خانه » همه » مذهبی » ناامیدی

ناامیدی


ناامیدی

۱۳۹۲/۰۵/۲۷


۱۷۸۸ بازدید

با سلام . من دنبال دعایی میگردم که عمر را کوتاه کند و مرگ را نزدیکتر سازد . من ۳۴ سال سن دارم و بجز خود ارضایی که ۲۰ سال است دامنگیر من است گناهان دیگری هم دارم که نمی توانم ترکشان کنم و از طرفی اخلاق بدی هم دارم . بخل حسد کبر و … . بارها و بارها کوشیده ام ولی کمتر موفق بوده ام . گویا سرشت مرا با بدی سرشته اند و بنا نیست روی سعادت و خوشبختی و توبه و اطاعت از خدا را ببینم. لذل بنظرم رسید هرچه بیشتر عمر کنم گناه بیشتری مرتکب شده و عذاب بیشتری خواهم کشید و در عوض عمر که کوتاه شود فرصت کمتری برای گناه پیدا می کنم. خود کشی نمی شود کرد و الا سالها پیش به عمرم پایان می دادم. چون دعای مناسبی در منابع دینی نیافتم این دعا را از خودم اختراع کردم و تمام رمضان آن را می خواندم به امید اینکه به اجابت برسد ._____ اللهم ادفع شری عن خلقک بهلاکتی ___ خدایا با هلاکتم شر مرا از خلقت برطرف بفرما. شما دعای بهتری سراغ ندارید ؟ ممنون


چقدر ناامید!!!
همین الآن از یک عده زیادی جلوتری !وثروتهایی داری که متوجه نیستی! کسی که اعتقاد به مبدا ومعاد دارد ، کسی که به حکم اعتقادش ، می داند آخرت بی حساب وکتاب ، نیست وهرکسی به حکم عدل الهی به سزای عملش می رسد وبه پیامبری که چنین اعتقاداتی را به ما تعلیم داده ایمان دارد وبه امامانی که اوصیای آن پیامبر عظیمند، اعتقاد دارد ، واز ایشان ویا عالمان پیرو ایشان، راهنمایی می طلبد وسؤالات خود را مطرح می کند! این شخص؛ اعتقاداتش به دین واسلام وخدا و… محکم است وفردای قیامت، آن کسانی که اعتقادات محکمی دارند ، در آتش جهنم ،مخلد وجاودان نخواهند بود، بلکه به اندازه گناهانشان عذاب می شوند وبه واسطه اعتقادات صحیحشان، بالاخره از آتش نجات پیدا می کنند ، خلود وهمیشگی در آتش، مربوط به کافران ومعاندان ودشمنان خدا وپیغمبر وامام است . یعنی یک شیعه غیر عامل به دین ، هرچند اعمالش خراب ، اما چون اعتقاداتش صحیح است ، به اندازه اعمالش عذاب می بیند! بگذریم که هر گناهی چقدر عذاب دارد ؟ ومیزان عذاب وسختی آن راکسی تحمل نمی تواند بکند، وهمواره فریاد جهنمیان بلند است ، ولی درهرصورت نامحدود نیست وبالاخره تمام می شود ! اماچقدر ! وکی! دردست خود اوست . این اولا
– حقیقت این است که شیطان، هنرمند توانایی است. گاهی آنقدر خوب سفسطه می‌بافد و جای فلسفه به ما قالب می‌کند که خیال می‌کنیم بزرگترین فیلسوف عالم است. گاهی آنقدر عاطفی و دلسوز نشان میدهد که گویا تجلی قلب خدا در زمین است. آنقدر ماهرانه همدلی و همدردی می‌کند که انگار بهترین روان شناس دنیاست. آنقدر عارفانه برخورد می‌کند که گاه او را فرشته یا پیامبری می‌بینیم که ما را به سوی خدا می برد. همۀ اینها برای این است که نقابهای او، خیلی شبیه اصل هستند. تمام تلاش خود را می‌کند که در قدمهای اول، رفتار فرد را به حساب خود واریز کند و سلطه بر ذهن و فکر را هدف اصلی خود قرار می‌دهد. روشهای فراوانی برای نیل به این مقصود دارد. گاهی اشتباهی که انجام داده‌ایم را مکرر به یاد ما می‌آورد تا آیینه دق‌مان شود، گاهی خطای کوچکی را آنقدر بزرگ می‌کند که فکر می‌کنیم راهی جز مرگ، این بی‌آبرویی به درگاه خدا را نخواهد شست! گاه در قدمهای بلندتر، شبهه فکری ایجاد می‌کند، فضا را مه‌آلود می‌کند تا درست و غلط را جای هم ببینیم. کار درستی انجام می‌دهیم، آن را گناه و مستوجب عذاب نشان می‌دهد. راه استدلال را می‌بندد تا در مقابل انحراف دیگران، حرفی برای گفتن نداشته باشیم و … . خوب ما آدمها هم که یک عاشقی دیرینه از روز الست با خدا داریم، وقتی این اتفاقات که برایمان می‌افتد احساس می‌کنیم خلاف وعده‌ای که به خدا دادیم عمل کرده‌ایم (ألم أعهد ألیکم یا بنی آدم ألّا تعبدوا الشیطان و أن أعبدونی؟) از خودمان بدمان می‌آید.
– شیطان اینگونه القا می‌ کند که« احساس کنیم رابطه ‌مان با خدا تیره شده و او نیز از ما خسته است» اما تا حال درمحبت یک مادر به فرزند, دقت نموده اید؟ مادری که آغوش پر مهرش همیشه بروی فرزند گشوده است و از هیچ کمکی نسبت به او دریغ ندارد. مادر نگران اوست اما کودک غرق بازیهای کودکانه خویش می شود و خانه و مادر را در لذت کوچک خود فراموش می کند. کودکی که دستش به دستان گرم مادر گره نخورده است بارها و بارها زمین می خورد. لباسهایش خاکی و کثیف شده است. غروب شده است اما او هنوز برنگشته است. مادر می داند کودک از تاریکی می ترسد، از تنهایی. مادر می‌داند شیطانهای کوچک و بزرگی هستند که او را سرگرم می کنند. هرچقدر هم اطراف او همهمه باشد، او نیاز به آغوش پرمحبت مادر دارد. وسوسه‌ها، روی بازگشت به خانه را از او می‌گیرند اما مادر آشفته و نگران بدنبال او می آید. محبت مادر قطره ای از دریای محبت خالق مادر هم نیست. خدای مهربان, از روی حب و عشق، انسانها را خلق کرد و از هیچ کمکی برای هدایت آنها دریغ نورزید, فطرتی داد که خداخواه است, عقلی که چراغ راه است, پیامبران و اولیایی که راهبر و راهنما هستند. او لحظات را قطره قطره می شمارد تا ما بسوی او برگردیم و به او نزدیکتر شویم. ما آدما هر کاری دوست داریم می‌کنیم، با اینکه غرق این نعمت بینهایتم. اما او بیخیال اینهمه خاکی رفتنهای ما، منتظر می ماند. شما که خوبید اما امثال من حتی اگر تا آخرین نفسها هم با شیطان همقدم باشیم او ناامید نخواهد شد. غروب عمر که می رسد، می‌بیند ما هنوز برنگشته ایم. دل مهربانش می‌گیرد. چند قطره باران از چشمهای رحمتش می بارد. آرام زمزمه می کند: صبح شد، ظهر شد، غروب شد… نیامدی.
چه لطیف فرموده است: «لو عَلِمَ المُدبرون کیف اشتیاقی بِهم لَماتوا شوقاً» اگر کسانی که به من پشت کرده اند بدانند چقدر مشتاق برگشت آنها هستم از شوق جان می‌دهند. دوست عزیز، آیا می توان لحظه ای از این وجود سراسر محبت، ناامید شد؟ آیا لحظه ای می توان دوری از او را تحمل کرد؟ آیا هیچ بنده‌ای برای او غریبه خواهد شد؟ آیا … ؟ مراقب باشید شیطان با این توجیهات، از حلقه دوستان خدا بیرونتان نکند.
عشق، ز اول سرکش و خونی بود // تا گریزد، هرکه بیرونی بود
– مخاطب عزیز محبت شما نسبت به خالق یکتا گنجی است تمام نشدنی و توکل کردن به او نیز سرمایه ایست بسیار عظیم و از اینکه این گنجها را همیشه با خود دارید به خود ببالید و هرگز از رحمت بی کران الهی ناامید نگردید و مطمئن باشید که اگر فردی نتواند از نعمات بی شمار خداوند بهره کامل را ببرد، باید مشکل را در وجود خودش و راه و شیوه ای که در پیش گرفته است جستجو نماید. همه انسانها توسط خداوند و فرستادگان او در لحظه لحظه زندگی یاری می شوند و شما نیز اگر کمی به گذشته خود بیاندیشید، حتما خواهید دید که در هر لحظه ای از زندگی کمک و یاری خداند شامل حالتان بوده است و البته انسان بسیار فراموشکار است. هرگز نباید به این فکر رسید که خداوند رحمن نگاه محبتش را از بنده ای باز خواهد گرفت و او را یاری نخواهد کرد، مگر اینکه آن بنده خودش نخواهد. همچنین گاهی اوقات انسانها از خدای خویش خواسته ای دارند( مانند رسیدن به چیزی و یا کسی و یا …) که نه تنها به نفعشان نیست بلکه گاهی اوقات سبب گمراهی و نابودیشان می گردد. بنابراین شما نیز قبل از اینکه قضاوتی در باره رابطه خودتان با خداوند بکنید بهتر است یک بازنگری در کارها و امور زندگی تان بنمایید …
– به یاد داستانی افتادم : حضرت داود پیامبر، در روز عرفه، در بیابان عرفات جمعیت زیادى را دید که مشغول دعا و راز و نیاز هستند، خودش از جمعیت جدا شد و رفت بالاى کوه عرفات و در آنجا به دعا و مناجات پرداخت، پس از دعا، جبرئیل بر او نازل شد و گفت خداوند فرمود: چرا بالاى کوه رفتى (گوئى ) گمان بردى صداى افراد را نمى شنوم سپس جبرئیل داود را به کنار دریاى جده آورد و او را به عمق دریا برد. حضرت داود در آن قعر دریا سنگى را دید، آن را شکست، دید کِرمى در میان آنست، جبرئیل به داود گفت: خداوند مى فرماید من صداى این کرم را در میان این سنگ در قعر این دریا مى شنوم، آیا گمان مى برى که صداى کسى که مرا (در هر جا) صدا مى زند بر من مخفى است؟( بحار ج 14 ص 16)
این که می گویید:« گویا سرشت مرا با بدی سرشته اند و بنا نیست روی سعادت و خوشبختی و توبه و اطاعت از خدا را ببینم….»،شاید به خاطر این باشد که شما یاد خدا را رها کرده اید. این افکار زمانی درانسان قوت می گیرد که انسان، نفس خود را رها کرده و از ارتکاب گناهان ترسی نداشته باشد. اولین وظیفه ما برای رهایی از این تفکرات، ترک گناهان و انجام واجبات الهی است.
– می‌توانم مثل بسیاری از مشاورین، لیستی از راهکارهای افزایش نشاط را توصیه کنم اما ریشه را جای دیگر می‌بینم. در مورد ارتباطتان با خدا مطمئن باشید او شما را دوست دارد. امامان مهربان ما فرموده‌اند اگر می‌خواهید ببینید خدا چقدر شما را دوست دارد، ببینید او در نزد شما چقدر دوست داشتنی است. چند لحظه تأمل کنید. … . او چقدر شما را دوست دارد؟ منتظر جواب این سوال هستم. حال و هوای خود را هم با تصفیه و تحکیم باورها، عوض کنید.
نه اهل افراط باشید و نه یار تفریط. نه آنقدر خشک که بشکنید و نه آنقدر نرم که به نسیمی منحرف گردید. (در مکاتبات بعدی می‌توانیم بیشتر در این مورد صحبت کنیم) باورها، همین است که در کتابهای اعتقادیست. رفتارها همین است که در رساله مرجع تقلیدتان هست. کسیکه رفتار و شخصیتی ثابت و متعادل دارد را همه دوست دارند. او به دیگران احترام می‌گذارد و طوری رفتار می‌کند که دیگران نیز احساس می‌کنند نمی‌توان از او رفتاری اشتباه را انتظار داشت. کمی که پیش بروید متوجه می‌شوید خورشید دنیای باورهای حقیقی و لذتبخش، به اندازه چشمان سحر خیزان است.
  اما ثانیا : بیایید پله به پله ، باهم برویم جلو، پس اعتقاد ، که زیر بنا وپله مهمی بود که تمام است و اما پله های بعدی :سرمایه های زیادی دارید که باید توجه شود
1- اینکه قلبی با صفا دارید از خدا ، بر حال خوشتان وصفای دلتان تشکر کنید.
2- واین که الآن ، احساس خسران معنوی می کنید ، و برای نجات خودتان از به دام افتادن در ورطه هلاکت به دنبال راه چاره هستید رانیز از خداوند تشکر کنید .
3- یکی از مهمترین عواملی که در حال خوب شما،می تواند مؤثر باشد ، دلباختگی ومحبت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام است ، بدانید که این محبت بسیار کار ساز است ، به دنبال محبت وایجاد ارتباط با اهل بیت باشید ، به چند روایت در این مورد توجه کنید :
قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: شفاعتى لامّتى من أحبّ اهل بیتى (پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: شفاعت من شامل آن کس از امّتم مى شود که اهل بیت مرا دوست داشته باشد.) کنز العمّال ویا «احب الله من احب حسینا » خداوند کسی راکه حسین علیه السلام را دوست داشته باشد، دوست دارد. ویا «حب علی عبادة » دوستی ومحبت به علی علیه السلام عبادت است ؛وروایات دیگری که همه مشوق ما نسبت به دوستی اهل بیت است .
4- برای نجات از این وضع پس از توکل برخدا وائمه معصومین علیهم السلام با بینش وراه کار دقیق ، حرکت کنید ، دروضع زندگی ،کار ، محیط کار،محیط خانه، همسر ، رفتارهای روزمره، فرزند،رفقا ودوستان، سرگرمی ها وبسیاری دیگر، باز بینی وبررسی داشته باشید . در درآمد وپولی که به دست می آورید وآن راخرج می کنید،هرکدام از این عوامل می تواند در کاهش ویااز بین رفتن معنویت در شما مؤثر باشد ، شاید بهتر باشد که صبر کنیم تا شما مشکل را بعد از بررسی مجدد ، مطرح کنید تا بتوانیم راه کار مناسب تری ارائه بدهیم .
5- به هر حال ، چند راه کار عمومی که محتمل است برای شما مفید باشد ارائه می دهیم ، تعجب نکنید اگربگویم که کسی به غیر از «خودت» درزندگیت گره نمی اندازد وکسی به غیر از« خودت » گره را بازنمی کند ؟ بله این خودمان هستیم که به خودمان ظلم می کنیم وبا اتلاف وقت وجوانی وعمرمان راههای ترقی راسد می کنیم ؛امید وتوکل به خدا راهیچگاه از دست ندهید،دلی که به خدا اطمینان دارد و شکست در امور زندگی را پشتوانه تجارب خود قرار می دهد وباتوکل برخدا به آینده ای روشن می اندیشد برای او خستگی مفهوم ندارد بلکه همواره موتور محرک دوستان واطرافیانش نیز می شود.
6- بیا یید از اول شروع کنیم ، اول زندگی ودربهارجوانی هستید ، تازه اول راه است ،هنوز تازه نفسید و فرصت دارید، چه کنیم تا دیگر این بار، متحمل ضرر نشویم؟خوب گوش کن،خوب فکرکن ،خوب تصمیم بگیر.
7- یک جوان شایسته ، جهت استفاده ى بهینه از پتانسیل جوانى و بکارگیرى آن در مسیر رشد و توسعه خود و جامعه اش باید به تدبیر زیر عمل نماید:
الف). شناخت هویت فردى و شخصى:
جوانانی که دقیقا مى دانند در چه موقعیتى از زمان، جامعه، تاریخ و عمر خود واقع شده اند، تدبیر مناسب ترى براى رشد و توسعه ى زندگى خواهند داشت.
شناخت هویت ملى، فرهنگى و اسلامى نیز مکمّل هویت فردى و شخصى است، در این مقطع، شخص، عارف به فرهنگ، مکتب و ملت خویش است و به مبانى فرهنگ اسلامى و ملى و آسیب ها و دردهاى اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و سیاسى جامعه ى خویش، معرفت قابل قبولى پیدا می کند.
ب). دانش اندوزى:
تحصیل علم، اولین و مهم ترین تکلیف شب و روز یک انسان است. اگر شرح حال زندگانى مردان بزرگ و خلاّق روزگار را مورد مطالعه و بررسى قرار دهیم. خواهیم دید که تلاش در راه تحصیل دانش، چه میزان در سعادت و نیک بختى جامعه و جاودانگى آنان تأثیر داشته است.زندگانی بزرگانی همچون مرحوم امام (ره )،مرحوم بهجت (ره )، وبسیاری دیگر که درطریق علم ودانش قدمهای خوبی برداشته اند ، گویای همین اندیشه است.
ج‌) .وقت شناسى:

اگر جوانى، بهار عمر است، وقت سرمایه ى همه فصول عمر است. و به تعبیرى، وقت طلاست بلکه وقت فراتر از طلا و طلاساز است. پروین اعتصامى، در باب ارزش وقت چنین مى سراید:
گهر وقت، بدین خیرگى از دست مده———–آخر این درّ گرانمایه، بهایى دارد
از منظر دین نیز، انسان قدم از قدم برنمی دارد مگراین که به چهار سؤال، جواب مناسب را بدهد :
1. از عمرش که در چه راهى فنا کرده است،
2. از جوانی که در چه چیزى گذرانده است،
3. از مال که از چه طریقى بدست آورده است،
4. از محبّت اهل بیت (امام شناسى). (خصال صدوق، ج 1، ص 253)
با نگاهى اجمالى به سخن گران سنگ معصومین(علیهم السلام)، جایگاه و اهمیت دو سرمایه ى جوانى و عمر، به خوبى، آشکار مى شود و هر کس که بتواند در دریاى زندگى شنا کرده و این دو گوهر گرانبها را صید کند، قطعا به ساحل نجات و رستگارى دست خواهد یافت. بزرگان چون چنین بودند، آنچنان گشتند.
امام کاظم(ع) می فرمایند: بکوشید برنامه و ساعت زندگی خود را در چهار بخش تنظیم کنید:
1- بخشی را به مناجات.
2- بخشی را به کسب معاش و روزی.
3- بخشی را به معاشرت با برادران دینی مخلص و مورد وثوق که عیب شما را می نمایانند.
4- بخشی را نیز به تفریح بپردازید.
  برنامه عبادى زیر را نیز عمل کنید که براى یاد خدا وبه دست آوردن حال معنویتان بسیار مؤثر است:
1- مراقبه و محاسبه: در آغاز هر کارى کمى مکث کنید اگر واجب است حتما انجام دهید اگر حرام است حتما ترک کنید و اگر نه حرام است نه واجب در انجام و ترک آن مختارید این سه چیز را قبل از انجام هر کارى مشخص کنید سپس انجام دهید.
اصل این توجه و مراقبه چندین فایده دارد: اولاً انسان به حرام نمى افتد و نیز واجبى از او ترک نمى شود. ثانیا: انسان را از غفلت شبانه روزى مى گیرد. ثالثا: ترک حرام و فعل واجب به قصد قربت ،خود، عبادت به حساب مى آید، مى توان فعل تمام واجبات و ترک تمام محرمات را به قصد قربت انجام داد حتى افعالى که نه واجب هستند نه حرام ، مى توان با قصد قربت آنها را عبادى کرد مثلاً خوابیدن با این قصد باشد که تجدید نیرو شود تا انسان نیروبرای عبادت خدا بگیرد، خلاصه این که مدار مراقبه و محاسبه شما انجام واجبات و ترک محرمات مى باشد.
حضرت على(ع) مى فرمایند: «ان هذه النفس لامارة بالسوء فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ همانا این نفس پیوسته به بدى و زشتى امر مى کند پس هر کسى آن را مهمل به حال خود واگذارد (ولى او انسان را رها نمى کند و) انسان را به سمت گناهان مى کشاند»، (الغرر والدرر، باب النفس ج 1، ص 305، روایت 20). بنابراین مراقبه و محاسبه را باید جدى گرفت که از اساسى ترین دستورات اخلاقى و سازنده مى باشد.
2- نماز اول وقت: اگر کار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد نماز اول وقت را ترک نکنید. روایات و نیز بزرگان نماز اول وقت را اکیدا سفارش کرده اند. امام صادق(ع) مى فرمایند: « براى هر نمازى دو وقت است: اول وقت و آخر وقت ، پس اول وقت برتر و با فضیلت تر است و براى کسى نشاید که آخر وقت را برای نماز انتخاب کند، مگر از روى علتى و آخر وقت فقط براى شخص بیمار و ناتوان و کسى که داراى عذرى است مى باشد و اول وقت خشنودى خدا را دربردارد ولى آخر وقت عفو خدا را»، (میزان الحکمه، ج 5، ص 401، روایت 10390).
3- مستحبات نشاط آور: از میان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى کمیل و ندبه و… فقط و فقط آنهایى را انجام دهید که براى شما نشاط آور است و از تحمیل نفس بر مستحبات پرهیز کنید فقط به اقبال قلب بنگرید هر عمل مستحبى که قلب بدان اقبال داشت و برایتان نشاط بخش و حال آور بود به همان اکتفا کنید، حتى نسبت به نماز شب که سفارش زیادى
شده است اگر نشاط نداشتید یا اصلاً نخوانید یا خیلى خیلى خلاصه در ظرف ده دقیقه تمام یازده رکعت را با حذف مستحبات بخوانید.
4- توسل به ائمه معصومین(ع): گاه گاهى مخصوصا به اقتضاى حال و اقبال قلب ، به ائمه معصومین(علیهم السلام) توسل جویید و توفیق و حاجات خود را از آن معادن کرم بخواهید.
5- دائم الوضوء: سعى کنید همیشه وضودار باشید واگر براى شب قبل از خواب وضو بگیرید کافى است و اگر نیمه شب براى کارى برخاستید و خواستید دوباره بخوابید وضو لازم نیست
6- زیارت اهل قبور: هفته اى یک بار به زیارت اهل قبور مؤمنین و شهداى عزیز بروید و اگر وقت خلوتى را انتخاب کنید تا تأمل بیشترى کنید و گذرا بودن دنیا بیشتر در دلتان جا افتد خیلى بهتر است هدف این است که دل تکان بخورد و رغبت خود را به دنیا کم کند و به فکر آخرت و عالم قبر و قیامت بیفتد.
البته در ارج گذارى به وقت، علاوه بر وقت خویش باید براى وقت دیگران نیز ارزش قایل شد، و همه ى این مراحل به سرانجام نمى رسد مگر این که فرهنگ سازى کنیم و همگان به این نکته برسند که وقت سوزى، گناهى است بس بزرگ و نابخشودنى، و این شعار جا بیفتد که: وقت سوزى یعنى خودسوزى.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد