معصوم : امام صادق (علیه السلام)
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ عَنْ هَاشِمٍ صَاحِبِ اَلْبَرِيدِ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو اَلْخَطَّابِ مُجْتَمِعِينَ فَقَالَ لَنَا أَبُو اَلْخَطَّابِ مَا تَقُولُونَ فِيمَنْ لَمْ يَعْرِفْ هَذَا اَلْأَمْرَ فَقُلْتُ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ هَذَا اَلْأَمْرَ فَهُوَ كَافِرٌ فَقَالَ أَبُو اَلْخَطَّابِ لَيْسَ بِكَافِرٍ حَتَّى تَقُومَ عَلَيْهِ اَلْحُجَّةُ فَإِذَا قَامَتْ عَلَيْهِ اَلْحُجَّةُ فَلَمْ يَعْرِفْ فَهُوَ كَافِرٌ فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ سُبْحَانَ اَللَّهِ مَا لَهُ إِذَا لَمْ يَعْرِفْ وَ لَمْ يَجْحَدْ يَكْفُرُ لَيْسَ بِكَافِرٍ إِذَا لَمْ يَجْحَدْ قَالَ فَلَمَّا حَجَجْتُ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ فَأَخْبَرْتُهُ بِذَلِكَ فَقَالَ إِنَّكَ قَدْ حَضَرْتَ وَ غَابَا وَ لَكِنْ مَوْعِدُكُمُ اَللَّيْلَةَ اَلْجَمْرَةُ اَلْوُسْطَى بِمِنًى فَلَمَّا كَانَتِ اَللَّيْلَةُ اِجْتَمَعْنَا عِنْدَهُ وَ أَبُو اَلْخَطَّابِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَتَنَاوَلَ وِسَادَةً فَوَضَعَهَا فِي صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ لَنَا مَا تَقُولُونَ فِي خَدَمِكُمْ وَ نِسَائِكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ أَ لَيْسَ يَشْهَدُونَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَيْسَ يَشْهَدُونَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَيْسَ يُصَلُّونَ وَ يَصُومُونَ وَ يَحُجُّونَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَيَعْرِفُونَ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ قُلْتُ لاَ قَالَ فَمَا هُمْ عِنْدَكُمْ قُلْتُ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ هَذَا اَلْأَمْرَ فَهُوَ كَافِرٌ قَالَ سُبْحَانَ اَللَّهِ أَ مَا رَأَيْتَ أَهْلَ اَلطَّرِيقِ وَ أَهْلَ اَلْمِيَاهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَيْسَ يُصَلُّونَ وَ يَصُومُونَ وَ يَحُجُّونَ أَ لَيْسَ يَشْهَدُونَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَيَعْرِفُونَ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ قُلْتُ لاَ قَالَ فَمَا هُمْ عِنْدَكُمْ قُلْتُ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ هَذَا اَلْأَمْرَ فَهُوَ كَافِرٌ قَالَ سُبْحَانَ اَللَّهِ أَ مَا رَأَيْتَ اَلْكَعْبَةَ وَ اَلطَّوَافَ وَ أَهْلَ اَلْيَمَنِ وَ تَعَلُّقَهُمْ بِأَسْتَارِ اَلْكَعْبَةِ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَيْسَ يَشْهَدُونَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ يُصَلُّونَ وَ يَصُومُونَ وَ يَحُجُّونَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَيَعْرِفُونَ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ قُلْتُ لاَ قَالَ فَمَا تَقُولُونَ فِيهِمْ قُلْتُ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ فَهُوَ كَافِرٌ قَالَ سُبْحَانَ اَللَّهِ هَذَا قَوْلُ اَلْخَوَارِجِ ثُمَّ قَالَ إِنْ شِئْتُمْ أَخْبَرْتُكُمْ فَقُلْتُ أَنَا لاَ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ شَرٌّ عَلَيْكُمْ أَنْ تَقُولُوا بِشَيْءٍ مَا لَمْ تَسْمَعُوهُ مِنَّا قَالَ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ يُدِيرُنَا عَلَى قَوْلِ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ .
هاشم صاحب بريد گويد: من با محمد بن مسلم و أبو الخطاب گرد هم بوديم پس ابو الخطاب بما گفت: چه گوئيد در بارۀ كسى كه امر امامت را نشناسد؟ من گفتم: هر كه آن را نشناسد كافر است، ابو الخطاب گفت: كافر نيست تا حجت بر او اقامه شود و چون حجت بر او اقامه شد و آن را نپذيرفت آنگاه كافر است، محمد بن مسلم باو گفت: سبحان اللّٰه اگر نپذيرد و انكار هم نكند كافر است؟ اگر انكار نكند كافر نيست، گويد (اين جريان گذشت تا بحج رفتيم) همين كه حج كردم خدمت حضرت صادق عليه السّلام شرفياب شدم و جريان را خدمتش عرضه داشتم، فرمود: تو اكنون هستى ولى آن دو غايبند موعد شما (هر سه) امشب نزد جمرۀ وسطى در منى باشد. گويد: همين كه شب شد من و محمد بن مسلم و أبو الخطاب خدمتش رفتيم، پس حضرت بالشى برداشت و بسينه نهاد (و بر آن تكيه زد) سپس بما فرمود: شما در بارۀ خدمتكاران و زنان و خاندان خود چه گوئيد؟ آيا شهادت و گواهى بيگانگى خداى يگانه ندهند؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا گواهى ندهند كه محمد (صلّى الله عليه و آله) رسول (و فرستاده) خدا است؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا نماز نميخوانند، و روزه نميگيرند، و حج نميكنند؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا آنچه شما بر آنيد (از شناسائى امام و امر امامت) آنها مىشناسند و ميفهمند؟ عرضكردم: نه، فرمود: آنها در نظر شما چگونه هستند؟ عرضكردم: هر كه امر امامت را نشناسد كافر است. فرمود: سبحان اللّٰه: آيا اينان كه سر راهها (ى مكه و غير آن) و كنار آبها (ى چاه و غيره منزل كردهاند) نديدهاى؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا نيست كه اينها نماز ميخوانند و روزه ميگيرند و حج ميكنند؟ آيا نيست كه گواهى دهند كه معبودى جز خداى يگانه نيست و محمد (صلّى الله عليه و آله) رسول خدا است؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آنچه شما برآنيد (از أمر امامت) ميدانند؟ عرضكردم: نه، فرمود: آنها در نزد شما چگونه هستند؟ عرضكردم: هر كه اين امر امامت را نشناسد كافر است. فرمود: سبحان اللّٰه: آيا تو خانه كعبه و طوافكنندگان آن و اهل يمن و آويختن آنها را بپردۀ كعبه نديدهاى؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا گواهى ندهند كه معبودى جز خداى يگانه نيست و محمد (صلّى الله عليه و آله) رسول خدا است و [آيا] نماز نخوانند و روزه نگيرند و حج نكنند؟ عرضكردم: چرا، فرمود: آيا آنچه شما بر آيند (از امر امامت) ميدانند؟ عرضكردم: نه، فرمود: در بارۀ انها چه گوئيد؟ عرضكردم: هر كه نشناسد (امر امامت را) او كافر است. فرمود: سبحان اللّٰه: اين گفتار خوارج است، سپس فرمود: اگر بخواهيد آگاهتان كنم؟ من عرضكردم: نه، پس فرمود: همانا براى شما بد است كه چيزى را تا از ما نشنيدهايد بگوئيد، گويد: من فهميدم كه حضرت ما را بگفتار محمد بن مسلم واميدارد.
1-از هاشم صاحب پست،گويد:من با محمد بن مسلم و ابو الخطاب گردهم بوديم،أبو الخطاب به ما گفت:چه گوئيد در بارۀ كسى كه امر امامت را نشناسد؟من گفتم:هر كه امر امامت را نشناسد،كافر است،أبو الخطاب گفت:كافر نيست تا حجّت بر او تمام شود و چون حجت بر او اقامه شود و آن را نپذيرد پس او كافر است،محمد بن مسلم گفت:سبحان اللّٰه!اگر نپذيرد،انكار هم نكند، چرا كافر باشد؟هر گاه انكار نكند كافر نيست،گويد:به حج رفتم خدمت امام صادق(عليه السّلام)رسيدم و اين موضوع را به او گزارش دادم، فرمود:تو حاضرى و آن طرف غايبند،موعد شما امشب نزد جمرۀ وسطى در منى باشد(كه در حضور همه مسأله مطرح شود)،چون شب شد همه نزد او گرد آمديم،أبو الخطاب و محمد بن مسلم هم بودند و آن حضرت بالشى گرفت و به سينه نهاد(به رسم عرب كه بالش بر سينه نهند و بر آن تكيه دهند)سپس به ما فرمود:در بارۀ خدمتكاران و زنان و خاندان خود چه گوئيد؟آيا اقرار به يگانگى خدا ندارند؟گفتم:چرا،فرمود:محمد(صلّى الله عليه و آله) را رسول خدا ندانند؟ گفتم:چرا،فرمود:نماز نمىخوانند و روزه نمىگيرند و حج نمىكنند؟گفتم:چرا،فرمود:آنچه را شما عقيده داريد مىفهمند و معتقدند؟گفتم:نه،فرمود:آنها در نزد شما چه وضعى دارند؟ گفتم:هر كه امر امامت را نشناسد كافر است،فرمود:سبحان اللّٰه!آيا اين مردمى كه در راهها و سر آبها هستند ديدى؟گفتم:آرى، فرمود:نيست كه نماز مىخوانند و روزه مىدارند و حج مىروند؟ نيست كه خدا را يگانه مىدانند و محمد(صلّى الله عليه و آله) را رسول خدا مىدانند؟گفتم:آرى،فرمود:مىفهمند آنچه را شما عقيده داريد؟ گفتم:نه،فرمود:آنها نزد شما چه حالى دارند؟گفتم:هر كه اين امر امامت را نداند كافر است. فرمود:سبحان اللّٰه!تو خانۀ كعبه را نبينى و آن همه طوافكنندگان بر آن را و اهل يمن را و اينكه همه به پردۀ كعبه چسبيدند؟ گفتم:چرا،فرمود:همه نمىگويند:اشهد ان لا اله الاّ اللّٰه و اشهد ان محمداً رسول اللّٰه و نماز مىخوانند و روزه مىدارند و به حج مىروند؟ گفتم:چرا،گفت:اينها مىدانند آنچه را شماها عقيده داريد؟گفتم: نه،فرمود:در بارۀ آنها چه گوئى؟گفتم:هر كه اين امر امامت را نداند كافر است،فرمود:سبحان اللّٰه!اين عقيدۀ خوارج است،سپس فرمود:اگر بخواهيد به شما خبر دهم،من گفتم:نه،پس فرمود:هلا براى شما بد است كه چيزى را بگوئيد تا از ما نشنويد،گويد:من پنداشتم كه او ما را به گفتۀ محمد بن مسلم مىچرخاند.
1-«هاشم صاحب بريد»گويد:من با محمد بن مسلم و ابو الخطاب باهم بوديم،ابو الخطاب به ما گفت:چه مىگوئيد دربارۀ كسى كه امامت را نشناسد؟گفتم:هركس امامت را نشناسد كافر است،ابو الخطاب گفت: كافر نيست تا حجت بر او تمام گردد و چون حجت بر او اقامه شود و آن را نپذيرد پس او كافر است،محمد بن مسلم گفت:سبحان اللّه!اگر نپذيرد و انكار هم نكند،چرا كافر باشد؟هرگاه انكار نكند كافر نيست،گويد:به حج رفتم خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم و اين موضوع را به او گزارش دادم،فرمود:تو حاضرى و آنها غايب،موعد شما امشب نزد جمرۀ وسطى در منى باشد(كه در حضور همه مسئله مطرح شود)،چون شب شد همه نزد او گرد آمديم،ابو الخطاب و محمد بن مسلم هم بودند و آن حضرت بالشى گرفت و به سينه نهاد(به رسم عرب كه بالش به سينه نهند و بر آن تكيه دهند)سپس به ما فرمود:دربارۀ خدمتكاران و زنان و خاندان خود چه مىگوئيد؟آيا اقرار به يگانگى خداوند ندارند؟گفتم: چرا،فرمود:محمد صلّى اللّه عليه و اله را رسول خدا ندانند؟گفتم:چرا،فرمود:نماز نمىخوانند و روزه نمىگيرند و حج نمىكنند؟گفتم:چرا،فرمود:آنچه را عقيده داريد نمىفهمند و معتقدند؟گفتم:نه،فرمود:آنها در نزد شما چه وضعى دارند؟گفتم:هركس امامت را نشناسد كافر است،فرمود: سبحان اللّه!آيا اين مردمى كه در راههاى(مكه و جاى ديگر هستند) نديدى؟گفتم:آرى، فرمود:آيا چنين نيست كه اينها نماز مىخوانند و روزه گيرند و حج مىروند؟آيا چنين نيست كه خدا را يگانه و محمد صلّى اللّه عليه و اله را رسول خدا مىدانند؟گفتم:آرى،فرمود:مىفهمند آنچه را شما عقيده داريد؟گفتم:نه،فرمود:آنها نزد شما چه حالى دارند؟گفتم:هركس امامت را نداند كافر است.فرمود:سبحان اللّه!تو خانۀ كعبه را نبينى و آن همه طوافكنندگان بر آن را و اهل يمن را و اينكه همه به پردۀ كعبه چسبيدهاند؟گفتم:چرا،فرمود:همه نمىگويند:اشهد ان لا اله الاّ اللّه و اشهد ان محمدا رسول اللّه و نماز مىخوانند؟و روزه مىدارند و به حج مىروند؟گفتم:چرا،گفت:اينها مىدانند آنچه را شماها عقيده داريد؟ گفتم:نه،فرمود:دربارۀ آنها چه گوئى؟گفتم:هركس امامت را نداند كافر است،فرمود:سبحان اللّه!اين عقيدۀ خوارج است،سپس فرمود:اگر بخواهيد به شما خبر دهم،من گفتم:نه،پس فرمود:همانا براى شما بد است كه چيزى را بگوئيد تا از ما نشنويد،گويد:من پنداشتم كه او ما را به گفتۀ محمد بن مسلم مىچرخاند.
توضيح:مرحوم مجلسى فرمايد:عقيدۀ صاحب بريد اين بوده كه هركس امر امامت را نشناسد و حجت و دليل داشته يا نداشته باشد چه انكار كند يا نكند كافر است ولى عقيده محمد بن مسلم اين بود كه كفر نياز به انكار دارد و وقتى انكار نكند كافر نيست و مستضعف و گمراه است كه حكم او با خداوند است و حضرت كه فرمود اين عقيدۀ خوارج است به اين خاطر است كه آنها هركس گناه كبيره كند و بر صغاير اصرار ورزد كافر مىدانند.