۱۳۹۳/۰۹/۲۲
–
۹۱۸ بازدید
آیا خرق عادت به منزله تغییر در سنت الهی است؟
خیر خرق عادت، غلبه ی یک سنّت است بر سنّت دیگر.
به هنگام خرق عادت، در واقع قانون طبیعی نقض نمی شود بلکه قانونی فراطبیعی بر قانونی طبیعی غلبه می کند.
فرض کنید در پشت بام یک خانه آهنربای الکتریکی بزرگ را چنان تعبیه نموده اند که قابل مشاهده نیست؛ مثلاً داخل سقف است نه روی آن. شما یک شیء آهنی را در فضای میان سقف و کف اتاق رها کنید! برخلاف انتظار شما، آن شیء آهنی به جای پایین افتادن به سمت سقف می رود. شما به پشت بام می روید و آهنربایی نمی بینید. موقعی که شما به پشت بام می روید، کسی آن آهنربای الکتریکی را خاموش می کند. لذا در پشت بام حتّی با امتحان نمودن نیز متوجّه وجود آهنربا در داخل سقف نمی شوید. در این حالت فکر خواهید کرد که قانون جاذبه برای لحظاتی نقض شده است؛ نه تنها نقض شده بلکه برعکس کار کرده است. امّا حقیقت چیست؟ حقیقت این است که قانون جاذبه کار خود را می کند، قانون مغناطیس هم کار خود را می کند؛ و هیچکدام کار دیگری را نقض نمی کنند؛ بلکه وقتی نیروی مغناطیس قوی است، بر نیروی جاذبه غلبه می کند. به هنگام خرق عادت نیز قوانین طبیعت نقض نمی شوند، بلکه قانونی فوق طبیعی، بر قوانین طبیعی غلبه می نماید.
البته برخی قوانین فوق طبیعی هم هستند که بر تمام قوانین غلبه می کنند جز بر قانون علیّت. این گونه قوانین، حتّی بر قوانین فوق طبیعی هم غلبه می کنند، که از این گونه قوانین، با عنوان قوانین معجزات یاد می کنیم. لذا معجزه خارق عادتی است که نه تنها بر قوانین طبیعی بلکه حتّی بر قوانین فوق طبیعی هم غلبه می کند. خداوند متعال این قوانین انحصاری را به مأموران خود تعلیم نموده تا آنها بتوانند از این راه ثابت کنند که با خدا در ارتباطند. به عبارت دیگر، معجزات، امضای غیر قابل جعل خدا هستند که خداوند آنها را بر پای دعوت انبیاء و ائمه علیهم السلام زده است.
یک نبی یا امام، ادّعا دارد که متّصل به علم خداست و از مخزن علم الهی سخن می گوید. امّا ما از کجا بدانیم که او راست می گوید؟ عقل می گوید: اگر کسی متّصل به علم خداست، پس یقیناً از قوانینی خبر دارد که کسی از آنها خبر ندارد و نمی تواند هم خبر داشته باشد. پس عقل به ما می گوید: از او بخواه که اگر حقیقتاً متّصل به علم خداست، با قوانین موجود در علم خدا، کاری کند که طبق قوانین طبیعی و حتّی فوق طبیعی قابل دسترس برای بشر، انجامش غیر ممکن است؛ مثلاً مرده را زنده کند. انبیاء نیز چنین می کنند تا ثابت کنند که حقیقتاً به علم خدا متّصلند. چرا ساحران فرعون در برابر معجزات موسی(ع) ایمان آوردند؟ چون اهل فنّ بودند و خودش تخصّص در امور خارق العاده داشتند و از همینجا دانستند که خارق عادت موسی علیه السلام از سنخ خارق عادتهای قابل دسترس نیست.
به هنگام خرق عادت، در واقع قانون طبیعی نقض نمی شود بلکه قانونی فراطبیعی بر قانونی طبیعی غلبه می کند.
فرض کنید در پشت بام یک خانه آهنربای الکتریکی بزرگ را چنان تعبیه نموده اند که قابل مشاهده نیست؛ مثلاً داخل سقف است نه روی آن. شما یک شیء آهنی را در فضای میان سقف و کف اتاق رها کنید! برخلاف انتظار شما، آن شیء آهنی به جای پایین افتادن به سمت سقف می رود. شما به پشت بام می روید و آهنربایی نمی بینید. موقعی که شما به پشت بام می روید، کسی آن آهنربای الکتریکی را خاموش می کند. لذا در پشت بام حتّی با امتحان نمودن نیز متوجّه وجود آهنربا در داخل سقف نمی شوید. در این حالت فکر خواهید کرد که قانون جاذبه برای لحظاتی نقض شده است؛ نه تنها نقض شده بلکه برعکس کار کرده است. امّا حقیقت چیست؟ حقیقت این است که قانون جاذبه کار خود را می کند، قانون مغناطیس هم کار خود را می کند؛ و هیچکدام کار دیگری را نقض نمی کنند؛ بلکه وقتی نیروی مغناطیس قوی است، بر نیروی جاذبه غلبه می کند. به هنگام خرق عادت نیز قوانین طبیعت نقض نمی شوند، بلکه قانونی فوق طبیعی، بر قوانین طبیعی غلبه می نماید.
البته برخی قوانین فوق طبیعی هم هستند که بر تمام قوانین غلبه می کنند جز بر قانون علیّت. این گونه قوانین، حتّی بر قوانین فوق طبیعی هم غلبه می کنند، که از این گونه قوانین، با عنوان قوانین معجزات یاد می کنیم. لذا معجزه خارق عادتی است که نه تنها بر قوانین طبیعی بلکه حتّی بر قوانین فوق طبیعی هم غلبه می کند. خداوند متعال این قوانین انحصاری را به مأموران خود تعلیم نموده تا آنها بتوانند از این راه ثابت کنند که با خدا در ارتباطند. به عبارت دیگر، معجزات، امضای غیر قابل جعل خدا هستند که خداوند آنها را بر پای دعوت انبیاء و ائمه علیهم السلام زده است.
یک نبی یا امام، ادّعا دارد که متّصل به علم خداست و از مخزن علم الهی سخن می گوید. امّا ما از کجا بدانیم که او راست می گوید؟ عقل می گوید: اگر کسی متّصل به علم خداست، پس یقیناً از قوانینی خبر دارد که کسی از آنها خبر ندارد و نمی تواند هم خبر داشته باشد. پس عقل به ما می گوید: از او بخواه که اگر حقیقتاً متّصل به علم خداست، با قوانین موجود در علم خدا، کاری کند که طبق قوانین طبیعی و حتّی فوق طبیعی قابل دسترس برای بشر، انجامش غیر ممکن است؛ مثلاً مرده را زنده کند. انبیاء نیز چنین می کنند تا ثابت کنند که حقیقتاً به علم خدا متّصلند. چرا ساحران فرعون در برابر معجزات موسی(ع) ایمان آوردند؟ چون اهل فنّ بودند و خودش تخصّص در امور خارق العاده داشتند و از همینجا دانستند که خارق عادت موسی علیه السلام از سنخ خارق عادتهای قابل دسترس نیست.