عصراسلام: نگاه مردم ایران به ناصرالدین شاه در زمان خودش ، پادشاهی محبوب و مشروع بود ، کسی در جایگاهش به عنوان شاه و سلطان قانونی و مشروع کشور ، شک و تردیدی نداشت و مردم عموما او را دوست داشتند از همین رو بدون هیچ گونه امریه دولتی، از سوی مردم لقب شاه شهید یافت، حتی قاتل او هم به نوعی به محسناتش معترف بود، اما برای سلب مشروعیت سلطنت قاجاریه، ناصرالدین شاه در نوک پیکان حملات بعدی قرار می گیرد.
بابیها، مشروطه خواهان رادیکال، سوسیالیستها و بعد هم مبلغان رژیم پهلوی و …. تصویر جدیدی از ناصرالدین شاه ارایه داده و با حرارت به خورد مردم می دهند، شاهی عیاش که کاری نداشت جز هوسبازی و زندگی در حرمسرا، تا جایی پیش رفتند که در ذهن مردم جا انداختند که ناصرالدین شاه، یک تکه از خاک مملکت را می فروخته و در ازایش زنی را به حرمسرا میاورده، اما این تصویر سازی در سالیان اخیر مورد تردید قرار گرفته است.
تصویر جدیدی از ناصرالدین شاه به وسیله مورخان و محققان بی طرف ارایه می گردد. شاهی متجدد، ایران دوست و اهل هنر، شاه عکاس و نقاش و شاعر، سنتیها و مذهبیون با اشعارش درباره حماسه کربلا، همدردی میکنند، متجددین از سوغاتهای فرنگاش میگویند و مورخان از ایران دوستی و ایرانمداری اش. اما در این یادداشت ما از منظری دیگر به شاه نگاه میکنیم. میخواهیم ببینیم عمده ترین میراث شاه ۵۰ ساله ایران، شاهی که او را شهید و نقاش و عکاس و عیاش و صاحبقران خوانده اند، چه بوده است؟
۱. وحدت ملی
بزرگترین میراث ناصرالدین شاه برای ایران، ملت سازی بوده است. ناصرالدین شاه بر مبنای هویت دیرپا و کهن ایرانی، از ایرانیان یک ملت واحد و برابر ساخت. بله پیش از ناصرالدین شاه هم ایرانیان در همه جای این سرزمین خود را ایرانی می دانستند و حس میهنی ایرانیان صدها و هزاران سال پیش از وی نیز نیرومند بوده است. اما ناصرالدین شاه، با ایجاد برابری حقوقی میان ایرانیان ، زیر بنای ساخت یک ملت مدرن را فراهم کرد. دو اقدام بزرگ ناصرالدین شاه در این راستا، فرمان لغو جزیه و منع سب خلفا و عمر کشون بوده، جالب است که ناصرالدین شاه خود در خلوت عمر کشون برگزار می کرده اما از باب مصلحت و حرمت اتباع سنی مذهبش، عمر کشون را ممنوع کرد ، با فرمان لغو جزیه ، نه تنها زرتشتیان بلکه همه ایرانیان غیر مسلمان را برای نخستین بار منزلت و مقام شهروندی برابر بخشید. مخبرالسلطنه هدایت سالها بعد در نقد نطق رضاشاه در افتتاح مجلس درباره ادعای رفع خرافات مذهبی در عصر پهلوی می نویسد:
اگر منظور از (خرافات) سخنهای بین سنی و شیعه است، هنر ناصرالدین شاه بود، اما در این دوره ندانستم کدام خرافات از میان رفت ، خاطرات و خطرات ص ۴۰۴.
۲.یکپارچگی سرزمینی
درست است که در عهد ناصرالدین شاه ، با زور و تحمیل روس و انگلیس، عهدنامههای آخال و پاریس به ایران تحمیل گردید ، حق تاریخی سیادت ایران بر افغانستان و هرات از میان رفت و مرو و آخال از ایران تجزیه شدند ودر مرز بندی سیستان و بلوچستان هم ایران متضرر شد ، اما این مناطق عمدتا پیش از ناصرالدین شاه دهها سال بود که ذر تصرف ایران نبود و تقریبا حکایتی شبیه وضعیت بحرین در عصر محمدرضاشاه داشت، هرات از پس قتل نادرشاه در طول ۱۱۰ سال هیچ گاه در تصرف مستقیم دولت مرکزی ایران نبود و مرو هم که از حدود سال ۱۲۰۰ قمری و عصر شاهرخ شاه افشار به اشغال ترکمن ها درآمده بود.
ناصرالدین شاه با وجود شکست از انگلیس و پذیرش عهدنامه های تلخ پاریس و آخال، حاکمیت دولت مرکزی را بر مناطق بسیار مهمی از ایران اعمال کرد. جالب است که رضاشاه را به واسطه برانداختن شیخ خزعل که یک حاکم خودسر محلی بود، ناجی خوزستان می شمارند، اما ناصرالدین شاه را که حاکمیت سلطان بیگانه مسقط بر دو بندر بزرگ و حساس بندر عباس و چابهار را برانداخت، سانسور کرده و به کلی نادیده می گیرند. حاکمیت ایران بر سیستان و بلوچستان و هرمزگان و در نتیجه ساحل شمالی خلیج فارس و دریای عمان، دستاورد بزرگ و تاریخی ناصرالدین شاه است ، او بود که به رغم اعتراض انگلیسها، مسقطیها را از چابهار و بندر عباس پس از جنگهای سخت، اخراج کرد و به حکومت خودمختار سلاطین کیانی در سیستان وقواسم در بندر لنگه پایان داد. افزون بر این نیروی دریایی ایجاد کرد و جزیره سیری را تصرف کرد و حتی نقشه ای از انگلیس ها اخذ کرد که اقرار به حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه بود .
۳. بنیانهای مشروطیت
ناصرالدین شاه با برجسته ساختن مفهوم شهروندی، در واقع بنیان های مشروطیت را ایجاد کرد، فرمان آزادی و امنیت شخصی ، فرمان منع شکنجه و فرمان آزادی جا به جا شدن کشاورزان از جمله مهمترین فرمان هایی بودند که به معنای احترام به جان و مال و مصونیت آزادی شهروندان ایران بود ، در کنار این اقدامات، تدوین نظامنامههای دولتی، تصویب نخستین قوانین هم چون کتابچه کنت و ایجاد سازمانهای اداری جدید، همگی مقدمات مشروطیت بودند که ناصرالدین شاه پیشگام آنان بود.
۴. توسعه اقتصادی ایران
راه سازی گسترده، پرورش انواع تخم گیاهان و بذرهای گوناگون کشاورزی ، ساخت بنادر ، توسعه شهرها و مدرن سازی تهران و تبریز٫ قزوین، ایجاد هتلهای مدرن، بیمارستان ها و تیاتر و …. همگی نمونههایی از تحولات بزرگ ایران عصر ناصری بودند.
۵. اقتدار دولت مرکزی
عکس برداری از کل کشور، سیم کشی تلگراف در اقصی نقاط ایران که ارتباط میان پایتخت با سرتاسر ایران را به سرعت میسر میساخت و ایجاد نظمیه و ژاندرمری و پاسگاههای مرزی، موجب شد که اوامر دولت بدون درنگ در سرتاسر قلمرو ایران اجرا گردید، موضوعی که تحولی اساسی در دولتمداری ایرانی بود.
۶. فرهنگ و هنر و آموزش
در این باره در سالهای اخیر بیشتر گفته شده است اما باز باید اشاره کرد که آخرین هنرمندان بزرگ ایران یادگاران عصر ناصری هستند از کمال الملک بگیر تا میرزا رضا کلهر.
محمدعلی بهمنی قاجار