خانه » همه » مذهبی » مناظره امام جواد (ع) با یحیی بن اکثم

مناظره امام جواد (ع) با یحیی بن اکثم


مناظره امام جواد (ع) با یحیی بن اکثم

۱۳۹۴/۱۰/۲۳


۴۴۱۹ بازدید

لطفاً مناظره امام جواد (ع) با یحیی بر مکی رابه طور کامل بیان فرمایید.
با تشکر

دانشجوی گرامی امام جواد(ع) با شخصی به نام یحیی بن اکثم مناظراتی دارد نه یحیی برمکی، در ادامه چند مناظره که با این شخص داشته را می آوریم:ریان بن شبیب می‌گوید: وقتى مأمون تصمیم گرفت دختر خود ام الفضل را به ازدواج حضرت جواد درآورد خویشاوندان نزدیک او پیش مأمون آمدند و اظهار داشتند تو را به خدا سوگند مى دهیم که این خلافت را که خداوند به ما داده از خاندان ما خارج نکنى و عزت خدادادى را از ما نگیرى. تو خود اختلاف بین ما و اولاد على بن ابى طالب را بهتر مى دانى.
مأمون به آنها گفت ساکت باشید، حرف هیچ کدام از شما را در باره او نمى پذیرم. آنان گفتند مى خواهى دختر خود را به پسر بچه اى بدهى که هنوز معلومات دینى ندارد و بین واجب و مستحب فرق نمى گذارد و خوب و بد را تمیز نمى دهد (در آن موقع امام جواد علیه السلام ده سال یا یازده سال داشت). اگر صبر کنى اقلا ادب بیاموزد و قرآن فراگیرد و فرق بین واجب و مستحب بگذارد بهتر است. مأمون به آنها گفت به خدا قسم او از شما فقیه تر است و بهتر از شما خدا و پیامبر را مى شناسد و فرق بین واجب و مستحب مى گذارد و کتاب خدا را از شما بهتر مى خواند و داناتر به محکم و متشابه و خاص و عام و ناسخ و منسوخ و تنزیل و تأویل آن است، او را آزمایش کنید اگر حرف شما صحیح بود نظرتان را مى پذیرم، اگر حرف من درست بود خواهید فهمید که او از شما بهتر است.
از پیش مأمون خارج شدند و از پى یحیى بن اکثم فرستاده او را به طمع انداختند و وعده هائى به او دادند تا سؤالى براى حضرت جواد ترتیب دهد که نتواند پاسخ آن را در حضور مأمون در مجلس ازدواج بدهد. مجلس آماده شد. همه حضور یافتند. امام جواد علیه السلام نیز حضور داشت. عباسیان رو به مأمون نموده گفتند اینک یحیى بن اکثم حاضر است اگر اجازه مى فرمائید از ابا جعفر علیه السلام مسأله اى را سؤال کند. مأمون گفت یحیى از ابا جعفر مسأله اى فقهى بپرس تا بفهمیم اطلاعات فقهى او چگونه است.
– یحیى گفت حکم شخص محرمى که صید و شکارى را کشته باشد چیست؟
– امام جواد علیه السلام با هوشیاری تمام جواب را با شقوق فراوان آن مطرح کرد و فرمود: صید را در حلّ کشته یا در حرم؟ عالم بوده یا جاهل؟ عمدا بوده یا اشتباه؟ عبد بوده یا آزاد؟ صغیر بوده یا کبیر؟ دفعه اول او بوده یا براى چندمین بار این کار را کرده؟ صید پرنده بود یا غیر پرنده؟ از شکارهاى کوچک بوده یا بزرگ؟ هنوز اصرار بر این کار دارد یا پشیمان شده؟ شب در آشیانه او را گرفته یا در روز آشکار؟ احرام براى حج بسته بوده یا براى عمره؟
یحیى بن اکثم با توجه به این شقوق و تقسیم بندی هایی که امام علیه‌السلام انجام داد مبهوت شد و نتوانست چیزى بگوید. مردم نیز از جواب امام جواد علیه‌السلام متعجب شدند. اما مأمون پر و بال گشود و شاد و خندان شده، روى به امام جوادعلیه‌السلام کرده گفت آیا از دخترم خواستگارى مى کنى؟ آن جناب جواب داد آرى یا امیر المؤمنین.
در اینکه این خطابی که امام به مامون به عنوان امیر المومنین داشته باید کمی تامل نمود. شاید راوی این حدیث یا کسی که گزارش‌گر این ماجرا است و الان دست به دست به ما رسیده است از کاتبان دربار مامون بوده و عمدا یا سهوا خطاب امثال خود را به امام علیه‌السلام نسبت داده است. هر چند که احتمال تقیه هم در این مورد ولو به صورت ضعیف وجود دارد. احتمال دیگر هم نقل این روایت توسط ریان بن شبیب یعنی دایی معتصم است که می‌تواندبه این امر مرتبط باشد.
در ادامه مأمون رو به امام کرده و می‌گوید دخترم را برای خود عقد کن. امام نیز به همین جهت بیان می‌کند: الحمد لله اقرارا بنعمته و لا اله الا الله اخلاصا لعظمته و صلى الله على محمد عند ذکره. خداوند لطفى به مردم نموده و آنها را با استفاده مشروع و حلال از نیروى جنسى بى نیاز نموده که به حرام این نیرو را به کار برند و فرموده است: وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ . اینک محمد بن على ام الفضل دختر عبد الله مأمون را خواستگارى مى کند و مهر او را پانصد درهم قرار مى دهد. من ام الفضل را به ازدواج او در آوردم، آیا شما قبول مى کنید یا ابا جعفر؟! حضرت جواد علیه السلام فرمود: آرى یا امیر المؤمنین، این ازدواج را با همین مهر پذیرفتم. بعد مأمون ولیمه داد و مردم از خواص و غیر خواص طبق منصب و موقعیتشان آمدند. ناگاه دیدم که خدمتکاران یک کشتى نقره اى را روى زمین مى کشند که در داخل کشتى پارچه هاى ابریشمى را به جاى طناب معمول در کشتى استفاده کرده بودند. کشتى پر از عطر بود. سر و روى خواص را به وسیله آن عطرآگین کردند بعد بردند به مجلسى که سایر مردم بودند آنها را نیز معطر کردند.
وقتى مردم متفرق شدند مأمون روى به امام جواد نموده گفت اگر صلاح بدانید براى ما توضیح بدهید که هر کدام از این شقوق مسأله که در صید حرم ذکر فرمودید چه حکمى دارد؟ امام جواد علیه السلام فرمود: بسیار خوب یا امیر المؤمنین. شخص محرم اگر شکارى را در حل (خارج حرم) از پرنده هاى بزرگ بکشد باید یک گوسفند قربانى کند، اگر همین کار را در حرم کرد باید دو برابر جریمه شود. اگر جوجه اى را بکشد باید یک بره از شیر گرفته بدهد، قیمتش را نباید بپردازد چون در حرم نبوده اما اگر در حرم بود باید یک بره به اضافه قیمت آن بپردازد چون در حرم بوده. اما اگر از وحوش بود (نه پرنده) در مورد گورخر یک شتر و همچنین در مورد شتر مرغ اگر قدرت مالى نداشت شصت نفر را طعام مى دهد، در صورت نداشتن قدرت مالى هجده روز روزه مى گیرد. اگر گاو وحشى بود باید یک گاو بکشد، اگر ندارد سى نفر را غذا بدهد، در صورتى که قدرت مالى نداشت نه روز روزه بدارد. اگر آهو بود باید یک گوسفند بکشد، اگر قدرت نداشت ده نفر را غذا مى دهد در صورت عدم امکان سه روز روزه مى گیرد و اگر در حرم چنین کرد جریمه او دو برابر مى شود باید قربانى خود را به مکه بیاورد و واجب است آن را نحر نماید و بکشد. در صورتى که در حج و منى بود در همان قربانگاهى که مردم قربانى مى کنند قربانى خود را مى کشد اما اگر عمره انجام مى داد باید در مکه او را قربانى کند و معادل قیمت آن هم صدقه مى دهد تا جریمه دو برابر داده باشد. همین طور اگر خرگوشى را صید کرد باید یک گوسفند بدهد اما اگر کبوترى را صید کرد یک درهم صدقه مى دهد یا به وسیله آن درهم غذا مى خرد براى کبوتران حرم. در جوجه کبوتر نصف درهم و در تخم کبوتر یک چهارم درهم.
محرم هر چه انجام داد از روى نادانى چیزى بر او نیست به جز صید که باید فدا بدهد چه عالم باشد و چه جاهل، خطا کرده باشد یا عمد. اگر محرم بنده باشد هر چه انجام دهد کفاره آن به گردن آقا و سید و صاحب اوست. معادل آن مقدارى که صاحبش جریمه مى شود اگر صیدکننده صغیر باشد چیزى بر او نیست. اما در صورت تکرار صید از کسانى خواهد بود که خدا از او انتقام مى گیرد، کفاره اى نباید بپردازد، این انتقام در قیامت است. اگر صید را نشان داده باشد در حال احرام و صید کشته شود باید فدا بدهد و کسى که اصرار به این کار ورزد، علاوه بر فدا، عقوبت آخرت نیز هست. اگر در شب میان آشیانه او را پیدا کرده باشد به صورت اشتباه چیزى بر او نیست مگر اینکه عمدا این کار را کرده باشد، اگر عمدا باشد چه در شب و چه در روز باید فدا بدهد. محرم براى انجام حج فدا را در منى قربانى مى کند، در همان قربانگاه مردم، ولى کسى که براى عمره احرام بسته در مکه مى کشد.
مأمون دستور داد تمام آنها را از قول امام جواد علیه السلام نوشتند. آنگاه خویشاوندان خود را که مخالف این ازدواج بودند فرا خواند و گفت آیا کسى میان شما هست که این پاسخ ها را بدهد؟ گفتند نه، به خدا حتى قاضى (یحیی ابن اکثم) هم نمى تواند. مأمون گفت واى بر شما، این خانواده از شما و تمام مردم جدا هستند. مگر نمى دانید که پیامبر اکرم صلى الله علیه و‌آله با امام حسن و امام حسین بیعت کرد در حالى که کودکى نابالغ بودند و جز آن دو با کودک دیگرى بیعت نکرد. مگر نمى دانید پدر آنها على علیه السلام در سن ده سالگى ایمان آورد به پیامبر اکرم صلى‌الله علیه وآله. خدا و پیامبر اکرم صلى‌الله علیه و‌آله ایمان او را پذیرفتند و از کودک دیگرى نپذیرفتند و جز او هیچ کودکى را به ایمان دعوت نکرد.
همه تصدیق نموده گفتند تو بهتر از ما آنها را مى شناختى.
سپس مأمون دستور داد سه طبق بسته زعفران و مشک آمیخته با عطر گل که داخل آنها رقعه هایى بود در یک طبق حکم فرماندارى شهرها و در طبق دوم سند مالکیت باغ ها بود به دست هر کس بیاید و در طبق سوم بدره هاى زر. دستور داد طبقى که حکم فرماندارى داشت بر سر بنى هاشم تنها نثار کنند و آنها که حکم و سند باغ و ملک داشت بر سر وزراء و آنکه بدره زر داشت بر سر فرماندهان سپاه پیوسته امام جواد علیه السلام را در طول زندگى خود احترام مى کرد به طورى که او را بر فرزند خویش نیز مقدم مى داشت[1].
هر چند که این حدیث از ریان بن شبیب نقل شده و به نقل نجاشی وی ساکن قم و ثقه محسوب می‌شود اما با توجه به اینکه طبق همان گزارش نجاشی وی دایی معتصم است ممکن است که تعبیراتی هم چون امیرالمومنین نسبت به مامون یا عباراتی که مامون در آن شخصی با کمال ادب و احترام نسبت به امام علیه‌السلام نشان داده شده، بی ارتباط با این نسبت فامیلی با عباسیان نباشد. جالب است که اثبات الوصیه که منبع قرن چهارم است بر خلاف گزارش‌های صدوق[2] و منابع دیگر او را دایی مامون معرفی می‌کند[3]. ضمنا حدیثی به این مضمون نیز از او موجود است که مامون می‌گوید که من نزد پدرم نه تنها نسبت به اهل بیت اظهار محبت نمی‌کردم بلکه در تلاش بودم که نسبت به آنها خود را مبغضانه نشان بدهم و بعد از ماجرای ملاقاتی که بین هارون و امام کاظم علیه‌السلام انجام می‌شود و هارون هم از امام تعاریف غلاظ و شداد می‌کند، علاقه‌ی او به اهل بیت علیهم السلام در وجود مامون ریشه می‌دواند[4]. البته بررسی و تحلیل شخصیت این فرد یعنی ریان بن شبیب خود نیازمند پژوهشی جداگانه است که به این ترتیب شاید قسمتی از گوشه‌های مبهم زندگی امام جواد علیه‌السلام را برای ما روشن‌تر کند.
– مناظره ای دیگر در باب خلفا با یحیی بن اکثم
در بیان محفلی دیگر یا شاید در همان محفل قبلی که ذکر شد آمده است که: مأمون پس از آنکه دخترش امّ الفضل را به زوجیّت امام جواد علیه‌السّلام درآورد، روزى در مجلس با حضور آن حضرت و یحیى بن أکثم و گروه زیادى جمع بود.
– یحیى بن أکثم گفت: اى زاده رسول خدا، نظر شما در باره این خبر چیست: «روزى جبرئیل بر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرود آمده و گفت: اى محمّد، خداوند عزّ و جلّ سلامت رسانده و مى فرماید: از أبو بکر بپرس آیا از من راضى است چون من از او خشنودم؟»
– حضرت فرمود: من منکر فضل أبو بکر نیستم، ولى بر راوى این خبر واجب است که حدیثش را با حدیث دیگرى که از آن حضرت صلّى اللَّه علیه و آله نقل شده مقابله کند که در آخرین سفر حجّ فرمود: «دروغ بر من بسیار شده، و پس از من نیز زیاد خواهد شد، پس هر که از روى عمد بر من دروغى ببندد باید جایگاه خود را در آتش قرار دهد، پس چون حدیثى از من به شما رسید آن را بر کتاب خدا و سنّت من عرضه کنید، پس هر چه موافق قرآن و سنّت من بود آن را برگیرید، و مخالف آن دو را نگیرید»، و این خبرى که تو نقل کردى با قرآن نمى خواند، خداوند متعال فرموده: «و همانا ما آدمى را آفریده ایم و آنچه را نفس او وسوسه مى کند مى دانیم، و ما باو از رگ گردن نزدیکتریم[5]» پس بنا بر مفاد حدیث بر خداوند عزّ و جلّ رضا و سخط أبو بکر مخفى بوده تا از مکنون سرّ خود بپرسد، این مطلب محال عقلى است.
– یحیى گفت: و در خبر است که: «مثل أبو بکر و عمر در زمین مثل جبرئیل و میکائیل است در آسمان».
– حضرت علیه السّلام فرمود: و این مطلب نیز قابل تأمّل است، زیرا جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرّبى هستند که هرگز معصیت پروردگار را نکرده و حتّى براى لحظه اى از طاعت خداوند فارق نشده اند، ولى أبو بکر و عمر مدّتى به خدا مشرک بودند هر چند پس از آن اسلام آوردند، پس بیشتر عمرشان مشرک بوده اند، پس تشبیه آن دو به آن دو محال است.
– یحیى گفت: و حدیث است که: «فقط آن دو سیّد و سرور پیران أهل بهشتند» نظر شما در باره این حدیث چیست؟
– حضرت جواد علیه السّلام فرمود: این حدیث نیز محال است، زیرا أهل بهشت همگى برنا و جوانند، و پیر و سالخورده اى میانشان نیست، و این خبر از جعلیات بنى امیّه در ضدّیت با حدیثى است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در باره حسن و حسین علیهماالسّلام فرمودند: «که آن دو سرور و آقاى جوانان أهل بهشت مى باشند و پدرشان از آن دو بهتر است».
– یحیى گفت: و نقل است که: «تنها عمر بن خطّاب چراغ أهل بهشت است».
– امام فرمود: و آن نیز محال است، زیرا بهشت مکان فرشتگان مقرّب الهى و آدم و محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و تمام انبیاء و مرسلین است، آیا بهشت به نور ایشان روشنایى نمى یابد تا به نور عمر روشن گردد؟!
– یحیى گفت: و نقل است: «سکینه و آرامش بر لسان عمر سخن مى گوید».
– امام علیه‌السلام فرمود: من منکر فضل عمر نیستم، ولى أبو بکر افضل از او بود؛ با این حال بر منبر گفت: مرا شیطانى است که بر من عارض مى شود هر گاه منحرف شدم مرا به براه آورید!!.
– یحیى گفت: نقل است رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرموده: «اگر من مبعوث نمى شدم عمر مى شد».
– فرمود: کتاب خدا صادقتر از این حدیث است، خدا فرموده: «و یاد کن آنگاه که از پیامبران پیمان ایشان گرفتیم، و از تو و از نوح[6]». با این اخذ میثاقى که خداوند از انبیاء گرفته چطور امکان دارد آن را عوض کرده یا تبدیل نماید، و هیچ کدام از حضرات انبیاء حتّى براى لحظه اى به خداوند شرک نورزیدند، پس چگونه کسى که بیشتر عمرش مشرک بوده مبعوث به نبوّت شود، و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرموده: «من به پیامبرى برگزیده شدم و آدم میان روح و جسد بود»؟!
– یحیى گفت: نقل است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرموده: «هر وقت وحى از من قطع مى شد گمان مى بردم که بر آل خطّاب نازل شده».
– حضرت جواد علیه السّلام فرمود: این نیز محال است، زیرا جایز نیست که پیامبر در نبوّت خود شکّ کند، خداوند متعال فرموده: «خداوند از میان فرشتگان و مردم رسولانى بر مى گزیند[7]»، پس چگونه ممکن است که نبوّت از برگزیده خدا به مشرک منتقل شود؟!.
– یحیى گفت: نقل شده که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرموده: «اگر عذاب نازل شود فقط عمر نجات خواهد یافت».
– حضرت فرمود: و این نیز محال است، زیرا خداوند متعال مى فرماید: «و خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند در حالى که تو در میان ایشانى، و خدا عذاب کننده آنان نیست در حالى که آمرزش مى خواهند[8]» با این آیه خداوند خبر داده که تا رسول خدا در میان ایشان باشد کسى را عذاب نمى کند و تا زمانى که آمرزش مى خواهند[9].
2-1-3 مناظره ای دیگر با یحیی بن اکثم
به احتمال زیاد در همان مجلسی که امام علیه‌السلام ابن اکثم را مغلوب جواب دقیق فقهی خود نمود مامون به یحیی تصمیم می‌گوید مساله ای از امام سوال کند که امام در جواب آن درمانَد.
– به همین دلیل یحیی از امام سوال می‌کند که: آیا مردی که با زنی به زنا می‌پردازد می‌تواند با او ازدواج کند یانه؟
– امام میفرماید: بایستی آن زن را رها کند تا از نطفه‌ی زنا با آن مرد یا احتمالا مرد دیگر استبراء شود. چون ممکن است که به دیگری هم زنا داده باشد. پس از این استبراء می‌تواند با او ازدواج کند. مثل این مثل درخت خرمایی است که کسی به حرام از میوه‌ی آن خورده است ولی بعدا درخت را می خرد و به طور حلال از میوه‌ی آن استفاده می‌کند.
یحیی بن اکثم نتوانست حرفی بزند. در این هنگام امام جواد علیه‌السلام ابتکار عمل را به دست گرفت و از او سوالی کرد.
– امام فرمود: تو چه می گویی در باره مردی که زنی در صبحگاهان بر او حرام است و بعد از بالا آمدن آفتاب بر او حلال می‌گردد و در نیمه‌ی روز باز بر او حرام می‌شود و هنگام ظهر بر او حلال می‌شود و مجددا هنگام عصر بر او حرام می‌شود و موقع مغرب حلال می‌شود و در نیمه شب بر او حرام می‌شود و هنگام فجر فردا بر او حلال می‌شود و موقع بلند شدن روز باز هم حرام می‌گردد و در نهایت در نیمه روز باز بر او حلال می‌شود؟!
بدین ترتیب تمام حاضرین اعم از یحیی و تمامی فقها مانند اشخاص لال فروماندند. مأمون از امام در خواست کرد که حکم این معمای فقهی را تبیین کند.
– امام در بیان این حکم فرمودند: این مرد مردی است که در ابتدا به کنیزی نظر انداخته که از آن خود نبوده است و بر او حرام بوده و آنگاه او را خریده و بر او حلال شده و سپس آزاد کرده و بر او حرام شده است. سپس با او ازدواج کرده و بر او حلال شده است. آنگاه او را ظهار می‌کند پس حرام می‌شود و بعد از آن کفاره‌ی ظهار را می‌دهد و بر او حلال می‌شود، سپس طلاقش داده و او را بر خود حرام می‌کند و بعد از آن در طلاقش رجوع می‌کند و باز هم بر او حلال می‌شود. اما در این هنگام از اسلام مرتد می‌شود و آن زن بر او حرام می‌گردد و بعد از آن توبه می‌کند و با همان نکاح اول باز هم بر او حلال می‌شود چنانچه پیامبر اکرم ازدواج زینب را با ابو العاص بن ربیع وقتى اسلام آورد با همان عقد اول قبول کرد[10].
2-1-4مناظره ای دیگر با همو
احتمالا بین امام جواد و ابن اکثم بارها بحث و مناظره پیش آمده و همیشه یحیی محکوم می‌شده است، هرچند به جز این چند مناظره شاهد دیگری بر این مساله وجود ندارد. شیخ کلینی در کافی مناظره معجزه‌گونه‌ای را از یحیی بن اکثم با امام جواد علیه‌السلام نقل می‌کند. در این گزارش روزی محمد بن ابوالعلاء با یحیی بن اکثم قاضی سامراء ملاقات می‌کند. او می‌گوید: بعد از اینکه من با ابن اکثم مناظره کردم و با او سخنانی گفتم و از علوم آل محمد از او پرسش هایی نمودم، ابن اکثم به من گفت: روزی در مدینه الرسول مشغول طواف برگرد قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودم. در این هنگام محمد بن علی فرزند رضا را دیدم که او نیز مشغول طواف است. پس با او درباره مسائلی که نزد خود داشتم مناظره کردم و جواب کافی گرفتم آنگاه به او گفتم به خدا قسم من تصمیم دارم از شما سوالی بکنم ولی از این کار حیا می‌کنم. امام علیه‌السلام فرمود من به تو می‌گویم که تو چه سوالی می‌خواستی از من بکنی. تو می‌خواهی از من درباره امام سوال کنی. ابن اکثم میگوید به امام عرض کردم به خدا قسم سوال من همین بود که شما فرمودید. امام فرمود امام که تو به دنباش هستی من هستم. ابن اکثم به امام علیه‌السلام می‌گوید بنا بر چه دلیلی شما امام هستید؟ در این هنگام عصایی که در دست ابن اکثم بود به سخن درآمده و گفت به راستی که مولای من امام این زمان است و اوست که حجت خداست[11].
پی نوشت:
[1] بخشی از متن ترجمه شده مربوط است به: احتجاجات ( ترجمه بحار الأنوار)، ج 2، ص: 366تا 370: برای دیدن اصل روایت نیز نک: الاحتجاج علی اهل اللجاج، طبرسی، ج2 صص 444-446: طبرسى، احمد بن على (م588)، الإحتجاج على أهل اللجاج تحقیق محمد باقر خرسان، 2جلد، چاپ اول، نشر مرتضی، مشهد، 1403ق.
[2] صدوق، علل الشرایع، ج1 ص239؛ صدوق، عیون، ج2 ص 238.
[3] على بن حسین مسعودى، اثبات الوصیه، ص 223
[4] صدوق، امالی، ص376-377؛ صدوق، عیون، ج1 ص93.
[5] ق، 16.
[6] احزاب، 7.
[7] حجّ، 75.
[8] انفال، 33.
[9] برگرفته از: طبرسی، الإحتجاج، ترجمه جعفرى، ج 2، ص: 520تا 522.
[10] ابن شعبه حرانی، تحف العقول ص 454.
[11] کلینی، ج1 ص 353؛ عزیز الله عطاردی، مسند الامام الجواد ص 181.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد