مقدار تمثیل و تشبیه که در قرآن مجید آمده است، فراوان و گوناگون میباشد:1ـ محسوس بر محسوس.2ـ معقول بر معقول.
3ـ محسوس بر معقول.
4ـ معقول بر محسوس.
تشبیهات و تمثیلات زیادی در قرآن دیده میشود. این نکته را باید در نظر داشته باشیم که مقصود از معقول در انواع تشبیه معنای اصطلاحی آن نیست، بلکه مقصود عموم نامحسوس است. از جمله آیاتی که در آنها محسوس بر محسوس تشبیه شده است، آیه 4 و 5 از سورة القارعه است:
«یَوْمَ یَکُونُاٌلنّاسُ کَاٌلْفِراشِ اٌلْمَبْثُوثِ وَ تَکُونُ اٌلْجِبالُ کَاٌلْعِهْنِ اٌلْمَنْفُوشِ»
[روزی که مردم مانند حشرات پرنده (یا پروانههائی) که بدون نظم و پراکنده میپرند، محشور میشوند و بحرکت میافتند و کوهها مانند پنبة حلّاجی شده میگردند].
در این دو آیه طرفین تشبیه از پدیدههای محسوس میباشند: انسانهائی که پراکنده و نامنظّم و در ازدحام حرکت میکنند، حشرات پرنده یا پراونههائی پراکنده و نامنظّم که در ازدحام میپرند و مینشینند. همچنین است طرفین تشبیه در آیة دوم. آیاتی که در آنها معقول بر محسوس تشبیه شده است در قرآن مجید از همة انواع تشبیه و تمثیل بیشتر است مانند:
«مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اٌسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمّا أَضائَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اٌللهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ» البقره/17
[مثل آن گمراهان مانند کسی است که آتشی را روشن میکند و هنگامی که آن آتش پیرامون او را روشن ساخت، خدا نور آنان را محو میکند و آنان را در تاریکیهائی رها میکند که نمیبینند].
در این آیة شریفه آن حالات روانی معنوی که در کلمات یا حرکات گمراهان و منافقان بروز میکند و با سرعت از بین میرود، به روشنائی محدود و زودگذر یک آتش تشبیه شده است. حالت روانی معنوی حقیقتی است نامحسوس، همانگونه که سرعت بروز و خاموش شدنش نیز از امور نامحسوس است. این دو معقول (دو نامحسوس) به دو محسوس (روشنائی آتش و روشنائی و خاموشی سریع آن) تشبیه شده است.
از آن گروه آیات قرآنی که معقول بر معقول تشبیه شده است، آیة 62 تا 65 از سوره الصّافّات است:
«أَذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَهُّ اٌلزَّقُّومِ. أِنّا جَعَلْناها فِتْنَهْ لِلظّالِمینَ. أِنَّها شَجَرَهٌ فی أَصْلِ اٌلْجَحیمِ. طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ اٌلشَّیاطینِ»
[آیا نزول در بهشت الهی بهتر است یا درخت زقّوم. ما آن درخت را فاسد کنندة ستمکاران قرار دادیم. آن، درختی است که از اصل دوزخ میروید. شکوفههای آن مانند سرهای شیاطین است].
اینکه تشبیه فوق را از گروه تشبیه معقول بر معقول منظور نمودیم، بدانجهت است که درخت زقّوم در این دنیا برای انسان نامحسوس است، چنانکه سرهای شیاطین نامحسوس میباشند.
«اَللهُ وَلِیُّ اٌلَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ اٌلظُّلُماتِ أَلَی اٌلنُّورِ وَاٌلَّذین کَفَرُوا أَولِیاؤُ هُمُ اٌلطّاغُوتُ یُخْرِجُهُمْ مِنَ اٌلنُّورِ أِلَی اٌلظُّلُماتِ» البقره/257.
[خداوند ولیّ کسانی است که ایمان آوردهاند. خداوند آنان را از ظلمات بیرون مینماید و به نور وارد میکند و کسانی که کفر میورزند اولیای آنان طاغوت است که کافران را از نور خارج میسازند و در ظلمات فرو میبرند].
حقیقت کفر و ایمان از حقایق نامحسوسند، چنانکه نور و ظلمت که در آیات شریفه برای توضیح ایمان و کفر آمدهاند، نور و ظلمتِ فیزیکی نمیباشند، بلکه روشنائی و تاریکی درون آدمی است که برای تفهیم مردم از دو مفهوم فیزیکی و محسوس نور و ظلمت بهرهبرداری میشود. در نتیجه میگوئیم: اگرچه بکار بردن نور و ظلمت در روشنائی و تاریکی درون از سنخ تشبیه معقول بر محسوس میباشد، ولی تشبیه ایمان و کفر به نور و ظلمت درونی بطور مستقیم از قبیل تشبیه معقول بر معقولی است که بجهت مشابهت آن با نور و ظلمت محسوس مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. امّا تشبیه محسوس بر معقول مانند تشبیه تسلیم و پذیرش زمین به خشوع است که در آیة 39 از سورة فصّلت آمده است:
«وَمِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَی اٌلْأَرْضَ خاشِعَهً»
[و از آیات خداوندی است که تو زمین را خاشع میبیینی ].
تسلیم شدن زمین به عوامل رویاننده امری است محسوس، زیرا همگان میبینند که زمین مستعدّ از عوامل رویاننده متأثّر میشود و به اهتزاز در میآید و انواع نباتات را میرویاند، ولی خشوع، تسلیم آگاهانه نامحسوس است که قابل مشاهدة عینی نیست. البتّه خشوع چنانکه در کتب لغت آمده است، در پستیها و خشکیهای محسوس نیز بکار میرود .
پی نوشت ها:
ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ج 13
آیة الله محمدتقی جعفری
3ـ محسوس بر معقول.
4ـ معقول بر محسوس.
تشبیهات و تمثیلات زیادی در قرآن دیده میشود. این نکته را باید در نظر داشته باشیم که مقصود از معقول در انواع تشبیه معنای اصطلاحی آن نیست، بلکه مقصود عموم نامحسوس است. از جمله آیاتی که در آنها محسوس بر محسوس تشبیه شده است، آیه 4 و 5 از سورة القارعه است:
«یَوْمَ یَکُونُاٌلنّاسُ کَاٌلْفِراشِ اٌلْمَبْثُوثِ وَ تَکُونُ اٌلْجِبالُ کَاٌلْعِهْنِ اٌلْمَنْفُوشِ»
[روزی که مردم مانند حشرات پرنده (یا پروانههائی) که بدون نظم و پراکنده میپرند، محشور میشوند و بحرکت میافتند و کوهها مانند پنبة حلّاجی شده میگردند].
در این دو آیه طرفین تشبیه از پدیدههای محسوس میباشند: انسانهائی که پراکنده و نامنظّم و در ازدحام حرکت میکنند، حشرات پرنده یا پراونههائی پراکنده و نامنظّم که در ازدحام میپرند و مینشینند. همچنین است طرفین تشبیه در آیة دوم. آیاتی که در آنها معقول بر محسوس تشبیه شده است در قرآن مجید از همة انواع تشبیه و تمثیل بیشتر است مانند:
«مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اٌسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمّا أَضائَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اٌللهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ» البقره/17
[مثل آن گمراهان مانند کسی است که آتشی را روشن میکند و هنگامی که آن آتش پیرامون او را روشن ساخت، خدا نور آنان را محو میکند و آنان را در تاریکیهائی رها میکند که نمیبینند].
در این آیة شریفه آن حالات روانی معنوی که در کلمات یا حرکات گمراهان و منافقان بروز میکند و با سرعت از بین میرود، به روشنائی محدود و زودگذر یک آتش تشبیه شده است. حالت روانی معنوی حقیقتی است نامحسوس، همانگونه که سرعت بروز و خاموش شدنش نیز از امور نامحسوس است. این دو معقول (دو نامحسوس) به دو محسوس (روشنائی آتش و روشنائی و خاموشی سریع آن) تشبیه شده است.
از آن گروه آیات قرآنی که معقول بر معقول تشبیه شده است، آیة 62 تا 65 از سوره الصّافّات است:
«أَذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَهُّ اٌلزَّقُّومِ. أِنّا جَعَلْناها فِتْنَهْ لِلظّالِمینَ. أِنَّها شَجَرَهٌ فی أَصْلِ اٌلْجَحیمِ. طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ اٌلشَّیاطینِ»
[آیا نزول در بهشت الهی بهتر است یا درخت زقّوم. ما آن درخت را فاسد کنندة ستمکاران قرار دادیم. آن، درختی است که از اصل دوزخ میروید. شکوفههای آن مانند سرهای شیاطین است].
اینکه تشبیه فوق را از گروه تشبیه معقول بر معقول منظور نمودیم، بدانجهت است که درخت زقّوم در این دنیا برای انسان نامحسوس است، چنانکه سرهای شیاطین نامحسوس میباشند.
«اَللهُ وَلِیُّ اٌلَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ اٌلظُّلُماتِ أَلَی اٌلنُّورِ وَاٌلَّذین کَفَرُوا أَولِیاؤُ هُمُ اٌلطّاغُوتُ یُخْرِجُهُمْ مِنَ اٌلنُّورِ أِلَی اٌلظُّلُماتِ» البقره/257.
[خداوند ولیّ کسانی است که ایمان آوردهاند. خداوند آنان را از ظلمات بیرون مینماید و به نور وارد میکند و کسانی که کفر میورزند اولیای آنان طاغوت است که کافران را از نور خارج میسازند و در ظلمات فرو میبرند].
حقیقت کفر و ایمان از حقایق نامحسوسند، چنانکه نور و ظلمت که در آیات شریفه برای توضیح ایمان و کفر آمدهاند، نور و ظلمتِ فیزیکی نمیباشند، بلکه روشنائی و تاریکی درون آدمی است که برای تفهیم مردم از دو مفهوم فیزیکی و محسوس نور و ظلمت بهرهبرداری میشود. در نتیجه میگوئیم: اگرچه بکار بردن نور و ظلمت در روشنائی و تاریکی درون از سنخ تشبیه معقول بر محسوس میباشد، ولی تشبیه ایمان و کفر به نور و ظلمت درونی بطور مستقیم از قبیل تشبیه معقول بر معقولی است که بجهت مشابهت آن با نور و ظلمت محسوس مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. امّا تشبیه محسوس بر معقول مانند تشبیه تسلیم و پذیرش زمین به خشوع است که در آیة 39 از سورة فصّلت آمده است:
«وَمِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَی اٌلْأَرْضَ خاشِعَهً»
[و از آیات خداوندی است که تو زمین را خاشع میبیینی ].
تسلیم شدن زمین به عوامل رویاننده امری است محسوس، زیرا همگان میبینند که زمین مستعدّ از عوامل رویاننده متأثّر میشود و به اهتزاز در میآید و انواع نباتات را میرویاند، ولی خشوع، تسلیم آگاهانه نامحسوس است که قابل مشاهدة عینی نیست. البتّه خشوع چنانکه در کتب لغت آمده است، در پستیها و خشکیهای محسوس نیز بکار میرود .
پی نوشت ها:
ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ج 13
آیة الله محمدتقی جعفری