خانه » همه » مذهبی » منظور از خَسَف كه قارون گرفتار آن شد

منظور از خَسَف كه قارون گرفتار آن شد

سوره قصص، آيه 81: « فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ»؛ (سپس ما، او و خانه ‏اش را در زمين فرو برديم، و گروهى نداشت كه او را در برابر عذاب الهى يارى كنند، و خود نيز نمى‏ توانست خويشتن را يارى دهد.)

 يكي از چالش هاي قوم بنى اسرائيل، مردى ثروتمند و سركش از خودشان به نام قارون بود كه مظهر ثروت آميخته با كبر و غرور و طغيان بود. معروف است كه قارون از بستگان نزديك حضرت موسى (ع) -پسر عمو يا عمو يا پسر خاله او- بود و از نظر اطلاعات و آگاهى از تورات معلومات قابل ملاحظه ‏اى داشت. نخست در صف مؤمنان بود، ولى غرور ثروت او را به آغوش كفر كشيد. قرآن مي فرمايد: «ما آنقدر اموال و ذخائر و گنج به او داديم كه حمل خزائن او براى يك گروه زورمند، مشكل بود»؛(و آتيناه من الكنوز ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبة اولى القوة)[1].

معمولا ثروتمندان مغرور، گرفتار انواعى از جنون مى‏ شوند، يك شاخه آن «جنون نمايش ثروت» است. آنها از اينكه ثروت خود را به رخ ديگران بكشند لذت مى ‏برند و قارون از اين قانون مستثنى نبود، بلكه نمونه بارز آن محسوب مى‏ شد. قرآن در يك جمله، اين ويژگي را بيان كرده، مى ‏فرمايد: قارون با تمام زينت خود در برابر قومش (بنى اسرائيل) ظاهر شد؛ (فَخَرَجَ‏ عَلى‏ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ‏)[2]. تعبير به «فى زينته» گوياى اين حقيقت است كه او تمام توان و قدرت خود را به كار گرفت تا آخرين زينت و بالاترين ثروت خود را به نمايش بگذارد. در اينجا- طبق معمول- مردم به دو گروه تقسيم شدند: اكثريت دنياپرست كه اين صحنه خيره ‏كننده قلبشان را از جا تكان داد و آرزو كردند كه اى كاش به جاى قارون بودند، حتى يك روز، يك ساعت و يك لحظه! چه زندگى شيرين و جذابى چه عالم نشاط انگيز و لذت بخشى؟ چنان كه قرآن مى ‏گويد: كسانى كه طالب زندگى دنيا بودند گفتند اى كاش ما هم مثل آنچه به قارون داده شده است داشتيم؛(قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ‏)[3]. و در مقابل، گروه اقليتي پرهيزگار و با ايمان كه افق فكرشان از اين مسائل برتر و بالاتر بود، كسانى كه شخصيت را با معيار زر و زور نمى‏ سنجيدند، كسانى كه ارزش ها را در امكانات مادى جستجو نمى ‏كردند.

اما هنگامى كه طغيان، سركشى و تحقير مؤمنان تهيدست و توطئه بر ضد پيامبر پاك خدا، به اوج خود برسد، دست قدرت الهى از آستين بيرون مى ‏آيد و به حيات طغيانگران پايان مى‏ دهد، چنان آنها را درهم مى‏ كوبد كه زندگى آنها عبرتى براى همگان مى‏ گردد: «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ …» دو ضمير” به” و” بداره” به قارون برمى ‏گردد و چون خسف و فرو بردن قارون و خانه ‏اش در زمين متفرع بر بغى و طغيان او بود ” فاء” تفريع بر سر اين جمله آمده است.[4] مساله «خسف» كه در اينجا به معنى فرو رفتن و پنهان گشتن در زمين است، بارها در طول تاريخ بشر واقع شده است كه زمين لرزه شديدى آمده و زمين از هم شكافته شده و شهر يا آبادى‏ هايى را در كام خود فرو بلعيده است، ولى اين خسف با موارد ديگر متفاوت بود، طعمه اصلى او فقط قارون و گنج هاى او بود. عجبا! فرعون در امواج نيل فرو مى ‏رود، و قارون در اعماق زمين، آبى كه مايه حيات است مامور نابودى فرعونيان مى ‏شود و زمينى كه مهد آرامش است گورستان قارون و قارونيان. مسلم است كه در آن خانه قارون تنها نبود، او و اطرافيانش، او و هم‏سنگرانش او و ياران ظالم و ستمگرش همه در اعماق زمين فرو رفتند.[5]

لازم است ذكر شود علت طرح اين مباحث مخالفت با مطلق ثروت و ثروتمندان نيست. بديهي است كه مال و ثروت في نفسه شر نيست، اما مهم است كه بر مسير مصرف آن در جامعه حساس باشيم. اين همان منطقى است كه در جمله معروف اميرالمومنين (ع) در باره دنيا به روشنى از آن ياد شده است: «من ابصر بها بصرته، و من ابصر اليها اعمته»؛ “كسى كه به دنيا به عنوان يك وسيله بنگرد چشمش را بينا مى ‏كند، و كسى كه به عنوان يك هدف نگاه كند نابينايش خواهد كرد”[6]  لذا تمركز اين مباحث بر نفي بغى و ظلم ثروتمنداني است است كه از طريق نامشروع ثروت سرشارى به دست آورده اند و چون ظرفيت كافى و ايمان قوى وجود ندارد، به دامنه فريب، انحراف و استكبار سوق داده مي شوند.

پي نوشت:

[1] قصص/76. [2] قصص/79. [3] همان. [4] الميزان، ج16، ص 118 [5] تفسير نمونه، ذيل آيات 73 الي 82.  [6] نهج البلاغه، خطبه 82.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد