ملک الموت – گرفته شدن جان – قبض روح
۱۳۹۵/۱۰/۲۵
–
۱۸۳۸ بازدید
لطفاً توضیح فرمایید چگونه در یک لحظه در مکانهای مختلف جان انسانها توسط ملک الموت ستانده می شود؟
ملک الموت تنها نیستند بلکه ماموران کثیری دارد که هرکدام از ایشان با ملک الموت ارتباط آنی دارند و دستور می گیرند!
در قرآن چهار دسته آیات به مرگ اشاره دارد:
دسته اول: آیاتى که مرگ را مستقیما به خدا نسبت مى دهند: «الله یتوفى الانفس حین موتها؛ خدا جان را در زمانه موت آن مى گیرد»، (زمر / 42).
دسته دوم: آیاتى که مرگ را به حضرت عزرائیل ـ ملک الموت ـ نسبت مى دهد: «قل یتوفاکم ملک الموت الذى وکل بکم؛ بگو جان شما را فرستنده مرگ که بر شما وکیل است، مى گیرد»، (سجده / 11).
دسته سوم: آیاتى که مرگ را به فرستادگان الهى نسبت مى دهد: «توفّته رسلنا؛ جان او را فرستادگان ما مى گیرد»، (انعام / 61).
دسته چهارم :آیاتى که مرگ را به فرشتگان الهى نسبت مى دهد: آیات 28 و 32 سوره نحل و 97 سوره نساء.
دلیل این اختلاف نسبت ها این است که مراتب و اسباب مرگ مختلف است. ملائکه (یا همان فرستادگان الهى) علت نزدیک تر و سبب قریب مرگ هستند که مأمور از طرف ملک الموت هستند. و حضرت عزرائیل ما فوق آنها و فرمانده آنهاست که او نیز، مستقیما از خدا دستور مى گیرد و به ملائکه دستور مى دهد.
خلاصه اینکه فرمانده اصلى خداست و فرمانده میانى حضرت عزرائیل و اقدام کننده ملائکه هستند، (المیزان، ج 16، ص 376 و تفسیر نمونه، ج 17، ص 140 ـ 139).
پس در نتیجه می توان گفت که گرفتن ارواح به دست یک فرشته معین نیست بلکه فرشتگانی هستند که این وظیفه را به عهده دارند و مأمور انتقال ارواح آدمیان از این جهان به جهان دیگرند، چنان که در قرآن می خوانیم «هنگامی که زمان مرگ یکی از شما برسد، فرستادگان ما روح او را قبض می کنند»(انعام، آیه 61) پس این پرسش حل می شود که چگونه یک فرشته در آن واحد همه جا حضور می یابد و صدها انسان را قبض روح می کند، جواب این است که یک فرشته نیست بلکه فرشتگان متعددی عمل قبض روح را انجام می دهد .
از این گذشته بر فرض که فقط عزرائیل و یک فرشته باشد باز مشکلی ایجاد نمی شود زیرا تجرد وجودی او ایجاب می کند که دائره نفوذ عملش فوق العاده وسیع باشد زیرا یک وجود مجرد از ماده می تواند احاطه وسیعی نسبت به جهان ماده داشته باشد همان طور که در حدیثی از امام صادق(ع) درباره فرشته مرگ می خوانیم: «این جهان و آنچه در آن است با تسلط و احاطه ای که خداوند به من بخشیده در نزد من همچون سکه ای است که در دست انسانی باشد که هر گونه بخواهد آن را می چرخاند» .
پس امامان علیهم السلام هم ، یک نفرند ولی بواسطه وسعت وجودیشان که مربوط به روحشان و وجود نوری و مجرد انهاست، احاطه کامل بر کل عالم دارند. و وجود مادی است که خاصیتش محدود بودن و این نه آنی و بی خبری است ولی وجود مجرد، خاصیتش احاطه و علم و وسعت وجودی است. (تفسیر برهان، ج 2، ص 391 ؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 86) به عبارت دیگرحضرت عزرائیل(ع) یک حقیقت مجرد تام است که در هر عالمی شأنی دارد و هر شأنی مظاهری فراوان دارد که از این مظاهر تعبیر به فرشتگان تحت فرمان عزرائیل می شود.
نسبت این عمال به جناب عزرائیل مثل نسبت عقل و خیال و بینایی و شنوایی و … است به روح. یعنی همان طور که این قوا با هم فرق دارند ولی همگی مراتب و ظهورات یک روح هستند. این فرشتگان نیز ظهورات و تجلیات جناب عزارئیلند و او در هر عالمی و هر بدنی مظاهری دارد که لحظه به لحظه نزع روح می کنند و روح را به سمت برزخ سوق می دهند تا زمانی که روح از عالم ماده به کلی جدا گردد. در عالم برزخ نیز مظاهری برای عزرائیل است که آنها نیز موجودات برزخی را نزع روح می کنند و آخرین مرحله نزع روح مستقیما به عهده حقیقت عزرائیل است و چنین قبض روحی مختص انسان هایی است که روح آنها تا آن مرحله و تا جنب عزرائیل ترقی کرده باشد. خود عزرائیل و موجود عقلی نیز توسط برخی مراتب اسمای الهی مثل اسم قاهر و مالک نزع می شوند و این که در آیات گاه قبض روح به خدا نسبت داده می شود و گاه به عزرائیل و گاه به فرشتگان به این سبب است. پس این یک توهم است که خیال کنیم عزرائیل یا یکی از ملائک منتظر ساعت مشخصی می مانند و سر آن ساعت برای قبض روح می آیند بلکه فرشتگان شئونات وجود عزرائیل هستند که از بدو خلقت حرکت جوهری ما را تدبیر می کنند و روح را به سمت حیات برزخی به پیش می برند. کما این که قوای جبرئیلی هر لحظه به ما الهام خیر می کنند و چراغ عقل و فطرت و و جدان ما از این الهام پی در پی روشن است.
برای مطالعه بیشتر ر.ک: – معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چ دوم، 1378 هـ ش، ص 135-145 و 169-170
در قرآن چهار دسته آیات به مرگ اشاره دارد:
دسته اول: آیاتى که مرگ را مستقیما به خدا نسبت مى دهند: «الله یتوفى الانفس حین موتها؛ خدا جان را در زمانه موت آن مى گیرد»، (زمر / 42).
دسته دوم: آیاتى که مرگ را به حضرت عزرائیل ـ ملک الموت ـ نسبت مى دهد: «قل یتوفاکم ملک الموت الذى وکل بکم؛ بگو جان شما را فرستنده مرگ که بر شما وکیل است، مى گیرد»، (سجده / 11).
دسته سوم: آیاتى که مرگ را به فرستادگان الهى نسبت مى دهد: «توفّته رسلنا؛ جان او را فرستادگان ما مى گیرد»، (انعام / 61).
دسته چهارم :آیاتى که مرگ را به فرشتگان الهى نسبت مى دهد: آیات 28 و 32 سوره نحل و 97 سوره نساء.
دلیل این اختلاف نسبت ها این است که مراتب و اسباب مرگ مختلف است. ملائکه (یا همان فرستادگان الهى) علت نزدیک تر و سبب قریب مرگ هستند که مأمور از طرف ملک الموت هستند. و حضرت عزرائیل ما فوق آنها و فرمانده آنهاست که او نیز، مستقیما از خدا دستور مى گیرد و به ملائکه دستور مى دهد.
خلاصه اینکه فرمانده اصلى خداست و فرمانده میانى حضرت عزرائیل و اقدام کننده ملائکه هستند، (المیزان، ج 16، ص 376 و تفسیر نمونه، ج 17، ص 140 ـ 139).
پس در نتیجه می توان گفت که گرفتن ارواح به دست یک فرشته معین نیست بلکه فرشتگانی هستند که این وظیفه را به عهده دارند و مأمور انتقال ارواح آدمیان از این جهان به جهان دیگرند، چنان که در قرآن می خوانیم «هنگامی که زمان مرگ یکی از شما برسد، فرستادگان ما روح او را قبض می کنند»(انعام، آیه 61) پس این پرسش حل می شود که چگونه یک فرشته در آن واحد همه جا حضور می یابد و صدها انسان را قبض روح می کند، جواب این است که یک فرشته نیست بلکه فرشتگان متعددی عمل قبض روح را انجام می دهد .
از این گذشته بر فرض که فقط عزرائیل و یک فرشته باشد باز مشکلی ایجاد نمی شود زیرا تجرد وجودی او ایجاب می کند که دائره نفوذ عملش فوق العاده وسیع باشد زیرا یک وجود مجرد از ماده می تواند احاطه وسیعی نسبت به جهان ماده داشته باشد همان طور که در حدیثی از امام صادق(ع) درباره فرشته مرگ می خوانیم: «این جهان و آنچه در آن است با تسلط و احاطه ای که خداوند به من بخشیده در نزد من همچون سکه ای است که در دست انسانی باشد که هر گونه بخواهد آن را می چرخاند» .
پس امامان علیهم السلام هم ، یک نفرند ولی بواسطه وسعت وجودیشان که مربوط به روحشان و وجود نوری و مجرد انهاست، احاطه کامل بر کل عالم دارند. و وجود مادی است که خاصیتش محدود بودن و این نه آنی و بی خبری است ولی وجود مجرد، خاصیتش احاطه و علم و وسعت وجودی است. (تفسیر برهان، ج 2، ص 391 ؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 86) به عبارت دیگرحضرت عزرائیل(ع) یک حقیقت مجرد تام است که در هر عالمی شأنی دارد و هر شأنی مظاهری فراوان دارد که از این مظاهر تعبیر به فرشتگان تحت فرمان عزرائیل می شود.
نسبت این عمال به جناب عزرائیل مثل نسبت عقل و خیال و بینایی و شنوایی و … است به روح. یعنی همان طور که این قوا با هم فرق دارند ولی همگی مراتب و ظهورات یک روح هستند. این فرشتگان نیز ظهورات و تجلیات جناب عزارئیلند و او در هر عالمی و هر بدنی مظاهری دارد که لحظه به لحظه نزع روح می کنند و روح را به سمت برزخ سوق می دهند تا زمانی که روح از عالم ماده به کلی جدا گردد. در عالم برزخ نیز مظاهری برای عزرائیل است که آنها نیز موجودات برزخی را نزع روح می کنند و آخرین مرحله نزع روح مستقیما به عهده حقیقت عزرائیل است و چنین قبض روحی مختص انسان هایی است که روح آنها تا آن مرحله و تا جنب عزرائیل ترقی کرده باشد. خود عزرائیل و موجود عقلی نیز توسط برخی مراتب اسمای الهی مثل اسم قاهر و مالک نزع می شوند و این که در آیات گاه قبض روح به خدا نسبت داده می شود و گاه به عزرائیل و گاه به فرشتگان به این سبب است. پس این یک توهم است که خیال کنیم عزرائیل یا یکی از ملائک منتظر ساعت مشخصی می مانند و سر آن ساعت برای قبض روح می آیند بلکه فرشتگان شئونات وجود عزرائیل هستند که از بدو خلقت حرکت جوهری ما را تدبیر می کنند و روح را به سمت حیات برزخی به پیش می برند. کما این که قوای جبرئیلی هر لحظه به ما الهام خیر می کنند و چراغ عقل و فطرت و و جدان ما از این الهام پی در پی روشن است.
برای مطالعه بیشتر ر.ک: – معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چ دوم، 1378 هـ ش، ص 135-145 و 169-170