مهدویت یک فلسفه بزرگ جهانی است
۱۳۹۵/۰۲/۱۳
–
۸۳ بازدید
شناسه خبر : ۵۴۰۴۱۲
مهدویت در اندیشه مطهر…//۱
مهدویت یک فلسفه بزرگ جهانی است
نکته بسیار مهمی که در اندیشه شهیدمطهری درباره مهدویت درخشش دارد، ضرورت و قطعیت تحقق جامعه مهدوی از منظر حکمت الهی است؛ از دیدگاه ایشان مهدویت یک فلسفه بزرگ جهانی است.
شناسه خبر : ۵۴۰۴۱۲
مهدویت در اندیشه مطهر…//۱
مهدویت یک فلسفه بزرگ جهانی است
نکته بسیار مهمی که در اندیشه شهیدمطهری درباره مهدویت درخشش دارد، ضرورت و قطعیت تحقق جامعه مهدوی از منظر حکمت الهی است؛ از دیدگاه ایشان مهدویت یک فلسفه بزرگ جهانی است.
به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، دوازدهم اردیبهشت یادآور از دست دادن عالمی وارسته، مجاهدیخستگیناپذیر، عارفی واصل، فقیهی توانمند، مفسری بزرگ و اندیشمندی است که با شهادت خود جهان اسلام را داغدار کرد. حکیم فرزانهای که عمر شریف و ارزنده ی خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزهای سرسختانه داشت. شخصیتی که در اسلامشناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن کم نظیر بود. و به فرموده امام راحل- اعلی اللّه مقامالشریف- در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمهای وارد شد که هیچ چیز، جایگزین آن نیست.
از ویژگیهای مهم استاد شهید مرتضی مطهری – قدس سره – به بیان اسوه و مقتدای او یعنی امام راحل – قدس سره – این بود که با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسایل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بیقلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت و آثار قلم و زبان او بیاستثنا آموزنده وروانبخش است.
یکی از موضوعات مهم و اساسی اسلام تفکر و اندیشه مهدویت است. این موضوع مورد عنایت و توجه خاص این متفکر اندیشمند قرار گرفته و با نگاهی نو، شگرف، عمیق و عالمانه وارد این عرصه شده است و درمناسبتهای گوناگون آن را از زوایای مختلف مورد بحث قرار داده است.
ایناندیشه که با نوید قرآن درباره غلبه قطعی صالحان و متقیان، کوتاه شدن دست تبهکاران و جباران برای همیشه و آیندهای درخشان و سعادتمندانه برای بشریت، در میان امت اسلام پدید آمد، پیوسته مورد توجه آنان بود؛ به گونهای کهپیش از تولد حضرت مهدی(ع) دهها کتاب در این زمینه نوشته شده و اصحاب پیوسته با سؤالاتی مثل متی الفرج؟و مانند آن؛ از تحقق و ویژگیهای این مژده آسمانی پرس و جو میکردند.
آن چه فرا روی شماست، بخشی از مباحثی است که توسط شهید والامقام مرتضی مطهری – قدس سره – درباره موضوع مهدویتدر نوشته ها و سخنرانی های ایشان مطرح شده است. با این که این مباحث سالها پیش مطرحشدهاند، ولی بسیار گویا، سودمند و نو است.
این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت بهجریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است که طبق بسیاری از نظریهها و فرضیهها فوق العاده تاریک و ابتر است.
راسل در کتاب امیدهای نو میگوید: امروز دیگر غالب دانشمندان امیدشان را از بشریت قطع کرده و معتقدند که علم بهجایی رسیده است که عن قریب بشر به دست علم نابود خواهد شد و میگوید: یکی از این افراد انیشتین است. او معتقد است بشر با گوری که به دست خود کنده است یک گام بیشتر فاصله ندارد!
امّا ما مسلمین خوش وقتیم که بر خلاف این همه بدبینیها که در دنیای غرب برای بشریت به وجود آمده ما به آینده بشریت خوشبین هستیم. که یک حکومت عادل جهانی بر مبنای ایمان، خداپرستی وخداشناسی و بر مبنای حکومت قران به وجود میآید.
به راستی آیا این پیشرفت شگفتانگیز صنعت و تکنولوژی توانسته است به تمام خواستههای جسمی،روحی، فردی و اجتماعی بشر پاسخ کافی بدهد و آرامش و سعادت را برای او به ارمغان آورد و او را از ماورای طبیعت و امدادهای غیبی، بینیاز کند؟ ایشان در کتاب امدادهای غیبی به نقد این تفکر میپردازد و مینویسد:
این خیال،خیال باطلی است. خطراتی که به اصطلاح در عصر علم و دانش برای بشریت استاز خطرات عصرهای پیشین بیشتر و عظیمتر است… و این پیشرفت علمی، او رامغرورتر و غرایز حیوانی او را افروختهتر نموده است و به همین جهت خود علم وفنّ، امروز به صورت بزرگترین دشمن بشر در آمده است.
وضعیت آینده بشریت مسئلهای است که سالهاست فکر بشر را به طور جدی به خود مشغول کرده است. ظلم فراگیر و بیعدالتی مسابقه تسلیحاتی با تولید روزافزون سلاحهای مرگباراتمی، هستهای، میکروبی، شیمیایی و… آینده را در هالهای از ابهام فرو برده و یأس و ناامیدی جامعه جهانی را در بر گرفته است. با این که نظریههای متفاوت و ناامید کنندهای از طرف نظریه پردازان مطرح میگردد، ولی اسلام ازهمان ابتدا با قاطعیت تمام، به عنوان وعدهای الهی از آیندهای بسیار روشن و درخشان خبر میدهد که با تکامل فکری وعقلی بشر، جامعهای کامل و پاک بهنام «جامعه مهدوی» در ابعاد جهانی تشکیل خواهد شد. جامعهای که در آن از ستم و جنگ و ستیز هیچ اثری نخواهد بود و عصر زندگی واقعی بشر در آن زمان رقم میخورد.
مشخصهها و ویژگیهای جامعه مهدوی
این عالم وارسته بابهره گرفتن از آیات و روایات در بحث عدل کلّی در ابتدا به قطعیت آناشاره میکند و میفرماید:
از قرآن مجید استفاده میشود که همه پیامبرانالهی – صلوات اللّه علیهم اجمعین – که از طرف خدای متعال مبعوث شدهاند، برای دو هدف اساسی بوده است:
1. برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق یعنی توحید که در کلمه «لااله الا اللّه » خلاصه میشود.
2. برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون واحساس و عاطفه و خدمت بنابراین، مسئله برقراری عدالت آن هم با مقیاسبشریت هدف اصلی و عمومی همه انبیا(ع) بوده است و مسئله عدالت یک آرزو وخیال نیست یک واقعیتی است که دنیا به سوی آن پیش میرود یعنی سنت الهیاست و خدا عدالت را در نهایت امر، بر دنیا حاکم خواهد نمود.
سپس با بهرهگرفتن از روایات به ترسیم «جامعه مهدوی» میپردازد و مینویسد:
رسولگرامی اسلام (ص) میفرماید: المهدی یُبعثُ علی اختلافٍ من الناس والزلازل؛ مهدی(ع) در یک شرایطی میآید که اختلاف در میان بشر شدید و زلزلهها برقرار است (مقصود زلزلههای ناشی از مواد زیر زمین نیست) اصلاً زمین بهدست بشر تکان میخورد و خطر بشریت را تهدید میکند که زمین نیست و نابود شود. «فیملا الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ بعد از آن که پیمانهظلم و جور پر شد دنیا را پر از عدل و داد میکند.»
«یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض؛ از او هم خدای آسمان راضی است و هم خلق آسمان و مردم روی زمین » بعد فرمود: « یُقَسٍّم المال صِحاحاً؛ ثروت را به طورعادلانه و بالسویه تقسیم مینماید» و «یملا قلوب امه` محمد غِنی ًو یَسعُهم عدلُه، خداوند متعال دل امت اسلام را مملوّ از غنا میکند» ؛ یعنی خیال نکن غنا و ثروت، تنها همان ثروت مادّی است. دلها غنی میشود فقرها و نیازها و حقارتها و بیچارگیها و کینهها و حسادتها همه از دلها بیرون کشیدهمیشود.
سپس ایشان وضعیت قبل از ظهور و بعد از ظهور را در بیان حضرتعلی(ع) دنبال میکند.
وضعیت قبل از ظهور
امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: حتی تقوم الحرب بکم علی ساقٍ بادیاً نواجذها مملؤه`ٌاخلافُها حُلواً رضاعُها علقماً عاقبتُها پیش بینی میکند که قبلاز ظهور حضرت مهدی(ع) آشوب عجیب و جنگهای بسیار مهیب و خطرناکی در دنیاهست و م میفرماید: جنگ روی پای خودش میایستد، دندانهای خویش را نشانمیدهد. مانند درندهای که دندان نشان میدهد، شیر پستان خویش را نشانمیدهد؛ یعنی آن ستیزه جویان و آتش افروزان جنگ نگاه میکنند میبینند این پستان جنگ خوب شیر میدهد یعنی به نفع شان کارمیکند، اما نمیدانند که عاقبت این جنگ به ضرر خودشان است. «حلواً رضاعُها؛ دوشیدنش خیلی شیریناست» اما «علقماً عاقبتُها، عاقبتش فوق العاده تلخ است». «اَلا و فی غدٍ وسیاتی غدٌ بما لاتعرفون، بدانید که فردا آبستن چیزهایی است کههیچ پیشبینی نمیکنید، ولی بدانید هست و فردا با خود خواهدآورد».
وضعیت بعد از ظهور
«یاخذ الوالی من غیرها عمالها علی مساویاعمالها»؛ اول کاری که آن والی الهی میکند این است که عُمّال وحُکّام را یکیک میگیرد، اعوان خودش را اصلاح میکند و دنیا اصلاح میشود؛ «و تُخرِج له الارضُ افالیذَ کبدها»؛ زمین پارههای جگر خود را بیرونمیدهد؛ یعنی زمین هر موهبتی که در خودش دارد از هر معدنی و استعدادی که شما تصور بکنید را بیرون میدهد. هر چه تا امروز مضایقه نموده بیرونمیدهد. «و تُلقی الیه سِلماً مقالیدها»؛ زمین میآید مثل یک غلام در حالی که تسلیم است کلیدهای خودش را در اختیار او قرار میدهد؛ یعنی دیگر سرّی در طبیعت نمیماند مگر این که به دست او کشف میشود. «فیُریکم کیف عدل السیره»؛ آن وقت او به شما نشان خواهد داد که عدالت واقعی یعنی چه؟ نشان خواهد داد که این همه که دم از اعلامیه حقوق بشر و آزادی میزنند همهاش دروغ است. این همه که دم از صلح میزنند همهاش دروغ و نفاق و جوفروشی و گندم نمایی بود. «یُحیی میّت الکتاب والسنه`»؛ قوانین کتاب وسنت را که متروک مانده و به حسب ظاهر مرده و از میان رفته است را زندهخواهد کرد و نیز فرمود: «اذا قام القائم حکم بالعدل» اصلاً حضرت یکلقبی دارد مخصوص به خود که از مفهوم قیام گرفته شده است آن که در جهان قیام میکند «القائم». اصلاً ما حضرت مهدی(ع) را با قیام وعدالت میشناسیم.
«وارتفع فی ایامه الجور»؛ جور و ظلمی دیگر در کار نیست. «و امنت به السُبُل»؛ همه راهها، راههای زمینی، دریایی، هوایی امنمیشود. چون منشأ این ناامنیها و ناراحتیها بیعدالتی است، وقتی که عدالت برقرار شود چون فطرت بشر فطرت عدالت است؛ دلیل ندارد که ناامنی وجودداشته باشد. «و اخرجت الارض برکاتها» ؛ و زمین تمام برکات خودش را بیرونمیآورد. «ولایجد الرجل منکم یومئذ موضعاً لصدقته و برّه و هو قوله تعالی و العاقبه` للمتقین» آیا میدانید ناراحتی مردم آن وقت، چیست؟ ناراحتی مردم فقط این است که اگر بخواهند یک صدقهای بدهند و یک کمکی بهکسی بکنند یک نفر (مستحق) پیدا نمیشود یک فقیر روی زمین پیدا نخواهدشد.
ضرورت تحقق چنین جامعهای
نکته بسیار مهمی که در اندیشه شهیدمطهری درباره مهدویت درخشش دارد، ضرورت و قطعیت تحقق جامعه مهدوی از منظر حکمت الهی است. از دیدگاه ایشان مهدویت یک فلسفه بزرگ جهانی است؛ چوناسلام یک دین جهانی است؛ چون تشیع به معنای واقعیاش یک امر جهانی است. وقتی قرآن میفرماید: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثهاعبادی الصالحون» صحبت از زمین است؛ نه صحبت از این منطقه و آن منطقه واین قوم و آن نژاد.
اولاً: امیدواری به آینده است که دنیا در آینده نابود نمیشود زندگی سعادتمندانه بشر آن است که در آینده است.
دوّم: آندوره، دوره عقل و عدالت است. شما میبینید یک فرد سه دوره کلی دارد: دوره کودکانه که دوره بازی و افکار کودکانه است؛ دوره جوانی که دوره خشم وشهوت است و دوره عاقله مردی و پیری که دوره پختگی و استفاده از تجربیات، دوره دور بودن از احساسات و دوره حکومت عقل است.
اجتماع بشری نیز همیناست؛ باید سه دوره را طی کند؛ یک دوره، دوره اساطیر و افسانهها و به تعبیرقران دوره جاهلیت. دوره دوم، دوره علم است، ولی علم و جوانی، دوره حکومتخشم و شهوت، محور گردش زمان ما یا خشم است یا شهوت. آیا دورهای نخواهد آمد که آن دوره حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت؟ دورهای که واقعاً معرفت و عدالت، صلح و صفا و انسانیت و معنویت، حکومت کند؟ مگرمیشود که خداوند این عالم را خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر به دوره بلوغ خود نرسیده یک مرتبه تمام بشر را زیرورو کند!(14)
در این جا دو سؤال مهم و اساسی وجود دارد که برای تبیین بحث باید جواب متقن و کافی به این دو سؤال داده شود:
1. آیا قضایای تاریخی قابل پیشبینی است؟ به عبارت دیگر آیا میتوان آیندهنگری نمود یاصرفاً اطلاع از آن از مبدا غیب امکان دارد؟
2. آیا سیر حرکت و تحولات کنونی بشر به سوی تحقق چنین جامعه عدالت محور جهانی پیش میرود یا امر بهگونه دیگری است؟
قانونمندی تاریخ
در پاسخ سؤال اول باید گفت: بحث ازچیستی تاریخ یکی از شاخههای مهم علم تاریخ است که با عنوان فلسفه تاریخ توسط صاحب نظران مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی از تاریخشناسان جریانهای تاریخی را یک امور اتفاقی و تصادفی و طبعاً غیرقابلپیشبینی میدانند که تحت هیچ ضابطهای قرار نمیگیرد و با بررسی تحولات تاریخی نمیتوان آینده نگری کرد.
در مقابل، نظریه دقیق و عمیق دیگری است که تاریخ را کاملاً قانونمند میداند؛ قواعد و ضوابطی بر آن حاکم است که با بررسی سلسله جریانات و تحولات تاریخی میتوان آینده را ترسیم نمود. یکی از مباحثی که بسیار عالمانه و دقیق و عمیق توسط شهید مرتضیمطهری مورد بحث قرار گرفته است، بحث قانونمندی تاریخ است.
ایشان پس ازطرح بحث چیستی تاریخ و جامعه و نقل دیدگاههای گوناگون و نقد آنها، ایندیدگاه که جامعه به نوبه خود مستقل از افراد، طبیعت و شخصیت دارد و دارایخصلت، سنت، قاعده و ضابطه میباشد را میپذیرد و گوید: تاریخ آن گاه فلسفه دارد و آن گاه تحت ضابطه و قاعده در میآید و آن گاه موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است، که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد وگرنه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراد است نه درسهای جمعی از زندگی اقوام وملل.
او سپس به اثبات این دیدگاه از منظر قرآن مجید پرداخته و میگوید قرآن کریم لااقل در بخشی از عبرت آموزیهای خود، زندگی اقوام و امتها را به عنوان مایه تنبّه برای اقوام دیگر مطرح میکند. قرآن مکرر در تعبیرات خود موضوع حیات و مدت و اجل اقوام و امتها را طرح کردهاست.
مثلاً میگوید: «و لکل امه` اجل فاذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعه` ولایستقدمون» زندگی هر امتی را پایانی است، پس هرگاه پایان عمرشان فرا رسد نه ساعتی دیرتر بپایند و نه ساعتی زودتر فانی شوند.
قرآن کریم این گمان را که ارادهای گزافکار و مشیّتی بیقاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد به شدت نفی میکند و تصریح مینماید که قاعدهای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است.
و مردم میتوانند بااستفاده از سنن جاریه الهی در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد بگردانند از این رو، در عین آن که تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره میشود، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمیگردد.
تکاملتاریخ و جامعه واحد جهانی
درباره سؤال دوم؛ یعنی ترسیم جهت و مسیر تحولات جهانی که وابسته به سؤال اول است، ایشان این بحث را با عنوان تکامل تاریخ و سیر آن به سوی تحقق جامعه واحد جهانی مطرح میکند و میفرماید: بدیهی است بنا بر نظریه اصالت فطرت و این که وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او و بالاخره روحی جمعی جامعه وسیلهای است که فطرت نوع انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب کرده است.
باید گفت جامعهها و تمدنها و فرهنگها به سوی یگانه شدن، متحدالشکل شدن و درنهایت امر، در یکدیگر ادغام شدن سیر میکنند و آینده جوامع انسانی جامعه جهانی واحدِ تکامل یافتهای است که در آن همه ارزشهای امکانی انسانیت به فعلیت میرسد. و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالاخرهانسانیت اصیل خود خواهد رسید. از نظر قرآن این مطلب مسلم است که حکومتنهایی، حکومت حق و نابود شدن یکسره باطل است و عاقبت از تقوا و متقیاناست.
سپس، از سخن استاد خود مرحوم علامه طباطبایی – قدس سره – بهره میگیرد که در تفسیر گرانسنگ المیزان این چنین مینگارد کاوش عمیق در احوال کاینات نشان میدهد که که انسان نیز به عنوان جزیی از کائنات درآینده به غایت و کمال خود خواهد رسید. آن چه که در قرآان آمده است که استقرار اسلام در جهان امری شدنی و لابدّ منه است تعبیر دیگری است، از اینمطلب که انسان به کمال تام خود خواهد رسید.
قران آن جا که میفرماید: «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی اللّه بقومٍ یحبهم و یحبونه» ؛ یعنیفرضاً شما از دین برگردید، خداوند متعال قوم دیگر را به جای شما برای ابلاغ این دین به بشریت و مستقر ساختن این دین خواهد آورد – در حقیقت میخواهدضرورت خلقت و پایان کار انسان را بیان نماید.
یادداشت از حجت الاسلام محمود اباذری، کارشناس مرکز تخصصی مهدویت حوزه
ادامه دارد…