خانه » همه » مذهبی » میثم تمار صحابی بزرگ و یار علی و اهل‌بیت(ع)

میثم تمار صحابی بزرگ و یار علی و اهل‌بیت(ع)

میثَم تمّار اَسَدی کوفی، از یاران امام علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، که پیش از واقعه کربلا در کوفه به شهادت رسید. از جزئیات زندگی میثم، اطلاعات روشنی در دست نیست. او در کوفه خرمافروشی می‌کرد. کرامات و پیش‌گویی‌هایی به او نسبت داده‌اند. او به دستور ابن زیاد به دار آویخته شد. مرقد میثم تمار، در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد.
بعضی از محققان ، میثم را ایرانی دانسته‌اند[۱] که چون بردهٔ زنی از بنی‌اسد بوده، به این قبیله منتسب شده است.[۲] حضرت علی(ع) میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد. چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او گفت پیامبر اکرم مرا آگاه کرده که والدین عجمی‌ات، تو را میثم نامیده‌اند. میثم سخن علی(ع) را تصدیق کرد و نامش را به میثم تغییر داد و کنیه‌اش ابوسالم شد. کنیهٔ دیگر او ابوصالح بود.[۳] صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت اهل بیت (ع) بزرگ شدند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان ائمهٔ شیعه بودند.[۴] از آن جمله علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم از متکلمان شیعهٔ امامیه و از نخستین مؤلفان کتاب‌های کلامی است.[۵]لقب تمار و سبب آن
میثم در بازار کوفه خرما می‌فروخت و از این رو، به او لقب تمّار دادند.[۶] به روایتی نیز او در مکانی به نام دارالرزق، خربزه می‌فروخت.[۷]ویژگی‌ها: سخنوری و پیشگویی حوادث
میثم، شخصی حاضر جواب بود[۸]؛ هنگامی که به نمایندگی معترضان بازار کوفه، در دربار عبیدالله بن زیاد سخن گفت، ابن‌زیاد از منطق، سخنوری، فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند.[۹] خطابه‌های او بر ضد حکومت امویان، وی را در میان دشمنان این حکومت بارز ساخت.
میثم، مرگ معاویه را پیشگویی کرد.[۱۰] و خبر شهادت امام حسین(ع) را برای زنی مکّی به نام جبله، گفت.[۱۱] او همچنین از پیش، از دستگیری‌اش توسط سرکردهٔ طایفهٔ خود و شهادتش به دستور ابن زیاد[۱۲] و آزادی مختار از زندان[۱۳] خبر داد.
وجود این ویژگی‌ها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب[۱۴]، حواریون و یاران برگزیدهٔ امام علی(ع)[۱۵] به شمار آورند.
رابطه میثم و امامان(ع)
مقام میثم در میان اصحاب ائمه
میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، علی و حسن (ع) و حسین(ع) برشمرده‌اند؛[۱۶] اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی امام علی(ع) بوده است.[۱۷] میثم بسیار دوستدار اهل بیت پیامبر(ص) بود.[۱۸] آنان نیز به او توجه خاصی داشتند. به گفتهٔ ام سلمه، همسر پیامبر، پیامبر بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارهٔ وی به امام علی(ع) سفارش کرده است.[۱۹] میثم پس از آشنایی با امام علی در زمان خلافت ایشان در کوفه، دانش بسیار و اسرار وصیت را از ایشان فراگرفت و امام، او را از امور غیبی آگاه ساخت[۲۰] و در زمرهٔ گروهی از مؤمنانِ آزموده، قرار داد تا در درک جایگاه رسول خدا(ص)و اهل بیت(ع)به مقام والایی دست یابد.[۲۱]زمان آشنایی او با امام علی(ع)
درباره حضور میثم در جنگ‌های دوران حکومت امیرالمؤمنین (ع)، روایتی نیامده است. می‌توان حدس زد که او در اواخر عمر آن حضرت، با ایشان آشنا شده است. روایاتی که از میثم نقل شده نیز مربوط به دوران پایانی حکومت امام علی(ع) است. روایت مربوط به حملهٔ یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عده‌ای از زنان و کودکان آنجا، از آن جمله است.[۲۲] معاویه هنگام سبّ حضرت علی (ع) و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد می‌کرد و او را دشنام می‌داد.[۲۳] پس از امام علی (ع)، میثم در شمار اصحاب وفادار امام حسن (ع) و امام حسین(ع) در آمد.[۲۴] امام حسین به میثم توجه ویژه‌ای داشت و از او به نیکویی یاد می‌کرد.[۲۵]میثم و واقعه کربلا
در سال ۶۰، کمی پیش از قیام امام حسین و حادثهٔ کربلا، میثم برای عمره رهسپار مکه شد. چون امام را نیافت، سراغ او را از امّ‌سلمه گرفت. امّ‌سلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از ام‌ّسلمه خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد.[۲۶]
به نقل از پایگاه ویکی شیعه
پی‌نوشت:
1. عسکری، نقش ائمه در احیای دین، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۳۱.
2. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۹؛ مفید،الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ نجاشی، رجال، ۱۴۱۶ق، ص۱۴.
3. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۲؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۱؛ قس شاذان، الفضائل، ص۲ -۳ که کنیهٔ او را ابوجعفر ذکر کرده است.
4. رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰؛ طوسی، رجال، ص۱۱۸و۱۳۸و۱۴۹و۱۵۷و۱۶۰و۱۶۲و۲۲۴و۲۲۵؛ کلینی، اصول کافی، ج۳، ص۱۳۲و۱۳۳، ج۷، ص۱۸۶و۱۸۷و۳۸۳، ج۸، ص۲۰۰؛ موحد ابطحی، تهذیب‌المقال، ص۲۰۸و۲۱۲
5. رجوع کنید به ابن‌ندیم، ص۲۲۳؛ طوسی، ۱۴۱۷، ص۱۵۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۳۱۶.
6. رجوع کنید به ابن شهرآشوب، مناقب آل‌ابی طالب، ج۲، ص.۳۲۹
7. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۷۸.
8. رجوع کنید به مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴.
9. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۶.
10. رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰.
11. ابن‌بابویه، ص۱۸۹و۱۹۰.
12. رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱، ۸۲؛ شریف رضی، ص۵۴و۵۵.
13. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴و۳۲۵؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۳.
14. ابن‌ندیم،ص۲۲۳؛ طوسی، الفهرست، ص۱۵۰.
15. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۹؛ مفید، الاختصاص، ص۳؛ آقابزرگ طهرانی، ج۲، ص۱۸و۱۶۴.
16. طوسی، رجال، ص۸۱و ۹۶و۱۰۵؛ خویی، معجم‌رجال، ج۲۰، ص۱۰۳.
17. مفید، الاختصاص، ص۳.
18. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۷۸.
19. ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.
20. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۱.
21. طبری، بشارةالمصطفی، ص۲۳۶و۲۳۷.
22. رجوع کنید به خصیبی، ص۱۲۵؛ دیلمی، ارشاد‌القلوب، ص۲۷۲و۲۷۳.
23. ابن‌طاووس، ص۵۱۵۲.
24. طوسی، رجال، ص۹۶و۱۰۵.
25. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰.
26. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰و۸۱؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۲؛ ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد