۱۳۹۲/۰۵/۲۷
–
۱۲۲۹ بازدید
موسوى خوئینى ها کیست؟اینکه میگویند ریشه فتنه ها از مرکز تحقیقات استراتژیک درست است؟
زندگینامه و مسئولیت هاى خوئینى ها چه بوده است؟برخى ریشه اصلى جریان فتنه و جریان نفاق را به او نسبت میدهند آیا درست است؟
سید محمد موسوی خوئینیها متولد 1320 قزوین می باشد. وی پیش از انـــــقلاب توســـــط ساواک دستگیر و مدتی را در زندان گذرانده است .
پس از انقلاب، واسطه دانشجویان پیرو خـط امام ( در اشغال سفارت آمریکا ) با امام خـــــمینی (ره) بود.
در سال ۵۹ به مدت یک سال رئیـــس سازمان صداوسیما وسپس به عنوان نماینده مردم تهران در دوره اول مجــلس شورای اســـــلامی و پــــــس از آن نیز عهده دار مسئولیتهایی در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی بودهاست.
خوئینی ها مسئولیتهایی همچون نایب رئیس دوره اول مجلس شورای اسلامی،
عضویت در شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما(۱۳۵۹)
دادستانی کل کشور، سرپرستی حجاج ایران، نمایندگی دوره اول مجلس خبرگان رهبری، نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی را برعهده داشت
در سال ۶۸و پس از رحلت امام خمینی (ره) از اعضای مجلس خبرگان رهبری بود.
پس از ارتحال امام خمینی(ره) بجز حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام مسئولیت رسمی نداشته است.
راه اندازی مرکز تحقیقات استراتژیک در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مدیریت روزنامه سلام از فعالیتهای وی در دهه ۷۰ بوده است .
او در سال ۱۳۶۹ در حالیکه که نماینده دوره اول مجلس خبرگان بود به همراه تعداد زیادی از دیگر اعضای مجمع روحانیون مبارز برای نمایندگی در دوره دوم مجلس خبرگان رهبری رد صلاحیت شد. در سال ۱۳۷۰ برای شرکت در انتخابات مجلس چهارم تأیید صلاحیت شد ولی در اعتراض به رد صلاحیتهای گسترده از کاندیداتوری انصراف داد. فعالیت مهم او تأسیس روزنامه سلام بود که انتقادات همفکران خود نسبت به سیاستهای دولت وقت را منعکس میکرد و نقش مهمی در پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات سال ۱۳۷۶ ایفا کرد. روزنامه سلام در سال ۱۳۷۸ توقیف شد و خوئینیها در دادگاه ویژه روحانیت به جرم انتشار اسناد محرمانه کشور به محاکمه کشیده شد. اعتراض دانشجویان طرفدار وی به توقیف روزنامه سلام آغازگر حادثه کوی دانشگاه تهران و حوادث روزهای پس از آن شد.
در پی استعفای مهدی کروبی در سال ۱۳۸۴ از دبیری مجمع روحانیون مبارز خوئینیها به عنوان دبیر مجمع برگزیده شد.
او در انتخابات سال 1384 همانند دیگر همفکران خود به حمایت از مصطفی معین و در انتخابات سال 1388 به حمایت از میر حسین موسوی پرداخت .
با وقوع اعتراضات به نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ خوئینیها به طراحی و مدیریت این حوادث متهم شد. او و تشکل متبوعش یعنی مجمع روحانیون مبارز که در این انتخابات از میرحسین موسوی حمایت کرد ه بودند پس از انتخابات خواستار ابطال انتخابات و برگزاری رفراندوم در مورد مشروعیت دولت شدند. شخص خوئینیها دو روز پیش از انتخابات در اطلاعیهای با اشاره به احتمال تقلب گسترده در انتخابات از همگان خواسته بود تا برای صیانت از آرای مردم از تمام توان خود استفاده کنند.( اطلاعیه موسوی خوئینیها در مورد شائبه تقلب در انتخابات فرارو، ۲۰ خرداد ۱۳۸۸ )
به گفته سردار جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران خوئینی ها در بهمن ۱۳۷۸ در یک جلسه خصوصی گفته بود: ما باید بیاییم و توان خود را بگذاریم و به هر قیمتی رهبری را از تخت پایین بکشیم، او باید بفهمد این مملکت این طور نیست که ایشان هر طور که خواستند این نظام را به هر سمتی بکشند. (ایرنا، ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ )
حمیدرضا ترقی عضو ارشد حزب مؤتلفه اسلامی نیز می گوید: موسوی خوئینیها طی سه دهه گذشته همیشه در قامت یک عنصر پشت پرده درصدد ایجاد کودتا و یا آشوب در ایران بوده است.(ایرنا، ۲۶ مهر ۱۳۸۸ )
نقش موسوی خوئینی ها در جریان اصلاحات
وی یکی از شخصیتهای محوری در جریان چپ سنتی و جناح اصلاحطلب است.
در نگاه فعالان سیاسی موسوی خوئینی ها، چهره پرده نشین اصلاح طلبان است. مردی که همواره ترجیح داده است در پشت صحنه ایفای نقش کند. رفتار سیاسی او به گونه ای است که از آفتابی شدن در میدان سیاست دوری می کند و مرد پنهان (خاکستری ) در جریان اصلاحات است .
سید محمد موسوی خوئینی ها در جبهه اصلاحات جایگاه برادر بزرگتر یا مرشد سیاسی را برای خود تصور می کند که فعالان سیاسی حتی محمد خاتمی،و دیگر فعالان و نیروهای اصلاح طلب نظرات او را فصل الخطاب قرار می دهند.
در این باره کافی است اگر به مهم ترین تحولاتی که در دهه 70 و 80 که به شکست جریان چپ یا اصلاح طلب منجر شده دقت و در آن ها تامل کنیم:
1- سال 1372 در جریان انتخابات مجلس چهارم که به سقوط جریان چپ منجر شد،
2- سال 1384 که با ناکامی این جریان در سه انتخابات پی در پی شوراها ،مجلس و ریاست جمهوری که به زوال جبهه اصلاح طلبان منجر گردید
3- وبالاخره بهار 1388 که در حساسترین انتخابات تاریخ انقلاب اسلامی هر دو نامزد جریان اصلاح طلب مقابل نامزد اصول گرایان تن به شکست دادند.
در هر سه فراز از این رویدادها موسوی خوئینی یک نقش واحد و مشخص را بر عهده می گیرد و آن بسیج نیروهای سردرگم اصلاح طلب برای اعتراض و رویارویی با جناح پیروز است. در هر سه مرحله حلقه هوادران او شاخه ای از تندروترین نیروهای اصلاح طلب است که به چیزی کمتر از کسب دوباره قدرت رضایت نمی دهند.
آن چه از سه دهه حیات جریان چپ پیداست، زندگی سیاسی این لیدر پشت پرده اصلاح طلبان، فراز و نشیب بسیار داشته است. کمتر چهره سیاسی را می توان سراغ گرفت که به اندازه وی تغییر و تجدیدنظر در اندیشه و رفتار سیاسی اش داشته باشد.
فردی که از زمان تسخیر لانه جاسوسی در دهه شصت پرچم رهبری گروه موسوم به خط امامی ها را در دست داشت، در دهه هفتاد اولین چرخش ها را در گرایش به لیبرالیسم سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و گرایش به غرب را نشان داد.
روزنامه سلام تحت مدیریت او محمل اصلی این بازنگری در سیاست ها و دیدگاه های انقلابی جریان چپ است و به باور بسیاری از ناظران سیاسی دو عامل عمده در تغییر نگرش او نسبت به حکومت و سیاست مؤثر بوده اند. اول مناصب کلیدی که دهه شصت در اختیار او بوده و بعد از رحلت امام از دست می دهد و دوم ناکامی طرح هایی که او و همقطارانش برای تسخیر جایگاه رهبری پس از امام در سر می پروراندند.
تناقضات فکری موسوی خویینی ها
تجدیدنظر در مبانی اندیشه حکومت اسلامی در دو سال اخیر در حالی از زبان موسوی خوئینی ها مطرح شد که زمانی او ازاولین های مدافع نظام ولایت مطلقه فقیه بود و در دفاع از نظریه امام مبنی بر این که ولی فقیه واجد همه اختیارات شارع اسلامی است، بیشترین حملات را به چهره های رقیبش انجام داده بود.
در مرور کارنامه این لیدر اصلاح طلبان، اکنون فهرستی بلند از تناقضات پیش روی ما قرار دارد. در این جا فقط به چند مورد برجسته از این تناقضات اشاره می کنیم: او در بهمن 1387 رهنمود می دهد که باید اختیارات رهبری را محدود کرد. ( ایرنا، ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ )در نشستی دیگر می گوید نمی توان به خاطر مصالح نظام از مطالبات سیاسی خویش کوتاه آمد. راه دیگری جز اصلاح ساختار نظام باقی نمی ماند و در دیدار با نامزدان اصلاح طلب توصیه می کند تغییر در قانون اساسی را دردستور کار قرار دهند.(مهدی تقوی،خبرگزاری فارس ،22مهر 1388)
حال به نظراتی که وی در دیدار جمعی از یاران خویش قبل از حوادث اخیر بیان کرده نگاه کنیم، می گوید: از نظر حضرت امام(ره) واجب ترین مسئله این است که نظام حفظ شود تا کشور سرپا بماند. حفظ نظام از اوجب واجبات است، یعنی باید از برخی واجبات و محرمات (اگر لازم باشد) عبور کرد تا نظام حفظ شود.(همان)
او در دیدار زمستان هشتادوهفت در حالی اصول گرایان را به عدول از اصول متهم می کند که در همان ملاقاتش با دانشجویان به صراحت اذعان می کند که: «در زیر چتر اصلاحات عده ای بودند که داعیه اصلاح طلبی داشتند اما اصلاح طلبی را با کنار گذاشتن دین ممکن می دانستند، عده ای می گویند لازم نیست دین را کنار گذاشت، اما نباید در سیاست دخالتش داد، عده دیگری می گویند داخل شدن دین در سیاست اشکالی ندارد، اما به این شکلی که امروزه اتفاق افتاده کار درستی نیست.برخی هم کاملا چارچوب ها را قبول دارند اما به روش ها ایراد دارند.در بین اصلاح طلبان هم افرادی بودند که آقای خاتمی با آن ها نسبتی ندارد.» ( هفته نامه پنجره ، 21 مهر 88، عالیجناب خاکستری ؛صحنه گردان پنهان حوادث اخیر)
فصل دیگر این تناقضات را می توان در نگاه خوئینی ها به اندیشه های امام در سیاست خارجی جست و جو کرد. او در مقام رهبر گروه های خط امام بیشترین دفاع را از بحث قطع ارتباط با آمریکا کرد و هر گونه نرمش و مدارا با این قدرت را مساوی عدول از انقلاب و راه امام دانست. اما این بار در نشست خویش با دانشجویان دیدگاهی کاملا متناقض با آن نطق های دهه شصت خویش ارایه می کند و می گوید: «اما سؤال شما درباره برقراری ارتباط میان ایران و آمریکا. باید عرض کنم در یک نگاه منطقی و تحلیلی موضوع رابطه با آمریکا به عنوان یک معضل به حساب نمی آید. این مسئله توسط برخی افراد به یک مسئله بزرگ تبدیل شده است. نمی دانم چرا گاهی اوقات در این کشور موضوعات به قدری پیچیده می شود که حل آن دردسر آفرین می شود. به هر صورت ما زمانی انقلاب کردیم و آمریکا با انقلاب ما مخالفت کرد و ما نیز متقابلا پاسخ آن را دادیم اما نباید تا ابد با آمریکا در یک وضعیت ثابت ماند.»( همان )
بنابراین با توجه به وجود تناقضات فکری وتغییر مواضع در گفته ها و افکار ایشان، باید منتظر حوادث آینده و نقش موسوی خویینی ها در آنها بود .
برای آشنایی هر چه بیشتر با ایشان و نقش آفرینی های ایشان در طول دوران پیش و پس از انقلاب اسلامی توجه شما را به مطالبی که درسایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی در مورد ایشان نقل شده است جلب می نماییم :
هر حادثه و واقعه تاریخی – سیاسی بازیگر یا بازیگرانی دارد که یکی از لوازم فهم حادثه شناخت بازیگران و چیستی نقش آنهاست اما مهم تر از شناخت بازیگران عیان شناخت بازیگران پشت پرده یا بازیگردانان ماجراها و وقایع است این بازیگردانان و افکار و اندیشه های آنهاست که به مثابه نخ تسبیح برای حوادثی ست که گویا هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند و این بررسی نقش اینگونه افراد است که سلسله حوادث و وقایع گوناگون را معنا دار می نماید هرچند شاید عده این بازیگردانان نسبت به مهره های شطرنج صفحه سیاست اندک باشد اما نقش آنها بسیار قابل توجه تر است آنچه این بررسی ها را دشوار می نماید ناقص و پراکنده بودن اطلاعات در مورد چگونگی ایفای نقش اینگونه افراد در حوادث گوناگون است و تنها با کنار هم چیدن قطعات جدا افتاده نقش این بازیگردانان در حوادث مختلف است که شاید بتوان پازل ایفای نقش آنها را تکمیل کرد یکی از این بازیگردانان که از وی به عنوان پدر خوانده ، پدر معنوی ، مرد خاکستری و… در جریان اصلاحات نامبرده می شود سید محمد موسوی خوئینی هاست . «سیدمحمد» فرزند «سیدحسین» در 31 فروردین 1320 در قزوین به دنیا آمد و در همان قزوین درس طلبه گی را آغاز کرد ، ایشان مانند بسیاری دیگر در سال های منتهی به انقلاب به مخالفت با نظام شاهنشاهی می پردازد و در دهه پنجاه در مسجد جوستان به تفسیر قرآن مشغول می شود که این کلاس های وی با دستگیری او توسط ساواک پایان می یابند بعد از آزادی از زندان به فرانسه مسافرت مینماید و جزء حلقه یاران امام در آنجا می گردد و در 12 بهمن با همان هواپیمای امام و همراه با بنی صدر و قطب زاده و شهید مطهری و حاج احمدآقا در خاک ایران فرود می آیند پس از پیروزی انقلاب نیز وی عهده دار مسئولیت نمایندگی حضرت امام و عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما ، عضو مجلس خبرگان ، نماینده تام الاختیار امام در بررسی صلاحیت داوطلبان اولین دوره ریاست جمهوری ، نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو هیئت رئیسه مجلس اول ، نماینده امام و سرپرست حجاج ایرانی ، دادستان کل کشور ، عضو منتخب امام در نخستین دوره مجمع تشخیص مصلحت نظام ، عضو منتخب امام در شورای بازنگری قانون اساسی همچنین ریاست مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری ، مدیر مسئول روزنامه سلام و رئیس مجمع روحانیون مبارز می شود در ادامه به بررسی نقش وی در برخی از حوادث مهم انقلاب می پردازیم
سالهای پیش از انقلاب ؛ تشکیل حلقه یاران : مهمترین فعالیت موسوی خوینی ها پیش از انقلاب مربوط به جلسات تفسیر وی در مسجد جوستان بود که جمعیت قابل توجهی در این جلسات حاضر می شدند جلسات تفسیر ایشان از دو جنبه حائز اهمیت است محتوای جلسات و ثمره جلسات . در بعد محتوا روشی که ایشان در تفسیر قران بکار می گیرند متاثر از ادبیات حاکم آن زمان و نتیجه نوع تفکر ایشان بوده است . ایشان نزاع و درگیری و مبارزه را به عنوان اصل حاکم و جاری در آیات قرآن می دانستند و سعی می کردند تمام آیات قران را بر همین اصل تفسیر نمایند و بر همین اساس بوده که ایشان به دام تفسیرهای مادی تفسیر به رای می افتند تا جایی که حتی خود ایشان هم به این نتیجه می رسند که نمی توان بر این اساس ، آیات را تفسیر کرد. در همان زمان وقتی روش تفسیر و آنچه ایشان در تفاسیر خود عنوان می کردند به شهید مطهری و شهید بهشتی می رسد هر دوی این بزرگواران به شیوه و محتوایی که ایشان در جلسات تفسیر خود ارائه می دادند اعتراض می نمایند اما از جانب ایشان توجهی به این اعتراضات نمی شود اما ثمره این جلسات را باید در حاضرین در این جلسات جستجو کرد در بین حاضرین در این جلسات نام افرادی مانند حبیبالله پیمان، محمد ملکی، محسن میردامادی، عباس عبدی جواد روشنضمیر، ناصر خالقی و برخی از جوانان دیگری که بعدها حلقه اصلی دانشجویان پیرو خط امام را تشکیل دادند به چشم می خورد که بعدها در سایر حوادث نیز همراه موسوی خوئینی ها و همسوی وی عمل می کنند جلسات تفسیر تا زمان دستگیری ایشان در سال 55 ادامه پیدا می کند و ایشان توسط ساواک به اتهاماتی از جمله همکاری و کمک به سازمان مجاهدین خلق دستگیر می شوند آنچه در این ماجرا حائز اهمیت و مورد توجه است این است که این سالها که ایشان به اتهام همکاری با مجاهدین خلق دستگیر می شوند سالهای بعد از تغییر ایدئولوژیک سازمان و اعلام رسمی ایدوئولوژی مارکسیستی است هرچند ایشان این موضوع را رد می کنند اما با توجه به دقت ساواک در این مسائل به سادگی قابل رد نیست
تسخیر سفارت ؛ اولین فعالیت عملی : یکی از حوادثی که بسیار مهم و پر ابهام دهه اول انقلاب حادثه تسخیر لانه جاسوسی است این حادثه چه از نظر افراد برنامه ریز که حتی تا امروز نیز کاملا شناخته شده نیستند و چه از نظر اسناد کشف شده و مسائل پیرامون آن پر ابهام است . برای بررسی تسخیر سفارت باید به انجمن اسلامی توجه نمود که امام خمینی عده ای را به عنوان رابطین با انجمن انتخاب می شوند از جمله آقایان خامنه ای موسوی خوئینی و حبیبی ، بعد از اینکه پیشنهاد تسخیر سفارت در انجمن اجماع عمومی پیدا نمی کند گروه طرفدار تسخیر سفارت تصمیم می گیرند به تنهایی این کار را انجام دهند و با حذف و چشم پوشی از سایر گزینه هایی که از طرف امام برای مشورت به دانشجویان معرفی شده بود نزد استاد تفسیر سابق خود می روند و ایشان نیز بدون در میان گذاشتن این موضوع با امام و حتی با علم به این که امام با این امر مخالف هستند پیشنهاد دانشجویان را می پذیرد و ایشان را ترغیب به این امر می کنند از سوی دیگر نیز اگر به سخنان امام در آن دوران رجوع کنیم به صراحت امام موضوع حفظ نظم را مطرح می کنند و از مردم و دانشجویان می خواهند که به کارهای خود سرانه دست نزنند ، با تمام این احوال دانشجویان تصمیم خود را برای تسخیر سفارت عملی می کنند یکی از موضوعات جالب دیگر در ماجرای تسخیر سفارت مقاومت نکردن محافظان سفارت است در حالی که پیش از این نیز حمله به سفارت آمریکا صورت گرفته بوده و منطقا باید حفاظت بیشتری از سوی محافظین انجام می شد اما با کمترین مقاومت سفارت تقدیم دانشجویان می شود که این ماجرا با مدیریت فوق العاده امام تبدیل به یک فرصت برای انقلاب نو پا می شود . پس از تسخیر سفارت افشای اسناد آغاز می شود امام از دانشجویان می خواهد که تمام اسناد بی کم کاست افشا شوند اما در عمل چنین کاری از سوی دانشجویان پیرو خط امام صورت نمی گیرد آنچه در افشای اسناد قطعی است نقش کلیدی موسوی خوئینی هاست که اسناد تا به تائید وی نمی رسید افشا نمی شد این اسناد کاملا به صورت جهت دار افشا شدند همچنین بسیاری از اسناد از لانه خارج می شود تا اینکه برخی از اسناد سالها بعد در منزل شخصی یکی از افراد اصلی دانشجویان پیرو خط امام و نزدیک ترین افراد با موسوی خوئینی ها کشف شد . یکی از ابهامات مربوط با تسخیر لانه جاسوسی در ماجرای تائید صلاحیت بنی صدر خودنمایی می کند ، اسناد مربوط به بنی صدر از اولین اسنادی بود که کشف شد چرا که در گاو صندوق سفارت و یا بنا به نقلی بر اثر سهل انگاری کارمندان سفارت روی میز باقی مانده بود و کاملا سالم به دست دانشجویان می افتد اندکی بعد از این ماجرا موسوی خوئینی ها به عنوان نماینده امام در بررسی صلاحیت کاندیداها معرفی می شود و بنی صدر نیز برای کاندیداتوری اولین دوره ریاست جمهوری ثبت نام می کند و بی هیچ واکنشی از موسوی خوئینی ها تائید صلاحیت می شود و پس از اتفاقات مختلف به ریاست جمهوری انتخاب می شود و بهترین روابط را نیز با گروهک مجاهدین خلق برقرار می کند ، اما اندکی نمی گذرد که در زمان مطرح شدن عدم کفایت بنی صدر در مجلس ایشان به مخالفت با بنی صدر با استناد به اسناد لانه جاسوسی می پردازد و عنوان می کند که اینجانب پیش از شروع انتخابات ریاست جمهوری به بسیاری از دوستان نظر خودم را در باره آقای بنی صدر گفتهام ، بنده به بسیاری از دوستان روحانی گفتم که آقای بنی صدر خطری برای اسلام وانقلاب است و ایشان را ترویج نکنید اما سوال اینجاست که چرا بنی صدر همان زمان به استناد همان مدارکی که وجود داشت رد صلاحت نشدند
دادستان کل ؛ حفظ مهره ها : ایشان در سال 64 به سمت دادستان کل انقلاب اسلامی منصوب می شوند مسئله ای چالشی که در این زمان مطرح است پرونده انفجار دفتر نخست وزیری است که تا آن زمان با گذشت چندین سال به خاطر اعمال فشارها همچنان به نتیجه نهایی نرسیده بود وی از همان آغاز کار اعلام کرد که از نظر وی به دلیل اینکه به پرونده انفجار حزب جمهوری رسیدگی نشده است، رسیدگی به این پرونده صرفا اهداف سیاسی دارد اما او پس از استماع نظرات مخالفین دیدگاهش دستور رسیدگی به پرونده را صادر نمود در همین راستا ، خسرو تهرانی و حسن کامران دستگیر و بازجویی از آنها آغاز گردید در این بین بود که تقی محمدی از متهمین پرونده که اطلاعات خوبی را در اختیار بازجوی خود گذاشته بود، قبل از آنکه اقاریر خود را مکتوب کند، در اتاق محل بازداشت خود، خودکشی می نماید خوئینی ها پس از دریافت گزارش خودکشی تقی محمدی مسئولین پرونده را تحت فشار می گذارد که وضعیت به این صورت زیاد قابل دوام نیست در ادامه مسیر رسیدگی نیاز به حضور سعید حجاریان و بهزاد نبوی برای بازجویی به موسوی خوئینی ها اعلام می گردد اما موسوی خوئینی ها به شدت موضع گیری می کند و دوباره ادعای سیاسی بودن این ماجرا را مطرح می کند وبیان می کند که شما قصد دارید سازمان مجاهدین انقلاب را محاکمه کنید همچنین بیان می دارندکه اجازه نخواهم داد آقای بهزاد نبوی به اینجا بیاید، شما می خواهید همه مسئولین را دستگیر کنید، خودم از وی تحقیق می کنم جالب آنکه علی رغم اصرار خوئینی ها به تعجیل در کار چهار کیفرخواستی که به او تحویل می شود به دادگاه ارجاع نمی گردد. در این میان از سوی یکی از مطلعین اطلاعات جالبی ارائه می گردد که با در میان گذاشتن آن با متهمین، موارد بسیار مهمی کشف می گردد. این اقدام موجب عصبانیت خوئینی ها شده و می گوید دستور من این بود که تحقیق نکنید، به چه علت تحقیق کرده اید؟ سپس گفتگو میان عوامل پرونده و او به جایی می رسد که او ادعا می کند این اطلاعات را همه مسئولین از اول می دانستند و شما بیهوده طولش می دهید، او در پاسخ اینکه شما هم از اول می دانستید جواب مثبت می دهد و پس از آنکه توضیح داده می شود این مطالب در جلسات مکرر با مسئولین قضایی همچون شهید ربانی املشی، صانعی و …. و رییس جمهور و رییس مجلس و … بررسی شده و هیچیک چنین چیز هایی را نمی دانسته اند و اگر شما می دانسته اید چرا زودتر نگفتید که زودتر به نتیجه برسیم، خوئینی ها حرف قبلی خود را پس می گیرد و می گوید من گفتم فرض کنیم مسئولین می دانسته اند، به هر حال این تحقیقات شما فقط به درد تاریخ نویسی می خورد! اینها چیزی نیست و ما بیهوده تعدادی را بازداشت نموده ایم! من از اول می دانستم که هیچ چیز نیست منتها گفتم که شماها برسید و معلوم شود که چیزی نیست و آن وقت گریبان شماها را بگیرم و بگویم که همین ها بودند که به مسئولین تهمت می زدند. او سپس دستور می دهد متهمین کنار هم باشند که علی رغم توضیح در این خصوص که موارد اتهامی اینها یکی است و هنوز تحقیقات تمام نشده و دادگاه نیز در پیش است و این امر می تواند باعث تبانی شده و در روند رسیدگی اخلال ایجاد کند؛ او تاکید می کند که این دستور همین امشب انجام گردد که این امر موجب اعلام استعفای مسئولین پرونده می شود در نتیجه این اقدامات با کناره گیری مسئولین وقت پرونده و به علت سلب استقلال قضایی از آنها ، پرونده ای که به دلیل کارشکنی های مکرر نزدیک به پنج سال طول کشیده بود، سرانجام متوقف گردید دادستان کل در تلاش برای احاله پرونده به شعبه ای دیگر وارد مذاکره با دیگر قضات می گردد و بحث به درازا کشیده می شود. در این میان موسوی خوئینی ها خواستار آزادی متهمین با قرار وثیقه و تامین می گردد که با توجه به محرز بودن جرم ، جز درباره 2 تن از متهمین محقق نمی گردد. به همین جهت بحث بالامی گیرد. در این میان 61 تن از وزرا، نمایندگان و مسئولین طوماری به دفاع از متهمین امضا می نمایند و به محضر حضرت امام ارسال می نمایند و همزمان 62 نماینده مجلس نیز به قوه قضائیه تذکر داده و خواستار پیگیری جدی پرونده نخست وزیری می شوند. این طومار و تذکر مورد توجه رسانه ها قرار می گیرد و متعاقب ارسال طومار به حضرت امام، ایشان آیت الله اردبیلی رییس وقت شورای عالی قضایی، موسوی خوئینی ها دادستان کل وقت و دادستان انقلاب وقت تهران را به حضور می طلبند. و از کم کیف قضایا سوال میکنندو آقای موسوی اردبیلی نیز توضیح پرونده و اعترافات را می دهند در این میان آقای خوئینیها بیان می کند : «نه آقا! من پرونده را دیدم و چیزی نبوده است.» اما آقای رئیسی مخالف نظر وی را عنوان می کند و بیان می دارند که پروندهای است و افراد اعتراف کردند حتی متهمی است که برایش کیفرخواستی صادر شده است اما با اصرار موسوی خوئینی ها امام یا دستور به بسته شدن پرونده یا مسکوت ماندن آن در آن برهه می دهند . سپس آقای خوئینیها به عنوان دادستان کل از آقای رئیسی می خواهند رسما اعلام کند که پرونده مختومه شده است اما آقای رئیس زیر بار نمی روند و خوینی ها نیز می گویند «تو اعلام نمیکنی من اعلام میکنم.»فردای آن روز روزنامه های تهران اطلاعیه ای را به نقل از روابط عمومی دادستانی کل کشور را با همان مضمون مورد علاقه خوئینی ها درج نمودند و اینگونه این پرونده با مساعدت موسوی خوئینی ها و دیگر همفکران نبوی و حجاریان مختومه می شود
مرکز تحقیقات استراتژیک ؛ شکل گیری بنیاد تئوریک : یکی دیگر از قطعات مهم که باید مورد بررسی قرار گیرد سال های 69 تا 72 است که در این سال ها آقای موسوی خوئینی ها از سوی آقای هاشمی رفسنجانی عهده دار ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری می شود این سالها که طیف چپ عموما از کارهای سیاسی کنار مانده اند توسط موسوی خوئینی ها در این مرکز جمع می شوند . دو مساله در فعالیت های این مرکز قابل توجه است 1- پرداختن به مباحث تئوریک 2- تجمع نیروهای سابق و ایجاد نیروهای جدید در این راستا معاونت سیاسی توسط سعید حجاریان معاونت اجتماعی توسط عباس عبدی و معاونت اندیشه توسط محسن کدیور راه اندازی می شود و افرادی مانند هاشم آقاجری، علیرضا علوی تبار، عماد افروغ مجید محمدی مصطفی تاجزاده بهزاد نبوی، سازگارا، امینزاده، آرمین در آن حاضر می شوند .
مهمترین موضوعاتی که در این مرکز بر روی آن تاکید می شود پروژه ی توسعه ی سیاسی بود و نتیجه ای که طی تحقیقات مختلف گرفته شده بود این بود که توسعه ی سیاسی در ایران در مرحله ی اول نیازمند ایجاد برخی تغییرات در ساختار سیاسی کشور است و در مرحله ی بعد باید فرهنگ سیاسی ایران متناسب با فرهنگ یک جامعه ی توسعه یافته تغییر کند که با مطالعه روزنامه هایی که افراد حاضر در مرکز مطالعات استراتژیک سردبیری یا مدیر مسول آن را در سال های بعد برعهده می گیرند به راحتی می توان فهمید چه تغییراتی باید در ساختار سیاسی و فرهنگ سیاسی ایجاد شود . اما در جهت کادر سازی نیز مرکز یاد شده بیش از 500 نفر از نیروهای همسوی خود را با «بورس دولتی» به خارج اعزام کرد که به نیرو های مطبوعاتی و اجرایی دوره اصلاحات تبدیل شدند برنامه های این گروه تا زمان استعفای موسوی خوئینی ها در مرکز ادامه داشت که با آمدن آقای حسن روحانی برخی از برنامه های ساختار شکن از سوی ایشان تعطیل می شود اما همچنان برخی از افراد همسو با گروه موسوی خوئینی ها در مرکز باقی می مانند
18 تیر ؛ مدیریت فرمانده حضور پیاده نظام : بعد از حاکمیت جریان اصلاحات از اولین ثمرات این جریان انتشار روزنامه های متعدد موسوم به روزنامه های زنجیره ای با ویژگی های مشترکی نظیر ساختار شکنی سیاستبازی، عوامفریبی و تهییج مردم تندروی، افراطیگری، ایجاد روحیهی ناامیدی، توهین به مقدسات و ارکان نظام که با تعطیلی یکی ، روزنامه ای با نام دیگری با همان کادر منتشر میشد ، از این رو طرح اصلاح قانون مطبوعات در تیرماه 1378، در کمیسیون فرهنگی مجلس پنجم، مطرح و در چهار بند به تصویب رسید که از جمله ی مواد آن عبارت بودند از: الف) ممنوعیت فعالیت مطبوعاتی برای عوامل بیگانه، اعضای گروهکهای تروریستی و ضدانقلاب، جاسوسان، وابستگان و سردمداران رژیم طاغوت و… ب) منع شدن مطبوعات کشور از دریافت کمک مالی از کشورهای بیگانه ج) ضمانت اجرایی برای مقابله با افراد دولتی یا غیردولتی که نشریات را برای چاپ مطلب یا مقالهای زیر فشار قرار داده یا آنها را وادار به سانسور نمایند. د) لزوم التزام عملی مدیران مسئول و صاحبان امتیاز نشریات به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران روزنامه های زنجیره ای که منافع خود را در مقابل این طرح در خطر دیده بودند شروع به جو سازی بر علیه این طرح کردن و این موضوع را به تیتر هر روز روزنامه های خود تبدیل کردند روز 15 تیر یک روز پیش از تصویب قانون مطبوعات در مجلس روزنامه سلام با مدیر مسئولی موسوی خوئینی ها با توجه به افشا شدن قتل های زنجیره ای و شناختن کل ماجرای قتل ها به اسم سعید امامی برای متاثر کردن مجلس و جامعه دست انتشار یک سند جعلی وزارت اطلاعات زد با این عنوان که سعید امامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است اما این عمل مانع تصویب قانون مطبوعات نشد و از سوی دیگر به تعطیلی روزنامه سلام منجر شد با توقیف سلام یاران مطبوعاتی خوئینی ها با تیترهایی نظیر آیا محافظهکاران هزینه به صحنه آوردن آقای موسوی خوئینیها را محاسبه کرده اند؟ و بازی دمکراسی بازی نیست ، تعطیلی سلام را اقدامی غیرقانونی مقابله با دولت و مخالفت با توسعه سیاسی که هزینه بسیاری برای نظام خواهد داشت ، یاد کردند. در داخل دانشگاهها نیز پیاده نظام اصلاح طلبان شروع به تحریک دانشجویان برای اعتراض کردند که مورد توجه غالب دانشجویان قرار نگرفت اما در جریان این اعتراضات سنگپرانی به نیروی انتظامی و گروگان گرفتن یکی از افراد نیروی انتظامی باعث تحریک و ورود نیروی انتظامی به داخل کوی شد و از سوی دیگر نیز حمله مشکوک لباس شخصی ها به خوابگاه دانشجویان همچنین حضور برخی از مسئولان دولت باعث تحریک دانشجویان شد بر شدت ماجرا افزود .روزنامه های زنجیره ای نیز به پوشش این موضوع و بزرگنمایی آن با شگرد ها مختلف مانند کشته سازی و انتشار تصاویر جعلی سعی در تحریک جامعه نمودند این روزنامه ها حتی از ترس خاموش شدن این فتنه ، سخنرانی مقام معظم رهبری و همچنین پیام ایشان را به شکل قابل تاملی سانسور نمودند اما سرانجام بعد از چند روز آشوب ، دلجویی مقام معظم رهبری از دانشجویان و همچنین پیام ایشان که با حضور مردم در صحنه همراه شد این فتنه را نیز ناکام گذاشت
انتخابات 22 خرداد : اواخر دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی بود که پروژه عبور از خاتمی مطرح شد و عنوان شد که دیگر خاتمی پاسخگوی مطالبات رادیکال جبه اصلاحات نیست زیرا در این برهه واکنش های مقتدرانه جناح رقیب، یأس و سرخوردگی را در جناح دوم خرداد حاکم نموده است لذا ضروری است که از تز «آرامش فعال» به «مقاومت مدنی» که هدف کشاندن چالش های سیاسی یا مقاومت های افراطیون به شهرا و خیابانها توسط پتانسل باقیمانده دانشجویی است اجرا شود و از سوی دیگر نیز نهادهای حکومتی باخصلت دموکراتیک نظیر مجلس و دولت فتح شده است ولی «قدرت» در نهادهای دیگر مجتمع شده است لذا اقدامات دموکراتیک بیش از این جواب نمیدهد . شخصیت آلترناتیو خاتمی که بتواند این پروژه را عملی کند کسی نبود جز نخست وزیر دوران امام یعنی میر حسین موسوی که به عنوان شاخص اصلاحات قرار بود مطرح شود و رهبری و شیخوخیت اصلاحات نیز به موسوی خوئینی هامی رسید در حالی که هر دوی این شئون تا آن روز در اختیار خاتمی بود و قرار بر این بود که در انتخابات بعدی ریاست جمهوری میر حسین موسوی کاندیدای ریاست جمهوری شود تا عملا نیز به شخصیت و شاخص اصلاحات تبدیل شود اما در شرایط آن زمان این طرح به طور کامل اجماع نیافت و آقای خاتمی برای دوره دوم به ریاست جمهوری انتخاب شدند شاید کسی در دوران انتخاب وقتی شعار عبور از خاتمی داده می شد این شعار را جدی نمی گرفت و یا اگر جدی می گرفت اصلا به ذهن او خطورنمی کرد که گزینه های آلترناتیو خاتمی کیستند با گذشت 8 سال از این موضوع این طرح به سوی عملیاتی شدن پیش رفت و پس از انتخابات نهم ریاست جمهوری موسوی خوئینی ها با تکیه بر دبیر کلی مجمع روحانیون مبارز دیگر به طور کامل پدر معنوی اصلاحات بود و اصلاح طلبان که چهار سال از قدرت به دور بودند با همراهی افرادی که وجه مشخصه آنها از دست رفتن قدرت و نارضایتی از احمدی نژاد بود این بار تحت لوای حذف احمدی نژاد به دنبال اجرایی کردن هرچه بیشتر اهدافی که در مرکز تحقیقات استرانژیک بدان رسیده بودند و اهدافی که در طرح عبور از خاتمی در نظر داشتند آلترناتیوی که برای خاتمی در نظر گرفته بودند را وارد میدان بازی کردند و حداکثر استفاده را از فضای انتخابات نمودند و با مطرح نمودن انواع اتهامات و اجرای عملیات روانی تمام تلاش خود را برای پیروزی کاندیدای خود نمودند اما وقتی در اندک روزهای مانده به انتخابات از عدم کامیابی خود مطمئن شدند سناریوی تقلب را در جهت عملی نمودن اهداف خود آغاز نمودند برای درک بهتر نقش موسوی خوئینی ها در حوادث پس از انتخابات کافی است به بررسی عملکرد مجمع روحانیون مبارز که موسوی خوئینی ها در آن حوادث نقش محوری دارد و همچنین عملکرد یاران و همکاران خوئینی پرداخت دو روز پیش از انجام انتخابات موسوی خوئینی ها در اطلاعیه ای از شائبه تقلب در انتخابات گفت تا سناریویی طرای شده برای بعد از انتخابات در صورت عدم پیروزی کاندیدای اصلاحات رسما کلید بخورد و در همین راستا نیز مجمع روحانیون مبارز ، روز پس از انتخابات از انتخابات مهندسی شده می گوید و خواستار ابطال انتخابات می شوند در ادامه نیز این مجمع نقش اساسی خود را در پروژه تشدید نا آرامی ها اجرا می کند و در حالی که از 5 روز پیش از اقامه نماز جمعه مقام معظم رهبری در این مورد اطلاع رسانی شده بود و مردم و بسیاری از گروههای سیاسی از فصل الخطاب بودن سخنان رهبری سخن میگفتند اما مجمع روحانیون مبارز در روز 27 خرداد برای روز شنبه فردای برگزاری نماز جمعه درخواست راهپیمایی کرد و در حالی که انتظار می رفت بعد از ظهر جمعه خبر لغو تجمع غیرقانونی مجمع روحانیون مبارز در صدر اخبار قرار گیرد، اما سکوت مجمع نشان از خواست آنها مبنی بر ادامه اغتشاشات حکایت می کرد و تنها چند ساعت پیش از آغاز اغتشاشات بود که مجمع با صدور بیانیه اعلام کرد که به خاطر صادر نشدن مجوز از برگزاری این تجمع صرف نظر کرده اند اما قطعا این بیانیه در آن ساعات تاثیر قابل ملاحظه ای نخواهد داشت . آنچنان که منابع رسمی گزارش دادند در آن روز، علاوه بر خسارتهای میلیاردی به اماکن خصوصی و عمومی و به آتش کشیده شدن مسجد لولاگر در نزدیکی خیابان آزادی، عده ای از شهروندان توسط عناصر مسلح منافقین و اشرار به ضرب گلوله کشته و صد نفر نیز زخمی شدند و این در حالی بود که جانشین نیروی انتظامی اعلام کرد این نیرو به هیچ وجه از سلاح گرم استفاده نکرده است سناریوی قتل مشکوک «ندا آقاسلطان» که به سوژهای تبلیغاتی علیه نظام اسلامی مبدل گردید نیز در این روز صورت گرفت (پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی , irdc.ir/fa/content/10975/default.aspx)
پس از انقلاب، واسطه دانشجویان پیرو خـط امام ( در اشغال سفارت آمریکا ) با امام خـــــمینی (ره) بود.
در سال ۵۹ به مدت یک سال رئیـــس سازمان صداوسیما وسپس به عنوان نماینده مردم تهران در دوره اول مجــلس شورای اســـــلامی و پــــــس از آن نیز عهده دار مسئولیتهایی در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی بودهاست.
خوئینی ها مسئولیتهایی همچون نایب رئیس دوره اول مجلس شورای اسلامی،
عضویت در شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما(۱۳۵۹)
دادستانی کل کشور، سرپرستی حجاج ایران، نمایندگی دوره اول مجلس خبرگان رهبری، نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی را برعهده داشت
در سال ۶۸و پس از رحلت امام خمینی (ره) از اعضای مجلس خبرگان رهبری بود.
پس از ارتحال امام خمینی(ره) بجز حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام مسئولیت رسمی نداشته است.
راه اندازی مرکز تحقیقات استراتژیک در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مدیریت روزنامه سلام از فعالیتهای وی در دهه ۷۰ بوده است .
او در سال ۱۳۶۹ در حالیکه که نماینده دوره اول مجلس خبرگان بود به همراه تعداد زیادی از دیگر اعضای مجمع روحانیون مبارز برای نمایندگی در دوره دوم مجلس خبرگان رهبری رد صلاحیت شد. در سال ۱۳۷۰ برای شرکت در انتخابات مجلس چهارم تأیید صلاحیت شد ولی در اعتراض به رد صلاحیتهای گسترده از کاندیداتوری انصراف داد. فعالیت مهم او تأسیس روزنامه سلام بود که انتقادات همفکران خود نسبت به سیاستهای دولت وقت را منعکس میکرد و نقش مهمی در پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات سال ۱۳۷۶ ایفا کرد. روزنامه سلام در سال ۱۳۷۸ توقیف شد و خوئینیها در دادگاه ویژه روحانیت به جرم انتشار اسناد محرمانه کشور به محاکمه کشیده شد. اعتراض دانشجویان طرفدار وی به توقیف روزنامه سلام آغازگر حادثه کوی دانشگاه تهران و حوادث روزهای پس از آن شد.
در پی استعفای مهدی کروبی در سال ۱۳۸۴ از دبیری مجمع روحانیون مبارز خوئینیها به عنوان دبیر مجمع برگزیده شد.
او در انتخابات سال 1384 همانند دیگر همفکران خود به حمایت از مصطفی معین و در انتخابات سال 1388 به حمایت از میر حسین موسوی پرداخت .
با وقوع اعتراضات به نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ خوئینیها به طراحی و مدیریت این حوادث متهم شد. او و تشکل متبوعش یعنی مجمع روحانیون مبارز که در این انتخابات از میرحسین موسوی حمایت کرد ه بودند پس از انتخابات خواستار ابطال انتخابات و برگزاری رفراندوم در مورد مشروعیت دولت شدند. شخص خوئینیها دو روز پیش از انتخابات در اطلاعیهای با اشاره به احتمال تقلب گسترده در انتخابات از همگان خواسته بود تا برای صیانت از آرای مردم از تمام توان خود استفاده کنند.( اطلاعیه موسوی خوئینیها در مورد شائبه تقلب در انتخابات فرارو، ۲۰ خرداد ۱۳۸۸ )
به گفته سردار جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران خوئینی ها در بهمن ۱۳۷۸ در یک جلسه خصوصی گفته بود: ما باید بیاییم و توان خود را بگذاریم و به هر قیمتی رهبری را از تخت پایین بکشیم، او باید بفهمد این مملکت این طور نیست که ایشان هر طور که خواستند این نظام را به هر سمتی بکشند. (ایرنا، ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ )
حمیدرضا ترقی عضو ارشد حزب مؤتلفه اسلامی نیز می گوید: موسوی خوئینیها طی سه دهه گذشته همیشه در قامت یک عنصر پشت پرده درصدد ایجاد کودتا و یا آشوب در ایران بوده است.(ایرنا، ۲۶ مهر ۱۳۸۸ )
نقش موسوی خوئینی ها در جریان اصلاحات
وی یکی از شخصیتهای محوری در جریان چپ سنتی و جناح اصلاحطلب است.
در نگاه فعالان سیاسی موسوی خوئینی ها، چهره پرده نشین اصلاح طلبان است. مردی که همواره ترجیح داده است در پشت صحنه ایفای نقش کند. رفتار سیاسی او به گونه ای است که از آفتابی شدن در میدان سیاست دوری می کند و مرد پنهان (خاکستری ) در جریان اصلاحات است .
سید محمد موسوی خوئینی ها در جبهه اصلاحات جایگاه برادر بزرگتر یا مرشد سیاسی را برای خود تصور می کند که فعالان سیاسی حتی محمد خاتمی،و دیگر فعالان و نیروهای اصلاح طلب نظرات او را فصل الخطاب قرار می دهند.
در این باره کافی است اگر به مهم ترین تحولاتی که در دهه 70 و 80 که به شکست جریان چپ یا اصلاح طلب منجر شده دقت و در آن ها تامل کنیم:
1- سال 1372 در جریان انتخابات مجلس چهارم که به سقوط جریان چپ منجر شد،
2- سال 1384 که با ناکامی این جریان در سه انتخابات پی در پی شوراها ،مجلس و ریاست جمهوری که به زوال جبهه اصلاح طلبان منجر گردید
3- وبالاخره بهار 1388 که در حساسترین انتخابات تاریخ انقلاب اسلامی هر دو نامزد جریان اصلاح طلب مقابل نامزد اصول گرایان تن به شکست دادند.
در هر سه فراز از این رویدادها موسوی خوئینی یک نقش واحد و مشخص را بر عهده می گیرد و آن بسیج نیروهای سردرگم اصلاح طلب برای اعتراض و رویارویی با جناح پیروز است. در هر سه مرحله حلقه هوادران او شاخه ای از تندروترین نیروهای اصلاح طلب است که به چیزی کمتر از کسب دوباره قدرت رضایت نمی دهند.
آن چه از سه دهه حیات جریان چپ پیداست، زندگی سیاسی این لیدر پشت پرده اصلاح طلبان، فراز و نشیب بسیار داشته است. کمتر چهره سیاسی را می توان سراغ گرفت که به اندازه وی تغییر و تجدیدنظر در اندیشه و رفتار سیاسی اش داشته باشد.
فردی که از زمان تسخیر لانه جاسوسی در دهه شصت پرچم رهبری گروه موسوم به خط امامی ها را در دست داشت، در دهه هفتاد اولین چرخش ها را در گرایش به لیبرالیسم سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و گرایش به غرب را نشان داد.
روزنامه سلام تحت مدیریت او محمل اصلی این بازنگری در سیاست ها و دیدگاه های انقلابی جریان چپ است و به باور بسیاری از ناظران سیاسی دو عامل عمده در تغییر نگرش او نسبت به حکومت و سیاست مؤثر بوده اند. اول مناصب کلیدی که دهه شصت در اختیار او بوده و بعد از رحلت امام از دست می دهد و دوم ناکامی طرح هایی که او و همقطارانش برای تسخیر جایگاه رهبری پس از امام در سر می پروراندند.
تناقضات فکری موسوی خویینی ها
تجدیدنظر در مبانی اندیشه حکومت اسلامی در دو سال اخیر در حالی از زبان موسوی خوئینی ها مطرح شد که زمانی او ازاولین های مدافع نظام ولایت مطلقه فقیه بود و در دفاع از نظریه امام مبنی بر این که ولی فقیه واجد همه اختیارات شارع اسلامی است، بیشترین حملات را به چهره های رقیبش انجام داده بود.
در مرور کارنامه این لیدر اصلاح طلبان، اکنون فهرستی بلند از تناقضات پیش روی ما قرار دارد. در این جا فقط به چند مورد برجسته از این تناقضات اشاره می کنیم: او در بهمن 1387 رهنمود می دهد که باید اختیارات رهبری را محدود کرد. ( ایرنا، ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ )در نشستی دیگر می گوید نمی توان به خاطر مصالح نظام از مطالبات سیاسی خویش کوتاه آمد. راه دیگری جز اصلاح ساختار نظام باقی نمی ماند و در دیدار با نامزدان اصلاح طلب توصیه می کند تغییر در قانون اساسی را دردستور کار قرار دهند.(مهدی تقوی،خبرگزاری فارس ،22مهر 1388)
حال به نظراتی که وی در دیدار جمعی از یاران خویش قبل از حوادث اخیر بیان کرده نگاه کنیم، می گوید: از نظر حضرت امام(ره) واجب ترین مسئله این است که نظام حفظ شود تا کشور سرپا بماند. حفظ نظام از اوجب واجبات است، یعنی باید از برخی واجبات و محرمات (اگر لازم باشد) عبور کرد تا نظام حفظ شود.(همان)
او در دیدار زمستان هشتادوهفت در حالی اصول گرایان را به عدول از اصول متهم می کند که در همان ملاقاتش با دانشجویان به صراحت اذعان می کند که: «در زیر چتر اصلاحات عده ای بودند که داعیه اصلاح طلبی داشتند اما اصلاح طلبی را با کنار گذاشتن دین ممکن می دانستند، عده ای می گویند لازم نیست دین را کنار گذاشت، اما نباید در سیاست دخالتش داد، عده دیگری می گویند داخل شدن دین در سیاست اشکالی ندارد، اما به این شکلی که امروزه اتفاق افتاده کار درستی نیست.برخی هم کاملا چارچوب ها را قبول دارند اما به روش ها ایراد دارند.در بین اصلاح طلبان هم افرادی بودند که آقای خاتمی با آن ها نسبتی ندارد.» ( هفته نامه پنجره ، 21 مهر 88، عالیجناب خاکستری ؛صحنه گردان پنهان حوادث اخیر)
فصل دیگر این تناقضات را می توان در نگاه خوئینی ها به اندیشه های امام در سیاست خارجی جست و جو کرد. او در مقام رهبر گروه های خط امام بیشترین دفاع را از بحث قطع ارتباط با آمریکا کرد و هر گونه نرمش و مدارا با این قدرت را مساوی عدول از انقلاب و راه امام دانست. اما این بار در نشست خویش با دانشجویان دیدگاهی کاملا متناقض با آن نطق های دهه شصت خویش ارایه می کند و می گوید: «اما سؤال شما درباره برقراری ارتباط میان ایران و آمریکا. باید عرض کنم در یک نگاه منطقی و تحلیلی موضوع رابطه با آمریکا به عنوان یک معضل به حساب نمی آید. این مسئله توسط برخی افراد به یک مسئله بزرگ تبدیل شده است. نمی دانم چرا گاهی اوقات در این کشور موضوعات به قدری پیچیده می شود که حل آن دردسر آفرین می شود. به هر صورت ما زمانی انقلاب کردیم و آمریکا با انقلاب ما مخالفت کرد و ما نیز متقابلا پاسخ آن را دادیم اما نباید تا ابد با آمریکا در یک وضعیت ثابت ماند.»( همان )
بنابراین با توجه به وجود تناقضات فکری وتغییر مواضع در گفته ها و افکار ایشان، باید منتظر حوادث آینده و نقش موسوی خویینی ها در آنها بود .
برای آشنایی هر چه بیشتر با ایشان و نقش آفرینی های ایشان در طول دوران پیش و پس از انقلاب اسلامی توجه شما را به مطالبی که درسایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی در مورد ایشان نقل شده است جلب می نماییم :
هر حادثه و واقعه تاریخی – سیاسی بازیگر یا بازیگرانی دارد که یکی از لوازم فهم حادثه شناخت بازیگران و چیستی نقش آنهاست اما مهم تر از شناخت بازیگران عیان شناخت بازیگران پشت پرده یا بازیگردانان ماجراها و وقایع است این بازیگردانان و افکار و اندیشه های آنهاست که به مثابه نخ تسبیح برای حوادثی ست که گویا هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند و این بررسی نقش اینگونه افراد است که سلسله حوادث و وقایع گوناگون را معنا دار می نماید هرچند شاید عده این بازیگردانان نسبت به مهره های شطرنج صفحه سیاست اندک باشد اما نقش آنها بسیار قابل توجه تر است آنچه این بررسی ها را دشوار می نماید ناقص و پراکنده بودن اطلاعات در مورد چگونگی ایفای نقش اینگونه افراد در حوادث گوناگون است و تنها با کنار هم چیدن قطعات جدا افتاده نقش این بازیگردانان در حوادث مختلف است که شاید بتوان پازل ایفای نقش آنها را تکمیل کرد یکی از این بازیگردانان که از وی به عنوان پدر خوانده ، پدر معنوی ، مرد خاکستری و… در جریان اصلاحات نامبرده می شود سید محمد موسوی خوئینی هاست . «سیدمحمد» فرزند «سیدحسین» در 31 فروردین 1320 در قزوین به دنیا آمد و در همان قزوین درس طلبه گی را آغاز کرد ، ایشان مانند بسیاری دیگر در سال های منتهی به انقلاب به مخالفت با نظام شاهنشاهی می پردازد و در دهه پنجاه در مسجد جوستان به تفسیر قرآن مشغول می شود که این کلاس های وی با دستگیری او توسط ساواک پایان می یابند بعد از آزادی از زندان به فرانسه مسافرت مینماید و جزء حلقه یاران امام در آنجا می گردد و در 12 بهمن با همان هواپیمای امام و همراه با بنی صدر و قطب زاده و شهید مطهری و حاج احمدآقا در خاک ایران فرود می آیند پس از پیروزی انقلاب نیز وی عهده دار مسئولیت نمایندگی حضرت امام و عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما ، عضو مجلس خبرگان ، نماینده تام الاختیار امام در بررسی صلاحیت داوطلبان اولین دوره ریاست جمهوری ، نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو هیئت رئیسه مجلس اول ، نماینده امام و سرپرست حجاج ایرانی ، دادستان کل کشور ، عضو منتخب امام در نخستین دوره مجمع تشخیص مصلحت نظام ، عضو منتخب امام در شورای بازنگری قانون اساسی همچنین ریاست مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری ، مدیر مسئول روزنامه سلام و رئیس مجمع روحانیون مبارز می شود در ادامه به بررسی نقش وی در برخی از حوادث مهم انقلاب می پردازیم
سالهای پیش از انقلاب ؛ تشکیل حلقه یاران : مهمترین فعالیت موسوی خوینی ها پیش از انقلاب مربوط به جلسات تفسیر وی در مسجد جوستان بود که جمعیت قابل توجهی در این جلسات حاضر می شدند جلسات تفسیر ایشان از دو جنبه حائز اهمیت است محتوای جلسات و ثمره جلسات . در بعد محتوا روشی که ایشان در تفسیر قران بکار می گیرند متاثر از ادبیات حاکم آن زمان و نتیجه نوع تفکر ایشان بوده است . ایشان نزاع و درگیری و مبارزه را به عنوان اصل حاکم و جاری در آیات قرآن می دانستند و سعی می کردند تمام آیات قران را بر همین اصل تفسیر نمایند و بر همین اساس بوده که ایشان به دام تفسیرهای مادی تفسیر به رای می افتند تا جایی که حتی خود ایشان هم به این نتیجه می رسند که نمی توان بر این اساس ، آیات را تفسیر کرد. در همان زمان وقتی روش تفسیر و آنچه ایشان در تفاسیر خود عنوان می کردند به شهید مطهری و شهید بهشتی می رسد هر دوی این بزرگواران به شیوه و محتوایی که ایشان در جلسات تفسیر خود ارائه می دادند اعتراض می نمایند اما از جانب ایشان توجهی به این اعتراضات نمی شود اما ثمره این جلسات را باید در حاضرین در این جلسات جستجو کرد در بین حاضرین در این جلسات نام افرادی مانند حبیبالله پیمان، محمد ملکی، محسن میردامادی، عباس عبدی جواد روشنضمیر، ناصر خالقی و برخی از جوانان دیگری که بعدها حلقه اصلی دانشجویان پیرو خط امام را تشکیل دادند به چشم می خورد که بعدها در سایر حوادث نیز همراه موسوی خوئینی ها و همسوی وی عمل می کنند جلسات تفسیر تا زمان دستگیری ایشان در سال 55 ادامه پیدا می کند و ایشان توسط ساواک به اتهاماتی از جمله همکاری و کمک به سازمان مجاهدین خلق دستگیر می شوند آنچه در این ماجرا حائز اهمیت و مورد توجه است این است که این سالها که ایشان به اتهام همکاری با مجاهدین خلق دستگیر می شوند سالهای بعد از تغییر ایدئولوژیک سازمان و اعلام رسمی ایدوئولوژی مارکسیستی است هرچند ایشان این موضوع را رد می کنند اما با توجه به دقت ساواک در این مسائل به سادگی قابل رد نیست
تسخیر سفارت ؛ اولین فعالیت عملی : یکی از حوادثی که بسیار مهم و پر ابهام دهه اول انقلاب حادثه تسخیر لانه جاسوسی است این حادثه چه از نظر افراد برنامه ریز که حتی تا امروز نیز کاملا شناخته شده نیستند و چه از نظر اسناد کشف شده و مسائل پیرامون آن پر ابهام است . برای بررسی تسخیر سفارت باید به انجمن اسلامی توجه نمود که امام خمینی عده ای را به عنوان رابطین با انجمن انتخاب می شوند از جمله آقایان خامنه ای موسوی خوئینی و حبیبی ، بعد از اینکه پیشنهاد تسخیر سفارت در انجمن اجماع عمومی پیدا نمی کند گروه طرفدار تسخیر سفارت تصمیم می گیرند به تنهایی این کار را انجام دهند و با حذف و چشم پوشی از سایر گزینه هایی که از طرف امام برای مشورت به دانشجویان معرفی شده بود نزد استاد تفسیر سابق خود می روند و ایشان نیز بدون در میان گذاشتن این موضوع با امام و حتی با علم به این که امام با این امر مخالف هستند پیشنهاد دانشجویان را می پذیرد و ایشان را ترغیب به این امر می کنند از سوی دیگر نیز اگر به سخنان امام در آن دوران رجوع کنیم به صراحت امام موضوع حفظ نظم را مطرح می کنند و از مردم و دانشجویان می خواهند که به کارهای خود سرانه دست نزنند ، با تمام این احوال دانشجویان تصمیم خود را برای تسخیر سفارت عملی می کنند یکی از موضوعات جالب دیگر در ماجرای تسخیر سفارت مقاومت نکردن محافظان سفارت است در حالی که پیش از این نیز حمله به سفارت آمریکا صورت گرفته بوده و منطقا باید حفاظت بیشتری از سوی محافظین انجام می شد اما با کمترین مقاومت سفارت تقدیم دانشجویان می شود که این ماجرا با مدیریت فوق العاده امام تبدیل به یک فرصت برای انقلاب نو پا می شود . پس از تسخیر سفارت افشای اسناد آغاز می شود امام از دانشجویان می خواهد که تمام اسناد بی کم کاست افشا شوند اما در عمل چنین کاری از سوی دانشجویان پیرو خط امام صورت نمی گیرد آنچه در افشای اسناد قطعی است نقش کلیدی موسوی خوئینی هاست که اسناد تا به تائید وی نمی رسید افشا نمی شد این اسناد کاملا به صورت جهت دار افشا شدند همچنین بسیاری از اسناد از لانه خارج می شود تا اینکه برخی از اسناد سالها بعد در منزل شخصی یکی از افراد اصلی دانشجویان پیرو خط امام و نزدیک ترین افراد با موسوی خوئینی ها کشف شد . یکی از ابهامات مربوط با تسخیر لانه جاسوسی در ماجرای تائید صلاحیت بنی صدر خودنمایی می کند ، اسناد مربوط به بنی صدر از اولین اسنادی بود که کشف شد چرا که در گاو صندوق سفارت و یا بنا به نقلی بر اثر سهل انگاری کارمندان سفارت روی میز باقی مانده بود و کاملا سالم به دست دانشجویان می افتد اندکی بعد از این ماجرا موسوی خوئینی ها به عنوان نماینده امام در بررسی صلاحیت کاندیداها معرفی می شود و بنی صدر نیز برای کاندیداتوری اولین دوره ریاست جمهوری ثبت نام می کند و بی هیچ واکنشی از موسوی خوئینی ها تائید صلاحیت می شود و پس از اتفاقات مختلف به ریاست جمهوری انتخاب می شود و بهترین روابط را نیز با گروهک مجاهدین خلق برقرار می کند ، اما اندکی نمی گذرد که در زمان مطرح شدن عدم کفایت بنی صدر در مجلس ایشان به مخالفت با بنی صدر با استناد به اسناد لانه جاسوسی می پردازد و عنوان می کند که اینجانب پیش از شروع انتخابات ریاست جمهوری به بسیاری از دوستان نظر خودم را در باره آقای بنی صدر گفتهام ، بنده به بسیاری از دوستان روحانی گفتم که آقای بنی صدر خطری برای اسلام وانقلاب است و ایشان را ترویج نکنید اما سوال اینجاست که چرا بنی صدر همان زمان به استناد همان مدارکی که وجود داشت رد صلاحت نشدند
دادستان کل ؛ حفظ مهره ها : ایشان در سال 64 به سمت دادستان کل انقلاب اسلامی منصوب می شوند مسئله ای چالشی که در این زمان مطرح است پرونده انفجار دفتر نخست وزیری است که تا آن زمان با گذشت چندین سال به خاطر اعمال فشارها همچنان به نتیجه نهایی نرسیده بود وی از همان آغاز کار اعلام کرد که از نظر وی به دلیل اینکه به پرونده انفجار حزب جمهوری رسیدگی نشده است، رسیدگی به این پرونده صرفا اهداف سیاسی دارد اما او پس از استماع نظرات مخالفین دیدگاهش دستور رسیدگی به پرونده را صادر نمود در همین راستا ، خسرو تهرانی و حسن کامران دستگیر و بازجویی از آنها آغاز گردید در این بین بود که تقی محمدی از متهمین پرونده که اطلاعات خوبی را در اختیار بازجوی خود گذاشته بود، قبل از آنکه اقاریر خود را مکتوب کند، در اتاق محل بازداشت خود، خودکشی می نماید خوئینی ها پس از دریافت گزارش خودکشی تقی محمدی مسئولین پرونده را تحت فشار می گذارد که وضعیت به این صورت زیاد قابل دوام نیست در ادامه مسیر رسیدگی نیاز به حضور سعید حجاریان و بهزاد نبوی برای بازجویی به موسوی خوئینی ها اعلام می گردد اما موسوی خوئینی ها به شدت موضع گیری می کند و دوباره ادعای سیاسی بودن این ماجرا را مطرح می کند وبیان می کند که شما قصد دارید سازمان مجاهدین انقلاب را محاکمه کنید همچنین بیان می دارندکه اجازه نخواهم داد آقای بهزاد نبوی به اینجا بیاید، شما می خواهید همه مسئولین را دستگیر کنید، خودم از وی تحقیق می کنم جالب آنکه علی رغم اصرار خوئینی ها به تعجیل در کار چهار کیفرخواستی که به او تحویل می شود به دادگاه ارجاع نمی گردد. در این میان از سوی یکی از مطلعین اطلاعات جالبی ارائه می گردد که با در میان گذاشتن آن با متهمین، موارد بسیار مهمی کشف می گردد. این اقدام موجب عصبانیت خوئینی ها شده و می گوید دستور من این بود که تحقیق نکنید، به چه علت تحقیق کرده اید؟ سپس گفتگو میان عوامل پرونده و او به جایی می رسد که او ادعا می کند این اطلاعات را همه مسئولین از اول می دانستند و شما بیهوده طولش می دهید، او در پاسخ اینکه شما هم از اول می دانستید جواب مثبت می دهد و پس از آنکه توضیح داده می شود این مطالب در جلسات مکرر با مسئولین قضایی همچون شهید ربانی املشی، صانعی و …. و رییس جمهور و رییس مجلس و … بررسی شده و هیچیک چنین چیز هایی را نمی دانسته اند و اگر شما می دانسته اید چرا زودتر نگفتید که زودتر به نتیجه برسیم، خوئینی ها حرف قبلی خود را پس می گیرد و می گوید من گفتم فرض کنیم مسئولین می دانسته اند، به هر حال این تحقیقات شما فقط به درد تاریخ نویسی می خورد! اینها چیزی نیست و ما بیهوده تعدادی را بازداشت نموده ایم! من از اول می دانستم که هیچ چیز نیست منتها گفتم که شماها برسید و معلوم شود که چیزی نیست و آن وقت گریبان شماها را بگیرم و بگویم که همین ها بودند که به مسئولین تهمت می زدند. او سپس دستور می دهد متهمین کنار هم باشند که علی رغم توضیح در این خصوص که موارد اتهامی اینها یکی است و هنوز تحقیقات تمام نشده و دادگاه نیز در پیش است و این امر می تواند باعث تبانی شده و در روند رسیدگی اخلال ایجاد کند؛ او تاکید می کند که این دستور همین امشب انجام گردد که این امر موجب اعلام استعفای مسئولین پرونده می شود در نتیجه این اقدامات با کناره گیری مسئولین وقت پرونده و به علت سلب استقلال قضایی از آنها ، پرونده ای که به دلیل کارشکنی های مکرر نزدیک به پنج سال طول کشیده بود، سرانجام متوقف گردید دادستان کل در تلاش برای احاله پرونده به شعبه ای دیگر وارد مذاکره با دیگر قضات می گردد و بحث به درازا کشیده می شود. در این میان موسوی خوئینی ها خواستار آزادی متهمین با قرار وثیقه و تامین می گردد که با توجه به محرز بودن جرم ، جز درباره 2 تن از متهمین محقق نمی گردد. به همین جهت بحث بالامی گیرد. در این میان 61 تن از وزرا، نمایندگان و مسئولین طوماری به دفاع از متهمین امضا می نمایند و به محضر حضرت امام ارسال می نمایند و همزمان 62 نماینده مجلس نیز به قوه قضائیه تذکر داده و خواستار پیگیری جدی پرونده نخست وزیری می شوند. این طومار و تذکر مورد توجه رسانه ها قرار می گیرد و متعاقب ارسال طومار به حضرت امام، ایشان آیت الله اردبیلی رییس وقت شورای عالی قضایی، موسوی خوئینی ها دادستان کل وقت و دادستان انقلاب وقت تهران را به حضور می طلبند. و از کم کیف قضایا سوال میکنندو آقای موسوی اردبیلی نیز توضیح پرونده و اعترافات را می دهند در این میان آقای خوئینیها بیان می کند : «نه آقا! من پرونده را دیدم و چیزی نبوده است.» اما آقای رئیسی مخالف نظر وی را عنوان می کند و بیان می دارند که پروندهای است و افراد اعتراف کردند حتی متهمی است که برایش کیفرخواستی صادر شده است اما با اصرار موسوی خوئینی ها امام یا دستور به بسته شدن پرونده یا مسکوت ماندن آن در آن برهه می دهند . سپس آقای خوئینیها به عنوان دادستان کل از آقای رئیسی می خواهند رسما اعلام کند که پرونده مختومه شده است اما آقای رئیس زیر بار نمی روند و خوینی ها نیز می گویند «تو اعلام نمیکنی من اعلام میکنم.»فردای آن روز روزنامه های تهران اطلاعیه ای را به نقل از روابط عمومی دادستانی کل کشور را با همان مضمون مورد علاقه خوئینی ها درج نمودند و اینگونه این پرونده با مساعدت موسوی خوئینی ها و دیگر همفکران نبوی و حجاریان مختومه می شود
مرکز تحقیقات استراتژیک ؛ شکل گیری بنیاد تئوریک : یکی دیگر از قطعات مهم که باید مورد بررسی قرار گیرد سال های 69 تا 72 است که در این سال ها آقای موسوی خوئینی ها از سوی آقای هاشمی رفسنجانی عهده دار ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری می شود این سالها که طیف چپ عموما از کارهای سیاسی کنار مانده اند توسط موسوی خوئینی ها در این مرکز جمع می شوند . دو مساله در فعالیت های این مرکز قابل توجه است 1- پرداختن به مباحث تئوریک 2- تجمع نیروهای سابق و ایجاد نیروهای جدید در این راستا معاونت سیاسی توسط سعید حجاریان معاونت اجتماعی توسط عباس عبدی و معاونت اندیشه توسط محسن کدیور راه اندازی می شود و افرادی مانند هاشم آقاجری، علیرضا علوی تبار، عماد افروغ مجید محمدی مصطفی تاجزاده بهزاد نبوی، سازگارا، امینزاده، آرمین در آن حاضر می شوند .
مهمترین موضوعاتی که در این مرکز بر روی آن تاکید می شود پروژه ی توسعه ی سیاسی بود و نتیجه ای که طی تحقیقات مختلف گرفته شده بود این بود که توسعه ی سیاسی در ایران در مرحله ی اول نیازمند ایجاد برخی تغییرات در ساختار سیاسی کشور است و در مرحله ی بعد باید فرهنگ سیاسی ایران متناسب با فرهنگ یک جامعه ی توسعه یافته تغییر کند که با مطالعه روزنامه هایی که افراد حاضر در مرکز مطالعات استراتژیک سردبیری یا مدیر مسول آن را در سال های بعد برعهده می گیرند به راحتی می توان فهمید چه تغییراتی باید در ساختار سیاسی و فرهنگ سیاسی ایجاد شود . اما در جهت کادر سازی نیز مرکز یاد شده بیش از 500 نفر از نیروهای همسوی خود را با «بورس دولتی» به خارج اعزام کرد که به نیرو های مطبوعاتی و اجرایی دوره اصلاحات تبدیل شدند برنامه های این گروه تا زمان استعفای موسوی خوئینی ها در مرکز ادامه داشت که با آمدن آقای حسن روحانی برخی از برنامه های ساختار شکن از سوی ایشان تعطیل می شود اما همچنان برخی از افراد همسو با گروه موسوی خوئینی ها در مرکز باقی می مانند
18 تیر ؛ مدیریت فرمانده حضور پیاده نظام : بعد از حاکمیت جریان اصلاحات از اولین ثمرات این جریان انتشار روزنامه های متعدد موسوم به روزنامه های زنجیره ای با ویژگی های مشترکی نظیر ساختار شکنی سیاستبازی، عوامفریبی و تهییج مردم تندروی، افراطیگری، ایجاد روحیهی ناامیدی، توهین به مقدسات و ارکان نظام که با تعطیلی یکی ، روزنامه ای با نام دیگری با همان کادر منتشر میشد ، از این رو طرح اصلاح قانون مطبوعات در تیرماه 1378، در کمیسیون فرهنگی مجلس پنجم، مطرح و در چهار بند به تصویب رسید که از جمله ی مواد آن عبارت بودند از: الف) ممنوعیت فعالیت مطبوعاتی برای عوامل بیگانه، اعضای گروهکهای تروریستی و ضدانقلاب، جاسوسان، وابستگان و سردمداران رژیم طاغوت و… ب) منع شدن مطبوعات کشور از دریافت کمک مالی از کشورهای بیگانه ج) ضمانت اجرایی برای مقابله با افراد دولتی یا غیردولتی که نشریات را برای چاپ مطلب یا مقالهای زیر فشار قرار داده یا آنها را وادار به سانسور نمایند. د) لزوم التزام عملی مدیران مسئول و صاحبان امتیاز نشریات به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران روزنامه های زنجیره ای که منافع خود را در مقابل این طرح در خطر دیده بودند شروع به جو سازی بر علیه این طرح کردن و این موضوع را به تیتر هر روز روزنامه های خود تبدیل کردند روز 15 تیر یک روز پیش از تصویب قانون مطبوعات در مجلس روزنامه سلام با مدیر مسئولی موسوی خوئینی ها با توجه به افشا شدن قتل های زنجیره ای و شناختن کل ماجرای قتل ها به اسم سعید امامی برای متاثر کردن مجلس و جامعه دست انتشار یک سند جعلی وزارت اطلاعات زد با این عنوان که سعید امامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است اما این عمل مانع تصویب قانون مطبوعات نشد و از سوی دیگر به تعطیلی روزنامه سلام منجر شد با توقیف سلام یاران مطبوعاتی خوئینی ها با تیترهایی نظیر آیا محافظهکاران هزینه به صحنه آوردن آقای موسوی خوئینیها را محاسبه کرده اند؟ و بازی دمکراسی بازی نیست ، تعطیلی سلام را اقدامی غیرقانونی مقابله با دولت و مخالفت با توسعه سیاسی که هزینه بسیاری برای نظام خواهد داشت ، یاد کردند. در داخل دانشگاهها نیز پیاده نظام اصلاح طلبان شروع به تحریک دانشجویان برای اعتراض کردند که مورد توجه غالب دانشجویان قرار نگرفت اما در جریان این اعتراضات سنگپرانی به نیروی انتظامی و گروگان گرفتن یکی از افراد نیروی انتظامی باعث تحریک و ورود نیروی انتظامی به داخل کوی شد و از سوی دیگر نیز حمله مشکوک لباس شخصی ها به خوابگاه دانشجویان همچنین حضور برخی از مسئولان دولت باعث تحریک دانشجویان شد بر شدت ماجرا افزود .روزنامه های زنجیره ای نیز به پوشش این موضوع و بزرگنمایی آن با شگرد ها مختلف مانند کشته سازی و انتشار تصاویر جعلی سعی در تحریک جامعه نمودند این روزنامه ها حتی از ترس خاموش شدن این فتنه ، سخنرانی مقام معظم رهبری و همچنین پیام ایشان را به شکل قابل تاملی سانسور نمودند اما سرانجام بعد از چند روز آشوب ، دلجویی مقام معظم رهبری از دانشجویان و همچنین پیام ایشان که با حضور مردم در صحنه همراه شد این فتنه را نیز ناکام گذاشت
انتخابات 22 خرداد : اواخر دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی بود که پروژه عبور از خاتمی مطرح شد و عنوان شد که دیگر خاتمی پاسخگوی مطالبات رادیکال جبه اصلاحات نیست زیرا در این برهه واکنش های مقتدرانه جناح رقیب، یأس و سرخوردگی را در جناح دوم خرداد حاکم نموده است لذا ضروری است که از تز «آرامش فعال» به «مقاومت مدنی» که هدف کشاندن چالش های سیاسی یا مقاومت های افراطیون به شهرا و خیابانها توسط پتانسل باقیمانده دانشجویی است اجرا شود و از سوی دیگر نیز نهادهای حکومتی باخصلت دموکراتیک نظیر مجلس و دولت فتح شده است ولی «قدرت» در نهادهای دیگر مجتمع شده است لذا اقدامات دموکراتیک بیش از این جواب نمیدهد . شخصیت آلترناتیو خاتمی که بتواند این پروژه را عملی کند کسی نبود جز نخست وزیر دوران امام یعنی میر حسین موسوی که به عنوان شاخص اصلاحات قرار بود مطرح شود و رهبری و شیخوخیت اصلاحات نیز به موسوی خوئینی هامی رسید در حالی که هر دوی این شئون تا آن روز در اختیار خاتمی بود و قرار بر این بود که در انتخابات بعدی ریاست جمهوری میر حسین موسوی کاندیدای ریاست جمهوری شود تا عملا نیز به شخصیت و شاخص اصلاحات تبدیل شود اما در شرایط آن زمان این طرح به طور کامل اجماع نیافت و آقای خاتمی برای دوره دوم به ریاست جمهوری انتخاب شدند شاید کسی در دوران انتخاب وقتی شعار عبور از خاتمی داده می شد این شعار را جدی نمی گرفت و یا اگر جدی می گرفت اصلا به ذهن او خطورنمی کرد که گزینه های آلترناتیو خاتمی کیستند با گذشت 8 سال از این موضوع این طرح به سوی عملیاتی شدن پیش رفت و پس از انتخابات نهم ریاست جمهوری موسوی خوئینی ها با تکیه بر دبیر کلی مجمع روحانیون مبارز دیگر به طور کامل پدر معنوی اصلاحات بود و اصلاح طلبان که چهار سال از قدرت به دور بودند با همراهی افرادی که وجه مشخصه آنها از دست رفتن قدرت و نارضایتی از احمدی نژاد بود این بار تحت لوای حذف احمدی نژاد به دنبال اجرایی کردن هرچه بیشتر اهدافی که در مرکز تحقیقات استرانژیک بدان رسیده بودند و اهدافی که در طرح عبور از خاتمی در نظر داشتند آلترناتیوی که برای خاتمی در نظر گرفته بودند را وارد میدان بازی کردند و حداکثر استفاده را از فضای انتخابات نمودند و با مطرح نمودن انواع اتهامات و اجرای عملیات روانی تمام تلاش خود را برای پیروزی کاندیدای خود نمودند اما وقتی در اندک روزهای مانده به انتخابات از عدم کامیابی خود مطمئن شدند سناریوی تقلب را در جهت عملی نمودن اهداف خود آغاز نمودند برای درک بهتر نقش موسوی خوئینی ها در حوادث پس از انتخابات کافی است به بررسی عملکرد مجمع روحانیون مبارز که موسوی خوئینی ها در آن حوادث نقش محوری دارد و همچنین عملکرد یاران و همکاران خوئینی پرداخت دو روز پیش از انجام انتخابات موسوی خوئینی ها در اطلاعیه ای از شائبه تقلب در انتخابات گفت تا سناریویی طرای شده برای بعد از انتخابات در صورت عدم پیروزی کاندیدای اصلاحات رسما کلید بخورد و در همین راستا نیز مجمع روحانیون مبارز ، روز پس از انتخابات از انتخابات مهندسی شده می گوید و خواستار ابطال انتخابات می شوند در ادامه نیز این مجمع نقش اساسی خود را در پروژه تشدید نا آرامی ها اجرا می کند و در حالی که از 5 روز پیش از اقامه نماز جمعه مقام معظم رهبری در این مورد اطلاع رسانی شده بود و مردم و بسیاری از گروههای سیاسی از فصل الخطاب بودن سخنان رهبری سخن میگفتند اما مجمع روحانیون مبارز در روز 27 خرداد برای روز شنبه فردای برگزاری نماز جمعه درخواست راهپیمایی کرد و در حالی که انتظار می رفت بعد از ظهر جمعه خبر لغو تجمع غیرقانونی مجمع روحانیون مبارز در صدر اخبار قرار گیرد، اما سکوت مجمع نشان از خواست آنها مبنی بر ادامه اغتشاشات حکایت می کرد و تنها چند ساعت پیش از آغاز اغتشاشات بود که مجمع با صدور بیانیه اعلام کرد که به خاطر صادر نشدن مجوز از برگزاری این تجمع صرف نظر کرده اند اما قطعا این بیانیه در آن ساعات تاثیر قابل ملاحظه ای نخواهد داشت . آنچنان که منابع رسمی گزارش دادند در آن روز، علاوه بر خسارتهای میلیاردی به اماکن خصوصی و عمومی و به آتش کشیده شدن مسجد لولاگر در نزدیکی خیابان آزادی، عده ای از شهروندان توسط عناصر مسلح منافقین و اشرار به ضرب گلوله کشته و صد نفر نیز زخمی شدند و این در حالی بود که جانشین نیروی انتظامی اعلام کرد این نیرو به هیچ وجه از سلاح گرم استفاده نکرده است سناریوی قتل مشکوک «ندا آقاسلطان» که به سوژهای تبلیغاتی علیه نظام اسلامی مبدل گردید نیز در این روز صورت گرفت (پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی , irdc.ir/fa/content/10975/default.aspx)