۱۳۹۲/۰۵/۳۱
–
۵۲۱ بازدید
۱. طبق روایات اهل بیت (ع) نسل حضرت آدم تنها نسل انسانی نبوده و عالم کنونی نیز تنها عالم نیست. بلکه هزاران عالم قبل از این عالم کنونی وجود داشته و هزاران بار قیامت رخ داده است. بعد از این عالم و آدم نیز عوالم و انسانهای دیگری پدید خواهند آمد.
1. طبق روایات اهل بیت (ع) نسل حضرت آدم تنها نسل انسانی نبوده و عالم کنونی نیز تنها عالم نیست. بلکه هزاران عالم قبل از این عالم کنونی وجود داشته و هزاران بار قیامت رخ داده است. بعد از این عالم و آدم نیز عوالم و انسانهای دیگری پدید خواهند آمد.
« عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:« أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ.» فَقَالَ یَا جَابِرُ تَأْوِیلُ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْکَنَ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَیْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَیْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَیْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَیْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّکَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَخْلُقْ بَشَراً غَیْرَکُمْ بَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِکَ الْآدَمِیِّین : جابر بن یزید گوید: از امام باقر (ع) در باره آیه «آیا ما از آفرینش نخست ناتوان شدیم؟ بلکه آنان در آفرینش جدیدی هستند.» پرسیدم، حضرت فرمود: اى جابر! تأویل آیه ، این است که خداوند متعال آنگاه که این آفریدگان و این جهان را نابود ساخته و بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ جاى دهد، جهان دیگرى غیر از این جهان را از نو پدید مى آورد، بدون نر و ماده ، تا او را پرستیده و یگانه دانند و برای آنان زمینى غیر از این زمین مى آفریند که در آن استقرار یافته و آسمان دیگرى که بر آنان سایه افکند. شاید تو بر این پنداری که خداوند تنها این جهان را آفریده و به جز شما بشرى را نیافریده است؟ آرى به خدا سوگند! به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده که تو در پایان این جهان ها و آن آدمیان هستى. »(الخصال ؛ج 2 ؛ص652 )
« عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاکُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِم : ابو حمزه ثمالى گفته است از حضرت زین العابدین علیه السّلام شنیدم که می فرموند: خداوند محمّد و علی و فرزندان پاکش را قبل از آفرینش مخلوقات از نور عظمت خود آفرید و آنها را به صورت شبح قرار داد.سپس امام (ع) فرموند:آیا تو خیال می کنى خداوند جز شما چیزى نیافریده است؟ به خدا سوگند ، خداوند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفرید که تو در آخرین عالم ، قرار گرفته اى. »( بحار الأنوا ؛ ج 25 ؛ ص25)
در این روایات احتمالاً تعبیر الف الف(هزار هزار) به عنوان یک عدد مشخص نیست بلکه کنایه از کثرت است. همچنین از ظاهر این روایات چنین به نظر می رسد که این عوالم در عرض هم نبوده بلکه یکی بعد از قیامت دیگری خلق شده اند. به عبارتی هر عالمی از مادّه عالم قبل از حود پدید آمده است. همچنین از ظاهر روایات استفاده می شود که بهشت انسانهای همه عوالم یکی است. بر این اساس بهشت همواره دارای ساکنینی بوده و قبل از خلق انسان فعلی خالی نبوده است. همچنین از روایت دوم می توان استفاده نمود که صورت ملکوتی ائمه اطهار (ع) ، حتّی قبل از خلقت عالم مادّه ، در بهشت حضور داشته است چرا که صورت ملکوتی آنها در مرتبه ای بالاتر از بهشت نیز حاضر است. این مطلب که حقیقت نوری حضرات معصومین (ع) قبل از خلق عالم وجود داشته است در روایات متعدّد دیگر نیز به صراحت بیان شده است.
2. طبق روایات معصومین (ع) خلقت بهشت مقدّم بر خلقت عالم مادّه بوده است ؛ البته نه به تقدّم زمانی بلکه به تقدّم وجودی و رتبی. « جابر جعفى از امام پنجم علیه السّلام نقل نموده که آن حضرت فرموند: اى جابر خدا بود و چیزى جز او نبود، نه معلومی بود و نه مجهولی. خداوند متعال آفرینش را آغاز نمود به محمّد ــ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ــ و ما اهل بیت ، به همراه او ، از نور عظمتش و ما را سایه هاى سبزى در برابر خود نگه داشت ؛ آنجا که نه آسمانى بود و نه زمینى، نه مکانى، نه شب، نه روز و نه خورشید و نه ماه، جدا می شد نور ما از نور پروردگارمان چون پرتو خورشید از خورشید؛ خدا را تسبیح و تقدیس و سپاس می کردیم و او را چنانچه شایسته است ، می پرستیدیم ؛ سپس براى خدا برآن شد که مکانى را بیافریند و آن را آفرید، و بر آن مکان نگاشت : لا اله الا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، و على امیر المؤمنین و وصى او است ؛ که به او کمکش دادم و یاریش نمودم ؛ سپس خدا عرش را آفرید و بر پرده هاى عرش همان را نوشت، سپس آسمانها را آفرید و بر کناره هایش مانند آن را نوشت، سپس بهشت و دوزخ را آفرید، و بر آنها مانند آن را نوشت، سپس فرشته ها را آفرید و در آسمان جا داد، سپس هوا را آفرید و بر آن هم ، مانند آن را نوشت، سپس جنّ را آفرید و در هوا جا داد، سپس زمین را آفرید و بر کنارهایش مانند آن را نوشت، اى جابر بدان بود که آسمانها بى ستون بر پا ماندند و زمین بر جا ماند، سپس خدا آدم را از خاک روى زمین آفرید. »(بحار الأنوار؛ ج 54 ؛ص 169) از این قبیل روایات که بیانگر خلقت بهشت را قبل از عالم مادّه هستند بسیار زیادند. البته فهم این روایات نیز کار آسانی نیست ؛ چون مراد از کلماتی مثل مکان و نوشتن و هوا و آسمان و امثال آنها در اینگونه از روایات همان معنای متداول آنها در میان عرف نیست. لذا تفسیر درست این روایات نیازمند معونه علمی بالایی است.
3. طبق برخی دیگر از روایات ، نعمات بهشتی و عذابهای جهنّم ، ظهور و تجسّم اعتقادات و خلقیّات و اعمال انسانها هستند. برای مثال ، پیامبر اکرم (ص) فرمودند:«مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّة. … : هر کس سبحان الله گوید خدا برای او درختی به سبب آن در بهشت می کارد. …»( أمالی الصدوق؛ ص607 ؛المجلس الثامن و الثمانون )
4. به توجه به دو طیف مختلف از روایات فوق الذکر این سوال پیش می آید که بالاخره ، بهشت و جهنّم قبل از موجودات مکلّف و اعمال و خلقیّات و عقائد آنها وجود داشته اند یا اینکه ظهور و تجسّم اعمال و عقائد و خلقیّات موجودات مکلّف هستند؟ و آیا بین این دو طیف از روایات تعارض نیست؟
جواب این است که این تعارض ظاهری از راه فلسفه اسلامی و به خصوص با حکمت متعالیه و همچنین از راه عرفان نظری ، قابل حلّ است. طبق نظر عرفا و حکمای اسلامی ، عالم وجود ، دارای مراتب است. از نگاه عرفا ، اوّلین ظهور حق تعالی با اسم الاحد بوده و بعد از آن اسم الواحد ظاهر شده است ؛ و از اسم الواحد ، سایر اسماء و صفات به ترتیبی خاص ظهور یافته اند ؛ و بعد از مرتبه اسماء و صفات ذاتیّه حق تعالی ، مرتبه علم ذاتی اوست. این محدوده از بحث از موضوع فلسفه خارج است ؛ لذا فلاسفه در این باب ، جز نقل سخنان عرفا سخنی دیگر نگفته و بحث چندانی نکرده اند. به نظر عرفا و حکما بعد از مرتبه علم الهی مرتبه عالم عقول است ؛ که عالمی است کاملاً غیر مادّی که از شکل و رنگ و مقدار و حرکت و مکان و زمان مبرّاست. بعد از عالم عقول ، عالم مثال است که آن هم عالمی غیر مادّی است ؛ ولی برخی از آثار مادّه مثل شکل و رنگ و مقدار در آن وجود دارد. بعد از عالم مثال عالم مادّه واقع شده خصوصیّت اصلی آن حرکت و سیلان ذاتی و جوهری است. از دید حکما و عرفا ، رابطه این عوالم رابطه طولی است ؛ یعنی عالم بالاتر علّت و حقیقت عالم پایین تر از خود ، و عالم پایین تر رقیقه و معلول عالم بالاتر از خود است. عرفا در سیر نزولی عالم ، برای بهشت ، سه مرتبه کلّی بیان نموده اند ؛ جنّت اسماء ، جنّت ارواح (جنّت عقول) وجنّت اجساد(بهشت عالم مثال) ، ولی این بهشتهای قوس نزول ، از آن هیچ کس نیست بلکه اینها مراتب هستی هستند. در واقع بهشت اسماء چیزی جز خود نظام اسماء نیست ؛ و جنّت ارواح نیز ، چیزی جز عالم عقول نیست ؛ جنّت اجساد نیز عین خود عالم مثال است. به بیان دیگر این بهشتهای طولی به ترتیب علّت وجودی یکدیگرند. و جنّت اجساد در قوس نزول که همان عالم مثال نزولی است علّت عالم مادّه است با تمام موجوداتش. لذا تمام کمالات موجودات مادّی در جنّت اجساد نزولی موجود است ؛ کما اینکه کمال جنّت مثال نزولی در جنّت ارواح نزولی است ؛ و کمال همه در جنّت اسماء است. بنا بر این حقیقت همه موجودات عالم مادّه در عوالم بالاتر موجود است ؛ و این موجودات مادّی تنزّل یافته آن حقایق غیر مادّی هستند.
از طرف دیگر همه موجودات عالم مادّه و از جمله انسان ، به طور تکوینی ، دائماً در حال صعود به عوالم بالا هستند. یعنی همه موجودات به همان مرتبه از وجود بازمی گردند که از آن تنزّل یافته اند.«أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُور»( الشورى : 53) لکن در این میان انسان افزون بر صعود تکوینی ، دارای صعود تشریعی و اختیاری نیز هست. لذا ممکن است انسان با سوء اختیار خود ، در سیر صعودی ، به آن مرتبه ای که از آن آمده است باز نگردد. یا بر عکس افزون بر بازگشت تکوینی با اختیار نیز به جایگاه اوّلی خود بازگردد. اگر انسان به آن جایگاه اوّلی خود باز گشت همان جایگاه بهشت اوست ؛ و اگر به آن مرتبه باز نگشت در مرتبه ای پایین تر خواهد ماند ؛ و آن مرتبه پایین برای او جهنّم خواهد بود ؛ در حالی که همان مرتبه برای موجود دیگری بهشت است. برای مثال برخی موجودات جهنّم مثل مار و عقرب و امثال آنها نسبت به اهل جهنّم عذابند ولی همان جهنّم برای خود آنها بهشت است ؛ چون نهایت درجه مرتبه وجودی آنها همان مرتبه است.
بنا بر این ، اینکه گفته می شود اعمال انسان ، به صورت نعمات بهشت یا عذاب جهنّم تجسم می یابد مقصود این است که انسان با هر عمل خوبی ترقّی وجودی یافته و با مرتبه ای از مراتب بهشت یا با نعمتی از نعمتهای آن ، متّحد می شود. و متقابلاً هر معصیتی باعث می شود که انسان از رسیدن به جایگاه خود باز مانده و به جایگاهی پایین تر از جایگاه اصلی خود برسد ؛ درنتیجه آن جایگاه پایین ، در مقایسه با جایگاه اصلی آن شخص ، جهّنم او خواهد بود. بنا بر این ، در قوس نزول بهشت وجود دارد ولی ، آن بهشت ، تعلّق به کسی نداشته و بهشت اعمال و خلقیات و عقائد نیست ؛ بلکه آن بهشت ، جامع کمالات همه موجودات مادون خود است ؛ لکن در قوس صعود ، موجودات مکلّف می توانند به میزان ترقّی وجودی خود با مراتب این بهشت مرتبط شودند . لذا به سبب این ارتباط در قوس صعود ، برای هر کسی بهشتی حاصل می شود.