۱۳۹۳/۰۹/۲۳
–
۴۳۱ بازدید
با توجه به اضطرار جنگ در روز عاشورا لزومی به اقامه نماز ظهر عاشورا بود؟
نماز عمود خیمه دین میزان الحکمة، ج 5، ص 368، ح 10243. و استوارترین رشته پیوند میان بنده و مولا است. مؤمن با نماز شناخته مى گردد و با نردبان آن تا عرش خدا بالا مى رود و قدم بر بساط قرب مى گذارد.همان، ح 10238. نماز راه اُنس با خدا و روشنى بخش چشمان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم است.همان، ص 367، ح 10235. نماز اولین و آخرین سفارش پیامبران(ع) است.همان، ح 10234. نماز بازدارنده از آلودگى و زشتى عنکبوت(29): آیه 45. است و حتى بى روح ترین و ناقص ترین نماز، سدى میان انسان و گناهان است.میزان الحکمة، ج 5، ص 371 ح 5-10254. «معاویه بن وهب» از یاران حضرت صادق(ع) از ایشان مى پرسد: برترین چیزى که بندگان را به خدا نزدیک مى سازد و محبوب ترین کار در نزد خداوند چیست؟ حضرت فرمود: «ما اعلم شیئا بعد المعرفة افضل من هذه الصلاة»؛ «بعد از شناخت خداوند، چیزى را با فضیلت تر از نماز نمى دانم».همان، ص 369، ح 10245. اگر نهضت جاوید حسین بن على(ع) براى اقامه حق و زنده کردن دین خدا و رها ساختن آن از چنگال خرافات و هواپرستان ستمگر است و عمود دین خدا، نماز است؛ چرا نباید نگهبان دین و شریعت محمدى صلى الله علیه وآله وسلم عمود دین را در عرصه خونین کربلا و در برابر هجوم بى امان و ناجوانمردانه دشمن با خواندن نماز عشق، محکم و استوار سازد؟ «ابو ثمامه صیداوى» – که در محبت مولایش حسین(ع) سر از پا نمى شناسد – در ظهر عاشورا، در میان حلقه تنگ محاصره دشمن، خدمت امام(ع) مى رسد و فرا رسیدن وقت نماز ظهر را به یاد امام(ع) مى آورد و آرزو مى کند بعد از خواندن نماز به امامت مولایش، به دیدار معبودش بشتابد. امام حسین(ع) در پاسخ او مى فرماید: «نماز را به یاد من آوردى، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد».بحارالانوار، ج 45، ص 21.
حسین بن على(ع) و تنى از یارانش در برابر تیرهایى که از سوى دشمن مى آمد، نماز ظهر را به جا آورد وعده اى از یارانش به هنگام نماز به خاک و خون افتادند و بر بال شهادت به دیدار دوست شتافتند.
صحنه عبادت، مناجات و تلاوت قرآن امام(ع) و خاندان و یاران بزرگوارش در شب عاشورا، زیباترین نمایش بندگى است. ابا عبدالله(ع) درس عشق ورزى به نماز و راز و نیاز با معبود را از پدر بزرگوارش فراگرفته است. ابن عباس در گرماگرم جنگ صفین، آن حضرت(ع) را دید که سر را به سوى آسمان بلند کرده و در انتظار چیزى است. پرسید: یا امیرالمؤمنین؛ آیا نگران چیزى هستید؟ فرمود: آرى، منتظر رسیدن وقت نماز مى باشم. ابن عباس گفت: در این وقت حساس نمى توانیم دست از جنگ برداریم و مشغول نماز گردیم.
امیر مؤمنان(ع) فرمود: «انما قاتلنا هم على الصلوة»؛ «ما براى نماز با آنها مى جنگیم».
به راستى وقتى رهبران و پیشوایان ما در صحنه خون و جهاد، این چنین ارزش و جایگاه نماز را پاس مى دارند و نماز را به تمام معنا در آن شرایط سخت و طاقت فرسا، این گونه به پا مى دارند، آیا سستى و سهل انگارى نسبت به نماز براى ما – که به دور از آن صحنه هاى دشوار و در دامن آسایش هستیم – روا است؟ آیا منطقى و قابل قبول است که نسبت به آن پاکان و برگزیدگان، اظهار عشق و محبت کنیم و خود را پیرو و مطیع آنان بدانیم، آن گاه نمازى را که سرلوحه اعمال آنان است و جنگ و جهاد و فداکارى ایشان براى زنده نگه داشتن و برپا داشتن آن است، جایگاه واقعى خود را در زندگى ما نداشته باشد؟!
از خود بپرسیم در نماز و دعا و تلاوت کتاب خدا، چه رمز و رازى و چه لذّتى نهفته است که امام حسین(ع) با وجود اینکه حسرت یک آه را بر دل دشمن گذاشت و شعار «هیهات مناالذلة» او – که در تابلو عشق با خطى خونین بر سینه آسمان نصب شده و به همه جهانیان درس جنبش و آزادگى و پایدارى مى دهد – در عصر تاسوعا که لشکر نفاق به طرف خیام امام(ع) روى آوردند و آماده حمله و جنگ بودند، برادر دلاورش عباس(ع) را به نزد آنان فرستاد و به او فرمود: اگر مى توانى تا فردا جنگ را به تأخیر بینداز و سپس فرمود: «لعلنا نصلى لربنا و ندعوه و نستغفره، فهو یعلم انى کنت احب الصلاة له وتلاوة کتابه و کثرة الدعاء والاستغفار»؛ «شاید امشب براى پروردگارمان نماز به جا آوریم و به درگاه او دعا نموده و طلب بخشش کنیم. خدا مى داند که من نماز براى او و خواندن کتابش و زیادى دعا و استغفار را دوست مى دارم».بحارالانوار، ج 44، ص 392.
نماز و دعا و راز و نیاز با خداوند، از چه عزتى سرشار است که سالار شهیدان(ع) به خاطر آن، از دشمن براى به تأخیر انداختن جنگ درخواست مى کند.
حسین بن على(ع) و تنى از یارانش در برابر تیرهایى که از سوى دشمن مى آمد، نماز ظهر را به جا آورد وعده اى از یارانش به هنگام نماز به خاک و خون افتادند و بر بال شهادت به دیدار دوست شتافتند.
صحنه عبادت، مناجات و تلاوت قرآن امام(ع) و خاندان و یاران بزرگوارش در شب عاشورا، زیباترین نمایش بندگى است. ابا عبدالله(ع) درس عشق ورزى به نماز و راز و نیاز با معبود را از پدر بزرگوارش فراگرفته است. ابن عباس در گرماگرم جنگ صفین، آن حضرت(ع) را دید که سر را به سوى آسمان بلند کرده و در انتظار چیزى است. پرسید: یا امیرالمؤمنین؛ آیا نگران چیزى هستید؟ فرمود: آرى، منتظر رسیدن وقت نماز مى باشم. ابن عباس گفت: در این وقت حساس نمى توانیم دست از جنگ برداریم و مشغول نماز گردیم.
امیر مؤمنان(ع) فرمود: «انما قاتلنا هم على الصلوة»؛ «ما براى نماز با آنها مى جنگیم».
به راستى وقتى رهبران و پیشوایان ما در صحنه خون و جهاد، این چنین ارزش و جایگاه نماز را پاس مى دارند و نماز را به تمام معنا در آن شرایط سخت و طاقت فرسا، این گونه به پا مى دارند، آیا سستى و سهل انگارى نسبت به نماز براى ما – که به دور از آن صحنه هاى دشوار و در دامن آسایش هستیم – روا است؟ آیا منطقى و قابل قبول است که نسبت به آن پاکان و برگزیدگان، اظهار عشق و محبت کنیم و خود را پیرو و مطیع آنان بدانیم، آن گاه نمازى را که سرلوحه اعمال آنان است و جنگ و جهاد و فداکارى ایشان براى زنده نگه داشتن و برپا داشتن آن است، جایگاه واقعى خود را در زندگى ما نداشته باشد؟!
از خود بپرسیم در نماز و دعا و تلاوت کتاب خدا، چه رمز و رازى و چه لذّتى نهفته است که امام حسین(ع) با وجود اینکه حسرت یک آه را بر دل دشمن گذاشت و شعار «هیهات مناالذلة» او – که در تابلو عشق با خطى خونین بر سینه آسمان نصب شده و به همه جهانیان درس جنبش و آزادگى و پایدارى مى دهد – در عصر تاسوعا که لشکر نفاق به طرف خیام امام(ع) روى آوردند و آماده حمله و جنگ بودند، برادر دلاورش عباس(ع) را به نزد آنان فرستاد و به او فرمود: اگر مى توانى تا فردا جنگ را به تأخیر بینداز و سپس فرمود: «لعلنا نصلى لربنا و ندعوه و نستغفره، فهو یعلم انى کنت احب الصلاة له وتلاوة کتابه و کثرة الدعاء والاستغفار»؛ «شاید امشب براى پروردگارمان نماز به جا آوریم و به درگاه او دعا نموده و طلب بخشش کنیم. خدا مى داند که من نماز براى او و خواندن کتابش و زیادى دعا و استغفار را دوست مى دارم».بحارالانوار، ج 44، ص 392.
نماز و دعا و راز و نیاز با خداوند، از چه عزتى سرشار است که سالار شهیدان(ع) به خاطر آن، از دشمن براى به تأخیر انداختن جنگ درخواست مى کند.