۱۳۹۲/۰۴/۱۰
–
۳۴۲ بازدید
آیا حیا و غیرت مطلق است یا نسبی؟
نسبی بودن اخلاق بدین معناست که ارزش ها و اصول اخلاقی ثابت و پایدار نیستند، بلکه با تغییر شرایط و فرهنگ ها، اخلاقیات هم تغییر خواهند کرد.
نسبیت در اخلاق یعنی اینکه هیچ خُـلقی به طور کلی و مطلق خوب یا بد نیست. یک صفت در یک زمان و مکان خاص ممکن است خوب باشد و در شرایطی دیگر ممکن است بد باشد. (مجموعه آثار شهید مطهری، ج16، ص77 و ج21 ص184)
اگر نسبیت پذیرفته شود لازم می آید هر گاه جامعه ای کاری انجام داد که از نظر ما و جامعه ما بسیار ناپسند و زشت شمرده می شوند، ما نه تنها حق نقد آنان و مخالفت با باورهایشان را نداریم، بلکه باید آنان را مورد تحسین نیز قرار دهیم
در مقابل نسبیت گرایی، مطلق گرایی است. مطلق بودن اخلاق بدین معناست که اصول اخلاقی ثابت و پایدار است. این اصول و ارزش ها نه تنها تابع شرایط و زمان و مکان نمی باشند، بلکه به هیچ عنوان قابل تغییر نیز نیستند.
طرفداران نسبیت اخلاق مثال هایی را به عنوان دلیل یا مؤید ذکر کرده اند. آنان( نسبیت گرایان) می گویند اگر اخلاق نسبی نیست پس این همه اختلاف و تفاوت در اخلاقیات جوامع برای چیست؟
به عنوان مثال اسکیموها افراد سالخورده را در برف رها می کنند تا از گرسنگی جان دهند. در برخی جوامع، فرزندان موظف هستند والدین سالخورده خود را بکشند یا خفه کنند. آنان این کار را از نظر اخلاقی خوب می دانند. در حالی که در جامعه ما این کار بسیار ناپسند و محکوم است. عده ای والدین خود را پس از مرگ می خورند و برخی آنان را می سوزانند. در حالی که همین اعمال که نزد آنان احترام محسوب می شود نزد ما بی احترامی به حساب می آید. نسبیت گرایان می گویند این اختلافات اخلاقی دلیل روشنی است برای اثبات نسبیت در اخلاق.
مطلق گرایان به تفاوت های اخلاقی که در جوامع مختلف وجود دارد، این طور پاسخ می دهند که: جوامع در اصول اخلاقی مشترک هستند. تفاوت آن ها در آداب و فرهنگ های مربوط به این اصول است. به عنوان مثال، همه، اصل کلی اخلاقی احترام به پدر و مادر را باور دارند، اما برخی برای ادای این احترام، پدر و مادر را پس از مرگ می سوزانند، عده ای پدر و مادر را می خورند و بعضی آن ها را دفن می نمایند. تفاوت در، به جا آوردن این احترام است.
شهید مطهری معتقد است طرفداران نظریه نسبیت اخلاق، مفهوم واقعی اخلاق را درست درک نکرده اند و به عبارتی خلط بین مفهوم و مصداق کرده اند.( سیری در سیره نبوی، ص 89. به نقل از مقاله نسبیت اخلاق از دیدگاه شهید مطهری رحمه الله، حسینعلی رحمتی).
یعنی توجه نکرده اند که آنچه در باب حق و عدالت و اخلاق متغیر است، شکل اجرایی و مظهر عملی آن ها است نه حقیقت و ماهیت شان.
به عنوان مثال حجاب نیز این چنین است. اصل حجاب به عنوان یک پوشش برای قسمت های خاصی از بدن مورد اتفاق همگان و عقلا است.(برخی فرهنگ ها که هیچ حجابی را نمی پذیرند، مطرود هستند.) اما اختلاف در نوع و آداب این پوشش است. در هر فرهنگی، مقداری از این پوشش را کافی می دانند..
«غیرت»
«غیرت» در لغت؛ به معنای رشک بردن، تعصب و حفظ کردن ناموس است. غیرت در اصطلاح عبارت از « یک حس درونی است که آفرینش برای محافظت و نگاهبانی از حریم خانواده و پاسداری از نسل، در وجود مرد نهاده است. در حقیقت، این حس در مرد وجود دارد که می خواهد ناموس خود را از دسترس کامجویی دیگران دور کند و همسر خود را تنها در انحصار خود نگه دارد».
امام صادق – علیه السلام- نیز در حدیثی فرمود:«اِنَّ اللّه َ غَیُورٌ، یُحِبُّ کُلَّ غَیُورٍ، وَ مِنْ غَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ظاهِرَها وَ باطِنَها؛ همانا خداوند، غیور است و هر غیوری را دوست دارد و از غیرت اوست که همه گناهان آشکار و پنهان را حرام کرده است»(میزان الحکمه/ج8/ص579).
جمله عالم ز آن غیور آمد که حق— برد در غیرت بر این عالم سبق
او چو جان است و جهان چون کالبد—کالبد از جان پذیرد نیک و بد
«حیاء»
کو کرم کو ستر پوشى کو حیا— صد هزاران عیب پوشند انبیا
باز در دل زود استغفار کرد— تا نگردد ز اعتراض او روى زرد
در تعریف حیاء حالت انکسار و شکستگی روانی- که در اثر مواجهه با امری نکوهیده حاصل می شود- لحاظ شده است. در کتاب مجمع البحرین حیاء این گونه تعریف می شود: حیاء عبارت است از دگرگونی حال و انکساری که به جهت ترس از آن چه عیب شمرده و نکوهش می شود، حاصل می گردد.
علمای اخلاق حیاء را این گونه تعریف کرده اند: حیاء عبارت است از حصر(محصور شدن) نفس و انفعال( درماندگی) آن در ارتکاب حرام های شرعی و عقلی و عرفی، به جهت ترس از سرزنش و نکوهش مردم.(جامع السعادات/ج3/ص46).
حیاء دارای درجاتی است که در برخی درجات به خاطر ترس از مردم است، اما حیاء بالاتر درک حضور خدا است و بدین جهت رفتار را ترک و تنظیم می کند.
اى عدوى شرم و اندیشه بیا—که دریدم پرده ى شرم و حیا
اى ببسته خواب جان از جادویى— سخت دل یارا که در عالم تویى
مهار کرده نفس یا تنظیم رفتار که از مهمترین رموز موفقیت به شمار می رود، نیازمند عواملی است که یکی از موثرترین آن ها«حیا» است. اهمیت این نیروی مهار کننده و نظم دهنده به این است که نه مبتنی بر ترس است و نه مبتنی بر طمع بلکه بر کرامت نفس و درک حضور- خدا-، مبتنی است.(برای مطالعه ی بیشتر ر/ک:پژوهشی در فرهنگ حیاء/ دالحدیث/ عباس پسندیده).
«آیا حیاء و غیرت نسبی اند»
در فرهنگ و تمدن های مختلف غیرت مردان و حیاء زنان با یک دیگر متفاوت است. حال سوال این است که این نشان از نسبی بودن آن دو دارد؟
باید توجه داشت دو چیز را باید از یک دیگر جدا نمود: موجودیت غیرت و حیاء و موضوع آن دو.
اگر تأثیر فرهنگ و تمدن بر اصل و ریشه و ماهیت غیرت و حیاء باشد، در حقیقت، موجودیت آن دو را تحت تأثیر قرار می دهد و در این صورت هم می تواند آنها را بیافریند و هم می تواند آن دو را نابود سازد؛ اما اگر تأثیر فرهنگ و تمدن بر موضوع غیرت و حیاء باشد، اصل موجودیت آنها تحت تأثیر قرار نمی گیرد، بلکه اموری که موضوع غیرت و حیا هستند، متأثر شده، دچار تغییر می شوند.
به این مثال دقت کنید: ممکن است کاری در فرهنگی شرم آور باشد و همان کار، در فرهنگ دیگر، مایه ی مباهات. در این فرض، موجودیت روانی حیا تغییر نکرده و این گونه نیست که در فرهنگ دوم، ریشه حیا معدوم شود؛ بلکه آن چیزی که در فرهنگ اول، موضوع حیا بود، در فرهنگ دوم، از فهرست موضوعات حیا خارج شده است و در عین حال امکان دارد و بلکه این گونه است که در فرهنگ دوم، امور دیگری موضوع حیا قرار می گیرند.
بنابراین تا انسان هست، غیرت و حیا است. آن چه تغییر می کند، مصداق ها و موردهای آن دو است، که این امر مطلق بودن آن دو را پیش می کشد، نه نسبی بودن آنها را.
برای مطالعه بیشتر؛ فرهنگ حیا/ دارالحدیث/ عباس پسندیده.( از این کتاب در این نوشتار استفاده شده است).