۱۳۹۵/۰۹/۱۱
–
۱۱۳۱ بازدید
چه عواملی مانع شکوفایی فطرت انسان است؟
به اجمال میتوان موارد ذیل را موانع شکوفایی فطرت قلمداد کرد: 1. نسیان: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ 1 «و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشى گرفتار کرد». قرآن در این آیه شریفه صریحاً میگوید: فراموش کردن خدا سبب «خود فراموشى» میشود، دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یک سو فراموشى پروردگار سبب میشود که انسان در لذات مادى و شهوات حیوانى فرو رود، و هدف آفرینش خود را به دست فراموشى بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم براى فرداى قیامت غافل بماند.
از سوى دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک او است که هستى مطلق و علم بى پایان و غناى بى انتها از آن او است و هر چه غیر او است وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش میباشد، و همین امر سبب میشود که انسان خود را مستقل و غنى و بى نیاز بشمرد، و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانى خویش را فراموش کند. 2
2. توجه به علل و اسباب مادّى: «فَإِذا رَکِبُوا فِى الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»؛ 3 «هنگامى که بر سوار بر کشتى شوند، خدا را با اخلاص میخوانند [و غیر او را فراموش میکنند] امّا هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد، باز مشرک میشوند».
این آیه با لحن خاصى میگوید در واقع قطع امید از سایر علل و اسباب موجب میشود انسان متوجه مسبب الاسباب گردد و آن معرفت فطرى که در عمق جانش خفته است بیدار گردد. از این آیه و آیات مشابه به خوبى استفاده میشود که توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه کرده و آدمى را به خود مشغول داشته است، مانع شکوفایی فطرت و بی توجهى به معرفت نسبت به خداوند است.
3. رفاهزدگی و آسایشطلبی: «قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَهُ أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»؛ 4 «بگو: به من خبر دهید اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آید، یا رستاخیز برپا شود، آیا [براى حل مشکلات خود،] غیر خدا را میخوانید اگر راست میگویید؟!». این آیه نشانگر آن است که فطرت انسان در تنگناها و شداید همچون قیامت یا زمان مرگ، بیدار و آشکار میگردد. از اینرو مى توان دانست که رفاهزدگی و آسایشطلبی، زمینه پوشیدگى فطرت را فراهم میآورد.
4. دوستى با شیطان: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً»؛ 5 «و آنها را گمراه میکنم! و به آرزوها سرگرم میسازم! و به آنان دستور میدهم که [اعمال خرافى انجام دهند، و] گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینشِ پاک خدایى را تغییر دهند! [و فطرت توحید را به شرک بیالایند!] و هر کس، شیطان را به جاى خدا ولى خود برگزیند، زیانِ آشکارى کرده است».
تغییر در آفریده خدا، خروج از حکم فطرت و خداشناسى فطرى است و این، در سایه دوستى با شیطان است. اگر کسى با شیطان دوست بود، فطرت پاک و خداشناسى فطرى در او تغییر کرده و به عدم توجه به خدا، یا انکار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزدیک است و این ما هستیم که با کردار خود او را در دوردستها میجوییم.
5. گناه: یکی دیگر از موانع شکوفایی فطرت خداجوی انسان، آلودگی روح به گناهان است؛ اصولاً آلودگی گناهان دل را از خدا دور میکند و پاکی و لطافت نخستین آن را از بین میبرد؛ فطرت چنین انسانی نمیتواند شکوفا شود. همچنین آلوده بودن محیط و غرق شدن جامعه در شهوتپرستی و هوای نفس، تحریک شهوات، تنپروری و حیوان صفتی از عوامل انحراف و یا بیاثر شدن فطرت الهی انسان است.
________________________________
1. حشر، آیه 19.
2. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق، ج 19، ص 219؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش، ج 23، ص 540 – 541.
3. عنکبوت، 65.
4. انعام، 40.
5 . نساء، 119.
از سوى دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک او است که هستى مطلق و علم بى پایان و غناى بى انتها از آن او است و هر چه غیر او است وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش میباشد، و همین امر سبب میشود که انسان خود را مستقل و غنى و بى نیاز بشمرد، و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانى خویش را فراموش کند. 2
2. توجه به علل و اسباب مادّى: «فَإِذا رَکِبُوا فِى الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»؛ 3 «هنگامى که بر سوار بر کشتى شوند، خدا را با اخلاص میخوانند [و غیر او را فراموش میکنند] امّا هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد، باز مشرک میشوند».
این آیه با لحن خاصى میگوید در واقع قطع امید از سایر علل و اسباب موجب میشود انسان متوجه مسبب الاسباب گردد و آن معرفت فطرى که در عمق جانش خفته است بیدار گردد. از این آیه و آیات مشابه به خوبى استفاده میشود که توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه کرده و آدمى را به خود مشغول داشته است، مانع شکوفایی فطرت و بی توجهى به معرفت نسبت به خداوند است.
3. رفاهزدگی و آسایشطلبی: «قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَهُ أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»؛ 4 «بگو: به من خبر دهید اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آید، یا رستاخیز برپا شود، آیا [براى حل مشکلات خود،] غیر خدا را میخوانید اگر راست میگویید؟!». این آیه نشانگر آن است که فطرت انسان در تنگناها و شداید همچون قیامت یا زمان مرگ، بیدار و آشکار میگردد. از اینرو مى توان دانست که رفاهزدگی و آسایشطلبی، زمینه پوشیدگى فطرت را فراهم میآورد.
4. دوستى با شیطان: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً»؛ 5 «و آنها را گمراه میکنم! و به آرزوها سرگرم میسازم! و به آنان دستور میدهم که [اعمال خرافى انجام دهند، و] گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینشِ پاک خدایى را تغییر دهند! [و فطرت توحید را به شرک بیالایند!] و هر کس، شیطان را به جاى خدا ولى خود برگزیند، زیانِ آشکارى کرده است».
تغییر در آفریده خدا، خروج از حکم فطرت و خداشناسى فطرى است و این، در سایه دوستى با شیطان است. اگر کسى با شیطان دوست بود، فطرت پاک و خداشناسى فطرى در او تغییر کرده و به عدم توجه به خدا، یا انکار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزدیک است و این ما هستیم که با کردار خود او را در دوردستها میجوییم.
5. گناه: یکی دیگر از موانع شکوفایی فطرت خداجوی انسان، آلودگی روح به گناهان است؛ اصولاً آلودگی گناهان دل را از خدا دور میکند و پاکی و لطافت نخستین آن را از بین میبرد؛ فطرت چنین انسانی نمیتواند شکوفا شود. همچنین آلوده بودن محیط و غرق شدن جامعه در شهوتپرستی و هوای نفس، تحریک شهوات، تنپروری و حیوان صفتی از عوامل انحراف و یا بیاثر شدن فطرت الهی انسان است.
________________________________
1. حشر، آیه 19.
2. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق، ج 19، ص 219؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش، ج 23، ص 540 – 541.
3. عنکبوت، 65.
4. انعام، 40.
5 . نساء، 119.