سوال شما در واقع به سه سوال بر می گردد: – نظر علی(ع) در باره امامت و خلافت و امارت خلفا – نظر علی(ع) در باره بیعت و عدم بیعت معاویه با علی(ع)
– متن خطبه 6 نهج البلاغه و نامه علی(ع) به معاویه
جواب در چند محور :
1- دو کتاب هم نام ( علی از زبان علی ) وجود دارد . علی (ع) از زبان علی (ع): زندگی و زمانه امیرالمومنین علیه السلام از زبان خودش ناشر : دفتر نشر معارف نویسنده : محمد محمدیان سال نشر : 1396
و کتاب علی از زبان علی ، دکتر سید جعفر شهیدی ، ناشر روزنامه اطلاعات
2- این سوال شما به نامه ششم نهج البلاغه به معاویه بر می گردد .
امیر مؤمنان(ع) در نامه خود به معاویه مینویسد:
حضرت امیر (علیهالسّلام) در نامه ششم نهج البلاغه، به معاویه مینویسد:
اِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا اَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ عَلَی مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ اَنْ یَخْتَارَ وَ لِلْغَائِبِ اَنْ یَرُدَّ وَاِنَّمَا الشُّورَی لِلْمُهَاجِرِینَ وَالْاَنْصَارِ فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلَی رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ اِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَاِنْ خَرَجَ ععَنْ اَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ اَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ اِلَی مَا خَرَجَ مِنْهُ فَاِنْ اَبَی قَاتَلُوهُ عَلَی اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَوَلاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّی.
همانا کسانی با من، بیعت کردهاند که با ابوبکر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت نمودند، پس آنکه در بیعت حضور داشت نمیتواند خلیفهای دیگر برگزیند، و آنکه غایب است نمیتواند بیعت مردم را نپذیرد، همانا شورای مسلمین، از آنِ مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است.
حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز میگردانند، اگر سر باز زد با او پیکار میکنند، زیرا که به راه مسلمانان درنیامده، خدا هم او را در گمراهیش وا میگذارد.
به جان خودم سوگند، ای معاویه! اگر با عقل خود بنگری نه با هوای نفس خود مرا متنفرترین مردم از ریختن خون عثمان مییابی و میدانی که من از عثمان (و حوادث او) به کنار بودم. مگر اینکه بخواهی مرا متهم کنی در این صورت هر اتهامی که به نظرت رسید وارد کن. والسلام. خطبه ششم نهج البلاغه
3- نظر علی ع در باره امامت و امارت و خلافت خلفا
امیرمؤمنان(ع) هیچ گاه به انتخاب امام از طریق شورا معتقد نبوده و فقط روش بنیان گذاری شده و بدعت آمیز را برای مخالف خود بازگو میکند.
حضرت امیر (علیهالسّلام) معتقد به خلافت انتصابی است و خلافت انتخابی را مخالف کتاب و سنت میداند، این نکته در جای جایِ نهج البلاغه به چشم میخورد.
در خطبه دوم نهج البلاغه، خلافت را ویژه آل محمد (علیهمالسّلام) دانسته و وصیت پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را گواه بر ادعای خویش بیان میکند: ولهم خصائصُ حقِّ الولایة، وفیهم الوصیّةُ والوِراثةُ.
ولایت حق مسلم آل محمد است، و اینها وصی و وارث رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند.
حضرت خلافت خلفا را غیر مشروع می دانست و در نهج البلاغه به نقد روشانتخاب خلفا و عملکرد خلفا می پردازد .
اگر علی (علیهالسّلام) بیعت با خلفای سهگانه را دلیل بر مشروعیت خلافت آنان میدانست، چرا خودش از بیعتکردن با آنان امتناع کرد؟علاوه بر این امام به دلایل مختلفی از مصالحه با خلفا بر آمد و حق خویش را نگرفت و به سکوت و صبر پرداخت . خطبه 3 نهج البلاغه .
توجه به این نکته ضروری است که بیعت علی (علیهالسّلام) با خلفا از روی میل و اختیار نبوده، بلکه با زور و اجبار بوده است، چنانچه خود حضرت در نهج البلاغه نامه ۲۸ میفرماید: انّی کنت اقاد کما یقاد الجمل المخشوش حتی ابایع.
مرا از خانهام کشان کشان به مسجد بردند تا بیعت کنم، همانگونه که شتر را مهار میزنند و هرگونه گریز و اختیار را از او میگیرند.
و جالب این است، هنگامی که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) وارد مسجد شد، گفتند با ابوبکر بیعت کن. حضرت فرمود: اگر من بیعت نکنم، چه میشود؟ گفتند: قسم به خدایی که شریک ندارد، گردنت را میزنیم. حضرت فرمود: در این هنگام بنده خدا و برادر پیامبر را کشتهاید. ابوبکر ساکت شد و چیزی نگفت.
فقالوا له: بایع. فقال: ان انا لم افعل فمه؟! قالوا: اذا والله الذی لا اله الا هو نضرب عنقک! قال: اذا تقتلون عبدالله واخا رسوله. وابو بکر ساکت لا یتکلم.
4- در باره خطبه 6 نهج البلاغه و نامه به معاویه
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نه معتقد به خلافت انتخابی و شورایی است و نه اجماع مهاجرین و انصار را دلیل رضایت خداوند میداندُ بلکه با استفاده از قاعده الزام ،کسی را که معتقد به خلافت انتخابی بود و بیعت مهاجرین و انصار را دلیل مشروعیت خلافت میدانست محکوم میکند و به معاویه فهماند که حتی بر مبنای پذیرفته شده خودت بازهم حق نداری که از بیعت با من سر پیچی کنی. احتجاج علی به معاویه از باب الزام امام (علیهالسّلام) در این نامه در مقام احتجاج با معاویه است نه بیان یک قاعده کلی کلامی.
الف- عدم اعتقاد علی ع به خلافت شورایی
این سخن علی (علیهالسّلام): وَ اِنَّمَا الشُّورَی لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْاَنْصَارِ فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلَی رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ اِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا.
گرچه برخی به این فراز از سخن حضرت برای مشروعیت بخشیدن به خلافت نشات گرفته از شورای مهاجران و انصار استدلال نمودهاند، ولی کاملا اشتباه و نادرست است، زیرا طرف سخن علی (علیهالسّلام) معاویه است که میخواهد با عدم شرکت خود و دیگر طلقاء، بیعت حضرت را زیر سؤال ببرد حضرت در این نامه میفرماید: وَ اِنَّمَا الشُّورَی لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْاَنْصَارِ.
اگر بر فرض، انتخاب خلیفه بر اساس شورا هم باشد، شورا حق مسلم مهاجرین و انصار است و تو نه از انصاری و نه از مهاجرین، بلکه در سال فتح مکه و در زیر سایه شمشیر آن هم به ظاهر اسلام آوردی.
ب- مجادله علی ع با معاویه
مطالبی که در نامه ششم امیرالموئمنین (ع ) در نهج البلاغه آمده است , احتجاج با معاویه و ناکثین بیعت با آن حضرت است به استدلالی که مورد قبول آنان بوده است و به آن اعتقاد داشته اند. معاویه و طرفداران او و حتی بسیاری از کسانی که خلافت حضرت را پذیرفته بودند و با حضرت بیعت کرده بودند. خلافت و امامت را به نص از جانب خدا و پیامبر نمی دانستند و آن را به اجماع و اتفاق اهل حل و عقد ثابت می دانستند به همین جهت حضرت برای اتمام حجت بر آنان به مبنای مورد قبول خودشان سخن گفته اند و عذری برای معاویه و طرفداران او در نپذیرفتن خلافت باقی نگذاشته اند.
خلاصه استدلال حضرت این است که به همان شکلی که برای خلفای سه گانه بیعت شد و خلافت آنان را پذیرفتید. به همان گونه و همان مهاجر و انصار با من بیعت کردند و اگر مهاجر و انصار با کسی بیعت کنند او خلیفه خواهد بود واگر کسی خلافت او را انکار کند دعوت به پذیرش بیعت خواهد شد وگرنه با او مقاتله خواهد شد تا با بیعت گردن نهد.
با کمی مطالعه در اوضاع سیاسی زمان حکومت امیرالمؤمنین (ع ) به روشنی می یابیم که بسیاری از کسانی که با حضرت بیعت کرده بودند حضرت را خلیفه منصوب از جانب خداوند و پیامبر نمی دانستند. تنها عده کمی از شیعیان بودند که حضرت را خلیفه بلافصل و منصوب از جانب خدا و پیامبر می دانستند. به همین جهت اگر حضرت می خواستند امامت و خلافت خودشان را براساس واقعیت و منصوب بودن از جانب پیامبر مطرح کنند خلافت خلفای سه گانه زیر سؤال می رفت و بسیاری از طرفداران و بیعت کنندگان با حضرت چنین چیزی را نمی پذیرفتند و حضرت مورد انتقاد آنان قرار می گرفت , لذا حضرت در چنین شرایطی با مطلبی که مورد پذیرش همگان بوده می خواستند مغرض بودن معاویه و معاند بودن او را با حق و اهل حق بر همگان آشکار کنند. محکم ترین دلیل بر این که سخنان حضرت بر وجه مماشات و ملاحظه موقعیت بوده است مقایسه این نامه با خطبه شقشقیه حضرت می باشد. در این خطبه حضرت با نزدیکان اصحاب خود به گونه ای دیگر سخن می گوید و خلافت خود و غاصب بودن خلفای سابق را به وضوح بیان می کند, (شرح نهج البلاغه , میرزا حبیب الله خویی , ج ۱۸, ص ۱۹۶).
– متن خطبه 6 نهج البلاغه و نامه علی(ع) به معاویه
جواب در چند محور :
1- دو کتاب هم نام ( علی از زبان علی ) وجود دارد . علی (ع) از زبان علی (ع): زندگی و زمانه امیرالمومنین علیه السلام از زبان خودش ناشر : دفتر نشر معارف نویسنده : محمد محمدیان سال نشر : 1396
و کتاب علی از زبان علی ، دکتر سید جعفر شهیدی ، ناشر روزنامه اطلاعات
2- این سوال شما به نامه ششم نهج البلاغه به معاویه بر می گردد .
امیر مؤمنان(ع) در نامه خود به معاویه مینویسد:
حضرت امیر (علیهالسّلام) در نامه ششم نهج البلاغه، به معاویه مینویسد:
اِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا اَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ عَلَی مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ اَنْ یَخْتَارَ وَ لِلْغَائِبِ اَنْ یَرُدَّ وَاِنَّمَا الشُّورَی لِلْمُهَاجِرِینَ وَالْاَنْصَارِ فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلَی رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ اِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَاِنْ خَرَجَ ععَنْ اَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ اَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ اِلَی مَا خَرَجَ مِنْهُ فَاِنْ اَبَی قَاتَلُوهُ عَلَی اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَوَلاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّی.
همانا کسانی با من، بیعت کردهاند که با ابوبکر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت نمودند، پس آنکه در بیعت حضور داشت نمیتواند خلیفهای دیگر برگزیند، و آنکه غایب است نمیتواند بیعت مردم را نپذیرد، همانا شورای مسلمین، از آنِ مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است.
حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز میگردانند، اگر سر باز زد با او پیکار میکنند، زیرا که به راه مسلمانان درنیامده، خدا هم او را در گمراهیش وا میگذارد.
به جان خودم سوگند، ای معاویه! اگر با عقل خود بنگری نه با هوای نفس خود مرا متنفرترین مردم از ریختن خون عثمان مییابی و میدانی که من از عثمان (و حوادث او) به کنار بودم. مگر اینکه بخواهی مرا متهم کنی در این صورت هر اتهامی که به نظرت رسید وارد کن. والسلام. خطبه ششم نهج البلاغه
3- نظر علی ع در باره امامت و امارت و خلافت خلفا
امیرمؤمنان(ع) هیچ گاه به انتخاب امام از طریق شورا معتقد نبوده و فقط روش بنیان گذاری شده و بدعت آمیز را برای مخالف خود بازگو میکند.
حضرت امیر (علیهالسّلام) معتقد به خلافت انتصابی است و خلافت انتخابی را مخالف کتاب و سنت میداند، این نکته در جای جایِ نهج البلاغه به چشم میخورد.
در خطبه دوم نهج البلاغه، خلافت را ویژه آل محمد (علیهمالسّلام) دانسته و وصیت پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را گواه بر ادعای خویش بیان میکند: ولهم خصائصُ حقِّ الولایة، وفیهم الوصیّةُ والوِراثةُ.
ولایت حق مسلم آل محمد است، و اینها وصی و وارث رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند.
حضرت خلافت خلفا را غیر مشروع می دانست و در نهج البلاغه به نقد روشانتخاب خلفا و عملکرد خلفا می پردازد .
اگر علی (علیهالسّلام) بیعت با خلفای سهگانه را دلیل بر مشروعیت خلافت آنان میدانست، چرا خودش از بیعتکردن با آنان امتناع کرد؟علاوه بر این امام به دلایل مختلفی از مصالحه با خلفا بر آمد و حق خویش را نگرفت و به سکوت و صبر پرداخت . خطبه 3 نهج البلاغه .
توجه به این نکته ضروری است که بیعت علی (علیهالسّلام) با خلفا از روی میل و اختیار نبوده، بلکه با زور و اجبار بوده است، چنانچه خود حضرت در نهج البلاغه نامه ۲۸ میفرماید: انّی کنت اقاد کما یقاد الجمل المخشوش حتی ابایع.
مرا از خانهام کشان کشان به مسجد بردند تا بیعت کنم، همانگونه که شتر را مهار میزنند و هرگونه گریز و اختیار را از او میگیرند.
و جالب این است، هنگامی که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) وارد مسجد شد، گفتند با ابوبکر بیعت کن. حضرت فرمود: اگر من بیعت نکنم، چه میشود؟ گفتند: قسم به خدایی که شریک ندارد، گردنت را میزنیم. حضرت فرمود: در این هنگام بنده خدا و برادر پیامبر را کشتهاید. ابوبکر ساکت شد و چیزی نگفت.
فقالوا له: بایع. فقال: ان انا لم افعل فمه؟! قالوا: اذا والله الذی لا اله الا هو نضرب عنقک! قال: اذا تقتلون عبدالله واخا رسوله. وابو بکر ساکت لا یتکلم.
4- در باره خطبه 6 نهج البلاغه و نامه به معاویه
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نه معتقد به خلافت انتخابی و شورایی است و نه اجماع مهاجرین و انصار را دلیل رضایت خداوند میداندُ بلکه با استفاده از قاعده الزام ،کسی را که معتقد به خلافت انتخابی بود و بیعت مهاجرین و انصار را دلیل مشروعیت خلافت میدانست محکوم میکند و به معاویه فهماند که حتی بر مبنای پذیرفته شده خودت بازهم حق نداری که از بیعت با من سر پیچی کنی. احتجاج علی به معاویه از باب الزام امام (علیهالسّلام) در این نامه در مقام احتجاج با معاویه است نه بیان یک قاعده کلی کلامی.
الف- عدم اعتقاد علی ع به خلافت شورایی
این سخن علی (علیهالسّلام): وَ اِنَّمَا الشُّورَی لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْاَنْصَارِ فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلَی رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ اِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا.
گرچه برخی به این فراز از سخن حضرت برای مشروعیت بخشیدن به خلافت نشات گرفته از شورای مهاجران و انصار استدلال نمودهاند، ولی کاملا اشتباه و نادرست است، زیرا طرف سخن علی (علیهالسّلام) معاویه است که میخواهد با عدم شرکت خود و دیگر طلقاء، بیعت حضرت را زیر سؤال ببرد حضرت در این نامه میفرماید: وَ اِنَّمَا الشُّورَی لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْاَنْصَارِ.
اگر بر فرض، انتخاب خلیفه بر اساس شورا هم باشد، شورا حق مسلم مهاجرین و انصار است و تو نه از انصاری و نه از مهاجرین، بلکه در سال فتح مکه و در زیر سایه شمشیر آن هم به ظاهر اسلام آوردی.
ب- مجادله علی ع با معاویه
مطالبی که در نامه ششم امیرالموئمنین (ع ) در نهج البلاغه آمده است , احتجاج با معاویه و ناکثین بیعت با آن حضرت است به استدلالی که مورد قبول آنان بوده است و به آن اعتقاد داشته اند. معاویه و طرفداران او و حتی بسیاری از کسانی که خلافت حضرت را پذیرفته بودند و با حضرت بیعت کرده بودند. خلافت و امامت را به نص از جانب خدا و پیامبر نمی دانستند و آن را به اجماع و اتفاق اهل حل و عقد ثابت می دانستند به همین جهت حضرت برای اتمام حجت بر آنان به مبنای مورد قبول خودشان سخن گفته اند و عذری برای معاویه و طرفداران او در نپذیرفتن خلافت باقی نگذاشته اند.
خلاصه استدلال حضرت این است که به همان شکلی که برای خلفای سه گانه بیعت شد و خلافت آنان را پذیرفتید. به همان گونه و همان مهاجر و انصار با من بیعت کردند و اگر مهاجر و انصار با کسی بیعت کنند او خلیفه خواهد بود واگر کسی خلافت او را انکار کند دعوت به پذیرش بیعت خواهد شد وگرنه با او مقاتله خواهد شد تا با بیعت گردن نهد.
با کمی مطالعه در اوضاع سیاسی زمان حکومت امیرالمؤمنین (ع ) به روشنی می یابیم که بسیاری از کسانی که با حضرت بیعت کرده بودند حضرت را خلیفه منصوب از جانب خداوند و پیامبر نمی دانستند. تنها عده کمی از شیعیان بودند که حضرت را خلیفه بلافصل و منصوب از جانب خدا و پیامبر می دانستند. به همین جهت اگر حضرت می خواستند امامت و خلافت خودشان را براساس واقعیت و منصوب بودن از جانب پیامبر مطرح کنند خلافت خلفای سه گانه زیر سؤال می رفت و بسیاری از طرفداران و بیعت کنندگان با حضرت چنین چیزی را نمی پذیرفتند و حضرت مورد انتقاد آنان قرار می گرفت , لذا حضرت در چنین شرایطی با مطلبی که مورد پذیرش همگان بوده می خواستند مغرض بودن معاویه و معاند بودن او را با حق و اهل حق بر همگان آشکار کنند. محکم ترین دلیل بر این که سخنان حضرت بر وجه مماشات و ملاحظه موقعیت بوده است مقایسه این نامه با خطبه شقشقیه حضرت می باشد. در این خطبه حضرت با نزدیکان اصحاب خود به گونه ای دیگر سخن می گوید و خلافت خود و غاصب بودن خلفای سابق را به وضوح بیان می کند, (شرح نهج البلاغه , میرزا حبیب الله خویی , ج ۱۸, ص ۱۹۶).