۱۳۹۸/۰۷/۰۳
–
۶۴۰ بازدید
در بعضی کانال های تلگرام خواندم که مولوی جلال الدین محمد بلخی از صوفیان بوده و در اشعارش به امام حسین علیه السلام و به امام زمان عجل الله فرجه توهین کرده و فضایل امیرالمومنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها را به ابوبکر و عمر داده و در مثنوی خود گفته که این کتاب مثنوی من اصل اصل اصل الاصول است ایا این ها حقیقت دارد؟ ایا او دشمن اهل بیت علیهم السلان بوده؟
در باره مولوی و کتابش به این مطالب توجه بکنید :درباره مثنوی نظرات مختلف و گاه متضادی در میان اهالی اندیشه و عرفان وجود دارد. گاه اثر او را نمونه کاملی از جبر میانگارند و گاه مثنوی را کتابی عمیق در بیان راههای رسیدن به معرفت الهی بر شمرده اند. امام خمینی(ره) نیز در اینباره نظر جالب و خواندنیای دارند. ایشان درباره مثنوی فرمودهاند: «کثیرى از ناس شعر مثنوى را جبر میدانند و حال آنکه مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معناى جبر را نمیدانند. و چنانکه مرحوم حاجى (حکیم ملا هادی سبزواری) نیز در شرح خود بر مثنوى نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوى را برساند؛ زیرا حکیمى قول عارفى را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانى داشته باشد و بلاتشبیه مثل این است که ملحدى، مرام نبى مرسلى را شرح کرده باشد. بیان مرام هر شخص، قریب الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، براى شرح قول عارف رومى، مردى صوفى که یک نحوه کشف ذوقى داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمى که از روى ذوق عرفانى برخاسته باشد مانند نسیمى که از سطح آبى برمیخیزد، به شرح آن بپردازد.» برای همین سخن در باره مولوی از یک دیدگاه منجر به تناقض دیدگاهها خواهد انجامید. اما در یک نظرِ جامع و رسا میتوان اصول اساسی دین را با ذوق عرفانی در سخن و شعر ایشان تتبع نمود . برای نتیجه گیری آزاد از بحث نظر شما را به دو نکته زیر و جمع بین آنها توصیه مینماید :
در استفتایی از رهبر معظم انقلاب اسلامی آیه الله خامنه ای پرسش نموده اند :
آیا شرکت در مجالس صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها چه صورت دارد؟
ج : جایز نیست و کسانی که اوامر و نواهی قرآن کریم را قبول داشته و به امامت ائمه (علیهم السلام) معتقدند چه بهتر است که اسم جداگانه و آداب و رفتار جداگانه را که لازم نیست بلکه مضر است کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملت بزرگ و مسلمان خود منسلک باشند.
بدون ترس از مخالفت میتوان گفت که در سراسر قلمرو ادبیات عارفانه جهان، کسی را نمیتوان یافت که از حیث عمق، جامعیت و وسعت صدر نظیر مولوی باشد. در شرق و غرب عارفانی بودهاند که شاید تجربههای روحانیشان با دریافتهای روحانی مولانا قابل برابری باشد، اما جنبههای عاطفی یا شهودی تجربههای عارفانه آنها بدین حد روشن و توانا همراه نبوده است. او میراثدار غنای معنوی و عقلی وسیع و متنوعی است. وی در بینش عقلی یونانیان تفحص و تأمل کرده، دانه را از کاه و مغز را از پوست جدا ساخته است. ما اخلاق متین انبیای بنیاسراییل، بینش پویای حیات اسلامی و عشق همه شمول عیسی مسیح علیه السلام را در او باز مییابیم. نمونه بارز این نوع نگاه او را میتوان در «مثنوی معنوی» اثر سترگ او یافت. اثری که بسیاری از اهالی اندیشه را به تأمل وامیدارد .
رهبر معظم انقلاب اسلامی میان صاحبان سخن و اهالی قلم، به عنوان رهبری صاحب نظر و عمیق در حوزه ادبیات کلاسیک و معاصر مطرحاند، درباره مثنوی نظر قابل تأملی دارند. ایشان در دیدار شاعران با معظمله در شهریور سال 87 با اشاره به کتاب سترگ «مثنوی معنوی» میفرمایند: «یک بخش مهمى از شعر آئینى ما میتواند متوجه مسائل عرفانى و معنوى بشود و این هم یک دریاى عظیمى است.
شعر مولوى را شما ببینید. اگر فرض کنید کسى به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسى نداشته باشد که خیلى از ماها دسترسى نداریم و اگر آن را کسى یکقدرى دوردست بداند؛ مثنوى؛ که خودش میگوید: و هو اصول اصول اصول الدین. واقعاً اعتقاد من هم همین است.
یک وقتى مرحوم آقاى مطهرى از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوى چیست، همین را گفتم. گفتم به نظر من مثنوى همین است که خودش گفته: و هو اصول… . ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیده ام همین است. البته در مورد حافظ یک مقدار با هم اختلاف عقیده داشتیم.»
در استفتایی از رهبر معظم انقلاب اسلامی آیه الله خامنه ای پرسش نموده اند :
آیا شرکت در مجالس صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها چه صورت دارد؟
ج : جایز نیست و کسانی که اوامر و نواهی قرآن کریم را قبول داشته و به امامت ائمه (علیهم السلام) معتقدند چه بهتر است که اسم جداگانه و آداب و رفتار جداگانه را که لازم نیست بلکه مضر است کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملت بزرگ و مسلمان خود منسلک باشند.
بدون ترس از مخالفت میتوان گفت که در سراسر قلمرو ادبیات عارفانه جهان، کسی را نمیتوان یافت که از حیث عمق، جامعیت و وسعت صدر نظیر مولوی باشد. در شرق و غرب عارفانی بودهاند که شاید تجربههای روحانیشان با دریافتهای روحانی مولانا قابل برابری باشد، اما جنبههای عاطفی یا شهودی تجربههای عارفانه آنها بدین حد روشن و توانا همراه نبوده است. او میراثدار غنای معنوی و عقلی وسیع و متنوعی است. وی در بینش عقلی یونانیان تفحص و تأمل کرده، دانه را از کاه و مغز را از پوست جدا ساخته است. ما اخلاق متین انبیای بنیاسراییل، بینش پویای حیات اسلامی و عشق همه شمول عیسی مسیح علیه السلام را در او باز مییابیم. نمونه بارز این نوع نگاه او را میتوان در «مثنوی معنوی» اثر سترگ او یافت. اثری که بسیاری از اهالی اندیشه را به تأمل وامیدارد .
رهبر معظم انقلاب اسلامی میان صاحبان سخن و اهالی قلم، به عنوان رهبری صاحب نظر و عمیق در حوزه ادبیات کلاسیک و معاصر مطرحاند، درباره مثنوی نظر قابل تأملی دارند. ایشان در دیدار شاعران با معظمله در شهریور سال 87 با اشاره به کتاب سترگ «مثنوی معنوی» میفرمایند: «یک بخش مهمى از شعر آئینى ما میتواند متوجه مسائل عرفانى و معنوى بشود و این هم یک دریاى عظیمى است.
شعر مولوى را شما ببینید. اگر فرض کنید کسى به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسى نداشته باشد که خیلى از ماها دسترسى نداریم و اگر آن را کسى یکقدرى دوردست بداند؛ مثنوى؛ که خودش میگوید: و هو اصول اصول اصول الدین. واقعاً اعتقاد من هم همین است.
یک وقتى مرحوم آقاى مطهرى از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوى چیست، همین را گفتم. گفتم به نظر من مثنوى همین است که خودش گفته: و هو اصول… . ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیده ام همین است. البته در مورد حافظ یک مقدار با هم اختلاف عقیده داشتیم.»