در پاسخ به پرسش فوق به بررسی آرا و اندیشه های میشل فوکو درباره انقلاب اسلامی می پردازیم:
پاول میشل فوکو در سال 1926م. در فرانسه به دنیا آمد. در اثنای جنگ جهانی دوم، دوره دبیرستان را
گذراند و به تحصیل در رشته فلسفه پرداخت. از بدو ورود به دانشگاه، تحت تأثیر شخصیت
و دیدگاه «آلتوسر» کمونیست قرار گرفت و به همین علت، در سال 1950م. به عضویت حزب
کمونیست درآمد؛ ولی بعدها از آن جدا شد. وی همزمان با کار در یک بیمارستان روانی و
ترجمه کتاب، به تحصیل در دانشگاه «لیل» پرداخت. در این دانشگاه، رساله دکتری خود را
نوشت و در سال 1961م. آن را تحت عنوان «دیوانگی و تمدن» به چاپ رساند. فوکو در سال
های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با ژان پل سارتر، نامه ها و اعلامیه های تندی را
علیه شاه صادر کرد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، به درخواست روزنامه «کوریر
دلاسرا»، دو بار به ایران آمد و یک بار هم با امام خمینی در نوفل لوشاتو ملاقات
کرد. او در مدت اقامتش در ایران، مقالات «ارتش، زمانی که می لرزد»، «شاه صد سال دیر
آمده است»، «تهران، دین بر ضد شاه»، «ایرانی ها چه رؤیایی در سر دارند»، «شورش با
دست خالی»، «آزمون مخالفان»، «شورش ایران، روی نوار ضبطصوت پخش می شود» و «رهبر
اسطوره ای شورش ایران» را به رشته تحریر درآورد.
اصول نظریه فوکو
میشل فوکو، انقلاب اسلامی را نویدبخش ظهور گفتمان سیاسی و عرفانی جدیدی می دانست که از دل آموزه های
مذهبی، سر برآورده است؛ آموزه هایی که طی قرون متمادی در پس لایه های غبار خرافه،
ارتجاع و فراموشی، مدفون شده بود. از این رو، باید نظریه فوکو درباره انقلاب اسلامی
را بر پایه تحلیل وی از سه مقوله تاریخ، قدرت و مدرنیسم.
تاریخ انقلاب 1979م.
ایران، گسلی است که تاریخ را به قبل و بعد از خود تقسیم کرده است؛ از این رو، آغازی
نو به شمار می آید. این انقلاب، همان حرکت پویا و تکان دهنده ای است که حد و مرزهای
سنتی حاکم بر تاریخ را پشت سر نهاده، تغییراتی بنیادین را پایه گذاری کرده است و
گفتمانی را به میان آورد که با گفتمان های قبل از آن، متفاوت است.
قدرت
اراده جمعی، مظهر
قدرت مردم ایران است؛ قدرتی که می توان آن را اسطوره سیاسی نامید. در انقلاب اسلامی
ایران، اراده جمعی ملت ایران به روشنی متجلی شده است؛ اراده ای که یک موضوع، یک
مقصد و یک هدف بیشتر نداشت و آن هم اسلام است. همین اراده جمعی، ارتش ایران را که
یکی از قوی ترین و مجهزترین ارتش های دنیا بود و می توانست سرنوشت هر جنگی را در
خاورمیانه دگرگون کند، زمین گیر کرد.
مدرنیسم
در حرکت و جنبش
مردمی ایران از سال 1355 تا 1357، اثری از مبارزه طبقاتی و جبهه بندی های اجتماعی
وجود نداشت و نشانی از یک حرکت سیاسی و یا اقدام انقلابی یک طبقه پیشرو، به چشم نمی
خورد. در این انقلاب، طبقه ای خاص، حزبی معین و ایدئولوژی سیاسی غیرمذهبی مشخص،
دیده نمی شد و حتی در آن، از دسته ای خاص که پیشگامی انقلاب را برعهده بگیرد و همه
ملت را به داخل انقلاب بکشاند، یافت نمی شد.
علل اصلی انقلاب اسلامی از دیدگاه فوکو
فوکو با توجه به
سه مقوله تاریخ، قدرت و مدرنیسم، علل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی را این گونه
برشمرد:
1. کهنه پرستی شاه
علت اصلی جریان
براندازی شاه، ورشکستگی مدرنیسم بود. این پدیده، در ایران، امتحان خود را به خوبی
پس نداد و دورانش در ایران هم به سر آمد. از این رو، گروه ها و حتی عقب مانده ترین
آنها، در برابر نوسازی بی رحم شاهانه، به مخالفت پرداختند و مهم تر این که مردم نیز
بااین روند، مخالفت کردند؛ یعنی تلاش شاه برای تحمیل نوسازی غربی به زور فساد و
استبداد، با واکنش مردم مواجه شد. مردم در مقابل مدرنیسمی که صد سال قبل در غرب
شکست خورده بود و شاه می کوشید آن را در جامعه ایران به اجرا درآورد، مخالفت و
مقاومت کردند. لذا نمی توان گفت که خطاها و ناکامی های شاه، باعث شکست نوسازی و
مدرنیسم در ایران شد؛ بلکه مدرنیسم، یک پدیده شکست خورده بود؛ البته شاه، مخالفان
خود را به کهنه پرستی متهم می کرد؛ ولی کهنه پرست واقعی، شاه بود که یک پدیده قدیمی
شکست خورده را به کار گرفت.
2. موعود قیام گر
اعتقاد به امام
زمان علیه السلام، یکی از ویژگی های تشیع و عاملی مهم در براندازی شاه بود؛ زیرا
بیش از 90 درصد جامعه شیعه ایرانی، منتظر بازگشت امام غایب خویشند و تحصیل وضع
مطلوب را برای فراهم آوری زمینه ظهورش، حتمی و ضروری می دانند. اعتقاد به امام زمان
علیه الاسلام، موتور متحرک هیجانات اجتماعی شیعه را همواره روشن نگاه داشته، انتظار
فرج، مردم را در حالت آمادگی دائم قرار داده است. انعکاس نور بیدارگر حقیقت وجود
امام زمان علیه الاسلام بر دل مردم شیفته وی، موجب شد که آنان بکوشند تا زمینه های
بازگشتش را فراهم کنند. این، همانی است که شیعه را در برابر قدرت مستبد، در نوعی بی
قراری مداوم قرار داده، شوری را می آفریند که هم سیاسی و هم دینی است و حاصل آن، در
هم شکستن هر قدرت و حکومتی است که سد راهش می شود یا با آن به مخالفت برمی خیزد.
3. روحانیت انقلابی
روحانیت شیعه،
رهبران طبیعی مردم در انقلاب 1357ش. بودند. آنها بر خلاف پادشاهان، بدون کمترین
هزینه ای، فرمانروایی واقعی جامعه را در دست گرفتند. روحانیون توانستند با زبانی
ساده و گویا، لایه های مختلف مردم را بسیج کنند و از هزاران ناخرسندی مردم نسبت به
رژیم و از فقر و بینوایی و سرخوردگی آنان، علیه شاه استفاده کنند. آنها اسلام را به
عنوان یک نیروی سیاسی و به شکل مسئله ای ضروری برای عصر حاضر و آینده درآوردند.
ترسیم اسلام به این شکل، حتی آنانی را که مذهبی نبودند و به هیچ فرد و حزبی اعتماد
نداشتند، ولی در پی برانداختن رژیمی دیکتاتور بودند، به حمایت از روحانیت و مرجعیت
شیعی کشانید؛ البته روحانیت و مرجعیتی که انقلابی بودند.
4.
اراده جمعی
اراده جمعی،
ابزاری نظری و پدیده ای کلی است که چون خدا یا روح، غیرقابل رؤیت است؛ ولی در تهران
و در سراسر سال 1357ش.، همه جهان با اراده جمعی یک ملت آشنا شدند. این اراده جمعی،
در ایران، هدف معینی داشت و آن، واژگون سازی رژیم پهلوی بود. اراده جمعی مردم، آن
چنان قوی تبلور یافت که حتی کمونیست ها نیز به صف ملت پیوسته، روی تابلوی خواسته
هایشان با حروف درشت، می نوشتند: «حکومت اسلامی». ویژگی مشخص اراده جمعی در ایران،
این بود که اکثر ملت ایران، در برابر قدرت سیاسی و مسلح حاکم، صف کشیدند و توانستند
با دستان خالی، به مقابله با یک حکومت مجهز برخیزند؛ حکومتی که خشونت و شکنجه را
جایگزین مدارا کرده بود و از حمایت نظامی و معنوی قدرت های بزرگ و نیز از سلاح
کارآی نفت، برخوردار بود.
5. اسلام شیعی
اراده جمعی مردم
ایران که به تغییر هیئت حاکمه پهلوی و دگرگون سازی زندگی اجتماعی انجامید، ریشه در
اسلام شیعی داشت. این مذهب، یک نیرو و توان انقلابی، برای تحرک و پویایی در تمام
زندگی آنان ایجاد می کرد. نقش مذهب در همین حد خلاصه نمی شد؛ بلکه نقش فعال و اساسی
آن، روشن نگه داشتن شعله های قیام بود. این ویژگی، نشان می داد که برخلاف تصور
مارکس، دین، نه تنها افیون ملت نبود، بلکه وسیله ای برای تحرک و پویایی بود. مذهب
شیعی در ایران، آیین و فرهنگی است که توانایی ایجاد جبهه ای واحد علیه حکومت و دفاع
از حیات و هستی خویش را دارا می باشد. شیعه که در طول تاریخ، به مبارزه علیه ظلم و
ستم پرداخته بود، این بار، آن چنان ملت ایران را در مقابل رژیم شاه به صحنه آورد که
مردم حاضر شدند حیات خود را در طبق اخلاص بنهند، تا بلکه به قیمت جان خود هم که
شده، آینده کشور و ملت را تضمین کنند.
6. رهبر اسطوره ای
در شرایطی که
گفتمان های متعددی مطرح بود، تنها گفتمان امام خمینی به گفتمان مسلط تبدیل و بقیه
آنها به حاشیه رانده شد. علت جذابیت گفتمان امام، این بود که به مبارزه
ضدامپریالیستی می پرداخت و برخواسته های مردم تهیدست و پابرهنه، تأکید می کرد. وی،
جامعه ای عاری از سلسله مراتب اشرافی را نوید می داد و بر اهمیت کار به جای سرمایه،
پای می فشرد؛ مالکیت عمومی را بر مالکیت خصوصی برتری می بخشید و بر آزادی و
استقلال، اصرار می ورزید؛ حقوق انسان ها را محترم می شمرد و در جهت رهایی تمام ملت
از قید و بندهای طاغوتی، حرکت می کرد. این ویژگی ها، گفتمان امام خمینی را به
گفتمانی مترقی، کاربردی و بومی تبدیل کرد و باعث شد که هیچ رئیس دولت و هیچ رهبری
نتواند ادعا کند که مانند خمینی، از محبوبیت برخوردار است.
7. مراسم عزاداری
گردآمدن در مراسم
عزاداری سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام، قدرتی عظیم به مردم می داد وآن را به
صورت یکی از صحنه های نمایش قدرت مردم ایران درمی آورد. امام خمینی نیز محرم و صفر
را عامل و وسیله ای برای پیشبرد قیام علیه رژیم پهلوی می دانست. حتی یکی از مشاوران
هیئت حاکمه آمریکا گفته بود که اگر در محرم و صفر 1357ش. مقاومت کنیم و بتوانیم شاه
را در این دو ماه بر سر قدرت نگه داریم، همه چیز را می توان نجات داد.
قدرت مراسم
عزاداری در جمع آوری و به حرکت درآوردن مردم، به حدی بود که حتی قشرهای نه چندان
مذهبی را به خیابان ها می کشاند. عزاداری در گستره ای وسیع، در سراسر ایران به پا
می شد و این عامل، توانست همه مردم را در سراسر کشور، به قیام علیه استبداد
شاهنشاهی برانگیزد.
8. حکومت اسلامی
یکی از مهم ترین
انگیزه های قیام مردمی، میل به استقرار حکومت اسلامی بود. حکومت اسلامی، از یک سو
به آنان، ساختار سنتی – اسلامی و نقشی دائمی در زندگی سیاسی – اجتماعی عطا می کرد و
از طرف دیگر، این امکان را فراهم می کرد تا آنها بتوانند معنویت را در زندگی سیاسی
– اجتماعی خود وارد کنند.
به این طریق، آنان
از یک دوره تقریباً طولانی که اجازه عمل آشکار به احکام اسلامی را به طور واقعی
نداشتند، رهایی می یافتند. از این رو، حکومت اسلامی در نزد آنان، یک ایده آل و
آرمان قلبی و تاریخی بود و تجلی و تبلور حکومت پیامبر صلی اللَّه علیه وآله و علی
علیه السلام به شمار می آمد.
9. ارتش پهلوی
تحلیل فوکو از
وضعیت ارتش پهلوی، تلاشی است برای نمایاندن چهره واقعی قدرت رژیم شاه که همان چهره
سخت افزاری، فیزیکی و آشکار قدرت است. ایران پهلوی، پنجمین ارتش جهان را داشت و از
سه دلار درآمد کشور، یک دلارش خرج ارتش می شد؛ اما واقعیت آن بود که تنها با بودجه،
تجهیزات، هواپیماهای شکاری و یک ارتش قوی، قدرت ساخته نمی شود. این ارتش، همواره از
حاکم و شاه محافظت می کرد و در کنار سربازان بیگانه (مستشاران آمریکایی) قرار داشت.
با این وضعیت، ارتش، فاقد نیروی مداخله گر به نفع شاه بود. اگر چه شاه بدون ارتش
نمی توانست بر سر تخت بماند، ولی ارتش نیز خودش تهدیدی علیه شاه بود.
10. فساد دربار
ناگهان امتیازی به
یکی از خویشاوندان شاه و یا درآمد معینی به یکی از نورچشمی ها واگذار می شد، بازار
مسکن در دست یکی از برادرهای شاه بود؛ مواد مخدر، در دست خواهر دوقلوی شاه قرار
داشت و… قدرت پهلوی، قدرتی بود که از طریق چنگ انداختن بر روی دارایی های جامعه و
مستقل از کنش و واکنش ملت، تداوم پیدا می کرد. فوکو می گوید: شاه با حمایت بیگانه
به قدرت رسید و در مدتی کوتاه، با غنایم جنگی، یعنی مصادره برخی از گنجینه های
فئودالی و سپس تصاحب زمین های پهناور در کنار دریای خزر، جزء اصلی اقتصاد کشور شد؛
پدیده ای که مردم را خوش نیامد و با آن به مبارزه برخاستند.
نتیجه:
نتیجه ای که از
اصول دهگانه فوق درمی یابیم، این است که وجه مشترک در بین همه آنها، مردم مسلمان
است؛ یعنی در واقع، ثقل گفتمان فوکو درباره انقلاب، بر ایده مردم عادی متمرکز بود؛
نه ایده روشنفکران. با چنین رویکردی، فوکو بر آن بود تا تحلیل خود را بر پایه
اندیشه مردم و اتفاقات قرار دهد. اندیشه هایی که در پهنه زمین وجود دارند، بسیار
بیش از آن چیزی هستند که روشنفکران، امکان تصور آنها را داشته باشند و این ایده ها،
فعال تر، قوی تر و پرشورترین از آن هستند که سیاست مداران قادر به درک آنان باشند.
برای فوکو، جای تردید نبود که اندیشه مردم در صحنه کنش، همان اسلام است که به یک
آگاهی ملی حقیقی و به یک منبع تهییج کننده و تغییر دهنده، مبدل شده است.
آن چه مسلم است،
این است که فوکو در مطالعه، بررسی و تحلیل انقلاب اسلامی ایران، از واقع گرایانه
ترین روش ها در تحلیل مسائل و پدیده های اجتماعی بهره می گیرد. فوکوی فرانسوی که
دارای تربیت، ذهنیت و فرهنگ غربی در شخصیت و تفکر است، به هنگام مطالعه انقلاب
اسلامی ایران، فردی خالی شده از پیش داوری ها و تهی گشته از خودِ شکل گرفته در غرب
است و به همین جهت است که در میان انبوه کسانی که در همان زمان و از همان سرزمین،
به سراغ انقلاب اسلامی می آیند، او تحلیلی بسیار متفاوت ارائه می کند.
فوکو از ارائه و
اعلان آن چه در انقلاب اسلامی ایران یافته است، ابایی ندارد و به همین دلیل، حملات
هم کیشانش علیه او، تند و سخت است. با وجود منزوی شدن وی از سوی جهان الحادی معنویت
گریز، او یک قدم هم عقب نشینی نکرد. اتهام او، طرفداری از انقلاب اسلامی ایران،
مذهبیون و آیةاللَّه ها در ایران بوده است؛ در حالی که آن چه فوکو از آن طرفداری می
کرد، مصداق عینی یافته های نظری خودش بود که در انقلاب اسلامی ایران تجسم یافته،
آشکار شده بود و فوکو توانسته بود با روش های علمی نوین، آنها را کشف نماید. فوکو
نمی توانست خود و یافته هایش را انکار کند.
فوکو در انقلاب
اسلامی ایران، تولد و ظهور نوعی از حکومت و تقسیم قدرت را یافت که غرب از رنسانس به
بعد، آن را فراموش کرده است. این پدیده نوظهور در دامن اسلام، همانی است که مسیحیت
از زمان بحران های بزرگ قرون وسطی به بعد، فراموشش کرده است. به نظر فوکو، آن چه
انقلاب اسلامی ایران به جهانیان عرضه کرده است، در عین نو بودنش، بسیار قدیمی است.
فوکو، معنویت
گرایی سیاسی انقلاب اسلامی ایران را در زمره منطق بازگشت به ارزش های باستانی، دسته
بندی نمی کند. به اعتقاد او، این معنویت گرایی سیاسی، به عنوان محور و قطب اصلی
انقلاب اسلامی ایران، بیش از آن چه ناظر بر گذشته و بازگشت به ارزش های کهن باشد،
درصدد ارائه تعریف جدیدی از عقلانیت سیاسی است؛ عقلانیتی که در آن، معنویت، سهم و
جایگاه عظیمی دارد و این، همان ویژگی اختصاصی انقلاب اسلامی ایران است. این همان
چیزی است که انقلاب ایران را از سایر انقلاب ها متمایز نموده، آن را به الگوی جدیدی
تبدیل کرده است.
منابع:
1. جعفر خوش
روزاده، فوکو و انقلاب اسلامی، (www.bashgah.net).
2. محمدباقر
خرمشاد، فوکو، انقلاب اسلامی و معنویت گرایی در سیاست، پژوهشنامه متین، شماره 1.
3. میشل فوکو و
انقلاب ایران، تأثیرات انقلاب ایران و امام بر اندیشه پست مدرنیسم، نشریه آبادی،
شماره 13.
4. نقدی بر اندیشه
های میشل فوکو در خصوص تحلیل انقلاب ایران، نشریه سرمایه، شماره 11.
5. محمدرضا تاجیک،
میشل فوکو، انقلاب اسلامی، روزنامه کیهان هوایی، 16 مهر 1380.
6. میشل فوکو،
ایران روح یک جهان بی روح و 9 مقاله دیگر، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، ج 2،
نشر نی، تهران، 1380.
7. میشل فوکو،
ایرانیان چه رؤیایی در سر دارند، ترجمه حسین معصومی همدانی، هرمس، تهران، 1377.
8. علی ذوعلم،
جرعه جاری، پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1377.
سایر توضیحات:
نظریه مذهب و جامعیت اسلام گروهی از محققان ، واقع بینانه به عامل « مذهب و جامعیت اسلام» در مواجهه با حکومت های استبدادی و توانایی آن در رهبری ، گسترش بیداری و روحیه انقلابی و بسیج نهضت های اصیل مردمی توجه داده و ضمن پذیرش دخالت عوامل مختلف در تکوین انقلاب اسلامی، « اسلام خواهی مردم و اسلام زدایی شاه » را عامل اصلی آن می دانند.[35] از این منظر «علت اصلی و اساس قیام مردم این بود که شاه نسبت به نابودی ارزشهای مسلط جامعه آنها که از مذهب و آئین آنها سرچشمه گرفته بود، قیام کرده و به همین دلیل بود که با جریحه دار شدن احساسات مذهبی امت مسلمان ایران، دیگر مجالی برای صبر و تحمل و شکیبایی در مقابل سایر ناملایمات اجتماعی و اقتصادی وجود نداشت » .[36] و اموری مانند حذف قید اسلام و قسم به قرآن در شرایط کاندیداهای انجمن های ایالتی و ولایتی، مخالفت با روحانیت و تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی، مظاهر سیاست اسلام زدایی شاه به شمار می آید.[37] از سوی دیگر این تئوری بر جامعیت اسلام و نقش تعالیم اسلام را در پیدایش انقلاب اسلامی ایران تاکید می نماید. چنین تفسیری از دین اسلام و تبیین ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن مهمترین تلاش علمی اندیشوران و متفکران معاصر همچون علامه طباطبایی، شهید مطهری و دکتر شریعتی بود که منشا شکل گیری انقلاب اسلامی ایران شد.[38] استاد شهید مطهری در تحلیل انقلاب اسلامی با اشاره به دیدگاههای متفاوت در این زمینه چنین می فرماید: «در کنار این نظرات، نظر دیگری وجود دارد که خود ما نیز موافق آن هستیم، انقلاب ایران به اعتراف بسیاری یک انقلاب مخصوص به خود است یعنی برای آن نظیری در دنیا نمی توان پیدا کرد… از نظر ما این انقلاب، اسلامی بوده است. راز موفقیت نهضت ما در این بوده است که نه تنها به عامل معنویت تکیه داشته بلکه دو عامل دیگر – مادی و سیاسی- را نیز با اسلامی کردن محتوای آنها در خود قرار داده است ، فی المثل، مبارزه برای پر کردن شکافهای طبقاتی، از تعالیم اسلامی محسوب می شود، اما این مبارزه با معنویتی عمیق توام و همراه است.از سوی دیگر روح آزادی خواهی و حریت در تمام دستورات اسلامی به چشم می خورد. … انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدف آن اسلام و ارزشهای اسلامی است و انقلاب و مبارزه صرفا برای برقراری ارزشهای اسلامی انجام می گیرد.»[39] ایشان چهار عامل اصلی انقلاب اسلامی را این گونه بیان می نمایند: » خیانت های شاه و پدرش طی پنجاه سال ، به بن بست رسیدن مکاتب کاپیتالیم غربی و سوسیالیسم شرقی و مایوس شدن نسل جوان از این مکاتب ، معرفی و ارائه چهره جذاب و زیبای اسلام توسط نویسندگان و محققان حوزوی و دانشگاهی از دهه 1320 به این طرف و بالآخره روحانیت شیعه نسل سرخورده از مکاتب شرقی و غربی را در دامن اسلام جمع کرده و آنان را همانند سیلی بنیان کن متوجه رژیم شاه کرده است . »[40] از دیدگاه فوکو «اسلام شیعی» به عنوان تنها عنصری است که به انقلابیون، نیرویی مقاومت ناپذیر در مقابل رژیم شاه بخشیده است : «سرنوشت عجیبی دارد ایران؛ در صبحدم تاریخ، این کشور دولت و سازمان اداری را پدید آورد. بعدها نسخه آن را به اسلام سپرد و مقامات ایرانی در سمت دیوانی به خدمت امپراطوری های عربی در آمدند. امّا در ایران از همین اسلام مذهبی بیرون آمده است که در طول قرنها، به هر چیزی که می تواند از اعماق وجود یک ملت ـ با قدرت دولت ـ دربیفتد، نیرویی مقاومت ناپذیر بخشیده است.»[41] بر این اساس مفهوم « معنویت گرایی سیاسی» قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می دهد به نظر وی، روح انقلاب اسلامی در این حقیقت یافت می شود که ایرانی ها از خلال انقلاب خود در جستجوی ایجاد تحول و تغییر در خویش بودند. هدف اصلی آن ها ایجاد یک تحول بنیادین در وجود فردی و اجتماعی، حیات اجتماعی و سیاسی و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود و آنان راه اصلاح را در اسلام یافتند. اسلام برای آنان هم دوای درد فردی و هم درمان بیماری ها و نواقص جمعی بود. [42] [37] – رک: سیدحمید روحانى، نهضت امام خمینى (ره ) تهران : مرکز اسناد انقلاب اسامی ، ، ج 3، صص 1011 ـ 839 . [38] – ر.ک : اسلام جامع نگر و انقلاب اسلامی ایران، عبد الحسین خسرو پناه ، جرعه جارى ، گردآورنده: على ذو علم ، تهران : پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1377 ، ص 40 [39] – مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامى، تهران : صدرا ، صص 41- 42. [40] – مرتضی مطهری ، نهضت های اسلامی در صدساله اخیر ، تهران : صدرا ، صص 65-66 . [41] – جعفر خوشروزاده ، میشل فوکو و انقلاب اسلامى؛ رویکردى فرهنگى از منظر چهره هاى قدرت ، اندیشه انقلاب اسلامى ، شماره 7 و 8 . [42] – میشل فوکو، ایرانى ها چه رؤیایى در سر دارند؟ ، ترجمه حسین معصومى همدانى، ص 64 ؛ انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، پیشین ، ص 149 .
پاول میشل فوکو در سال 1926م. در فرانسه به دنیا آمد. در اثنای جنگ جهانی دوم، دوره دبیرستان را
گذراند و به تحصیل در رشته فلسفه پرداخت. از بدو ورود به دانشگاه، تحت تأثیر شخصیت
و دیدگاه «آلتوسر» کمونیست قرار گرفت و به همین علت، در سال 1950م. به عضویت حزب
کمونیست درآمد؛ ولی بعدها از آن جدا شد. وی همزمان با کار در یک بیمارستان روانی و
ترجمه کتاب، به تحصیل در دانشگاه «لیل» پرداخت. در این دانشگاه، رساله دکتری خود را
نوشت و در سال 1961م. آن را تحت عنوان «دیوانگی و تمدن» به چاپ رساند. فوکو در سال
های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با ژان پل سارتر، نامه ها و اعلامیه های تندی را
علیه شاه صادر کرد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، به درخواست روزنامه «کوریر
دلاسرا»، دو بار به ایران آمد و یک بار هم با امام خمینی در نوفل لوشاتو ملاقات
کرد. او در مدت اقامتش در ایران، مقالات «ارتش، زمانی که می لرزد»، «شاه صد سال دیر
آمده است»، «تهران، دین بر ضد شاه»، «ایرانی ها چه رؤیایی در سر دارند»، «شورش با
دست خالی»، «آزمون مخالفان»، «شورش ایران، روی نوار ضبطصوت پخش می شود» و «رهبر
اسطوره ای شورش ایران» را به رشته تحریر درآورد.
اصول نظریه فوکو
میشل فوکو، انقلاب اسلامی را نویدبخش ظهور گفتمان سیاسی و عرفانی جدیدی می دانست که از دل آموزه های
مذهبی، سر برآورده است؛ آموزه هایی که طی قرون متمادی در پس لایه های غبار خرافه،
ارتجاع و فراموشی، مدفون شده بود. از این رو، باید نظریه فوکو درباره انقلاب اسلامی
را بر پایه تحلیل وی از سه مقوله تاریخ، قدرت و مدرنیسم.
تاریخ انقلاب 1979م.
ایران، گسلی است که تاریخ را به قبل و بعد از خود تقسیم کرده است؛ از این رو، آغازی
نو به شمار می آید. این انقلاب، همان حرکت پویا و تکان دهنده ای است که حد و مرزهای
سنتی حاکم بر تاریخ را پشت سر نهاده، تغییراتی بنیادین را پایه گذاری کرده است و
گفتمانی را به میان آورد که با گفتمان های قبل از آن، متفاوت است.
قدرت
اراده جمعی، مظهر
قدرت مردم ایران است؛ قدرتی که می توان آن را اسطوره سیاسی نامید. در انقلاب اسلامی
ایران، اراده جمعی ملت ایران به روشنی متجلی شده است؛ اراده ای که یک موضوع، یک
مقصد و یک هدف بیشتر نداشت و آن هم اسلام است. همین اراده جمعی، ارتش ایران را که
یکی از قوی ترین و مجهزترین ارتش های دنیا بود و می توانست سرنوشت هر جنگی را در
خاورمیانه دگرگون کند، زمین گیر کرد.
مدرنیسم
در حرکت و جنبش
مردمی ایران از سال 1355 تا 1357، اثری از مبارزه طبقاتی و جبهه بندی های اجتماعی
وجود نداشت و نشانی از یک حرکت سیاسی و یا اقدام انقلابی یک طبقه پیشرو، به چشم نمی
خورد. در این انقلاب، طبقه ای خاص، حزبی معین و ایدئولوژی سیاسی غیرمذهبی مشخص،
دیده نمی شد و حتی در آن، از دسته ای خاص که پیشگامی انقلاب را برعهده بگیرد و همه
ملت را به داخل انقلاب بکشاند، یافت نمی شد.
علل اصلی انقلاب اسلامی از دیدگاه فوکو
فوکو با توجه به
سه مقوله تاریخ، قدرت و مدرنیسم، علل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی را این گونه
برشمرد:
1. کهنه پرستی شاه
علت اصلی جریان
براندازی شاه، ورشکستگی مدرنیسم بود. این پدیده، در ایران، امتحان خود را به خوبی
پس نداد و دورانش در ایران هم به سر آمد. از این رو، گروه ها و حتی عقب مانده ترین
آنها، در برابر نوسازی بی رحم شاهانه، به مخالفت پرداختند و مهم تر این که مردم نیز
بااین روند، مخالفت کردند؛ یعنی تلاش شاه برای تحمیل نوسازی غربی به زور فساد و
استبداد، با واکنش مردم مواجه شد. مردم در مقابل مدرنیسمی که صد سال قبل در غرب
شکست خورده بود و شاه می کوشید آن را در جامعه ایران به اجرا درآورد، مخالفت و
مقاومت کردند. لذا نمی توان گفت که خطاها و ناکامی های شاه، باعث شکست نوسازی و
مدرنیسم در ایران شد؛ بلکه مدرنیسم، یک پدیده شکست خورده بود؛ البته شاه، مخالفان
خود را به کهنه پرستی متهم می کرد؛ ولی کهنه پرست واقعی، شاه بود که یک پدیده قدیمی
شکست خورده را به کار گرفت.
2. موعود قیام گر
اعتقاد به امام
زمان علیه السلام، یکی از ویژگی های تشیع و عاملی مهم در براندازی شاه بود؛ زیرا
بیش از 90 درصد جامعه شیعه ایرانی، منتظر بازگشت امام غایب خویشند و تحصیل وضع
مطلوب را برای فراهم آوری زمینه ظهورش، حتمی و ضروری می دانند. اعتقاد به امام زمان
علیه الاسلام، موتور متحرک هیجانات اجتماعی شیعه را همواره روشن نگاه داشته، انتظار
فرج، مردم را در حالت آمادگی دائم قرار داده است. انعکاس نور بیدارگر حقیقت وجود
امام زمان علیه الاسلام بر دل مردم شیفته وی، موجب شد که آنان بکوشند تا زمینه های
بازگشتش را فراهم کنند. این، همانی است که شیعه را در برابر قدرت مستبد، در نوعی بی
قراری مداوم قرار داده، شوری را می آفریند که هم سیاسی و هم دینی است و حاصل آن، در
هم شکستن هر قدرت و حکومتی است که سد راهش می شود یا با آن به مخالفت برمی خیزد.
3. روحانیت انقلابی
روحانیت شیعه،
رهبران طبیعی مردم در انقلاب 1357ش. بودند. آنها بر خلاف پادشاهان، بدون کمترین
هزینه ای، فرمانروایی واقعی جامعه را در دست گرفتند. روحانیون توانستند با زبانی
ساده و گویا، لایه های مختلف مردم را بسیج کنند و از هزاران ناخرسندی مردم نسبت به
رژیم و از فقر و بینوایی و سرخوردگی آنان، علیه شاه استفاده کنند. آنها اسلام را به
عنوان یک نیروی سیاسی و به شکل مسئله ای ضروری برای عصر حاضر و آینده درآوردند.
ترسیم اسلام به این شکل، حتی آنانی را که مذهبی نبودند و به هیچ فرد و حزبی اعتماد
نداشتند، ولی در پی برانداختن رژیمی دیکتاتور بودند، به حمایت از روحانیت و مرجعیت
شیعی کشانید؛ البته روحانیت و مرجعیتی که انقلابی بودند.
4.
اراده جمعی
اراده جمعی،
ابزاری نظری و پدیده ای کلی است که چون خدا یا روح، غیرقابل رؤیت است؛ ولی در تهران
و در سراسر سال 1357ش.، همه جهان با اراده جمعی یک ملت آشنا شدند. این اراده جمعی،
در ایران، هدف معینی داشت و آن، واژگون سازی رژیم پهلوی بود. اراده جمعی مردم، آن
چنان قوی تبلور یافت که حتی کمونیست ها نیز به صف ملت پیوسته، روی تابلوی خواسته
هایشان با حروف درشت، می نوشتند: «حکومت اسلامی». ویژگی مشخص اراده جمعی در ایران،
این بود که اکثر ملت ایران، در برابر قدرت سیاسی و مسلح حاکم، صف کشیدند و توانستند
با دستان خالی، به مقابله با یک حکومت مجهز برخیزند؛ حکومتی که خشونت و شکنجه را
جایگزین مدارا کرده بود و از حمایت نظامی و معنوی قدرت های بزرگ و نیز از سلاح
کارآی نفت، برخوردار بود.
5. اسلام شیعی
اراده جمعی مردم
ایران که به تغییر هیئت حاکمه پهلوی و دگرگون سازی زندگی اجتماعی انجامید، ریشه در
اسلام شیعی داشت. این مذهب، یک نیرو و توان انقلابی، برای تحرک و پویایی در تمام
زندگی آنان ایجاد می کرد. نقش مذهب در همین حد خلاصه نمی شد؛ بلکه نقش فعال و اساسی
آن، روشن نگه داشتن شعله های قیام بود. این ویژگی، نشان می داد که برخلاف تصور
مارکس، دین، نه تنها افیون ملت نبود، بلکه وسیله ای برای تحرک و پویایی بود. مذهب
شیعی در ایران، آیین و فرهنگی است که توانایی ایجاد جبهه ای واحد علیه حکومت و دفاع
از حیات و هستی خویش را دارا می باشد. شیعه که در طول تاریخ، به مبارزه علیه ظلم و
ستم پرداخته بود، این بار، آن چنان ملت ایران را در مقابل رژیم شاه به صحنه آورد که
مردم حاضر شدند حیات خود را در طبق اخلاص بنهند، تا بلکه به قیمت جان خود هم که
شده، آینده کشور و ملت را تضمین کنند.
6. رهبر اسطوره ای
در شرایطی که
گفتمان های متعددی مطرح بود، تنها گفتمان امام خمینی به گفتمان مسلط تبدیل و بقیه
آنها به حاشیه رانده شد. علت جذابیت گفتمان امام، این بود که به مبارزه
ضدامپریالیستی می پرداخت و برخواسته های مردم تهیدست و پابرهنه، تأکید می کرد. وی،
جامعه ای عاری از سلسله مراتب اشرافی را نوید می داد و بر اهمیت کار به جای سرمایه،
پای می فشرد؛ مالکیت عمومی را بر مالکیت خصوصی برتری می بخشید و بر آزادی و
استقلال، اصرار می ورزید؛ حقوق انسان ها را محترم می شمرد و در جهت رهایی تمام ملت
از قید و بندهای طاغوتی، حرکت می کرد. این ویژگی ها، گفتمان امام خمینی را به
گفتمانی مترقی، کاربردی و بومی تبدیل کرد و باعث شد که هیچ رئیس دولت و هیچ رهبری
نتواند ادعا کند که مانند خمینی، از محبوبیت برخوردار است.
7. مراسم عزاداری
گردآمدن در مراسم
عزاداری سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام، قدرتی عظیم به مردم می داد وآن را به
صورت یکی از صحنه های نمایش قدرت مردم ایران درمی آورد. امام خمینی نیز محرم و صفر
را عامل و وسیله ای برای پیشبرد قیام علیه رژیم پهلوی می دانست. حتی یکی از مشاوران
هیئت حاکمه آمریکا گفته بود که اگر در محرم و صفر 1357ش. مقاومت کنیم و بتوانیم شاه
را در این دو ماه بر سر قدرت نگه داریم، همه چیز را می توان نجات داد.
قدرت مراسم
عزاداری در جمع آوری و به حرکت درآوردن مردم، به حدی بود که حتی قشرهای نه چندان
مذهبی را به خیابان ها می کشاند. عزاداری در گستره ای وسیع، در سراسر ایران به پا
می شد و این عامل، توانست همه مردم را در سراسر کشور، به قیام علیه استبداد
شاهنشاهی برانگیزد.
8. حکومت اسلامی
یکی از مهم ترین
انگیزه های قیام مردمی، میل به استقرار حکومت اسلامی بود. حکومت اسلامی، از یک سو
به آنان، ساختار سنتی – اسلامی و نقشی دائمی در زندگی سیاسی – اجتماعی عطا می کرد و
از طرف دیگر، این امکان را فراهم می کرد تا آنها بتوانند معنویت را در زندگی سیاسی
– اجتماعی خود وارد کنند.
به این طریق، آنان
از یک دوره تقریباً طولانی که اجازه عمل آشکار به احکام اسلامی را به طور واقعی
نداشتند، رهایی می یافتند. از این رو، حکومت اسلامی در نزد آنان، یک ایده آل و
آرمان قلبی و تاریخی بود و تجلی و تبلور حکومت پیامبر صلی اللَّه علیه وآله و علی
علیه السلام به شمار می آمد.
9. ارتش پهلوی
تحلیل فوکو از
وضعیت ارتش پهلوی، تلاشی است برای نمایاندن چهره واقعی قدرت رژیم شاه که همان چهره
سخت افزاری، فیزیکی و آشکار قدرت است. ایران پهلوی، پنجمین ارتش جهان را داشت و از
سه دلار درآمد کشور، یک دلارش خرج ارتش می شد؛ اما واقعیت آن بود که تنها با بودجه،
تجهیزات، هواپیماهای شکاری و یک ارتش قوی، قدرت ساخته نمی شود. این ارتش، همواره از
حاکم و شاه محافظت می کرد و در کنار سربازان بیگانه (مستشاران آمریکایی) قرار داشت.
با این وضعیت، ارتش، فاقد نیروی مداخله گر به نفع شاه بود. اگر چه شاه بدون ارتش
نمی توانست بر سر تخت بماند، ولی ارتش نیز خودش تهدیدی علیه شاه بود.
10. فساد دربار
ناگهان امتیازی به
یکی از خویشاوندان شاه و یا درآمد معینی به یکی از نورچشمی ها واگذار می شد، بازار
مسکن در دست یکی از برادرهای شاه بود؛ مواد مخدر، در دست خواهر دوقلوی شاه قرار
داشت و… قدرت پهلوی، قدرتی بود که از طریق چنگ انداختن بر روی دارایی های جامعه و
مستقل از کنش و واکنش ملت، تداوم پیدا می کرد. فوکو می گوید: شاه با حمایت بیگانه
به قدرت رسید و در مدتی کوتاه، با غنایم جنگی، یعنی مصادره برخی از گنجینه های
فئودالی و سپس تصاحب زمین های پهناور در کنار دریای خزر، جزء اصلی اقتصاد کشور شد؛
پدیده ای که مردم را خوش نیامد و با آن به مبارزه برخاستند.
نتیجه:
نتیجه ای که از
اصول دهگانه فوق درمی یابیم، این است که وجه مشترک در بین همه آنها، مردم مسلمان
است؛ یعنی در واقع، ثقل گفتمان فوکو درباره انقلاب، بر ایده مردم عادی متمرکز بود؛
نه ایده روشنفکران. با چنین رویکردی، فوکو بر آن بود تا تحلیل خود را بر پایه
اندیشه مردم و اتفاقات قرار دهد. اندیشه هایی که در پهنه زمین وجود دارند، بسیار
بیش از آن چیزی هستند که روشنفکران، امکان تصور آنها را داشته باشند و این ایده ها،
فعال تر، قوی تر و پرشورترین از آن هستند که سیاست مداران قادر به درک آنان باشند.
برای فوکو، جای تردید نبود که اندیشه مردم در صحنه کنش، همان اسلام است که به یک
آگاهی ملی حقیقی و به یک منبع تهییج کننده و تغییر دهنده، مبدل شده است.
آن چه مسلم است،
این است که فوکو در مطالعه، بررسی و تحلیل انقلاب اسلامی ایران، از واقع گرایانه
ترین روش ها در تحلیل مسائل و پدیده های اجتماعی بهره می گیرد. فوکوی فرانسوی که
دارای تربیت، ذهنیت و فرهنگ غربی در شخصیت و تفکر است، به هنگام مطالعه انقلاب
اسلامی ایران، فردی خالی شده از پیش داوری ها و تهی گشته از خودِ شکل گرفته در غرب
است و به همین جهت است که در میان انبوه کسانی که در همان زمان و از همان سرزمین،
به سراغ انقلاب اسلامی می آیند، او تحلیلی بسیار متفاوت ارائه می کند.
فوکو از ارائه و
اعلان آن چه در انقلاب اسلامی ایران یافته است، ابایی ندارد و به همین دلیل، حملات
هم کیشانش علیه او، تند و سخت است. با وجود منزوی شدن وی از سوی جهان الحادی معنویت
گریز، او یک قدم هم عقب نشینی نکرد. اتهام او، طرفداری از انقلاب اسلامی ایران،
مذهبیون و آیةاللَّه ها در ایران بوده است؛ در حالی که آن چه فوکو از آن طرفداری می
کرد، مصداق عینی یافته های نظری خودش بود که در انقلاب اسلامی ایران تجسم یافته،
آشکار شده بود و فوکو توانسته بود با روش های علمی نوین، آنها را کشف نماید. فوکو
نمی توانست خود و یافته هایش را انکار کند.
فوکو در انقلاب
اسلامی ایران، تولد و ظهور نوعی از حکومت و تقسیم قدرت را یافت که غرب از رنسانس به
بعد، آن را فراموش کرده است. این پدیده نوظهور در دامن اسلام، همانی است که مسیحیت
از زمان بحران های بزرگ قرون وسطی به بعد، فراموشش کرده است. به نظر فوکو، آن چه
انقلاب اسلامی ایران به جهانیان عرضه کرده است، در عین نو بودنش، بسیار قدیمی است.
فوکو، معنویت
گرایی سیاسی انقلاب اسلامی ایران را در زمره منطق بازگشت به ارزش های باستانی، دسته
بندی نمی کند. به اعتقاد او، این معنویت گرایی سیاسی، به عنوان محور و قطب اصلی
انقلاب اسلامی ایران، بیش از آن چه ناظر بر گذشته و بازگشت به ارزش های کهن باشد،
درصدد ارائه تعریف جدیدی از عقلانیت سیاسی است؛ عقلانیتی که در آن، معنویت، سهم و
جایگاه عظیمی دارد و این، همان ویژگی اختصاصی انقلاب اسلامی ایران است. این همان
چیزی است که انقلاب ایران را از سایر انقلاب ها متمایز نموده، آن را به الگوی جدیدی
تبدیل کرده است.
منابع:
1. جعفر خوش
روزاده، فوکو و انقلاب اسلامی، (www.bashgah.net).
2. محمدباقر
خرمشاد، فوکو، انقلاب اسلامی و معنویت گرایی در سیاست، پژوهشنامه متین، شماره 1.
3. میشل فوکو و
انقلاب ایران، تأثیرات انقلاب ایران و امام بر اندیشه پست مدرنیسم، نشریه آبادی،
شماره 13.
4. نقدی بر اندیشه
های میشل فوکو در خصوص تحلیل انقلاب ایران، نشریه سرمایه، شماره 11.
5. محمدرضا تاجیک،
میشل فوکو، انقلاب اسلامی، روزنامه کیهان هوایی، 16 مهر 1380.
6. میشل فوکو،
ایران روح یک جهان بی روح و 9 مقاله دیگر، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، ج 2،
نشر نی، تهران، 1380.
7. میشل فوکو،
ایرانیان چه رؤیایی در سر دارند، ترجمه حسین معصومی همدانی، هرمس، تهران، 1377.
8. علی ذوعلم،
جرعه جاری، پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1377.
سایر توضیحات:
نظریه مذهب و جامعیت اسلام گروهی از محققان ، واقع بینانه به عامل « مذهب و جامعیت اسلام» در مواجهه با حکومت های استبدادی و توانایی آن در رهبری ، گسترش بیداری و روحیه انقلابی و بسیج نهضت های اصیل مردمی توجه داده و ضمن پذیرش دخالت عوامل مختلف در تکوین انقلاب اسلامی، « اسلام خواهی مردم و اسلام زدایی شاه » را عامل اصلی آن می دانند.[35] از این منظر «علت اصلی و اساس قیام مردم این بود که شاه نسبت به نابودی ارزشهای مسلط جامعه آنها که از مذهب و آئین آنها سرچشمه گرفته بود، قیام کرده و به همین دلیل بود که با جریحه دار شدن احساسات مذهبی امت مسلمان ایران، دیگر مجالی برای صبر و تحمل و شکیبایی در مقابل سایر ناملایمات اجتماعی و اقتصادی وجود نداشت » .[36] و اموری مانند حذف قید اسلام و قسم به قرآن در شرایط کاندیداهای انجمن های ایالتی و ولایتی، مخالفت با روحانیت و تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی، مظاهر سیاست اسلام زدایی شاه به شمار می آید.[37] از سوی دیگر این تئوری بر جامعیت اسلام و نقش تعالیم اسلام را در پیدایش انقلاب اسلامی ایران تاکید می نماید. چنین تفسیری از دین اسلام و تبیین ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن مهمترین تلاش علمی اندیشوران و متفکران معاصر همچون علامه طباطبایی، شهید مطهری و دکتر شریعتی بود که منشا شکل گیری انقلاب اسلامی ایران شد.[38] استاد شهید مطهری در تحلیل انقلاب اسلامی با اشاره به دیدگاههای متفاوت در این زمینه چنین می فرماید: «در کنار این نظرات، نظر دیگری وجود دارد که خود ما نیز موافق آن هستیم، انقلاب ایران به اعتراف بسیاری یک انقلاب مخصوص به خود است یعنی برای آن نظیری در دنیا نمی توان پیدا کرد… از نظر ما این انقلاب، اسلامی بوده است. راز موفقیت نهضت ما در این بوده است که نه تنها به عامل معنویت تکیه داشته بلکه دو عامل دیگر – مادی و سیاسی- را نیز با اسلامی کردن محتوای آنها در خود قرار داده است ، فی المثل، مبارزه برای پر کردن شکافهای طبقاتی، از تعالیم اسلامی محسوب می شود، اما این مبارزه با معنویتی عمیق توام و همراه است.از سوی دیگر روح آزادی خواهی و حریت در تمام دستورات اسلامی به چشم می خورد. … انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدف آن اسلام و ارزشهای اسلامی است و انقلاب و مبارزه صرفا برای برقراری ارزشهای اسلامی انجام می گیرد.»[39] ایشان چهار عامل اصلی انقلاب اسلامی را این گونه بیان می نمایند: » خیانت های شاه و پدرش طی پنجاه سال ، به بن بست رسیدن مکاتب کاپیتالیم غربی و سوسیالیسم شرقی و مایوس شدن نسل جوان از این مکاتب ، معرفی و ارائه چهره جذاب و زیبای اسلام توسط نویسندگان و محققان حوزوی و دانشگاهی از دهه 1320 به این طرف و بالآخره روحانیت شیعه نسل سرخورده از مکاتب شرقی و غربی را در دامن اسلام جمع کرده و آنان را همانند سیلی بنیان کن متوجه رژیم شاه کرده است . »[40] از دیدگاه فوکو «اسلام شیعی» به عنوان تنها عنصری است که به انقلابیون، نیرویی مقاومت ناپذیر در مقابل رژیم شاه بخشیده است : «سرنوشت عجیبی دارد ایران؛ در صبحدم تاریخ، این کشور دولت و سازمان اداری را پدید آورد. بعدها نسخه آن را به اسلام سپرد و مقامات ایرانی در سمت دیوانی به خدمت امپراطوری های عربی در آمدند. امّا در ایران از همین اسلام مذهبی بیرون آمده است که در طول قرنها، به هر چیزی که می تواند از اعماق وجود یک ملت ـ با قدرت دولت ـ دربیفتد، نیرویی مقاومت ناپذیر بخشیده است.»[41] بر این اساس مفهوم « معنویت گرایی سیاسی» قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می دهد به نظر وی، روح انقلاب اسلامی در این حقیقت یافت می شود که ایرانی ها از خلال انقلاب خود در جستجوی ایجاد تحول و تغییر در خویش بودند. هدف اصلی آن ها ایجاد یک تحول بنیادین در وجود فردی و اجتماعی، حیات اجتماعی و سیاسی و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود و آنان راه اصلاح را در اسلام یافتند. اسلام برای آنان هم دوای درد فردی و هم درمان بیماری ها و نواقص جمعی بود. [42] [37] – رک: سیدحمید روحانى، نهضت امام خمینى (ره ) تهران : مرکز اسناد انقلاب اسامی ، ، ج 3، صص 1011 ـ 839 . [38] – ر.ک : اسلام جامع نگر و انقلاب اسلامی ایران، عبد الحسین خسرو پناه ، جرعه جارى ، گردآورنده: على ذو علم ، تهران : پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1377 ، ص 40 [39] – مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامى، تهران : صدرا ، صص 41- 42. [40] – مرتضی مطهری ، نهضت های اسلامی در صدساله اخیر ، تهران : صدرا ، صص 65-66 . [41] – جعفر خوشروزاده ، میشل فوکو و انقلاب اسلامى؛ رویکردى فرهنگى از منظر چهره هاى قدرت ، اندیشه انقلاب اسلامى ، شماره 7 و 8 . [42] – میشل فوکو، ایرانى ها چه رؤیایى در سر دارند؟ ، ترجمه حسین معصومى همدانى، ص 64 ؛ انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، پیشین ، ص 149 .