۱۳۹۴/۱۰/۰۲
–
۵۴۵ بازدید
منظور از عرش خدا چیست؟ مگه خدا جسمه که نیاز به تاج و تخت داشته باشه؟
«عرش» در لغت به معنای چیزی است که دارای سقف بوده باشد، و به تخت حکومت و پادشاه نیز اطلاق شده که کنایه از قدرت و حکومت است و «کرسی» نیز به معنای سریر و تخت است. و هر دو واژه در قرآن بکار رفته، و در موارد زیادی «عرش» و در یک مورد «کرسی» به خداوند نسبت داده شده است .بسیاری از مفسرین برآنند که مُراد از «عرش» و «کرسی» خدا، معنایی کنایی است ولی در اینکه منظور از آن معنای کنایی چیست، سخن بسیار گفته اند. گاهی با استناد به حدیثی که حفص ابن غیاث از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که از امام (علیه السلام) درباره ی تفسیر «وسع کرسیه السماوات و الارض» سؤال کردند، فرمود: منظور علم او است. می گویند مُراد علم بی پایان پروردگار است. و گاه با استناد به آیه ی شریفه «ثم استوی علی العرش» و… به معنای مالکیت و حاکمیت خدا دانسته اند و گاه به معنای هر یک از صفات کمالیه و جلالیه ی او گرفته اند.معاصرینی چون مرحوم علامه طباطبایی و… گفته اند: «عرش» و «کرسی» دارای وجودی حقیقی اند، اگر چه از لفظ آن دو معنای کنایی اراده شده، طبق این نظریه عرش و کرسی در حقیقت امر واحدی هستند که به حسب اجمال و تفصیل دارای دو مرتبه هستند و اختلافاتشان رتبی است و هر دو از حقایق وجودی هستند، ولی نه آن طور که عده ای پنداشته اند که تختی هستند و خداوند را بر آنها حمل می کنند. بلکه «عرش» مرحله ی اعلای عالم وجود است که زمام جمیع حوادث و اسمایی که علّت وجود آن حوادثند و ترتیب و ردیف کردن سلسله ی اسباب و علل منتهی به آن مرحله می باشد و «کرسی» در مرتبه ای پایین تر، مقام ربوبی ای است که تمامی موجودات آسمان ها و زمین قائم به آن هستند. و روایات زیادی نیز بر صحت همین قول دلالت می نمایند.
از حضرت صادق (علیه السلام) معنای عرش و کرسی را پرسیده شد فرمود: عرش صفات کثیر و مختلفی دارد; در هر جای قرآن به هر مناسبتی که اسم عرش برده شده صفات مربوط به همان جهت ذکر شده است. که عرش در این روایت در معانی ملک و مشیت و اراده و علم بکار رفته است. و از عرش و کرسی به عنوان دو درب مقرون به هم نام برده شده که علم عرش، نهان تر از علم کرسی است.
اصلا در خارج چیزی به نام عرش متعارف وجود ندارد و جمله «اَلرَّحمن عَلی العَرش اسْتَوی» طه/5. کنایه از سلطنت و استیلای علمی و قدرت خدا بر جهان خلقت است؛ یعنی آیه «ثُمَّ اسْتَوی عَلَی العَرش» سجده/4.
مثلا در عین حال که مثالی است، که احاطه تدبیر خدا را در مملکتش ممثل می سازد، نیز دلالت دارد که زمام همه امور به دست قدرت و علم بی نهایت خداست. و اوست پروردگار عرش بزرگ: «وَهُوَ رَبُّ العَرش العَظیم». توبه/129.
به نقل کلینی (رحمه الله) جاثلیق به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد خبر ده مرا از معنای «وَیَحمِل عَرش رَبِّک فَوقَهُم یَومَئِذ ثَمانیه» حاقه/17. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مراد از عرش آن علمی است که خداوند به حاملان عرش داده و آن نوری است از نور عظمتش… جاثلیق پرسید: خداوند کجاست؟ فرمود: او این جا، آن جا، پایین، بالا، محیط بر ما و با ماست… بنابراین، حاملان عرش خدا دانشمندانی هستند که خداوند از علم خود به آنان داده است. (اصول کافی 1/129، ح 1.)
علامه طباطبایی و بسیاری از دانشمندان معتقدند:
این که امیرالمؤمنین فرمودند خدا این جا، آن جا، بالا، پایین… این معنا عبارت دیگری از «علم فعلی» خداوند است و در حقیقت عرش و ملکوت یکی است؛ چون عرش مقام اجمال و باطن غیب است.
سدیر از امام صادق(ع) پرسید: معنای عرش و کرسی چیست؟ امام فرمود: عرش، صفات کثیر و مختلفی دارد از جمله ملک عظیم، احاطه بر ملک و این همان علم به کیفیت اشیاست. عرش اگر با کرسی ذکر شود معنایش غیر معنای کرسی است…. (المیزان 8/165.)
فراوانی روایات در این زمینه موجب قطع می شود که معنای محسوس و ظاهری واژه های عرش و کرسی و مانند آنها مراد نیست.
آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 5 (معاد در قرآن)
به عبارت دیگر، «عرش»، مرتبه اى از وجود است که تمام صفات خداوند سبحان، در آن تجلّى کرده است. جایگاه پادشاه که مقام صدور احکام است، «عرش» نیز همان مقام صدور احکام تفصیل یافته موجودات است؛ یعنى، در آن مقام «وجوه» تمام موجودات و وجودهاى شریف آنها، به طور تفصیلى حضور دارند. از آن جا که گستره عرش مجرد و مادى را در بر مى گیرد، خود یک موجود مجرد است. ازاین رو، فعلیت هاى تمام موجودات مادون، نزد خداوند سبحان و براى او با تمام وجودشان، حضور دارد و به همین جهت عرش از مراتب علم خداوند به شمار مى رود.
نظر مفسران قرآن درباره ى آیه ى وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْماءِ یکسان نیست. ما در این جا به عنوان نمونه، نظر تعدادى از آن ها را مطرح مى کنیم:
الف. برخى از مفسّران، مثل سید قطب، معتقدند که نمى توان به حقیقت آیه پى برد؛ زیرا نصّى درباره ى مسائل مربوط به آن نداریم. ما نمى دانیم که این آب چگونه و در کجا بود؟ چه حالاتى داشت و چگونه عرش خدا بر این آب قرار داشت؛ لذا هیچ مفسرى نمى تواند حدود این ها را درک بکند. بر نظریه هاى علمى هم نمى توان اعتماد کرد؛ زیرا همیشه در معرض تحوّل و تغییرند، (سید قطب: فى ظلال القرآن، ج 4، ص 1857، نشر بیروت، دار الشروق) .
ب. در مقابل نظریه ى بالا، غالب مفسران سنّى مذهب قائلند که آیه مجهول نیست؛ بلکه بر همان معناى ظاهرى خود حل مى شود. به اعتقاد اینان، منظور از عرش، تخت است و آب نیز همان آب معمولى است؛ لیکن تخت خدا – متناسب با او – تخت عظیمى است که از هر مخلوقى بزرگ تر است و چهار پایه دارد. هر پایه اش شاخه هایى دارد که تنها خدا بدان آگاه است و طول و عرضش را خود او مى داند.
در بیان علت وجود چنین تختى، توجیهات مختلفى آورده اند؛ از جمله: 1. محل ملائکه در ارائه ى خدماتشان باشد. 2. خداوند با این کار اظهار قدرت مى کند. 3. خداوند با این وسیله مى خواهد بندگان خود را از جانب بالا دعوت بکند. 4. شرافت محمد(ص) را آشکار مى کند. 5. آن را معدن کتاب ابرار قرار داده است. 6. آینه اى در دست ملائکه باشد تا آن ها بتوانند آدمیان را ببینند. 7. محل امر فیض و تجلى خداوند مى باشد. به باور این مفسران، «عرش» و «ماء» هر دو جسمند و اولى ما فوق دوّمى است. درباره ى چگونگى قرا گرفتن عرش بر آب، بحث ها و قول هاى زیادى دارند، (فخر رازى: تفسیر کبیر، ج 17، ص 187 و آلوسى: روح المعانى، ج 12، ص 15 و بروسوى: روح البیان، ج 4، ص 98 چاپ بیروت، دار الاحیاء التراث العربیه) .
ج. مفسران شیعى و برخى از مفسران سنّى، چون محمد عبده، معتقدند که مراد از «عرش» به طور قطع، موجودى جسمانى به نام تخت نیست؛ بلکه منظور از عرش، ملک و سلطنت و استیلاى خداوند است که با کنایه از آن ها به عرش تعبیر آورده شده است. مقصود از آب، یا همان آب معروف است که ماده ى حیات شناخته مى شود، (ترجمه المیزان، ج 10، ص 239) . و یا هر ماده اى روان و مذاب است که ماده پیشین زمین و آسمان و دیگر کرات را تشکیل مى دهد، (رشیدرضا: تفسیر المنار، ج 12، ص 16) . بنابراین، «عرش» ملک مظهر سلطنت خداست و استقرار عرش روى چیزى، به معناى قرار داشتن ملک و سلطنت بر آن چیز مى باشد. علامه مجلسى نیز به نقل از سید داماد نقل مى کند که مراد از «الماء» یا علم و دین است؛ زیرا اطلاق اسم «ماء» بر علم، در قرآن کریم و احادیث استعمال زیادى دارد. و یا عقل قدسى است که حامل علم مى باشد. مانند آیه ى وَ تَرَى اَلْأَرْضَ هامِدَةً، فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا اَلْماءَ اِهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ (حج/5) در این آیه «ماء» به معناى عقل قدسى آمده است. مرحوم کلینى، درباره ى معناى «عرش» و «الماء» از امام صادق(ع) نقل مى کند که حضرت فرمود: «پیش از آن که زمینى یا آسمانى یا جن و انسى یا خورشید و ماهى باشد، خداوند دین و علمش را به آب عطا فرمود.»، (کلینى: اصول کافى، ج 1، ص 180، حدیث 7) علامه مجلسى مى فرماید: «منظور از الماء در حمل علم بر آن، یا ماده اى است که براى خلق انبیا و اوصیا قابلیت دارد – که حاملان علمند – و یا ماده ى سایر موجودات است، که متعلَّق علم خدایند»، (مجلسى، محمدباقر: مرآت العقول، ج 2، ص 81، چاپ دار الکتب الاسلامیه) . علامه شعرانى با نقل تشبیه جالبى از صدر المتألهین درباره ى این آیه مى گوید: «مکان و زمان از اعظم مخلوقات به شمار مى آیند و چون خداوند مدبر زمان و مکان است، از هر دو منزّه است. آن گاه براى خداوند عرش و کرسى است. او زمان را با عرش عقد کرد و فرمود: «کانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْماء » زیرا جریان زمان، شبیه جریان آب مى باشد. مکان را با کرسى عقد نمود و فرمود: «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ اَلسَّماواتِ» زیرا مکانش عالى ترین و وسیع ترین مکان هاست»، (کلینى: الکافى الاصول و الروضه، ج 4، ص 147، تعلیقه ى شعرانى، چاپ مکتبة الاسلامیه) .
( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ )
از حضرت صادق (علیه السلام) معنای عرش و کرسی را پرسیده شد فرمود: عرش صفات کثیر و مختلفی دارد; در هر جای قرآن به هر مناسبتی که اسم عرش برده شده صفات مربوط به همان جهت ذکر شده است. که عرش در این روایت در معانی ملک و مشیت و اراده و علم بکار رفته است. و از عرش و کرسی به عنوان دو درب مقرون به هم نام برده شده که علم عرش، نهان تر از علم کرسی است.
اصلا در خارج چیزی به نام عرش متعارف وجود ندارد و جمله «اَلرَّحمن عَلی العَرش اسْتَوی» طه/5. کنایه از سلطنت و استیلای علمی و قدرت خدا بر جهان خلقت است؛ یعنی آیه «ثُمَّ اسْتَوی عَلَی العَرش» سجده/4.
مثلا در عین حال که مثالی است، که احاطه تدبیر خدا را در مملکتش ممثل می سازد، نیز دلالت دارد که زمام همه امور به دست قدرت و علم بی نهایت خداست. و اوست پروردگار عرش بزرگ: «وَهُوَ رَبُّ العَرش العَظیم». توبه/129.
به نقل کلینی (رحمه الله) جاثلیق به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد خبر ده مرا از معنای «وَیَحمِل عَرش رَبِّک فَوقَهُم یَومَئِذ ثَمانیه» حاقه/17. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مراد از عرش آن علمی است که خداوند به حاملان عرش داده و آن نوری است از نور عظمتش… جاثلیق پرسید: خداوند کجاست؟ فرمود: او این جا، آن جا، پایین، بالا، محیط بر ما و با ماست… بنابراین، حاملان عرش خدا دانشمندانی هستند که خداوند از علم خود به آنان داده است. (اصول کافی 1/129، ح 1.)
علامه طباطبایی و بسیاری از دانشمندان معتقدند:
این که امیرالمؤمنین فرمودند خدا این جا، آن جا، بالا، پایین… این معنا عبارت دیگری از «علم فعلی» خداوند است و در حقیقت عرش و ملکوت یکی است؛ چون عرش مقام اجمال و باطن غیب است.
سدیر از امام صادق(ع) پرسید: معنای عرش و کرسی چیست؟ امام فرمود: عرش، صفات کثیر و مختلفی دارد از جمله ملک عظیم، احاطه بر ملک و این همان علم به کیفیت اشیاست. عرش اگر با کرسی ذکر شود معنایش غیر معنای کرسی است…. (المیزان 8/165.)
فراوانی روایات در این زمینه موجب قطع می شود که معنای محسوس و ظاهری واژه های عرش و کرسی و مانند آنها مراد نیست.
آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 5 (معاد در قرآن)
به عبارت دیگر، «عرش»، مرتبه اى از وجود است که تمام صفات خداوند سبحان، در آن تجلّى کرده است. جایگاه پادشاه که مقام صدور احکام است، «عرش» نیز همان مقام صدور احکام تفصیل یافته موجودات است؛ یعنى، در آن مقام «وجوه» تمام موجودات و وجودهاى شریف آنها، به طور تفصیلى حضور دارند. از آن جا که گستره عرش مجرد و مادى را در بر مى گیرد، خود یک موجود مجرد است. ازاین رو، فعلیت هاى تمام موجودات مادون، نزد خداوند سبحان و براى او با تمام وجودشان، حضور دارد و به همین جهت عرش از مراتب علم خداوند به شمار مى رود.
نظر مفسران قرآن درباره ى آیه ى وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْماءِ یکسان نیست. ما در این جا به عنوان نمونه، نظر تعدادى از آن ها را مطرح مى کنیم:
الف. برخى از مفسّران، مثل سید قطب، معتقدند که نمى توان به حقیقت آیه پى برد؛ زیرا نصّى درباره ى مسائل مربوط به آن نداریم. ما نمى دانیم که این آب چگونه و در کجا بود؟ چه حالاتى داشت و چگونه عرش خدا بر این آب قرار داشت؛ لذا هیچ مفسرى نمى تواند حدود این ها را درک بکند. بر نظریه هاى علمى هم نمى توان اعتماد کرد؛ زیرا همیشه در معرض تحوّل و تغییرند، (سید قطب: فى ظلال القرآن، ج 4، ص 1857، نشر بیروت، دار الشروق) .
ب. در مقابل نظریه ى بالا، غالب مفسران سنّى مذهب قائلند که آیه مجهول نیست؛ بلکه بر همان معناى ظاهرى خود حل مى شود. به اعتقاد اینان، منظور از عرش، تخت است و آب نیز همان آب معمولى است؛ لیکن تخت خدا – متناسب با او – تخت عظیمى است که از هر مخلوقى بزرگ تر است و چهار پایه دارد. هر پایه اش شاخه هایى دارد که تنها خدا بدان آگاه است و طول و عرضش را خود او مى داند.
در بیان علت وجود چنین تختى، توجیهات مختلفى آورده اند؛ از جمله: 1. محل ملائکه در ارائه ى خدماتشان باشد. 2. خداوند با این کار اظهار قدرت مى کند. 3. خداوند با این وسیله مى خواهد بندگان خود را از جانب بالا دعوت بکند. 4. شرافت محمد(ص) را آشکار مى کند. 5. آن را معدن کتاب ابرار قرار داده است. 6. آینه اى در دست ملائکه باشد تا آن ها بتوانند آدمیان را ببینند. 7. محل امر فیض و تجلى خداوند مى باشد. به باور این مفسران، «عرش» و «ماء» هر دو جسمند و اولى ما فوق دوّمى است. درباره ى چگونگى قرا گرفتن عرش بر آب، بحث ها و قول هاى زیادى دارند، (فخر رازى: تفسیر کبیر، ج 17، ص 187 و آلوسى: روح المعانى، ج 12، ص 15 و بروسوى: روح البیان، ج 4، ص 98 چاپ بیروت، دار الاحیاء التراث العربیه) .
ج. مفسران شیعى و برخى از مفسران سنّى، چون محمد عبده، معتقدند که مراد از «عرش» به طور قطع، موجودى جسمانى به نام تخت نیست؛ بلکه منظور از عرش، ملک و سلطنت و استیلاى خداوند است که با کنایه از آن ها به عرش تعبیر آورده شده است. مقصود از آب، یا همان آب معروف است که ماده ى حیات شناخته مى شود، (ترجمه المیزان، ج 10، ص 239) . و یا هر ماده اى روان و مذاب است که ماده پیشین زمین و آسمان و دیگر کرات را تشکیل مى دهد، (رشیدرضا: تفسیر المنار، ج 12، ص 16) . بنابراین، «عرش» ملک مظهر سلطنت خداست و استقرار عرش روى چیزى، به معناى قرار داشتن ملک و سلطنت بر آن چیز مى باشد. علامه مجلسى نیز به نقل از سید داماد نقل مى کند که مراد از «الماء» یا علم و دین است؛ زیرا اطلاق اسم «ماء» بر علم، در قرآن کریم و احادیث استعمال زیادى دارد. و یا عقل قدسى است که حامل علم مى باشد. مانند آیه ى وَ تَرَى اَلْأَرْضَ هامِدَةً، فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا اَلْماءَ اِهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ (حج/5) در این آیه «ماء» به معناى عقل قدسى آمده است. مرحوم کلینى، درباره ى معناى «عرش» و «الماء» از امام صادق(ع) نقل مى کند که حضرت فرمود: «پیش از آن که زمینى یا آسمانى یا جن و انسى یا خورشید و ماهى باشد، خداوند دین و علمش را به آب عطا فرمود.»، (کلینى: اصول کافى، ج 1، ص 180، حدیث 7) علامه مجلسى مى فرماید: «منظور از الماء در حمل علم بر آن، یا ماده اى است که براى خلق انبیا و اوصیا قابلیت دارد – که حاملان علمند – و یا ماده ى سایر موجودات است، که متعلَّق علم خدایند»، (مجلسى، محمدباقر: مرآت العقول، ج 2، ص 81، چاپ دار الکتب الاسلامیه) . علامه شعرانى با نقل تشبیه جالبى از صدر المتألهین درباره ى این آیه مى گوید: «مکان و زمان از اعظم مخلوقات به شمار مى آیند و چون خداوند مدبر زمان و مکان است، از هر دو منزّه است. آن گاه براى خداوند عرش و کرسى است. او زمان را با عرش عقد کرد و فرمود: «کانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْماء » زیرا جریان زمان، شبیه جریان آب مى باشد. مکان را با کرسى عقد نمود و فرمود: «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ اَلسَّماواتِ» زیرا مکانش عالى ترین و وسیع ترین مکان هاست»، (کلینى: الکافى الاصول و الروضه، ج 4، ص 147، تعلیقه ى شعرانى، چاپ مکتبة الاسلامیه) .
( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ )