معاویه دو نماینده برای پیشنهاد صلح نزد امام حسن (علیهالسّلام) فرستاد. این نمایندهها با بیان اینکه باید از خونریزی جلوگیری کرد، امام را به صلح دعوت کردند. آنان گفتند که خلافت پس از معاویه به امام میرسد. معاویه همراه آنان کاغذی سفید با مهر خود نزد امام فرستاد و از ایشان خواست که خود شروط صلح را بنویسد [1][2][3]و امام (علیهالسّلام) با در نظر گرفتن شرایط، در سال ۴۱ ه. ق. صلح را پذیرفتند؛ [4][5][6]صلحی که به تعبیر امام باقر (علیهالسّلام): «برای امت، از آنچه خورشید بر آن میتابد، بهتر بود.» [7][8][9]و همان گونه که خود امام (علیهالسّلام) فرمود: «این صلح بسان صلح حدیبیّه است.» و به نقل بسیاری از مفسران قرآن کریم امام حسن (علیهالسّلام) از این صلح به «فتح مبین» یاد میکند: «انّا فتحنا لک فتحاً مبیناً» [10][11]به نقل از ویکی فقه
پی نوشت:
1. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۷۴۲.
2. ابناعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۲۹۰.
3. ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ص۷۴.
4. ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۱۳۸.
5. طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ص۴۰۲.
6. ابنعبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۳۸۷.
7. کلینی، محمد بن یعقوب، روضه کافی، ج۸، ص۳۳۰.
8. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۵.
9. طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۹.
10. فتح/سوره۴۸، آیه۱.
11. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۸۲.
توضیحات تکمیلی و بیشتر در خصوص مفاد قرارداد صلح :
درباره مفاد قرارداد صلح در منابع تاریخی اختلافات وجود دارد. بنابر برخی گزارشها امام حسن علیه السلام شرایطی مانند اینکه امام حسن پنج میلیون درهمی را که در خزانه کوفه است برای خود نگه دارد، درآمد سالانه دارابگرد فارس به او اختصاص یابد، علی علیه السلام مورد لعن و شتم قرار نگیرد ، مردم عراق و دوستان و پیروان علی مورد عفو عمومی قرار گیرند.[۱۵]در کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی گزارش دیگری از محتوای قرارداد صلح آمده که با شرایط پیش گفته تفاوتهای مهمی دارد و برخی از پژوهشگران شیعه آن را صحیحتر دانستهاند.[۱۶]بر اساس گزارش ابن اعثم، امام حسن ع در ابتدا عبدالله بن نوفل را برای مذاکره صلح نزد معاویه فرستاد و به معاویه پیام داد که به شرطی با او صلح میکند که شیعیان علی در امنیت باشند و آزاری نبینند. عبدالله هنگامی که نزد معاویه رفت علاوه بر شرط امام شروط دیگری را مطرح کرد از جمله پنج میلیون درهم خزانه از آن امام حسن ع باشد ، خراج سالانه داربگرد برای امام حسن باشد و خلافت بعد از معاویه به امام حسن برسد. معاویه نیز با همه شروط موافقت کرد ، کاغذ سفیدی را امضا کرد و به عبدالله بن نوفل داد تا امام هر شرطی را خواست در آن بنویسد. امام حسن با شرایطی که عبدالله مطرح کرده بود مخالفت کرد و شروط دیگری را در صلح نامه نگاشت که هیچ یک مالی نبودند. این شروط چنین بود:
معاویه باید بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبر و روش خلفای راشدین رفتار کند.
معاویه کسی را ولیعهد و جانشین خود نکند و انتخاب خلیفه را به شورای مسلمین واگذارد.
همه مردم هر جا هستند در امنیت باشند
شیعیان و اصحاب علی بر جان و مال خود و خانواده خود ایمن باشند.
معاویه علیه حسن بن علی ، برادرش حسین ع و سایر اهل بیت هیچ دسیسهای به کار نبرد و به آنان آزاری نرساند.
بدین ترتیب در این صلحنامه امام معاویه را از انتخاب جانشین و ایجاد خلافت موروثی بر حذر داشته بود و امنیت شیعیان علی و مردم عراق را تضمین میکرد.[۱۷]مکان و زمان آشتینامه
قرارداد صلح در ناحیه مَسکِن امضا شد و با حضور گروهی عظیم از مردم شام، مقررات صلح اعلام و اجرا شد.[۱۸]
باقر شریف قرشی در کتاب حیاة الحسن مینویسد: درباره زمان صلح اختلاف وجود دارد، چنانکه موقع عقد و اجرای صلح را هم ربیع الاول سال ۴۱ هجری، هم ربیع الاخر و هم جمادی الاولی ذکر کردهاند.[۱۹]ناخشنودی برخی
بخشی از سپاهیان امام حسن و مردم عراق از تصمیم آن حضرت برای صلح ناخشنود بودند و گروهی به شیوه خوارج، امام را به دلیل پذیرش صلح گناهکار دانستند. مخالفت با صلح تنها از سوی خوارج ابراز نشد بلکه برخی از شیعیان بزرگ امام نیز ناخشنودی خود را از پذیرش صلح ابراز کردند. از جمله این افراد میتوان به حجر بن عدی، عدی بن حاتم، مسیب بن نجبه، مالک بن ضمره، سفیان بن ابی لیلی، بشیر همدانی، سلیمان بن صرد، عبدالله بن زبیر، ابو سعید و قیس بن سعد از یاران امام حسن(ع)، اشاره کرد.[۲۰] با این حال برخلاف خوارج اعتراض این گروه به نافرمانی آنان از امام حسن منجر نشد.[۲۱]بنابر برخی از گزارشهای تاریخی امام حسین نیز به دلیل پذیرش صلح به برادرش اعتراض کرد و صلح با معاویه را مخالفت با سیره پدرش امام علی و تایید عملکرد معاویه دانست.[۲۲] نویسندگان شیعه با یادآوری این موضوع که امام حسین حتی بعد از وفات امام حسن نیز به معاهده او پایبند بود و هیچگاه بر خلاف اراده برادرش اقدامی نکرد این گونه گزارشها را نادرست ارزیابی کردهاند.[۲۳] بنابر روایات تاریخی بعد از قرارداد صلح گروهی از شیعیان نزد امام حسین رفته و از او خواستند رهبری آنان را بپذیرد اما امام آنان را به اطلاعت از برادرش حسن فراخواند.[۲۴]دلایل صلح
نویسندگان شیعه در تحلیل چرایی صلح امام حسن(ع) و هدف آن حضرت از صلح، دلایل مختلفی را مطرح کردهاند که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
حفظ جان خود و شیعیان
شیعیان خاص امیرالمؤمنین علی(ع) اغلب در جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان به شهادت رسیده، گروهاندکی از آنان باقی مانده بودند و اگر جنگی به وقوع میپیوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعاً امام حسن(ع) و شیعیان خسارتهای جبرانناپذیری را تحمل میکردند؛ زیرا معاویه در این صورت آنان را بهشدت سرکوب میکرد. در برخی از سخنانی که از امام حسن(ع) باقی مانده به این دلیل اشاره شده است.[۲۵][۲۶]عدم حمایت مردم از امام حسن(ع) و نبود نیروهای جنگی کارآمد
بسیاری از منابع تاریخی به سستی مردم در جنگ با معاویه به عنوان علت اصلی پذیرش صلح از سوی امام اشاره کردهاند.[۲۷] بر اساس برخی گزارشها آنان از آغاز علاقهای به جنگ نداشتند. چنان که پیشتر اشاره شد در هنگام جنگ نیز بخشی از سپاه عراق با تطمیع معاویه به سپاه شام پیوستند. شرایط اجتماعی عراق و خستگی مردم از جنگهای متوالی از علل عدم رغبت آنان به نبرد بود. امام نیز در برخی از سخنانش به نبود یارانی برای جنگ با معاویه اشاره کرده است.[۲۸] همچنین آن حضرت در پاسخ شخصی که به صلح اعتراض کرد، چنین فرمود: «من به این علت حکومت را به معاویه واگذار کردم که یارانی برای جنگ با او نداشتم. اگر یارانی داشتم، شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود».[۲۹] از سوی دیگر لشکر عراقیان نامتوازن بود و از گروههای مختلف عقیدتی تشکیل شده بود و این از دلایل آسیب پذیری این سپاه بود.[۳۰]جلوگیری از خونریزی
پرهیز از خونریزی و حفظ جان مسلمانان از دیگر اهداف امام حسن(ع) بود. به همین دلیل نیز هنگامی که معاویه او را برای جنگ با خوارج دعوت کرد امام فرمود:اگر میخواستم با کسی از اهل قبله جنگ کنم، اول با تو نبرد میکردم؛ ولی من از تو دست برداشتم و برای صلاح امت اسلام و حفظ خون مسلمانان با تو کنار آمدم».[۳۱]حفظ دین
به نظر برخی از نویسندگان جامعه اسلامی در شرایطی قرار داشت که ممکن بود جنگ با معاویه، اصل دین را از بین ببرد. به دلیل اختلافات داخلی خطر شکست در برابر لشکر روم بیشتر شده بود. از سوی دیگر خستگی مردم از اختلافات درونی و جنگهای پی در پی ممکن بود به پایبندی آنان به اسلام لطمه بزند.[۳۲]خطر خوارج
ابوبکر محمد بن عبدالله بن عَرَبی، نویسنده کتاب احکام القرآن میگوید:
«یکی از علل صلح امام حسن مجتبی(ع) این بود که وی میدید خوارج اطرافش را احاطه کردهاند و دانست اگر جنگ با معاویه را ادامه دهد و مشغول آن معرکه شود، خوارج بر سرزمینهای اسلامی دست مییازند و بر آنها چیره میشوند و اگر وی به جنگ با خوارج بپردازد و مشغول دفع آنان گردد، معاویه بر سرزمینهای اسلامی و مناطق تحت حکومت وی چیره میشود».[۳۳] پینوشت:
15. طبری، تاریخ الطبری، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج۵، ص۱۶۰؛ دینوری، اخبار الطوال،ص۲۱۸
16.جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۸۰؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ص۳۹۲-۳۹۴
17. ابن اعثم، الفتوح، ص۲۹۰-۲۹۱
18. شریف قرشی، حیاة الحسن، ص۴۷۱.
19. شریف قرشی، حیاةالحسن، ص۴۷۱.
20. شریف قرشی، حیاة الحسن، ص۴۹۹-۵۰۷.
21. جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص۶
22. طبری، تاریخ الطبری، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج۵، ص۱۶۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳
23. جعفریان، تاریخ خلفا،
24. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۳
25. صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۱۱.
26. مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵ ص۲۸۷.
27. مفید، الإرشاد، ج۲، ص۱۰.
28. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۷۶.
29. طبرسی، الإحتجاج، ج۲، ص۲۹۱.
30. آل یاسین، صلح امام حسن، ص۱۷۷.
31. ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۹.
32. شریف قرشی، حیاة الحسن، ص۳۵.
33. ابنعربی، احکام القرآن، ج۳، ص۱۵۲.( ویکیشیعه)
پی نوشت:
1. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۷۴۲.
2. ابناعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۲۹۰.
3. ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ص۷۴.
4. ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۱۳۸.
5. طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، ص۴۰۲.
6. ابنعبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۳۸۷.
7. کلینی، محمد بن یعقوب، روضه کافی، ج۸، ص۳۳۰.
8. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۵.
9. طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۹.
10. فتح/سوره۴۸، آیه۱.
11. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۸۲.
توضیحات تکمیلی و بیشتر در خصوص مفاد قرارداد صلح :
درباره مفاد قرارداد صلح در منابع تاریخی اختلافات وجود دارد. بنابر برخی گزارشها امام حسن علیه السلام شرایطی مانند اینکه امام حسن پنج میلیون درهمی را که در خزانه کوفه است برای خود نگه دارد، درآمد سالانه دارابگرد فارس به او اختصاص یابد، علی علیه السلام مورد لعن و شتم قرار نگیرد ، مردم عراق و دوستان و پیروان علی مورد عفو عمومی قرار گیرند.[۱۵]در کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی گزارش دیگری از محتوای قرارداد صلح آمده که با شرایط پیش گفته تفاوتهای مهمی دارد و برخی از پژوهشگران شیعه آن را صحیحتر دانستهاند.[۱۶]بر اساس گزارش ابن اعثم، امام حسن ع در ابتدا عبدالله بن نوفل را برای مذاکره صلح نزد معاویه فرستاد و به معاویه پیام داد که به شرطی با او صلح میکند که شیعیان علی در امنیت باشند و آزاری نبینند. عبدالله هنگامی که نزد معاویه رفت علاوه بر شرط امام شروط دیگری را مطرح کرد از جمله پنج میلیون درهم خزانه از آن امام حسن ع باشد ، خراج سالانه داربگرد برای امام حسن باشد و خلافت بعد از معاویه به امام حسن برسد. معاویه نیز با همه شروط موافقت کرد ، کاغذ سفیدی را امضا کرد و به عبدالله بن نوفل داد تا امام هر شرطی را خواست در آن بنویسد. امام حسن با شرایطی که عبدالله مطرح کرده بود مخالفت کرد و شروط دیگری را در صلح نامه نگاشت که هیچ یک مالی نبودند. این شروط چنین بود:
معاویه باید بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبر و روش خلفای راشدین رفتار کند.
معاویه کسی را ولیعهد و جانشین خود نکند و انتخاب خلیفه را به شورای مسلمین واگذارد.
همه مردم هر جا هستند در امنیت باشند
شیعیان و اصحاب علی بر جان و مال خود و خانواده خود ایمن باشند.
معاویه علیه حسن بن علی ، برادرش حسین ع و سایر اهل بیت هیچ دسیسهای به کار نبرد و به آنان آزاری نرساند.
بدین ترتیب در این صلحنامه امام معاویه را از انتخاب جانشین و ایجاد خلافت موروثی بر حذر داشته بود و امنیت شیعیان علی و مردم عراق را تضمین میکرد.[۱۷]مکان و زمان آشتینامه
قرارداد صلح در ناحیه مَسکِن امضا شد و با حضور گروهی عظیم از مردم شام، مقررات صلح اعلام و اجرا شد.[۱۸]
باقر شریف قرشی در کتاب حیاة الحسن مینویسد: درباره زمان صلح اختلاف وجود دارد، چنانکه موقع عقد و اجرای صلح را هم ربیع الاول سال ۴۱ هجری، هم ربیع الاخر و هم جمادی الاولی ذکر کردهاند.[۱۹]ناخشنودی برخی
بخشی از سپاهیان امام حسن و مردم عراق از تصمیم آن حضرت برای صلح ناخشنود بودند و گروهی به شیوه خوارج، امام را به دلیل پذیرش صلح گناهکار دانستند. مخالفت با صلح تنها از سوی خوارج ابراز نشد بلکه برخی از شیعیان بزرگ امام نیز ناخشنودی خود را از پذیرش صلح ابراز کردند. از جمله این افراد میتوان به حجر بن عدی، عدی بن حاتم، مسیب بن نجبه، مالک بن ضمره، سفیان بن ابی لیلی، بشیر همدانی، سلیمان بن صرد، عبدالله بن زبیر، ابو سعید و قیس بن سعد از یاران امام حسن(ع)، اشاره کرد.[۲۰] با این حال برخلاف خوارج اعتراض این گروه به نافرمانی آنان از امام حسن منجر نشد.[۲۱]بنابر برخی از گزارشهای تاریخی امام حسین نیز به دلیل پذیرش صلح به برادرش اعتراض کرد و صلح با معاویه را مخالفت با سیره پدرش امام علی و تایید عملکرد معاویه دانست.[۲۲] نویسندگان شیعه با یادآوری این موضوع که امام حسین حتی بعد از وفات امام حسن نیز به معاهده او پایبند بود و هیچگاه بر خلاف اراده برادرش اقدامی نکرد این گونه گزارشها را نادرست ارزیابی کردهاند.[۲۳] بنابر روایات تاریخی بعد از قرارداد صلح گروهی از شیعیان نزد امام حسین رفته و از او خواستند رهبری آنان را بپذیرد اما امام آنان را به اطلاعت از برادرش حسن فراخواند.[۲۴]دلایل صلح
نویسندگان شیعه در تحلیل چرایی صلح امام حسن(ع) و هدف آن حضرت از صلح، دلایل مختلفی را مطرح کردهاند که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
حفظ جان خود و شیعیان
شیعیان خاص امیرالمؤمنین علی(ع) اغلب در جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان به شهادت رسیده، گروهاندکی از آنان باقی مانده بودند و اگر جنگی به وقوع میپیوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعاً امام حسن(ع) و شیعیان خسارتهای جبرانناپذیری را تحمل میکردند؛ زیرا معاویه در این صورت آنان را بهشدت سرکوب میکرد. در برخی از سخنانی که از امام حسن(ع) باقی مانده به این دلیل اشاره شده است.[۲۵][۲۶]عدم حمایت مردم از امام حسن(ع) و نبود نیروهای جنگی کارآمد
بسیاری از منابع تاریخی به سستی مردم در جنگ با معاویه به عنوان علت اصلی پذیرش صلح از سوی امام اشاره کردهاند.[۲۷] بر اساس برخی گزارشها آنان از آغاز علاقهای به جنگ نداشتند. چنان که پیشتر اشاره شد در هنگام جنگ نیز بخشی از سپاه عراق با تطمیع معاویه به سپاه شام پیوستند. شرایط اجتماعی عراق و خستگی مردم از جنگهای متوالی از علل عدم رغبت آنان به نبرد بود. امام نیز در برخی از سخنانش به نبود یارانی برای جنگ با معاویه اشاره کرده است.[۲۸] همچنین آن حضرت در پاسخ شخصی که به صلح اعتراض کرد، چنین فرمود: «من به این علت حکومت را به معاویه واگذار کردم که یارانی برای جنگ با او نداشتم. اگر یارانی داشتم، شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود».[۲۹] از سوی دیگر لشکر عراقیان نامتوازن بود و از گروههای مختلف عقیدتی تشکیل شده بود و این از دلایل آسیب پذیری این سپاه بود.[۳۰]جلوگیری از خونریزی
پرهیز از خونریزی و حفظ جان مسلمانان از دیگر اهداف امام حسن(ع) بود. به همین دلیل نیز هنگامی که معاویه او را برای جنگ با خوارج دعوت کرد امام فرمود:اگر میخواستم با کسی از اهل قبله جنگ کنم، اول با تو نبرد میکردم؛ ولی من از تو دست برداشتم و برای صلاح امت اسلام و حفظ خون مسلمانان با تو کنار آمدم».[۳۱]حفظ دین
به نظر برخی از نویسندگان جامعه اسلامی در شرایطی قرار داشت که ممکن بود جنگ با معاویه، اصل دین را از بین ببرد. به دلیل اختلافات داخلی خطر شکست در برابر لشکر روم بیشتر شده بود. از سوی دیگر خستگی مردم از اختلافات درونی و جنگهای پی در پی ممکن بود به پایبندی آنان به اسلام لطمه بزند.[۳۲]خطر خوارج
ابوبکر محمد بن عبدالله بن عَرَبی، نویسنده کتاب احکام القرآن میگوید:
«یکی از علل صلح امام حسن مجتبی(ع) این بود که وی میدید خوارج اطرافش را احاطه کردهاند و دانست اگر جنگ با معاویه را ادامه دهد و مشغول آن معرکه شود، خوارج بر سرزمینهای اسلامی دست مییازند و بر آنها چیره میشوند و اگر وی به جنگ با خوارج بپردازد و مشغول دفع آنان گردد، معاویه بر سرزمینهای اسلامی و مناطق تحت حکومت وی چیره میشود».[۳۳] پینوشت:
15. طبری، تاریخ الطبری، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج۵، ص۱۶۰؛ دینوری، اخبار الطوال،ص۲۱۸
16.جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص۱۸۰؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ص۳۹۲-۳۹۴
17. ابن اعثم، الفتوح، ص۲۹۰-۲۹۱
18. شریف قرشی، حیاة الحسن، ص۴۷۱.
19. شریف قرشی، حیاةالحسن، ص۴۷۱.
20. شریف قرشی، حیاة الحسن، ص۴۹۹-۵۰۷.
21. جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص۶
22. طبری، تاریخ الطبری، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج۵، ص۱۶۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳
23. جعفریان، تاریخ خلفا،
24. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۳
25. صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۱۱.
26. مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵ ص۲۸۷.
27. مفید، الإرشاد، ج۲، ص۱۰.
28. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۷۶.
29. طبرسی، الإحتجاج، ج۲، ص۲۹۱.
30. آل یاسین، صلح امام حسن، ص۱۷۷.
31. ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۹.
32. شریف قرشی، حیاة الحسن، ص۳۵.
33. ابنعربی، احکام القرآن، ج۳، ص۱۵۲.( ویکیشیعه)