله علیه وآله را یاری کردیم و دیگر خسته شدیم. بنابراین، جانبازان و ایثارگران دوره امیرالمؤمنین علیه السلام، واقعاً در اقلیت بودند و نمی شد کار را با آنها پیش برد.
نکته دوم، عدم بصیرت بود؛ یعنی مردم، آگاه نبودند و نفهمیدند که مسئله امامت، مسئله مهمی است و نباید در این جا سستی کرد. وقتی خدای تعالی می فرماید: اگر این را نرسانی، «فما بلغت رسالتک»، این مسئله با همه رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله، برابری می کند و این را نفهمیدند و گفتند: علی، حق بود و بهتر بود او خلیفه شود؛ ولی عیبی ندارد؛ اگر علی نشد، دیگری باشد. حضرت فاطمه علیهاالسلام خطاب به انصار فرمود: شما که پشتیبانان اسلام بودید، چرا همین طور نشسته اید؟ آنها گفتند: ای دختر پیامبر! چه کنیم؟ اگر علی زودتر می آمد، با او بیعت می کردیم. این، یعنی عدم بصیرت و نشناختن موضوعات مهم و مهم تر.
درسی که می شود از این جریان تاریخی آموخت، این است که حتی اگر در موضوعی اکثریت هم موافق باشند؛ اما سست عنصر باشند، کار پیش نمی رود. مردم کوفه، بیشتر از اهل شام بودند؛ اما حضرت علی علیه السلام می فرمود: یک نفر از آنها، به ده تای شما می ارزد؛ چون آنها منسجم و منظم هستند؛ ولی شما سست هستید. خدای تعالی در قرآن می فرماید «إن الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»؛ خودشان باید بخواهند؛ تا کاری بشود.
پرسمان: آیا بعد از جریانات خلافت و…، مردم، غدیر را فراموش کردند؟
مردم، غدیر را فراموش نکردند؛ بلکه غدیر را فراموشاندند؛ یعنی غدیر را در زاویه قرار دادند. آنها حکومت را به هر قیمتی، می خواستند و تبلیغات زیادی می کردند که امیرالمؤمنین علیه السلام، جوان است و نمی تواند حکومت کند و اگر برای حکومت بیاید، عرب با ما دشمن می شود و قریش، حکومت او را قبول نمی کند؛ چون او پدر و برادر عده زیادی را کشته، پس قبولش نمی کنند و وعده ها می دادند و یارگیری می کردند و این تبلیغات، سال ها ادامه یافت و مردم هم به دلیل دنیاطلبی و عدم بصیرت، کم کم غدیر را فراموش کردند.
پرسمان: نقش عوام و خواص آن عصر در مسئله غدیر چه بوده؟
در گذشته، عوام، خیلی نقش نداشتند و خواص، شعرا و رؤسای قبایل، نقش داشتند و این قضایا، مربوط به خواص است. متأسفانه خواص، دنیا طلب شدند و فکر آخرت را نکردند؛ البته جسته گریخته درمورد امیرالمؤمنین علیه السلام از عوام حرف ها و شعرهایی داریم که در آثار تاریخی موجود است؛ ولی واقعیت این است که عوام در آن زمان، کمتر فکر می کردند. در روایتی آمده است که حضرت امیر علیه السلام فرمود: اگر حمزه و جعفر بودند، من حقم را می گرفتم؛ ولی من مبتلا به دو نفر شدم که از خواص بنی هاشم به شمار می آمدند؛ یعنی عباس و عقیل و آنها نتوانستند آن رسالت لازم را ایفا کنند. آنان مقاوم و اهل زمان های خطرناک نبودند و گرچه آدم های بدی نبودند و شیعه و طرفدار امیرالمؤمنین علیه السلام بودند، اما اهل میدان و آدم بحران نبودند.
ابوطالب، عموی پیامبر صلی الله علیه وآله یک ملت بود و در مکه، چنان نقشی را ایفا کرد که اگر او نبود، اسلام پیش نمی رفت. گرچه در زمان خلافت امام علی علیه السلام نیز افراد خوبی در کنار آن حضرت بودند؛ چنان که معاویه می گوید: علی، دو بال داشت؛ عمار را در صفین گرفتم و مالک را در قلزوم؛ اما کافی نبودند. خواص آن عصر، بصیرت درست و حسابی نداشتند؛ مثلاً سعد بن عباده، یکی از خواص طرفدار امام بود؛ ولی خط را اشتباهی رفت. سقیفه را او احداث کرد؛ ولی دنبال محکوم کردن امیرالمؤمنین علیه السلام نبود و می خواست از اختلاف، جلوگیری کند؛ ولی عجله کرد و خودش هم گفت که نیامده بودم حق علی علیه السلام را بگیرم!
پرسمان: چه کنیم که دچار این گونه اشتباهات بزرگ نشویم؟
مردم ایران بعد از گذشت ٣۵سال از انقلاب، الحمدلله هنوز بر سر پیمانشان هستند و در صراط مستقیم، حرکت می کنند؛ اما نکات زیر قابل تذکر و توجه می باشند: 1. باید بر سر پیمان با امام و آرمان های اسلامی و انقلابی ایشان باشیم. 2. بصیرت داشته باشیم و هر چیزی را با حق و حقیقت بسنجیم و بصیرت داشته باشیم و راه امام را بشناسیم. امام فرمود: ملاک، حال فعلی افراد است. این را ما باید در نظر داشته باشیم و به هدف انقلاب نگاه کنیم و ببینیم چه کسی از انقلاب دور شده و چه کسی در خط مانده است. نباید حقیقت را با اشخاص بسنجیم. مطلب دیگر، این است که سستی و دنیاطلبی و دنیا زدگی است که نهضت ها را تحلیل می برد و در سقیفه هم همین دنیاطلبی، عافیت طلبی و سستی، باعث شدند که مسیر اسلام، منحرف شود. ما نیز باید به اصول و ارزش های انقلاب برگردیم و از دنیاطلبی، دور باشیم و سبک زندگیمان، اسلامی شود. ما باید مدرک گرایی، ویژه خواری و امتیاز طلبی را که از مظاهر دنیاطلبی می باشند، کنار بگذاریم. راه نجات ما، بازگشت به ارزش های انقلاب و دوری از سبک زندگی غربی است.
در گذشته ما غربی ها را تحریم می کردیم و وقتی علما می گفتند که تنباکو نکشید یا فلان چیز را نخورید، مردم عمل می کردند و آنها تحریم می شدند؛ ولی حالا آنها ما را تحریم می کنند و این مسئله به خاطر فاصله گرفتن ما از ارزش های اسلام و انقلاب است.
حجه الاسلام غلامحسین محرمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دانش آموخته دکتری تاریخ از موسسه امام خمینی و صاحب بیست اثر منتشر شده تاریخی و کلامی درباره اهل بیت علیهم السلام و تاریخ تشیع است. آن چه در پی خواهید خواند، حاصل گفت وگوی پرسمان با این نویسنده فرهیخته است.
پرسمان: جایگاه غدیر در نظام فکری شیعی چیست؟
خبر غدیر خم، ستون بنای عقاید شیعه است؛ زیرا رأس عقاید شیعه، مسئله امامت است و شیعه، به خاطر این شیعه است و فرق اساسی ما با برادران اهل سنت، همان اعتقاد به امامت امیرالمؤمنین علیه السلام است. این اعتقاد، دلایل مختلف نقلی و عقلی دارد که در میان دلایل نقلی، مهم¬ترینش، حدیث غدیر است و این حدیث، نقش مهمی در شکل دهی عقاید شیعی دارد و پنجمین بنای عقاید شیعه به شمار می آید.
پرسمان: نظر شما درباره زوایای پنهان واقعه غدیر چیست؟
از لحاظ تاریخی، یک زاویه پنهان غدیر که هنوز پنهان مانده و ما بر عکس آن پای فشردیم، این است که می گوییم مردم واقعه غدیر را فراموش کردند؛ در حالی که بعد از بررسی تاریخی این موضوع، می فهمیم که این گونه نیست. گرچه در زمان های بعد، غدیر، سانسور شد، اما غدیر از یاد مردم نرفته بود و عموم مردم در زمان بیماری پیامبر صلی الله علیه وآله، فکر می کردند که امیرالمؤمنین علیه السلام، خلیفه است و اکثر مردم می دانستند که جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله، حق حضرت علی علیه السلام است.
پیغمبرصلی الله علیه وآله رسالتش را ابلاغ و حجت را تمام کرد و به گوش مردم رساند و خدای متعال گفته بود که اگر به مردم ابلاغ نکنی، «ما بلغت رسالتک». پس آن حضرت در غدیر، رسالتش را تمام کرد و همه آن را دریافت کردند؛ اما این که چه اتفاقی افتاد که این موضوع عوض شد، مسئله ای است که باید بررسی شود.
پرسمان: چه شد که یک اقلیت بر اکثریت غلبه کردند؟
نکته اول، این است که این اقلیت در کارشان محکم بودند و می گفتند که به هر قیمتی شد، باید حکومت را به دست بگیریم؛ حتی به قیمت جنگ داخلی و می گفتند که اگر به خلافت نرسیم، جنگ راه می اندازیم. از سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام هم بر می¬آید که آن حضرت فرمود: من دیدم جنگ می شود و اختلاف، شدید می شود. از این جهت، آن حضرت، خانه نشین شد. امیرالمؤمنین علیه السلام، علت اصلی را این می داند که کارشان در صورت قیام، پیش نمی رفت؛ یعنی آدم محکم نداشتند، گرچه اکثریت می دانستند که حق با علی علیه السلام است؛ ولی این اکثریت، سست بودند. آنان می خواستند که امیرالمؤمنین علیه السلام خلیفه شود؛ اما خونی ریخته نشود و هزینه ای پرداخت نشود. عده ای می گفتند: ما جنگ کردیم و پیغمبر صلی الله علیه وآله را یاری کردیم و دیگر خسته شدیم. بنابراین، جانبازان و ایثارگران دوره امیرالمؤمنین علیه السلام، واقعاً در اقلیت بودند و نمی شد کار را با آنها پیش برد.
نکته دوم، عدم بصیرت بود؛ یعنی مردم، آگاه نبودند و نفهمیدند که مسئله امامت، مسئله مهمی است و نباید در این جا سستی کرد. وقتی خدای تعالی می فرماید: اگر این را نرسانی، «فما بلغت رسالتک»، این مسئله با همه رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله، برابری می کند و این را نفهمیدند و گفتند: علی، حق بود و بهتر بود او خلیفه شود؛ ولی عیبی ندارد؛ اگر علی نشد، دیگری باشد. حضرت فاطمه علیهاالسلام خطاب به انصار فرمود: شما که پشتیبانان اسلام بودید، چرا همین طور نشسته اید؟ آنها گفتند: ای دختر پیامبر! چه کنیم؟ اگر علی زودتر می آمد، با او بیعت می کردیم. این، یعنی عدم بصیرت و نشناختن موضوعات مهم و مهم تر.
درسی که می شود از این جریان تاریخی آموخت، این است که حتی اگر در موضوعی اکثریت هم موافق باشند؛ اما سست عنصر باشند، کار پیش نمی رود. مردم کوفه، بیشتر از اهل شام بودند؛ اما حضرت علی علیه السلام می فرمود: یک نفر از آنها، به ده تای شما می ارزد؛ چون آنها منسجم و منظم هستند؛ ولی شما سست هستید. خدای تعالی در قرآن می فرماید «إن الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»؛ خودشان باید بخواهند؛ تا کاری بشود.
پرسمان: آیا بعد از جریانات خلافت و…، مردم، غدیر را فراموش کردند؟
مردم، غدیر را فراموش نکردند؛ بلکه غدیر را فراموشاندند؛ یعنی غدیر را در زاویه قرار دادند. آنها حکومت را به هر قیمتی، می خواستند و تبلیغات زیادی می کردند که امیرالمؤمنین علیه السلام، جوان است و نمی تواند حکومت کند و اگر برای حکومت بیاید، عرب با ما دشمن می شود و قریش، حکومت او را قبول نمی کند؛ چون او پدر و برادر عده زیادی را کشته، پس قبولش نمی کنند و وعده ها می دادند و یارگیری می کردند و این تبلیغات، سال ها ادامه یافت و مردم هم به دلیل دنیاطلبی و عدم بصیرت، کم کم غدیر را فراموش کردند.
پرسمان: نقش عوام و خواص آن عصر در مسئله غدیر چه بوده؟
در گذشته، عوام، خیلی نقش نداشتند و خواص، شعرا و رؤسای قبایل، نقش داشتند و این قضایا، مربوط به خواص است. متأسفانه خواص، دنیا طلب شدند و فکر آخرت را نکردند؛ البته جسته گریخته درمورد امیرالمؤمنین علیه السلام از عوام حرف ها و شعرهایی داریم که در آثار تاریخی موجود است؛ ولی واقعیت این است که عوام در آن زمان، کمتر فکر می کردند. در روایتی آمده است که حضرت امیر علیه السلام فرمود: اگر حمزه و جعفر بودند، من حقم را می گرفتم؛ ولی من مبتلا به دو نفر شدم که از خواص بنی هاشم به شمار می آمدند؛ یعنی عباس و عقیل و آنها نتوانستند آن رسالت لازم را ایفا کنند. آنان مقاوم و اهل زمان های خطرناک نبودند و گرچه آدم های بدی نبودند و شیعه و طرفدار امیرالمؤمنین علیه السلام بودند، اما اهل میدان و آدم بحران نبودند.
ابوطالب، عموی پیامبر صلی الله علیه وآله یک ملت بود و در مکه، چنان نقشی را ایفا کرد که اگر او نبود، اسلام پیش نمی رفت. گرچه در زمان خلافت امام علی علیه السلام نیز افراد خوبی در کنار آن حضرت بودند؛ چنان که معاویه می گوید: علی، دو بال داشت؛ عمار را در صفین گرفتم و مالک را در قلزوم؛ اما کافی نبودند. خواص آن عصر، بصیرت درست و حسابی نداشتند؛ مثلاً سعد بن عباده، یکی از خواص طرفدار امام بود؛ ولی خط را اشتباهی رفت. سقیفه را او احداث کرد؛ ولی دنبال محکوم کردن امیرالمؤمنین علیه السلام نبود و می خواست از اختلاف، جلوگیری کند؛ ولی عجله کرد و خودش هم گفت که نیامده بودم حق علی علیه السلام را بگیرم!
پرسمان: چه کنیم که دچار این گونه اشتباهات بزرگ نشویم؟
مردم ایران بعد از گذشت ٣۵سال از انقلاب، الحمدلله هنوز بر سر پیمانشان هستند و در صراط مستقیم، حرکت می کنند؛ اما نکات زیر قابل تذکر و توجه می باشند: 1. باید بر سر پیمان با امام و آرمان های اسلامی و انقلابی ایشان باشیم. 2. بصیرت داشته باشیم و هر چیزی را با حق و حقیقت بسنجیم و بصیرت داشته باشیم و راه امام را بشناسیم. امام فرمود: ملاک، حال فعلی افراد است. این را ما باید در نظر داشته باشیم و به هدف انقلاب نگاه کنیم و ببینیم چه کسی از انقلاب دور شده و چه کسی در خط مانده است. نباید حقیقت را با اشخاص بسنجیم. مطلب دیگر، این است که سستی و دنیاطلبی و دنیا زدگی است که نهضت ها را تحلیل می برد و در سقیفه هم همین دنیاطلبی، عافیت طلبی و سستی، باعث شدند که مسیر اسلام، منحرف شود. ما نیز باید به اصول و ارزش های انقلاب برگردیم و از دنیاطلبی، دور باشیم و سبک زندگیمان، اسلامی شود. ما باید مدرک گرایی، ویژه خواری و امتیاز طلبی را که از مظاهر دنیاطلبی می باشند، کنار بگذاریم. راه نجات ما، بازگشت به ارزش های انقلاب و دوری از سبک زندگی غربی است.
در گذشته ما غربی ها را تحریم می کردیم و وقتی علما می گفتند که تنباکو نکشید یا فلان چیز را نخورید، مردم عمل می کردند و آنها تحریم می شدند؛ ولی حالا آنها ما را تحریم می کنند و این مسئله به خاطر فاصله گرفتن ما از ارزش های اسلام و انقلاب است.