۱۳۹۴/۱۰/۲۸
–
۱۵۵ بازدید
چرا قرآن نسبت به نشوز مردان، تنها به نصیحت کفایت کرده اما درباره نشوز زنان دستور به کتک داده است؟
درباره نشوز مردان در قرآن آمده است 1 : « اگر زنى از نشوز یا اعراض شوهرش بترسد ، مانعى براى آن نیست که میان خود را صلح و سازش دهند و صلح بهتر است . ولى بخل و بى گذشت بودن در نفوس ، حضور و غلبه دارد . و اگر نیکى کنید و پرهیزکارى پیشه نمایید ، قطعاً خدا به آنچه انجام مى دهید آگاه است ) » . « نشوز » مرد از زن عبارت است از بى میلى و بى اعتنایى او به زن در عمل جنسى که معمولاً و به طور طبیعى در روى گردانى مرد از زن نمود مى یابد .
اینکه زن در موقع نشوز مرد ، چه باید بکند ؟ ! از آیات قرآنى به دست مى آید ، اصلاح رابطه زن و مرد بر هر کارى اولویت دارد . این اصلاح بر دو نوع است :
{J . 1 اصلاح شخصى : J}
یعنى چنان که مرد در بعضى موارد براى حفظ خانواده ، از برخى خطاهاى زن چشم پوشى و گذشت کند زن نیز مى تواند با گذشت و تحمّل ، به اصلاح نظام خانواده و رفع اختلاف کمک کند .
{J . 2 اصلاح قانونى : J}
یعنى مراجعه به داورى یا حاکم شرع ، که با نظر به مصلحت طرفین ، حکم مقتضى را صادر کند . با توجه به قدرت بدنى و جسمانى مردان ، براى حمایت از آسیب پذیرى و جبران ضعف بدنى و ضعف موقعیتى زن ، اسلام چاره کار را در حمایت دستگاه قضایى و حاکم شرع از زنان دانسته است . اینکه در بعضى از روایات و فتاواى فقها ، گذشتِ زن مطرح شده است ، به هیچ وجه الزامى نیست بلکه براى اصلاح شخصى میان زن و شوهر و تداوم رابطه خانوادگى است . 2
البته در نظام خانواده مرد در جایگاه مدیر و مسئول قرار دارد و به طور طبیعى مدیر یک مجموعه ، از حقوق ویژه اى برخوردار است و از سوى دیگر – چنان که در روایات وارد شده و روان شناسان نیز به آن پرداخته اند – حالت محبوب بودن زن نزد مرد ، امرى غیرقابل انکار است و لذا پیغمبرصلى الله علیه وآله فرمود : H « قول الرجل للمرأه انّى احبّک لایذهب من قلبها ابداً » E 3 « اگر مردى به زنش بگوید : تو را دوست دارم ، هیچ گاه ( – ( این گفتار ) – ) از قلب زن بیرون نمى رود » .
بنابراین به جهت وجود این صفت و حالت در زن ، مرد مى تواند در صورت نشوز زن و پس از موعظه او ، از همبستر شدن با وى پرهیز کند و در مرحله آخر نیز او را تنبیه و تأدیب نماید . بدیهى است روى گردانى مرد از همسرش و یا ضرب وى ، بسیار سنگین خواهد بود و لذا راهى براى اصلاح امور و پایدارى خانواده خواهد بود . اما در مورد مرد – که از احساسات و عواطف کمترى نسبت به زن برخوردار است – امورى مانند روى گردانى همسرش از همبستر شدن با او و یا ضرب وى ، چندان تأثیرى در مرد نخواهد گذاشت و حتى گاهى نتیجه عکس خواهد داشت به طورى که دورى مرد از خانه و یا مشاجره و درگیرى بیشتر را به دنبال دارد . علاوه بر اینکه زدن مدیر و مسئول خانه به لحاظ آینده آن خانواده و اداره آن پیامدهاى سوئى دارد . از این رو درباره نشوز مرد ، به زن گفته شد ، تا با گذشت و صحبت کردن مرد را متنبّه و متوجه سازد و در صورتى که این شیوه ، کارساز نبود ، مى تواند به حاکم مراجعه کند و او به اصلاح بین زن و شوهر همّت گمارد .
بنابراین احکام مربوط به نشوز مرد ، بیان راه کارهاى صرفاً اخلاقى و توصیه اى نیست ، بلکه هم در جانب مرد و هم در جانب زن ، از ضمانت هاى اجراى لازم برخوردار مى باشد . در مورد نشوز مرد که در حق همخوابگى و انفاق به زن مربوط مى شود ، برنامه اسلام در درجه اول نصیحت و موعظه و بعد رجوع به محکمه و سپس تعزیر است ، فقهاى بزرگوار اسلام با تتبّع در کتاب الهى و روایات ائمه علیه السلام که در واقع ترجمان کلام الهى است ، فرموده اند : در صورت تحقّق نشوز از جانب مرد ، زن حق دارد براى گرفتن حق خود او را موعظه نماید و اگر موعظه سودمند نشد ، به حاکم ارجاع دهد و حاکم باید او را الزام کند که به وظیفه خود عمل نماید و اگر شوهر باز هم امتناع کرد تعزیر مى شود . 4
قانون مدنى و قانون مجازات اسلامى ، با پیروى از نظریه مشهور فقها ، ضمانت هاى یاد شده را مدوّن نموده است تا دادگاه ها در مقام صدور حکم مشکلى نداشته باشند . ماده 1111 قانون مجازات چنین مقرّر مى دارد : « زن مى تواند در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه به محکمه رجوع کند در این صورت محکمه میزان نفقه را معیّن و شوهر را به دادن آن محکوم مى کند » . در ماده 642 قانون مجازات اسلامى به راهکار دیگر یعنى تعزیر اشاره مى کند : « هرکس با داشتن استطاعت مالى نفقه زن خود را در صورت تمکین ندهد یا از تأدیه نفقه سایر اشخاص واجب النفقه امتناع نماید دادگاه او را از سه ماه و یک روز تا پنج ماه حبس محکوم مى نماید » .
از آنچه گفته شد مى توان نتیجه گرفت که علت تفاوت در نحوه برخورد با زن ناشزه و مرد نشوز کننده در این است که :
. 1 هدف از این ساز و کار ، اصلاح طرفین و ثبات و قوام کانون خانواده و عدم اقدام به طلاق است .
. 2 به دلیل تفاوت زن و مرد در روحیات ، و احساسات ، چنین قانون متفاوتى وضع شده است .
. 3 چنین نیست که مرد در برخورد با زن به طور مطلق رها و آزاد باشد بلکه حتى زدن زن هم با حفظ موازین و شرایط است .
( 1 ) نساء ( 4 ) ، آیه . 128 ( 2 ) شرح و تفسیر نهج البلاغه ، علامه محمدتقى جعفرى ، ج 11 ، ص 284 – . 280 ( 3 ) وسائل الشیعه ، ج 20 ، ص 23 ، ح . 9 ( 4 ) جواهرالکلام ، محمدحسن نجفى ، بیروت ، مؤسسه المرتضى العالمیه ( 15 جلدى ) ، ج 10 ، ص . 133
اینکه زن در موقع نشوز مرد ، چه باید بکند ؟ ! از آیات قرآنى به دست مى آید ، اصلاح رابطه زن و مرد بر هر کارى اولویت دارد . این اصلاح بر دو نوع است :
{J . 1 اصلاح شخصى : J}
یعنى چنان که مرد در بعضى موارد براى حفظ خانواده ، از برخى خطاهاى زن چشم پوشى و گذشت کند زن نیز مى تواند با گذشت و تحمّل ، به اصلاح نظام خانواده و رفع اختلاف کمک کند .
{J . 2 اصلاح قانونى : J}
یعنى مراجعه به داورى یا حاکم شرع ، که با نظر به مصلحت طرفین ، حکم مقتضى را صادر کند . با توجه به قدرت بدنى و جسمانى مردان ، براى حمایت از آسیب پذیرى و جبران ضعف بدنى و ضعف موقعیتى زن ، اسلام چاره کار را در حمایت دستگاه قضایى و حاکم شرع از زنان دانسته است . اینکه در بعضى از روایات و فتاواى فقها ، گذشتِ زن مطرح شده است ، به هیچ وجه الزامى نیست بلکه براى اصلاح شخصى میان زن و شوهر و تداوم رابطه خانوادگى است . 2
البته در نظام خانواده مرد در جایگاه مدیر و مسئول قرار دارد و به طور طبیعى مدیر یک مجموعه ، از حقوق ویژه اى برخوردار است و از سوى دیگر – چنان که در روایات وارد شده و روان شناسان نیز به آن پرداخته اند – حالت محبوب بودن زن نزد مرد ، امرى غیرقابل انکار است و لذا پیغمبرصلى الله علیه وآله فرمود : H « قول الرجل للمرأه انّى احبّک لایذهب من قلبها ابداً » E 3 « اگر مردى به زنش بگوید : تو را دوست دارم ، هیچ گاه ( – ( این گفتار ) – ) از قلب زن بیرون نمى رود » .
بنابراین به جهت وجود این صفت و حالت در زن ، مرد مى تواند در صورت نشوز زن و پس از موعظه او ، از همبستر شدن با وى پرهیز کند و در مرحله آخر نیز او را تنبیه و تأدیب نماید . بدیهى است روى گردانى مرد از همسرش و یا ضرب وى ، بسیار سنگین خواهد بود و لذا راهى براى اصلاح امور و پایدارى خانواده خواهد بود . اما در مورد مرد – که از احساسات و عواطف کمترى نسبت به زن برخوردار است – امورى مانند روى گردانى همسرش از همبستر شدن با او و یا ضرب وى ، چندان تأثیرى در مرد نخواهد گذاشت و حتى گاهى نتیجه عکس خواهد داشت به طورى که دورى مرد از خانه و یا مشاجره و درگیرى بیشتر را به دنبال دارد . علاوه بر اینکه زدن مدیر و مسئول خانه به لحاظ آینده آن خانواده و اداره آن پیامدهاى سوئى دارد . از این رو درباره نشوز مرد ، به زن گفته شد ، تا با گذشت و صحبت کردن مرد را متنبّه و متوجه سازد و در صورتى که این شیوه ، کارساز نبود ، مى تواند به حاکم مراجعه کند و او به اصلاح بین زن و شوهر همّت گمارد .
بنابراین احکام مربوط به نشوز مرد ، بیان راه کارهاى صرفاً اخلاقى و توصیه اى نیست ، بلکه هم در جانب مرد و هم در جانب زن ، از ضمانت هاى اجراى لازم برخوردار مى باشد . در مورد نشوز مرد که در حق همخوابگى و انفاق به زن مربوط مى شود ، برنامه اسلام در درجه اول نصیحت و موعظه و بعد رجوع به محکمه و سپس تعزیر است ، فقهاى بزرگوار اسلام با تتبّع در کتاب الهى و روایات ائمه علیه السلام که در واقع ترجمان کلام الهى است ، فرموده اند : در صورت تحقّق نشوز از جانب مرد ، زن حق دارد براى گرفتن حق خود او را موعظه نماید و اگر موعظه سودمند نشد ، به حاکم ارجاع دهد و حاکم باید او را الزام کند که به وظیفه خود عمل نماید و اگر شوهر باز هم امتناع کرد تعزیر مى شود . 4
قانون مدنى و قانون مجازات اسلامى ، با پیروى از نظریه مشهور فقها ، ضمانت هاى یاد شده را مدوّن نموده است تا دادگاه ها در مقام صدور حکم مشکلى نداشته باشند . ماده 1111 قانون مجازات چنین مقرّر مى دارد : « زن مى تواند در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه به محکمه رجوع کند در این صورت محکمه میزان نفقه را معیّن و شوهر را به دادن آن محکوم مى کند » . در ماده 642 قانون مجازات اسلامى به راهکار دیگر یعنى تعزیر اشاره مى کند : « هرکس با داشتن استطاعت مالى نفقه زن خود را در صورت تمکین ندهد یا از تأدیه نفقه سایر اشخاص واجب النفقه امتناع نماید دادگاه او را از سه ماه و یک روز تا پنج ماه حبس محکوم مى نماید » .
از آنچه گفته شد مى توان نتیجه گرفت که علت تفاوت در نحوه برخورد با زن ناشزه و مرد نشوز کننده در این است که :
. 1 هدف از این ساز و کار ، اصلاح طرفین و ثبات و قوام کانون خانواده و عدم اقدام به طلاق است .
. 2 به دلیل تفاوت زن و مرد در روحیات ، و احساسات ، چنین قانون متفاوتى وضع شده است .
. 3 چنین نیست که مرد در برخورد با زن به طور مطلق رها و آزاد باشد بلکه حتى زدن زن هم با حفظ موازین و شرایط است .
( 1 ) نساء ( 4 ) ، آیه . 128 ( 2 ) شرح و تفسیر نهج البلاغه ، علامه محمدتقى جعفرى ، ج 11 ، ص 284 – . 280 ( 3 ) وسائل الشیعه ، ج 20 ، ص 23 ، ح . 9 ( 4 ) جواهرالکلام ، محمدحسن نجفى ، بیروت ، مؤسسه المرتضى العالمیه ( 15 جلدى ) ، ج 10 ، ص . 133