۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۱۰۵۱ بازدید
چرا امام علی(علیه السلام) در یک واقعه، تیر از پای وی بیرون آورده می شود متوجه نمی شود اما در جای دیگر در حال نماز صدای سائل را می شنود و به او کمک می کند این دو چگونه قابل جمع است؟ آیا با حضور قلب در نماز منافات ندارد؟
رشیدالدین میبدی مفسر سنی قرن ششم، در تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار[ این کتاب بر اساس تفسیر الهروی خواجه عبدالله انصاری (که هم اکنون در دست نیست) در ده جلد نوشته شدهاست و به تفسیر خواجه عبدالله انصاری نیز معروف است.] که از قدیمی ترین تفاسیر تاریخی و ادبی به زبان فارسی است، این ماجرا را چنین بیان می کند: «… و در آثار بیارند که علی(علیه السلام) در بعضی از آن حرب ها تیری به وی رسید. چنانکه پیکان اندر استخوان وی بماند. جهد بسیار کردند، جدا نشد. گفتند: تا گوشت و پوست برندارند و استخوان نشکنند، این پیکان جدا نشود. بزرگان و فرزندان وی گفتند اگر چنین است، صبر باید کرد تا در نماز شود که ما وی را اندر ورد نماز چنان همی بینیم که گویی وی را از این جهان خبر نیست. صبر کردند تا از فرایض و سنن فارغ شد و به نوافل و فضایل نماز ابتدا کرد. مرد معالج آمد و گوشت برگرفت و استخوان وی بشکست و پیکان بیرون گرفت و علی اندر نماز بر حال خود بود. چون سلام نماز باز داد، گفت: درد من آسان تر است. گفتند چنین حالی بر تو رفت و تو را خبر نبود. گفت اندر آن ساعت که من در مناجات الله باشم، اگر جهان زیر و زبر شود یا تیغ و سنان در من می زنند، مرا از لذت مناجات الله از درد تن خبر نبود. و این بس عجیب نیست که تنزیل مجید خبر می دهد از زنان مصر که چون زلیخا را به دوستی یوسف ملامت کردند زلیخا خواست که ملامت را بر ایشان غرامت کند ایشان را بخواند و جایگاهی ساخت و ایشان را به ترتیب بنشاند و هر یکی را کاردی به دست راست و ترنجی به دست چپ داد، چنان که گفت: «جل و علا وَ آتَتْ کلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکیناً» چون آرام گرفتند، یوسف را آراسته آورد و او را گفت بریشان برگذر- اخْرُجْ عَلَیهِنَّ برون شو برایشان. چون زنان مصر یوسف را با آن جمال و کمال بدیدند در چشم ایشان بزرگ آمد فَلَمَّا رَأَینَهُ أَکبَرْنَهُ، همه دست ها ببریدند و از مشاهده جمال و مراقبت کمال یوسف از دست بریدن خود خبر نداشتند. پس به حقیقت دانیم که مشاهده دل و سر جان علی مر جلال و جمال و عزت و هیبت اللَّه را بیش از مشاهده زنان بیگانه بود مر یوسف مخلوق را- پس ایشان چنین بی خود شدند و از درد خود خبر نداشتند اگر علی چنان گردد که گوشت و پوست وی ببرند و از درد آن خبر ندارد عجب نباشد و غریب نبود».[ کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج 1، ص 180.]در پاسخ به این پرسش چند نکته ارائه می شود:
1. داستان در آوردن تیر از پای امام در منابع کهن معتبر بیان نشده است، گرچه عالمان و اندیشمندان صاحب نام شیعه و سنی متاخر و گاه معاصر بدان استناد کرده اند[ دیلمی، ارشاد القلوب ج 2، ص 25و 26؛ بحرانی، سید هاشم، حلیة الابرار، ج 2، ص180؛ فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج1، ص 397و 398؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ص 181.]. این ماجرا ناظر به حضور قلب امام در نماز است. نمازگزار در عروج به سوی معبود و در نجوای با او است. بنابراین، چشم و گوش و دست و پا در اختیار معبود است نه در اختیار خود نمازگزار و چون ایمان علی بن ابی طالب(علیه السلام) بر اساس شناخت حقیقی بود و عبادت خدا را به عنوان زیارت او می دانست و نماز را شهود الاهی و زیارت معبود می داند و خدا را زیبای مطلق می بیند، هرگز خود را نمی بیند و آزادانه خدا را می پرستد و از هرچه رنگ تعلق دارد، آزاد است.[ جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی(علیه السلام)، 62 – 64.] گویا دستگاه حواس ظاهری انبیاء و اولیای الهی در هنگام جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعالیت خویش باز می ماند و آنچه را مربوط به بدن هایشان می شود، احساس نمی کنند. بیرون کشیدن تیر از پای امام علی(علیه السلام) در هنگام نماز در حال سجده از این قبیل است.[ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص 180 و 181.]
2. در صحنه ای دیگر؛ فقیری به مسجد می آید و علی(علیه السلام) در حین رکوع انگشتر را به او می دهد؛ صحنه ای که قرآن این گونه از آن یاد می کند؛
(((إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)))[ مائده، آیه 55.]؛
«همانا ولی و سرپرست شما خداوند، پیامبرش و کسانی هستند که در حال رکوع نمازشان صدقه می دهند».
بسیاری از محدثان، متکلمان و مفسران اهل سنت، نزول این آیه را درباره علی(علیه السلام) دانسته اند[ شرح المقاصد 5/ 270، ایجی، شرح المواقف، ج 8، ص 360، قوشچی، شرح تجرید الاعتقاد، ص 476؛ أنساب الأشراف 2/ 381، تفسیر الطبری 4/ 628- 629 ح 12215- 12219.
این شأن نزول را 66 نفر از محدثان نقل کرده اند و در میان آنان، نُه نفر از صحابه، نزول آیه را در حق امام نقل کرده اند. (الغدیر، ج 3، صص 156 و 162).].
3. فخر رازی با بیان داستان درآوردن تیر از پای علی(علیه السلام)، این اشکال را طرح می کند که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) که به هنگام نماز آن قدر حضور قلب دارد که تیر از پایش در می آورند متوجه نمی شود، چگونه به وقت آمدن گدا به مسجد، در حال نماز متوجه او می شود و در رکوع انگشترش را به او می دهد؟[ مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج 12، ص 386.] در پاسخ به این شبهه دو نکته قابل توجه است:
الف. بین حادثه درآوردن تیر و اعطاء انگشتری در نماز به فقیر، منافاتی وجود ندارد و به واقع حضور قلب و عبادت خالصانه در هر دو مورد هست؛ زیرا شنیدن صدای سائل و کمک به او، پرداختن به امور غیر خدایی نیست.
علامه طباطبائی در پاسخ به این شبهه معتقد است: این کار هیچ منافاتی با حضور قلب در نماز ندارد؛ زیرا زکات و نماز هر دو عبادت هستند، و این کار از قبیل عبادت در عبادت بوده است. مانند جریان دو شتری است که برای پیغمبر اکرم آوردند و حضرت بنا گذاشتند که یکی از آنها را به هر کس که دو رکعت نماز با حضور قلب بخواند، بدهند و هیچ کدام از اصحاب نتوانستند، ولی حضرت امیرالمؤمنین توانست؛ با اینکه در نماز به ذهنش آمد که هر کدام را که چاق تر است، در راه خدا انفاق کند[ حسکانی، شواهد التّنزیل ج 2 ص 192.]. زیرا این فکر خود عبادت بود، و با حضور قلب در اثنای نماز، منافاتی نداشت.[ رخ شاد، در محضر علاّمه طباطبائی، ص163.]ب. دادن زکات انجام یک دستور دینی است و منافاتی با عبادت در نماز ندارد. فرای از اینکه برخی مدعی اند که این نماز مستحبی بوده است[ در تفسیر عیاشی به اسناد خود از حسن بن زید از پدرش زید بن حسن از جدش روایت می کند که گفت: شنیدم از عمار یاسر که می گفت: در هنگام رکوع نماز مستحبی، سائلی برابر علی بن ابی طالب(علیه السلام) ایستاد، حضرت انگشتر خود را بیرون کرده و به وی داد، آن گاه نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و داستان خود را گفت، چیزی نگذشت که این آیه نازل شد (((إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ…))) رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) آیه را بر ما تلاوت نمود و سپس فرمود: هر که من مولای اویم علی مولای اوست، بار الها دوست بدار هر که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر که علی را دشمن بدارد. (عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص 327).]؛ اگر دادن زکات در نماز مدح نمی داشت، خداوند آن را ستایش نمیکرد و به زیبایی از آن یاد نمی نمود.
1. داستان در آوردن تیر از پای امام در منابع کهن معتبر بیان نشده است، گرچه عالمان و اندیشمندان صاحب نام شیعه و سنی متاخر و گاه معاصر بدان استناد کرده اند[ دیلمی، ارشاد القلوب ج 2، ص 25و 26؛ بحرانی، سید هاشم، حلیة الابرار، ج 2، ص180؛ فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج1، ص 397و 398؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ص 181.]. این ماجرا ناظر به حضور قلب امام در نماز است. نمازگزار در عروج به سوی معبود و در نجوای با او است. بنابراین، چشم و گوش و دست و پا در اختیار معبود است نه در اختیار خود نمازگزار و چون ایمان علی بن ابی طالب(علیه السلام) بر اساس شناخت حقیقی بود و عبادت خدا را به عنوان زیارت او می دانست و نماز را شهود الاهی و زیارت معبود می داند و خدا را زیبای مطلق می بیند، هرگز خود را نمی بیند و آزادانه خدا را می پرستد و از هرچه رنگ تعلق دارد، آزاد است.[ جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی(علیه السلام)، 62 – 64.] گویا دستگاه حواس ظاهری انبیاء و اولیای الهی در هنگام جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعالیت خویش باز می ماند و آنچه را مربوط به بدن هایشان می شود، احساس نمی کنند. بیرون کشیدن تیر از پای امام علی(علیه السلام) در هنگام نماز در حال سجده از این قبیل است.[ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص 180 و 181.]
2. در صحنه ای دیگر؛ فقیری به مسجد می آید و علی(علیه السلام) در حین رکوع انگشتر را به او می دهد؛ صحنه ای که قرآن این گونه از آن یاد می کند؛
(((إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)))[ مائده، آیه 55.]؛
«همانا ولی و سرپرست شما خداوند، پیامبرش و کسانی هستند که در حال رکوع نمازشان صدقه می دهند».
بسیاری از محدثان، متکلمان و مفسران اهل سنت، نزول این آیه را درباره علی(علیه السلام) دانسته اند[ شرح المقاصد 5/ 270، ایجی، شرح المواقف، ج 8، ص 360، قوشچی، شرح تجرید الاعتقاد، ص 476؛ أنساب الأشراف 2/ 381، تفسیر الطبری 4/ 628- 629 ح 12215- 12219.
این شأن نزول را 66 نفر از محدثان نقل کرده اند و در میان آنان، نُه نفر از صحابه، نزول آیه را در حق امام نقل کرده اند. (الغدیر، ج 3، صص 156 و 162).].
3. فخر رازی با بیان داستان درآوردن تیر از پای علی(علیه السلام)، این اشکال را طرح می کند که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) که به هنگام نماز آن قدر حضور قلب دارد که تیر از پایش در می آورند متوجه نمی شود، چگونه به وقت آمدن گدا به مسجد، در حال نماز متوجه او می شود و در رکوع انگشترش را به او می دهد؟[ مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج 12، ص 386.] در پاسخ به این شبهه دو نکته قابل توجه است:
الف. بین حادثه درآوردن تیر و اعطاء انگشتری در نماز به فقیر، منافاتی وجود ندارد و به واقع حضور قلب و عبادت خالصانه در هر دو مورد هست؛ زیرا شنیدن صدای سائل و کمک به او، پرداختن به امور غیر خدایی نیست.
علامه طباطبائی در پاسخ به این شبهه معتقد است: این کار هیچ منافاتی با حضور قلب در نماز ندارد؛ زیرا زکات و نماز هر دو عبادت هستند، و این کار از قبیل عبادت در عبادت بوده است. مانند جریان دو شتری است که برای پیغمبر اکرم آوردند و حضرت بنا گذاشتند که یکی از آنها را به هر کس که دو رکعت نماز با حضور قلب بخواند، بدهند و هیچ کدام از اصحاب نتوانستند، ولی حضرت امیرالمؤمنین توانست؛ با اینکه در نماز به ذهنش آمد که هر کدام را که چاق تر است، در راه خدا انفاق کند[ حسکانی، شواهد التّنزیل ج 2 ص 192.]. زیرا این فکر خود عبادت بود، و با حضور قلب در اثنای نماز، منافاتی نداشت.[ رخ شاد، در محضر علاّمه طباطبائی، ص163.]ب. دادن زکات انجام یک دستور دینی است و منافاتی با عبادت در نماز ندارد. فرای از اینکه برخی مدعی اند که این نماز مستحبی بوده است[ در تفسیر عیاشی به اسناد خود از حسن بن زید از پدرش زید بن حسن از جدش روایت می کند که گفت: شنیدم از عمار یاسر که می گفت: در هنگام رکوع نماز مستحبی، سائلی برابر علی بن ابی طالب(علیه السلام) ایستاد، حضرت انگشتر خود را بیرون کرده و به وی داد، آن گاه نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و داستان خود را گفت، چیزی نگذشت که این آیه نازل شد (((إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ…))) رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله و سلم) آیه را بر ما تلاوت نمود و سپس فرمود: هر که من مولای اویم علی مولای اوست، بار الها دوست بدار هر که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر که علی را دشمن بدارد. (عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص 327).]؛ اگر دادن زکات در نماز مدح نمی داشت، خداوند آن را ستایش نمیکرد و به زیبایی از آن یاد نمی نمود.