خانه » همه » مذهبی » موانع انجام واجبات دینی

موانع انجام واجبات دینی


موانع انجام واجبات دینی

۱۳۹۳/۰۵/۰۱


۹۴ بازدید

موانع و بهانه هایی که عمل به واجبات و ترک محرمات را با مشکل مواجه می کنند کدامند؟

به صورت خلاصه می توان گفت: گناه و تبعیت از شیطان ریشه در عوامل فراوانی دارد که برخی از این عوامل عبارتند از:1. ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا و پیامبر و عدم رعایت دستورات دینی. به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمی دهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد،هیچگاه خود را گرفتار شهوترانی و شهوت پرستی نخواهد کرد.
2. ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات.
کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهشهای نفسانی تا سرحد حیواناتی چون خوک و خروس پایین آورد. بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهشهای پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی آفرینش خویشتن ندارند.
3. ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس.
پیروی از خواهشهای نفسانی، آثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به آنها توجه کند، هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت. عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنیهای اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون‌طلبیها خود آنان و خانواده شان هستند.
( برای مطالعه بیشتر در این مورد می توانید به کتاب آیین زندگی (اخلاق کاربردی) نوشته ی احمد حسین شریفی ، مراجعه فرمایید.)
4. جهل، غفلت و شهوت.
کسى که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بى خبر است گناه مى کند؛ همین طور کسى که به این امور آگاه است ولى دچار غفلت مى شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست مى دهد و مرتکب گناه مى شود. شهوت عاملى است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت مى دهد و موجب فراموشى و غفلت مى گردد.
کسى که در اثر شهوت، انگیزه اى قوى براى ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهى را مزاحم اطفاء شهوت خویش مى یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور مى کند و ترجیح مى دهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض مى شود و به کمک توجیهات شیطانى، گناه بودن معاصى را انکار یا فراموش مى کند و رو به گناه مى آورد.
امیرمؤمنان على (علیه السلام) فرمودند:« لا تکن ممن… ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة––– از آنان مباش… که چون شهوتى پیش آید گناه را مقدم مى دارد و توبه را به آینده وا مى گذارد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع بیرون مى شود. » (نهج‌البلاغه، کلمات قصار، 150). این سخن امام على نشان مى دهد که حداقل برخى از گناهکاران به سبب ناشکیبایى در برابر خواسته هاى نفسانى به گناه مبتلا مى شوند و کسى که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج هاى دیندارى و تبعیت از شرع را نیز ندارد.
5. وجود رذایل اخلاقی: رذایل اخلاقى هر یک منشأ گناه یا گناهانى هستند. امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند:« الحرص و الکبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب–––– حرص و خودبینى و حسد، انگیزه هایى براى در افتادن به گناهان است. » (نهج البلاغه، کلمات قصار، 371)
رذائلى از این دست خود ریشه در دنیا پرستى و سوءظن به خدا دارند. کسى که مى خواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشه هاى آن مبارزه کند، یعنى ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانى در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقى به خداوند و صفات نیکوى او امکان پذیر است. از سویى نادرستى رابطه معرفتى انسان با خدا منشأ رذایل مى شود و از سوى دیگر رذایل نفسانى موجب گناه مى شود و به رابطه انسان و خدا آسیب مى رساند. این رذایل بزرگ ترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا مى گذارند. این تأثیر سوء، ناشى از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانى روابط دیگر انسان را نیز تضعیف مى کنند که درباره آنها سخن خواهیم گفت.
6. کوچک شمردن گناه: یکى از عومل بسیار مهم روى آوردن به گناه، کوچک شمردن آن است. کسى که گناهى را کوچک مى شمارد، بر انجام آن گناه جرأت مى یابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمى شود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت مى کند و هر بار که آن را مرتکب شود، آخرت خویش را تباه تر مى سازد. از این روست که سخت ترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه (همان، کلمات قصار، 348) و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید که تو را بر آن عذاب کنند. کسى که گناهى را کوچک مى شمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش مى دهد، بى دلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافى است.
7. حب دنیا:
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) فرموه اند:
چگونه براى آخرت کار کند ، کسى که از دنیا دل بر نمى کَنَد و شهوت و خواهشهاى دنیایى او
پایان نمی پذیرد.
هم چنین فرموده اند:
حُبُّ الدُّنیا رَأس کَلِّ خَطِیئَه؛ دنیا ریشه هر گناه است.
شریعت، مطلقاً کسی را از حصول ثروت منع نکرده است؛ بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن ودنیا را مقصود بالذات قرار دادن ممنوع است.
برای فرق حب دنیا و کسب دنیا، معیاری هست وآن این است که وقتی که مقابله دین و دنیا می آید، انسان کدامیک را ترجیح می دهد؟ اگر دین را پشت سر انداخته، دنیا را ترجیح داد، معلوم است که این حب ّ دنیا است. مثلاً وقت نماز رسیده، ولی دکان باز است و در این موقع مشتری هم زیاد است، پس خیال محب دنیا به طرف نماز نمی رود و وقتی که از کارهای دنیا فارغ شد بعد می گوید: پس نمازی بخوانیم، خواه وقت نماز گذشته یا تنگ شده باشد.
ولی اگر بعد آمدن حکم شریعت تمام کارهای دنیا را رها کرده، حکم الله تعالی را بجا آورد پس این حبّ دنیا نیست.
امروزه ما طوری در دنیا و در حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی، زهد وتوکل برای ما بی معنی شده اند؛ حال آنکه رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) می فرماید: مَالِی وَ لِلدُّنیا؟ مرا با دنیا چه تعلقی است وفرمود: إِنَّما أَنا کَرَاکِبٌ إَستَظِلَّ تَحتَ الشَّجَرَة ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا
مثال من مانند مسافری است که برای مدت کوتاهی زیر سایه درختی آرام گرفته و بعد آن را رها کرده به راه خود ادامه می دهد.
عشق به دنیا، بدترین بیماری هاست، زیرا که باعث غفلت از آخرت مى شود. بهترین راه علاج دنیا زدگی، «یادآوری مداوم مرگ و آخرت» است زیرا: «ذکر الموت یهوّن اسباب الدّنیا؛ یاد مرگ اسباب دنیا داری را خوار مى گرداند» (شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج 4 ، ص : 31).
«شریح قاضی» از جمله کسانی بود که عاقبت در برابر اربابِ زر و زورِ دنیا و زورمندانِ زرمدار، کرنش کرده و برای دو روزه مردار دنیا به آن نزدیک شده و لذا در حساس ترین برهه تاریخ اسلام، بدترین تصمیم ممکن را گرفت و ننگ ابدی را به جان خرید و روند تاریخ را به سبب آلودگی خود به دنیا عوض کرد.
«بلعم بن باعورا» – از علماء بنی اسرائیل و معاصر حضرت موسی (علیه السلام) – نخست در صف مؤمنان و حاملان آیات و علوم الهى بود، امّا با وسوسه شیطان و طاغوت زمان یعنی فرعون، منحرف شد. وی پیرو آئین ابراهیم و صاحب کرامت بود؛ چنانکه مردم از اطراف و اکناف به نزد او می‌آمدند تا درباره آنان پیشگویی کند و برای برکت یافتن دارایی و زندگی آنها دعا نماید. (مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن از دایرة المعارف قرآن، ص 160).
اگر چه نام بلعم باعورا در قرآن نیامده است اما همه مفسران بزرگ، مضمون آیات 175 و176 سوره اعراف را درباره او دانسته اند: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوین ؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را (بلعم باعورا) که آیات خود را به او دادیم (اسم اعظم یا استجابت دعا) ولى سرانجام خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد و از گمراهان شد». امام باقر (علیه السلام) درباره این آیه می فرماید: «اصل آیه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مَثَل قرار داده براى مردمى که اهل قبله هستند (مومن می باشند) ولی هوا و هوس خود را بر هدایت الهى مقدم مى شمارند» (تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج 10، ص115 ).
امام رضا (علیه السلام) نیز فرمود: بَلعَم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مى دانست و دعایش مستجاب مى شد، ولى به دربار فرعون جذب شد و با آنکه در ابتداى کار، مبلّغ حضرت موسى (علیه السلام) بود، ولى سرانجام بر علیه موسى و یاران او اقدام کرده و بد عاقبت شد. (تفسیر نور الثقلین، ذیل آیه 176).
آرى، زرق و برق دنیا و دربار حاکمان و پادشاهان، عامل سقوط علما و دانشمندان است.
قرآن سرانجام این عابد مستجاب الدعوة را چنین بازگو می‌کند: «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون؛ و اگر مى خواستیم، (مقام) او (بلعم باعورا) را با این آیات (و علوم و دانش ها) بالا مى بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستى گرایید و از هواى نفس پیروى کرد. مَثَل او همچون سگی (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز و زبانش را بیرون مى آورد و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى کند (گویى چنان تشنه دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمى شود). این مَثَل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)».(اعراف: 176)
حدیثی از امیر المومنین علیه السلام
در روایتی آمده است مولای عارفان علی(ع) جابر بن عبدالله را دید که آهی بر کشید. فرمودند: ای جابر! برای دنیا آه می کشی؟ جابر عرض کرد: آری. حضرت فرمودند: ای جابر! لذت های دنیا در هفت چیز است: خوردنی، آشامیدنی، پوشیدنی، آمیزشی، سوار شدنی، بوییدنی و شنیدنی. لذیذترین خوردنی عسل است و آن آب دهان حشره ای باشد: گواراترین آشامیدنی آب است که بر خاک روان است؛ بهترین پوشیدنی ابریشم است و آن از آب دهان کرمی باشد؛ برترین همبستر شدنی زنانند که از زشت ترین عضو آنان خواسته می شود؛ بهترین سوار شدنی، اسب است و آن کشنده است؛ ارزشمندترین بوییدنی مشک است و آن خون ناف حیوانی باشد؛ بهترین شنیدنی ها غنا و آواز است که آن هم گناه باشد؛ پس آدم خردمند برای چیزهایی با این اوصاف هرگز آه نمی کشد. جابر بن عبدالله می گوید: به خدا سوگند از آن زمان به بعد هرگز دنیا بر دلم خطور نکرد».(میزان الحکمه، ح 6058(.
8. عادت های مذموم.
گاهی برخی عادت ها کار انسان را سخت می کنند و زمینه ساز گناه هستند. مثلا چشم چرانی از این عادت ها است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره می شود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر می آید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد