خانه » همه » مذهبی » مورچه و حضرت سلیمان در قرآن

مورچه و حضرت سلیمان در قرآن


مورچه و حضرت سلیمان در قرآن

۱۳۹۳/۰۳/۰۷


۱۱۸۵ بازدید

سلام. سه سؤالی که آن مورچه معروف در قرآن کریم، از حضرت عیسی(ع) پرسیده، چه بوده أند؟ لطفا روایت مربوط به این ماجرا را نقل بفرمائید. با تشکر. الله یاورتان باد.

به نظر می رسد مقصودتان سوالات مورچه از حضرت سلیمان بوده است که به اشتباه حضرت عیسی نوشته اید، در این باره روایتی در علل الشرایع و عیون اخبار الرضا علیه السلام نقل شده است که مشتمل بر دو سوال است از حضرت سلیمان و روایتی که در آن سه سوال مطرح شده باشد نیافتیم روایت از این قرار است :
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْقُرَشِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصْفَهَانِیُّ الصُّوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ الْغَازِی قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع یَقُولُ عَنْ أَبِیهِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها قَالَ لَمَّا قَالَتِ النَّمْلَةُ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ حَمَلَتِ الرِّیحُ صَوْتَ النَّمْلَةِ إِلَى سُلَیْمَانَ وَ هُوَ مَارٌّ فِی الْهَوَاءِ وَ الرِّیحُ قَدْ حَمَلَتْهُ فَوَقَفَ وَ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّمْلَةِ فَلَمَّا أُتِیَ بِهَا قَالَ سُلَیْمَانُ یَا أَیَّتُهَا النَّمْلَةُ أَ مَا عَلِمْتِ أَنِّی نَبِیٌّ وَ أَنِّی لَا أَظْلِمُ أَحَداً قَالَتِ النَّمْلَةُ بَلَى قَالَ سُلَیْمَانُ فَلِمَ حَذَّرْتِهِمْ ظُلْمِی وَ قُلْتِ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ قَالَتْ خَشِیتُ أَنْ یَنْظُرُوا إِلَى زِینَتِکَ فَیُفْتَتَنُوا بِهَا فَیَعْبُدُونَ غَیْرَ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ ثُمَّ قَالَتِ النَّمْلَةُ أَنْتَ أَکْبَرُ أَمْ أَبُوکَ قَالَ سُلَیْمَانُ بَلْ أَبِی دَاوُدُ قَالَتِ النَّمْلَةُ فَلِمَ زِیدَ فِی حُرُوفِ اسْمِکَ حَرْفٌ عَلَى حُرُوفِ اسْمِ أَبِیکَ دَاوُدَ ع قَالَ سُلَیْمَانُ مَا لِی بِهَذَا عِلْمٌ قَالَتِ النَّمْلَةُ لِأَنَّ أَبَاکَ دَاوُدَ دَاوَى جُرْحَهُ بِوُدٍّ فَسُمِّیَ دَاوُدَ وَ أَنْتَ یَا سُلَیْمَانُ أَرْجُو أَنْ تَلْحَقَ بِأَبِیکَ ثُمَّ قَالَتِ النَّمْلَةُ هَلْ تَدْرِی لِمَ سُخِّرَتْ لَکَ الرِّیحُ مِنْ بَیْنِ سَائِرِ الْمَمْلَکَةِ قَالَ سُلَیْمَانُ مَا لِی بِهَذَا عِلْمٌ قَالَتِ النَّمْلَةُ یَعْنِی عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ لَوْ سَخَّرْتُ لَکَ جَمِیعَ الْمَمْلَکَةِ کَمَا سَخَّرْتُ لَکَ هَذِهِ الرِّیحَ لَکَانَ زَوَالُهَا مِنْ یَدِکَ کَزَوَالِ الرِّیحِ فَحِینَئِذٍ فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها. علل الشرائع، ج 1، ص: 72
سلیمان غازى مى گوید از على بن موسى الرّضا علیه السّلام شنیدم که مى فرمودند: پدرم موسى علیه السّلام از پدرشان جعفر بن محمّد علیهما السّلام نقل کردند که در ذیل فرموده خداى عزّ و جلّ فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها (سلیمان از سخن مور بخندید) فرمودند:وقتى مورى به موران دیگر گفت:
یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ (اى موران همه به خانه هاى خود روید مبادا سلیمان و سپاهش ندانسته شما را پایمال کنند).
باد که حضرت سلیمان را در هوا حمل مى کرد صداى مور را به آن حضرت رساند، بلافاصله سلیمان توقف نمود و فرمود: مور را نزد من حاضر کن وقتى مور را نزد آن جناب آوردند، حضرت فرمود: اى مور مگر نمى دانى من پیامبر بوده و به کسى ظلم و ستم نمى کنم؟
مور گفت: چرا مى دانم.
سلیمان فرمود: پس چرا موران را از ستم من بر حذر داشته و گفتى: اى موران به منزل هاى خود روید؟
مور گفت: ترسیدم به آرایش و زینت دستگاه تو نظر کرده و فریفته آن شده در نتیجه غیر خداى متعال را عبادت کنند سپس گفت: آیا تو بزرگتر بوده یا پدرت؟
سلیمان گفت: البته پدرم داود علیه السّلام.
مور گفت: پس چرا در حروف اسم تو حرفى زائد بر حروف اسم پدرت مى باشد؟
سلیمان فرمود: نمى دانم.
مور گفت: جهتش آن است که پدرت داود جراحتش را با «ودّ» و محبّت خدا مداوا نمود پس داود نامیده شد «1» و امیدوارم که تو به پدرت ملحق شوى.
سپس مور گفت: مى دانى چرا از میان همه موجودات تحت فرمانت باد مسخّر و رام تو گشت؟
سلیمان فرمود: نمى دانم.
مور گفت: خداوند عزّ و جلّ مقصودش این بود که به تو بفهماند اگر تمام مملکت مسخّر تو شوند زوالشان همچون زوال و رها شدن باد از دست تو است، در این وقت بود که سلیمان از سخن مور بخندید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد