۱۳۹۳/۰۵/۰۶
–
۷۴۶ بازدید
بنام خداسلامیا آیها العزیز مسنا و اهلها الضر وجئناببضاعة مزحبةفاوف لنا الکیل وتصدیق علینا ان الله یجزی المتصدقین( یوسف۸۸)
عزیزا از سختی به ما وخانواده ما گزند و آسیب رسیده و ما مال ناچیز آورده ایم پس پیمانه ما راکامل بده و برما صدقه بخش زیرا خدا صدقه دهندگان را پاداش میدهد
منظور چیست
با سلام و ادب و سپاس از ارتباط شما و آروزی قبولی اعمال و عبادات شما در این ماه رحمت فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ (یوسف/ 88) هنگامى که آنها وارد بر او (یوسف) شدند گفتند اى عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا گرفته و متاع کمى (براى خرید مواد غذایى) با خود آورده ایم، پیمانه ما را بطور کامل وفا کن و بر ما تصدق بنما که خداوند متصدقان را پاداش مى دهد.
هنگامی که برادران یوسف ع بر یوسف ع وارد شدند، با نهایت ناراحتى رو به سوى او کردند و گفتند: اى عزیز! ما و خاندان ما را قحطى و ناراحتى و بلا فرا گرفته است (فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ).
و تنها متاع کم و بى ارزشى همراه آورده ایم (وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ) اما با این حال به کرم و بزرگوارى تو تکیه کرده ایم، و انتظار داریم که پیمانه ما را بطور کامل وفا کنى (فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ).
و در این کار بر ما منت گذار و تصدق کن (وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا).
و پاداش خود را از ما مگیر، بلکه از خدایت بگیر، چرا که خداوند کریمان و متصدقان را پاداش خیر مى دهد (إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ).
جالب اینکه برادران یوسف، با اینکه پدر تاکید داشت در باره یوسف و برادرش به جستجو بر خیزید و مواد غذایى در درجه بعد قرار داشت، به این گفتار چندان توجه نکردند، و نخست از عزیز مصر تقاضاى مواد غذایى نمودند، شاید به این علت بود که چندان امیدى به پیدا شدن یوسف نداشتند، و یا به این علت که آنها فکر کردند بهتر این است خود را در همان چهره خریداران مواد غذایى که طبیعى تر است قرار دهند، و تقاضاى آزاد ساختن برادر را تحت الشعاع نمایند تا تاثیر بیشترى در عزیز مصر داشته باشد.
بعضى گفته اند: منظور از تَصَدَّقْ عَلَیْنا همان آزادى برادر بوده، و گرنه در مورد مواد غذایى، قصدشان گرفتن جنس بدون عوض نبوده است، تا نام تصدق بر آن گذارده شود.
در روایات نیز مى خوانیم که برادران حامل نامه اى از طرف پدر براى عزیز مصر بودند که در آن نامه، یعقوب، ضمن تمجید از عدالت و دادگرى و محبتهاى عزیز مصر، نسبت به خاندانش، و سپس معرفى خویش و خاندان نبوتش شرح ناراحتیهاى خود را به خاطر از دست دادن فرزندش یوسف و فرزند دیگرش بن یامین و گرفتاریهاى ناشى از خشکسالى را براى عزیز مصر کرده بود.
و در پایان نامه از او خواسته بود که بن یامین را آزاد کند و تاکید نموده بود که ما خاندانى هستیم که هرگز سرقت و مانند آن در ما نبوده و نخواهد بود.
هنگامى که برادرها نامه پدر را بدست عزیز مى دهند، نامه را گرفته و مى بوسد و بر چشمان خویش مى گذارد، و گریه مى کند، آن چنان که قطرات اشک بر پیراهنش مى ریزد (و همین امر برادران را به حیرت و فکر فرو مى برد که عزیز مصر چه علاقه اى به پدرشان یعقوب دارد که این چنین نامه اش در او ایجاد هیجان مى نماید، و شاید در همین جا بود که برقى در دلشان زد که نکند او خودش یوسف باشد، همچنین شاید همین نامه ی پدر ، یوسف را چنان بى قرار ساخت که دیگر نتوانست بیش از آن در چهره و نقاب عزیز مصر پنهان بماند، و به زودى خویشتن را به عنوان همان برادر! به برادران معرفى کرد) در این هنگام که دوران آزمایش بسر رسیده بود و یوسف نیز سخت، بى تاب و ناراحت به نظر مى رسید .
تفسیر نمونه، ج 10، ص: 60
هنگامی که برادران یوسف ع بر یوسف ع وارد شدند، با نهایت ناراحتى رو به سوى او کردند و گفتند: اى عزیز! ما و خاندان ما را قحطى و ناراحتى و بلا فرا گرفته است (فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ).
و تنها متاع کم و بى ارزشى همراه آورده ایم (وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ) اما با این حال به کرم و بزرگوارى تو تکیه کرده ایم، و انتظار داریم که پیمانه ما را بطور کامل وفا کنى (فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ).
و در این کار بر ما منت گذار و تصدق کن (وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا).
و پاداش خود را از ما مگیر، بلکه از خدایت بگیر، چرا که خداوند کریمان و متصدقان را پاداش خیر مى دهد (إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ).
جالب اینکه برادران یوسف، با اینکه پدر تاکید داشت در باره یوسف و برادرش به جستجو بر خیزید و مواد غذایى در درجه بعد قرار داشت، به این گفتار چندان توجه نکردند، و نخست از عزیز مصر تقاضاى مواد غذایى نمودند، شاید به این علت بود که چندان امیدى به پیدا شدن یوسف نداشتند، و یا به این علت که آنها فکر کردند بهتر این است خود را در همان چهره خریداران مواد غذایى که طبیعى تر است قرار دهند، و تقاضاى آزاد ساختن برادر را تحت الشعاع نمایند تا تاثیر بیشترى در عزیز مصر داشته باشد.
بعضى گفته اند: منظور از تَصَدَّقْ عَلَیْنا همان آزادى برادر بوده، و گرنه در مورد مواد غذایى، قصدشان گرفتن جنس بدون عوض نبوده است، تا نام تصدق بر آن گذارده شود.
در روایات نیز مى خوانیم که برادران حامل نامه اى از طرف پدر براى عزیز مصر بودند که در آن نامه، یعقوب، ضمن تمجید از عدالت و دادگرى و محبتهاى عزیز مصر، نسبت به خاندانش، و سپس معرفى خویش و خاندان نبوتش شرح ناراحتیهاى خود را به خاطر از دست دادن فرزندش یوسف و فرزند دیگرش بن یامین و گرفتاریهاى ناشى از خشکسالى را براى عزیز مصر کرده بود.
و در پایان نامه از او خواسته بود که بن یامین را آزاد کند و تاکید نموده بود که ما خاندانى هستیم که هرگز سرقت و مانند آن در ما نبوده و نخواهد بود.
هنگامى که برادرها نامه پدر را بدست عزیز مى دهند، نامه را گرفته و مى بوسد و بر چشمان خویش مى گذارد، و گریه مى کند، آن چنان که قطرات اشک بر پیراهنش مى ریزد (و همین امر برادران را به حیرت و فکر فرو مى برد که عزیز مصر چه علاقه اى به پدرشان یعقوب دارد که این چنین نامه اش در او ایجاد هیجان مى نماید، و شاید در همین جا بود که برقى در دلشان زد که نکند او خودش یوسف باشد، همچنین شاید همین نامه ی پدر ، یوسف را چنان بى قرار ساخت که دیگر نتوانست بیش از آن در چهره و نقاب عزیز مصر پنهان بماند، و به زودى خویشتن را به عنوان همان برادر! به برادران معرفى کرد) در این هنگام که دوران آزمایش بسر رسیده بود و یوسف نیز سخت، بى تاب و ناراحت به نظر مى رسید .
تفسیر نمونه، ج 10، ص: 60