۱۳۹۴/۰۱/۱۵
–
۳۴۹ بازدید
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس شما با این مرکز ، مطالبی که شما در نامه خود بیان کرده اید مطالبی است که در فضای مجازی و به ویژه شبکه های اجتماعی و با اهداف مغرضانه ای همچون وابسته نشان دادن امام خمینی و کل انقلاب اسلامی به غرب منتشر شده است بدون اینکه حتی دلیل و مستندی برای این ادعاها بیان شود و این در حالی است که حتی اگر این اطلاعات واقعی باشد نهایت چیزی را که می تواند اثبات کند این است که دستگاه های اطلاعاتی فرانسه ، انگلیس و آمریکا بخشی از حفاظت از جان امام خمینی را بر عهده گرفته بودند که این مساله هرگز به معنای وابسته بودن آمریکا به این کشورها تلقی نخواهد شد کما اینکه در داخل ایران نیز ارتش
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس شما با این مرکز ، مطالبی که شما در نامه خود بیان کرده اید مطالبی است که در فضای مجازی و به ویژه شبکه های اجتماعی و با اهداف مغرضانه ای همچون وابسته نشان دادن امام خمینی و کل انقلاب اسلامی به غرب منتشر شده است بدون اینکه حتی دلیل و مستندی برای این ادعاها بیان شود و این در حالی است که حتی اگر این اطلاعات واقعی باشد نهایت چیزی را که می تواند اثبات کند این است که دستگاه های اطلاعاتی فرانسه ، انگلیس و آمریکا بخشی از حفاظت از جان امام خمینی را بر عهده گرفته بودند که این مساله هرگز به معنای وابسته بودن آمریکا به این کشورها تلقی نخواهد شد کما اینکه در داخل ایران نیز ارتش شاهنشاهی مسئولیت حفاظت از جان امام خمینی ره را بر عهده گرفته و حتی بر اساس برخی شواهد شخص ربیعی ، فرمانده نیروی هوایی ارتش ، هلی کوپتری را برای انتقال حضرت امام خمینی از فرودگاه به بهشت زهرا در اختیار امام قرار داده بود ولی با این حال هیچ کس تا کنون ادعا نکرده است که این اقدام ارتش ، به معنای وابسته بودن رهبر انقلاب به رژیم شاهنشاهی می باشد و اساسا طرح چنین ادعاهایی و نتیجه گیری های عجیب و غریبی که از آن به دست می آید همچون وابسته بودن امام خمینی به آمریکا ، انگلیس و یا فرانسه ، با توجه به واقعیات و شواهد خارجی جز سردرگمی استدلال کنندگان اینچنینی ، نتیجه دیگری به همراه نخواهد داشت ، چرا که چنین افرادی پس از این ماجرا قطعا در برابر این سوال نخواهند توانست جوابی ارائه دهند که «اگر امام خمینی ره مهره آمریکا و انگلیس است پس راز این همه دشمنی آمریکا و انگلیس با ملت و انقلاب ایران و جنایت هایی که در حق انقلاب اسلامی ایران روا داشته می شود از جمله ترور ، تحریم ، تحریک صدام به جنگ ، ممانعت از پیشرفت های علمی ، فتنه انگیزی ها و حمایت از فتنه گران و … چه می باشد؟» با تمام این احوال ، در مورد این مطالب لازم است چند نکته را متذکر شویم : 1 – کلیه شواهد و اسناد موجود حاکی از این است که دولت آمریکا به عنوان اصلی ترین پشتیبان رژیم شاهنشاهی همه تلاش خویش را به کار بسته بود تا از ورود امام خمینی به ایران ممانعت به عمل آورد ، از طرفی دولت فرانسه نیز در مدت اقامت امام خمینی در پاریس ، از هیچ اقدامی بر علیه ایشان مضایقه نکرده بود به طوری که بر خلاف تصوری که در زمینه آزادی عمل دادن دولت فرانسه نسبت به حضرت امام خمینی ره معمولا وجود دارد اولا چنین آزادی عملی وجود نداشته و دولت فرانسه محدودیتهای فراوانی برای ایشان ایجاد کرده بود ، ثانیا بر اساس اسنادی که به دست آمده است دولت این کشور تلاش داشت تا ایشان را ترور نماید که نخستین طرح ترور رهبر کبیر انقلاب اسلامی می باشد . ثالثا بر اساس اسناد بر جای مانده ، دولت این کشور ، از همان روزهای نخستین ورود حضرت امام به فرانسه و به دنبال عملی نشدن توطئه برای ممنوعیت فعالیت سیاسی حضرت امام ، قصد اخراج ایشان از این کشور را داشت که به دلیل مخالفت هایی که سفیر شاه در این زمینه داشت مجبور شد تن به اقامت اجباری حضرت امام بدهد . بنابر این دولت فرانسه در طول تاریخ اقامت حضرت امام از هیچ توطئه ای بر علیه حضرت امام در فرانسه کوتاهی نکرد . با این حال و علیرغم تمامی تضییقاتی که دولت این کشور برای حضرت امام ره ایجاد کرده بود ایشان در هنگام خروج از کشور فرانسه در پیامی از دولت و ملت فرانسه تشکر کردند (رک : صحیفه امام ، ج6 ، ص 6) که نشان از اخلاق و گذشت اسلامی ایشان داشت . همچنین دولت فرانسه پس از قصد امام خمینی برای بازگشت به ایران نیز اقدامات گسترده ای برای ممانعت از این تصمیم امام خمینی ره انجام داد و در واپسین روزهای حضور ایشان در فرانسه و صرفا با هدف مصلحت رژیم شاهنشاهی و ایجاد فرصت برای ایجاد کودتا تلاشهای فراوانی برای ممانعت از ورود امام خمینی به ایران انجام داد که باشکست مواجه شد و چون قانونا نمی توانست هیچ اقدام دیگری در ممانعت از حضرت امام انجام دهد لذا مجبور شد اجازه بازگشت حضرت امام خمینی به ایران را صادر نماید . ضمن اینکه دو نکته را نیز نباید فراموش کرد . نخست اینکه دولت فرانسه علیرغم اجازه دادن به هواپیمای حضرت امام برای بازگشت به ایران ، همزمان برخی اقدامات از جمله اخلال در صدور گذرنامه های همراهان حضرت امام و یا بیمه نکردن هواپیمای حامل ایشان و … را نیز انجام داد . همچنین در این زمان به منظور سرنگونی انقلاب اسلامی ایران طرح های خطرناکی در ایران پی ریزی شده بود که قطعا مقامات فرانسوی نیز از آن آگاه بوده و شاید بتوان اجازه دادن برای پرواز هواپیمای حامل امام را با دلخوش بودن آنان به اجرای این طرح ها نیز مرتبط دانست . چنانکه فردوست درکتاب خاطراتش از طرح انفجار هواپیمای امام توسط کمیسیونی نام می برد که متشکل از بختیار ، نماینده ساواک ، سران نیروهای نظامی و انتظامی و … بود .(رک : حسین فردوست ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، اطلاعات ، تهران ، 1381 ، صفحه 607 و 608) و یا توطئه ربودن و انتقال هواپیمای حامل امام به یکی از جزایر خلیج فارس به منظور ممانعت از ورود حضرت امام تا زمانی که بتوانند توطئه های خود را عملی نمایند . (رک : دکتر صادق طباطبایی ، همان ، ص 178) و یا حداقل اجرای زود هنگام کودتای آمریکایی ارتش به فرماندهی ژنرال هایزر که همه این اقدامات خوشبختانه ناکام ماند و انقلاب اسلامی ایران به لطف خداوند به پیروزی رسید . 2 – همانگونه که از خلال مطالب بالا نیز می توان به دست آورد اجازه یافتن هواپیمای حامل حضرت امام برای پرواز به سمت ایران ، برخلاف خواست همه قدرتهای غربی بود و همه شواهد نیز حاکی از این است که همه این کشورها تلاش های خود را در راستای ممانعت از عملی شدن این اقدام حضرت امام راحل ره به کار بستند اما چاره ای جز تسلیم شدن نداشتند ، از طرفی دیگر فضای انقلابی و شور و حرارت ملت به پا خاسته ایران به گونه ای بود که عملا قدرت هر گونه اقدام خطرناکی را بر علیه امام خمینی ره از هر کسی حتی ارتش شاهنشاهی سلب می کرد و همانگونه که اشاره شد ارتش مجبور شد تا مسئولیت تامین امنیت امام خمینی ره را در بخش عمده ای از مسیر بر عهده بگیرد و این مساله ای بود که حتی فرماندهان ارشد ارتش هم آن را قبول داشتند و به همین دلیل در طرح هایی که قبل از ورود امام خمینی به ایران می ریختند هر گزینه ای وجود داشت غیر از تعرض به جان امام ره . به عنوان مثال ژنرال هایزر در کتاب خاطرات خود می نویسد : «آنها موافقت کرده بودند که اگر [امام] خمینی با پرواز ایرفرانس وارد شد و فرودگاه بسته بود هواپیما به جزیره کیش هدایت شود . به او هم توضیح داده شود که این کار ، به خاطر حفظ جان او بوده است . دریافته بودند که اگر برای او اتفاقی رخ دهد جنگ داخلی رخ خواهد داد و لذا قرار بود او را برای مدت نامحدودی در جزیره ی کیش تحت الحفظ نگهدارند.»(ماموریت در تهران ، خاطرات ژنرال هایزر ، ترجمه علی اکبر عبدالرشیدی ، انتشارات اطلاعات ، ص210) شایان ذکر است چنین واکنش های منفعلانه ای دارای سابقه هم بوده است چنانکه پس از قیام 15 خرداد سال 42 وقتی شاه تصمیم گرفت تا امام خمینی را محاکمه و اعدام نماید ، با مطرح شدن مرجعیت ایشان و ترس از واکنش مردم و حتی شیعیان جهان نسبت به این اقدام ، از این تصمیم منصرف شد . نظیر چنین ترسی را باید در باره جنایتکار دیگری همچون صدام که دستش به خون هزاران عراقی و حتی علمای این کشور آلوده بود جستجو کرد ، چنانکه در جریان انتفاضه شعبانیه عراق که به رهبری آیت الله العظمی خوئی صورت گرفت و طی آن صدام غیر انسانی ترین اقدامات را بر علیه مخالفان خود انجام داد و حتی دهها تن از علما و مجتهدان به نام از خاندان حکیم و صدر و شاهرودی و خویی را نیز به شهادت رساند و میزان سبعیت خود را اثبات کرد اما از ترس واکنش ها نتوانست آیت الله خویی را اعدام نماید ، با اینکه همان زمان بحثی در مورد اعدام آن مرحوم مطرح شده بود . از طرفی دولت آمریکا نیز همانگونه که اشاره شد همه تلاش خویش را به کار بسته بود تا از ورود امام خمینی ره به میهن ممانعت به عمل آورد . در این راستا در دی ماه سال 57 (17-11 دی 57) ، کنفرانسی به نام گوادلوپ با حضور سران چهار کشور فرانسه ، انگلیس ، آمریکا و آلمان برگزار شد که در آن موضوعات مختلفی از جمله وضعیت ایران مطرح شده و با توجه به افزایش یافتن شعله های انقلاب در آن جلسه مقرر شد تا شاه از ایران برود و زمام امور را به بختیار بسپارد تا ایشان امور را سامان ببخشد . به دنبال این تصمیم گیری مقرر شد تا دولت فرانسه به نمایندگی از آمریکا پیامی را به امام خمینی بفرستد تا ضمن دعوت حضرت امام به حمایت از دولت بختیار ، ایشان اقداماتی را به منظور جلوگیری از بروز هر گونه کودتا در ارتش شاهنشاهی انجام دهند . این پیشنهادات که ظاهری معقول داشت در واقع فریبی بود که از آن طریق آمریکا تلاش داشت تا برنامه احتمالی کودتا را به ارتش شاهنشاهی و بدون دخالت خود معرفی نموده و با ایجاد ترس ، امام را از پیگیری اهداف انقلابی خود منصرف سازد . اما امام خمینی ره با درایتی بی نظیر در پاسخ به دولت فرانسه که واسطه ابلاغ پیام کارتر بود چنین فرمودند : «پیام آقاى کارتر، دو جهت در آن بود؛ یکى راجع به موافقت کردن با حکومت فعلى، که دولت بختیار باشد؛ یا حداقل سکوت در این شرایط، و حفظ آرامش در این فترت؛ و یکى هم راجع به احتمال کودتاى نظامى و یا پیش بینى کودتاى نظامى، پیش بینى کشتار وسیع مردم، که ما را از آن مى ترسانید. اما راجع به دولت بختیار؛ شما سفارش مى کنید که ما برخلاف قوانین خود عمل کنیم. بر فرض آنکه من چنین خطایى بکنم، ملت ما حاضر نخواهد بود. ملت ما این همه مصیبت کشید و این همه خون داد، براى آن است که از زیر بار رژیم سلطنتى و سلسله پهلوى خارج بشود. ملت ما حاضر نیست که تمام خونها هدر برود و شاه به سلطنت باقى باشد، یا برود و بدتر از اول برگردد؛ و نه حاضر است که شوراى سلطنت را قبول کند؛ و آن هم برخلاف قانون اساسى است، که من مکرر تشریح کرده ام. …و اما قضیه کودتا. … من کودتا را نه به صلاح ملت مى دانم،و نه به صلاح امریکا؛ اگر (کودتا) بشود از چشم شما مى دانیم. من نمى دانم ملت امریکا بعدها چه خواهد کرد؛ و من به حکم اینکه یک شخص روحانى هستم، و مصلحت بشر را همیشه در نظر دارم و مصلحت ملت خودم را در نظر دارم، به شما توصیه مى کنم که جلوى این خونریزیها را بگیرید و نگذارید این خونریزیها تحقق پیدا کند؛ و ایران را به حال خود واگذارید؛ که اگر بکنید، نه گرایش کمونیستى خواهد داشت و نه سایر مکاتب انحرافى؛ نه تسلیم شرق و نه تسلیم غرب خواهد شد. تأکید مى کنم که اگر بخواهید آرامش در ایران حاصل شود راهى جز این نیست که نظام شاهنشاهى- که قانونى نیست- کنار برود، و ملت را به حال خود باقى بگذارند، تا من یک شوراى انقلاب تأسیس کنم از اشخاص پاکدامن، براى نقل قدرت؛ تا امکانات مناسب جهت حکومت مبعوث ملت انجام گیرد. و در غیر این صورت امید آرامش نیست؛ و خوف آن دارم که اگر کودتاى نظامى بشود، انفجارى بشود در ایران، که کسى نتواند جلوى آن را بگیرد. و ملت ایران از کودتاى نظامى نمى ترسد؛ براى آنکه ماههاست که با قدرت نظامى- هر چه سخت تر- با مردم معامله شده است و نتوانسته اند آرامش برقرار سازند. و الآن نظام و ارتش که از چند ماه قبل، سست تر و ضعیف تر است، براى آنکه در باطن ارتش اختلافات ایجاد شده است و بسیارى به ما مى پیوندند و کودتا را خفه مى کنند؛ لکن با کشتارى، که من میل ندارم واقع شود. من به شما توصیه مى کنم، از کودتا جلوگیرى کنید که اگر بشود ملت ایران از شما مى دانند، و براى شما ضرر دارد. این تمام پیغام من است به کارتر.»( صحیفه امام، ج 5، ص: 377) در این بیانات نکته ظریفی وجود دارد و آن اینکه در شرایطی که آمریکا با پیام های خود تلاش دارد تا امام خمینی را از کودتای احتمالی نظامیان ارتش بترساند امام با درایتی عجیب منشا این کودتا را خود آمریکا می داند و حال آنکه سفر ازهاری به ایران جهت انجام کودتا که از 14 دی ماه آغاز شده بود امری کاملا محرمانه بود و آمریکا تلاش داشت تا با متقاعد کردن امام برای حمایت از بختیار زمینه لازم برای انجام کودتای نظامی و به دست گرفتن زمام امور را فراهم کند . اما پس از به سنگ خوردن تیر آنان و اعلام نظر امام مبنی بر تصمیمشان برای ایجاد یک شورای انقلاب که در واقع به منزله نابودی نظام وابسته شاهنشاهی تلقی می شد تلاش های جدیدی برای باقی ماندن حضرت امام در فرانسه و جلوگیری از ورود ایشان به ایران آغاز شد و هدف اصلی و عمده نیز این بود که تا پیش از ورود امام به ایران ، ارتش کودتای نظامی را انجام داده و انقلاب اسلامی مردم ایران با ایجاد فضای رعب و وحشت نظامی خفه شود . در حالی که ورود حضرت امام خمینی به ایران همه این برنامه ها را می توانست بر هم بریزد . ژنرال هایزر مجری کودتا نیز در کتاب خاطرات خود به این مساله اشاره کرده و بر لزوم جلوگیری از ورود امام تا زمان تکمیل آمادگی برای کودتا که نیازمند زمانی حدودا 10 الی 20 روز پس از خروج از شاه از کشور بود تاکید دارد . وی در کتاب خاطرات خود چنین می نویسد : «اگر چه هنوز کار خود را کامل نکرده ایم اما فکر می کنم ظرف چند روز به آنجایی که می خواهیم می رسیم . به همین دلیل است که اگر بتوانیم چند روز مراجعت [آیت الله] خمینی را به تاخیر اندازیم برای ما واقعا فرق می کند . اگر شاه فردا برود و [آیت الله] خمینی روز بعد بیاید همه برنامه های ما نقش بر آب می شود»(خاطرات ژنرال هایزر ، ص 208 به نقل از خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی ، ج3 ، ص 166) به دنبال این توطئه ها ، امام خمینی نیز ساکت ننشسته و اقدامات انقلابی خود را تشدید کردند . ایشان در 22 دی ماه 57 ودر شرایطی که از سویی هایزر در تدارک آماده سازی برای کودتا بود و از سویی دیگر هنوز شاه کشور راترک نکرده بود با صدور بیانیه ای رسما شورای انقلاب را تشکیل داد و بلافاصله پس از فرار شاه از ایران ، اعلام کرد که به زودی به ایران بازخواهد گشت که این امر باعث تشدید فعالیتها برای ممانعت از ورود امام به ایران شد که در این میان دولت های آمریکا و فرانسه تلاشهای زیادی برای این کار نمود . در این زمینه دکتر صادق طباطبایی از همراهان حضرت امام در فرانسه که از نزدیک شاهد این تلاش ها بودچنین می نویسد : «با اعلام بازگشت امام به ایران پیغامها و توصیه های فراوانی به ایشان می شد که حالا به ایران نروید یا سفر را به تعویق بیاندازید و این دلسوزی ها هم از جانب دوستان و هم از طرف دشمنان صورت می گرفت . جالب اینکه کارتر هم پیام دادکه برای حفظ جان خودتان بهتر است سفر را به مدتی بعد موکول کنید . مقامات فرانسوی از طریق دوستان و آشنایان همین پیغام را می دادند . بعدها معلوم شد که ژنرال هایزر و نیز شاپور بختیار از طریق سفیر فرانسه در تهران درخواست کرده بودند که مقامات فرانسوی به هر نحو ممکن بازگشت امام را به تعویق بیاندازد .»(خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی ، ج3 ، ص 203) بختیار نیز در اظهارات خود به تلاشهایی که برای جلوگیری از ورود حضرت امام به ایران و اقداماتی که در این راستا به واسطه دولت فرانسه انجام دادند اشاره کرده و چنین می گوید : «من می خواستم یک کاری بکنم که آیت الله خمینی نیاید مانور می دادم . اینها در تاریخ ضبط است . گاهی می گفتم تامین جانش را نمی توانم بکنم و گاهی می گفتم اگر کشته بشود چنین و چنان می شود … روی این مبنا بود که سعی کردم که آمدنشان را به تعویق بیاندازم . یک روز سفیر فرانسه را هم خواستم . به او گفتم شما می توانید این پیغام مرا به پرزیدنت ژیسکاردستن ، همین امروز برسانید … مستقیما شما به او (ژیسکاردستن) بگویید که بختیار از شما خواهش می کند که به هر تقدیر و وسیله ای که میدانید آمدن آیت الله خمینی را به ایران به تعویق بیاندازید . دیگر چگونگی اش را من از اینجا نمی توانم بگویم . می دانم شما در یک مملکتی هستید که قانونی نمی توانید او را حبس کنید و چه بکنید ولی اگر بتوانید من خیلی خوشحال می شوم . من می دانم که این سفیر این اقدام را کرد و فردای آن روز آمد و به من گفت که ما اقدام کردیم . او گفت که ایشان (آیت الله خمینی) می گوید که من قانع نشدم که به ایران نروم …. »(لاجوردی ، شاپور بختیار نخست وزیر ایران ، دانشگاه هاروارد ، تهران ، زیبا 1380 ، صص 129 و 130 به نقل از هاشمی رفسنجانی ، انقلاب و پیروزی ، کارنامه و خاطرات سالهای 1358و 1357 ، دفتر نشر معارف انقلاب ، ص 159) نتیجه اینکه شواهد تاریخی حاکی از این است که همه قدرتهای غربی از جمله آمریکا ، انگلیس و فرانسه و نیز کلیت نظام شاهنشاهی و دولت بختیار عزم خود را جزم کرده بودند تا مانع از ورود امام خمینی ره به ایران گردند اما عزم واراده پولادین امام خمینی در کنار شرایط انقلابی آن مقطع به مثابه سیل بنیان کن و ظالم سوزی بود که هیچ ترفند و توطئه ای را یارای مقابله با آن نبود و به همین دلیل امام خمینی علیرغم همه مخالفت ها و مخاطراتی که جان ایشان را تهدید می کرد وارد ایران شد و البته به دلیل تبعات هر گونه تعرضی به جان امام خمینی در آن مقطع ، هم دولت فرانسه و هم ارتش شاهنشاهی و هم دولت بختیار مجبور شدند تا بخشی از مسئولیت حفاظت از جان ایشان را بر عهده بگیرند و هیچ کدام از این مسائل حاکی از وابسته بودن امام خمینی ره به غرب ، شاه یا دولت بختیار تلقی نمی شود .