خانه » همه » مذهبی » نماز چیستی و چرایی – پرسش و پاسخ

نماز چیستی و چرایی – پرسش و پاسخ


نماز چیستی و چرایی – پرسش و پاسخ

۱۳۹۴/۰۷/۳۰


۶۱۹ بازدید

پرسش ها و پاسخ ها: دفتر چهل و سوّم ـ نماز (چیستى و چرایى)

فهرست مطالب

مقدمه••• ۱۷

معناى نماز

پرسش ۱ . نماز یعنى چه؟ خدا چه انتظارى از نماز ما دارد؟!••• ۱۹

پیشینه نماز

پرسش ها و پاسخ ها: دفتر چهل و سوّم ـ نماز (چیستى و چرایى)

فهرست مطالب

مقدمه••• 17

معناى نماز

پرسش 1 . نماز یعنى چه؟ خدا چه انتظارى از نماز ما دارد؟!••• 19

پیشینه نماز

پرسش 2 . آیا نماز در زمان ادیان پیش از اسلام بوده است؟ و اگر وجود داشته شکل خواندن آن در ادیان مسیحى و یهودى و سایر ادیان آسمانى چگونه بوده است؟••• 22

نماز پیامبر صلى الله علیه و آله

پرسش 3 . آیا پیامبر صلى الله علیه و آله پیش از بعثت و نزول قرآن نماز مى خواندند؟ اگر نماز مى خواندند نماز ایشان چگونه بوده و آیا پس از بعثت نماز تغییر یافته است؟••• 25

وجوب نماز

پرسش 4 . خداوند چه احتیاج به نماز ما دارد که آن را واجب کرده است؟••• 27

چرایى نماز

پرسش 5 . چرا نماز مى خوانیم؟ مگر چه چیزى در نماز وجود دارد که این قدر آن را با اهمیت کرده است؟••• 29

نماز و اصول دین

پرسش 6 . اگر نماز ستون دین است چرا جزو اصول دین مطرح نشده و به عنوان فروع دین مطرح شده است؟ چرا شیوه نماز و تعداد رکعت هاى آن در قرآن نیامده است؟••• 35

قبله نماز

پرسش 7 . مگر نه این که خداوند در همه جا حاضر است پس چرا نماز به سمت کعبه خوانده مى شود؟ آیا این کار به بت پرستى شباهت ندارد؟••• 37

نماز به زبان عربى

پرسش 8 . چرا حتما باید نماز را به زبان عربى خواند؟••• 41

نماز اول وقت

پرسش 9 . دلیل تأکید بر نماز اول وقت چیست؟ آیا بهتر نیست هرگاه وقت داشتیم نماز بخوانیم؟••• 45

نمازهاى پنج گانه

پرسش 10 . چرا باید در پنج نوبت نمازهایمان را بخوانیم؟ چرا تعداد رکعات نماز در هر نوبت با هم تفاوت دارند؟••• 51

آثار تربیتى نمازهاى پنج گانه

پرسش 11 . من قبول دارم نماز خوبه اما آیا بهتر نبود هر روز یکبار نماز مى خواندیم؟••• 54

تکرار در نماز

پرسش 12 . چرا در نمازها برخى از الفاظ و سوره ها خیلى تکرار مى شود؟••• 59

کیفیت نماز

پرسش 13 . آیا حتما باید نماز به این شکل رکوع و سجود انجام دهیم؟ چه اشکالى دارد مانند مسیحیان ایستاده و با احترام مناجات کنیم؟••• 60

تکبیرة الاحرام

پرسش 14 . فلسفه این که نماز با گفتن تکبیر شروع شده و به هنگام گفتن «الله اکبر» دست ها را بالا مى آوریم چیست؟••• 62

اسرار نماز

پرسش 15 . فلسفه کارهایى مانند: نیت، قیام، رکوع و سجود در نماز چیست؟••• 63

سوره حمد

پرسش 16 . چرا باید در نماز، حتماً سوره حمد خوانده شود؟••• 65

آهسته و بلند خواندن نمازها

پرسش 17 . فلسفه آرام خواندن قرائت در نماز ظهر و عصر و بلند خواندن آن در نماز مغرب و عشا چیست؟••• 68

قنوت نماز

پرسش 18 . فلسفه قنوت چیست و چرا در هنگام قنوت دست ها را بالا ببریم؟••• 69

تشهّد نماز

پرسش 19 . فلسفه و اسرار تشهد در نماز چیست؟ آیا پیامبر صلى الله علیه و آلههم در تشهد براى خودش صلوات مى فرستاد؟••• 70

سلام نماز

پرسش 20 . وجود سلام در نماز چه فلسفه اى دارد و چرا به جاى این که در اول نماز گفته شود در آخر نماز گفته مى شود؟••• 73

تکبیر بعد از نماز

پرسش 21 . فلسفه این که در پایان نماز سه بار «اللّه اکبر» مى گوییم و دست ها را به بالا مى آوریم چیست؟••• 75

آثار سیاسى و اجتماعى نماز

پرسش 22 . نماز چه تأثیرى در زندگى سیاسى – اجتماعى افراد مى گذارد؟••• 77

رفاه بى نمازها

پرسش 23 . اگر نماز خواندن در رفع بلاها مؤر است؟ پس چرا اروپایى ها وضعشان خیلى بهتر از ماست؟!••• 79

قلب پاک

پرسش 24 . آیا بهتر نیست که به جاى نماز ظاهرى، قلب پاک داشته باشیم؟ خیلى ها نماز مى خوانند اما مشکل دارند؟••• 82

تشکّر از خدا

پرسش 25 . اگر نماز تشکّر از خداست، چرا حتما باید نماز بخوانیم و حال آن که مى توانیم به صورت زبانى از خدا تشکّر کنیم؟••• 84

اهل حق

پرسش 26 . برخى مانند «اهل حق»، نماز نمى خوانند و مى گویند ما به جاى نماز «نذر و نیاز» داریم! آیا چنین چیزى مورد قبول است؟••• 85

خدمت به جاى نماز

پرسش 27 . مگر نه این که با ارزش ترین اعمال خدمت به مردم است! پس اگر کسى به دیگران خدمت بکند مثل کسانى که با اختراعات خود به مردم خدمت مى کنند دیگر چه نیازى به نماز دارد!؟••• 87

نماز و یوگا

پرسش 28 . فرق نماز با یوگا چیست؟••• 89

فلسفه وضو

پرسش 29 . فلسفه وضو چیست؟••• 90

تفاوت وضوى زن و مرد

پرسش 30 . چرا در وضو مردان باید از پشت آرنج آب بریزند ولى خانم ها باید از قسمت تاى دست (جلو) اینکار را انجام دهند؟••• 94

وضوى پیامبر صلى الله علیه و آله

پرسش 31 . رسول خدا صلى الله علیه و آله چگونه وضو مى گرفتند مانند شیعیان یا مانند اهل تسنن؟••• 95

مسح در نماز

پرسش 32 . چرا ما در هنگام وضو پاها را مسح مى کنیم، اما اهل سنت پاها را مى شویند؟••• 98

غسل جنابت

پرسش 33 . قبول دارم که غسل یک فرمان الهى است اما چرا اسلام دستور مى دهد که به هنگام جنب شدن تمام بدن را بشویند در حالى که فقط عضو معینى آلوده مى شود؟••• 101

فایده تیمم

پرسش 34 . تیمم چه فایده اى دارد؟ آیا این کار بهداشتى است؟••• 103

فلسفه اذان

پرسش 35 . فلسفه اذان گفتن چیست؟ و چرا در آن تکرار هست؟••• 104

اذان اهل سنت

پرسش 36 . چرا در اذان اهل سنت «حى على خیرالعمل» وجود ندارد؟ اذان زمان پیامبر صلى الله علیه و آله چگونه بوده است؟••• 106

نماز میّت

پرسش 37 . علّت اینکه براى اموات نماز خوانده مى شود چیست؟••• 109

نماز آیات

پرسش 38 . چرا باید نماز آیات بخوانیم؟ آیا بهتر نیست به کمک زلزله زدگان بشتابیم و یا پدیده خورشید گرفتگى را تماشا کنیم؟!••• 110

ثواب مستحبّات

پرسش 39 . فلسفه ثواب هاى عجیب که براى بعضى نمازهاى مستحبّى در کتاب مفاتیح الجنان ذکر شده چیست؟••• 112

نماز امام على علیه السلام

پرسش 40 . مى گویند على علیه السلامهر شب هزار رکعت نماز مى خواندند؟ چطور ممکن است؟••• 113

تیر پاى امام على علیه السلام

پرسش 41 . چگونه حضرت على علیه السلامتیر در پایشان فرو رفت و در حین نماز آن را از پاى مبارکشان بیرون کشیدند، اما به دلیل حضور قلب در نماز متوجه نشد ولى در جاى دیگر به هنگام نماز متوجه فقیر شد و انگشتر خود را در رکوع به او داد؟••• 115

نمازهاى حاجت

پرسش 42 . اگر نمازهاى مستحبّى براى حاجت گرفتن مى باشد، چرا من هر چه این نمازها را مى خوانم حاجتم را نمى گیرم؟!••• 117

مُهر نماز

پرسش 43 . چرا شیعیان در نماز از مُهر استفاده مى نمایند؟••• 119

جمع بین دو نماز

پرسش 44 . این که شیعیان نماز عصر را بلافاصله بعد از نماز ظهر مى خوانند برخلاف سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله نیست و نوعى دروغ نیست؟! زیرا هنوز عصر نشده است؟!••• 122

نماز دست بسته

پرسش 45 . چرا شیعیان مانند اهل تسنن دست بسته نماز نمى خوانند؟ سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله چه بود؟••• 127

آمین گفتن

پرسش 46 . چرا اهل سنت بعد از سوره حمد «آمین» مى گویند؟••• 130

قنوت نماز

پرسش 47 . آیا پیامبر صلى الله علیه و آلهدر نمازشان قنوت مى خواندند؟••• 131

نماز شکسته

پرسش 48 . با توجّه به این که سفرهاى امروزه مانند گذشته سخت و پرخطر نیست چرا نمازها در سفر شکسته خوانده مى شود؟••• 132

نماز در هواپیما

پرسش 49 . گاهى به دلیل تأخیر هواپیما و دلایل مختلف امکان نماز خواندن نیست و یا اتوبوس ها براى نماز نگه نمى دارند! در چنین مواقعى وظیفه ما چیست؟••• 134

حجاب در نماز

پرسش 50 . فلسفه حجاب خانم ها در نماز چیست؟ خدا که با همه محرم است؟!••• 136

نماز زن و مرد

پرسش 51 . آیا دلیل جلوتر ایستادن مرد بر زن به هنگام نماز، برترى مرد بر زن را از دیدگاه اسلام اثبات نمى کند؟••• 137

نماز و گناه

پرسش 52 . فرق کسى که نماز مى خواند و گناه مى کند با کسى که گناه نمى کند و نماز هم نمى خواند چیست؟••• 139

نماز شرابخوار

پرسش 53 . چرا مى گویند «شرابخوار تا چهل روز نماز ندارد»؟••• 140

بازدارندگى نماز

پرسش 54 . در قرآن آمده: (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر) در حالى که برخى نماز مى خوانند و گناه و فحشا هم انجام مى دهند؟!••• 143

حضور قلب

پرسش 55 . اگر کسى نماز را بدون حضور قلب بخواند اشکال دارد؟!••• 145

راهکار حضور قلب در نماز

پرسش 56 . هر کار مى کنم نمى توانم در نماز تمرکز پیدا کنم و حواسم پرت مى شود آیا راه حلّى وجود دارد؟••• 149

اخلاص و ریا

پرسش 57 . از کجا بدانیم نمازى که مى خوانیم خالصانه است و از ریا به دور مى باشد؟••• 155

قبولى نماز

پرسش 58 . منظور از قبولى نماز چیست؟••• 158

بى نشاطى در نماز

پرسش 59 . من یک دانشجوى مذهبى هستم که جدیدا دچار بى حالى در نماز شدم اون حالى که قبلاً داشتم را ندارم احساس خستگى مى کنم، لطفا کمکم کنید که بفهمم که چرا چنین اتفاقى براى من افتاده؟••• 163

سبک شمردن نماز

پرسش 60 . منظور از سبک شمردن نماز چیست؟••• 168

خوش شانسى بى نماز

پرسش 61 . بنده یک دوست و هم اتاقى دارم که نماز نمى خواند، ولى او به مراتب از من در کسب نمره موفق تر است و بسیار خوش شانس و خوش اقبال بوده و همیشه با غرور مى گوید خدا با من است. حال سؤال من این است چگونه این فردى که نه مقید به نماز است، نه مقید به روزه و واجبات است پس چرا از من موفق تر است؟••• 174

کفر بى نماز

پرسش 62 . آیا درسته که مى گویند کسى که نماز را ترک کند کافر است؟!••• 176

حق الناس

پرسش 63 . مگر خدا نفرموده است که حق الناس را رعایت کنید من از حق اللّه مى گذرم حال اگر نماز نخوانیم خدا از حق خودش مى گذرد؟••• 182

خجالت نماز

پرسش 64 . گاهى خجالت مى کشم در جمع دیگران و نماز بخوانم. آیا مى شه بعد نماز بخوانم؟••• 183

نماز و معرفت

پرسش 65 . یکى مى گفت: انسان نباید کورکورانه نماز بخواند بلکه ابتدا باید خدا را بشناسى (و او را حس کنى) بعدا هر زمان که این شناخت را پیدا کردى نماز بخوان! آیا این حرف قابل قبول است؟!••• 184

غیرمسلمانان

پرسش 66 . تکلیف این همه غیرمسلمانانى که نماز نمى خوانند چه مى شود؟ حال آن که در بین آنها افرادى هستند که به بشریت خدمت کرده اند مثل مخترعین و دانشمندان و پزشکان؟••• 186

اعمال خوب بى نماز

پرسش 67 . گفته مى شود؛ قبولى اعمال انسان در گرو قبولى نماز است، حالا فرض بفرمایید فرد تارک الصلاتى کارهاى خیر زیادى انجام داده مزد این اعمال چه مى شود؟ آیا این مسئله با عدالت خداوند منافات ندارد؟••• 189

دوستى با بى نماز

پرسش 68 . من دوستى دارم که نماز نمى خواند از طرفى شنیده ام که دوستى با بى نماز گناه است، من اصلاً نمى خواهم دوستى ام را با او به هم بزنم. آیا واقعاً دوستى با بى نماز گناه است؟••• 191

ازدواج با بى نماز

پرسش 69 . آیا مى توان با شخص بى نماز ازدواج کرد و جواب مثبت به خواستگارى وى داد؟••• 194

ارشاد بى نماز

پرسش 70 . یک فرد بى نماز را چگونه مى توانیم ارشاد و راهنمایى نماییم به گونه اى که از اسلام خسته نشوند و در نهایت نماز خوان گردد؟••• 196

عزادارى و نماز

پرسش 71 . گاهى مجلس عزادارى طول مى کشد و نماز اوّل وقت خوانده نمى شود و یا شب ها دیر مى شود و نماز صبح قضا مى شود. آیا این عزادارى قبول است؟!••• 201

قضاى نماز

پرسش 72 . چرا قضاى نماز را باید بخوانیم؟ خدا که به نماز ما احتیاجى ندارد؟••• 202

قضاى نماز پدر و مادر

پرسش 73 . مى گویند: نماز قضاى پدر، بر پسر بزرگ، واجب است؛ چرا باید گناه و تکلیف پدر را پسر بزرگ بر دوش بکشد؟ چرا فقط پدر، اما مادر مطرح نشده آیا این تبعیض نیست و تحقیر مقام زن و مادر نیست؟!••• 203

نماز مستحبّى به جاى نماز قضا

پرسش 74 . در برخى کتاب ها به نقل از پیامبر صلى الله علیه و آلهو حضرت على علیه السلامنوع خاصى از نمازهاى مستحبّى را ذکر کرده اند و گفته اند این گونه نمازها جبران کننده تمامى نمازهاى قضاى انسان مى باشد و حتى موجب ادا شدن نماز قضاى والدین نیز مى گردد. سؤال من این است که آیا چنین چیزى صحت دارد یا خیر؟••• 206

خرید نماز اموات

پرسش 75 . مسئله خرید نماز و روزه براى میّت چیست؟ آیا آن دنیا را هم پولدارها با خرید نماز و روزه به دست مى آورند؟••• 207

وسواس در نماز

پرسش 76 . وسواسى شدید هستم به طورى که یک 2 رکعتى را 10 بار مى خوانم و یا کلمات نماز را چندین بار تکرار مى کنم، در این زمینه باید چه کار کرد؟••• 208

طلا در نماز

پرسش 77 . دلیل این که مردان در نماز نباید طلا داشته باشند چیست؟••• 209

نماز صبح

پرسش 78 . براى خواندن نماز صبح حوصله بلند شدن را ندارم آیا از نظر روایات راه حلى وجود دارد؟••• 210

عادت به نماز

پرسش 79 . من قبل از ورود به دانشگاه هم نمازهایم را مى خواندم ولى از کجا بفهمم که این حرکت به سوى نماز از روى عادت نیست و از آن نوع خداپسندش است؟••• 212

استثناى نماز اول وقت

پرسش 80 . آیا موارد استثنایى وجود دارد که انسان به واسطه آن بتواند نمازش را به تأخیر بیندازد؟••• 213

نماز جماعت

پرسش 81 . فلسفه و فواید نماز جماعت در چیست؟••• 215

ثواب نماز جماعت

پرسش 82 . اگر ممکن است ثواب نماز جماعت را برایم بنویسید؟••• 218

امام جماعت

پرسش 83 . در خوابگاهى که هستیم، براى درک فضیلت نماز جماعت هر بار یکى از بچه هاى خوابگاه جلو مى ایستد و به او اقتدا مى کنیم آیا این کار درست است؟••• 219

زنان و جماعت

پرسش 84 . آیا زن مى تواند امام جماعت شود؟ در روایتى دیدم که نماز خواندن زن در خانه، فضیلتش بیشتر از حضور وى در نماز جماعت است علّت آن چیست؟••• 220

اقتدا به اهل سنّت

پرسش 85 . آیا اقتدا به اهل تسنّن در نماز کار درستى مى باشد و حال آن که این امر با شرایطى که براى امام جماعت گفته شده منافات دارد؟••• 222

نماز تراویح

پرسش 86 . چرا نمازهاى مستحبّى به جماعت خوانده نمى شود؟ در حالى که اهل تسنن در ماه رمضان نماز تراویح را به جماعت مى خوانند؟••• 222

نخواندن حمد

پرسش 87 . چرا در نماز جماعت مأموم حمد و سوره را قرائت نمى کند؟••• 225

نماز جمعه

پرسش 88 . نماز جمعه چگونه به وجود آمده؟ نماز جمعه را پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در چه زمانى و کجا اقامه نمودند؟••• 226

پرسش 89 . در مورد فلسفه نماز جمعه توضیح بدید؟ تأثیرش چیست؟••• 227

قنوت نماز جمعه

پرسش 90 . دلیل این که نماز جمعه دو قنوت دارد چیست؟••• 230

مصافحه

پرسش 91 . مصافحه و دست دادن بعد از نماز از کجا ریشه گرفته است؟••• 231

نماز شب در قرآن

پرسش 92 . آیا براى خواندن نماز شب در قرآن دستورى وجود دارد؟••• 232

فلسفه نماز مستحبى

پرسش 93 . فلسفه نمازهاى مستحبّى مانند نماز شب چیست؟••• 233

وجوب نماز شب

پرسش 94 . آیا این روایت از امام صادق علیه السلاماست که مى فرماید: «هر کس نماز شب نخواند از شیعیان ما نیست»؟••• 235

برکات نماز شب

پرسش 95 . لطفا در مورد آثار و فضایل نماز شب برایم بنویسید.••• 236

کیفیت نماز شب

پرسش 96 . وقت دقیق نماز شب را مى خواهم بدانم؟ نماز شب چند رکعت است؟ چه باید بخوانم؟ توضیح کامل بدهید.••• 241

فرهنگ نماز

پرسش 97 . راه کارهاى پیشنهادى براى فرهنگ سازى نماز در جامعه به خصوص دانشگاه ها را بیان کنید.••• 242

کتابنامه••• 245

مقدمه

«پرسش گرى» از آغاز آفرینش انسان، رخ نمایى کرده ؛ بر بال سبز خود، فرشتگان را فرانشانده، بر برگ زرد خود، شیطان را فرونشانده و در این میان، مقام آدمیت را نشان داده است. آفتاب کوفه چه زیبا فرموده است:

«مَن اَحسَنَ السؤال عَلِمَ» و «من عَلِمَ اَحسَنَ السؤال».

هم سؤال از علم خیزد هم جواب

همچنانکه خار و گُل از خاک و آب

آرى! هر که سؤال هایش آسمانى است، دانش و بینش پاسخش خواهد بود. پویایى و پایایى «جامعه» و «فرهنگ»، در گرو پرسش هاى حقیقت طلبانه و پاسخ هاى خِردورزانه است. بدون تردید سؤال و پرسش گرى، وسیله اى براى رسیدن به آگاهى ها و باورها است، ولى توجه به چند نکته، داراى اهمیت است.

نخست اینکه پرسش گر به دنبال حقیقت و یادگیرى باشد و پاسخ گو در آن موضوع داراى تخصص و صاحب ایده و فکر باشد. دیگر اینکه گمان نرود این پاسخ، کامل ترین و آخرین است، بلکه براى یک پرسش، ممکن است چندین پاسخ درست وجود داشته باشد. چه بسا تحقیق ها و پاسخ هاى قوى دیگرى نیز وجود داشته باشد که با همفکرى اساتید، دانشجویان و پژوهشگران گران قدر، نیل به آنها ممکن خواهد بود.

اداره مشاوره و پاسخ معاونت مطالعات راهبردى نهاد، محفل انسى فراهم آورده است، تا «ابر رحمتِ» پرسش ها را بر «زمین اجابت» پاسخ گو باشد و نهال سبز دانش را بارور سازد. ما اگر بتوانیم سنگ صبور جوانان اندیشمند و بالنده ایران اسلامى باشیم، به خود خواهیم بالید.

شایان ذکر است در راستاى ترویج فرهنگ دینى، اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها، تاکنون بیش از دویست هزار پرسش دانشجویى را در موضوعات مختلف اندیشه دینى، مشاوره، احکام و… پاسخ داده است.

این اداره داراى گروه هاى علمى و تخصصى، به شرح زیر است:

ـ قرآن و حدیث؛

ـ احکام؛

ـ فلسفه، کلام و دین پژوهى؛

ـ حقوق و فلسفه احکام؛

ـ اخلاق و عرفان؛

ـ تربیتى و روان شناسى؛

ـ اندیشه سیاسى؛

ـ فرهنگى و اجتماعى؛

ـ تاریخ و سیره.

آن چه پیش رو دارید، بخشى از پرسش هاى مربوط به «نماز» است که توسّط محقق ارجمند حجه الاسلام سیّد حسن موسوى پاسخ دهى و بازپژوهى شده است.

بر آنیم با توفیق خداوند، به تدریج ادامه این مجموعه را تقدیم شما خوبان کنیم. پیشنهادها و انتقادهاى سازنده شما، راهنماى ما در ارائه شایسته و پربارِ مجموعه هایى از این دست خواهد بود.

در پایان از تلاش هاى مخلصانه همکاران اداره مشاوره و پاسخ، و مدیر گروه «اخلاق و عرفان» حجه الاسلام سیّد مصطفى علم خواه و آقاى علیرضا مختارپور که زحمت ویراستارى و بازنگرى را متقبّل شدند و حجه الاسلام والمسلمین صالح قنادى(زیدعزّه) که در بازخوانى و آماده سازى این اثر تلاش کرده اند، تشکّر و قدردانى مى شود. دوام توفیقات این عزیزان را در جهت خدمت بیشتر به مکتب اهل بیت علیهم السلام و ارتقاء فرهنگ دینى جامعه – به ویژه دانشگاهیان – از خداوند متعال مسئلت داریم.

اللّه ولى التوفیق

معاونت مطالعات راهبردى نهاد

معناى نماز

پرسش 1 . نماز یعنى چه؟ خدا چه انتظارى از نماز ما دارد؟!

عده اى معتقدند واژه «نماز» در لغتِ فارسى از لفظ پهلوى نماک (namac) گرفته شده که آن هم از ریشه ایرانِ باستان واژه «نم» (nam)به معناى خم شدن و تعظیم کردن گرفته شده است. از جمله معانى نماز در کتاب هاى لغت فارسى عبارتند از: بندگى، اطاعت، سجود، پرستش، خدمتکارى و فرمان بردارى و در اصطلاح شرعى به مجموعه اذکار و حرکات خاصى گویند که به عنوان ستایش و توجّه بنده به خداوند انجام مى گیرد.

«خواندن نماز» معادل با کلمه «قرائت» در عربى است و از آن جهت که یک قسمت از نماز عبارت از: خواندن و تلفظ کردن حمد و سوره و اذکار است روى این جهت کسى که این اعمال را انجام دهد و این الفاظ را بر زبان جارى کند مى گویند نماز را خواند. اما در قرآن و روایات همه جا سخن از «اقامه» است که معادل فارسى آن «برپا داشتن» مى باشد.

قرآن کریم، درباره «اقامه نماز» بسیار تأکید کرده است؛ تا آن جا که 46 بار، نماز را با واژه «اقامه» در تعبیرهاى گوناگون، تکرار کرده است. شاید بتوان انتظار خداوند را همان «اقامه نماز» گفت؛ براى «اقامه نماز» چند معنا و تفسیر مطرح شده است:

گسترش نماز

بدون تردید از مصادیق «اقامه نماز» گسترش و مطرح کردن نماز در جامعه است. قرآن کریم مى فرماید:

«الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» ؛ «آنها کسانى هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا مى دارند و زکات را ادا مى کنند و امر به معروف و نهى از منکر مى نمایند».

منظور از «اقامه» این است که تنها خودتان نمازخوان نباشید؛ بلکه چنان کنید که آیین نماز در جامعه انسانى برپا شود و مردم با عشق و علاقه، به آن روى آورند.

نماز با شرایط

به گفته برخى بزرگان «در تمام مواردى که خداوند به نماز سفارش کرده است واژه «اقامه نماز» آمده است تا به این معنا توجّه داده شود که مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها بجاى آوردن ظاهر نماز (بدون روح)».

به گفته بعضى مفسّران، تعبیر «اقامه نماز» به جاى «خواندن» یا «بر پا داشتن نماز»، بیان گر این نکته است که نماز تنها اذکار و حرکات نیست، بلکه باید آن را به طور کامل به پا دارید؛ آن گونه که آثار نماز در چهره و زندگى شما دیده شود؛ تنها لقلقه زبان و راست و خم شدن نباشد، بلکه روح نماز که همان تسلیم مطلق در برابر خدا در همه امور است در زندگى شما جلوه کند و توجّه قلبى به خدا، در نماز حاصل شود.

تداوم نماز

برخى «اقامه» را به معناى تداوم در برپایى نماز مى دانند؛ یعنى کسى نماز را به درستى بر پا مى دارد که همیشه آن را ادامه دهد نه این که گه گاهى نماز بخواند:

«فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ. الَّذِینَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ» ؛ «پس واى بر نمازگزارانى که در نماز خود سهل انگارى مى کنند».

در سوره معارج پس از آن که خداوند برخى صفات ناشایست انسان ها را مورد تذکّر قرار مى دهد، اوصاف شایسته آنها را هم ذکر مى کند که از جمله آن:

«إِلاَّ الْمُصَلِّینَ. الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ» ؛ «مگر نمازگزارانى که بر نماز خود تداوم دارند».

ظاهر آیه دوام است؛ یعنى هم به وقت، نماز مى خوانند و هم همیشه نماز مى خوانند، این گونه نیست که نماز خواندن آنها مقطعى باشد و چنین نمازى است که اگر جزو برنامه زندگى شد و با شرایط آن بجاى آورده شد انسان را از فحشا و منکر باز مى دارد. و اصولاً برنامه هاى تربیتى جز با تداوم، کارآیى لازم را ندارند، لذا در حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مى خوانیم: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَل» ؛ «محبوب ترین اعمال نزد خداوند کارى است که بنده بر آن مداومت داشته باشد هر چند کم باشد».

در یک جمع بندى و با مرورى به آیه هاى قرآن مى توان همه معانى گفته شده را در «اقامه نماز» منظور کرد و آن این که نماز کامل، پیوسته و با خشوع و اثرگذار در جامعه باشد.

شهید مطهرى در این زمینه مى گوید: «به پا داشتن نماز آن است که حق نماز ادا شود؛ یعنى نماز به صورت یک پیکر بى روح انجام نگردد، بلکه نمازى باشد که واقعاً بنده را متوجّه خالق و آفریننده خویش سازد…» .

پیشینه نماز

پرسش 2 . آیا نماز در زمان ادیان پیش از اسلام بوده است؟ و اگر وجود داشته شکل خواندن آن در ادیان مسیحى و یهودى و سایر ادیان آسمانى چگونه بوده است؟

با مطالعه پیرامون تاریخ ادیان و مذاهب و همچنین آیات و روایات نقل شده از معصومین علیهم السلام، این مطلب کاملاً روشن مى گردد که قدیمى ترین عبادت در تمامى ادیان نماز بوده است.

از هنگام اقامت حضرت آدم و حوا علیهماالسلام در زمین، خداوند نماز را بر حضرت آدم علیه السلام واجب کرد .

کشتى نوح علیه السلام داراى پنجره ها و سوراخ هایى بود که از آن نور خورشید به داخل منعکس مى شد و از این طریق وقت نماز را تشخیص مى دادند .

حضرت ابراهیم علیه السلام آن گاه که همسر و فرزند خود را در کنار کعبه نو بنیاد نهاد، دست به دعا برداشت و به خداى متعال چنین گفت: خدایا من، خاندان خود را در سرزمینى غیرحاصل خیز و کنار خانه ات ترک نمودم تا نماز را به پا دارند پس دل هاى مردم را در هواى (گرو) آنان قرار ده .

وقتى حضرت موسى علیه السلام به کوه طور آمد و پیام رسالت را دریافت نمود خداوند به او فرمود: «من خداى یکتا هستم. پس مرا عبادت کن و نماز را به پا دار» .

حضرت عیسى علیه السلام در گهواره به امر خداوند این گونه سخن گفت: «من بنده خدا هستم که کتاب آسمانى را بر من نازل کرد و مرا پیامبر قرار داد و هر جا که باشم مرا مایه برکت قرار داد و به نماز و زکات تا وقتى که جان در بدن دارم مرا توصیه نمود» .

علاوه بر پیامبران اولواالعزم، در آیات و روایات متعدّدى از نماز پیامبرانى همچون؛ شیث، ادریس، یونس، صالح، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، لوط، شعیب، داوود، زکریا، ایوب علیهم السلام و… سخن به میان آمده که همگى گویا وجود نماز در تمامى ادیان و شریعت هاى پیش از اسلام مى باشد .

اما در خصوص کیفیت و چگونگى اقامه نماز در ادیان مسیحى و یهودى و سایر ادیان آسمانى پیش از اسلام باید گفت: آنچه براساس تاریخ ادیان و آیات و روایات غیرقابل انکار مى باشد این است که نماز به عنوان عبادت در کلیه ادیان وجود داشته و دارد و متناسب با تکامل دین، روند تکاملى داشته است و این تکامل در دین مبین اسلام ـ همانند جنبه هاى دیگر آن معارف، مثل قوانین، و مقرّرات اجتماعى ـ متناسب با انسان رشد یافته عصر خاتمیت به اوج خود رسیده است .

یهودیان روزى سه بار نماز مى خوانند. نماز صبح، نماز عصر و نماز مغرب. نماز در کنیسه بهتر است و در صورتى که حداقل ده نفر مرد حضور داشته باشند، نماز جماعت برقرار مى شود. در این حال یک نفر کاهن، لاوى یا مسن ترین فرد که عبرى را خوب مى داند، جلو مى ایستد و دعاها و متونى از تورات را مى خواند. معروف ترین عبارتى که مى خوانند شِمَعْ (بشنو) (Shema) نام دارد که عبارت است از: «اى اسرائیل بشنو؛ یهوه خداى ما یهوهِ واحد است. پس یهوه خداى خود را به تمامى جان و تمامى قوّت خود محبّت نما».

شستن دست ها تا مچ (وضو) و بستن بازوبند و پیشانى بندى که در آن آیاتى از تورات نوشته شده (تفیلین) (Tefilin) براى مردان در نماز صبح واجب است. قبله یهود شهر اورشلیم است.

در مسیحیت نماز به شیوه خاصى که در اسلام وجود دارد مطرح نیست، بلکه آنها در برابر خدا دعا بجا مى آورند. مسیحیان کاتولیک پیش از ورود به کلیسا با آب مقدس خود را تطهیر مى کنند، به این صورت که دست خود را در آب فرو برده و به صلیب مى کشند.

یکى از دعاهاى مرسوم براى برگزارى نماز، دعاى زیر است: «اى پدر ما که در آسمانى نام تو مقدّس باد، اراده تو چنان که در آسمان است در زمین نیز به انجام رسد. نان کفاف امروز ما را بده، گناهان امروز ما را ببخش چنان که ما نیز کسانى را که به ما بدى مى کنند ببخشیم. ما را در آزمایش نیاور، بلکه از شریر رهایى ده؛ زیرا ملکوت، قوت و جلال از آن توست. «آمین».

البته برخى از حرکت هاى بدن مانند دست ها را رو به آسمان گرفتن و یا خم کردن زانو در نماز مسیحیان مرسوم است.

بنا بر آنچه گفته شد؛ نماز در ادیان آسمانى گذشته نیز سابقه داشته است اگر چه برگزارى آن به شکل هاى متفاوت بوده است.

نماز پیامبر صلى الله علیه و آله

پرسش 3 . آیا پیامبر صلى الله علیه و آله پیش از بعثت و نزول قرآن نماز مى خواندند؟ اگر نماز مى خواندند نماز ایشان چگونه بوده و آیا پس از بعثت نماز تغییر یافته است؟

علاّمه طباطبایى در تفسیر سوره علق به تشریح این مسئله پرداخته و بیان داشته اند: سیاق این آیات دلالت دارد بر این که رسول خدا صلى الله علیه و آله قبل از بعثت نیز مناجات با خدا داشته و نماز مى خوانده. البته نمازهاى پنج گانه با شکل خاص خود و دو رکعتى بود که بعد واجب شد و بنا بر شواهدى نمازهاى قبل از معراج مشتمل بر مقدارى تلاوت قرآن و نیز مشتمل بر سجده بوده است. در بعضى از روایات هم آمده که رسول خدا صلى الله علیه و آله در اوایل بعثت با خدیجه و على علیهماالسلام نماز مى خواندند .

امام رضا علیه السلام در خصوص تعداد رکعات نماز و روند تغییر آن فرموده اند: «اصل نماز یک رکعت است چون اصل عدد، یک مى باشد لذا هر گاه نماز را از یک رکعت کمتر بیاورند عمل آورده شده نماز نیست. اما از آنجا که خداوند مى دانست آن یک رکعت را بندگان به طور کامل بجا نیاورده بلکه ناقص ادا مى نمایند لذا یک رکعت دیگر را با آن مقرون ساخت تا با رکعت دوّم نقص رکعت اوّل جبران شود و بدین ترتیب نماز دو رکعت واجب گردید…».

در حدیثى امام سجاد علیه السلام با اشاره به چگونگى و علّت تغییر نماز فرموده اند: «در مدینه و زمانى که دعوت عمومى به اسلام آشکار گردید و اسلام قوّت یافت و خداوند متعال جهاد را بر مسلمانان واجب فرمود، رسول خدا صلى الله علیه و آله هفت رکعت به نمازهاى شبانه روز افزود به این ترتیب: دو رکعت به نماز ظهر و دو رکعت به نماز عصر، و یک رکعت به نماز مغرب، و دو رکعت به نماز عشاء و نماز صبح را به همان صورت که در مکّه واجب گردیده بود باقى گذاشت و بر آن نیفزود».

در پایان ذکر این مطلب ضرورى مى نماید که افزودن رکعت هاى نماز به دستور و اذن خداوند توسّط پیامبر صلى الله علیه و آله صورت گرفته است زیرا پیامبر مأمور الهى است و از طرف خود چیزى نمى گوید:

«وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوى؛ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ یُوحى» ؛ «و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گوید؛ آنچه مى گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست».

وجوب نماز

پرسش 4 . خداوند چه احتیاج به نماز ما دارد که آن را واجب کرده است؟

باید بدانیم که خداوند متعال گذشته از این که احتیاجى به نماز بندگان ندارد، اطاعت و طغیان بندگان نیز، نفع و ضررى به او نمى رساند. قرآن مجید در این باره مى فرماید:

«إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِى حَمیدٌ» ؛ «اگر همه مردم روى زمین کافر بشوند نقصى بر خدا وارد نیست و کمبودى براى خدا ایجاد نمى شود».

و یا در آیه دیگر مى فرماید:

«وَ مَنْ ینْقَلِبْ عَلى عَقِبَیهِ فَلَنْ یضُرَّ اللَّهَ شَیئا» ؛ «هر کس به جاهلیت و گمراهى پسروى کند هرگز خدا را زیان نمى رساند».

اما این که خداوند متعال با وجود این که نیازى به نماز بندگان ندارد، آن را واجب نموده به این دلیل است که، پروردگار عالمیان مى داند چه چیزهایى براى بندگانش مفید بوده و مى تواند سعادت اخروى او را تأمین مى کند و چه چیزهایى زیان بار و نابودکننده مسیر کمال آنها مى باشد؛ خداوند مى داند که اگر انسان را به حال خود واگذارد، نه تنها به کمال و سعادت اخروى نمى رسد، بلکه خود را به ذلّت و پستى مى کشاند؛ لذا از روى محبّت و لطفى که به بندگان خود دارد آنها را به انجام عباداتى همچون نماز دستور داده است.

تصوّر کنید استادى، دانشجویى را به درس خواندن ملزم کند و حتى ممکن است به دلیل درس نخواندن نمره منفى دهد و یا مشروط کند و حال آن که نه به درس خواندن او نیازى دارند و نه ترک تحصیل دانشجو، ضررى به او مى رساند.

بنابراین، آنچه در وجوب نماز وجود دارد، در واقع چیزى نیست جز لطف و رحمتى از سوى پروردگار به بندگانش، تا به این وسیله هر چه بهتر و سریع تر به کمال و سعادت دنیوى و اخروى خود برسند.

و اما درباره وجوب نماز در اوقات خاصّع خداوند مى فرماید:

«أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» ؛ «نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکى شب (نیمه شب) برپا دار، و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را، چرا که قرآن فجر مورد مشاهده (فرشتگان شب و روز) است».

دلوک شمس به معنى زوال آفتاب از دائره نصف النهار است که وقت ظهر مى باشد.

از امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه روایت شده است: «دلوک شمس به معنى زوال آن (از دائره نصف النهار) است، و غسق اللیل به معنى نیمه شب است، این چهار نماز است که پیامبر صلى الله علیه و آله آنها را براى مردم قرار داد و توقیت نمود، و قرآن الفجر اشاره به نماز صبح است» .

چرایى نماز

پرسش 5 . چرا نماز مى خوانیم؟ مگر چه چیزى در نماز وجود دارد که این قدر آن را با اهمیت کرده است؟

علّت اصلى خواندن نماز و اهمیت آن این است که مجموعه امتیازهایى در نماز وجود دارد که در دیگر عبادات این امتیازها یافت نمى شود. به تعدادى از آنها اشاره مى نماییم:

یارى گرفتن

در قرآن آمده است:

«وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعِینَ» ؛ «از صبر و نماز در برخورد با مشکلات نیرو بگیرید؛ همانا نماز سنگین است مگر براى خاشعان».

از همین رو هرگاه مشکلى براى خانواده رسول خدا صلى الله علیه و آله پیش مى آمد ایشان (براى رفع آن) بیان مى داشت: برخیزید نماز (مستحبّى) بخوانید بعد مى فرمود: این دستور خداى من است. و یا در سیره حضرت على علیه السلام مى خوانیم وقتى براى ایشان مشکلى پیش مى آمد، به نماز پناه مى برد و آیه: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» را تلاوت مى کرد.

امام رضا علیه السلام از پدرانش از امام على علیه السلام روایت کرده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: «هر کس یک نماز واجب را بجاى آورد در نزد خداوند یک دعاى مستجاب دارد» . بدون تردید انسان نمازخوان همواره مشمول رحمت و الطاف الهى است.

«وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» ؛ «و نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید».

یاد و رحمت الهى به انسان آرامش، عزّت و اقتدار مى بخشد:

«أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» ؛ «آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد!».

عامل رستگارى

از نظر قرآن، نماز عامل فلاح و رستگارى و سعادت انسان است:

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى. وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» ؛ «به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد. و (آن که) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند!».

در اوصاف متّقین مى فرماید:

«الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ… وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» ؛ «متّقین کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مى آورند؛ و نماز را برپا مى دارند…؛ و آنان رستگارانند».

از همین رو، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «مفتاح الجنة الصلاة» ؛ «نماز کلید بهشت است». و همچنین در جاى دیگر از نماز به عنوان بهاى خرید بهشت یاد فرموده اند: «لِکُلِّ شَى ءٍ ثَمَنٌ وَ ثَمَنُ الْجَنَّةِ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ» ؛ «براى هر چیزى قیمتى است و قیمت بهشت نماز است». در جاى دیگر نماز نور مؤن معرفى شده است: «الصلوة نور المؤن» ؛ «نماز نور مؤن است».

ستون و سیماى دین

لازم به ذکر است؛ در دو کتاب حدیثى «وسائل الشیعه» و «مستدرک الوسائل» که شامل روایات و احادیث فقهى شیعه است؛ در مجموع 59000 روایت وجود دارد و از این تعداد تقریبا نوزده هزار حدیث مربوط به نماز است و این مى تواند گویاى اهمیت نماز در اسلام باشد که تقریبا یک سوّم روایات فقهى مربوط به نماز و مقدمات آن است.

حضرت باقر علیه السلام مى فرماید: «الصَّلاَةُ عَمُودُ الدِّینِ مَثَلُهَا کَمَثَلِ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الْأَوْتَادُ وَ الْأَطْنَابُ وَ إِذَا مَالَ الْعَمُودُ وَ انْکَسَرَ لَمْ یثْبُتْ وَتِدٌ وَ لاَ طُنُب» ؛ «نماز ستون دین است، مَثل نماز، مَثل ستون خیمه است، هرگاه ستون، ثابت و پا برجا باشد میخ ها و طناب ها ثابت خواهند بود و هر گاه کج شده و بشکند میخ و طنابى نمى ماند».

حضرت على علیه السلام در وصیت هاى پایان عمرشان فرموده اند: «اللَّهَ اللَّهَ فِى الصَّلاَةِ فَإِنَّهَا خَیرُ الْعَمَلِ إِنَّهَا عِمَادُ دِینِکُمْ» ؛ «خدا را خدا را درباره نماز، چرا که نماز ستون دین شماست».

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «براى هر چیز چهره اى است و چهره دین شما نماز است، مبادا کسى چهره و سیماى دینش را خراب نماید».

معیار مسلمانى

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «مَا بَینَ الْمُسْلِمِ وَ بَینَ أَنْ یکْفُرَ إِلاَّ أَنْ یتْرُکَ الصَّلاَةَ الْفَرِیضَةَ مُتَعَمِّداً أَوْ یتَهَاوَنَ بِهَا فَلاَ یصَلِّیهَا» ؛ «فاصله بین مسلمانى و کفر نیست جز آن که نماز واجب را از روى عمد ترک کند یا در انجام آن سستى نماید و نماز نخواند».

امام صادق علیه السلام فرمود: «آزمایش کنید شیعه ها را در اوقات نماز که چگونه مواظب آن هستند، و درباره اسرار ما که چگونه آنها را از دشمن ما نهفته مى دارند، و درباره اموال خودشان که چگونه با آنها درباره برادران (دینیشان) یارى مى دهند» .

و نیز در جاى دیگر «نماز» علامت و نشانه عمل کنندگان به دین معرفى شده است: «قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ یا بُنَى لِکُلِّ شَى ءٍ عَلاَمَةٌ یُعْرَفُ بِهَا وَ یُشْهَدُ عَلَیهَا… وَ لِلْعَامِلِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ الصَّلاَةُ وَ الصِّیامُ وَ الزَّکَاة» ؛ «حضرت لقمان به فرزندانش فرمود: براى هر چیزى علامتى است که به وسیله آن علامت شناخته مى شود و به او شهادت داده مى شود،… براى عامل به دین سه علامت است: نماز، روزه و زکات».

محبوب ترین عبادت

حضرت امیرالمؤنین علیه السلام فرمود: «لَیسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلاَةِ» ؛ «هیچ عمل و طاعتى نزد خداى با عزّت و جلال از نماز محبوب تر نیست».

امام صادق علیه السلام فرمود: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الصَّلاَةُ» ؛ «محبوب ترین اعمال نزد خداوند متعال نماز است».

و نیز از آن حضرت نقل شده است: «أَوَّلُ مَا یحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَى الصَّلاَةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَیهِ رُدَّ عَلَیهِ سَائِرُ عَمَلِه» ؛ «نخستین چیزى که در روز قیامت بنده براى آن مورد حساب کشى قرار مى گیرد و به آن رسیدگى مى کنند نماز است، اگر نماز پذیرفته شد سایر اعمالش نیز پذیرفته مى شود، و هرگاه نماز مقبول نیفتاد و به بنده بازگردانده شد باقى اعمالش نیز مردود و بازگردانده خواهد شد».

امام صادق علیه السلام از نماز به بهترین اعمال در قیامت یاد مى کند: «إِنَّ أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ یوْمَ الْقِیامَةِ الصَّلاَة» ؛ «همانا بهترین عمل در روز قیامت نزد خداوند، نماز است».

دژ محکم

امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمودند: «الصَّلاَةُ حِصْنٌ مِنْ سَطَوَاتِ الشَّیطَان» ؛ «نماز، دژ محکمى است در مقابل حملات شیطان».

و باز از آن حضرت نقل شده است: «الصَّلاَةُ حِصْنُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّیطَان» ؛ «نماز، دژ محکم خداوند رحمان و وسیله راندن شیطان است».

احمدبن عامر طائى از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از على علیه السلام روایت کرده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: «شیطان از مؤن دلتنگ است مادامى که نمازهاى پنج گانه را بجاى آورد، هرگاه نماز خود را ترک گفت شیطان بر او مسلّط مى گردد و او را گرفتار گناه و فساد مى کند».

نخستین پرسش روز قیامت

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا کَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ یدْعُو الْعَبْدَ فَأَوَّلُ شَى ءٍ یسْأَلُ عَنْهُ الصَّلاَةُ فَإِنْ جَاءَ بِهَا تَامَّةً وَ إِلاَّ زُخَّ بِهِ فِى النَّار» ؛ «نمازهاى پنج گانه را محافظت کنید، زیرا روز قیامت که مى شود خداوند بنده اش را فرا مى خواند و نخستین چیزى که از او مى پرسد نماز است، اگر آن را به طور کامل انجام داده باشد، (به بهشت مى رود) وگرنه در آتش افکنده مى شود».

نماز همگانى

در پایان گفتنى است؛ هر یک از تکالیف شرعى چه بسا در شرایطى واجب نباشد مثلاً روزه بر بیمار و مسافر و… واجب نیست. خمس و زکات و حجّ بر کسانى که از تمکّن مالى برخوردارند تعلّق مى گیرد. از حضور در صحنه جهاد، زنان، پیرمردان و اصناف دیگرى معافند. اما نماز فریضه اى است همگانى در زمان خوف و در حال امنیت در روز و شب، در تمامى ماه هاى سال بر مرد و زن (البته به استثناى ایام عادت و ولادت)، غنى و فقیر، صحیح و مریض، مقیم و مسافر و… واجب است. حتى قرآن مى فرماید اگر شرایط آن چنان سخت و سهمگین بود که مجال پیاده شدن از مرکب وجود نداشت، پیاده یا سواره باید نسبت به انجام این فریضه اقدام گردد.

نماز و اصول دین

پرسش 6 . اگر نماز ستون دین است چرا جزو اصول دین مطرح نشده و به عنوان فروع دین مطرح شده است؟ چرا شیوه نماز و تعداد رکعت هاى آن در قرآن نیامده است؟

در پاسخ به این سؤال گفتنى است: مجموعه دین شامل دو بخش است؛

1. اعتقادات و معارف نظرى؛ 2. تکالیف و دستورات عملى.

«اصول دین» مجموعه عقاید بنیادى و پایه اى دین است مانند اعتقاد به توحید، نبوت و… اما «نماز» گرچه داراى اهمیت فراوان است ولى از آنجا که رفتار دینى است؛ از اصول اعتقادى شمرده نشده و به عنوان «فروع دین» از آن یاد مى گردد . البته از آن جهت که نماز با تمامى ارکان دین اعم از اصول اعتقادى، مبانى اخلاقى، آداب فردى و اجتماعى، نظام سیاسى و اقتصادى اسلام و… پیوند ناگسستنى برقرار نموده به گونه اى که تداوم آن موجب حفظ تمامى این بنیان ها خواهد بود؛ از این عمل عبادى به عنوان ستون دین یاد شده است.

به عنوان نمونه به واسطه اقامه نماز در هر روز چندین نوبت به یگانگى خداوند و رسالت محمدمصطفى صلى الله علیه و آله و همچنین ولایت حضرت على علیه السلام اقرارشده و این گروه از مبانى اعتقادى یادآورى مى شود و یا این که غصبى نبودن و مباح بودن مکان نماز، لباس نمازگزار، آبى که با آن وضو مى گیرد را جزو شرایط صحّت نماز قرار داده شده و این امر نیز نشان دهنده پیوند آداب اجتماعى اسلام مبتنى بر اقتصاد اسلامى با نماز مى باشد. با توجّه به همین رابطه است که در قرآن کریم نماز بلافاصله بعد از ایمان به مبدأ و معاد مطرح شده است:

«إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ» .

و اما درباره این که چرا تعداد رکعات نماز در قرآن نیامده، باید دانست؛ روش قرآن بیشتر بیان کلیات و اصول عمومى است و تعیین موارد و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله مى باشد. رسول خدا صلى الله علیه و آله نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنان که قرآن مى فرماید:

«وَ أَنْزَلْنا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ» ؛ «و قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه براى مردم نازل شده است، براى آنها بیان کنى و آشکار سازى، شاید آنان بیندیشند».

خداوند متعال در قرآن همه جزئیات زکات را تعیین ننموده و یا با وجود این که دستور انجام حج در قرآن آمده اما مقدار هفت دور طواف در آن ذکر نگردیده بلکه این موارد را رسول خدا صلى الله علیه و آله براى مردم شرح داده اند.

قبله نماز

پرسش 7 . مگر نه این که خداوند در همه جا حاضر است پس چرا نماز به سمت کعبه خوانده مى شود؟ آیا این کار به بت پرستى شباهت ندارد؟

قرآن کریم مى فرماید:

«فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ…» ؛ «پس روى کن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمین نیز هر کجا باشید در نماز روى بدان جانب کنید…».

«فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ…» ؛ «و اى رسول از هر جا و به هر دیار بیرون شدى روى به جانب کعبه کن و شما مسلمین هم به هر کجا بودید روى بدان جانب کنید…».

همان خدایى که فرموده است به هر طرف رو کنید آنجا وجه خدا است و او از رگ گردن به انسان نزدیک تر است، همو دستور داده است که به هنگام نماز به طرف مسجدالحرام نماز بخوانید.

بر این اساس همه جا بودن خداوند با برگزارى نماز به سوى جهت خاص منافات ندارد. چنان که خدا همه زبان ها را مى داند ولى قرآن را به زبان عربى نازل کرده و باید نماز را به زبان عربى خواند.

نماز خواندن به طرف قبله، نه از این جهت است که خداوند مکان یا جهت معینى دارد. قرآن در ضمن آیات مربوط به قبله مخصوصا در دو مورد، خداوند به این حقیقت تصریح کرده و مى فرماید:

«وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ» ؛ «مشرق و مغرب از آن خداست و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست».

و در آیه دیگر مى گوید:

«قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» ؛ «بگو مشرق و مغرب از آن خداست».

بلکه از این نظر است که انسان به حکم این که جسم است هنگام نماز ناچار است به یک طرف متوجّه باشد و چه بهتر که یک جهت همگانى مشخص شود تا رمز وحدت باشد و به سوى ولى اسلام خواسته است از این موضوع حداکثر استفاده را براى تکمیل این عبادت خانه کعبه قدیمى ترین مرکز توحید نیز باشد. خانه اى که به دست قهرمان توحید، ابراهیم خلیل علیه السلام تجدید بنا شده و مورد توجّه تمام راهنمایان توحید و پیغمبران خدا بوده است. توجّه به این مرکز توحید، توجّه به خداست. توجّه عموم مسلمانان جهان در هر شبانه روز پنج مرتبه به این مرکز مقدّس، روح وحدت و یگانگى را در دل و جان آنها پرورش مى دهد و به وحدت اسلامى و هماهنگى مسلمین جهان کمک مى کند و اجتماعات مختلف اسلامى را از شرق و غرب عالم به هم مربوط مى سازد و شوکت و عظمت آنها را ظاهر مى نماید و جهان اسلام را با وحدت هدف و عقیده به دنیا نشان مى دهد.

جابربن حیّان از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا مرکز بودن کعبه براى نماز اهمیتش بیشتر است، یا براى حج؟ آن حضرت فرمود: مرکزیت آن براى نماز؛ زیرا بسیارى از مسلمانان نمى توانند در تمام عمر حتى یک بار به مکّه بروند؛ ولى هر مسلمان در هر نقطه از جهان، روزى پنج بار به سوى کعبه نماز مى خواند. مى توان گفت در هر شبانه روز پنج بار، نگاه تمام مسلمین جهان در کعبه به هم مى رسد و گویا تمام مسلمانان جهان، شبانه روزى پنج مرتبه در چشمان یکدیگر مى نگرند و سخن آنان در آنجا به هم مى رسد و تکبیر مسلمان در شرق و غرب دنیا، در کعبه شنیده مى شود. این مرکزیت در هیچ یک از ادیان گذشته وجود نداشته و در آینده هم به وجود نخواهد آمد.

به عبارت دیگر کعبه مغناطیس دل هاى اهل ایمان و رمز وحدت و استقلال مسلمانان است و ارتباط نماز و کعبه، ارتباطى دائمى است. «اگر کسى از فراز آسمان ها به صفوف نمازگزاران کره زمین بنگرد، دایره هاى متعدّدى را مى بیند که مرکزیت همه آنها کعبه است و توحید، نقطه تمرکز فکر و دل و جان و صفوف مسلمین است».

بنابراین، خداوند جهت ندارد؛ ولى ما انسان ها در زندگى و حیات مادى و معنوى خود، نیازمند جهت هستیم و قبله، تعیین کننده جهت حرکت مسلمانان در طول تاریخ بوده و هست. اگر فرض کنیم که نماز بدون قبله بود، چه اتّفاقى مى افتاد؟ هر کس به سمتى نماز مى خواند و همین امر موجب مى شد تا عده اى، جهتى ترجیح بدهند و دیگران را نیز به آن دعوت کنند؛ مثلاً عده اى به مشرق، برخى به مغرب، گروهى به شمال، برخى به جنوب و… این موضوع خود عاملى براى تفرقه و نزاع و درگیرى مى شد؛ قبله، صفوف نماز را متّحد و یکپارچه مى کند و روحیه جامعه پذیرى و الفت در بین مسلمانان و جوامع اسلامى را ایجاد و هویت مستقل فرهنگى در جامعه اسلامى پدید مى آورد. علاوه بر تحقّق وحدت و همدلى، توجّه به قبله توجّه به نداگر یکتاپرستى حضرت ابراهیم علیه السلام، توجّه به زادگاه و خاستگاه دعوت توحیدى پیامبر صلى الله علیه و آله و توجّه به اولین بناء معبد روى زمین است زیرا کعبه اوّلین نقطه اى است که براى عبادت مردم وضع شده است:

«إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَکَّةَ مُبارَکاً» .

در پایان گفتنى است؛ نماز و عبادت به سوى کعبه به هیچ عنوان قابل مقایسه با بت پرستى نمى باشد، زیرا مهمترین ویژگى نماز به سوى کعبه این است که انسان در نماز خالق هستى را به عنوان پروردگار خود مورد پرستش و ستایش قرار مى دهد برخلاف بت پرستى که بت را به عنوان «پروردگار» خود دانسته و آن را مورد پرستش و ستایش قرار مى دهد لذا اگر قرار بود در نماز خواندن به سوى کعبه نوعى بت پرستى وجود داشته باشد باید مسلمانان از نظر اعتقادى، به این مسئله خود را ملتزم بدانند و حال آن که تمامى مسلمانانى که به سوى کعبه نماز مى خوانند علاوه بر این که «کعبه» را به عنوان پروردگار خود قبول ندارند، با بررسى محتواى نماز معلوم مى شود در نماز از کعبه هیچ گونه سخن و ستایشى مطرح نشده؛ بلکه همه آنها، کعبه را تنها به عنوان قبله و جهت نماز خود قبول داشته و در نماز نیز تنها خداوند و خالق هستى خود را مورد ستایش قرار مى دهند نه کعبه را.

نماز به زبان عربى

پرسش 8 . چرا حتما باید نماز را به زبان عربى خواند؟

خواندن نماز به زبان عربى، حکمت هاى فراوانى دارد که به برخى از آنها اشاره مى شود:

غناى زبان عربى

غناى زبان عربى از جهت واژگانى، ساختارى و معنایى – به ویژه در حوزه معارف دینى – به گونه اى است که با دیگر زبان ها قابل قیاس نیست. بررسى هاى انجام شده، نشان مى دهد که برخى از مفاهیم قرآنى، در زبان هاى دیگر معادل ندارد. رایج ترین آیه قرآن؛ یعنى «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» به هیچ زبانى ترجمه دقیق نشده است و گویى هیچ مترجمى نمى تواند معادل هاى دقیق براى برخى از واژه هاى به کار رفته در آن بیابد. جالب است بدانید که برخى از مترجمین قرآن در مواردى به جاى معادل گذارى، خود واژه هاى قرآن را به کار مى برند و از این طریق، واژه هاى قرآن وارد بسیارى از زبان ها (چون فارسى، انگلیسى و…) شده است.

به عنوان مثال، مارمادوک پیکتال – یکى از مترجمان نامدار قرآن به زبان انگلیسى – هرگز کلمه God را به جاى «اللّه» به کار نبرده است؛ بلکه Allah را استعمال نموده و آن را از جهات متعددى برتر از God مى داند. و یا دو کلمه «رحمن و رحیم» این دو واژه یکى رحمت عامّه خداوند را مى رساند که شامل مؤمن و کافر است و آن «رحمن» است و یکى رحمت خاصه به مؤمنان را که واژه «رحیم» است.

در فارسى ما دو معادل براى بخشنده نداریم که یکى تعمیم را برساند و دیگر مخصوص بودن آن را براى عدّه اى خاصّ و اگر در ترجمه «رحیم» گفته مى شود مهربان به جهت تنگ بودن قافیه است والا مهربان معادل «رئوف» عربى است و معادل رحیم نیست. بنابراین معادل صریحى براى این دو واژه نداریم و بخشنده و مهربان دو واژه نزدیک به لفظ عربى آن هستند و نه مرادف دقیق.

بنابراین فارسى سازى نماز و یا هر زبان دیگرى نمى تواند دربردارنده تمامى معانى نماز باشد و این امر مساوى با از دست دادن آثار و فواید نماز خواهد شد.

مصونیت از تحریف

خواندن نماز به یک صورت معین، آن را از دستبرد، تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بى اساسى که بر اثر مداخله افراد غیرمتخصص، هنگام ترجمه آن به زبان هاى دیگر، رخ مى دهد، نگاه مى دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامى محفوظ تر مى ماند.

ایجاد روح اتحاد و همدلى در مسلمانان

شاید بتوان گفت به عربى خواندن نماز، بیانگر روح اتحاد در جوامع مسلمانان است. هر مسلمانى در هر جاى عالم باشد به سوى یک قبله و با یک طریق و یک زبان با معبود خوش به راز و نیاز مى پردازد و در هر دیار و کشورى که انسان مسلمان وارد شود ـ هر چند زبان ها متفاوت است ـ اما در هر مسجدى که قدم بگذارد شیوه نیایش با خداى سبحان یکى است و این خود بهترین نوع اتّحاد و همدلى را پدید مى آورد.

خواندن نماز به زبان عربى، یکى از نشانه هاى جهانى بودن دین اسلام است؛ زیرا جمعیتى که در یک صف قرار مى گیرند و در یک جبهه فعالیت مى کنند، ناگزیرند، زبان واحدى داشته باشند که به وسیله آن تفاهم کنند؛ یعنى علاوه بر زبان مادرى و محلّى، یک زبان عمومى و جهانى هم داشته باشند. نماز خواندن به یک زبان، از طرف تمام مسلمانان رمز وحدت و نشانه یگانگى مسلمانان است و از آنجا که زبان عربى به اعتراف اهل فن، یکى از وسیع ترین و جامع ترین زبان هاى دنیاست، این حقیقت روشن تر مى شود که تمام فرق مسلمان مى توانند آن را به عنوان یک زبان بین المللى شناخته و از آن به عنوان تفاهم و همبستگى اسلامى استفاده نمایند.

زبان معارف دینى

زبان عربى نه تنها زبان یک قوم؛ بلکه زبان دین ما است و آشنایى با آن، ما را مستقیما با پیام خدا و سنّت قولى پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام آشنا مى سازد. عربى بودن نماز، موجب انس و ارتباط دائمى مسلمانان با زبان دین و کتاب آسمانى مى شود و زمینه آشنایى هرچه بهتر و مستقیم تر از معارف دینى را فراهم مى آورد.

اعجاز گونگى

لطافت و زیبایى و اعجازین بودن سوره هاى قرآن، در صورت ترجمه از دست خواهد رفت و زیباترین ترجمه هاى بشرى، هرگز جانشین لطافت و زیبایى کلام خداوند و آهنگ دلنشین و دل نواز آن نخواهد شد. «مارمادوک پیکتال» – در مقدمه ترجمه انگلیسى خود از قرآن – مى نویسد: «قرآن را نمى توان ترجمه کرد؛ زیرا نغمه و آواى بى نظیر و آهنگ دلنشین آن، انسان را دگرگون مى سازد و او را به خشوع و گریه و یا شور و شوق وا مى دارد».

مصونیت فرهنگى

از منظر جامعه شناسى زبان، یکى از مهم ترین ابزارهاى انتقال و پویایى فرهنگى است. فرهنگ پذیرى (Acculturation)و جامعه پذیرى(Socialization) در حد بسیار بالایى وامدار زبان مى باشد. اگر استعمار جدید(Neo_colonialism) با تمام توان خود در بسط زبان خود مى کوشد، از آن روست که بهترین راه تحمیل فرهنگ خود و بیگانه سازى ملت ها با هویت خویش، در گرو تغییر زبان و ادبیات است. براى مسلمانان، پیوند دائمى و فزاینده با زبان عربى – که حاوى فرهنگ، ادبیات و معارف دینى است – یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و بدون آن جامعه اسلامى، با شتاب بیشترى دستخوش استحاله فرهنگى خواهد شد. از این رو شارع مقدّس اسلام از طریق نمازهاى پنج گانه، پیوند با زبان دین را نهادینه و دائمى ساخته تا به این وسیله انتقال و پویایى فرهنگ اسلامى، در همه نسل ها و صیانت آن در برابر تهاجمات فرهنگى بیگانگان، در حد بالایى تضمین شود. وحدت زبان ضامن حفظ و مصونیت این عبادت بزرگ از تحریف و آمیختگى با خرافات است.

گذشته از همه این حکمت ها، خداوند که آفریدگار انسان ها است و انسان را براى تکامل و رسیدن به سعادت آفریده است، نماز را به همین شکل وسیله عروج و ارتقاى آدمى قرار داده است که این عروج و پرواز در فضاى معنویت و تعبّد و بندگى است، بندگى که مولاى عارفان على علیه السلام به آن افتخار مى کند: «کفى بى فخرا ان اکون لک عبدا»؛ «خدایا! افتخارم همین بس که بنده تو هستم». البته انسان مى تواند در قالب دعا و نیایش با هر زبان که خواسته باشد با پروردگار خویش راز و نیاز داشته پیوند و ارتباط برقرار نماید. اما نماز، کامل ترین شکل آن است.

در پایان این نکته را یادآورى مى نماییم که دانستن معناى آیات و اذکار نماز باعث بهره مندى بیشتر از نماز و توجّه به خدا مى شود لذا بر هر مسلمان شایسته است نسبت به یادگیرى معناى نماز اقدام نموده و از آنجا که این جملات هر روز چندین نوبت در نمازها تکرار مى شود فراگیرى آن ساده و آسان است.

نماز اوّل وقت

پرسش 9 . دلیل تأکید بر نماز اوّل وقت چیست؟ آیا بهتر نیست هرگاه وقت داشتیم نماز بخوانیم؟

به طور طبیعى هر کارى زمانى ویژه دارد که در صورت تحقّق یافتن در آن زمان، داراى تأثیر بیشتر و مناسب تر خواهد بود. براى مثال، ورزش یا خوردن غذا و مصرف دارو هر کدام زمان خاصى مى طلبد. اگر در شرایط و فرصت مناسب خودش باشد، بسیار آرامش بخش و مفید خواهد بود؛ ولى اگر در زمان و شرایط خاصّ تنظیم شده آن انجام نشود انسان با مشکل مواجه خواهد شد. لذا رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده اند: «الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا» ؛ «کارها در گرو زمان و فرصت خاص خویشند».

اوقات نماز نیز فرصت هایى هستند که نوعاً مناسب ترین شرایط براى نماز است از همین رو نماز خواندن در آن اوقات نشاط آور، انرژى بخش و داراى تأثیرات ویژه است. مثلاً در مورد نماز ظهر از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «اِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ هَبَّتِ الرِّیاحُ وَ نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى خَلْقِه» ؛ «به هنگام ظهر درهاى آسمان گشوده مى شود و بادهاى (رحمت) وزیده مى شود و خداوند به مخلوقاتش نظر مى کند» که در مورد بقیه نمازها نیز به همین صورت است .

امیرالمؤنین علیه السلام فرموده اند: «هیچ عمل و طاعتى نزد خداى با عزّت و جلال از نماز محبوب تر نیست، پس هیچ چیز از امور دنیا از بجا آوردن نماز در وقت هایش شما را مشغول نگرداند، زیرا خداوند با عزت و جلال جماعت و گروهى را مذمّت کرده و فرموده: «الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» ؛ «کسانى که از نمازشان غفلت مى ورزند یعنى وقت هاى آن را سبک مى شمارند».

در جاى دیگر امام صادق علیه السلام تفاوت نماز اوّل وقت با آخر وقت را چنین بیان داشته اند: «فَضْلُ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلَى الْأَخِیرِ کَفَضْلِ الاْخِرَةِ عَلَى الدُّنْیا» ؛ «فضیلت اوّل وقت بر آخر آن همانند فضیلتى است که آخرت بر دنیا دارد».

اهمیت این مسئله زمانى به اوج خود مى رسد که از سوى ائمه علیهم السلام خواندن نماز اوّل وقت به عنوان یکى از علائم شیعه مطرح مى گردد.

امام صادق علیه السلامفرموده اند: «امْتَحِنُوا شِیعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ کَیفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَیهَا» ؛ «شیعیان ما را در اوقات نماز آزمایش کنید که چگونه بر خواندن نماز خود در موعد مقرّر محافظت مى کنند».

برخى آیات قرآن نیز بر لزوم نماز اوّل وقت اشاره دارد. خداوند مى فرماید:

«وَهُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ یحافِظُونَ» ؛ «و بر نمازهاى خویش، مراقبت مى کنند!».

تفسیر معروف آیه، این است که مراد از محافظت بر نماز، محافظت بر وقت نماز است.

«رِجَالٌ لاَّتُلْهِیهِم تَجَرَة وَلاَبَیعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَوةِ» ؛ «مردانى که نه تجارت و نه معامله آنها را از یاد خداوند و بر پا داشتن نماز غافل نمى کند».

در روایت آمده: آنها تاجرانى هستند که تجارت و بیع، آنان را از یاد خداوند غافل نمى سازد، هنگامى که وقت داخل مى شود حق آن را ادا مى کنند.

«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا» ؛ «امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته اى روى کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروى نمودند؛ و به زودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند دید!»

خداوند متعال در این آیه از گروهى نام برده اند که به دلیل ضایع کردن نماز و پیروى شهوات گرفتار غى خواهند شد. از امام صادق علیه السلام روایت شده: مراد از ضایع کردن نماز در این آیه ترک نماز نیست، بلکه از این ضایع کردن نماز در این آیه تأخیر در نماز است.

«فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ، الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» ؛ «پس واى بر نمازگزارانى که، در نماز خود سهل انگارى مى کنند».

یونس بن عمّار مى گوید: از حضرت صادق علیه السلام از معناى این آیه سؤال کردم که آیا مراد، وسوسه شیطان است که انسان را گرفتار سهو مى کند؟ حضرت فرمودند: «خیر، هر انسانى گرفتار سهو در نماز مى شود و لیکن مراد این است که نماز مى خواند، ولى آن را در اوّل وقتش نمى خواند» .

نماز اوّل وقت موجب عادت دادن شخص به نظم و باعث نشاط و آمادگى و حضور قلب بیشتر در نماز مى باشد؛ علاوه بر این موارد در نصوص دینى نیز آثار دنیوى و اخروى فراوانى براى نماز اوّل وقت نقل شده که مى توان در این زمینه از امور زیر نام برد:

رسول اللّه صلى الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ رَبَّکُمْ یقُولُ هَذِهِ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ الْمَفْرُوضَاتُ فَمَنْ صَلاَّهُنَّ لِوَقْتِهِنَّ وَ حَافَظَ عَلَیهِنَّ لَقِینِى یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَهُ عِنْدِى عَهْدٌ أُدْخِلُهُ بِهِ الْجَنَّةَ وَ مَنْ لَمْ یصَلِّهِنَّ لِوَقْتِهِنَّ وَ لَمْ یحَافِظْ عَلَیهِنَّ فَذَلِکَ إِلَى إِنْ شِئْتُ عَذَّبْتُهُ وَ إِنْ شِئْتُ غَفَرْتُ لَه» ؛ «خداى شما مى فرماید: این نمازهاى پنج گانه فریضه است، پس کسى این نمازها را در وقتش بجا آورد و محافظت بر او نماید، روز قیامت مرا ملاقات خواهد کرد. و بر عهده من است که او را وارد بهشت کنم، و کسى که در وقتش نمازها را بجا نیاورد و محافظت بر او نکند، در این صورت بر من است که اگر بخواهم او را عذاب مى کنم، و اگر بخواهم او را مى بخشایم».

امام حسن عسکرى علیه السلام فرموده اند: «موسى به عمران با خداوند سخن گفت و از پروردگار خویش پرسید: خدایا! پاداش کسى که نمازش را اوّل وقت مى خواند چیست؟ خداوند تبارک و تعالى فرمود: خواهش و خواسته او را برآورده مى کنم و بهشت را بر او مباح مى گردانم» .

رسول اللّه صلى الله علیه و آله وعده داده: «إِذَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَاهَةً مِنَ السَّمَاءِ عُوفِى مِنْهَا حَمَلَةُ الْقُرْآنِ وَ رُعَاةُ الشَّمْسِ أَى الْحَافِظُونَ لِأَوْقَاتِ الصَّلَوَاتِ وَ عُمَّارُ الْمَسَاجِدِ» ؛ «هنگامى که خداوند سبحان، از آسمان آفت نازل کرد حاملین قرآن، رعایت کنندگان خورشید، یعنى کسانى که اوقات نماز را مراعات کنند، و مساجد را آباد مى سازند از این آفت در امانند».

رسول خدا صلى الله علیه و آله: «مَا مِنْ صَلاَةٍ یحْضُرُ وَقْتُهَا إِلاَّ نَادَى مَلَکٌ بَینَ یدَى النَّاسِ قُومُوا إِلَى نِیرَانِکُمُ الَّتِى أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِکُمْ فَأَطْفِئُوهَا بِصَلاَتِکُم» ؛ «وقت هر نماز فرا مى رسد، فرشته اى در میان مردم ندا سر مى دهد برخیزید، به وسیله نمازتان، آن آتش گناه را که خودتان فراهم کردید، خاموش کنید».

امام صادق علیه السلام فرمود: «مَلَکُ الْمَوْتِ یدْفَعُ الشَّیطَانَ عَنِ الْمُحَافِظِ عَلَى الصَّلاَةِ وَ یلَقِّنُهُ شَهَادَةَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فِى تِلْکَ الْحَالَةِ الْعَظِیمَة» ؛ «هنگام مرگ ملک الموت شیطان را (در آن هنگام که مى خواهد ایمان انسان ها را بگیرد) از کسى که محافظت به (اوقات) نماز مى کند، دفع مى کند و شهادتین «اشهد ان لا اله الا اللّه و ان محمداً رسول اللّه» را در این حالت به او تلقین مى کند».

از همین رو، پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید: «مَا مِنْ عَبْدٍ اهْتَمَّ بِمَوَاقِیتِ الصَّلاَةِ وَ مَوَاضِعِ الشَّمْسِ إِلاَّ ضَمِنْتُ لَهُ الرَّوْحَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ انْقِطَاعَ الْهُمُومِ وَ الْأَحْزَانِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّار» ؛ «بنده اى (نمازگزار) که اهتمام و مواظبت به اوقات نماز نماید، و مواضع آفتاب را براى وقت نمازش دقّت کند، من ضمانت مى کنم براى او راحتى در دم مرگ را و دفع و رفع هموم و درد و اندوه و نجات از آتش جهنم را».

امام باقر علیه السلام فرموده است: «هرگاه نماز در اوّل وقت بالا برود، سفید و درخشان به سوى صاحبش باز مى گردد و به او خطاب مى کند: از من مواظبت نمودى خدا تو را حفظ کند…» .

امام باقر علیه السلام فرموده اند: «أَیمَا مُؤمِنٍ حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَةِ فَصَلاَّهَا لِوَقْتِهَا فَلَیسَ هَذَا مِنَ الْغَافِلِین» ؛ «هر مؤنى محافظت بر نمازش نماید، و او را در وقتش بجا آورد، از انسان هاى غافل شمرده نمى شود».

نمازهاى پنج گانه

پرسش 10 . چرا باید در پنج نوبت نمازهایمان را بخوانیم؟ چرا تعداد رکعات نماز در هر نوبت با هم تفاوت دارند؟

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، فلسفه اوقات نمازهاى پنج گانه را چنین بیان نموده اند:

نماز صبح؛ «پروردگارم مرا امر نموده که قبل از طلوع خورشید و قبل از آن که کافر براى آفتاب سجده کند، نماز صبح بخوانم؛ تا آن که امتم براى خداوند سجده نمایند، و زود بجاى آوردن آن در پیشگاه خداوند محبوب تر است. این نمازى است که ملائکه شب و روز شاهد آن مى باشند».

نماز ظهر؛ «در این ساعت خداوند نماز را بر من و امتم واجب ساخت و این ساعتى است که جهنمیان را در قیامت به جهنم وارد مى کنند، پس در این ساعت هر مؤنى در حال رکوع یا سجود یا قیام مشغول باشد خداوند سبحان جسدش را بر آتش جهنم حرام مى گرداند».

نماز عصر؛ «و آن در ساعتى است که حضرت آدم از آن میوه که از خوردن آن نهى شده بود، خورد و خداوند او را از بهشت خارج کرد. پس خداوند ذرّیه حضرت آدم را امر به نماز عصر نمود، و خداوند سبحان این نماز عصر را براى امّت من نیز اختیار نمود و این نماز از محبوب ترین نمازها در نزد خداوند است و مرا سفارش نمود به حفظ بیشتر این نماز در بین نمازهاى یومیه».

نماز مغرب؛ «و آن در ساعتى است که خداوند سبحان توبه حضرت آدم را در آن ساعت قبول نمود، در هنگام مغرب دعا مستجاب مى شود، پروردگارم به من وعده داده که دعاى مؤنین را در این وقت مستجاب نماید و این همان نمازى است که خداوند در قرآن مرا به آن امر نموده و فرمود خدا را هنگام شام و صبحگاه در نماز مغرب و صبح تسبیح و ستایش گویید».

نماز عشاء؛ «پروردگارم به من و امتم به نماز عشاء امر فرمود، براى نورانیت قبر و روشن ساختن آن، و این که به من و به امتم نورى روى صراط عطا فرماید، و هر کس قدمى در راه نماز عشاء بردارد، خداوند بدنش را از آتش جهنم حرام مى گرداند و این نمازى است که پروردگار آن را براى مرسلین و انبیاى قبل از من اختیار نمود.

از حضرت امام رضا علیه السلام نیز روایت است که به فضل بن شاذان فرمود: «خداوند دوست داشته که بندگانش قبل از هر کارى، ابتدا طاعت خداوند را انجام دهند پس ایشان را در اوّل طلوع روز، امر کرده است که به عبادتش بپردازند و سپس در پى کار و روزى خویش روند و امر دنیاى خود را اداره کنند، پس در این وقت نماز صبح را بر ایشان واجب کرد و چون نیم روز شود از کار دست کشند و آن وقتى است که مردم به جاى خود بازگردند و لباس از تن به در آرند و بیاسایند و به خوردن مشغول شوند و استراحت کنند و در چنین هنگامى خداوند آنان را امر فرموده که ابتدا به ذکر و عبادت او بپردازند، از این رو نماز ظهر را بر ایشان واجب کرده است تا به آن آغاز نمایند و سپس به کارهاى دیگر بپردازند و چون امور شخصى را انجام دادند و خواستند پى کار و کسب خود روند باز دستور نماز عصر را داده که آن را انجام دهند، و سپس به کارى که در نظر دارند رهسپار گشته و به اصلاح آن امر دنیایى خود پردازند، و چون شب شد، لباس از تن بیفکنند و به جایگاه و منزل بازگردند، پیش از هر کار باید به عبادت و ذکر پروردگارشان ابتدا کنند و بعد به امور دیگر بپردازند، از این رو نماز مغرب را بر ایشان واجب فرمود، و چون وقت استراحت و خواب آید و از کوشش فراغت یافتند خداوند دوست داشته است که در آغاز به عبادت و طاعت او پردازند، سپس در پى امورى که مى خواهند انجام دهند روند و آن چنان باشند که ابتدا کرده باشند در هر فصلى از ساعات شبانه روز به طاعت و پرستش او، و از این جهت در این وقت نماز عشاء را واجب کرد. پس چون این دستور را به کار بندند او را فراموش نخواهند کرد و از او غافل نخواهند شد و در این صورت دل هایشان سخت نگردد و رغبتشان نکاهد. چنان که خداوند عزّ و جل خود فرموده است: «یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»» .

کوتاه سخن این که نماز موجب یاد خداست، یاد خدا بهترین وسیله براى خویشتن دارى و کنترل غرایز سرکش و جلوگیرى از روحیه طغیان گرى است، روى همین جهت است که خداوند دستور داده است که آدمى صبحگاهان موقعى که از خواب بیدار مى شود، زندگى را با یاد خدا شروع کرده و شب نیز با یاد خداوند به خواب رود. اداى فریضه صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشاء که از برترین اوقات است، باعث مى شود که انسان همواره به یاد خداوند و مقام عبودیت و بندگى باشد.

در پایان گفتنى است؛ سرّ تفاوت رکعات نماز، چه بسا این باشد که نمازهاى یومیّه هر کدام مناسب اوقات خاص خود تعیین شده اند بدین صورت که: صبحگاهان وقتى که انسان از خواب برمى خیزد، روى مصالحى از جمله این که انسان هنوز با مسائل دنیا و زندگى درگیر نشده، نماز دو رکعتى خوانده مى شود و در وسط روز به جهت اشتغال به امور مادى و زندگى نیاز بیشترى براى راز و نیاز و عبادت وجود دارد، تا انسان از یاد خدا غافل نشود و او را فراموش نکند.

آثار تربیتى نمازهاى پنج گانه

پرسش 11 . من قبول دارم نماز خوب است اما آیا بهتر نبود هر روز یک بار نماز مى خواندیم؟

در این باره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «نمازهاى پنج گانه چون رود پر آب جارى بر در (خانه) شماست که هر روز پنج بار در آن (خود را) مى شویید». به طورى که اگر در فاصله میان دو نماز غفلت و یا گناهى از انسان سر زد، با برگزارى نماز، انسان به یاد خدا بیاید و گناهش پاک شود. چنان که خداوند مى فرماید:

«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» ؛ «نماز انسان را از زشتى ها و منکرات باز مى دارد».

«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَى النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ» ؛ «در دو طرف روز، و اوایل شب، نماز را بر پا دار؛ چرا که حسنات، سیئات (و آثار آنها را) از بین مى برند؛ این تذکّرى است براى کسانى که اهل تذکّرند!».

از همین رو، نقل شده به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گفتند: فلانى در روز نماز مى خواند و شب ها به دزدى مى پردازد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ صَلاَتَهُ لَتَرْدَعُهُ»؛ «همانا نمازش جلوى او را خواهد گرفت».

بنابراین، اگرچه نماز یک ارتباط روحى و معنوى است و هدف از آن یاد خداست، اما اسلام خواسته این روح را در قالب یک سلسله برنامه هاى تربیتى پیاده کند و لذا شرایط زیادى را براى آن قرار داده است، شرایط صحیح بودنِ نماز، شرایط قبولى و شرایط کمال نماز و در پرتو همین برنامه هاى تربیتى است که نمازگزار ناچار است که براى صحّت و قبولى نماز خود در این سیستم تربیتى قرار گرفته و رشد نماید؛ مثلاً، از شرایط صحّت نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسایلى است که در آن به کار مى رود، مانند آب وضو و غسل، جامه اى که با آن نماز مى گزارد و مکان نمازگزار، این موضوع سبب مى شود که او از حرام دورى کند و در کار و کسب خود از هر نوع حرام اجتناب نماید؛ و به مرور زمان با همین روحیه تربیت شده و از مال حرام اجتناب مى نماید.

و یا این که براى قبولى نمازش در پیشگاه خداوند باید زکات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غیبت نکند؛ از تکبّر و حسد بپرهیزد؛ از مشروبات الکلى اجتناب نماید و با حضور قلب و توجّه و نیّت پاک به درگاه خدا رو آورد.

نمازهاى پنج گانه از لحاظ تربیت فردى و اجتماعى نیز داراى فلسفه گوناگونى مى باشد که به اختصار به مواردى از آنها اشاره مى گردد:

نظافت و بهداشت

از آنجا که نمازگزار باید به عنوان «وضو» و «غسل» شستشو کند تا براى نماز آماده شود به طور معمول یک فرد تمیز خواهد بود. از این نظر نماز به بهداشت فردى کمک شایانى مى کند.

انضباط و وقت شناسى

نمازهاى پنج گانه هر کدام براى خود وقت مخصوص و معیّنى دارد و فرد نمازگزار باید نمازهاى خود را در آن اوقات بخواند، لذا این عبادت اسلامى به انضباط و وقت شناسى کمک مؤّرى مى کند. به ویژه نمازگزار باید براى اداى فریضه صبح پیش از طلوع آفتاب از خواب برخیزد، یک چنین فردى گذشته از این که از هواى پاک و نسیم صبحگاهان استفاده مى نماید، به موقع فعالیت مثبت زندگى را آغاز مى کند.

همگرایى

نماز در اوقات معیّن نمودارى از وحدت و یگانگى ملت بزرگ اسلام است؛ زیرا همه مسلمان ها در وقت هاى مخصوصى رو به قبله ایستاده و با آداب خاصى خداوند جهان را مى پرستند، این خود نمونه بزرگى از اتحاد و یگانگى مردم است. هرگاه این نمازها به صورت جماعت برگزار گردد، روح وحدت و اتحاد و مساوات و برابرى، از صف هاى منظم و فشرده نمازگزاران بیشتر نمایان خواهد بود.

پرورش فضائل اخلاقى

نماز روح اخلاص و خداباورى را در انسان افزایش مى دهد و نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقى و تکامل روحى انسان است؛ چه تکاملى بالاتر از این که روح ما از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون رفته و با جهان بیکران کمال مطلق «خدا» مرتبط گردد و در انجام وظایف بندگى و کارهاى زندگى، از قدرت نامتناهى و نیروى نامحدود او استمداد بطلبد و خدا را در همه حال حاضر و ناظر خود بداند و به اندازه اى شایسته و لایق گردد که بتواند با او سخن بگوید.

یکى از اهداف نماز خشوع و خضوع در پیشگاه مقام ربوبیت و کنار رفتن پرده هاى تکبر و غرور مى باشد. به طور مؤب ایستادن، رکوع کردن، جبین به خاک ساییدن، سجده و نشستن دو زانو و… همه نشانه هاى خضوع است.

حضرت على علیه السلام مى فرماید: «مِنْ تَعْفِیرِ عِتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً» ؛ «خداى سبحان نماز را مقرّر داشت تا پیشانى از روى تواضع به خاک مالیده شود».

هنگامى که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانى بر خاک در برابر خدا مى گذارد و خود را ذرّه کوچکى در برابر عظمت او مى بیند، از این رو پرده هاى کبر و غرور و خودخواهى را کنار مى زند.

حضرت على علیه السلام بعد از بیان فلسفه عبادت، یکى از آثار نماز را تکبّر زدایى بیان نمود: «خداوند ایمان را براى پاکسازى انسان ها از شرک واجب کرده است و نماز را براى پاکسازى از کبر» .

حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز مى فرماید: «جعل اللّه الصلاة تنزیها لکم من الکبر» ؛ «خداوند نماز را مقرّر داشت تا دامن انسان را از کبر و منیت پاک گرداند».

خویشتن دارى و کنترل غرایز

از لحاظ تربیتى، یاد خدا بهترین وسیله براى خویشتن دارى و کنترل غرایز سرکش و جلوگیرى از روح طغیان است. «نمازگزار» همواره به یاد خدا مى باشد و کمترین اثر یاد خدا این است که به خودکامگى انسان و هوس هاى وى پایان مى بخشد، چنان که غفلت از یاد خدا و بى خبرى از پاداش ها و کیفرهاى او، موجب تیرگى عقل و خرد و کم فروغى آن مى شود.

بزرگ ترین مصیبت براى رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند. و غرق در زندگى مادى و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود، مرتباً به انسان اخطار مى کند و هشدار مى دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان مى سازد… و این نعمت بزرگى است که انسان وسیله اى در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید.

هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالى که هم وقت مى گیرد و هم انسان را به زحمت مى اندازد؟ امام فرمود: «پیامبرانى آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده اى هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آنها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله زنده بماند و این از طریق نماز امکان پذیر است» .

کنترل هیجانات و آرامش قلبى

مقطع حسّاس جوانى همراه با فوران احساسات و هیجانات درونى مى باشد و به طور طبیعى بخشى از این هیجانات موجب بروز مشکلاتى براى این نسل مى گردد اما از آنجا که خداوند متعال در انس با نماز و یاد خودش آرامش و طمأنینه قرار داده: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» . لذا جوانانى که همراه با نماز رشد مى نمایند جوانانى با وقار، آرام و به دور از هرگونه هیجانات کاذب مى باشند.

حضرت على علیه السلام در خطبه 192 نهج البلاغه معروف به خطبه قاصعه گوشه هایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمى شمرد و سپس مى فرماید: خداوند بندگانش را، با نماز و زکات و تلاش در روزه دارى، حفظ کرده است. آنگاه در مورد آثار نماز مى فرماید: «تَسْکیناً لاَِطْرافِهِم، تَخْشیعاً لاَِبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَةً لِلْخَیلاءِ عَنْهُم» ؛ «نماز به همه وجود انسان آرامش مى بخشد، چشم ها را خاشع و خاضع مى گرداند، نفس سرکش را رام، دل ها را نرم و تکبّر و بزرگ منشى را محو مى کند».

بررسى ها و تحقیقات به عمل آمده نیز نشان داده است که جوانان و نوجوانانى که گرایش به نماز دارند از میزان اعتماد به نفس و کنترل درونى بالا و هیجان خواهى کمى برخوردارند.

تکرار در نماز

پرسش 12 . چرا در نمازها برخى از الفاظ و سوره ها خیلى تکرار مى شود؟

قبل از پاسخ به سؤال به عنوان مقدّمه باید بگوییم که انسان براى ادامه حیات مادّى خود بسیارى از کارها را خواسته یا ناخواسته تکرار مى نماید و اگر تکرار آنها متوقف شود زندگى اش به خطر مى افتد، به عنوان نمونه: نفس کشیدن انسان به طور دائم تکرار مى شود، قلب انسان بدون تعطیلى به ضربان خود ادامه مى دهد، انسان براى رفع خستگى مى خوابد و این کار را بارها و بارها تکرار مى کند بدون آن که از تکرار آن خسته شود، انسان براى زنده نگه داشتن خود بارها و بارها غذا مى خورد، آب مى نوشد و براى حفظ سلامت خود بارها و بارها نظافت بدن را تکرار مى کند و نه تنها این امور زمینه کسالت و خستگى او را فراهم نمى کند بلکه باعث نشاط و شادابى بیشتر وى نیز مى گردد.

با توجّه به مقدّمه گفته شده در پاسخ به این سؤال مى گوییم: همان گونه که انسان در زندگى مادى خود نیاز به تکرار برخى کارها دارد، در زندگى معنوى نیز باید برخى اعمال عبادى همچون نماز را، ذکرها و سوره هاى مهم را بارها تکرار کند تا انسان نشاط معنوى خود را بازآورد و یا تثبیت کند و یا ارتقاء بخشد.

ناگفته نماند گاهى انسان دچار پراکندگى ذهنى و حواس پرتى مى شود و تکرار، موجب جبران مى شود. علاوه بر این که معانى بلند و مطالب مهم این ویژگى را دارد که با هر تکرار، انسان به یکى از ابعاد آن توجّه مى کند و با تکرار الفاظ نورانیت بیشتر براى نمازگزار حاصل مى شود.

کیفیت نماز

پرسش 13 . آیا حتما باید نماز را به این شکل رکوع و سجود انجام دهیم؟ چه اشکالى دارد مانند مسیحیان ایستاده و با احترام مناجات کنیم؟

در ابتدا باید دانست؛ «تنوّع» و «تحرّک» علاوه بر معانى بلند حمد و سوره و اذکار نماز از ویژگى هاى ممتاز «نماز» نسبت به سایر انواع عبادت ها در ادیان مختلف است و این نشانه جامعیت و برترى اسلام است. یکى از آثار تنوع و تغییر وضعیت چه بسا ایجاد حس هشیارى و دورى از یکنواختى است که در توجّه انسان در مراحل عبادت مى تواند بسیار مؤثّر باشد.

پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده: «صلّوا کما رأیتمونى أصلّى»؛ «همان گونه که من نماز مى خوانم، شما نیز بخوانید». شکل عبادت و پرستش به دستور پیامبر از جانب خدا بوده است. وقتى که پذیرفتیم باید نماز بخوانیم نحوه نماز خواندن را باید از فرمان خداوند و پیام آور خدا یاد بگیریم، همانطور که وقتى بیمار مراجعه به پزشک را ضرورى تشخیص داد، چگونگى و نحوه مصرف دارو، تابع نظر و دستور پزشک مى باشد.

علاوه بر این که کیفیت و شکل و نحوه خواندن نماز یک امر تعبّدى است، اسرار و رموزى که در نماز نهفته، هم زیبا است و هم معارف بلند اسلامى در آن قرار داده شده؛ هم تسبیح و تقدیس لفظى است و هم تقدیس عملى مى باشد. رکوع و سجود و تسبیح و تحمید و دعا و تکبیر و سلام و خلاصه همه زیبایى ها در نماز جمع شده است.

نماز سفره اى است گسترده که خداوند آن را در پنج نوبت در شبانه روز براى بندگانش باز مى کند و بر سر این سفره انواع و اقسام غذاهاى لذیذ وجود دارد و هر کس مطابق ذوق و سلیقه و به اندازه توان و مرتبه وجودى و استعداد خود از آن بهره مند مى شود. نماز عبادتى جامع است که مى تواند تمام وجود انسان (از جهات بدنى و ظاهرى گرفته تا جهات ذهنى و قلبى و باطنى) را در خدمت بندگى و پرستش قرار دهد.

تکبیرة الاحرام

پرسش 14 . فلسفه این که نماز با گفتن تکبیر شروع شده و به هنگام گفتن «الله اکبر» دست ها را بالا مى آوریم چیست؟

امام رضا علیه السلام در پاسخ به این سؤال فرموده اند: حق تعالى در ابتداى نماز، تکبیر را واجب نموده زیرا در این جمله ابتداء نام «اللَّه» آمده و حق تعالى اراده اش تعلّق گرفته است که به نام او آغاز شود و این مقصود در ابتدا به تسبیح «سبحان اللَّه» و تحمید «الحمد للَّه» و تهلیل «لا اله الاّ اللَّه» تأمین نمى شوند زیرا «اللَّه» در این کلمات مؤّر آمده است .

علاوه بر این که در معناى تکبیر، عظمت الهى به بهترین وجه تجلى مى نماید چرا که «الله اکبر» یعنى خدا برتر از همه موجودات حسّى، عقلى، مُلکى و ملکوتى است، یعنى خدا برتر از آن است که کسى بتواند او را توصیف کند… از همین رو امام صادق علیه السلام مى فرماید: همین که تکبیر مى گویى باید همه چیز نزد تو کوچک شود جز او .

اما در خصوص فلسفه بالا آوردن دست ها در احادیث چنین آمده که بلند نمودن دو دست نوعى تضرّع و تواضع است لذا حق تعالى دوست دارد که بندگان در وقتى که یادش مى کنند با حالت تضرّع و تواضع باشند .

اسرار نماز

پرسش 15 . فلسفه کارهایى مانند: نیت، قیام، رکوع و سجود در نماز چیست؟

فلسفه نیّت

عنصرى که به عمل انسان، بها مى دهد، نیت و انگیزه و هدف اوست. نیّت، رکن عبادت است. اگر عملى بدون نیّت انجام شود، یا نیّت غیرخدایى داشته باشد، باطل است. نیّت، اصل و اساس عمل است. مقدّس ترین کارها به خاطر نیّت بد، فاسد مى شود و ساده ترین کارها، با نیت خوب، ارزشى بسیار پیدا مى کند.

نیّت خدایى، عامل جذب الطاف الهى است. هر که در راه خدا تلاش کند خداوند هم راه هاى خودش را به او مى نمایاند: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» و نیت شرط قبولى عمل است.

امام صادق علیه السلام از قول خداى متعال نقل مى کنند و مى فرمایند: «لَمْ أَقْبَلْهُ إِلاَّ مَا کَانَ خَالِصاً» ؛ «جز آنچه را خالص براى من مى باشد، نمى پذیرم» .

فلسفه قیام

«حقیقت قیام عبارت از ایستادن در پیشگاه پروردگار براى اداء حق عبودیت و بندگى او… و بداند که در فرداى قیامت او را در پیشگاه ذات اقدس خود ایستادنى است که چگونگى آن را این ایستادن تعیین مى کند و لذا سزاوار است که انسان آن چه در توان دارد در تصحیح قیام نماز خود، به کار گیرد… .

فلسفه رکوع

رکوع آن است که پس از پایان سوره، به نیت تعظیم و فروتنى در برابر فرمان و عظمت پروردگار، تا حدى خم شویم که دست ها به زانوها برسد، کمر صاف باشد، گردن کشیده باشد.

حضرت على علیه السلام در بیان فلسفه چنین حالتى در رکوع مى فرماید: «معناى کشیدن گردن در رکوع این است که در ایمان به خدا استوارم، اگر چه گردنم زده شود، و معناى سر برداشتن از رکوع و گفتن «سمع اللّه» این است که حمد و ثناى ما را مى شنود، آن خدایى که مرا از نیستى و عدم به وجود آورده است» .

فلسفه سجده

سجده، نشان تذلّل و خاکسارى در برابر خداوند و عالى ترین درجه عبودیت است. انسان با سجده، خود را همرنگ با هستى مى کند:

«وَ لِلّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ» .

سجده بهترین حالتى است که انسان به خدا نزدیک مى شود. سجده، رمز دوران هاى چهارگانه زندگى انسان است.

حضرت على علیه السلام مى فرماید: سجده اول، یعنى این که از خاک هستم، سر برداشتن رمز زندگى دنیایى است. سجده دوم، رمز مردن و به خاک خفتن است، سر برداشتن از سجده دوّم، رمز محشور شدن است و این کلام امیرالمؤمنین علیه السلاممضمون این آیه است که:

«مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى» ؛ «ما شما را از خاک آفریدیم و به خاک بر مى گردانیم و بار دیگر از خاک، بیرونتان مى آوریم».

سوره حمد

پرسش 16 . چرا باید در نماز، حتماً سوره حمد خوانده شود؟

در خصوص علّت خواندن سوره حمد و عدم جایگزینى دیگر سوره هاى قرآن به چند دلیل عمده مى توان اشاره نمود؛

جامعیت این سوره

سوره حمد آیات الهى از زبان بندگان خداوند است و ارتباط خالق و مخلوق را به اوج مى رساند. امام رضا علیه السلام فرموده اند: «هیچ سوره اى از سوره هاى قرآن مثل سوره حمد مشتمل بر جوامع خیر و حکمت نیست و شرح آن چنین است:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ» با این عبارت بنده آنچه حق تعالى بر او واجب کرده یعنى شکر توفیق یافتنش براى اعمال خیر را ادا مى کند.

«رَبِّ الْعالَمِینَ» این عبارت تمجید حق تعالى و تحمید او بوده و نیز با آن بنده اقرار مى کند که او فقط خداوند؛ خالق و مالک است نه دیگرى.

«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» با این عبارت بنده عطوفت خالق را نسبت به خود طلب کرده و همچنین پروردگار و نعمت هایش بر جمیع مخلوقات را یادآور مى شود.

«مالِکِ یوْمِ الدِّینِ» اقرار به بعث و زنده شدن مردگان و حساب و مجازات بندگان بوده و نیز با این کلام بنده ملک آخرت را براى حق تعالى اثبات نموده همان طورى که ملک دنیا را برایش ایجاب مى نماید.

«إِیاکَ نَعْبُدُ» با این عبارت بنده رغبت و تقرّب خود به خدا را بیان کرده و نیز خبر مى دهد از اخلاص عمل فقط براى خالق نه دیگرى.

«إِیاکَ نَسْتَعِینُ» بنده با این عبارت از خدا تقاضا مى کند که توفیق و عبادتش را زیاد کرده و نعمت ها و نصرتش را خالق نسبت به او ادامه دهد.

«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» بنده با این جمله از خدا تقاضاى ارشاد کرده و نیز بدین وسیله به ریسمان هدایتش چنگ زده و همچنین از خدا مى خواهد که معرفتش را به او و به عظمت و کبریائیش زیاد نماید.

«صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ» این جمله تأکید بنده نسبت به هدایت و رغبتش در ارشاد شدن را رسانده و نیز با این عبارت بنده متذکّر نعمت هاى حق تعالى بر اولیائش شده و همچنین رغبت و میلش به مثل چنین نعمت هایى را مى رساند.

«غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ» بنده با اداى این عبارت پناه به خدا برده و استعاذه مى جوید از این که در زمره معاندین و کافرین و کسانى باشد که پروردگار و امر و نهى او را خفیف و کوچک مى شمرند.

«وَ لاَ الضَّالِّینَ» با این کلمه بنده از خدا تقاضا مى کند او را معصوم و محفوظ بدارد از این که در گروه آنان که از طریق مستقیم حق تعالى گمراه بوده و بدون عرفان چنین مى پندارند که اعمال پسندیده و شایسته بجا مى آورند باشد.

و بدین ترتیب در این سوره جوامع خیر و حکمت نسبت به امر آخرت و دنیا جمع بوده به طورى که با هیچ چیز دیگرى برابرى نکرده و قابل قیاس نیست. به دلیل همین ویژگى است که نماز بدون سوره حمد ناقص است.

از امام باقر علیه السلام درباره حکم کسى که در نمازش «فاتحة الکتاب» قرائت نکرده بود، سؤل شد؛ حضرت فرمود: «لاَ صَلاَةَ لَهُ إِلاَّ أَنْ یقْرَأَ بِهَا»؛ «نمازش، نماز شمرده نمى شود، مگر این که در آن «فاتحة الکتاب» را قرائت کند.

فواید سوره حمد

روایات متعدّدى در خصوص آثار و فواید این سوره بیان گردیده که در اینجا تنها به دو مورد آن اشاره مى نماییم:

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به جابربن عبداللّه انصارى فرمود: «اى جابر! آیا برترین سوره اى که خدا در کتابش نازل فرموده به تو بیاموزم؟ جابر عرض کرد: آرى، پدر و مادرم فداى تو باد! اى رسول خدا! آن را به من بیاموز. پس رسول اکرم صلى الله علیه و آله سوره «حمد» (امّ الکتاب) را به او تعلیم داد و فرمود: اى جابر! آیا آگاهت سازم از این سوره؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد! یا رسول اللّه! از آن مرا باخبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ» .

امام صادق علیه السلام فرمودند: «اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ مُقَطَّعٌ فِى أُمِّ الْکِتَاب» ؛ «اسم اعظم خداوند، در فاتحة الکتاب مندرج است».

با توجّه به دلایل گفته شده معلوم مى شود سوره حمد، به سبب ویژگى هاى منحصر به فردى که دارد، بر دیگر سوره ها مقدّم است و بر آنها برترى دارد. از این رو در نماز، سوره حمد را مى خوانیم.

آهسته و بلند خواندن نمازها

پرسش 17 . فلسفه آرام خواندن قرائت در نماز ظهر و عصر و بلند خواندن آن در نماز مغرب و عشا چیست؟

جهر و اخفات در نماز – چنان چه از بعضى از روایات استفاده مى شود – یکى از سنّت هاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که خداوند خواسته با این سنّت امّت را نسبت به پاى بندى به سیره و سنّت پیامبرش آزمایش کند کما این که پیامبر خدا در خصوص نماز مى فرمودند: «صلوا کما رأیتمونى اصلى» ؛ «نماز بخوانید آن گونه که من مى خوانم».

در علل الشرائع و عیون اخبارالرضا از امام رضا علیه السلام نقل شده که حضرت فرمود: «علّت این که بعضى نمازها باید بلند و بعضى آهسته خوانده شود این است که نمازهایى که باید بلند خوانده شوند (صبح، مغرب، عشاء) در اوقاتى است که هوا نسبتاً تاریک و واجب است بلند خوانده شوند که اگر کسى از آنجا عبور مى کند، بداند که جماعتى در آنجا نماز مى خوانند تا اگر خواست به آنها ملحق شود؛ چون تاریکى مانع دیدن اوست و بلند خواندن باعث مى شود او صداى نمازگزاران را بشنود. ولى دو نمازى که آهسته خوانده مى شوند (ظهر و عصر) به دلیل این که روز است و عملشان کاملاً قابل رؤت است، احتیاج به بلند خواندن ندارد» .

در روایت است که از امام صادق علیه السلام سؤل شد که چرا باید نمازهاى جمعه، مغرب، عشاء و صبح را بلند خواند ولى نماز ظهر و عصر را آهسته؟ حضرت فرمود: «زیرا پیامبر صلى الله علیه و آله وقتى به معراج رفتند اوّلین نمازى که خدا بر او واجب کرد، نماز جمعه بود؛ آنگاه خداوند به ملائکه امر کرد تا پشت سر پیامبر صلى الله علیه و آله بایستند و به پیامبر صلى الله علیه و آله دستور داد که نمازش را بلند بخواند تا فضل و برترى خود را به ملائکه نشان دهد. سپس نماز عصر را بر او واجب کرد، ولى کسى را به پیامبر صلى الله علیه و آله اضافه نکرد تا به وى اقتدا کند؛ از این رو دستور داد تا آهسته قرائت کند. سپس نماز مغرب را واجب کرد و ملائکه را به پیامبر صلى الله علیه و آله افزود. پس امر کرد تا بلند بخواند و همین طور در نماز عشاء. وقتى فجر نزدیک شد، پیامبر صلى الله علیه و آله از آسمان نزول کرد، آنگاه خداوند نماز صبح را بر او واجب کرد و امر کرد تا بلند بخواند تا فضل خود را به مردم نشان دهد، چنان که به ملائکه فضل خود را نشان داده بود» .

قنوت نماز

پرسش 18 . فلسفه قنوت چیست و چرا در هنگام قنوت دست ها را بالا ببریم؟

بهترین حالت به هنگام دعا این است که انسان دست ها را به طرف بالا گرفته و درخواست خود را مطرح مى کند.

امام صادق علیه السلام مى فرماید: «هیچ بنده اى دستش را به سوى خداوند عزیز جبار دراز نمى کند مگر این که خداوند حیا مى کند از این که آن را خالى برگرداند و در آن قرارمى دهد از فضل و رحمت خودش آن قدر که بخواهد، به همین جهت هر گاه کسى از شما دعا کرد دست خود را برنگرداند تا این که آن را به سر و صورتش بکشد».

اما چرا به طرف بالا؟ مگر خداوند در همه جا حضور ندارد؟

حضرت على علیه السلامدر پاسخ همین سؤل فرمودند: «وقتى از نماز فارغ شدید، دستانتان را به طرف آسمان بالا ببرید و دعا کنید. سؤل شد: مگر خداوند در همه مکان ها نیست؟ حضرت فرمود: درست است. سؤل کرد: پس چرا دستمان را به طرف آسمان بالا ببریم؟ حضرت فرمود: آیا قرآن نخوانده اید که فرموده است: «رزق شما و آنچه وعده داده شده اید، در آسمان است». پس از کجا باید رزق را طلب کرد؟ باید از موضع و جاى رزق و آنچه که خداوند وعده کرده، طلب نمود که آسمان است».

تشهّد نماز

پرسش 19 . فلسفه و اسرار تشهّد در نماز چیست؟ آیا پیامبر صلى الله علیه و آله هم در تشهّد براى خودش صلوات مى فرستاد؟

در ابتدا گفتنى است؛ پیامبر صلى الله علیه و آله یک شخصیت حقیقى دارد به عنوان یک انسان و یک شخصیت حقوقى به عنوان پیامبر و فرستاده خدا و از این جهت احترام مقام رسالت و شخصیت حقوقى پیامبر صلى الله علیه و آله حتى براى خود پیامبر صلى الله علیه و آله نیز لازم است. از این رو پیامبر صلى الله علیه و آله موظّف بودند نماز را همان گونه که خداوند امر فرموده است، بجاى آورند. قرآن مجید نیز مى فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِى یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» ؛ «خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى فرستد؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید».

از آن جایى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله خود در رأس مؤنان است؛ آیه شامل خود آن حضرت نیز مى شود که به مؤنان دستور مى دهد به پیامبر صلوات بفرستند، بنابراین پیامبر صلى الله علیه و آله موظّف به فرستادن صلوات و درود بر خود بودند.

و اما درباره اسرار تشهّد گفتنى است؛ «تشهّد تجدید و تکرار شهادتین است که تجدید ایمان و اسلام است و اعتراف به مبعوث شدن بعد از مرگ» در تشهّد گواهى به یگانگى خدا و رسالت پیامبر در کنار هم آمده و پیوند نبوّت و رهبرى را با توحید و عبودیت مى رساند.

تشهّد شاید گویاى این باشد که این گواهى را هر کس باید با آگاهى و اعتقاد عمیق خود اظهار بدارد و بیعت خویش را با خدا و رسول، تجدید کند.

در شهادت به رسالت و عبودیت حضرت محمد صلى الله علیه و آله هم عظمت مقام آن حضرت نهفته، که خداوند، شهادت به رسالت او را در کنار توحید قرار داده است، هم پیوند نمازگزار را با خط رهبرى الهى و قدردانى از او مى رساند، و هم مقدّم بودن (عَبْدُهُ) بر (رسُولُه) مى رساند که رمز رسالت پیامبر، عبودیت اوست، و چون بنده خدا بوده به مقام پیامبرى برگزیده شده است.

فراز دیگر تشهّد، صلوات است. گرچه اهل سنّت، این جمله را در تشهّد نمى خوانند، ولى امام شافعى از رهبران اهل سنّت در شعرى چنین سروده است:

یا أهلَ بیت رسولِ اللَّهِ حبُّکمُ

فرضٌ من اللَّهِ فى القرآنِ أنزلهُ

کفاکمُ من عظیمِ القدرِ أنّکمُ

من لم یصلِّ علیکم لا صلاةَ لهُ

اى خاندان پیامبر! محبّت شما بر ما فرض است و خدا این را در قرآن نازل کرده است.

در عظمت قدر شما همین بس که هر کس بر شما صلوات نفرستد، نمازش، نماز نیست.

در کیفیت صلوات بر پیامبر و آلش و نیز در اصل آن، حدیث هاى متعدّدى در کتب تفسیر و فقه و حدیث اهل سنّت نیز آمده است. حتّى در صحیح بخارى روایت است که از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسیدند: ما چگونه صلوات بفرستیم فرمود: بگویید: «اللّهم صلّ على محمّد و عَلى آل محمدٍ» .

در احادیث دیگرى نیز آل محمد در کنار نام پیامبر آمده است.

و در احادیثى، نکوهش از کسانى شده که هنگام صلوات بر محمّد صلى الله علیه و آله اهل بیت آن حضرت را یاد نمى کنند، همچون حدیث پیامبر که فرمود: «مَنْ قالَ صلّى الله على محمّد، و لم یصَلِ على آلهِ لم یجِدْ ریحَ الجَنةِ» ؛ «کسى که بگوید: صلّى اللّه على محمّد و بر آل او صلوات نفرستد بوى بهشت را درک نخواهد کرد».

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: «مَنْ اَرادَ التَوسُّلَ اِلى وَ اَنْ تکُونَ لَهُ عِنْدى یدُ اُشَفِّعُ لَهُ بها یوْمَ القیامَةِ فَلْیصَلِّ عَلى اَهل بیتى وَ یدْخِلِ السُرورَ عَلیهمْ» ؛ «کسى که مى خواهد به من توسّل پیدا کند و این که براى او در نزد من دست شفاعت کننده اى برایش باشد پس باید بر اهل بیت من صلوات بفرستد و سرور و شادى را در آنها ایجاد کند».

به هر حال، یاد کردن از آل پیامبر صلى الله علیه و آله در صلوات، نشان قدرشناسى از دودمان پیامبر صلى الله علیه و آله و عمل به توصیه خود آن حضرت است.

سلام نماز

پرسش 20 . وجود سلام در نماز چه فلسفه اى دارد و چرا به جاى این که در اوّل نماز گفته شود در آخر نماز گفته مى شود؟

آخرین مرحله نماز، سلام و درود فرستادن بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بندگان صالح و همه نمازگزاران است. «تکبیرة الاحرام» اجازه ورود به نماز و «سلام» اجازه خروج از آن است.

درباره حکمت و فلسفه «سلام» مى توان به موارد زیر اشاره کرد:

یگانگى و همدلى مسلمانان

نمازگزار وقتى در سلام نماز به همه مؤنان و بندگان صالح و بر خودش سلام مى دهد، احساس مى کند که تنها نیست و یکى از آحاد امّت بزرگ اسلام است و با مردان خدا، در هر جاى زمین، احساس همبستگى مى کند.

واژه سلام دو معنا دارد؛

1. درود و تحیّت و آرزوى سلامتى کامل براى مؤنان،

2. نام مقدّس خداوند.

بر این اساس، نمازگزار به اذن پروردگار، سلامتى و امان از عذاب را براى مؤنان درخواست مى کند.

امام صادق علیه السلام مى فرماید: «معنى السلام فى دَبر کلّ صلاةٍ الامان» ؛ «معناى سلام در آخر هر نمازى، امان است»؛ اگر نماز را در حالى که قلبش خاضع است بجاى آورد، از بلاهاى آخرت در امان خواهد بود .

جلب رحمت الهى

امام على علیه السلام مى فرماید: «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»؛ «از خدا ترحّم خواستن براى خود و همه بندگان است، که این خود سبب ایمن شدن از عذاب قیامت است» .

یادآورى نام الهى

امام صادق علیه السلام فرموده است: «سلام، یکى از اسم هاى خدا است و اگر مى خواهى سلام نماز را به خوبى انجام داده و معنایش را ادا کنى، پس باید از خدا بترسى و دین، قلب و عقلت را سالم نگه دارى و آنها را به ظلمت گناه نیالایى».

تلقین نیکى ها و شایستگى ها

یکى از درس ها و ثمرات نماز این است که هر نمازگزارى، در هر شبانه روز، پنج بار به خود تلقین مى کند که: از بندگان نیکوکار و شایسته خداوند است «السلام علینا و على عباد الله الصالحین». کسى که نماز مى خواند، اگر به معناى این جمله توجّه کند، وجدانش تحت تأثیر قرار مى گیرد و سعى مى کند با پیام آن تلقین، مخالفت نکند و اعمال خلاف مرتکب نشود و خود را هر چه بیشتر به نیکوکاران، نزدیک سازد.

نمازگزار با سلام دادن، نشان مى دهد که دوست دار و خیرخواه همه خوبان و نیکوکاران است و همواره آرزوى سلامتى آنان را دارد. این مسئله باعث نزدیکى قلب ها به هم و مستحکم تر شدن دوستى ها و برادرى ها است.

گفتنى است که سلام فقط براى شروع و آغاز دیدار نیست؛ بلکه در فرهنگ و لغت عرب، به معناى خداحافظى نیز مى باشد. آنان زمانى که از یکدیگر جدا مى شوند، مى گویند: «سلام علیکم».

درباره «سلام آخر» نماز گفته شده است: انسان در نماز، ارتباطى وثیق با خدا برقرار و با دیگران قطع رابطه مى کند. اما در پایان نماز – که بازگشت از معراج است – با خلق خدا ارتباط پیدا مى کند و در این مرحله به مؤنان و صالحان سلام و درود مى فرستد.

تکبیر بعد از نماز

پرسش 21 . فلسفه این که در پایان نماز سه بار «اللّه اکبر» مى گوییم و دست ها را به بالا مى آوریم چیست؟

آنچه مورد توصیه روایات و در نتیجه فتواى مراجع محترم تقلید است، این مى باشد: «مستحبّ است نمازگزار پس از اتمام نماز، سه مرتبه دست ها را بالا آورده و در همین حالات سه مرتبه «اللّه اکبر» هم بگوید؛ هم چنین به هنگام سلام بدون روى گرداندن از قبله به جانب راست توجّه کند و اگر در سمت چپ او نیز کسى هست به سمت چپ نیز اشاره و سلام را تکرار کند و اگر نماز جماعت است یک سلام نیز به سمت جلو به سمت امام ادا نماید» .

در خصوص علّت استحباب این عمل نیز یکى از شاگردان حضرت صادق علیه السلاممى گوید: از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدم به چه علّت نمازگزار پس از سلام نماز سه مرتبه تکبیر گفته و با هر تکبیر دست ها را بلند مى کند؟ ایشان پاسخ فرمودند: بدین علّت که وقتى پیامبر صلى الله علیه و آله، مکه را فتح نمود، نماز جماعت ظهر را با اصحابش در کنار حجرالاسود اقامه کرد و آنگاه که سلام نماز را داد دست ها را بلند کرد و سه مرتبه تکبیر گفت و این دعا را خواند: «لا اله الا الله وحده وحده انجز وعده و نصر عبده و اعز جنده و غلب الاحزاب وحده فله الملک و له الحمد یحیى و یمیت و هو على کل شى ء قدیر» ؛ «پس رو به یارانش فرموده و خطاب کردند: این تکبیرات و دعا را هیچ وقت بعد از اداى نماز واجب، فراموش نکنید، چرا که ذکر تکبیرات بعد از سلام نماز و خواندن دعاى مذکور به منزله سپاس و تشکّر از خداوند بر پیروزى اسلام و مسلمانان بر کفر و الحاد است».

بنابراین، «اللّه اکبر» در واقع شعار برترى و اعتلاى مکتب توحید و پیروزى اسلام بر کفر است که در فتح مکّه تحقّق پیدا کرد و لذا است که نماز با «اللّه اکبر» شروع مى گردد و مستحبّ است که با «اللّه اکبر» ختم شود.

برخى براى این تکبیر آخر نماز اسرارى را نیز مطرح نموده اند:

1. هر تکبیر به یک نوع از توحید الهى اشاره دارد: توحید افعالى، توحید ذات خدا، توحید در اسماء و صفات و نمازگزار با هر تکبیر زبان به اعتراف مى گشاید.

2. بلند کردن دست ها و نزدیک ساختن به گوش، اشاره به دور افکندن تعلّق خاطر خود حتى نسبت به نماز است تا مبادا عجب و خودبینى در قلب او راه یابد.

3. اظهار ذلّت، عجز، قصور و تقصیر خویش در محضر مقدّس حضرت بارى تعالى است.

آثار سیاسى و اجتماعى نماز

پرسش 22 . نماز چه تأثیرى در زندگى سیاسى – اجتماعى افراد مى گذارد؟

آثار سیاسى – اجتماعى نماز جماعت را در چندین شاخص مهم مى توان یافت؛

برقرارى وحدت اجتماعى

نماز باعث بروز همکارى اجتماعى بین نمازگزاران مى شود؛ اگر این همکارى بین مردم در شئونات مختلف زندگى اجتماعى باشد و این همکارى ها افزایش یابد، زمینه براى انجام کارهاى خیر که جنبه عمومى دارد و همچنین، تعهدات اجتماعى نمازگزاران نسبت به جامعه افزایش مى یابد. این گونه تعاملات اجتماعى که برخاسته از روحیه معنوى و خدامحورى است، تنها در بُعد مادى همچون کمک مالى به نیازمندان خلاصه نمى شود؛ بلکه در ابعاد مختلف عاطفى و معرفتى نیز مى باشد و هر چه این ابعاد گسترش بیشترى پیدا نمایند، میزان ناامیدى و انفعال اجتماعى در جامعه کمتر مى شود.

جامعه پذیرى افراد

نماز به صورت مستقیم و غیرمستقیم در جریان جامعه پذیرى افراد تأثیر مى گذارد. تأثیر مستقیم نماز در جامعه پذیرى بدین صورت است که نمازگزاران با پذیرش و درونى ساختن ارزش هاى موجود در نماز، رفتارى مطابق با انتظارات جامعه اسلامى از خود بروز مى دهند. تأثیر غیرمستقیم نماز در جامعه پذیرى بستگى به میزان تأثیر نماز و دین در سایر نهادها و نظام هاى اجتماعى در جامعه دارد. با توجّه به تأثیر فراوان نماز و دین در نهادها و نظام هاى اجتماعى در جامعه اسلامى مى توان بیان نمود که نماز تأثیرى بنیادى در نهادها و نظام هاى اجتماعى جامعه داشته و به همین میزان، نماز تأثیر غیرمستقیم فراوانى بر جامعه پذیرى افراد دارد.

تشخیص و اطاعت از رهبرى

براى امام جماعت شرایطى گفته شده که در صورت وجود آن شرایط مى توان به وى اقتدا کرد. مشکل امروز مسلمانان آن است که نماز مى خوانند ولى رهبرانشان افراد ترسو و وابسته و دست نشانده و بدون ملاک هاى الهى اند. با زبان از خداوند راه مستقیم مى خواهند، ولى در عمل بیراهه مى روند. امام جمعه و جماعت علاوه بر دارا بودن زهد و تقوا، باید شخصیت آگاه به مسایل روز و انسانى با بصیرت باشد در غیر این صورت نمى تواند جامعه اسلامى را به سمت کمال و پیشرفت رهنمون باشد.

امام باقر علیه السلام در این زمینه مى فرماید: «کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لاَ إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیهُ غَیرُ مَقْبُول» ؛ «هر کسى که به خدا ایمان دارد و عبادت هاى طاقت فرسا هم انجام مى دهد ولى امام لایقى از طرف خدا ندارد، تلاشش بى فایده است».

در صورتى که مسئولین و دست اندکاران جامعه از نمازگزاران واقعى باشند و در مساجد حضور پیدا کنند، این امر خود باعث ایجاد و افزایش تفاهم سیاسى و اعتماد متقابل مردم و مسئولان مى شود و از امکانات، محدودیت ها و قابلیت طرفین باخبر شده و زمینه پذیرش انتقادات سازنده بین مسئولین و مردم نیز فراهم مى گردد.

کوتاه سخن این که از نظر «سیاسى» نماز و به خصوص نمازهاى جمعه و اعیاد نشانگر شکوه و اتحاد مسلمانان و همچنین زمینه ساز پویایى و رشد سیاسى جوامع اسلامى مى باشد و همین امور دست به دست هم مى دهد تا مسلمانان همواره براى مقابله با توطئه هاى دشمن آماده بوده و در نتیجه دشمنان اسلام را در پیاده نمودن نقشه هاى شومشان ناکام بگذارند.

رفاه بى نمازها

پرسش 23 . اگر نماز خواندن در رفع بلاها مؤّر است؟ پس چرا اروپایى ها وضعشان خیلى بهتر از ماست؟!

در این باره اشاره به چند نکته شایان توجّه است؛

1. ارتباط و تأثیرگذارى متقابل جسم و روح و جهان مادى و معنویت به روشنى قابل اثبات است و بر کسى پوشیده نیست که نشاط روحى و شادى روانى بر شادابى جسمى اثر مثبت دارد هم چنان که سلامتى و تندرستى بر آسایش و آرامش درونى انسان تأثیرگذار است. البته میزان تأثیرگذارى متقابل وابسته به عوامل و موانع متعدّد است.

2. نشانه نظام مندى جهان آن است که هر رفتارى و سلسله عواملى، نتیجه خاص خودش را داشته باشد. به طور مثال اگر دانه گندم کاشته شود و مراحل داشت و رسیدگى به خوبى انجام شود برداشت محصول خوبى را نیز چه بسا به دنبال داشته باشد و در این باره تفاوتى میان مسلمان و غیرمسلمان نیست بلکه هر کس نتیجه کار منظم یا نامنظم خود را خواهد دید که در فرهنگ دینى از این نظام مندى عمومى به «مشیّت عام» نام برده شده است.

بنا بر دو اصل پیش گفته؛ انسان باید براساس نظام مندى جهان فعالیت کند و نباید مسلمان بودن با نمازخوان بودن بهانه شود که کارها از مسیر خودش با تخصّص هاى لازم آن انجام نگیرد. اما باید دانست عوامل شکل دهنده نظام مندى جهان، شامل عوامل مادى و عوامل معنوى مى شود و غفلت از هر کدام خسارت ها و ناکامى هاى خاص خودش را به دنبال خواهد داشت. توجّه به عوامل معنوى در کنار عوامل مادى از غرور و ناامیدى جلوگیرى مى کند و انسان را از بن بست نجات مى دهد. آیا مى توان خنثى شدن توطئه آمریکا در طبس را با تمامى تجهیزات مادى استکبار جهانى انکار کرد و عوامل معنوى را نادیده گرفت؟!

آیا مى توان موفقیت هاى انسان هاى مؤن و عالمان وارسته را با حداقل زندگى مادى انکار کرد؟! از این لطف ویژه خداوند به بندگان خوب در اصطلاح به «مشیّت خاص» و «توفیق الهى» یاد مى شود.

کسانى که مشمول لطف خاص مى شوند انتظار بیشترى نیز از آنها هست چنان که حضرت یونس علیه السلام به دلیل کم حوصلگى به سختى دریا و شکم ماهى گرفتار شد در حالى که گناهى از او سر نزده بود. کسانى که در محیط مذهبى و خانواده مذهبى نیز رشد کرده اند انتظار بیشترى از آنان هست و اگر نماز را سبک بشمارند چه بسا گرفتارى هایى به سراغ آنان بیاید که براى پیروان ادیان دیگر چنین اتّفاقى نیفتد.

در هر صورت عوامل معنوى مانند رعایت تقوا، یاد خدا و نماز نقش بسیار مهمى در آسایش زندگى طبیعى انسان دارد. خداوند مى فرماید:

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرى فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکا» ؛ «و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت».

و از سوى دیگر خداوند متعال فرموده است:

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض» ؛ «و اگر اهل شهرها و آبادى ها، ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشودیم».

البته آثار متعدّدى که براى عبادتى مانند نماز در روایات بیان شده به این معنا نیست که لزوما همه آنها با هم در یک فرد ظهور مى یابد بلکه ممکن است در هر فردى متناسب با شرایط روحى و جسمى او برخى در آنها تحقّق یابد و یا در فردى که آمادگى و زمینه کامل دارد همه آنها محقّق شود.

هم چنین، آثار مادى و معنوى فراوانى که در آیات و روایات براى نماز بیان شده مشروط به وجود شرایطى مثل اخلاص و توجّه و حضور در نماز و مانند آن مى باشد و علاوه بر آن باید موانع موجود بر سر راه تحقق این آثار نیز برطرف گردد. مثلاً اگر انسان نماز شب بخواند ولى از گناهان پرهیز نداشته باشد و یا نسبت به والدینش رعایت احترام را نکند و یا به حق النّاس بى توجّه باشد، بدون شک این آثار زمینه تحقّق و تبلور پیدا نمى کند.

بنا بر آنچه گفته شد نماز و عبادت، برکات متعدّدى در زندگى انسان دارد که در جوامع توسعه نیافته با این همه مشکلات، زندگى تحمّل پذیر شده است و اگر در جوامع توسعه یافته نیز نماز و عبادت نهادینه شود به طور بدیهى موفقیت هاى آنان بیشتر خواهد بود در غیر این صورت اگر چه ظاهر زندگى شان رفاه مند باشد ولى آرایش پایدار و معنوى نخواهند داشت. چنان چه مصرف بالاى داروهاى ضدافسردگى و آرامش بخش در آن کشورها دلیل روشنى بر این واقعیت است.

قلب پاک

پرسش 24 . آیا بهتر نیست که به جاى نماز ظاهرى، قلب پاک داشته باشیم؟ خیلى ها نماز مى خوانند اما مشکل دارند؟

در این باره اشاره به چند نکته شایان توجّه است؛

1. بدیهى است در اسلام کیفیت، بیشتر از کمیت و باطن، بیشتر از ظاهر و ریشه بیشتر از ریش!! مورد توجّه و تأکید قرار گرفته است.

2. تأثیرگذارى متقابل ظاهر و باطن قابل انکار نیست چنان که آراستگى چهره و لباس در نشاط و شادابى روحیه مؤّر است و آلودگى لباس و بدن در تنفّر درونى انسان مؤر است. هم چنین پریشان حالى عدم رسیدگى به آرامش را به دنبال دارد و نشاط و سرحالى توجّه به آراستگى و خودآرایى را در پى دارد.

3. مهم تر از دو نکته پیش گفته آن است که حفظ ظاهر در حفاظت باطن تأثیر بسزایى دارد. چنان که به طور طبیعى پوست میوه ها در سالم نگه داشتن خود میوه و جلوگیرى از نفوذ گرد و خاک… به میوه جلوگیرى مى کند. به طور مثال اگر پوست موز کنده شود نگهدارى آن مشکل است و اگر پوست نازک خرماى رطب برداشته شود به سرعت بخش اصلى خرما ترشیده و غیرقابل استفاده مى شود.

همین رابطه در ظاهر و باطن عبادات وجود دارد اگر چه ظاهر شریعت، همانند پوسته است و آنچه مهم است باطن و حقیقت و پاکى قلب است. اما اگر ظاهر رعایت نشود چه بسا باطن به سرعت دچار آسیب شود.

البته چه بسا هر «ریش دارى»، «ریشه» پاک نداشته باشد! و هر باحجابى عفّت و حیاى قابل قبول نداشته باشد و هر نمازخوانى پاکى قلب ممتاز نداشته باشد. اما کسى که داراى قلب پاک است اگر نماز را کنار بگذارد رفته رفته زنگار بر دل او مى نشیند و کسى که حجاب را رعایت نمى کند، رفته رفته آسیب پذیر مى شود. اتّفاقاً مهم ترین نقش نماز حفظ پاکى دل و جلوگیرى از کدورت قلب است. این که در همه نمازها از خدا مى خواهیم ما بر «صراط مستقیم» ثابت قدم باشیم به همین جهت است.

نکته پایانى این که چه کسانى از پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیه السلام دلشان پاک تر است؟! در حالى که این بزرگان بیش از دیگران به نماز همّت داشتند بنابراین کسانى که به طور واقعى خواهان قلب پاک و پاکى در زندگى هستند از بهترین کارها «نماز» است.

تشکّر از خدا

پرسش 25 . اگر نماز تشکّر از خداست، چرا حتما باید نماز بخوانیم و حال آن که مى توانیم به صورت زبانى از خدا تشکّر کنیم؟

در ابتدا گفتنى است؛ نماز تنها جنبه شکرگزارى ندارد، بلکه عبادت چند منظوره است. کارکردهایى همچون:

1. طهارت و پاکیزگى از طریق وضو، غسل، لباس پاک و مکان پاک؛

2. رعایت حلال و حرام از جهت مکان غیرغصبى، آب مباح و لباس مباح؛

3. توجّه به زمان و نظم در اوقات نماز؛

4. یادآورى اصول اعتقادى در سوره حمد و…؛

5. ارتباط روحى و عاطفى با الگوها و اولیاى الهى (انعمت علیهم – عباداللّه الصالحین – …)؛

6. اعلام و شعار (اذان و اقامه)؛

7. وحدت و همدلى (نماز جماعت – نمازهاى جمعه و عید)؛

8. نشاط (ارتباط با آب در وضو و غسل)؛

9. همگرایى و نظم اجتماعى با برگزارى نماز جماعت؛

10. تحرک بدنى (قیام – رکوع و سجده) .

حال آیا مى توان گفت که تنها تشکّر زبانى قابلیت جایگزینى نماز را دارد؟

علاوه بر آنچه گفته شد، تشکّر از خداوند وقتى به خوبى انجام خواهد شد که آنچه او خواسته است ما انجام دهیم.

براى سپاسگزارى از خدا به وسیله نماز نیز شکل خاصى وجود دارد که نمى توان آن را نادیده گرفت. خداوند متعال براى نماز آداب و خصوصیات ویژه اى قرار داده که باید رعایت شود تا عبادت و تشکّر از خدا محسوب شود مانند بیان ذکرهاى مخصوص با شرایط خاص و در زمان خاص و معین. بنابراین وقتى ما مأمور هستیم که نماز را به پا داریم و براى نماز اوقات خاصى تعیین شده و ارکان خاصى (نیّت، رکوع، سجود و…) قرار داده شده، نمى توانیم به سلیقه خود عمل کرده و ادّعاى تشکّر از خداوند متعال نیز داشته باشیم!

اهل حق

پرسش 26 . برخى مانند «اهل حق»، نماز نمى خوانند و مى گویند ما به جاى نماز «نذر و نیاز» داریم! آیا چنین چیزى مورد قبول است؟

«اهل حق» نام یکى از فرقه هایى است که على الّلهى هم نامیده مى شوند. پیروان این فرقه بیشتر در شهر کرمانشاه، شهرستان کرند غرب (منطقه دالاهو)، بخش گهواره، کوزران، سرپل ذهاب و اطراف قصر شیرین زندگى مى نمایند.

در خصوص علّت نماز نخواندن این فرقه باید بگوییم: متأسّفانه پیروان این فرقه دلیل محکمى براى نماز نخواندن خود ارائه ننموده اند به گونه اى که برخى از آنها در پاسخ به این سؤال که چرا نماز نمى خوانند این بیت را بیان مى کنند:

اگر نیاز نباشد نماز بى سود است

اگر نیاز دهى پس نماز بیهوده است

بین مردم عادى اهل حق نیز در رابطه با نخواندن نماز بهانه هایى مطرح است. به طور مثال مى گویند: چون به حقیقت رسیده ایم نیازى به نماز نداریم .

در حالى که آیات قرآن کریم بر وجوب و اقامه نماز، به ویژه نمازهاى یومیه بسیار تأکید و سفارش شده و براى آن وقت هاى معینى قرار داده شده است، قرآن کریم مى فرماید:

«أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» ؛ «نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکى شب [نیمه شب ]برپا دار؛ و همچنین قرآن فجر [نماز صبح ]را؛ چرا که قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است!»

لذا این گونه نیست که هر کسى به سلیقه خود زمانى را براى نماز قرار داده یا آن را ترک کند. علاوه بر این که اینان ادّعاى پیروى از امام على علیه السلام دارند در حالى که حضرت على علیه السلام تا آخرین لحظات عمر شریف خود هیچ گاه نماز را ترک نکردند.

آیا کسانى که ادّعا مى کنند چون به حقیقت رسیده اند نماز نمى خوانند بر این باورند که حضرت على علیه السلام تا آخر عمرشان به حقیقت نائل نشده بود که تا آخرین لحظه نماز مى خواندند؟!

اگر قرار بود «نیاز» بهترین جایگزین نماز باشد آیا خود آن حضرت این مسئله را نمى دانستند تا این همه نماز نخوانند و حال آن که در اواخر عمر شریفشان در هر شبانه روز هزار رکعت نماز مى خواندند و اگر قرار بود به بهانه این که حضرت على علیه السلام در نماز کشته شد کسى نماز نخواند اوّلین کسانى که باید نماز را ترک مى نمودند خاندان آن حضرت مى باشد و حال آن که به شهادت تاریخ و روایات فراوان، خاندان آن حضرت بیشترین اهمیت را به نماز مى دادند و دیگران را نیز به نماز توصیه مى نمودند به عنوان نمونه فرزندش امام حسین علیه السلامحتى در روز عاشورا نماز را ترک نکرد و کسى مانند امام زین العابدین علیه السلام از کثرت سجده و نماز به «سجاد» ـ بسیار سجده کننده ـ و «زین العابدین» ـ زینت عبادت کنندگان ـ ملقّب گردید.

خدمت به جاى نماز

پرسش 27 . مگر نه این که با ارزش ترین اعمال خدمت به مردم است! پس اگر کسى به دیگران خدمت بکند مثل کسانى که با اختراعات خود به مردم خدمت مى کنند دیگر چه نیازى به نماز دارد!؟

بدیهى است ریشه و عامل خدمات، ارزنده تر از یک خدمت است زیرا کسى که انگیزه خدمت را در درون خود بارور کند، خدمات فراوانى را از خود بروز خواهد داد و یکى از مهم ترین آثار نماز آن است که ریشه پاکى ها و انگیزه ساز خدمات است. علاوه بر این که نباید فراموش کرد که بالاتر از خدمت به مردم خدمت به خالق و پروردگار عالمیان در روى زمین مى باشد و نماز خدمت به خداوند متعال است که هیچ چیز جایگزین آن نمى شود.

امام صادق علیه السلام فرموده اند: «إِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ خِدْمَتُهُ فِى الْأَرْضِ فَلَیسَ شَى ءٌ مِنْ خِدْمَتِهِ تَعْدِلُ الصَّلاَة» ؛ «پیروى و اطاعت از پروردگار خدمت کردن به او در زمین است و هیچ چیز در خدمت به پروردگار معادل نماز نیست».

دستورات دین مقدس اسلام هر کدام در جاى خود خوب و مناسب است و هر کدام اثر و نورانیت و کمال بخشى خاص خود را دارد. همان گونه که سیرى جاى تشنگى را نمى گیرد و سیرابى جایگزین گرسنگى نمى شود، در تعالیم اسلام نیز خدمت به خلق جاى نماز را نمى گیرد و نماز جایگزین خدمت به مردم نمى شود. البته در مورد نمازهاى مستحبّى مى توان گفت که اگر با خدمت به مردم تعارض داشته باشد، در این صورت خدمت به خلق، تقدم دارد.

نکته مهم این است که معمولاً همین تعارض و تقابل میان نماز مستحبّى و خدمت به خلق موردى و مختص موارد خاصى است و این گونه نیست که من همیشه نماز مستحبّى و نافله را به خاطر خدمت به مردم ترک کنم چون این خود از دام شیطان براى محروم کردن بندگان مؤمن از فیض نماز مستحبّى است.

در پایان خوب است این نکته را نیز یادآور شویم که خدمت به خلق دامنه وسیعى دارد و اگر چه به طور قطع هرگونه خدمت به خلق خدا هر چند به ظاهر ناچیز باشد موجب پاداش و ثواب است، چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده اند: «من رفع حجراً عن الطریق کتبت له حسنة» ؛ «هر کس سنگى را از راه مردم بردارد براى آن حسنه و ثوابى نوشته مى شود».

اما اگر این خدمت از راه تعلیم و هدایت دیگران باشد، ارزش فوق العاده اى دارد؛ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به امام على علیه السلام فرمود: «لَأَنْ یهْدِى اللَّهُ عَلَى یدَیکَ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ خَیرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمْسُ مِنْ مَشَارِقِهَا إِلَى مَغَارِبِهَا» ؛ «اگر خداوند به دست تو کسى را هدایت کند براى تو از همه چیز که خورشید بر آن طلوع و غروب کند بهتر است».

و یا در خصوص خدمت به مردم در مسیر علم آموزى، امام صادق علیه السلام فرموده اند: «مَنْ عَلَّمَ خَیراً فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِه» ؛ «کسى که به دیگرى چیزى بیاموزد براى او مثل پاداش آن که به آن علم عمل مى کند پاداش هست».

نماز و یوگا

پرسش 28 . فرق نماز با یوگا چیست؟

یوگا نوعى ورزش همراه با تمرکز است و از آثار معنوى، فرهنگى و تربیتى و ارتباط با مبدأ هستى تهى است، در حالى که نماز جامع ترین و کامل ترین راه پرواز از جهان ماده و پیوستن به معبود و معشوق حقیقى و کمال و جمال مطلق است. هر یک از شرایط، اجزا، اقوال و افعال نماز داراى معانى و اسرارى عظیم و در بردارنده اصول تربیتى و پبام آور فرهنگى خاص هستند که هیچ یک از آنها در یوگا وجود ندارد.

به نظر مى رسد آنچه باعث این مقایسه نادرست شده چند چیز است:

الف. این که غالبا نمازهاى ما حقیقى و با حضور قلب و آداب باطنى نیست و چون به ژرفاى نماز راه نیافته و نماز در هویداى دل ما رسوخ نکرده است، با حرکات دیگرى که با نگرش سطحى مشابه مى نمایند یکسان انگاشته مى شود.

ب. بى توجهى به اسرار و روح نماز و تعالیم و پیامدهاى معنوى، تربیتى، روحانى، دنیوى و اخروى هر یک از اجزا و شرایط آن باعث پناه بردن به ورزش هایى چون یوگا مى شود. باید بدانیم که یوگا تنها یک ورزش براى تقویت بعدى از ابعاد درونى انسان است و براى عبادات و نیایش و شکرگزارى آفریدگار نیست .

فلسفه وضو

پرسش 29 . فلسفه وضو چیست؟

در خصوص فلسفه وضو با استفاده از روایات اهل بیت علیهم السلام مى توان امور زیر را بیان کرد:

تقویت روحیه تعبّد و بندگى

یکى از مهم ترین فلسفه هاى تمامى دستورات الهى از جمله وضو تقویت روحیه تعبّد و بندگى مى باشد چرا که به وسیله همین فرامین است که میزان اطاعت پذیرى و بندگى ایمان آورندگان در برابر خداوند متعال ظهور و بروز مى نماید هر چند علّت اصلى این دستورات برایشان مخفى و پوشیده باشد . لذا خداوند متعال در قرآن فرموده است:

«ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ» ؛ «آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید؛ و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است!».

از همین رو یکى از فلسفه هایى که در احادیث اهل بیت علیهم السلام براى دستورات الهى از جمله وضو بدان تصریح شده، تقویت روحیه تعبّد و بندگى نسبت به فرامین الهى مى باشد، امام باقر علیه السلام فرموده اند: «إِنَّمَا الْوُضُوءُ حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ لِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یطِیعُهُ وَ مَنْ یعْصِیه» ؛ «وضو یکى از حدود دستورات الهى است که خداوند براى شناسایى مطیع و عاصى آن را واجب فرموده است».

آراستگى

از دیگر مسائلى که در روایات در خصوص فلسفه وضو بدان اشاره شده طهارت و پاکیزگى ظاهرى مى باشد. امام رضا علیه السلام در توجیه یکى از شاگردان خود چنین مى فرماید: «فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ فَلِمَ أُمِرَ بِالْوُضُوءِ وَ بُدِئَ بِهِ قِیلَ لِأَنَّهُ یکُونُ الْعَبْدُ طَاهِراً إِذَا قَامَ بَینَ یدَى الْجَبَّارِ عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ إِیاهُ مُطِیعاً لَهُ فِیمَا أَمَرَهُ نَقِیاً مِنَ الْأَدْنَاسِ وَ النَّجَاسَةِ…» ؛ «اگر کسى بگوید چرا خداوند امر فرمود به وضو و به آن آغاز کرد؟ پاسخ مى گوییم: براى آن که عبد در مقام مناجات و گفتگو و در حال ملاقات با خالق، پاک و طاهر باشد». البته همین طهارت ظاهرى زمینه ساز طهارت باطنى است، لذا امام رضا علیه السلام فرموده اند: «بدان جهت به گرفتن وضو امر شده که… دل را براى قیام در حضور حضرت پروردگار پاکیزه مى سازد» .

نشاط و شادابى

یکى دیگر از فلسفه هاى وضو ایجاد آمادگى و نشاط براى قرار گرفتن در حضور پروردگار به هنگام مناجات با خداوند مى باشد. در این باره نیز امام هشتم علیه السلام فرموده اند: «بدان جهت به گرفتن وضو امر شده که… کسالت و خواب را از آدمى دور مى کند» .

تسکین اعصاب و روان

از دیگر فوایدى که مى توان براى وضو برشمرد نقش آرامش بخشى آن مى باشد چرا که تماس آب با پوست بدن اثر خاصى در تعادل اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک دارد به خصوص اگر این عمل با آب سرد صورت پذیرد، لذا مى بینیم رسول خدا صلى الله علیه و آله توصیه نموده اند به هنگام خشم، انسان با آب سرد وضو بگیرد . علاوه بر فواید بهداشتى وضو، از سوى ائمه معصومین علیهم السلام نیز فواید معنوى متعدّدى براى آن ذکر گردیده است که در اینجا به نمونه هایى از این موارد اشاره مى گردد:

نورانیت چهره

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در پاسخ به فردى در خصوص وصف مؤمنان و کافران در قیامت فرمودند: «أَمَّا الْمُؤمِنُونَ فَغُرٌّ مُحَجَّلُونَ مِنْ أَثَرِ الْوُضُوءِ وَ السُّجُودِ وَ أَمَّا الْکَافِرُونَ فَمُسْوَدُّونَ الْوُجُوهُ فَیؤتَى بِهِمْ إِلَى الصِّرَاط» ؛ «مؤنان، درخشان و روسفید بر اثر وضو و کافران سیه رویند و آنها را بر کنار صراط آرند».

درک ثواب شهدا

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در ادامه روایت قبلى با تأکید بر دائم الوضوء بودن مى فرماید: «إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ بِاللَّیلِ وَ النَّهَارِ عَلَى طَهَارَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّکَ تَکُونُ إِذَا مِتَّ عَلَى طَهَارَةٍ مِتَّ شَهِیداً» ؛ «اگر مى توانى همیشه با وضو باشى این عمل را ترک نکن چرا که ملک الموت آنگاه که روح بنده اى با وضو باشد او را شهید محسوب خواهد نمود».

بخشش گناهان

از دیگر اسرار وضو بخشش گناهان مى باشد امام باقر علیه السلام در این خصوص فرموده اند: «ثَلاَثٌ کَفَّارَات فَإِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِى السَّبَرَاتِ وَ الْمَشْى بِاللَّیلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الْجَمَاعَاتِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الصَّلَوَات» ؛ «سه چیز است که جبران کننده و محو کننده گناه است: کامل گرفتن وضو در هواى بسیار سرد، راه رفتن در شب و روز به سوى جماعت هاى اسلامى (نماز جماعت و جمعه)، مراقبت بر انجام صحیح نمازها».

ثواب شب زنده دارى

اگر کسى قبل از رفتن به رختخواب وضو بگیرد مانند کسى مى ماند که تمام شب را احیا کرده است. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرموده اند: «مَنْ بَاتَ عَلَى طُهْرٍ فَکَأَنَّمَا أَحْیا اللَّیلَ کُلَّه» ؛ «کسى که شب را با وضو بیارامد، گویى که تمام شب را به احیا و عبادت گذرانده است».

نقش معنوى شستشو و مسح

امام رضا علیه السلام درباره مهم ترین دلیل شستشو و مسح چند عضو در وضو فرموده اند: انسان به هنگام نماز با صورت سجده مى کند. با دست از ذات خداوند متعال درخواست مى کند و با سر در رکوع و سجود به خدا رو مى آورد و در نماز با پاها بر مى خیزد و مى نشیند .

پیامبر مکرّم اسلام صلى الله علیه و آله نیز مى فرماید: «وضو گرفتن یعنى شستن دست و صورت و مسح سر و پا؛ شستن صورت یعنى خدایا هر گناهى که با این صورت انجام دادم آن را شستشو مى کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانى پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دست ها در وضو؛ یعنى، خدایا از گناه دست شستم و گناهانى را که با دستم مرتکب شدم با شستن دست تطهیر مى کنم. مسح سر در وضو؛ یعنى، خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروراندم سرم را تطهیر مى کنم و آن خیال هاى باطل را از سر به دور مى افکنم. مسح پا؛ یعنى، خدایا من از جاى بد رفتن پا مى کشم و این پا را از هر گناهى که با آن انجام داده ام تطهیر مى کنم».

تفاوت وضوى زن و مرد

پرسش 30 . چرا در وضو مردان باید از پشت آرنج آب بریزند ولى خانم ها باید از قسمت تاى دست (جلو) این کار را انجام دهند؟

قبل از پاسخ به این سؤال باید دانست؛ تفاوت ریختن آب روى دست ها میان مردان و خانم ها، مستحبّ است و اگر هر دو از پشت آرنج و یا جلوى دست، آب بریزند وضو باطل نیست.

شارع مقدّس براى صیانت زن از نگاه مردان و حفظ عفت و حیاى آنها، دستوراتى واجب یا مستحبّى را در وضو و نماز داده است؛ آب ریختن به دست از داخل آرنج هنگام وضو و یا گذاشتن آرنج ها و شکم بر زمین و چسباندن اعضاى بدن به یکدیگر هنگام سجده و… همگى در این راستا است.

علاوه بر این که رعایت استحباب این مسئله در وضو موجب مى شود همیشه مردان و زنان میان خود تفاوتى قایل بشوند و در نتیجه حفظ حریم ها به عنوان یک رفتار هنجار در جامعه نهادینه شود؛ برخلاف آنچه جریان سازى فمینیسم به دنبال آن است که مرز حریم هاى میان زن و مرد را از بین ببرد و ناهنجارى هاى فراوانى حتّى به طور ناخواسته در جامعه به وجود آید.

وضوى پیامبر صلى الله علیه و آله

پرسش 31 . رسول خدا صلى الله علیه و آله چگونه وضو مى گرفتند مانند شیعیان یا مانند اهل تسنّن؟ آیا دلیل محکمى که نشان دهنده نحوه وضو گرفتن ایشان باشد وجود دارد؟

دلایل و مستندات تاریخى متعدّدى وجود دارد مبنى بر این که در زمان خلافت ابوبکر و عمر تا زمان عثمان اختلافى میان مسلمانان راجع به وضو وجود نداشته به گونه اى که تمامى مسلمانان یکسان وضو مى گرفتند و حتى خود عثمان نیز چندین سال بعد از خلافتش همانند دیگران وضو مى گرفت اما پس از مدتى اقدام به تغییر وضو نموده است.

عمده ترین تغییراتى که عثمان در وضو ایجاد کرد این بود که دست ها را از پایین به بالا شست و به جاى مسح، پاها را شستشو نمود، که این اقدام وى با مخالفت صحابه، تابعین و عامه مردم که از نحوه وضو گرفتن رسول خدا صلى الله علیه و آله به خوبى آگاه بودند مواجه گردید.

سیره اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله

براساس حدیث مورد اتّفاق همه مسلمانان: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى ما ان تمسکتم بها لن تضلوا ابدا» ؛ «دو شى ء گران بها میان شما باقى مى گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم، مادامى که به این دو چنگ بزنید گمراه نخواهید شد».

اگر ائمه علیهم السلام حکم شرعى یا کیفیت عملى را بیان مى کنند، مورد قبول خواهد بود و از گمراهى به دور مى باشد. آنچه که از سیره اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله در خصوص نحوه وضو گرفتن آنها نقل شده همگى گویاى آن است که سیره این بزرگواران در وضو گرفتن آن بوده که دست ها را از بالا به پایین مى شستند و پاها را نیز مسح مى نمودند کما این که شیعه نیز به تبعیت از ایشان همین گونه وضو مى گیرد.

روایات متعدّدى نیز از شیعه و سنّى نقل گردیده و در آن با بیان نحوه صحیح وضو، شیوه ابداعى عثمان که بر خلاف وضوى پیامبر بود رد شده که در اینجا تنها به دو نمونه از این روایات اشاره مى نماییم:

امام باقر علیه السلام وضوى رسول خدا صلى الله علیه و آله را تشریح و بیان داشته اند: «فَغَسَلَ یدَهُ الْیمْنَى مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَى الْأَصَابِعِ لاَ یرُدُّ الْمَاءَ إِلَى الْمِرْفَقَین» ؛ «دست راست خود را از آرنج تا سر انگشتان شست و آب را به سوى آرنج ها باز نمى گرداند».

قرآن مى فرماید:

«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ» ؛ «دست هاى خود را تا آرنج (یا با آرنج) بشویید».

نکته مهم در این آیه آن است که هدف از آوردن کلمه «إلى المرافق»؛ «شستن تا آرنج» چیست؟ آیا هدف بیان تعیین محدوده شستشوى دست به هنگام وضو مى باشد، یا این که هدف از آوردن این کلمه بیان نحوه شستن دست از نوک انگشتان تا به آرنج مى باشد؟!

در این باره علاوه بر سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیه السلام که براساس حدیث ثقلین عمل به روش آنها ما را از گمراهى دور مى کند، از آیات دیگر قرآن نیز مى توان به عنوان نمونه استفاده کرد.

گروهى از مفسّران معتقدند واژه «إلى» در آیه به معنى «انتها» یا به تعبیر فارسى «تا» نیست، بلکه به معنى «مع» و «همراه» است. و هدف از آوردن «إلى» این است که آرنج هم باید شسته شود و نظیر آن در قرآن دو آیه یاد شده در زیر است:

«وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِکُمْ» ؛ «اموال یتیمان را همراه اموال خود نخورید».

«وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ» ؛ «نیرویى بر نیروى خود بیفزایید».

در این صورت با استدلال به این که «ألى» به معنى «مع» باشد دیگر هیچ توجیهى براى شستن دست ها از نوک انگشتان تا به آرنج باقى نخواهد ماند . دانشمند و فقیه سنّى مذهب آقاى وهبة الزحبلى نیز به این امر اعتراف نموده، مى گوید: «در نزد تمامى دانشمندان و عالمان – از جمله امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت – داخل نمودن دو آرنج در شستن واجب است، زیرا حرف «الى» که براى انتهاى غایت است در این جا به معناى «مع» مى باشد مانند دو آیه شریفه «وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ» و «لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِکُمْ» که در این دو نیز «الى» به همین معنا است. از همین رو، هیچ یک از مذاهب اهل سنّت شستن دست ها را از پایین به بالا واجب یا مستحبّ نمى دانند بلکه برخى «الى» را به معناى «مع» مى گیرند.

مسح در نماز

پرسش 32 . چرا ما در هنگام وضو پاها را مسح مى کنیم اما اهل سنّت پاها را مى شویند؟

قرآن درباره وضوى صورت و دست ها مى فرماید: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ» و درباره دو عضو دیگر مى فرماید: «وَ امْسَحُوا بِرُؤسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ» . بنابراین شستن پاها با ظاهر آیه مخالف مى باشد.

ابن عباس نیز از سرپیچى مردم از ظاهر قرآن، سخن مى گوید و مى فرماید: «أبى الناس الا الغسل و لا أجد فى کتاب الله الا المسح» ؛ «مردم جز شستن به چیزى تن ندادند در حالى که من در قرآن غیر از مسح چیزى نیافتم». از همین رو، گروهى از علماى اهل سنّت بر دلالت آیه بر مسح پاها، اعتراف کرده و برخى براى احتیاط میان مسح و غسل جمع مى کنند، و برخى با اعتراف به دلالت آیه بر مسح مى گویند علّت «شستن پا» نظافت بیشتر است، تو گویى خداى حکیم از این موضوع غافل بوده است!!

ابن حزم متوفاى (456) مى گوید: «ان القرآن نزل بالمسح، قال الله تعالى: «و امسحوا برووسکم و أرجلکم» و سواء قرء بخفض اللام أو فتحها هى على کل حال عطف على الرؤس» ؛ «قرآن درباره پاها حکم به مسح کرده است، و آیه نیز همین را مى رساند خواه لفظ «و أرجلکم» را به کسره بخوانیم یا به فتح و در هر حال عطف بر «رؤسکم» مى باشد».

قتاده نیز گفته است خدا دو شستن و دو مسح بر ما واجب کرده است.

على بن برهان الدین حلبى (متوفاى 1044 ه) مى گوید: جبرئیل آنگاه که به رسول خدا صلى الله علیه و آله وضو را آموزش داد، فرمان به مسح پا داد، سپس مى گوید محیى الدین مى گوید: مسح دو پا ظاهر کتاب است.

درباره آیه شریفه: «وَ امْسَحُوا بِرُؤسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ» سخن این است که واژه «و أرجلکم» به کجا عطف شده است، و به تعبیر دیگر: معطوف علیه آن چیست؟!

درباره واژه «و أرجلکم» دو قرائت هست:

قرائت جر «و امسحوا برؤکم و أرجلِکم».

قرائت نصب «و امسحوا برؤسکم و أرجلَکم».

بنا بر قرائت جر که چهار قارى (ابن کثیر، ابو عمرو، حمزه، عاصم به روایت ابى بکر) از قراء سبعه موافق آن قرائت کرده اند حکم آن واضح است و آن این که معطوف بر ظاهر «برؤسکم» مى باشد، و طبعاً هر دو عضو، حکم یکسان (مسح) خواهند داشت. و بنا بر قرائت نصب که سه قارى از قراء سبعه مطابق آن قرائت کرده اند عطف بر محل «برؤسکم» مى باشد زیرا محل آن به حکم این که مفعول «وامسحوا» است منصوب مى باشد و عطف بر محل در کلام عرب و قرآن شایع است؛ مانند:

«أَنَّ اللَّهَ بَرى ءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُهُ» ؛ «خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند!».

در این آیه واژه «و رسوله» به محل «اللّه» که به ظاهر منصوب و از نظر محل مرفوع است، عطف شده است.

نکته پایانى آن که صراحت آیه شریفه آن است که «وامسحوا برؤکم» و براساس ادبیات عرب این «باء» بعضیه است یعنى به مقدارى از سر خود مسح کنید در حالى که آنچه رایج میان برخى اهل سنت است مسح یا شستن تمام سر است!! و به طور یقین این رفتار آنها مخالف آیه شریفه و سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله است زیرا در آیه نگفته (وامسحو رؤکم) یعنى تمام سر خود را مسح بکشید، بلکه فرموده «وامسحوا برؤکم» یعنى بعض سر را مسح بکشید وقتى ثابت شود بخشى از وضوى اهل سنّت با ظاهر قرآن سازگار نیست نسبت به دیگر روش هاى آنها در وضو نیز نمى توان اطمینان پیدا کرد. به ویژه که مخالف روش و روایت اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله مى باشد.

غسل جنابت

پرسش 33 . قبول دارم که غسل یک فرمان الهى است اما چرا اسلام دستور مى دهد که به هنگام جنب شدن تمام بدن را بشویند در حالى که فقط عضو معینى آلوده مى شود؟

در ابتدا گفتنى است؛ در بدن انسان دو سلسله اعصاب وجود دارد که تمام فعالیت هاى بدن را کنترل مى کنند «اعصاب سمپاتیک» و «اعصاب پاراسمپاتیک» این دو رشته اعصاب در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاه ها و جهازات داخلى و خارجى گسترده اند، وظیفه اعصاب سمپاتیک «تند کردن» و به فعالیت واداشتن دستگاه هاى مختلف بدن است، و وظیفه اعصاب «پاراسمپاتیک»، «کند کردن» فعالیت آنهاست، در واقع یکى نقش «گاز» اتومبیل و دیگرى نقش «ترمز» را دارد، و از تعادل فعالیت این دو دسته اعصاب، دستگاه هاى بدن به طور متعادل کار مى کند.

گاهى جریان هایى در بدن رخ مى دهد که موجب هیجان مى شود مانند «ارگاسم» (اوج لذت جنسى) که معمولاً مقارن خروج منى صورت مى گیرد.

از جمله امورى که مى تواند اعصاب سمپاتیک را به کار وادارد و تعادل از دست رفته را تأمین کند تماس آب با بدن است و از آن جا که تأثیر «ارگاسم» روى تمام اعضاى بدن به طور محسوس دیده مى شود و تعادل این دو دسته اعصاب در سراسر بدن به هم مى خورد دستور داده شده است که پس از آمیزش جنسى، یا خروج منى، تمام بدن با آب شسته شود و در پرتو اثر حیات بخش آن تعادل کامل در میان این دو دسته اعصاب در سراسر بدن برقرار گردد.

امام على بن موسى الرضا علیه السلام فرموده اند: «ان الجنابة خارجة من کل جسده فلذلک وجب علیه تطهیر جسده کله» ؛ «جنابت از تمام بدن بیرون مى آید و لذا باید تمام بدن را شست».

البته فایده غسل منحصر به این نیست، بلکه غسل، یک نوع عبادت نیز مى باشد که اثرات اخلاقى آن قابل انکار نیست و به همین دلیل اگر بدن را بدون نیت و قصد قربت و اطاعت فرمان خدا بشویند غسل صحیح نیست در حقیقت به هنگام خروج منى یا آمیزش جنسى، هم روح متأثّر مى شود و هم جسم، روح به سوى شهوات مادى کشیده مى شود، و جسم به سوى سستى و رکود، غسل جنابت که هم شستشوى جسم است و هم به علّت این که به قصد قربت انجام مى یابد شستشوى جان است، اثر دوگانه اى در آنِ واحد روى جسم و روح مى گذارد تا روح را به سوى خدا و معنویت سوق دهد، و جسم را به سوى پاکى و نشاط و فعالیت.

از همه اینها گذشته، وجوب غسل جنابت یک الزام اسلامى براى پاک نگه داشتن بدن و رعایت بهداشت، در طول زندگى است زیرا بسیارند کسانى که از نظافت خود غافل مى شوند ولى این حکم اسلامى آنها را وادار مى کند که در فواصل مختلفى خود را شستشو دهند و بدن را پاک نگاه دارند.

مجموع جهات سه گانه فوق روشن مى سازد که چرا باید به هنگام خروج منى (در خواب یا بیدارى) و همچنین آمیزش جنسى (اگر چه منى خارج نشود) غسل کرد و تمام بدن را شست.

فایده تیمّم

پرسش 34 . تیمّم چه فایده اى دارد؟ آیا این کار بهداشتى است؟

براى تیمّم حداقل دو فایده مهم قابل تصوّر است:

فایده اخلاقى

تیمّم یکى از عبادات است، و روح عبادت به معنى واقعى کلمه در آن منعکس مى باشد، زیرا انسان پیشانى خود را که شریف ترین عضو بدن او است و دست ها که از مهم ترین اعضاى کار اوست به خاک مى ساید تا فروتنى و تواضع خود را در پیشگاه خداوند آشکار سازد.

فایده بهداشتى

امروز ثابت شده که خاک به خاطر داشتن باکترى هاى فراوان مى تواند آلودگى ها را از بین ببرد، این باکترى ها که کار آنها تجزیه کردن مواد آلى و از بین بردن انواع عفونت ها است معمولاً در سطح زمین و اعماق کم که از هوا و نور آفتاب بهتر مى توانند استفاده کنند فراوانند، به همین دلیل هنگامى که لاشه هاى حیوانات و یا بدن انسان پس از مردن زیر خاک دفن شود و همچنین مواد آلوده گوناگونى که روى زمین ها مى باشد، در مدّت نسبتا کوتاهى تجزیه شده و بر اثر حمله باکترى ها کانون عفونت از هم متلاشى مى گردد، مسلّم است اگر این خاصیت در خاک نبود کره زمین در مدت کوتاهى مبدّل به یک کانون عفونت مى شد، اصولاً خاک خاصیتى شبیه مواد «آنتى بیوتیک» دارد و تأثیر آن در کشتن میکروب ها فوق العاده زیاد است.

بنابراین خاک پاک، نه تنها آلوده نیست بلکه از بین برنده آلودگى ها است و مى تواند از این نظر تا حدودى جانشین آب شود، با این تفاوت که آب حلال است، یعنى میکروب ها را حل کرده و با خود مى برد، ولى خاک میکرب کش است. اما باید توجّه داشت که خاک تیمّم کاملاً پاک باشد همانطور که قرآن در تعبیر جالب خود مى گوید: «طیبا».

قابل توجّه این که تعبیر به «صعید» که از ماده «صعود» گرفته شده اشاره به این است که بهتر است خاک هاى سطح زمین براى این کار انتخاب شود، همان خاک هایى که در معرض تابش آفتاب و مملو از هوا و باکترى هاى میکرب کش است، اگر چنین خاکى طیّب و پاکیزه نیز بود، تیمّم با آن اثرات فوق را دارد بدون این که کمترین زیانى داشته باشد .

فلسفه اذان

پرسش 35 . فلسفه اذان گفتن چیست؟ و چرا در آن تکرار هست؟

هر جمعیت و ملتى براى مراسم دسته جمعى و شعار ملى، از سرود یا وسیله اى ویژه استفاده مى کنند. ناقوس کلیسا در مسیحیت، سرود ملى، شلیک تیر و توپ از آن جمله است.

در اسلام نیز اذان تشریع شد تا اعلامى براى تجمع مردم و آمادگى آنان براى نماز باشد با این تفاوت که «اذان» داراى محتوایى بس عمیق است که حتى تکرار آن در نمازهاى فرادا، انسان را از غفلت بیدار کرده و او را به توحید و عقاید اساسى اسلام هشیار مى سازد.

امام رضا علیه السلام درباره فلسفه و حکمت اذان مى فرماید:

1. آن کس را که فراموش کار است، یاد آور باشد و آن کس را که غافل است هشیار سازد.

2. اعلام وقت نماز.

3. ترغیب و تشویق مردم به پرستش خالق یکتا.

4. اذان گو، اقرار به توحید دارد و ایمان را آشکار مى سازد و اسلام را اعلان مى کند .

بنابراین اذان شعارى سکوت شکن، موزون، کوتاه، پرمحتوا و سازنده است که دربردارنده اساسى ترین پایه هاى اعتقادى و جهت گیرى عملى مسلمانان است.

اذان، اعلام موجودیت اسلام، معرفى عقاید و اعمال مسلمانان و فریاد علیه معبودهاى خیالى است.

اذان، نشانه باز بودن فضاى تبلیغات و اعلام مواضع فکرى مسلمانان به صورت روشن و صریح است و همیشه نشانه هشیارى و بیدارى از غفلت است.

اذان، آماده ساختن روح، دل و جان براى ورود به «نماز» و فریادى است که طنین ملکوتى آن در فضا، دل مؤنان را به سوى خدا مى کشد و بر وحشت و خشم کافران مى افزاید. هم چنان که این وحشت را در جملات «گلادستون» سیاست مدار و صهیونیست انگلیسى مشاهده مى کنیم. وى در پارلمان مى گوید: «تا هنگامى که نام محمد صلى الله علیه و آله در مأذنه ها بلند است و کعبه پابرجا است و قرآن رهنما و پیشواى مسلمانان است امکان ندارد پایه هاى سیاست ما در سرزمین هاى اسلامى استوار و برقرار گردد» .

اما درباره تکرار فرازهاى اذان، امام رضا علیه السلام چنین مى فرمایند: «در آغاز اذان؛ تکبیرهاى چهارگانه براى آگاهى شنوندگان و آمادگى آنها براى شنیدن فرازهاى بعدى است و دوبار تکرار فرازهاى بعدى براى تأکید و یادآورى دوباره است» .

اذان اهل سنّت

پرسش 36 . چرا در اذان اهل سنّت «حى على خیرالعمل» وجود ندارد؟ اذان زمان پیامبر صلى الله علیه و آلهچگونه بوده است؟

براساس آنچه که از روایات اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله وارده شده معلوم مى شود «حى على خیرالعمل» جزو اذان بوده و در عهد پیامبراکرم صلى الله علیه و آله و تا عهد ابى بکر و قسمتى از عهد عمر در اذان گفته مى شد بعداً عمر دستور داد آن را از اذان و اقامه حذف کنند.

در روایتى از ابن عباس سؤال کردند: به چه علّت «حى على خیرالعمل»، از اذان حذف شده است؟ جواب داد: «عمر مى خواست مردم با تکیه کردن بر نماز جهاد را ترک نکنند و به این جهت آن را از اذان حذف کرد».

در روایت دیگرى فردى به نام محمّدبن ابى عمیر همین سؤال را از حضرت رضا علیه السلام پرسید؛ حضرت فرمودند: علّت ظاهرش را جویا هستى یا از علّت باطنى آن سؤل مى کنى؟

محمّدبن ابى عمیر مى گوید: عرض کردم از هر دو مى پرسم.

حضرت فرمودند: اما علّت ظاهرش، آن است که مردم جهاد را به خاطر نماز ترک نکنند و اما علّت باطنى آن، خیرالعمل ولایت است لذا کسى که امر به ترک «حى على خیرالعمل» از اذان نمود قصدش این بود که بر ولایت تحریص و تحریکى نباشد.

حذف این فراز از اذان در حالى صورت گرفت که مسلمانان در زمان پیامبر صلى الله علیه و آلهبه هر دو فریضه «نماز» و «جهاد» اهمیت مى دادند و هیچ کدام مانع دیگرى نمى شد. علاوه بر این کسانى که این فراز از اذان را حذف نموده اند باید به این سؤال پاسخ دهند که مگر پیامبر صلى الله علیه و آله نمى دانستند خیرالعمل نماز است یا جهاد تا این فراز را در اذان ذکر ننمایند ولى بعدا دیگران پى به این مسئله برده و آن را از اذان حذف کردند؟

بنا بر آنچه گفته شد، در اذان اهل سنّت متأسّفانه بخشى از اذان حذف شده است و بخش دیگرى با عنوان «الصلوة خیر من النوم» اضافه شده است و اما درباره اذان رایج در میان شیعیان، در ادامه شهادت به نبوّت و رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله، شهادت بر ولایت و امامت نیز به عنوان مستحبّ گفته مى شود و بنا بر اتّفاق همه مراجع بزرگوار تقلید شیعه، جزء اذان نیست علاوه بر این که شیعه دلایلى در دست دارد که نشان مى دهد، اقرار به ولایت على علیه السلام در اذان و اقامه، از زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله در میان اصحاب موجود بوده و پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نیز آن را تأیید نموده اند.

سلمان فارسى بعد از حجه الوداع، در اذان و اقامه بعد از گواهى به یکتایى خدا و رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله به ولایت امیرمؤنان على علیه السلام شهادت مى داد. یکى از اصحاب به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله رسیده و عرض کرد: اى رسول خدا! امروز موضوعى را شنیدم که قبلاً نشنیده بودم. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: آن موضوع چیست؟ او عرض کرد: سلمان اذان مى گفت، شنیدم او بعد از گواهى به یکتایى خدا و رسالت پیامبرش، به ولایت على علیه السلام گواهى داد پیامبر فرمود: «سمعتم خیراً»؛ «چیز خوبى شنیده اید».

همچنین یکى از اصحاب نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمده و عرض کرد: اى رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله به ولایت على شهادت مى دهد و مى گوید: «اشهد انّ علیّاً ولى اللّه». پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «کذلک أو نسیتم قولى فى غدیر خم من کنت مولاه فعلى مولاه؟ فمن نکث فانّما ینکث على نفسه»؛ «همین گونه است. مگر سخن مرا در غدیر خم فراموش کرده اید که گفتم هر کس من مولاى او هستم پس على علیه السلام مولاى او است؟ هر کس پیمان را بشکند قطعا به خودش آسیب رسانده است».

در برخى از روایات نیز آمده است که هر کس «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه » مى گوید: «على امیرالمؤمنین» نیز بگوید . این روایت دلالت بر استحباب شهادت به ولایت پس از شهادت به توحید و رسالت در همه مواضع دارد چه در اذان باشد چه در غیر اذان.

در هر صورت عبارت «حى على خیرالعمل» که در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله جزء اذان بوده به دستور خلیفه دوّم حذف شده است بدون این که دلیل قرآنى یا روایى براى آن اقامه نماید.

متکلّم معروف اشعرى به نام علاء الدین قوشجى (متوفاى879) مى گوید: عمر بن خطاب نسبت به سه چیز هشدار داد و گفت: «ثلاث کن على عهد رسول اللّه صلى الله علیه و آله و أنا محرمهن و معاقب علیهن؛ متعه النساء، و متعه الحج و حىّ على خیرالعمل فى الاذان» ؛ «سه چیز در عهد رسول خدا رسمیت داشت و من از آنها باز مى دارم، و تحریم مى کنم و مؤخذه مى نمایم: متعه زنان، متعه حج، گفتن حى على خیرالعمل در اذان».

نماز میّت

پرسش 37 . علّت این که براى اموات نماز خوانده مى شود چیست؟

امام رضا علیه السلام در روایتى در خصوص علّت اقامه نماز براى مردگان فرموده اند: «به این وسیله براى میّت شفاعت کرده و دعا مى کنند خداوند او را بیامرزد چه آن که در هیچ وقتى از اوقات انسان نیازمندتر به طلب آمرزش و دعا از آن ساعت نمى باشد» .

خواندن نماز بر میّت بدون طهارت نیز جایز مى باشد، زیرا در این نماز رکوع و سجود نیست بلکه دعا و طلب رحمت است . نماز میّت با دیگر نمازها به خاطر نداشتن سجده و رکوع تفاوت دارد، زیرا مقصود از این نماز تذلّل و خضوع و خشوع در برابر خداوند نمى باشد بلکه مراد شفاعت کردن از بنده اى است که از دنیا رفته و بدین وسیله از بازماندگان جدا گردیده است .

نماز آیات

پرسش 38 . چرا باید نماز آیات بخوانیم؟ آیا بهتر نیست به کمک زلزله زدگان بشتابیم و یا پدیده خورشید گرفتگى را تماشا کنیم؟!

خواندن نماز آیات، براى توجّه دادن به منشأ اصلى آفرینش و دگرگونى طبیعت، از سوى خداى تواناست. در روایت آمده است؛ هنگام درگذشت ابراهیم، فرزند کوچک پیامبر، خورشید گرفت. مردم با خود مى گفتند که این کسوف و خورشید گرفتگى، به خاطر فقدان پسر رسول خدا صلى الله علیه و آله است. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله براى تصحیح افکار و برداشت ها منبر رفت و پس از حمد و ثناى پروردگار، فرمود: «ایها النّاسُ! اِنَّ الشَمْسَ والْقَمَرَ آیتانِ مِنْ آیاتِ اللّهِ، یجْریانِ بأمْرهِ مُطیعانِ لَهُ لاینْکَسِف لِمَوْتِ اَحَدٍ وَ لا لِحَیاتِهِ، فَاذَا انْکَسَفتا اَوْ واحِدةٌ مِنْهُما فَصَلُّوا» ؛ «اى مردم! خورشید و ماه، دو نشانه از نشانه هاى الهى اند، به فرمان او جریان دارند و مطیع اویند، و به خاطر مرگ یا زندگى کسى، گرفته نمى شوند. پس اگر هر دو یا یکى از آن دو گرفت، نماز بگذارید».

امام رضا علیه السلام در بیان علّت نماز آیات به هنگام کسوف فرموده اند: کسوف آیتى است از آیات خدا که نمى دانیم به نشانه رحمت حقّ عزّ و جل ظاهر شده یا به منظور عذاب الهى پدید آمده، بارى نبى اکرم صلى الله علیه و آله دوست دارند که امّتشان هنگام ظهور کسوف در مقابل خالق و راحم فزع و جزع و تضرّع نموده تا شرّ آن از ایشان دفع گشته و بدین وسیله از امر مکروه مترتّب بر آن مصون بمانند، چنان چه قوم یونس وقتى در مقابل حقّ عزّ و جل تضرّع و جزع و فزع نمودند بارى تعالى عذاب را از آنها برگرداند.

امام صادق علیه السلام از پدرش نقل مى کند که فرمود: زلزله ها و گرفتگى ماه و خورشید و بادهاى سخت و وحشت زا، از نشانه هاى قیامت است. هر گاه یکى از اینها را دیدید، به یاد برپایى قیامت بیفتید، به مسجدها پناه برید و نماز بخوانید.

و اما درباره کمک به زلزله زدگان و تماشاى خورشید گرفتگى باید به امور ذیل توجّه نمود:

1. به طور معمول خورشید گرفتگى و ماه گرفتگى مدّتى طول مى کشد. لذا مى توان نماز آیات را خواند و از فرصت نگاه به حوادث و پدیده هاى طبیعى نیز با رعایت شرایط ایمنى بهره مند شد.

2. مهم ترین وظیفه و اقدام امدادگران و نهادهاى مسئول ایجاد احساس آرامش و امنیّت است، با توجّه به خدا و این که همه اینها نشانه هاى قدرت و عظمت اوست و باید به او استغاثه نمود همه اضطراب ها و دلهره ها برطرف شده، بهترین وضعیت روانى براى تصمیم گیرى امدادگران (هم از حیث روحى خودشان و هم از این که مردم دچار اضطراب و ناامنى نیستند از این جهت خیال آنها آسوده مى باشد) مهیّا خواهد شد.

3. تمامى زلزله ها، خرابى هاى سنگین و بنیان کن، به بار نمى آورند و برخى از آنها، جز خسارت هاى مالى غیرقابل توجّه، چیزى را در پى ندارند. از این رو خواندن نماز آیات، در این فرض، هرگز مخالف عقل و درایت به نظر نمى رسد.

البته به اتّفاق نظر علماء در تلاقى نماز آیات با واجبى مهم تر، نماز آیات به تأخیر مى افتد.

ثواب مستحبّات

پرسش 39 . فلسفه ثواب هاى عجیب که براى بعضى نمازهاى مستحبّى در کتاب مفاتیح الجنان ذکر شده چیست؟

درباره ثواب هاى نمازهاى مستحبّى اشاره به چند نکته شایان توجّه است؛

1. فضل و رحمت الهى بى پایان است و آن چه از شخص کریم انتظار مى رود همانا لطف و رحمت بیش از حد معمول است. خداوند با گناهان براساس عدل برخورد مى کند. اما در برابر نیکى ها و عبادت ها براساس لطف و رحمت پاداش مى دهد. خداوند مى خواهد زمینه هاى امید و بازگشت را در پیش پاى مردم قرار دهد تا در صورت ارتکاب گناه و کوتاهى در عبادت، خود را در بن بست نبینند و راه اصلاح وجود داشته باشد. لذا این عبادات مستحبّى قرار داده شده تا راه جبرانى باشد براى آنهایى که مى خواهند در مسیر تکامل قدم بگذارند.

2. ثواب ها مشروط است به رعایت سایر شروط، مثلاً نمازى که در آن وعده بخشش از گناهان داده شده مشروط است به صحیح انجام دادن عمل و رعایت سایر شرایط توبه از جمله تصمیم به عدم بازگشت به گناه و جبران خطاهاى گذشته مثل اداى حق النّاس، لذا هرگز نباید تصوّر کرد که ذکر این ثواب ها چراغ سبزى است براى معاف شدن از تکالیف یا خداى ناکرده انجام معاصى. چراکه هیچ عملى مصونیت مادام العمر براى انسان به ارمغان نمى آورد بلکه باید به همه وظایف و تکالیف عمل کرد، واجبات را انجام داد، محرّمات را ترک نمود و امید به فضل الهى داشت که این ثواب ها به ما داده شود.

طبقه بندى ثواب ها متناسب با میزان تأثیرگذارى در هدایت انسان هاست. لذا اگر براى برخى عبادت ها و یا اعمال، ثواب فراوان ذکر شده به این منظور است. به طور مثال براى شرکت در مجلس امام حسین علیه السلام، ثواب بسیار ذکر شده است. زیرا بسیار دیده شده که برخى افراد با بهره مندى از یک مجلس امام حسین علیه السلام و یا برگزارى یک نماز خاص، نقطه عطفى در زندگى آنها صورت مى پذیرد و موجب هدایت همیشگى آنها مى شود.

نماز امام على علیه السلام

پرسش 40 . مى گویند حضرت على علیه السلام هر شب هزار رکعت نماز مى خواندند؟ چطور ممکن است؟

روایات متعدّدى در خصوص هزار رکعت نماز خواندن حضرت على علیه السلام نقل شده است . به عنوان نمونه امام باقر علیه السلام در روایتى فرموده اند: «وَ اللَّهِ إِنْ کَانَ عَلِى علیه السلام… وَ إِنْ کَانَ لَیصَلِّى فِى الْیوْمِ وَ اللَّیلَةِ أَلْفَ رَکْعَةٍ» ؛ «به خدا سوگند شیوه على علیه السلام این بود که در شبانه روز هزار رکعت نماز مى خواند».

اما نکته اى که در این روایات وجود دارد و کمتر مورد توجّه قرار گرفته، این است که در تمامى این روایات با صراحت جملاتى همچون «فِى الْیوْمِ وَاللَّیلَةِ» به معنى شبانه روز بیان شده است، لذا براساس برخى روایات، آن حضرت در هر شبانه روز هزار رکعت نماز مى خواندند نه در هر شب؛ بنابراین آنچه که مطرح مى شود مبنى بر این که حضرت على و برخى دیگر از معصومین علیهم السلام در هر شب هزار رکعت نماز مى خواندند یک اشتباه لفظى و غلط رایج مى باشد.

براساس آنچه که از برخى احادیث نیز فهمیده مى شود؛ چنین عبادتى همیشگى نبوده بلکه مربوط به اوقات خاصى از عمر ایشان بوده است، به گونه اى که ایشان در برخى از ایام این گونه خداوند را عبادت مى کردند.

امام باقر علیه السلام این مسئله را مربوط به اواخر عمر حضرت على علیه السلام بیان نموده و فرموده اند: «إِنَّ عَلِیاً علیه السلام کَانَ فِى آخِرِ عُمُرِهِ یصَلِّى فِى کُلِّ یوْمٍ وَ لَیلَةٍ أَلْفَ رَکْعَةٍ…» ؛ «همانا حضرت على علیه السلام در اواخر عمرشان در هر شبانه روز هزار رکعت نماز مى خواندند».

بر فرض این که آن حضرت و برخى دیگر از ائمه علیهم السلام در هر شب هزار رکعت نماز مى خواندند همان گونه که در روایتى نقل شده امام رضا علیه السلام به دعبل، شاعر معروف، پیراهنى از خز هدیه کرد و به او گفت: قدر این پیراهن را بدان که من هزار شب و در هر شبى هزار رکعت با آن نماز گزارده و هزار بار قرآن ختم نموده ام . باز این مطلب از نظر امکان، مشکلى ندارد و علاّمه امینى(ره) در برابر انکار برخى، یک شب هزار رکعت نماز در مقابل آنان بجا آوردند .

در پایان گفتنى است؛ مى توان نماز مستحبّى را بسیار ساده بجا آورد و بدون خواندن سوره و تنها با خواندن حمد و یک ذکر سبحان اللّه در رکوع و سجود آن را انجام داد و در پایان به یک سلام اکتفا نمود. در این صورت دو رکعت، حدود 1 دقیقه طول مى کشد و در مجموع حدود هشت ساعت وقت لازم است .

تیر پاى امام على علیه السلام

پرسش 41 . چگونه حضرت على علیه السلام تیر در پایشان فرو رفت و در حین نماز آن را از پاى مبارکشان بیرون کشیدند، اما به دلیل حضور قلب در نماز متوجّه نشد ولى در جاى دیگر به هنگام نماز متوجّه فقیر شد و انگشتر خود را در رکوع به او داد؟

خداوند متعال مى فرماید:

«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ. وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» ؛ «سرپرست شما تنها خداست و پیامبر او و آنان که ایمان آورده اند؛ همانان که نماز را بر پا مى دارند و در حال رکوع، زکات مى دهند. و کسانى که ولایت خدا و پیامبر و افراد با ایمان را بپذیرند (پیروزند؛ زیرا) حزب خدا پیروز است».

صدقه دادن حضرت على علیه السلام در نماز از احادیث متواتر و مسلّمات شیعه و سنّى است.

گفتنى است معنى غرق شدن در توجّه به خدا این نیست که انسان بى اختیار شود و حواس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجّه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نیست بر مى گرداند و در صورتى که کار خداپسندانه باشد نسبت به آن متوجّه مى شود. لذا شنیدن صداى فقیر و کمک به او، توجّه به غیرخدا و اشتغال به امور مادّى نیست که با حضور قلب منافات داشته باشد، بلکه آن هم در واقع توجّه به خداست.

بنابراین ایشان در همان حال که خدا را با نماز بندگى مى نمود، بندگى دیگرى را بر آن افزود. هم چنان که نورى را بر روى نورى بیافزاید. چه بسا فرق میان حضور قلب و حال وصال امام در حال نماز با مقامات فناى برخى عرفا و حالت خلسه برخى اهل معرفت در این باشد که امام به خوبى مى تواند در مقامات متعدّد حضور یابد اما آن گروه از عرفا هنگامى که در مقام فنا هستند به آسانى نمى توانند متوجّه اطراف خود باشند در حالى که اراده الهى امام معصوم حاکم بر مقامات و موقعیت هاست، لذا مى تواند با شوق به مناجات به مقامى دست یابد که درد کشیدن تیر از پا را احساس نکند.

چنان که درباره یاران امام حسین علیه السلام گفته شده است: «لایسمون الم الحدید»؛ «درد شمشیر و نیزه دشمن را حس نمى کردند». در همان هنگام اگر وظیفه اى و یا عبادتى به سراغ آنها مى آمد مى توانستند خود را در موقعیت جدید قرار دهند و به وظیفه الهى خود عمل کنند. چنان که امام على علیه السلام به فقیر کمک کرد و امام حسین علیه السلام و یارانش به نماز اوّل وقت توجّه داشتند.

نمازهاى حاجت

پرسش 42 . اگر نمازهاى مستحبّى براى حاجت گرفتن مى باشد، چرا من هر چه این نمازها را مى خوانم حاجتم را نمى گیرم؟!

در روایات اهل بیت علیهم السلام براى برخى از نمازهاى مستحبّى اثرات مخصوصى بیان شده است مانند نماز جعفر طیّار که براى برآورده شدن حاجت یا رفع مشکل خوانده مى شود یا نماز شکر که موجب ازدیاد نعمت مى گردد. در خصوص این گونه اعمال نباید فراموش کرد که هرچند خواندن آنها به هر مقدار براى انسان ثواب به دنبال دارد ولى بهره بردارى کامل از آثار و خواص آنها زمانى خواهد بود که کمترین تغییرى در آن ایجاد نگردد.

اما در خصوص این که با وجود خواندن این گونه نمازها همچنان حاجت افراد برآورده نمى شود در احادیث معصومین علیهم السلام دلایل مختلفى ذکر گردیده است از جمله:

آلودگى به گناهان

مردى به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد که ما دعا مى کنیم و مستجاب نمى شود فرمود: «شما کسى را مى خوانید که از او نمى ترسید و نافرمانیش را مى کنید چطور دعاى شما را مستجاب کند» .

در روایت دیگرى نقل شده: گذر موسى علیه السلام به مردى از اصحابش افتاد که در سجده بود هنگامى که بازگشت باز همان شخص را در سجده دید فرمود: «اگر حاجتت به دست من بود هر آینه برآورده کرده بودم خداوند به او چنین وحى فرمود که اگر آن قدر براى من سجده کند که گردنش خرد شود از او نمى پذیرم تا این که از آنچه که ناخوشایند من است روى گرداند و به آنچه مطلوب من است روى آورد» .

رعایت مصلحت

چه بسا برآورده شدن حاجت در همان زمان به مصلحت فرد نباشد و برآورده شدن حاجت، زمینه صدمات شدیدتر دنیوى و یا زیان اخروى را به دنبال داشته باشد، لذا خداوند متعال براى مصلحت بنده اش دعاى او را مستجاب نمى کند اما در قیامت، بیشتر از آنچه که تصوّر مى نموده برایش جبران مى نماید؛ امام صادق علیه السلام در این خصوص مى فرماید: «مؤن خداى تعالى را در حاجتى مى خواند خداى تعالى مى فرماید: اجابت او را به تأخیر بیاندازید تا آن که صدا و دعایش را بشنوم و وقتى که روز قیامت شد خداى تعالى مى فرماید: بنده ام مرا خواندى و اجابتت را به تأخیر انداختم و ثوابت چنین و چنان است و در فلان گرفتارى مرا خواندى من اجابت تو را به تأخیر انداختم و ثواب تو چنین و چنان است. در این هنگام مؤن آرزو مى کند که اى کاش هیچ دعایى از او در دنیا به اجابت نمى رسید چون که ثواب نیکوى آن را مى بیند» .

از مجموع آیات و روایات به دست مى آید هیچ دعایى از سوى خداوند بدون پاسخ نمى ماند. البته گاهى همان خواسته و حاجت مطرح شده اجابت مى شود و گاهى جایگزین آن که مصلحت ما باشد اجابت مى شود و گاهى بلا و ضد آن دفع مى شود و گاهى ثواب و آثار آن در قیامت به بندگان مى رسد.

امام سجاد علیه السلام در این باره فرموده اند: «المؤمِنُ مِنْ دُعائِهِ عَلى ثلاثٍ ـ اِمّا اَنْ یُدَّخَوَلَهُ وَ اِمّا اَنْ یُعَجَّلَ لَهُ ـ وَ اِمّا اَنْ یُدْفَعَ عَنْهُ بَلاَءٌ یُریدُ اَنْ یُصیبَه» ؛ «مؤمن در دعاهاى خود یکى از سه استفاده را مى برد: یا برایش ذخیره مى شود و یا دعایش مستجاب مى گردد و یا بلایى از او دفع مى شود که باید دچار آن بلا مى شد».

مُهر نماز

پرسش 43 . چرا شیعیان در نماز از مُهر استفاده مى نمایند؟

بنا بر روایات بسیارى – که شیعه و سنّى نقل نموده اند – پیامبر صلى الله علیه و آله بر خاک سجده مى کردند و در تابستان که بر اثر هواى عربستان، خاک و ماسه هاى کف مسجدالنبى بسیار گرم و سوزان مى شد، بر حصیر سجده مى کردند. پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده اند: «جُعلت فى الارضُ مسجداً و طهوراً» ؛ «زمین براى من، سجده گاه و مایه پاکیزگى قرار داده شده است». از این روایت به خوبى استفاده مى شود؛ که پیامبر صلى الله علیه و آله خاک و زمین را به عنوان سجده گاه و جهت تیمّم استفاده مى کردند و در این باره تمامى شیعیان و اهل سنّت اتّفاق نظر دارند.

مُهر همان خاک است که به صورت فشرده در آمده و سجده بر خاک امرى معمول است که از زمان پیامبر صلى الله علیه و آله بوده و از آنجا که امروزه همه مساجد فرش دارد و سجده بر فرش تشریع نشده است، لذا شیعیان مهرى از خاک تهیه مى کنند که «زمین» بر آن صدق کند و پاک و تمیز باشد.

برخى روایات اهل تسنّن نیز بر استفاده برخى صحابه از چیزى شبیه مُهر امروزى براى سجده در نماز تصریح دارد، ابن سعد در طبقات الکبرى در احوال مسروق بن اجدع مى گوید: «کان مسروق اذا خرج یخرج بلبنه یسجد علیها فى السفینه» ؛ «وقتى مسروق بیرون مى رفت خشتى همراه خود مى برد و در کشتى بر آن سجده مى کرد».

زرّین مى گوید: «کتب الى على بن عبداللّه بن عباس رضى الله عنه ان ابعث الى بلوح من احجار المروه اسجد علیه» ؛ «على بن عبداللّه بن عباس به من نوشت که لوحى از سنگ هاى مروه برایم بیاور تا بر آن سجده کنم». از این ادله معلوم مى شود که سجده بر مُهر یا همان لوح، بدعت نیست.

مُهر نزد شیعه موضوعیت ندارد؛ بلکه ملاک همان سجده بر خاک است و مُهر وسیله اى است که سجده بر خاک را در هر جا و هر مکان سهل و آسان مى سازد. و سجده بر خاک مخصوص یعنى بر تربت سیّدالشهدا علیه السلام مورد عمل و تأکید امامان معصوم علیهم السلام چون حضرت صادق علیه السلام بوده است .

عالمان برجسته و عارفان اهل سنّت نیز سجده بر خاک را تأکید کرده اند؛ هم چنان که امام محمد غزالى در کتاب «احیاء العلوم» بر این مسئله انگشت نهاده و آورده است: «أن عمربن عبد العزیز رضى الله عنه کان لا یسجد إلا على التراب» ؛ «عمربن عبدالعزیز این گونه بود که سجده نمى کرد مگر بر خاک».

بنابراین سجده بر مُهر شرک نیست چرا که شرک آن است که سجده براى غیر خدا باشد ولى شیعیان بر خاک سجده مى کنند، نه براى خاک! برخلاف حرکت بت پرستان که بت ها را مسجود قرار داده و در پیشگاه آنها کرنش و تواضع مى نمودند. بنابراین، مخالفت برخى از اهل سنّت با این مسئله، از روى ناآگاهى و تعصّبات جاهلانه است و از نظر منابع فقهى و عالمان برجسته اهل سنّت نیز سجده بر خاک افضل است و اگر اشکالى هست بر رفتار برخى اهل سنّت وارد است که برخلاف سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله بر فرش سجده مى کنند.

اما در خصوص برترى تربت امام حسین علیه السلام، علاّمه امینى(ره) مى فرماید: «این امر بر دو اصل اساسى استوار است:

الف) آن که شیعه امامیه در صدد آن است که براى خود تربت و مُهرى پاک به همراه داشته باشد تا بر آن سجده نماید.

ب) برخى از مکان ها بر بعضى دیگر برترى دارد، لذا آثار و برکاتى بر آن مترتّب است؛ به همین دلیل کعبه و حرم، حکم خاصى به خود گرفته است. از جمله سرزمین هایى که داراى آثار و برکاتى خاص است.

استاد عباس محمود عقاد – نویسنده مصرى – در مورد سرزمین کربلا مى نویسد: «سرزمین کربلا حرمى است که مسلمانان براى عبرت و یادآورى به زیارت آن مى آیند و غیرمسلمین براى مشاهده و بازدید، ولى اگر بنا باشد که حق این سرزمین ادا شود باید آن را زیارت گاه هر انسانى قرار داد که براى نوع خود نصیبى از قداست و بهره اى از فضیلت قائل است، زیرا ما به یاد نداریم که قطعه اى از زمین به مانند کربلا این چنین داراى فضیلت و منقبت باشد و این نیست مگر به جهت آن که این سرزمین با اسم کربلا و منزلگاه حسین علیه السلام مقرون و عجین شده است». از همین رو گرچه سجده بر هر خاکى، بلکه هر سنگ و چوب پاکى جایز و صحیح است اما براساس همین امتیازى که تربت امام حسین علیه السلام دارد، امام صادق علیه السلام جز بر خاک کربلا سجده نمى کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى کرد و مى فرمود: «سجده بر خاک حسین علیه السلام حجاب هاى هفت گانه را از میان بردارد» .

بنابراین، سجده بر خاک و مُهر در نماز، عمل به سنّت و روش پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام است.

جمع بین دو نماز

پرسش 44 . این که شیعیان نماز عصر را بلافاصله بعد از نماز ظهر مى خوانند برخلاف سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله و نوعى دروغ نیست؟! زیرا هنوز عصر نشده است؟!

در ابتدا گفتنى است؛ زمان برگزارى نماز ظهر و عصر از هنگام اذان ظهر تا قبل از غروب یا مغرب است. بنابراین اگر کسى به هر دلیلى مانند خواب و یا سفر و یا تأخیر تا هنگام عصر نماز نخوانده باشد ابتدا باید نماز ظهر بخواند و سپس نماز عصر و دروغى اتفاق نیفتاده است بلکه از نظر شرعى نمازها یک وقت فضیلت دارد که نماز ظهر بهتر است در هنگام ظهر و نماز عصر در هنگام عصر خوانده شود اما جمع بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء در زمان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله انجام مى شده و در روایات شیعه و روایات اهل سنّت آمده است؛

عبداللّه بن سنان از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بدون این که عذرى در کار باشد، نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشاء را با یک اذان و دو اقامه خواندند» .

اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بدون این که عذرى در کار باشد، ظهر و عصر را در یک نوبت مى خواندند. عمر به آن حضرت گفت: آیا در نماز چیز تازه اى پیدا شده؟ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله گفت: نه چیز تازه اى درباره نماز نیامده ولى خواستم بر امّت خودم گشایشى بدهم» .

عبدالملک قمى مى گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: مى توانم بین دو نماز بدون این که عذرى داشته باشم جمع بکنم؟ امام علیه السلام در جواب گفت: پیامبر خدا صلى الله علیه و آلهاین کار را انجام داد و خواست که امّت را در آسایش و سبکى قرار دهد» .

عبداللّه بن عمر مى گوید: «پیامبر با این که در مدینه بود و مسافر نبود نماز را تمام و با هم خواند» .

امام باقر علیه السلام فرمود: «پیامبر خدا ظهر و عصر و نیز مغرب و عشاء را با یک اذان و دو اقامه خواندند».

فقهاى شیعه به پیروى از این احادیثى که از عمل پیامبر حکایت مى کند و از روایاتى که از پیشوایان بزرگ اسلام رسیده است و به پیروى از ظواهر آیات قرآنى، در تمام اعصار اسلامى، تفریق میان نمازها را مستحبّ دانسته و مى فرمایند: فاصله انداختن میان نمازها و اقامه هر نمازى در وقت فضیلت خود مستحبّ و افضل است و در عین حال مى توان این مستحبّ را ترک نمود و نمازها را جمع خواند و معناى مستحبّ همین است که انسان بسان سایر مستحبّات در فعل و ترک آن مختار باشد.

جابربن زید از ابن عباس نقل کرده است که: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هفت رکعت مغرب و عشاء را با هم خواند و هشت رکعت ظهر و عصر را با هم خواند و آن حضرت در مدینه بود». و نیز مى گوید: «پیامبر اسلام هفت رکعت را با هم خواند و هشت رکعت را هم با هم خواند».

– ابن عباس مى گوید: «پیامبر اسلام در مدینه، بین ظهر و عصر و بین مغرب و عشاء جمع مى کرد، بدون این که عذرى در کار باشد» .

– سعیدبن جبیر از ابن عباس نقل مى کند: «رسول خدا صلى الله علیه و آله ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم خواند بدون این که خطر و یا سفرى در کار باشد» .

حکمت این مسئله و جواز جمع بین نمازها به خاطر آسایش مسلمین و سخت نگرفتن به آنان بوده است.

در روایتى از اهل سنّت آمده است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله جمع بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء کرد، به آن حضرت عرض شد که چرا چنین کردى؟ فرمود: این گونه عمل کردم تا حرجى بر امّتم نباشد. ابن عباس نیز در تبیین فلسفه و حکمت این حکم مى گوید: به خاطر گشایش و تخفیف بر امّت، پیامبر صلى الله علیه و آلهاین کار را کرد.

این ها قسمتى از احادیثى است که محدّثان اهل تسنّن در کتاب هاى تفسیر و حدیث خود نقل کرده اند و همگى حاکى از این است که جدا خواندن نمازها امرى مستحبّى است و اگر روزى دیدیم که مراعات این مستحب به اصل اداى فریضه لطمه مى زند، به دستور خود پیامبر مى توانیم ترک کنیم، یعنى هر دو را با هم بجا آوریم. امروز در بسیارى از مناطق، وضع زندگى طورى تنظیم شده که مراعات این استحباب، موجب مشقّت شده است و چه بسا سبب مى شود که گروهى از انجام اصل نماز سر باز زنند. در این موقع با الهام گرفتن از راهنماى خود، پیامبر مى توان براى مراعات «اهم»، مسئله تفریق را ترک نمود، و هم اکنون بسیارى از فقهاى اهل تسنّن همین نظر را دارند، ولى به ملاحظاتى از اظهار نظر خوددارى مى کنند. بنابراین، جمع کردن بین نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا، هیچ گونه اشکالى ندارد زیرا ریشه در روایات و سیره پیامبر مکرم اسلام صلى الله علیه و آله دارد و متّهم ساختن شیعه به این که خلاف سنّت پیامبر عمل مى کنند، کار دشمنان اسلام و مسلمین است.

آیاتى که با صراحت به اوقات نماز اشاره دارد در هیچ کدام به جزئیات به طور کامل و پنج وعده بودن تصریح نشده است. خداوند متعال مى فرماید:

«اَقِمِ الصَّلوةَ لِدُلوکِ الشَّمسِ اِلى غَسَقِ الَّیلِ و قُرءانَ الفَجرِ اِنَّ قُرءانَ الفَجرِ کانَ مَشهودا» ؛ «نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکى شب [نیمه شب ]برپا دار؛ و همچنین قرآن فجر [نماز صبح ]را؛ چرا که قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است!» .

بنابراین نمازهاى یومیه داراى اوقات مخصوص و اوقات مشترک و اوقات فضیلت هستند. مثلاً نماز عصر داراى سه وقت است: وقت فضیلت نماز عصر و آن زمانى است که سایه شاخص (چوب یا میله اى صاف که در زمین مسطّح به صورت عمود نصب شود) به دو برابر خود برسد. وقت مشترک نماز ظهر و عصر از زمانى آغاز مى شود که به اندازه خواندن نماز ظهر از اذان گذشته باشد و پایان آن تا موقعى است که به اندازه خواندن نماز عصر به مغرب یا غروب آفتاب باقى مانده باشد. وقت مخصوص نماز عصر موقعى است که به اندازه خواندن نماز عصر تا مغرب یا غروب آفتاب باقى مانده باشد. در منابع روایى شیعه روایاتى نیز در خصوص استحباب این امر نقل شده و کلام حضرت امام على بن ابیطالب علیه السلام در نامه 52 نهج البلاغه نیز تبیین اوقات فضیلت نمازهاى یومیه و تأکید بر امرى مستحبّ و یکى از سنن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دارد و دلالتى بر وجوب و الزام و حتمیّت ندارد.

امام على علیه السلام پس از آن که محمدبن ابى بکر را براى فرماندارى مصر انتخاب کرد، دستورالعملى نسبت به نماز اوّل وقت به او نوشت: «صَلّ الصّلاةَ لِوقْتِها المُؤقّت لها، و لا تُعجِّل وقتها لِفَراغ، و لاتُؤِّرها لاشْتِغالٍ وَ اعْلمْ انّ کُلّ شى ءٍ مِنْ عملک تَبَعٌ لِصلاتِکَ» ؛ «نماز را در وقت اختصاصى خودش بخوان اوّل وقت، و چون بیکار شدى در انجام نماز شتاب نکن، یا چون به کارى مشغول هستى آن را تأخیر مینداز، و بدان که تمام اعمال تو، در گرو قبولى نماز تو مى باشد» و در نامه 52 خطاب به تمامى والیان، اوقات فضیلت نماز و خواندن نماز با مردم و اقامه آن را متذکّر مى گردد. فقهاى شیعه نیز با توجّه به روایات و ظواهر قرآن علاوه بر این که فتوا به جواز جمع بین دو نماز داده اند، قائل به استحباب خواندن نماز در وقت فضیلت آن هستند.

نماز دست بسته

پرسش 45 . چرا شیعیان مانند اهل تسنن دست بسته نماز نمى خوانند؟ سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله چه بود؟

دلایل مختلفى وجود دارد مبنى بر این که دست بسته خواندن نماز – که در اصطلاح فقهى تکفیر و تکتف نامیده مى شود – شیوه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نبوده و بعد از ایشان به وجود آمده است.

در متون اهل سنّت آمده است: «ابو حمید ساعدى، صحابى بزرگ براى گروهى از صحابه که در میان آنان ابو هریره دوسى، سهل ساعدى ابو السید ساعدى، ابو قتاده، حارث بن ربعى و محمدبن مسلمه نیز حضور داشتند کیفیت انجام نماز را از رسول خدا صلى الله علیه و آله حکایت کرد و نیز از مستحبّات ریز و درشت آن نام برد ولى از چنین عملى، دست روى دست نهادن در نماز، سخن به میان نیاورده». اگر شیوه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله چنین بود او یادآور مى شد و یا حاضران تذکّر مى دادند.

اگر این عمل، سنّت همیشگى پیامبر صلى الله علیه و آله مى بود، همه اهل سنّت دست بسته خواندن را واجب مى دانستند در حالى که هیچ کدام از چهار فرقه فقهى اهل سنّت این عمل را واجب نمى دانند حتى مالکى ها آن را مستحبّ هم نمى دانند.

علماى اهل سنّت خود معترفند که تکتف جزء سیره پیامبر صلى الله علیه و آله نبوده است، چرا که مهم ترین دلیل بر دست بسته نماز خواندن روایت بخارى است که در آن تصریح مى کند به این که «الناس یؤرون» و نمى گوید که پیامبر امر کرد که دست راست را روى دست چپ بگذارید. بنابراین، این روایت به هیچ عنوان حاکى از سنّت پیامبر نمى شود و بر فرض اگر دلالت آن درست بود و حاکى از سنّت بود باز هم به دلیل تعارض با روایات معتبر که دست بسته را جایز نمى داند، از حجیت و اعتبار خارج مى شد.

بخارى چنین روایت مى کند: «فروى عن عَبْد اللَّهِ بْنُ مَسْلَمَةَ، عَنْ مَالِکٍ، عَنْ أَبِى حَازِمٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ کَانَ النَّاسُ یؤمَرُونَ أَنْ یضَعَ الرَّجُلُ الْیدَ الْیمْنَى عَلَى ذِرَاعِهِ الْیسْرَى فِى الصَّلاَةِ. قَالَ أَبُو حَازِمٍ لاَ أَعْلَمُهُ إِلاَّ ینْمِى ذَلِکَ إِلَى النَّبِى صلى الله علیه و آله قَالَ إِسْمَاعِیلُ ینْمَى ذَلِکَ. وَلَمْ یقُلْ ینْمِى» ؛ «…ابن حازم از سهل بن سعد نقل مى کند: که به مردم دستور داده مى شد در نماز دست راست را بر ساعد دست چپ بگذارند. ابو حازم مى گوید: مطلبى درباره این روایت نمى دانم جز این که به پیامبر نسبت داده شده است. اسماعیل مى گوید: این مطلب نسبت داده شده است و نمى گوید خود او نسبت داده است».

در روایات اهل بیت علیهم السلام این عمل را به مجوس نسبت داده اند از جمله در روایتى حضرت على علیه السلام فرمود: مسلمان با گذاشتن دست خود روى دست دیگر، خود را به کفّار (یعنى مجوس) تشبیه مى کند.

امام باقر علیه السلام نیز فرمود: «وَ لاَ تُکَفِّرْ إِنَّمَا یصْنَعُ ذَلِکَ الْمَجُوسُ»؛ «در نماز تکتف نکن که این کار مجوس است» . و آن حضرت به طور صریح دستور مى دهد در نماز دست ها را روى ران ها بگذارید و آنها را رها کنید و انگشتان دست را به هم بچسبانید.

در برخى از نقل هاى تاریخى آمده است که این عمل در زمان خلیفه دوّم به نماز اضافه گردیده است: وقتى که اسیران ایرانى را نزد عمربن خطاب آوردند، عمربن خطاب آنها را دست بسته دید و پرسید: چرا چنین کرده اید؟ گفتند: رسم ما ایرانیان این است که در برابر پادشاهانمان چنین مى ایستیم. عمربن خطاب از این حالت خوشش آمد و دستور داد از این پس در نماز چنین بایستند و مردم هم مطابق دستور عمل کردند و به این ترتیب، تکفیر، سنّت شد.

شیعیان این عمل را سنّت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ندانسته و تکتف را حرام و باطل کننده نماز مى دانند لذا طبق سیره پیامبر و اهل بیت او علیهم السلام به هنگام نماز دست هاى خود را صاف و روى ران ها قرار مى دهند، چرا که عبادات از احکام توقیفى است و هیچ کسى جز پیامبر صلى الله علیه و آله نمى تواند حرکت و فعلى را بر آن بیفزاید.

آمین گفتن

پرسش 46 . چرا اهل سنّت بعد از سوره حمد «آمین» مى گویند؟

به عقیده شیعیان گفتن«آمین» در نماز بعد از سوره حمد بدعت و حرام است و طبق نظر اهل بیت علیهم السلام نه تنها گفتن آن در نماز مستحبّ نیست، بلکه موجب بطلان نماز مى گردد، زیرا دلیلى بر استحباب آن در نماز وجود ندارد. ولى مذاهب اهل سنّت، آن را از سنّت هاى نماز دانسته یا مستحبّ مى دانند.

با مراجعه به مصادر روایى اهل بیت علیهم السلام نیز پى مى بریم که آنان این امر را بدعتى در نماز دانسته و به جهت حفظ سنّت پیامبر از تحریف، شدیداً با اضافه کردن «آمین» در نماز مخالفت نموده و شیعیان را از گفتن آن در آخر قرائت حمد بازداشته اند: کلینى به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که فرمود: «هرگاه پشت سر امام جماعت مشغول نماز بودى، هنگامى که امام از قرائت حمد فارغ شد بگو: الحمدللّه رب العالمین و آمین مگو» .

وجود برخى روایات گویاى آن است که این بدعت متأثّر از نفوذ نظریات یهود و نصارا در برخى مذاهب اسلامى مى باشد مانند روایت معاویه بن وهب که از امام صادق علیه السلام نقل مى کند: «درباره آمین گفتن بعد از «والضالین» از آن حضرت سؤل شد، حضرت فرمودند که این عمل یهود و نصارا است شما باید از آن اجتناب کنید» .

قنوت نماز

پرسش 47 . آیا پیامبر صلى الله علیه و آله در نمازشان قنوت مى خواندند؟

قنوت از مستحبّات نماز واجب و مستحبّى است و روایات معتبرى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده است که بر فضیلت قنوت در تمامى نمازها گواهى مى دهد.

امام محمدباقر علیه السلام درباره کسى که قنوت را ترک گفته بود، فرمود: «مرا خوش نمى آید که کسى، از سنّت حضرت سیّدالمرسلین صلى الله علیه و آله رو بگرداند».

ابن مسعود مى گوید: «ان النبى صلى الله علیه و آله قنت قبل الرکوع»؛ «پیامبر صلى الله علیه و آله قبل از رکوع، قنوت بجاى مى آورد» .

براء بن عازب که از یاران رسول خداست مى گوید: «کان رسول الله صلى الله علیه و آله لا یصلى صلاة مکتوبه إلا قنت فیها» ؛ «پیامبر نماز واجبى نمى خواند مگر این که در آن قنوت بجا آورد».

درباره قنوت نماز در میان اهل سنّت اختلاف فتوا وجود دارد:

ابوحنیفه مى گوید: قنوت جز در نماز «وتر» در دیگر نمازها مکروه است اما دو فرقه مالکى و شافعى، با استناد به روایات انجام قنوت توسّط پیامبر صلى الله علیه و آله، حکم به استحباب قنوت در نماز صبح و در هر پیش آمد ناگوار نموده اند.

نماز شکسته

پرسش 48 . با توجّه به این که سفرهاى امروزه مانند گذشته سخت و پرخطر نیست چرا نمازها در سفر شکسته خوانده مى شود؟

خداوند مى فرماید:

«وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِى الْأَرْضِ فَلَیسَ عَلَیکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاة» ؛ «هنگامى که سفر مى کنید، گناهى بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید…».

در روایات نیز آمده است؛ نماز شکسته تخفیف خداوند بر مسافران است زیرا به طور معمول شرایط سفر با شرایط وطن متفاوت است و امکانات تغییر مى یابد و این از نشانه هاى شریعت کامل است که علاوه بر «تعبّد»، داراى «تنوّع» نیز مى باشد. از آنجا که مسافران معمولاً با فشردگى برنامه ها و عجله روبرو هستند و چه بسا مسائلى پیش بینى نشده براى آنان در طول سفر رخ دهد، لذا خداوند متعال تخفیف در عبادت را براى مسافران بیان فرموده است.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: «ان الله تعالى وضع عن المسافر الصوم و شطر الصلاة» ؛ «خداوند متعال [زحمت] روزه و مقدارى از نماز را از مسافر برداشته است».

امام صادق علیه السلام از پدران خود و آنان از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل کرده اند که: «انّ الله اهدى الى و الى امتى هدیة لم یهدها الى احد من الامم کرامة من الله لنا، قالوا: و ماذاک یا رسول الله؟ قال: الافطار فى السفر و التقصیر فى الصلاة، فمن لم یفعل ذلک، فقد رد على الله عزّ و جل هدیته» ؛ «خداوند متعال هدیه اى به من و امّتم کرامت فرموده که به امّت هاى گذشته نداده است، عرض کردند: آن هدیه چیست؟ فرمود: اجازه افطار روزه و نصف شدن نماز [نمازهاى چهار رکعتى] در مسافرت؛ پس هر کسى چنین نکند هدیه خداوند را رد کرده است».

از مجموع آنچه گفته شد، استفاده مى شود که شکسته خواندن نماز در سفر وابسته بر ترس از دشمن نیست، زیرا ابتداى آیه آمده است «وَ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِى الاَْرْضِ…» که مسافرت هاى عادى و معمولى را نیز شامل مى شود. به علاوه نماز خوف در دو آیه بعد به طور جداگانه و با احکام خاص خودش بیان شده است. لذا نماز خوف با نماز شکسته در سفر متفاوت است. روایات متعدّدى که اهل سنّت و شیعه در نماز شکسته نقل کرده اند نیز این عمومیت را تأیید مى کند. البته ممکن است تصریح به هنگام ترس به عنوان قید غالبى باشد و در علم اصول، این مطلب اثبات شده که چنین قیودى مفهوم ندارد و این گونه نیست که اگر این قید نباشد حکم هم نباشد و بعضى از مفسّران معتقدند که نماز شکسته، نخست به هنگام خوف و ترس تشریع شده، سپس این حکم توسعه پیدا کرده و یا به سبب تأکید باشد، یعنى نماز قصر براى مسافر همه جا لازم است، ولى به هنگام خوف تأکید بیشترى دارد.

در هر حال شکّى نیست که با توجّه به تفسیر آیه و روایات فراوان، شکسته بودن نماز مسافر اختصاص به هنگام ترس ندارد.

در تفسیر الدّر المنثور است که ابن شیبه، عبدبن حمید، احمد، مسلم، ابوداود، ترمذى، نسائى، ابن ماجه در ناسخ و ابن جبان از یعلى بن امیه روایت کرده اند که گفت از عمر بن الخطاب سؤل کردم خدا مى فرماید: «لیس علیکم… ان خفتم…»؛ «اگر از فتنه انگیزى کافران مى ترسید عیبى ندارد که قصر بخوانید». در حالى که مردم در امن به سر مى برند (باز هم قصر بخوانند) عمر به من گفت: من از همین مطلبى که تو تعجّب کرده اى تعجّب کردم و از رسول اللّه صلى الله علیه و آله سؤل کردم حضرت فرمود: صدقه اى است که خدا به شما داده، شما هم صدقه خدا را قبول کنید و از ابن عباس روایت کرده اند بین مکه و مدینه در حالى که ایمن بودیم… با پیغمبر صلى الله علیه و آلهنماز را دو رکعتى خواندیم .

امام باقر علیه السلام مى فرماید: شکسته خواندن نماز در سفر، واجب است؛ همان گونه که تمام خواندن آن در وطن واجب است .

نماز در هواپیما

پرسش 49 . گاهى به دلیل تأخیر هواپیما و دلایل مختلف امکان نماز خواندن نیست و یا اتوبوس ها براى نماز نگه نمى دارند! در چنین مواقعى وظیفه ما چیست؟

در این باره باید چند نکته را یادآورى نماییم؛

در خصوص نماز خواندن در هواپیما باید تا حد ممکن بر طبق دستور نماز باشد یعنى اگر ایستاده خواندن و یا رعایت جهت قبله و یا سجده بر چیزى که درست و صحیح است ممکن است باید رعایت کنید و اگر ایستاده نشد باید نشسته بخوانید و اگر رو به قبله امکان پذیر نبود به هر طرف کافى است. در مورد رکوع و سجده نیز اگر نتوانستید طبق معمول انجام دهید مى توانید با اشاره رکوع و سجده را انجام دهید. البته برخى هواپیماها، محل نماز دارد و در راهرو هواپیما نیز امکان نماز خواندن وجود دارد.

در اتوبوس نیز با اولویت بندى شرایط، لازم است نماز خوانده شود و براى وضو مى توان با حدود یک لیوان آب در همان حال نشسته وضو گرفت در هر صورت نماز از واجباتى است که در هیچ صورت و حالتى از انسان ساقط نمى شود و باید به هر شکل و در هر صورت آن را در وقت خود انجام داد.

گفتنى است؛ خوب است در برنامه ریزى سفر تا جایى که ممکن است دقّت شود و از سفرهاى غیرضرورى که احتمال از دست رفتن نماز است پرهیز نمود. حضرت على علیه السلام در این باره فرموده اند: «لاَ یخْرُجُ الرَّجُلُ فِى سَفَرٍ یخَافُ فِیهِ عَلَى دِینِهِ وَ صَلاَتِه» ؛ «نباید شخص به مسافرتى برود که بر دین و نماز خود بیمناک است».

مهم ترین عاملى که موجب بروز چنین مسائلى گردیده، سهل انگارى در وظیفه شرعى امر به معروف و نهى از منکر مى باشد که موجب گردیده برخى از افراد نسبت به نماز بى توجّهى نمایند همان گونه که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرمایند: «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ أَوْ لَیسَلِّطَنَّ اللَّهُ شِرَارَکُمْ» ؛ «امر به معروف و نهى از منکر کنید، وگرنه خدا بدان شما را بر نیکانتان چیره مى کند…».

لذا اگر تمامى کسانى که مقیّد به نماز هستند با زبانى نرم و رعایت شرایط امر به معروف و نهى از منکر این مسئله را به مهمانداران و رانندگان اعلام کنند همکارى لازم را انجام مى دهند.

حجاب در نماز

پرسش 50 . فلسفه حجاب خانم ها در نماز چیست؟ خدا که با همه محرم است؟!

یکم. نماز داراى آثار و فواید فراوان است. یکى از آنها، نهادینه کردن ارزش ها و تمرین پیوسته پاکى ها است. یاد خدا بزرگ ترین ارزش است و نمازهاى پنج گانه این ارزش را در قلوب همگان نهادینه مى کند.

حفظ حجاب و پوشش اسلامى نیز براى زنان یک ارزش گران بها و تعیین کننده است. خداوند متعال تمرین و یادآورى پیوسته آن را براى زنان در نماز واجب کرده است تا همواره بر حفظ آن پایدار باشند.

دوم. وجود پوششى یک پارچه براى تمام بدن و داشتن پوششى مخصوص براى نماز، توجّه و حضور قلب انسان را بیشتر مى کند و از تفرقه خاطر مى کاهد و ارزش نماز را صد چندان مى کند.

سوم. داشتن پوشش کامل در پیشگاه خداوند، نوعى ادب و احترام به ساحت قدس ربوبى است. از این رو براى مرد نیز در بر داشتن عبا و پوشاندن سر در نماز، مستحبّ است و همین ادب حضور در پیشگاه الهى، زمینه ساز حضور معنوى و بار یافتن به محضر حق مى شود.

چهارم. حکم پوشش در نماز، با حفظ حجاب در برابر نامحرم تفاوت هایى دارد و با آن قابل مقایسه نیست. به عنوان مثال به فتواى غالب مراجع تقلید، پوشاندن روى پا در برابر نامحرم واجب است؛ ولى در نماز بدون حضور نامحرم واجب نیست.

نماز زن و مرد

پرسش 51 . آیا دلیل جلوتر ایستادن مرد بر زن به هنگام نماز، برترى مرد بر زن را از دیدگاه اسلام اثبات نمى کند؟

در پاسخ این سؤال توجّه به نکات زیر بایسته است:

1. این مسئله به عنوان یک اصل واجب کلّى در اسلام مطرح نمى باشد چرا که اگر زن و مرد از یکدیگر فاصله داشته باشند، یا بین آنها حائلى مانند پرده یا دیوار باشد و یا در دو سطح مختلف (مثل طبقه اوّل و بالکن بعضى از مساجد) ایستاده باشند و زن جلوتر از مرد باشد، نمازشان صحیح است.

علاوه بر این که بحث تقدّم و تأخّر مرد و زن در جایى است که هر یک از زن و مرد همزمان به نماز بایستند اما اگر یکى از آنها جلوتر به نماز ایستاد وظیفه نفر بعدى است که باید فاصله لازم را رعایت نماید خواه زن باشد یا مرد .

2. جلوتر ایستادن مرد نشانه برترى مردان نیست چرا که از دیدگاه اسلام، افراد انسان (چه مرد و چه زن) از نظر حقیقت انسانیت و مسائل ارزشى یکسانند و هیچ یک بر دیگرى جز به تقوا و عمل صالح بیشتر، برترى ندارد.

خداوند متعال مى فرماید:

«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم» ؛ «گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست».

و یا در جاى دیگر مى فرماید:

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یعْمَلُونَ» ؛ «هر کس کار شایسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤن است، او را به حیاتى پاک زنده مى داریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مى دادند، خواهیم داد».

نکته پایانى آن که، آنچه نکوهیده است «تبعیض» است اما «تفاوت» زمینه تکامل و احساس نیاز هر چه بیشتر میان زن و مرد را فراهم مى کند. توجّه به تفاوت زن و مرد در احکام نماز، وضو، حجاب و… همگى در همین راستاست که هر کدام از زن و مرد به این واقعیت بیشتر توجّه داشته باشند و در چگونگى رفتارها و انتظارات در زندگى، وجود تفاوت را باور کنند. در این صورت است که هر کدام از زن و مرد، جایگاه و مسئولیت ویژه خودش را شایسته تر به انجام مى رساند.

از همین رو اسلام در نماز و سایر تعامل هاى مربوط به زندگى به گونه اى احکام و تکالیف زن و مرد را طراحى کرده است که هم با نیازهاى روحى و روانى آنها سازگار باشد و هم به تعالى اخلاقى و معنوى کمک کند.

دلیل این که بلند خواندن نماز براى زنان حتى به هنگامى که نامحرم وجود ندارد واجب نشده، نیز توجّه به همین نکته است که روحیه متانت و حیا در بانوان بیش از پیش ایجاد شود تا در زمان حضور مردان، بهترین رفتار را رعایت نمایند.

نماز و گناه

پرسش 52 . فرق کسى که نماز مى خواند و گناه مى کند با کسى که گناه نمى کند و نماز هم نمى خواند چیست؟

قبل از هر چیز باید بگوییم تصوّر این که کسى بى نماز باشد و گناه نکند محال است، چرا که کمترین گناهى که چنین فردى در هر روز انجام مى دهد ترک نماز است و همان گونه که مى دانیم ترک نماز از گناهان کبیره مى باشد. با این حال مى توان بر اساس آنچه که از روایات به دست مى آید چند تفاوت میان کسى که نماز مى خواند و گناه کار است با دیگران مطرح نمود.

اول. امید به نجات و عاقبت بخیرى فرد نمازخوان نسبت به فرد بى نماز بسیار بیشتر است، همان گونه که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نسبت به جوان نمازخوانى که مرتکب گناه نیز مى شد فرمود: یک روز نمازش او را از گناه بازمى دارد و چیزى هم نگذشت که آن جوان توبه کرد.

دوم. نماز موجب مى شود تا گناهان ریخته شده و از بین برود. از سلمان فارسى نقل شده است که مى گوید: «با پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در سایه درختى بودیم، یک شاخه از آن را گرفته و تکان داد پس یک برگى از آن افتاد. فرمود: «نمى پرسید که چرا چنین کردم؟» عرض کردیم به ما خبر دهید اى رسول خدا! فرمود: «به تحقیق شخص مسلمان هرگاه به نماز قیام مى کند گناهانش مى ریزد همان طور که برگ هاى این درخت مى ریزد» . لذا کسى که نماز مى خواند نسبت به کسى که نماز نمى خواند، بیشتر در معرض غفران و رحمت الهى قرار دارد.

اما این که وضعیت نماز افرادى که گناه مى کنند چه خواهد شد باید بگوییم که اگر گناه چنین فردى از موانع قبولى نماز باشد مانند رباخوارى، عاق والدین، بى اعتنایى به نماز و… در این صورت هرچند این شخص در قیامت به خاطر نماز مورد مواخذه قرار نمى گیرد ولى نماز وى مورد قبول درگاه الهى نبوده و براى وى کمال آور نخواهد بود. اما اگر گناهان وى غیر از مواردى است که مانع قبولى نماز مى شد و از سوى دیگر شرایط قبولى نماز را دارا بود، در این صورت نماز وى مورد قبول درگاه الهى قرار گرفته و گناهان وى نیز مانند دیگر اعمال انسان در ترازوى اعمال مورد محاسبه قرار مى گیرد.

نماز شرابخوار

پرسش 53 . چرا مى گویند «شرابخوار تا چهل روز نماز ندارد»؟

حکم حرام بودن شراب در برخى آیات قرآن کریم و فرمایشات معصومین علیهم السلام وارد شده و در حرمت آن هیچ تردیدى نیست. از جمله آثار زشت شراب، تأثیر منفى آن بر سایر اعمال و عبادات است.

در حدیثى مى خوانیم: «لاَ تُقْبَلُ صَلاَةُ شَارِبِ الْخَمْرِ أَرْبَعِینَ یوْماً إِلاَّ أَنْ یتُوبَ» ؛ «شخصى که شراب بنوشد تا 40 شبانه روز نمازهایش قبول واقع نمى شود مگر از این گناه کبیره توبه کند».

منظور کسانى که مى گویند شراب خوار نماز ندارد نیز همین است؛ یعنى تا چهل روز نماز چنین فردى مورد قبول خداوند قرار نمى گیرد و به کار بردن چنین تعبیرى به این معنا نیست که نماز بر او واجب نبوده و یا این که نماز از گردن او ساقط مى شود و این حرف بهانه اى براى ترک نماز گردد، بلکه اگر کسى مرتکب خطاى شراب خوارى شد باید بعد از حالت مستى نمازش را بجا آورد چرا که نماز چنین فردى صحیح بوده و در هر صورت باید نماز خود را بخواند تا حداقل گرفتار عذاب ترک نماز نشود.

اما از درجات و نورانیت عبادات بى بهره مى شود زیرا؛ بین جسم و روح نمازگزار ارتباط تنگاتنگى هست چرا که نماز وسیله ارتقا روحى و معنوى، عامل تقرّب به ذات اقدس اله است. و از آنجا که اولین و مهم ترین اثر تخریبى شراب متوجّه روح و جان آدمى است و نیز چون حقیقت انسان را روح او تشکیل مى دهد لذا تأثیر سوء شراب، بیشترین آسیب را به روح و روان انسان مى زند. از همین رو وقتى گفته مى شود نماز چنین فردى پذیرفته نیست، به این علّت است که روح او قابلیت درک و استعداد دریافت فیوضات روحانى و معنوى را از دست مى دهد. به طورى که از بعضى روایات به دست مى آید، شراب ریشه تمام گناهان و لغزش ها است.

امام صادق علیه السلام مى فرماید: «کسى که یک جرعه شراب بیاشامد، خدا و پیغمبران و مؤنین او را لعنت مى کنند، اگر به مقدارى بخورد که مست شود، روح ایمان از او دور مى شود و به جایش روح کثیف شیطانى جایگزین مى گردد، پس نماز را ترک مى کند و ملائکه او را سرزنش مى کنند و خداى تعالى او را خطاب مى کند: «اى بنده من کافر شدى، بدا به حال تو». پس امام علیه السلام فرمود: «بدا به حالش، بدا به حالش، به خدا سوگند یک سرزنش الهى از هزار سال عذاب سخت تر است» .

حسین بن خالد مى گوید محضر مبارک حضرت رضا علیه السلام عرض کردم براى ما از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت شده که فرموده اند: کسى که شراب بنوشد تا چهل روز نمازش مقبول نیست، آیا این روایت صحیح است؟ حضرت فرمودند: «راویان این حدیث راست گفته و حدیث را صحیح نقل کرده اند». عرض کردم: چرا نمازش تا چهل روز مقبول نیست نه کمتر از آن و نه بیشتر حضرت فرمودند: «براى این که حق تعالى مراحل خلقت انسان را براساس 40 روز مقدّر و معیّن فرموده نطفه انسان در رحم مادر 40 روز تبدیل به علقه مى شود و تا 40 روز به مضغه تبدیل مى شود و… بنابراین وقتى شخصى شراب مى خورد آن شراب نیز 40 روز در بدن او مى ماند و تا این زمان که بقایا و ذرّات شراب در درون او باقى است نماز او مقبول درگاه الهى واقع نمى شود».

در پایان باید این مطلب را یادآورى نمود همان گونه که در روایات تصریح شده باب توبه و رحمت الهى به سوى گناهکاران باز است لذا اگر فردى از گناه شرب خمر توبه نماید نمازش مورد قبول درگاه الهى قرار خواهد گرفت و توبه وى نیز باید به گونه اى باشد که عزم جدّى بر ترک این گناه نماید به طورى که دیگر بازگشتى به گناه گذشته نکند و در آینده نیز هرگز آن گناه فاحش را مرتکب نشود.

بازدارندگى نماز

پرسش 54 . در قرآن آمده: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» در حالى که برخى نماز مى خوانند و گناه و فحشا هم انجام مى دهند؟!

به عبارت دیگر نماز مانند یک دستور دهنده و پیشنهاد دهنده است که درباره خوبى ها دستور مى دهد و درباره زشتى ها هشدار مى دهد. هم چنان که خداوند متعال در آیات بسیارى دستور به عدل و احسان مى دهد:

«إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِى الْقُرْبى وَ ینْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» ؛ «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى دهد و از فحشا و منکر نهى مى کند».

با این حال چه بسا مردم نافرمانى کنند، از این گونه «نهى» به نهى تشریعى یاد شده است.

برخى دیگر از مفسّران با استناد به داستان جوانى از انصار که با رسول خدا صلى الله علیه و آلهنماز مى خواند و مرتکب فحشا مى شد و پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «بالاخره روزى نمازش او را از ارتکاب فواحش بازمى دارد و چیزى نگذشت که او توبه کرد» . آیه شریفه را گویاى نهى تکوینى دانسته اند که به طور ویژه و درونى نمازگزار را از زشتى بازمى دارد. زیرا نمازگزار ناچار است که به خاطر صحّت نماز و یا قبول شدن آن، یک سرى دستوراتِ دینى را مراعات کند (از جمله غصبى نبودن لباس و مکان نماز، طهارت بدن، عدم شرب خمر و…) که رعایت آنها خود زمینه اى قوى براى دورى از گناه و زشتى است. آرى کسى که لباس سفید بپوشد، طبیعى است که روى زمینِ آلوده و کثیف نمى نشیند.

علاّمه طباطبایى در تفسیر این آیه بیان داشته: (از آنجا که) نماز، ایمان به وحدانیت خداى متعال و رسالت پیامبران و جزاى روز قیامت را به نمازگزار القا مى کند، و به او مى گوید که خداى خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده و از او استعانت بنما، و درخواست کن که تو را به سوى صراط مستقیم هدایت نموده، و از غضب و گمراهى دور بدارد.

همچنین، نماز روح و بدن آدمى را متوجّه عظمت کبریایى خدا مى نماید به طورى که، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبیح و تکبیر یاد مى کند و رو به سوى خانه پروردگارش مى ایستد.

اگر انسان مدّتى بر نماز خود پایدارى کند، و در انجام آن تا حدودى نیت پاک داشته باشد، به طور طبیعى روحیه پرهیز از فحشا و منکر در او پیدا شود.

امام صادق علیه السلام فرموده اند: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یعْلَمَ أَ قُبِلَتْ صَلاَتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْینْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلاَتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ» ؛ «هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتى بازداشته یا نه؟ پس به هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته، به همان اندازه نمازش قبول شده است».

علامه طباطبایى (ره) فرموده اند: پیدایش صفت بازدارندگى از گناه اثر طبیعى نماز هست، و لیکن به نحو اقتضاء، نه به نحو علیت تامه، تا تخلف نپذیرد، و نمازگزار دیگر نتواند گناه کند، بلکه اثرش به مقدار اقتضاء است، یعنى اگر مانع و یا مزاحمى در بین نباشد اثر خود را مى بخشد، و نمازگزار را از فحشاء بازمى دارد، ولى اگر مانعى و یا مزاحمى جلوى اثر آن را گرفت، دیگر اثر نمى کند، و در نتیجه نمازگزار کارى که انتظارش از او نیست انجام مى دهد!! خلاصه یاد خدا و گناه، مانند دو کفه ترازو هستند، هر وقت کفه یاد خدا سنگین شد، نمازگزار گناه نمى کند، و هر جا کفه گناه سنگین شد، یاد خدا ضعیف مى شود، و نمازگزار از حقیقت نماز دور مى شود.

حضور قلب

پرسش 55 . اگر کسى نماز را بدون حضور قلب بخواند اشکال دارد؟!

رسول خدا صلى الله علیه و آله در اهمیت خشوع در نماز فرموده اند: «تُکْتَبُ الصَّلاَةُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَسْهُمٍ سَهْمٌ مِنْهَا إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ وَ سَهْمٌ مِنْهَا الرُّکُوعُ وَ سَهْمٌ مِنْهَا السُّجُودُ وَ سَهْمٌ مِنْهَا الْخُشُوع» ؛ «نماز بر چهار بخش واجب شده: یک سهم از آن گرفتن وضوى کامل؛ بخشى از آن رکوع؛ بخشى از آن سجود و بخشى از آن خشوع است».

در روایت دیگرى حضرت على علیه السلام با تأکید بر این مسئله فرموده اند: «لِیخْشَعِ الرَّجُلُ فِى صَلاَتِهِ فَإِنَّ مَنْ خَشَعَ قَلْبُهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَشَعَتْ جَوَارِحُهُ فَلاَ یعْبَثْ بِشَى ء» ؛ «مرد باید در نماز خود خاشع باشد، پس وقتى قلبش براى خدا خاشع شد، اعضا و جوارحش نیز خاشع است، با چیزى (در حال نماز) بازى نمى کند».

«خشوع»، حالت قلبى انسان در عبادت و در نتیجه توجّه کامل به مقام بندگى در آستانِ الهى است. آن که نیاز و عجز خود را مى داند و عظمت و کمال الهى را مى شناسد حالت «حضور» به درگاه خداى بى همتا و آگاه را مى یابد و متناسب با این حالت خاشع مى شود، نگاه افتاده مى گردد و توجّه از هر چیز دیگر بریده و به معبود متوجّه مى شود.

اگر رکوع و سجود و قرائت و تسبیح را جسم نماز بدانیم حضور قلب و توجّه درونى به حقیقت نماز و کسى که با او راز و نیاز مى کنیم روح نماز است. خشوع نیز در واقع چیزى جز حضور قلب توأم با تواضع و ادب و احترام نیست از همین روست هنگامى که از رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین سؤال مى کنند که «خشوع چیست؟» مى فرماید: «التَّوَاضُعُ فِى الصَّلاَةِ وَ أَنْ یقْبِلَ الْعَبْدُ بِقَلْبِهِ کُلِّهِ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَل» ؛ «فروتنى و خاکسارى در نماز و این که بنده با تمام قلبش به سوى خدا برود…».

گرچه حضور قلب از شرایط صحّت نماز نیست؛ یعنى با نبودن حضور قلب نماز باطل نمى شود و از لحاظ فقهى اشکالى ندارد. و لیکن چنین نمازى، عملى بى روح است، یعنى اثر معراجى خود را از دست مى دهد.

احادیث فراوانى وارد شده که میزان قبولى نماز، بستگى به میزان حضور قلب در نماز دارد و به تناسب وجود حضور قلب، نماز مورد قبول واقع مى شود.

امام صادق علیه السلام مى فرماید: «اَن العبدَ لیرفعُ لهُ مِن صلاتهِ نصفُها او ثلُثها او ربعُها او خمسُها و ما یرفعُ لهُ الاّ ما اقبلَ علیهِ بقلبهِ» ؛ «همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش یا خمسش بالا برده مى شود و آن مقدارى از نماز که توجّه قلبى داشته باشد بالا برده مى شود».

در روایات به نکات مهمى در خصوص فواید دنیوى و اخروى حضور قلب در نماز اشاره شده است:

1. قبولى نماز

رسول خدا صلى الله علیه و آله: «لاَ یقْبَلُ اللَّهُ صَلاَةَ امْرِئٍ لاَ یحْضُرُ فِیهَا قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِه» ؛ «خداوند نماز بنده اى را که قلبش همراه بدنش در نماز حاضر نیست قبول نمى کند».

2. بخشش گناهان

رسول خدا صلى الله علیه و آله: «مَنْ صَلَّى رَکْعَتَینِ وَ لَمْ یحَدِّثْ فِیهِمَا نَفْسَهُ بِشَى ءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَه» ؛ «کسى که دو رکعت نماز بخواند و در آن دو رکعت، قلب خود را به چیزى از امور دنیا مشغول نکند، خداوند گناهانش را مى آمرزد».

رسول خدا صلى الله علیه و آله: «إِذَا قَامَ الْعَبْدُ إِلَى الصَّلاَةِ فَکَانَ هَوَاهُ وَ قَلْبُهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى انْصَرَفَ کَیوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّه» ؛ «هنگامى که انسان براى نماز مى ایستد، اگر همه توجّه اش و قلبش به سوى خدا باشد، در حالى نمازش تمام مى شود، که مثل روزى است که پاک به دنیا آمده».

3. استجابت دعا

رسول خدا صلى الله علیه و آله: «مَنْ صَلَّى صَلاَةً لاَ یذْکُرُ فِیهَا شَیئاً مِنْ أَمْرِ الدُّنْیا لاَ یسْأَلُ اللَّهَ شَیئاً إِلاَّ أَعْطَاه» ؛ «کسى که نماز مى خواند، در حال نماز هیچ چیز از امور دنیایى به یادش نیاید (فقط خداوند در نظرش باشد)، در این صورت هر چیزى از خداوند بخواهد، به او عطا مى کند».

4. شستشوى گناهان

رسول خدا صلى الله علیه و آله: «مَثَلُ الصَّلاَةِ وَ أَعْمَالِ بَنِى آدَمَ کَرَجُلٍ أَتَى مَرَاغَةً فَأَثَارَ عَلَیهِ مِنْهَا حَتَّى امْتَلَأَ تُرَاباً وَ دَنَساً ثُمَّ عَمَدَ إِلَى غَدِیرِ مَاءٍ طَیبٍ فَاغْتَسَلَ بِهِ فَیذْهَبُ عَنْهُ التُّرَابُ وَ الدَّنَسُ کَذَلِکَ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ تَغْسِلُ عَنِ الْعَبْدِ الذُّنُوبَ إِذَا صَلَّى لِلَّهِ مِنْ قَلْبِهِ» ؛ «مَثَل نماز و اعمال آدم مَثَل مردى است که در خاک بغلتد آن چنان که سراپایش را خاک و کثافات فراگیرد، سپس به طرف آبگیرى که آبش پاک است برود و در آن غسل نماید و خود را شستشو دهد و گرد و خاک را از خود دور کند. این چنین است نماز پنج گانه، زمانى که بنده با حضور قلب خدا را عبادت کند، آلودگى گناه از وى شسته مى شود».

5. محبوبیت

امام صادق علیه السلام: «لَیسَ مِنْ عَبْدٍ یقْبِلُ بِقَلْبِهِ فِى صَلاَتِهِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى إِلاَّ أَقْبَلَ اللَّهُ إِلَیهِ بِوَجْهِهِ وَ أَقْبَلَ بِقُلُوبِ الْمُؤمِنِینَ إِلَیهِ بِالْمَحَبَّةِ بَعْدَ حُبِّ اللَّهِ إِیاه» ؛ «هیچ مؤمنى نیست که با قلب خود در نمازش به سوى اللّه برود، مگر این که خداوند با همه الطافش به او رو مى آورد و بعد از آن قلوب همه مؤمنین هم از راه رأفت و مهربانى به سوى او رو مى آورد».

راهکار حضور قلب در نماز

پرسش 56 . هر کار مى کنم نمى توانم در نماز تمرکز پیدا کنم و حواسم پرت مى شود. آیا راه حلّى وجود دارد؟

در این باره بدیهى است، کیفیت مهم تر از کمیت است. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده اند: «رَکْعَتَانِ خَفِیفَتَانِ فِى تَفَکُّرٍ خَیرٌ مِنْ قِیامِ لَیلَةٍ» ؛ «دو رکعت نماز سبک، در صورتى که همراه با تفکّر و اندیشه باشد، بهتر از عبادت سراسر یک شب است».

نماز گفتگوى میان مخلوق با خالق هستى مى باشد لذا در نماز باید به فکر آن باشیم و بدانیم در نماز با خداوند خود چه مى گوییم؛ از همین رو در نماز باید در معانى آنچه مى گوییم تدبّر نموده و با توجّه و اندیشه خداوند متعال را به «الرحمن الرحیم»، «مالک یوم الدین» وصف نماییم و با تمام وجود بگوییم «ایاک نعبد و ایاک نستعین».

امام صادق علیه السلام در ارزش و جایگاه این امر فرموده اند: «مَنْ صَلَّى رَکْعَتَینِ یعْلَمُ مَا یقُولُ فِیهِمَا انْصَرَفَ وَ لَیسَ بَینَهُ وَ بَینَ اللَّهِ ذَنْبٌ» ؛ «کسى که آگاهانه و با توجّه به مفاهیم دو رکعت نماز بخواند، در حالى نمازش را به پایان مى برد که میان او و خدایش هیچ گناهى نمانده است».

امام خمینى (قدس سره) مهم ترین عامل عدم حضور در نماز را غفلت از عظمت پروردگار دانسته و گفته اند: «اگر انسان به مناجات با حق تعالى به اندازه گفتگو با یک مخلوق عادى اهمیت دهد، هرگز این قدر فراموشى و سهو و غفلت نمى کند؛ خداوندى که آدمى را به وسیله انبیا و اولیا و قرآن کریم، به مناجات با خود دعوت فرموده و درهاى مکالمه با خود را به روى او گشوده است، با این وصف ما به قدر صحبت با یک بنده ضعیف، ادب حضور او را نگاه نمى داریم» .

بى شک هنگام صحبت کردن با فردى بزرگوار و داراى مقامات عالى، اگر انسان نسبت به او شناخت نداشته باشد، نه تنها از هم صحبتى با او لذّت نمى برد، بلکه ادب حضور و همکلامى با او را نیز رعایت نمى کند. از حضرت رسول ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله روایت است که «عبادت کن خداى تعالى را چنان چه گویا او را مى بینى، و اگر تو او را نمى بینى او تو را مى بیند» .

یکى از یاران امام صادق علیه السلام نقل مى کند به ایشان عرض کردم: امام سجاد علیه السلامرا دیدم هنگامى که به نماز ایستاد، رنگ چهره اش دگرگون شد. امام صادق علیه السلام به من فرمود: «به خدا قسم، على بن الحسین علیه السلام کسى را که براى او نماز مى کرد، مى شناخت» .

دلى که در بیشتر وقت ها از یاد خدا غافل است، نمى تواند در نماز به یاد خدا باشد، پس باید همواره دل را از هر چه جز خدا، خالى داشت و یاد خدا را تنها حاکمِ بر قلب و روان خود نماییم و از هر چه جز خواست او رو بگردانیم تا از نمازى ملکوتى و روحانى در فضایى پر از اخلاص و بندگى خداوند بهره مند شویم.

در این باره روایات بسیار وارد شده است، از آن جمله: امام صادق علیه السلام فرمود: «وقتى حضرت على علیه السلام براى اقامه نماز مى ایستاد، و قبل از تکبیر مى فرمود: «وَجَّهْتُ وَجْهِى لِلَّذِى فَطَرَ السّموات و الأرض» رنگ صورت مبارکش دگرگون مى شد، به حدّى که در چهره اش نمایان مى گردید» .

جهت حضور قلب به چند راهکار مهم اشاره مى شود:

توکّل به خدا

دغدغه ها و گرفتارى هاى زندگى اعم از مشکلات معیشتى، تحصیل، خانواده و… یکى از عوامل مهم حواسپرتى و عدم حضور قلب در نماز مى باشد. توکّل به خدا و یادآورى قدرت الهى مى تواند بسیارى از این نگرانى ها را دور کند.

در روایتى آمده که امام صادق علیه السلام فرمود: «هنگامى که بنده به نماز بایستد، و نمازش را سبک ادا کند، خداوند -تبارک وتعالى- (به فرشتگان)مى فرماید: آیا به بنده من نمى نگرید، گویا خیال مى کند که برآورده شدن حوایجش به دست غیر من است، آیا نمى داند که برآورده شدن خواسته هایش به دست من است؟».

مکان مناسب

نمازگزار باید مکان خلوت و بى سر و صدا، بى منظره و ساده اى را انتخاب کند.

حضرت على علیه السلام اتاق ساده اى را مخصوص نماز خود قرار داده بودند. امام صادق علیه السلام در این خصوص فرموده اند: «کَانَ لِعَلِى علیه السلام بَیتٌ لَیسَ فِیهِ شَى ءٌ إِلاَّ فِرَاشٌ وَ سَیفٌ وَ مُصْحَفٌ وَ کَانَ یصَلِّى فِیهِ أَوْ قَالَ کَانَ یقِیلُ فِیه» ؛ «على علیه السلام در خانه خود اتاقى داشت که در آن، غیر از فرش و شمشیر و قرآن چیز دیگرى نبود و او در آن اتاق نماز مى خواند».

حضور در نماز جماعت

علاوه بر ویژگى هاى برجسته نماز جماعت که به آن توصیه هاى فراوان شده یکى از خصوصیات آن ایجاد حضور قلب براى نمازگزاران مى باشد چراکه در نماز جماعت امورى همچون مراقبت از تعداد رکعات نماز به دیگران محوّل شده و دل یکسره متوجّه معبود مى باشد .

انجام مقدّمات نماز

توجّه به مقدّمات نماز مانند مسواک، تخلیه دستگاه گوارش، وضوى با معنویت، انجام مستحبّاتى چون اذان، اقامه و…از عوامل مهم در تمرکز نماز است. در کتاب هاى حدیث آمده است: شخصى از پیامبر صلى الله علیه و آله درخواست کرد که راهى به او بنمایاند تا حضور قلب بیشترى در نماز پیدا کند. حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان دادند. بنابراین وضوى شاداب و با آداب، خود در حضور قلب انسان در نماز مؤّر است.

رعایت مستحبّات نماز

مانند نگاه کردن به محل سجده در حال قیام، بین دو قدم در حال رکوع و دامن یا روى دو پا در حال تشهّد و سلام، بازى نکردن با اعضاى بدن و هر چیز دیگرى در نماز.

امام باقر علیه السلام در این خصوص مى فرماید: «در نماز با دست و سر و ریش خویش بازى مکن، و در نماز با خودت صحبت نکن و خمیازه نکش…».

و بالاخره رعایت تمام آداب مستحبّى که به آنها در توضیح المسائل مراجع عظام اشاره شده است همگى مى تواند مانع از حواس پرتى انسان در نماز گردد.

کنترل خیال

آدمى داراى نیرویى است که دائماً ذهن و خیالش را به کار مى گیرد. اگر ذهن انسان در مورد موضوعات کلّى، به صورت منظّم و مرتّب فعالیت کند و از یک مقدمه، نتیجه اى بگیرد، در این صورت تفکّر و تعقّل حاصل شده است، ولى اگر ذهن انسان بدون هیچ مقدّمه و نظمى در موضوعات جزئى، از چیزى به چیزى و از جایى به جایى پرواز کند و هیچ رابطه منطقى بین موضوعاتى که در ذهن آمده ایجاد نکند، تخیّل صورت گرفته است.

یکى از روش هاى کنترل قوه خیال در نماز «تصمیم بر مخالفت است»؛ یعنى تصمیم بگیرد که خیال خود را متمرکز در نماز و یا معانى نماز نماید و هر وقت کنترل آن از اراده انسان خارج شد دوباره برگرداند.

حضرت امام خمینى(قدّس سره) مى فرماید: «طریقه عمده رام نمودن آن «عمل نمودن به خلاف است» و آن، چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیّا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید و به مجرّد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را استرجاع نماید (برگرداند) و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن (قوّه خیال) باشد و از حال آن تفتیش نماید (جستجو کند) و نگذارد سر خود باشد و این در اوّل امر، کارى صعب (مشکل) به نظر مى آید، ولى پس از مدّتى عمل و دقّت و علاج، حتماً رام مى شود و ارتیاض پیدا مى کند (ورزیده مى شود)» .

یکى از مواردى که مى تواند به حضور قلب بیشتر در نماز کمک کند و در روایت ها نیز به آن اشاره شده، در نظر داشتن این نکته است که احتمال دارد این نماز، آخرین نمازى باشد که مى خوانیم.

در روایتى نقل است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به یکى از یاران خود فرمود: «فَلْیصَلِّ صَلاَةَ مُوَدِّعٍ» ؛ «به هنگام نماز، به گونه اى نماز بخوان که گویا این آخرین نمازى است که مى خوانى و نماز خداحافظى توست».

همچنین سفارش شده که «دعاى توجّه» هنگام شروع نماز خوانده شود. از امام على علیه السلام روایت شده هر کس این دعا را قبل از شروع نماز بخواند با «محمّد و آل محمّد» خواهد بود: «اللهم إنى أتوجّه إلیک بمحمد و آل محمد، و أقدمهم بین یدى صلاتى، و أتقرب بهم إلیک، فاجعلنى بهم وجیهاً فى الدنیا والآخرة، ومن المقربین، مَنَنْتَ علیَّ بمعرفتهم، فاختم لى بطاعتهم و معرفتهم وولایتهم فإنها السعادة، فاختم لى بها، فإنک على کل شئ قدیر» ؛ «خدایا من متوجّه مى شوم به سوى تو به محمد و آل محمد و آنها را مقدّم مى دارم در مقابل نمازم و تقرّب مى جویم به آنان به سوى تو پس قرار بده مرا به سبب ایشان صاحب جاه و مقام در دنیا و آخرت و از مقرّبانى که منّت گذاشته اى بر آنان به معرفت ایشان و عاقبت مرا ختم کن به اطاعت، معرفت و ولایت ایشان که این همان سعادت [در دنیا و آخرت] است تو بر هر چیز توانایى».

هم چنین سفارش شده که هنگام شروع نماز، براى داشتن حضور قلب، به یکى از معصومین علیهم السلام توسّل کنید و تمرین کنید که قبل از اداى کلمات نماز معناى آن را در ذهن بیاورید و از روى عادت تکرار نکنید.

اخلاص و ریا

پرسش 57 . از کجا بدانیم نمازى که مى خوانیم خالصانه است و از ریا به دور مى باشد؟

نمازى که مؤن در برابر خدا انجام مى دهد، قبل از هر چیز اقرار به یگانگى او است؛ یعنى، او را پروردگار مطلق شناختن و هیچ یک از آفریده ها را با او شریک ندانستن است. بنابراین منظور از اخلاص در نماز این است که انسان صرفا به خاطر خدا اقدام به اقامه نماز نموده و در نماز، تنها او را در نظر داشته باشد و هیچ چیز را در این عمل عبادى شریک خداوند قرار ندهد.

انسان ها ممکن است با انگیزه هاى متفاوتى خداوند متعال را عبادت کنند که این انگیزه ها هر چند متفاوت است اما در نهایت به خاطر خداوند متعال مى باشد ممکن است فردى نماز بخواند اما نماز و عبادت او براى رسیدن به ثواب اخروى آن باشد و امکان دارد فرد دیگرى به خاطر ترس از عذاب الهى خداوند را عبادت کند و یا کس دیگرى خداوند را خالصانه و فقط با انگیزه شکر و سپاسگزارى از نعمت هایى که به او داده عبادت کند، همان گونه که حضرت على علیه السلام فرموده اند: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار» ؛ «گروهى با هدف رسیدن به ثواب هاى اخروى خدا را عبادت مى کنند که این عبادت تجّار و بازرگانان است و گروهى دیگر از جهت ترس از عذاب الهى، خدا را عبادت مى نمایند که این عبادت بردگان است. و گروهى به انگیزه شکر و سپاسگزارى از نعمت هاى پروردگار عبادت خداوند مى نمایند که این عبادت احرار و آزادگان است».

اما نکته مهم این است که نماز و عبادت به خاطر ثواب الهى و یا ترس از عذاب خداوند به این معنا نیست که انسان دیگر خدا را قبول ندارد و یا اگر نمازهایش را با این انگیزه ها خواند دیگر نمازهایش به خاطر خدا نبوده است؛ چرا که، هم آن کسى که به خاطر ثواب نماز مى خواند و هم آن کسى که با انگیزه در امان ماندن از عذاب خداوند نماز مى خواند در مرحله اوّل به خداوند متعال و وعده هاى او مبنى بر پاداش و عذاب الهى ایمان دارد و پس از ایمان به خداوند و گفته هایش براساس آنچه او دستور داده نماز مى خواند و این همان نماز خواندن به خاطر خداوند مى باشد. البته با این تفاوت که هر گروهى از این گروه هاى سه گانه توانسته اند مرتبه از مراتب معرفت الهى را طى کنند و به میزانى که نسبت به خداوند متعال معرفت پیدا کرده اند به همان میزان انگیزه خود را براى اعمال عبادى همچون نماز تنظیم نمایند.

کسب اخلاص در نیت و عمل، از دشوارترین گردنه هاى راه ایمان است که دست یابى به آن راه کارهاى مختلفى دارد؛ از جمله:

تقویت توحید

کوتاه ترین راه عقلى براى رسیدن به اخلاص و ریشه کن کردن «ریا» تقویت توحید در دل مى باشد. منظور از توحید در این مقام، توحید افعالى است؛ یعنى، انسان باور کند که فاعل و مؤّرى در عالم جز خداوند نیست «لا مؤّر فى الوجود الا اللَّه». اگر براى ما روشن شود که هیچ کس به غیر از خدا منشأ اثرى نیست و بفهمیم که رزق، عطا، منع، غنا، فقر، مرض، سلامتى، ذلّت، عزّت، زندگى، مردن و… همه در دست خداوند است و هر آنچه در جهان هست مقهور امر حاکم بى شریک مى باشد، دیگر دل به دیگران نمى بندیم و خودنمایى در مقابل دیگران برایمان لذّتى نخواهد داشت. زیرا ریشه «ریا» یا طمع، در مال و منافع دیگر انسان ها است، و یا محبّت و دوست داشتن مدح و ستایش انسان ها، و یا خوش نداشتن و کراهت از مذمّت و ملامت مردم است. اگر انسان این سه مشکل را حل نماید، دیگر دلیلى براى خودنمایى در مقابل انسان ها وجود نخواهد داشت.

یقین به معاد

همه ما به خدا و روز قیامت به نوعى ایمان داریم ولى این اعتقاد به مرز یقین نرسیده است، چرا که به غیرخدا امید مى بندیم و متکّى بر این امید، آنان را در عمل خود شریک مى نماییم؛ اما اگر ایمان خود را به مرز یقین برسانیم دیگر اعمال خود را براى هیچ کس غیر از خداوند متعال انجام نخواهیم داد.

این واقعیت با تعابیر گوناگونى در سخنان ائمه دین مورد اشاره قرار گرفته است. امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرماید: «سَبَبُ الاْءِخْلاَصِ الْیقِینُ» ؛ «اخلاص ره آورد یقین است». و در سخن دیگر مى فرماید: «عَلَى قَدْرِ قُوَّةِ الدِّینِ یکُونُ خُلُوصُ النِّیة» ؛ «اخلاص آدمى به میزان استحکام دیندارى اوست».

کنترل آرزوهاى دراز

هم چنین براى خلوص داشتن در عبادت، باید دامنه آرزوهاى دور و دراز را جمع نمود؛ حضرت على علیه السلام مى فرماید: «قَلِّلِ الاْمَالَ تَخْلُصْ لَکَ الْأَعْمَال» ؛ «کم کن آرزوهایت را تا عمل هایت خالص شود».

تمرین

پس از تفکّر در فواید و آثار و برکات اخلاص و شناخت روش هایى که موجب مى شود تا عبادات از جمله نماز از روى خلوص نیت انجام گیرد، باید در مقام عمل نیز به تمرین پرداخت و با سعى و تلاش، از کارهایى که به اخلاص نیت صدمه مى زند، پرهیز نمود و کارهایى را که در خلوص نیت نقش دارند، انجام داد.

قبولى نماز

پرسش 58 . منظور از قبولى نماز چیست؟

به طور کلى در نماز و عبادات، چند نوع شرط مطرح شده است: «شرط صحّت»، «شرط قبولى» و «شرط کمال».

شرایط صحّت نماز، شرایطى مى باشند که در صورت فقدان یکى از آنها نماز باطل بوده و اصل تکلیف نماز از انسان ساقط نگردیده و در صورت عدم جبران، در قیامت حسابرسى مى شود.

صحیح بودن شکل نماز؛ به این است که به همان شکل و شیوه معیّن از سوى خدا و شریعت انجام گیرد؛ نه از روى سلیقه هاى شخصى.

رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «لاَ قَوْلَ وَ لاَ عَمَلَ وَ لاَ نِیةَ إِلاَّ بِإِصَابَةِ السُّنَّةِ» ؛ «ارزشى براى گفته ها و عمل ها و نیت ها نیست، مگر آن که طبق دستور و سنّت انجام گیرد».

حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند درخواست مى کند:

«أَرِنا مَناسِکَنا» ؛ «خدایا! نحوه صحیح عبادت را به ما نشان بده».

پس این که کجا باید شکسته بخوانیم و یا تمام، آهسته بخوانیم یا بلند، تعداد رکعات و امثال آن چگونه باشد و… مربوط به شکل ظاهرى نماز است که باید به همان صورتى که دستور داده اند، انجام دهیم. در غیر این صورت باطل و بى ارزش است؛ مثل دندانه هاى یک کلید که اگر اندکى ریز یا درشت باشند، دیگر قفل را باز نمى کنند.

شرایط قبولى نماز

در نماز صحیح اگرچه شکل ظاهرى آن صحیح و شرایط صحیح بودن را دارا مى باشد و انسان تکلیفش را انجام داده و از عذاب خدا رهایى پیدا کرده است، ولى ممکن است رشد معنوى و تعالى را به دنبال نداشته باشد.

مقصود از شرایط قبولى نماز، شرایطى است که رعایت آنها، علاوه بر درستى عمل، موجب قرب به خدا و کسب پاداش الهى مى شود. به طور مثال حضور قلب، رعایت خشوع و تواضع، دورى از حرام و آزار دیگران و… به قبولى نماز و رشد معنوى هر چه بیشتر نمازگزار کمک مى کند.

همان گونه که گفته شد نماز، غیر از شرایط صحّت، شرایط «قبول» و «کمال» هم دارد.

در آیات و روایات، شرایطى براى قبولى اعمال و عبادات بیان شده که به چند نمونه اشاره مى شود:

پذیرش ولایت

در حدیث از امام باقر علیه السلام است: «کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لاَ إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیهُ غَیرُ مَقْبُول» ؛ «هر کسى که به خدا ایمان دارد و عبادت هاى طاقت فرسا هم انجام مى دهد ولى امام لایقى از طرف خدا ندارد، تلاشش بى فایده است».

در حدیث دیگر امام زین العابدین علیه السلام در پاسخ کسى که پرسید چه چیزى سبب قبولى نماز است؟ فرمودند: «وَلاَیتُنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا» ؛ «ولایت ما اهل بیت، و برائت از دشمنان ما». بنابراین شرط قبولى نماز، ولایت است، ولى همراهش باید تقوا هم باشد.

امام باقر علیه السلام مى فرماید: «وَ مَا تُنَالُ وَلاَیتُنَا إِلاَّ بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ» ؛ «در خط رهبرى ما نیستند، مگر آنان که اهل عمل و تقوا باشند».

رعایت تقوا

رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز در روایتى فرموده اند: «لَوْ صَلَّیتُمْ حَتَّى تَکُونُوا کَالْأَوْتَارِ وَ صُمْتُمْ حَتَّى تَکُونُوا کَالْحَنَایا لَمْ یقْبَلِ اللَّهُ مِنْکُمْ إِلاَّ بِوَرَعٍ» ؛ «اگر آن قدر نماز بخوانید تا همچون زه کمان شوید، و آن قدر روزه بگیرید تا همچون کمان خم شوید، خدا از شما قبول نمى کند، مگر این که انسان با ورع باشید».

حضور قلب

امام باقر علیه السلام: «عَلَیکَ بِالاْءِقْبَالِ عَلَى صَلاَتِکَ فَإِنَّمَا یحْسَبُ لَکَ مِنْهَا مَا أَقْبَلْتَ عَلَیه» ؛ «در نماز توجّه به خدا داشته باش، زیرا از نماز آن مقدار قبول مى شود که تو به آن توجّه دارى».

رعایت حقّ خدا و حقّ مردم

رسیدگى به نیازمندان و اداى حقوق محرومان به درجه اى از اهمیت است که گاهى قبولى عبادت بستگى به آن دارد. پرداختن زکات، یا داشتن درآمد مشروع، از این نمونه هاست.

امام رضا علیه السلام مى فرماید: «فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ یزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلاَتُه» ؛ «هر کس نماز بخواند ولى زکات (و مالیات اسلامى) نپردازد، نمازش قبول نمى شود».

امام صادق علیه السلام فرموده اند: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلاَةَ لِمَنْ تَوَاضَعَ لِعَظَمَتِى وَ یکُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِى وَ یقْطَعُ نَهَارَهُ بِذِکْرِى وَ لاَ یتَعَاظَمُ عَلَى خَلْقِى وَ یطْعِمُ الْجَائِعَ وَ یکْسُو الْعَارِى وَ یرْحَمُ الْمُصَابَ وَ یؤوِى الْغَرِیب» ؛ «خداوند متعال فرمود: نماز کسى را مى پذیرم که در مقابل عظمت من خاضع باشد؛ از خواسته هاى نفسانى به خاطر من خود را دور کند؛ روزش را با یاد من به پایان برد؛ بر بندگانم بزرگى نفروشد؛ به گرسنه غذا دهد؛ برهنه را بپوشاند؛ به مصیبت دیده مهربانى کند؛ غریب را پناه دهد».

مال حلال

حضرت على علیه السلام خطاب به کمیل فرمود: «یا کُمَیلُ انْظُرْ فِى مَا تُصَلِّى وَ عَلَى مَا تُصَلِّى إِنْ لَمْ یکُنْ مِنْ وَجْهِهِ وَ حِلِّهِ فَلاَ قَبُولَ» ؛ «اى کمیل! نگاه کن ببین که در چه چیز نماز مى گزارى و بر روى چه چیز به نماز ایستادى. اگر آن چیزى را که براى نمازت استفاده مى کنى، حلال و مباح نباشد، نمازت قبول نیست».

خوش رفتارى

آئین مقدس و متعالى اسلام، میان عبادت و سیاست و اخلاق و اجتماع، پیوندى منسجم ایجاد کرده است. در امور خانوادگى هم رعایت احترام و حقوق متقابل زن و شوهر را چنان مهم دانسته که بى توجّهى به آن گاهى باعث قبول نشدن نماز مى گردد. و قطع پیوندهاى زمینى، به قطع پیوند آسمانى مى انجامد.

در این زمینه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرموده است: «من کان له امرئه توذیه لم یقبل الله صلاتها و لاحسنهً من عملها… و على الرّجل مثل ذلک» ؛ «هر کس زن بدرفتار و اذیت کننده اى داشته باشد، خداوند نماز و کارهاى نیک آن زن را نمى پذیرد (مرد نیز همچنین است)».

امام صادق علیه السلام فرمود: «من نظر الى أبویه نظر ماقتٍ و هما ظالمان له لم یقبل الله له صلاهً» ؛ «نماز فرزندانى که با خشم به پدر و مادر خود نگاه مى کنند قبول نمى شود. گر چه والدین، نسبت به آنان کوتاهى و ظلمى کرده باشند» .

خداوند متعال درباره قبولى نماز، معیارى را در قرآن بیان فرموده است: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» ؛ «و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتى ها و گناه بازمى دارد».

با توجّه به این مطلب، نشانه قبولى نماز، این است که انسان از گناه دورى کند؛ زیرا نماز باعث مى شود که انسان به یاد خداوند باشد و این، باعث خوفِ از نافرمانى مى شود.

امام صادق علیه السلام با تأکید بر این شاخص در روایتى فرموده است: «فَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یعْلَمَ مَا أَدْرَکَ مِنْ نَفْعِ َتِهِ فَلْینْظُرْ فَإِنْ کَانَتْ َتُهُ حَجَزَتْهُ عَنِ الْفَوَاحِشِ وَ الْمُنْکَرِ فَإِنَّمَا أَدْرَکَ مِنْ نَفْعِهَا بِقَدْرِ مَا احْتَجَز» ؛ «هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتى بازمى دارد یا نه؟ پس به هر اندازه که نمازش او را از گناه باز بدارد به همان مقدار نمازش قبول واقع شده است».

بى نشاطى در نماز

پرسش 59 . من یک دانشجوى مذهبى هستم که جدیدا دچار بى حالى در نماز شده ام و آن حالى که قبلاً داشتم را ندارم، احساس خستگى مى کنم، لطفا کمکم کنید که بفهمم چرا چنین اتّفاقى براى من افتاده؟

به طور کلى عوامل رکود معنویت از جمله بى حالى و از دست دادن نشاط در نماز به دو دسته تقسیم بندى مى شود: عوامل زودگذر و غیرپایدار.

گاهى اوقات کاهش معنویت در انسان معلول عواملى زودگذر مى باشد که با کمى توجّه و پس از برطرف شدن آن عوامل انسان به سرعت به مسیر اصلى خود بازگشته و چه بسا با اشتیاق بیشتر به مسائل معنوى مى پردازد که در اینجا به چند نمونه از این عوامل اشاره مى نماییم:

حوادث و اتّفاقات زندگى

برخى اوقات از دست دادن حالات معنوى نتیجه برخى اتّفاقات و حوادث زندگى مى باشد. از نگاه روان شناختى انسان از نظر خلقى و عاطفى معمولاً یک حالت یکنواخت ندارد. همه انسان ها کم و بیش دوره هایى از غمگینى و افسردگى را تجربه مى کنند و این امر طبیعى است. و علّت آن هم گاهى معلوم و شناخته شده است؛ مثل از دست دادن عزیزى، شکست در بعضى از امور زندگى و یا برآورده نشدن خواسته و آرزویى، و یا دست نیافتن به محبوب و مطلوب خود (مثل پسران و دخترانى که در مسیر ازدواج با مشکل مواجه مى شوند) و یا حتّى انتظار عنایت و لطف و توجّه خاصى از طرف خدا داشته باشند اما حاصل نشده باشد و همچنین زندگى کردن در غربت و دورى از خانواده و صدها عامل دیگر که هر یک از آنها مى تواند در حالات معنوى انسان تأثیرگذار باشد و موجب کاهش حالات معنوى در انسان گردد.

عدم آمادگى روحى

انسان براى انجام اعمال مستحبّى (مانند نماز شب و خواندن ادعیه، حضور در مراسم هاى معنوى) همواره از لحاظ روحى داراى آمادگى نمى باشد بلکه گاهى اوقات در حال نشاط و آمادگى معنوى و گاهى اوقات هم آمادگى و نشاط لازم را ندارد، لذا اگر فردى در حالت ادبار و بى میلى به انجام مستحبّات پرداخته و این امور را به خود تحمیل نماید به مرور زمان موجب دل زدگى از امور معنوى و در نهایت منجر به از دست دادن حالات معنوى مى گردد.

خستگى

انتخاب واحدهاى درسى متعدّد و فعالیت هاى جنبى آن موجب خستگى جسمى مى شود و این خستگى جسمى به دنبال خود خستگى روحى و بى حالى نسبت به نماز و دیگر عبادات را نیز به دنبال خواهد داشت.

پرخورى

حضرت على علیه السلام مى فرمایند: «إِیاکُمْ وَ الْبِطْنَةَ فَإِنَّهَا مَقْسَاةٌ لِلْقَلْبِ مَکْسَلَةٌ عَنِ الصَّلاَةِ وَ مَفْسَدَةٌ لِلْجَسَدِ» ؛ «از پرخورى دورى کنید که موجب قساوت قلب و باعث کسالت از اقامه نماز و سبب تباهى بدن است».

یکى دیگر از عوامل زودگذر که علماى اخلاق در این خصوص ذکر نموده اند این است که، از دست دادن حالات معنوى تدبیرى الهى است که در راستاى مصالح بندگان ایجاد شده است. بدین معنا که برخى اوقات سلب توفیقات و از دست دادن حالات معنوى تدبیر از سوى خداوند جهت بالا بردن ظرفیت بندگان صالح الهى مى باشد چرا که اگر همیشه آن لذّت معنوى ادامه پیدا کند، ادامه زندگى روزمره اختلال پیدا مى کند و انسان ارتباط خودش را با اطرافیان قطع مى کند، لذا باید ظرفیت انسان براى تحمّل مقامات معنوى بالا رود به طورى که مانند اولیا و معصومان علیه السلام در حالى که آن مقامات معنوى را دارند در میان مردم نیز زندگى کنند. و یا به این دلیل است که بنده خود را از عجب محافظت کند، و یا این که توفیقى از بنده خوب خدا سلب مى شود تا با تأسّف شدید او براى از دست رفتن توفیق الهى (همچون تهجّد و نماز شب)، اجر بیشترى به او عنایت فرماید.

عوامل پایدار

گاهى اوقات نیز کاهش معنویت معلول عواملى است که در صورت عدم توجّه به آنها و با گذشت زمان برطرف نمى شود چرا که در وجود انسان ریشه دوانده و در صورت عدم ریشه یابى و برطرف نمودن آن مى تواند انسان را به سقوط بکشاند؛ در این صورت باید این عوامل را در وجود خود شناسایى نموده و آنها را ریشه کن نماید. گناهان جنسى و جنسیتى و تحقیر و آزار دیگران چنین پیامدهاى منفى را به دنبال دارند.

در پایان چند نکته توصیه مى شود:

اکتفا به حداقل واجبات

هنگامى که آمادگى و نشاط کافى جهت انجام اعمال عبادى را ندارید خیلى به خود فشار نیاورید. مثلاً خود را ملزم به حضور در مراسم هاى مذهبى طولانى نکنید تا این کار موجب نفرت، خستگى و بى حوصلگى نسبت به انجام اعمال عبادى نگردد.

حضرت على علیه السلام در این خصوص فرموده اند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً – فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ – وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ» ؛ «براى دل ها گاهى اقبال و رو کردن است (داراى میل و اشتیاق است) و گاهى ادبار و پشت کردن، (در حالت بى میلى و بى حوصلگى)؛ هرگاه اقبال کرد به نوافل و مستحبّات بپردازید و هرگاه پشت کرد به واجبات اکتفا کنید».

میانه روى و اعتدال

در این باره توصیه هاى فراوانى از معصومین علیهم السلام به ما رسیده است؛

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در توصیه هایى به امیرالمؤمنین على علیه السلام فرموده اند: «یا على! این دین استوار و محکم است پس روش و حرکت دینى تو باید با حوصله و مدارا باشد و عبادت خدا را در نظر خودت مبغوض و ناپسند نکن چون کسى که افراط و تندروى داشته باشد (مانند کسى است که) پشت و کمر مرکب را زخمى و رنجور کرده و در عین حال مسافتى را هم طى نکرده (کنایه از زحمت بیهوده کشیدن است)» .

امام على علیه السلام نیز در وصیت هاى خود به فرزندش فرموده است: «اى فرزند عزیزم! اقتصاد و میانه روى داشته باش در امور زندگى و در عبادات. و بر تو باد که عمل خود را طورى ترتیب دهى که همیشه تا آخر عمر طاقت ادامه آن را داشته باشى» .

باید براى خود برنامه اى منسجم تنظیم کرد، به گونه اى که بتوانید هم نشاط عبادى خود را حفظ کنید و هم فعالیت هاى دیگر زندگى اعم از تفریح، ورزش و کار و تحصیل خود را به خوبى ادامه دهید.

سبک شمردن نماز

پرسش 60 . منظور از سبک شمردن نماز چیست؟

در روایت معروف امام صادق علیه السلام آمده است: «إِنَّهُ لاَ یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلاَةِ» ؛ «شفاعت ما شامل کسى که نماز را سبک بشمارد، نمى شود».

مقصود از سبک شمردن نماز، این است که انسان براى نماز ارزش و اهمیت لازم و شایسته را قائل نباشد و با وجود داشتن اختیار و قدرت برخواندن آن نسبت به این فریضه الهى سستى نماید.

سبک شمردن نماز داراى مراتب و درجاتى مى باشد که در آیات و روایات متعدّدى به مراتب و مصادیق سبک شمردن نماز پرداخته شده است؛ که در اینجا به تعدادى از آنها اشاره مى نماییم:

تأخیر نماز

یکى از بارزترین و شایع ترین مصادیق سبک شمردن نماز این است که انسان بدون هیچ عذرى نماز خود را به تأخیر بیندازد به گونه اى که یا در آخر وقت خوانده شود و یا به طور کلّى نماز قضا گردد.

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه 4 و 5 سوره ماعون که خداوند متعال فرموده است: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» فرموده اند: «مراد از بى اعتنایى به نماز در این آیه، تأخیر آن از اول وقت بدون عذر است» .

با عجله خواندن نماز

نبى اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: «أَسْرَقُ النَّاسِ فَالَّذِى یَسْرِقُ مِنْ صَلاَتِهِ تُلَفُّ کَمَا تُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَیُضْرَبُ بِهَا وَجْهُهُ» ؛ «دزدترین مردم کسى است که به خاطر سرعت و شتابزدگى از نماز خود کم کند، نماز چنین انسانى، همچون جامه مندرسى در هم پیچیده شده، به صورت او پرتاب مى گردد».

در حدیث دیگرى نقل گردیده مردى در حضور امیرالمؤمنین علیه السلام نماز خود را با شتاب بجا مى آورد حضرت نگاهى به او کرده و فرمود: چند وقت است این گونه نمازخوانى؟ او گفت: مدّت هاست. حضرت فرمود: مَثَل تو نزد خداوند مَثَل کلاغ مى باشد (که به جاى سجده منقار بر زمین مى کوبد) اگر این گونه بمیرى بر غیر ملّت و دین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مرده سپس فرمودند: «به درستى که دزدترین مردم کسى است که از نمازش بدزدد» .

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده: «لاَ إِیمَانَ لِمَنْ لاَ أَمَانَةَ لَهُ وَ لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ عَهْدَ لَهُ وَ لاَ صَلاَةَ لِمَنْ لاَ یُتِمُّ رُکُوعَهَا وَ سُجُودَهَا» ؛ «کسى که رعایت امانت نکند ایمان ندارد، و کسى که در بند پیمان نباشد دین ندارد، و کسى که رکوع و سجده نمازش را کامل انجام ندهد (مثل این است که) نماز نخوانده است».

نبى اکرم صلى الله علیه و آله در روایتى مى فرماید: «مَنْ أَحْسَنَ صَلاَتَهُ حَتَّى تَرَاهَا النَّاسُ وَ أَسَاءَهَا حِینَ یَخْلُو فَتِلْکَ اسْتِهَانَةٌ» ؛ «آن کس که در مقابل مردم با دقّت نماز بخواند و در خلوت بدون دقّت نماز گزارد به نماز بى اعتنایى کرده است».

کسالت و بى حالى

خداوند متعال در وصف این دسته از نمازگزاران مى فرماید:

«إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى…» ؛ «منافقان مى خواهند خدا را فریب دهند؛ در حالى که او آنها را فریب مى دهد؛ و هنگامى که به نماز برمى خیزند، با کسالت برمى خیزند…».

بى توجّهى

امام باقر علیه السلام در این باره مى فرماید: «علیک بالاقبال على صلاتک فانما یحسب لک منها ما اقبلت علیه منها بقلبک و لا تعبث فیها بیدیک و لا براسک و لا بلحیتک و لا تحدث نفسک و لا تتثاءب و لا تتمطا و لا تکفر…» ؛ «بر تو باد توجّه کامل به نمازت، پس همانا، آن مقدار که در نماز حضور قلب داشته باشى، حساب مى شود، در نماز با دست و سر و ریش خویش بازى مکن، و در نماز با خودت صحبت نکن و خمیازه نکش…».

یکى دیگر از مصادیق سبک شمردن نماز که در مراتب پایین سبک شمردن نماز به حساب آورده مى شود و در روایات نسبت به آن مذمّت شده این است که انسان قبل از وقت نماز، آماده نماز نباشد مثلاً وضوى خود را به تأخیر انداخته باشد .

در روایات متعدّدى به سرنوشت نافرجام کسانى که نسبت به نماز اهمیت نمى دهند پرداخته شده است. از جمله روایتى که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده که ایشان از پدر بزرگوارشان پرسیدند: پدر جان! زنان و مردانى که نسبت به نماز بى اعتنا هستند و نماز را سبک مى شمارند، چه عواقبى را در پیش دارند؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اى فاطمه جان! هر کس از مردان و زنان نمازش را سبک بشمارد خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مى سازد: شش مورد در دنیا، سه مورد در وقت مرگ، و سه مورد آنها در قبر و سه مورد در قیامت زمانى که از قبر خارج شود:

الف) اما آن شش بلاهایى که در دنیا دامنگیرش مى شود:

– خداوند برکت را از عمرش مى برد.

– خداوند برکت را از رزقش مى برد.

– خداوند عزّ و جل سیماى صالحین را از چهره اش محو مى کند.

– هر عملى که انجام مى دهد پاداش داده نمى شود.

– دعایش به آسمان نمى رود.

– بهره اى از صالحین براى او نیست.

ب) اما آن سه بلاهایى که هنگام مرگ گرفتارش خواهد شد:

– ذلیل از دنیا مى رود.

– هنگام مرگ در حال گرسنگى خواهد بود.

– تشنه از دنیا خواهد رفت اگرچه آب همه نهرهاى دنیا را به او بدهند.

ج) اما آن سه بلایى که در قبر دامنگیرش مى شود:

– خداوند مأمورى از فرشتگان در قبر براى او مى گمارد تا او را زجر دهد.

– قبرش براى او تنگ خواهد شد.

– گرفتار ظلمت و تاریکى قبر خواهد شد.

د) اما آن سه بلایى که در روز قیامت گرفتار خواهد شد:

– خداوند ملکى را موکّل مى سازد او را با صورت بر روى زمین بکشد، در حالى که خلائق تماشا مى کنند.

– محاسبه اعمالش به سختى انجام مى شود.

– خدا به نظر لطف به او نمى نگرد و براى اوست عذاب همیشگى.

علاوه بر این، روایات دیگرى نیز پیامدهاى منفى سبک شمردن نماز را برشمرده اند که تعدادى از آنها را ذکر مى نماییم:

محرومیت از شفاعت

امام صادق علیه السلام در لحظات پایانى عمر شریفشان فرمودند: «إِنَّهُ لاَ ینَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلاَةِ» ؛ «به شفاعت ما نخواهد رسید کسى که نماز خود را سبک شمارد».

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «لَیسَ مِنِّى مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاَتِهِ لاَ یرِدُ عَلَى الْحَوْضَ لاَ وَ اللَّهِ» ؛ «از من نیست کسى که نمازش را سبک بشمارد. قسم به خدا بر حوض کوثر بر من نخواهد رسید».

در روایت دیگرى امام رضا علیه السلام فرمود: «اِیاکَ أَنْ تَکْسَلَ عَنْهَا أَوْ تَتَوَانَى فِیهَا أَوْ تَتَهَاوَنَ بِحَقِّهَا أَوْ تُضَیعَ حَدَّهَا وَ حُدُودَهَا أَوْ تَنْقُرَهَا نَقْرَ الدِّیکِ أَوْ تَسْتَخِفَّ بِهَا أَوْ تَشْتَغِلَ عَنْهَا بِشَى ءٍ مِنْ عَرَضِ الدُّنْیا أَوْ تُصَلِّى بِغَیرِ وَقْتِهَا» ؛ «بپرهیزید از این که در نماز سستى و تنبلى کنید و یا حدودش را ضایع کنید یا از روى دستپاچگى رکوع و سجده نماز را آن چنان بجا آورید که گویى همچون خروس منقار مى زنید یا این که نماز را سبک بشمارید یا این که به جاى نماز به امور دنیوى مشغول شوید و یا در غیروقت نماز بخوانید».

محشور شدن با طاغوتیان

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «لاَ تُضَیعُوا صَلاَتَکُمْ فَإِنَّ مَنْ ضَیعَ صَلاَتَهُ حُشِرَ مَعَ قَارُونَ وَ هَامَانَ وَ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یدْخِلَهُ النَّارَ مَعَ الْمُنَافِقِینَ فَالْوَیلُ لِمَنْ لَمْ یحَافِظْ عَلَى صَلاَتِهِ وَ أَدَاءِ سُنَّةِ نَبِیه» ؛ «نماز خود را تباه مکنید، زیرا کسى که نمازش را تباه سازد با قارون و هامان محشور مى گردد و بر خدا ثابت است که او را با منافقان وارد دوزخ کند. واى بر کسى که بر نماز و اداى سنّت پیامبر خود مواظبت نکند».

گرفتار شدن به گناهان کبیره

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «لاَ یزَالُ الشَّیطَانُ هَائِباً لاِبْنِ آدَمَ ذَعِراً مِنْهُ مَا صَلَّى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ لِوَقْتِهِنَّ فَإِذَا ضَیعَهُنَّ اجْتَرَأَ عَلَیهِ فَأَدْخَلَهُ فِى الْعَظَائِم» ؛ «پیوسته شیطان از پسر آدم تا هنگامى که نمازهاى پنج گانه را در وقت خود انجام دهد ترس و وحشت دارد، ولى آنگاه که نمازها را تباه ساخت بر او جرأت پیدا مى کند و او را در گناهان بزرگ وارد مى سازد».

خوش شانسى بى نماز

پرسش 61 . بنده یک دوست و هم اتاقى دارم که نماز نمى خواند، ولى او به مراتب از من در کسب نمره موفق تر است و بسیار خوش شانس و خوش اقبال بوده و همیشه با غرور مى گوید خدا با من است. حال سؤال من این است چگونه این فردى که نه مقیّد به نماز است، نه مقیّد به روزه و واجبات است پس چرا از من موفّق تر است؟

در این باره گفتنى است؛ موفّقیت تحصیلى و پیشرفت هاى مادى به طور معمول مرهون تلاش و استعداد انسان است. چه بسا این فرد از استعداد و دقّت بیشترى بهره مند باشد. بنابراین در هنگام مقایسه باید توجّه داشته باشیم که در شرایط مساوى با بهره هوشى مساوى و وقت گذارى یکسان به نتیجه گیرى اقدام کنیم.

بدیهى است که هرگاه دو نفر با بهره هوشى و دقّت و زمان یکسان، تلاشى را آغاز کنند به طور بدیهى فردى که از عوامل معنوى نیز بهره مند باشد از شرایط مناسب تر و آرامش بیشتر نیز برخوردار خواهد بود. متأسّفانه گاهى در هنگام مقایسه یک نفر با هوش بیشتر و با تلاشى بیشتر با یک نفر دیگر که مذهبى است اما هوش و تلاش کمترى دارد مقایسه مى شود، در حالى که اگر امکانات و شرایط مساوى باشد به طور حتم جوانان مؤن، با انگیزه و پشتکار بیشتر خواهند بود و موفّقیت هاى آنها چشمگیر است چنان که اکنون در برخى پروژه هاى جهاد دانشگاهى یا صنایع مختلف، نمونه هاى فراوانى از جوانان مذهبى و تحصیل کرده و داراى رتبه هاى خوب علمى و تخصّصى دیده مى شود.

علاوه بر این که در زندگى باید به ادامه و پایان راه نیز اندیشید. کسانى که موقعیت دارند اگر آلوده به گناه شوند به طور معمول رفته رفته موفّقیت هاى آنها کم مى شود، اما کسانى که علاوه بر تحصیل و تلاش، زندگى پاک دارند روند رو به رشد را طى مى کنند. خداوند متعال مى فرماید:

«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ» ؛ «گرامى ترین شما پرهیزگارترین شماست».

این یک قانون تخلّف ناپذیر است. همچنین خداوند بعد از یازده سوگند مى فرماید:

«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها» ؛ «همانا کسى که تزکیه (و تقوا) [پیشه ]کرد رستگار مى شود».

مفهوم آن این است که انسان بى تقوا که نماز نمى خواند و روزه نمى گیرد، رستگار نخواهد شد مگر این که از این مسیر اشتباه برگردد.

علاوه بر این که همیشه موفّقیت هاى دنیوى نشانه محبوب بودن نیست. خداوند در سوره «زخرف» به تمامى کسانى که ممکن است موفّقیت هاى مادى را به عنوان معیار دورى و نزدیکى افراد به خدا قرار دهند چنین پاسخ مى دهد: «اگر بهره مندى کفّار از مواهب مادى سبب نمى شد که مردم، گمراه شوند، ما براى کسانى که کافر مى شدند خانه هایى قرار مى دادیم با سقف هایى از نقره و نردبان هایى که از آن بالا روند! و براى خانه هاى آنها درها و تخت هایى (زیبا و نقره گون) قرار مى دادیم که بر آن تکیه کنند. ولى تمام اینها متاع زندگى دنیاست و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است. هر کس از یاد خدا روى گردان شود شیطانى را به سراغ او مى فرستیم و همواره قرین او باشد. و آنها (شیاطین) این گروه را از راه خدا بازمى دارند، در حالى که گمان مى کنند هدایت یافتگان حقیقى آنها هستند».

کفر بى نماز

پرسش 62 . آیا درست است که مى گویند کسى که نماز را ترک کند کافر است؟!

در این باره روایات متعدّدى نقل شده است که تارک نماز، کافر است.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده اند: «مَنْ تَرَکَ صَلاَتَهُ مُتَعَمِّداً فقد کفر» ؛ «هرکس عمدا نمازش را ترک کند، کفر ورزیده است» و در روایت دیگرى که از امام صادق علیه السلامنقل شده ایشان بیان داشته اند: «إِنَّ تَارِکَ الصَّلاَةِ کَافِر» ؛ «همانا ترک کننده نماز واجب، کافر است».

البته باید دانست، کفر در فرهنگ قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام به پنج معنا آمده است:

1. کسى که اعتقاد به خدا و رسول و معاد ندارد مانند مشرکان.

2. کسى که حق را مى پوشاند.

3. کفر نعمت (کفران نعمت).

4. کفر به معناى ترک دستور خداوند و مخالفت کردن با او.

5. کفر به معناى برائت و بیزارى جستن.

مرحوم مجلسى بزرگ (ره) مى فرماید: «کفر» در روایات نماز به معناى چهارم – یعنى ترک دستور خداوند و مخالفت با اوست – مى باشد.

به عبارت دیگر دو نوع کفر مطرح است؛ یکى کفر اعتقادى و دیگرى کفر عملى. با این تفاوت که در شرک و کفر اعتقادى، کافر به طور کلّى از دایره دین الهى و مسلمانى خارج است و از نظر فقهى نجس مى باشد اما در کفر عملى، برخى رفتارهاى او مانند مشرکان است مثل ترک کننده نماز که رفتار او شبیه کافران است. اما اعتقاد به خدا دارد در نتیجه مشرک و نجس نیست.

به همین جهت، از لحاظ فقهى «کافر، کسى است که خدا را منکر شود یا براى خدا شریک قرار دهد یا پیغمبرى حضرت خاتم الأنبیاء محمدبن عبداللّه صلى الله علیه و آله را قبول نداشته باشد. هم چنین اگر در یکى از اینها شک داشته باشد و نیز کسى که ضرورى دین، یعنى چیزى را که مثل نماز و روزه، مسلمانان جزء دین اسلام مى دانند، منکر شود، کافر و نجس است، البته اگر چنان چه بداند آن چیز ضرورى دین است و انکار آن چیز به انکار خدا یا توحید یا نبوّت برگردد، نجس است و اگر نداند، احتیاطاً باید از او اجتناب کرد…» .

کسى که نماز را ترک نموده چند قسم است:

1. ترک نماز به جهت انکار دین به طورى که معتقد به خدا نیست و با لجاجت مى گوید: اگر چه خدا گفته اما من انجام نمى دهم! در این صورت منکر ضرورى دین شده و کافر است و از لحاظ فقهى نیز محکوم به نجاست مى باشد و چنین فردى به عذاب ابدى دچار مى گردد.

2. ترک نماز به دلیل مسامحه کارى و کم اعتنایى به امور اخروى و اشتغال به سرگرمى هاى دنیوى. این قسم از ترک نماز موجب فسق است و گناه کبیره شمرده مى شود اما چنین فردى مسلمان مى باشد و از لحاظ فقهى نیز حکم به طهارت چنین فردى مى شود.

3. ترک نماز در برخى اوقات: فردى در اثر ضعف ایمان و کم اعتنایى به امر آخرت گاهى نماز مى خواند و گاهى ترک مى کند و یا در اثر اهمیت ندادن به اوقات نماز، گاهى آن را در وقتش ترک مى کند به خیال آن که در خارج وقت آن را قضا کند.

این قسم سوّم هر چند مانند دو قسم قبل نیست ولى چنین فردى از ضایع کنندگان نماز و سبک شمارندگان آن است و در روایات آمده است که چنین کسى مشمول شفاعت اهل بیت علیهم السلام قرار نمى گیرد و به شفاعت محمّد و آل محمد علیهم السلام نائل نمى گردد.

ترک نماز آثار و نتایج شوم فراوانى دارد؛ که به گوشه هایى از آن اشاره مى شود:

دور ماندن از امان

رسول خدا صلى الله علیه و آله: «من ترک الصلوة متعمدا من غیر علة فقد برء من ذمة الله و ذمة رسوله» ؛ «کسى که نماز را عمدا و بدون علّت ترک کند از امان خدا و رسولش دور خواهد بود».

تسلط شیطان

امام صادق علیه السلام از پدرش از پدرانش از امیرمؤنان علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «شیطان همواره از پسر آدم وحشت دارد و فاصله مى گیرد تا زمانى که نمازهاى پنج گانه اش را در وقتش بجا مى آورد. پس هرگاه آنها را ضایع کرد بر او جرأت پیدا مى کند و او را بر گناهان بزرگ وادار مى سازد» .

محرومیت از دین

شخصى که عبادت الهى را ترک نماید، در واقع دین خود را منهدم نموده است از همین رو پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرموده اند: «فَمَنْ تَرَکَ صَلاَتَهُ مُتَعَمِّداً فَقَدْ هَدَمَ دِینَه» ؛ «کسى که عملاً نمازش را ترک کند، به تحقیق که دینش را منهدم کرده است» و لذا به فرموده امام صادق علیه السلام: «اَلاَ حَظَّ فِى الاْءِسْلاَمِ لِمَنْ تَرَکَ الصَّلاَة» ؛ «تارک نماز، حظّ و بهره اى از اسلام ندارد». چرا که فاصله بین کافر و مسلمان، نماز است.

پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده اند: «بَینَ الْعَبْدِ وَ بَینَ الْکُفْرِ تَرْکُ الصَّلاَةِ» ؛ «فاصله کفر و بندگى ترک نماز است». و در فراز دیگر از آن حضرت نقل شده است: «من ترک الصلوة متعمدا فقد کفر» ؛ «هر کس عمداً نمازش را ترک کند، کفر ورزیده است» زیرا در نماز به توحید در خالقیت و الوهیت اعتراف مى شود.

سزاوار لعن

رسول خدا صلى الله علیه و آله: «تارک الصلاة ملعون فى التوراة ملعون فى الانجیل ملعون فى الزبور ملعون فى القران ملعون فى لسان جبرئیل ملعون فى لسان میکائیل ملعون فى لسان اسرافیل ملعون فى لسان محمد» ؛ «ترک کننده نماز در تورات و انجیل و زبور و قرآن مورد لعنت قرار گرفته و به زبان جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و محمد صلى الله علیه و آله ملعون است».

زیان دنیا و آخرت

ترک نماز موجب مى شود که اعمال شایسته دیگرى که انجام مى دهد نیز نابود گردد: «مَنْ تَرَکَ صَلاَتَهُ حَتَّى تَفُوتَهُ مِنْ غَیرِ عُذْرٍ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» ؛ «کسى که نمازش را بدون عذر ترک کند (نخواند) تا وقت آن بگذرد، عمل او نابود شده است».

بى نماز در دنیا زندگى پرمشقّتى دارد و در قیامت کور محشور مى شود: خداى متعال تصریح نموده هرکس از یاد الهى رویگردان شود زندگى سختى داشته و در قیامت کور محشور مى شود:

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرى فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى» ؛ «و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور مى کنیم!»

رسول خدا صلى الله علیه و آله: «مَنْ تَرَکَ صَلاَةً لاَ یرْجُو ثَوَابَهَا وَ لاَ یخَافُ عِقَابَهَا فَلاَ أُبَالِى أَیمُوتُ یهُودِیاً أَوْ نَصْرَانِیاً أَوْ مَجُوسِیا» ؛ «کسى که نماز را ترک کند، در حالى که امید به پاداش نماز نداشته و از عذاب آن نیز نمى ترسیده، پس باکى نیست که یهودى بمیرد، یا نصرانى، یا مجوسى».

افراد بى نماز با حقارت و ذلیلانه وارد جهنم مى شوند همان گونه که خداوند متعال فرموده است:

«إِنَّ الَّذینَ یسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتى سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» ؛ «آنان که از عبادت کردن به خداوند تکبّر مى ورزند، هر چه زودتر ذلیلانه به جهنم فرو خواهند رفت».

در قرآن کریم آمده: در قیامت یکى از سؤل هایى که بهشتیان از جهنمیان مى پرسند در خصوص علّت جهنمى شدن آنها مى باشد که آنها جواب مى دهند ما به خاطر این جهنمى شدیم که نماز نمى خواندیم. خداوند متعال این مکالمه را چنین بیان داشته:

«فى جَنَّاتٍ یتَساءَلُونَ. عَنِ الْمُجْرِمینَ. ما سَلَکَکُمْ فى سَقَرَ. قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» ؛ «آنها (مؤمنان) در باغ هاى بهشتند، و سؤل مى کنند… از مجرمان: چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!» مى گویند: «ما از نمازگزاران نبودیم».

لذا عاقبت بى نماز گرفتار شدن به عذاب الهى است مگر این که توبه نموده و به جبران گذشته خود بپردازد. این سرنوشت شوم اختصاص به تارکین نماز ندارد بلکه دامن گیر آنان که به بى نمازها کمک کرده و آنان را از این مسیر انحراف باز نداشتند نیز خواهد شد .

حقّ النّاس

پرسش 63 . مگر خدا نفرموده است که حقّ النّاس را رعایت کنید من از حقّ اللّه مى گذرم حال اگر نماز نخوانیم خدا از حق خودش مى گذرد؟

اولاً: از قرآن کریم و سایر متون دینى استفاده مى شود که، بخشش گناهان و گذشت خداوند از حق خود، در جایى است که انسان گناهان و خطاهایى را از روى جهالت انجام دهد و توبه کرده و با عمل صالح، گذشته خود را جبران نماید در این صورت از حق خود مى گذرد، نه این که عمداً گناه کند و اصرار بر عمل خود داشته باشد به این خیال که خداوند او را مى بخشد. عفو و بخشش خداوند بدون دلیل نیست بلکه با حساب و کتاب است.

خداوند متعال در این باره فرموده است:

«ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ» ؛ «امّا پروردگارت نسبت به آنها که از روى جهالت، بدى کرده اند، سپس توبه کرده و در مقام جبران برآمده اند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است».

و یا در آیه دیگر مى فرماید:

«وَ إِنِّى لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» ؛ «و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، مى آمرزم!».

بنابراین اگر کسى عمداً نماز نخواند براساس آنچه در روایات آمده موجب کفر او مى شود و دیگر زمینه اى براى بخشش و گذشت مى ماند.

ثانیاً: اگر قرار بود خداوند از حق خودش به این راحتى بگذرد به گونه اى که هر کس خواست به دستورات الهى عمل کند و هر کس دوست داشت آن را رها نماید؛ در این صورت چه لزومى داشت که اصلاً خداوند دستورى براى بندگانش صادر کند و یا دیگر لزومى نداشت تا خداوند متعال براى ابلاغ دستورات خودش به مردم صد و بیست و چهار هزار پیامبر را با آن همه مشقّت هایى که براى آنها وجود داشت مبعوث نماید.

ثالثاً: اگر قرار باشد خدا نسبت به حق خودش در خصوص نماز بى تفاوت باشد دلیلى ندارد این همه آیات و روایات مربوط به عذاب کسانى که نسبت به نماز سهل انگارند و یا نماز نمى خوانند بیان نماید.

البته در مقایسه میان حقّ اللّه و حقّ النّاس، توبه و جبران حقّ النّاس بسیار مشکل تر است و این گونه روایات سختى حقّ النّاس را بیان مى کند نه بى اهمیتى و بى تفاوتى نسبت به حقّ اللّه باشد.

خجالت نماز

پرسش 64 . گاهى خجالت مى کشم در جمع دیگران نماز بخوانم. آیا مى شود بعد نماز بخوانم؟

در انجام احکام الهى مثل نماز و روزه و دیگر واجبات، شرم و حیا عذر قابل قبولى نیست آنچه که مى تواند در چنین مواقعى اعتماد به نفس شما را افزایش داده و خجالت شما را از بین ببرد تفکّر و همّت و اراده است. با خود بیندیشید آنهایى باید خجالت بکشند که دستور خالق و رازق خود را با نماز نخواندن کنار گذاشته اند نه شما که مى خواهید فرمان الهى را اجرا نمایید و به نماز بایستید.

به یاد داشته باشید ائمه اطهار علیهم السلام همچون امام حسین علیه السلام در سخت ترین شرایط همچون ظهر عاشورا نماز را اقامه کردند چگونه مى شود که ما در شرایطى که خطرى جدى ما را تهدید نمى کند دست از نماز برداریم.

فراموش نکنید که چه بسا با این عمل خود، دیگرانى را هم که ممکن است مانند شما گرفتار خجالت شده باشند، تشویق به نماز نموده و آنها نیز ممکن است پس از شما به نماز بایستند که این خود امر به معروف عملى بوده و اجر فراوانى را نصیب شما مى نماید.

این را بدانید که اگر به خاطر خجالت از دیگران نماز را رها کنید فرداى قیامت هیچ یک از کسانى که شما به خاطر خجالت از آنها نمازتان را ترک کرده اید پاسخگوى عمل شما نمى باشند و این شما هستید که باید نسبت به ترک نماز خود حساب پس بدهید.

با خود اندیشه کنید که چه بسا قرار گرفتن در چنین موقعیتى، امتحانى از سوى خداوند براى ارزیابى پایبندى شما به دستورات دینى باشد لذا سعى کنید از این امتحان الهى سربلند بیرون بیایید.

نماز و معرفت

پرسش 65 . یکى مى گفت: انسان نباید کورکورانه نماز بخواند بلکه ابتدا باید خدا را بشناسى (و او را حس کنى) بعدا هر زمان که این شناخت را پیدا کردى نماز بخوان! آیا این حرف قابل قبول است؟!

این که انسان نباید کورکورانه نماز بخواند و باید خدا را بشناسد و عبادت نماید، درست است؛ امّا این بدان معنا نیست که اوّل باید به اوج معرفت الهى رسید و بعد شروع به عبادت کرد. چون اساساً بدون عبادت شرعى محال است کسى خداشناس حقیقى شود. همین که انسان دانست خدایى هست و دینى فرستاده و دستوراتى داده، خود مرتبه اى از شناخت خداست. لذا به همین اندازه شناخت باید عمل نمود؛ و همزمان باید در راه شناخت عمیق تر خدا و دین او نیز بکوشد؛ و طبیعى است که هر چه شناخت بالا مى رود، باید عبادت را هم متناسب با آن، عمق بخشید. پس باید دانست و عبادت کرد؛ و باید عبادت نمود تا قابلیت براى یقین بیشترى حاصل گردد؛ و چون علم فزون تر شد، باید عبادت را عمق بخشید و به این ترتیب و به صورت پلّه پلّه در نردبان عبودیت و معرفت بالا رفت. لذا خداوند متعال فرمود:

«وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یأْتِیکَ الْیقین» ؛ «و پروردگارت را عبادت کن تا یقین به تو روى آورد».

علاوه بر این که خداوند متعال فرمود:

«… اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعَلِّمُکُمُ اللَّه» ؛ «تقواى الهى پیشه کنید! و خداوند به شما تعلیم مى دهد».

و نیز امام باقر علیه السلام فرمودند: «مَنْ عَمِلَ بِمَا یعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّهُ مَا لَمْ یعْلَم» ؛ «هر که به آنچه مى داند عمل نماید، خداوند آنچه را که نمى داند به او تعلیم مى دهد».

پس علم و معرفت خداوند متعال و عمل و عبادت، همانند پلّه هاى نردبانند که یک در میان قرار گرفته اند. یا همانند دو بال پرنده اند که تنها با وجود هر دوى آنها مى توان پرواز نمود یا همانند روح و بدن مى باشند که همواره باهمند. لذا رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: «الْعِلْمُ وَ الْعَمَلُ قَرِینَانِ کَاقْتِرَانِ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ وَ لاَ ینْتَفَعُ بِأَحَدِهِمَا إِلاَّ مَعَ الاْخَر» ؛ «علم و عمل همراهند مانند همراهى روح و بدن، و یکى بدون دیگرى بى فایده است».

غیرمسلمانان

پرسش 66 . تکلیف این همه غیرمسلمانانى که نماز نمى خوانند چه مى شود؟ حال آن که در بین آنها افرادى هستند که به بشریت خدمت کرده اند مثل مخترعین و دانشمندان و پزشکان؟

در برابر این پرسش سه رویکرد وجود دارد:

یک. انحصارگرایى سخت گیرانه

براساس این گمانه در میان همه اهل زمین تنها پیروان دین و مذهب و فرقه واحدى اهل نجات و رستگارى اند. به عنوان مثال تنها مسلمان شیعه دوازده امامى پاى بند به همه اصول مذهب و احکام شریعت امکان رستگارى دارد و دیگران همه نارستگارانند. چنین نگرشى نه مبناى خردپذیرى دارد و نه با منطق اسلام سازگار مى باشد. از نظر عقلى این گمانه مغایر با اصل غلبه خیر بر شر است و از نظر دینى با غلبه رحمت خدا و هدف اساسى خلقت انسان و ملاک ها و معیارهاى رستگارى و نارستگارى ناسازگارى دارد.

دو. تکثّرگرایى نجات

براساس این گمانه، همه پیروان ادیان اهل نجات و رستگارى اند. به عبارت دیگر شرط نیک فرجامى فقط دین دارى است و بس، اما این که کدامین دین را برگزینیم هیچ نقشى در این زمینه ندارد. این گمانه مبتنى بر پلورالیسم دینى است که بطلان و ناراستى آن از نظر عقل و دین مورد بررسى واقع شد.

سه. قرآن و نجات گرایى اعتدالى

قرآن در باب نجات نه سخت گیرى انحصارگرایانه را برمى تابد و نه کثرت گرایى حقّ و باطل یکسان انگار را. در نگاه قرآن کفر و انحراف از دین حقّ دوگونه است:

1. کفر عناد و لجاجت (جحود)؛ کسى که داراى چنین کفرى است از نظر اسلام قطعاً مستحق عقوبت است.

2. کفر جهالت و نادانى؛ چنین کفرى اگر ناشى از تقصیر و کوتاهى عمدى شخص نباشد، بلکه صاحب آن از سویداى دل جویاى حقیقت و پیرو آن در حدّى که با آن آشناست باشد و با قلب سلیم و تسلیم قلبى در برابر حق، خدا را ملاقات کند؛ خداوند او را معذّب نمى سازد؛ چرا که عذاب خدا تابع حجّت هایى است که بر بندگان تمام کرده و واکنش هاى منفى آگاهانه و حق ستیزانه آنها در برابر حجج الهى. قرآن ضمن آن که تنها دین حق و صراط نجات را آیین اسلام مى داند، به نکات مهمى در کنار این مسئله پیرامون شرایط نجات و رستگارى اشاره مى کند از جمله: درباره قیامت مى فرماید:

«یوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ اِلاّ مَنْ أَتَى اللَّه بِقَلْبٍ سَلِیم» ؛ «روزى که مال و پسران سود نبخشد جز این که کسى با قلب سلیم نزد خدا بیاید. قلب سلیم نیز قلب تسلیم در برابر خدا و حقیقت است».

و از طرف دیگر قرآن مى فرماید:

«وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً» ؛ «ما چنین نیستیم که رسول نفرستاده (بدون اتمام حجّت) کسى را عذاب کنیم».

و در جاهاى دیگر قرآن یادآور شده است که:

«اِنَّ اللَّهَ لا یُضَیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ» ؛ «خدا هرگز پاداش نیکوکاران را تباه نمى سازد».

از آنچه گذشت روشن مى شود که سعادت اخروى در گرو عوامل متعدّدى است از جمله:

– حسن فعلى یا گزینش راه درست،

– حسن فاعلى یعنى سلامت و پاکى درون و تسلیم امر حق بودن،

– برقرارى حجت الهى و چگونگى برخورد و واکنش هاى انسان در برابر آن.

انگاره فوق خردپذیرترین انگاره است؛ در این انگاره از سویى مسئولیت انسان در جستجو و گزینش راه حق محفوظ است و از دیگر سو هیچ انسانى صرفاً به جهت عدم دست یابى غیرارادى به راه حق و حقیقت مورد عذاب و شقاوت قرار نمى گیرد. بنابراین کسانى که پس از آگاهى از حقّ و آشکار شدن چهره اسلام، بر شرایع گذشته به ویژه با تحریفاتى که در آنها رخ داده باقى بمانند، از آنان پذیرفته نیست و از زیانکاران خواهند بود:

«وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الاِْسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ» ؛ «و هر کس جز اسلام، دینى [دیگر ]جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و در آخرت از زیانکاران است».

مگر در مورد جاهلان قاصر که حکم آنان با خداست و به تناسب حسن فاعلى و حسن فعلى شان امید به لطف و عنایت الهى در مورد آنان وجود دارد.

اعمال خوب بى نماز

پرسش 67 . گفته مى شود؛ قبولى اعمال انسان در گرو قبولى نماز است، حالا فرض بفرمایید فرد تارک الصلاتى کارهاى خیر زیادى انجام داده مزد این اعمال چه مى شود؟ آیا این مسئله با عدالت خداوند منافات ندارد؟

در ابتدا گفتنى است؛ هر رفتار خوبى بدون سودمندى نیست. البته بعضى پاداش ها در همین دنیا داده مى شود به طورى که گشایش ها و یا نعمت هایى در زندگى او سرازیر مى شود و یا بلاهایى از او دفع مى شود و در قیامت نیز حتّى براى کافران عذاب جهنم داراى مراتب مختلف است و براى کافرانى که خدماتى داشته اند از تخفیف مجازات بهره مند خواهند شد. جهت توضیح بیشتر نیز به چند نکته مى توان اشاره کرد:

1. افرادى که به خدا و آخرت ایمان ندارند، طبعاً هیچ عملى را به منظور بالا رفتن به سوى خدا انجام نمى دهند، و چون به این منظور انجام نمى دهند قهراً سیر و سلوکى از آنها به سوى خدا و عالم آخرت صورت نمى گیرد؛ پس طبعاً آنها به سوى خدا و ملکوت خدا بالا نمى روند و به بهشت نمى رسند؛ یعنى به مقصدى که به سوى آن نرفته اند، به حکم آن که نرفته اند، نمى رسند و این امر منافاتى با عدل الهى ندارد.

2. غیرمسلمانانى که به خدا و آخرت ایمان دارند و عمل خیر به قصد تقرّب به خداوند انجام مى دهند، اگر چه از مزایاى اسلام بى بهره مى مانند؛ اما اعمال خیر آنها و انواع احسان ها و خدمت هاى آنها مورد پذیرش خداوند قرار مى گیرد به شرط اینکه مسلمان نشدن آنها به جهت بى اطلاعى باشد. اما اگر از جهت لجاجت و انکار و تعصب باشد از لطف و رحمت خداوند به دور خواهند ماند.

3. اعمال خیر افرادى که به خدا و قیامت ایمان ندارند و چه بسا براى خدا شریک قائلند موجب تخفیف و احیانا رفع عذاب آنها خواهد بود.

از امام موسى کاظم علیه السلام روایت شده است: «در میان بنى اسرائیل مرد مؤنى بود که همسایه اى کافر داشت که با آن مؤن خوشرفتارى مى کرد و در کارهاى خیر دنیوى با او همراه بود. هنگامى که آن کافر در گذشت، خداوند خانه اى از گل در دوزخ براى او بنا کرد که او را از حرارت آتش حفظ مى کرد و روزى اش از غیرجهنّم به او مى رسید، و به او گفته شد: این پاداش آن خوش رفتارى است که با فلان همسایه مؤن خود داشتى و در کارهاى پسندیده دنیوى همراه او بودى…» .

مرحوم مجلسى پس از نقل این روایت در کتاب شریف بحارالانوار مى گوید: این روایت و امثال آن دلیل است که عذاب برخى از کفّار به خاطر اعمال نیکشان برداشته مى شود. آیاتى که درباره کفار وارد شده که تخفیفى در عذابشان داده نمى شود در موردى است که چنین اعمال خیرى از آنها صادر نشده باشد.

4. آیات و روایاتى که دلالت مى کند اعمال منکران نبوّت یا امامت و یا ترک کنندگان نماز مقبول نیست، ناظر به آن است که آن انکارها از روى عناد و لجاج و تعصب باشد؛ اما انکارهایى که صرفاً عدم اعتراف است و منشأ عدم اعتراف هم قصور است نه تقصیر، مورد نظر آیات و روایات نیست. این گونه منکران از نظر قرآن کریم، مستضعف و «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» به شمار مى روند و همان گونه که خداوند متعال فرموده:

«مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یتُوبُ عَلَیهِمْ» ؛ «به فرمان خدا واگذار شده اند (و کارشان با خداست)؛ یا آنها را مجازات مى کند، و یا توبه آنان را مى پذیرد» .

دوستى با بى نماز

پرسش 68 . من دوستى دارم که نماز نمى خواند از طرفى شنیده ام که دوستى با بى نماز گناه است، من اصلاً نمى خواهم دوستى ام را با او به هم بزنم. آیا واقعاً دوستى با بى نماز گناه است؟

در این باره خداوند در قرآن مى فرماید:

«فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِى الدِّینِ وَ نُفَصِّلُ الاْیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ» ؛ «اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکات پرداختند، در این صورت برادران دینى شمایند. و ما آیات خود را براى گروهى که مى دانند (و مى اندیشند)، به تفصیل بیان مى کنیم».

در اینجا شرط دوستى و برادر دینى بودن زکات دادن و نماز خواندن شمرده شده است و اگر مى خواهید ببینید که شخصى به درد دوستى مى خورد یا نه، ببینید که آیا واجباتش، از جمله نمازش را بجا مى آورد یا نه؟ و همچنین در آیه دیگر خداوند مى فرماید:

«وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِى یریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» ؛ «با کسانى باش که پروردگار خود را صبح و عصر مى خوانند، و تنها رضاى او را مى طلبند! و هرگز به خاطر زیورهاى دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است».

در اینجا نیز خداوند دوست خوب را کسى معرفى مى کند که به یاد خدا باشد و به ذکر خداوند و نماز مشغول باشد.

در روایات نیز یکى از مهم ترین ملاک هاى انتخاب دوست و همنشین را نماز قرار داده است.

امام صادق علیه السلام در این باره فرموده: «اخْتَبِرُوا إِخْوَانَکُمْ بِخَصْلَتَینِ فَإِنْ کَانَتَا فِیهِمْ وَ إِلاَّ فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِى مَوَاقِیتِهَا وَ الْبِرِّ بِالاْءِخْوَانِ فِى الْعُسْرِ وَ الْیسْر» ؛ «برادران خود را با دو خصلت آزمایش کنید پس اگر آن دو خصلت در آنها بود خوب است، و گر نه دور شوید، دور شوید، دور شوید: مواظبت او بر نمازهایش در اوقات آن، نیکى به برادران در سختى و گشایش».

وظیفه هر یک از افراد به تناسب شرایط و جایگاهشان، در نحوه برخورد با افراد بى نماز متفاوت است. کسانى که شرایط امر به معروف و نهى از منکر به نماز را دارند وظیفه آنها در برخورد با افراد بى نماز آن است که پس از ریشه یابى علّت روى نیاوردن فرد به نماز با رعایت مراتب امر به معروف و نهى از منکر همراه با آرامش و اخلاق اسلامى و از طرق مختلف فرد بى نماز را نسبت به خواندن نماز ارشاد نمایند.

مثلاً اگر علّت بى نمازى فرد به دلیل ندانستن فلسفه و اسرار نماز مى باشد وى را با حکمت ها و اسرار نماز آشنا نماید و اگر علّت آن را در بلد نبودن نماز مى بیند وى را با یاد دادن نماز یارى نماید و یا اگر علّت آن وجود برخى سؤالات و شبهات راجع به نماز مى باشد به پاسخگویى نسبت به این سؤالات اقدام نموده و یا او را با کتاب هایى که در همین زمینه تألیف گردیده آشنا نماید.

اگر کسى تمامى وظایف خود را انجام داده ولى فرد بى نماز آنها را نپذیرفت، مى توان با دورى کردن از وى مخالفت خود را اظهار نمود.

ازدواج با بى نماز

پرسش 69 . آیا مى توان با شخص بى نماز ازدواج کرد و جواب مثبت به خواستگارى وى داد؟

همان طور که مى دانید ازدواج از جمله مسائل مهم در زندگى انسان مى باشد که موفقیت در این امر باعث آرامش و موفقیت هاى بعدى انسان خواهد شد.

به طور خلاصه دو حالت در خصوص خواستگار بى نماز مى تواند وجود داشته باشد.

حالت اول؛ این خواستگار، ملاک هاى همسر مناسب از جمله ایمان قلبى و سلامت اعتقادى را دارا بوده و مشکل نماز نخواندن ایشان، یک مشکل عقیدتى نیست بلکه یک حالت گذرا است که معمولاً در مراحلى از زندگى انسان ها رخ مى دهد. به طور مثال؛ نداشتن انگیزه قوى براى خواندن نماز، آگاه نبودن از فلسفه و اسرار نماز، داشتن سؤل و ابهام نسبت به بعضى از مسائل اعتقادى که در صورت ازدواج با چنین فردى مى توان با انجام راه کارهایى، او را نسبت به انجام نماز تشویق کرده که البته این امر مهم، احتیاج به زمان، صبر و حوصله زیادى خواهد داشت. در این حالت هر چند مى توان نگاه مثبتى به این ازدواج داشت، اما کسى که مى خواهد به چنین خواستگارى پاسخ مثبت دهد باید تمامى سختى هاى مسیر را نیز در نظر گرفته و با کنار گذاشتن احساسات خود تصمیمى عاقلانه اتخاذ نماید تا در آینده گرفتار پشیمانى و حسرت نگردد.

حالت دوم؛ که مى توان در این زمینه تصوّر کرد این است که؛ مشکل نماز نخواندن ایشان ناشى از ضعف اعتقاد و ایمان وى مى باشد در این صورت مسئله عدم کفویت و نابرابرى در ایمان به وجود مى آید و ثمره آن چیزى جز کشمکش و آشفتگى در زندگى مشترک آینده تان نخواهد بود. زیرا کسى که پاى بند به دین (که اصلى ترین مسئله زندگى است) نباشد هیچ تضمینى وجود ندارد که پاى بند به رعایت حقوق همسر و زندگى مشترک باشد. انسان دین دار هرگز نمى تواند با همسر بى دین کنار بیاید و با هم زندگى سعادتمندانه اى داشته باشند.

فراموش نکنیم که شخصى که تصمیم ازدواج با دیگرى را دارد هدف از ازدواج او نمازخوان کردن ویا اصلاح اعتقادات طرف مقابلش نمى باشد بلکه مى خواهد با ازدواجش به آرامش، سکون و… دست پیدا کند. تجربه نشان داده آنهایى که همسر مناسب و تربیت یافته انتخاب نموده اند در ادامه زندگى با مشکلاتى مواجه مى شوند چه رسد به آن که بخواهد همسرش را براساس شاخصه هاى مورد نظرش توجیه کند؛ لذا بهتر است وضعیت فعلى طرف مقابل را در نظر گرفته و به این دل خوش نکرد که بعد از ازدواج نمازخوان خواهد شد.

در نتیجه کسى که مقیّد به احکام شرعى و پایبند به دین و مسائل دینى هست و دوست دارد در آینده با همسرى متدیّن زندگى کند باید از همان ابتدا همسرى انتخاب کند که حد نصاب از ایمان و التزام عملى به احکام شرعى را داشته باشد.

در پایان این نکته را نیز متذکّر مى شویم که در اسلام هم کفو بودن دختر و پسر شرط ازدواج مى باشد و از نظر معارف اسلام و روایات اهل بیت و نیز سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تنها چیزى که کفویت را احراز مى نماید ایمان است.

ایمان یعنى اعتقاد باطنى به خداوند و التزام عملى به مقتضاى ایمان، یعنى به دین و آموزه اسلام. لذا پیامبر صلى الله علیه و آله مردى سیاه پوست و فقیر به نام «جویبر» را به «دلفار» دختر زیادبن لبید تزویج نمود و فرمود: «الْمُؤمِنُ کُفْوٌ لِلْمُؤمِنَةِ وَ الْمُسْلِمُ کُفْوٌ لِلْمُسْلِمَة» ؛ «مرد مؤن همتاى زن مؤن و مرد مسلمان همتاى زن مسلمان است».

ارشاد بى نماز

پرسش 70 . یک فرد بى نماز را چگونه مى توانیم ارشاد و راهنمایى نماییم به گونه اى که از اسلام خسته نشوند و در نهایت نمازخوان گردد؟

راه فطرت

همه انسان ها داراى فطرت الهى مى باشند لذا مى توانید از این ویژگى بهره جسته و شخص مورد نظرتان را تشویق به نماز کنید و به عنوان نمونه این گونه مطرح نمایید که:

برخى از مسائل است که تنها به دست خدا بوده و هیچ بشرى نمى تواند در آن دخالت کند، مانند طول عمر و بسیارى از اوقات انسان دچار فراز و نشیب گوناگون مى شود که غیر از خدا پناهگاهى ندارد.

از او بپرسید در چنین مواقعى مى خواهد دست به دامن چه کسى بشود؟ اگر مى خواهد دست به دامن غیر خدا بشود که از آنها کارى بر نمى آید و اگر مى خواهد از خدا استمداد بجوید این کار را چگونه مى خواهد انجام دهد؟ آیا مى تواند از خدایى که به دستوراتش گوش نداده بخواهد که او به حرفش گوش کند و خواسته اش را برآورده سازد؟!

پس انسان باید یک راهى را جهت ارتباط با خدا براى خود باز گذارد تا بتواند در چنین مواقعى به درگاه الهى التماس کند و بهترین راه همان نماز مى باشد.

از ویژگى هاى فطرى هر انسانى این است که در مقابل نعمتى که دیگران به وى عطا مى کنند سپاسگزار بوده و تشکّر مى نماید. فطرت انسان خواهان تشکّر از ولى نعمت است. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرموده اند: «جبلّت القلوب على حبِّ مَن احسن الیها» ؛ «قلب ها براساس دوستى و محبّت کسى که به انسان احسان کند، آفریده شده است» و از آنجا که خداوند خالق و هستى بخش ماست و از سویى همه نعمت ها و برکاتى که در زندگى ما وجود دارد از آن اوست، بنابراین لازم است به اقتضاى تکلیف فطرى خودمان از خداوند تشکّر کنیم. حال این تشکّر باید به چه شکل و کیفیتى باشد؟ پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بهترین نوع تشکّر و تعظیم در برابر خداوند را از راه نماز به ما معرفى فرموده اند.

در روایتى از امام سجاد علیه السلام نقل شده که فرموده اند: «آن قدر پیامبر در نماز ایستاد تا قدم هایش ورم کرد چنان در روزه دارى تشنه مى شد آب دهانش خشک مى گردید، گفتند یا رسول اللّه مگر خداوند وعده مغفرت به تو نداده؟ مى فرمود آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟! خداى را سپاس بر نعمت و آزمایشش و او را ستایش از ابتدا تا انتهاى روزگار. به خدا سوگند اگر اعضایم قطع شود و چشمانم بر روى سینه ام بیفتد هنوز سپاس یک دهم از یک نعمت از نعمت هاى بى شمارش را نکرده ام ستایش تمام ستایشگران به پایه یک نعمت او نمى رسد» .

راه عقل و استدلال

یکى از مهم ترین ابزارهایى که خداوند متعال در اختیار بشریت قرار داده عقل و اندیشه مى باشد که به وسیله آن به مصالح و مفاسد خود پى برده و مى تواند مسیر صحیح را انتخاب نماید. شما نیز مى توانید با طرح موضوعات و مسائل گوناگونى این ابزار مهم را به کار انداخته و افراد را به اندیشه وادارید تا به این وسیله به نماز رو بیاورند. یادآورى نمایید که اگر بر فرض خواندن نماز، واجب نباشد و یا کار درستى نباشد؛ آنهایى که نماز مى خوانند در برابر آنهایى که نماز نخوانده اند چیزى را از دست نداده اند (چون به غیر از مدت کوتاهى که در روز براى نماز گذاشته اند مانند بقیه مردم از این دنیا بهره برده اند)؛ اما اگر آنچه را که نمازخوان ها مى گویند درست باشد، کسانى که نماز خوانده اند نجات یافته و آنهایى که نماز نخوانده اند بى بهره مانده اند و چه بسا گرفتار عذاب شوند و هر انسان خردمند و عاقلى ترجیح مى دهد راهى را انتخاب کند که ضررى متوجّه او نشود.

امام صادق علیه السلام در یکى از این مناظرات به ابن ابى العوجاء فرمود: «اگر امر چنان باشد که تو مى گویى؛ و حال آن که چنان نیست که تو مى گویى ما نجات یافتیم و تو نجات یافتى؛ و اگر امر چنان باشد که ما مى گوییم و حال آن که آن چنان است که ما مى گوییم ما نجات یافتیم و تو هلاک شده اى» .

هر از چند گاهى (همچون شب هاى جمعه) سرى به قبرستان و مزار گذشتگان بزنید و به وى گذر عمر و مرگ و بیهوده نبودن جهان هستى را یادآور شوید که این امر علاوه بر این که تأثیر بسزایى در کاهش روحیه تکبّر و غرور دارد انسان را به فکر و عبرت اندوزى فرو خواهد برد.

دیدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستى، انسان، معاد و… امورى است که داراى نتیجه مستقیم بر عملکرد فرد است، پس باید به تقویت و اصلاح این مبانى کوشید. اگر خلأ عمده اى که موجب ترک نماز شده، مشکل فکرى است و در فلسفه نماز دچار اشتباه شده و آن گاه نتیجه نادرستى گرفته است به پر کردن این خلأ فکرى بپردازید و راه اصلاح وى نیز تصحیح اندیشه ایشان است که البته کار آسانى هم نیست و نیازمند فرصتى طولانى و نیز استفاده از روش هاى اصولى و تدابیر خردمندانه است.

راه عاطفى

از او سؤال نمایید که دوست دارد چگونه فرزندى داشته باشد فرزندى که نسبت به مسائل دینى مقیّد باشد و یا فرزندى که در خصوص مسائل دینى بى توجّه باشد و اگر جواب وى این است که دوست دارد فرزندش مقیّد به مسائل دینى باشد به او بگویید: خودت این چنین باش تا بتوانى الگوى مناسب براى فرزندت باشى.

اگر دوستانى مذهبى و از خانواده هاى مذهبى دارد از طریق آنها مى توان توجّه او را بیشتر به نماز جلب کرد. به این صورت که اگر مسجدى در نزدیکى خانه شماست به دوستان او تلفن بزنید که بیایند در خانه و او را با خود به مسجد ببرند و او را با مسجد مرتبط بسازید یقینا اثر بسیار چشمگیرى بر او خواهد گذاشت. سعى کنید افرادى که صحبت آنها بر روى آنان نافذ است، پیدا کنید و از آنان بخواهید که با مهارت و شگرد شایسته اى، با آنها درباره نماز صحبت کنند. این کار را مى توان از طریق جلسه میهمانى یا در طول مسافرت به انجام رساند.

تلاش کنید از نماز بزرگان و شخصیت ها و نخبه هاى علمى، فرهنگى و ورزشى در نزد ایشان صحبت کنید. مثلاً حضرت على علیه السلام با همه شخصیت و گرفتارى هایى که داشتند، چگونه و با چه اشتیاقى به اقامه نماز مى پرداختند. همچنین گرایش رجال بزرگ سیاسى، علمى همچون شهید رجایى، شهید بابایى و… به نماز را، به ایشان گوشزد کنید.

تمام انتظارات و دستورات خود را در قالب محبّت و دوستى بیان کنید.

به شخصیت او به خصوص در جمع دوستان احترام بگذارید.

از سخت گیرى و زیاده روى پرهیز نموده و نماز را سهل و آسان جلوه دهید و به او متذکّر شوید که میزان وقتى که انسان در طول 24 ساعت، براى نماز صرف مى نماید در مقایسه با وقتى که انسان براى خواب و خوراک و حتى دیدن فیلم و یا اینترنت مى گذارد چیزى نیست.

در صورت اقدام به اقامه نماز، ایشان را مورد تشویق قرار دهید.

صفات پسندیده و نقاط مثبتى که در ایشان هست را مد نظر قرار دهید و همواره ایشان را به خاطر آن ویژگى هاى مثبت مورد احترام و تکریم قرار دهید.

علاوه بر معرفى کتاب هر چیزى که احتمال مى دهید در تشویق او براى خواندن نماز مفید است فراهم کنید.

هرگز وى را سرزنش نکنید و از طریق نکوهش و سرزنش نخواسته باشید افکار و اندیشه هاى خود را به وى منتقل و یا تحمیل کنید.

زمینه هاى گناه همچون ماهواره و فیلم هاى مبتذل و موسیقى هاى حرام را از او دور کنید.

بهترین روشى که از سوى معصومین علیهم السلام براى جذب دیگران به راه خدا معرفى شده این است که خودمان با اشتیاق و علاقه به احکام دینى اسلام عمل کنیم و همیشه به دستورات دینى پایبند باشیم و در واقع با عمل خود دیگران را به دستور دینى دعوت کنیم به عبارت دیگر احکام دینى را با عمل خود تبلیغ کنیم.

قرآن در سوره بقره مى فرماید:

«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم» ؛ «آیا دیگران را به نیکى دعوت مى کنید در حالى که خودتان را فراموش کرده اید».

حضرت صادق علیه السلام فرمود: مردم را با غیر زبان خود (با اعمال و رفتار خود) به راه حق دعوت نمایید. باید مردم از شما ورع و کوشش و نماز و اعمال خیر ببینند؛ که این روش کاملاً جلب کننده است.

عزادارى و نماز

پرسش 71 . گاهى مجلس عزادارى طول مى کشد و نماز اوّل وقت خوانده نمى شود و یا شب ها دیر مى شود و نماز صبح قضا مى شود. آیا این عزادارى قبول است؟!

عزادارى و گریه بر حضرات معصومین علیه السلام از اهمیت فراوانى برخوردار است و از مستحبّات مهم مى باشد و تأثیرات تربیتى فراوانى دارد، اما یکى از آثار تربیتى عزادارى صحیح پایبندى به نماز و نماز اوّل وقت است. چنان که هدف اصلى امام حسین علیه السلام احیا دین و زنده کردن دستورات الهى و روح بخشیدن به نماز بوده است، از همین رو خود امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا نماز خواند و حاضر نشد در صحنه جهاد و جلوى تیرباران دشمن نماز اوّل وقت را به تأخیر اندازد.

بنابراین پیرو حقیقى آن حضرت باید به امورى مانند نماز که مورد توجّه آن بزرگوار است عنایت خاص داشته باشد تا رضایت ایشان را جلب نماید.

قضاى نماز

پرسش 72 . چرا قضاى نماز را باید بخوانیم؟ خدا که به نماز ما احتیاجى ندارد؟

مثال ترک نماز واجب و لزوم قضاى آن مانند دانشجویى است که در امتحان شرکت نکرده و یا مشروط شده است و در فرصت دیگر امکان جبران به او مى دهند.

ایجاد فرصت براى جبران مصلحت عباداتى که در ظرف زمانى مخصوص خود واقع نشده است نه تنها در مورد بسیارى از واجبات وجود دارد بلکه این فرصت در مورد بسیارى از مستحبّات نیز پیش بینى شده است و این امر به معناى تفضّل و رحمت الهى است که امکان جبران مافات را مقرّر فرموده است.

گذشته از این که وجوب اداى نماز قضا مى تواند نقش بازدارندگى در قضا شدن نماز را داشته باشد. به عبارت دیگر وقتى انسان بداند که نماز تکلیف دائمى و ضرورى است و حتّى اگر در وقت معین ادا نشود باید درآینده ادا شود هرچند فضیلت کمترى دارد به طور عقلانى و منطقى ترجیح مى دهد نماز را در وقت معیّن بخواند.

قضاى نماز پدر و مادر

پرسش 73 . مى گویند: نماز قضاى پدر، بر پسر بزرگ، واجب است؛ چرا باید گناه و تکلیف پدر را پسر بزرگ بر دوش بکشد؟ چرا فقط پدر، اما مادر مطرح نشده آیا این تبعیض نیست و تحقیر مقام زن و مادر نیست؟!

در ابتدا توجّه شما را به حکم شرعى در این باره جلب مى کنیم:

همه مراجع: نماز قضاى پدر تنها بر عهده پسر بزرگ خانواده (بعد از فوت پدر) است. امّا اگر کس دیگرى هم بجا آورد، اشکال ندارد و رفع تکلیف از پسر مى شود. پسر بزرگ نیز مى تواند کسى را براى خواندن نماز پدر اجیر کند. اگر پدر وصیت کند که از ثلث مالش براى قضاى نماز او اجیر بگیرند، پس از خواندن اجیر، قضاى نماز از عهده پسر بزرگ ساقط مى شود.

این نکته نیز قابل ذکر است که برخى فقها مى گویند: وجوب قضاى نماز بر پسر بزرگ تر فقط در صورتى است که پدر به خاطر مرض و سفر، نتوانسته نماز و روزه اش را انجام دهد نه این که به خاطر نافرمانى و یا از روى بى مبالاتى آنها را ترک کرده باشد؛ بنابراین، پدر که از روى بى مبالاتى، نمازش را ترک کرده، در روز قیامت، مؤخذه و عذاب مى شود و او نیز مانند بقیّه مردم، در برابر اعمال خود، مسئول مى باشد.

البته همان طور که انجام خیرات و صدقه دادن به نیت والدین، در حق آنها مؤّر است، اداى نماز و روزه قضا نیز از باب فضل الهى، بى تأثیر در وضع آنها در برزخ و قیامت نیست؛ اما این که چرا خداوند این تکلیف را بر دوش پسر گذاشته، علّت ها و حکمت هاى گوناگونى مى تواند داشته باشد که به تعدادى از آنها اشاره مى کنیم:

1. یکى از علل وجوب قضاى روزه و نماز پدر بر پسر بزرگ تر این است که به طور معمول پسر بزرگ تر بیشترین بهره را از لطف و حضور پدر مى برد چرا که از نظر سنّى زمان بیشترى از نعمت وجودى پدر بهره مند بوده است و از نظر محوریت در کارها و امور نیز بیشتر از خواهر و برادران کوچک تر از خود مدّ نظر قرار مى گیرد. علاوه بر این که در مقابل این تکلیف، پسر بزرگ تر اموال اختصاصى پدر، مثل انگشتر، اسلحه، عصا را مالک مى شود که در فقه اسلامى از آنها به «حبوه» تعبیر شده است و این حکم، امروزه نیز جریان دارد؛ البته ثوابى که از ناحیه انجام آن نمازها و روزه ها به وى مى رسد، بسیار زیادتر از آن است که با ارزش آن ارث مازاد، مقایسه گردد.

2. به جهت فرهنگ سازى مدیریت پسر بزرگ تر نسبت به خانواده؛ وقتى خداوند مى خواهد مدیریت شخصى را جا بیندازد و فرهنگ سازى کند، تکلیف بیشترى نیز بر دوشش مى گذارد؛ تا مدیریت او، توجیه پذیر باشد. پررنگ کردن مدیریت پسر بزرگ بعد از فوت والدین، مسئله مهم و حائز اهمیتى است.

البته پسر بزرگ تر مى تواند از ثلث میراث، قبل از تقسیم آن، هزینه خواندن نماز و اداى روزه را جدا کند و شخص دیگرى را براى انجام آن، اجیر نماید و یا اگر فرزندان با یکدیگر همکارى کنند و هر کدام مقدارى از این وظیفه را انجام دهند تکلیف از پسر بزرگ تر ساقط مى شود.

و اما درباره نماز قضاى مادر، توجّه شما را به حکم شرعى در این باره جلب مى کنیم:

مقام معظم رهبرى: قضاى نماز و روزه هاى فوت شده مادر بر پسر ارشد واجب است.

آیات عظام سیستانى و وحید: قضاى نماز و روزه هاى فوت شده مادر بر پسر ارشد خانواده واجب نیست.

آیات عظام صافى و نورى همدانى: بنابر احتیاط واجب، قضاى نماز و روزه مادر را واجب مى دانند.

آیت اللّه مکارم: اگر از روى نافرمانى نبوده و توانایى بر قضا داشته، بر پسر بزرگ تر واجب است آنها را بجا آورد؛ ولى اگر از روى نافرمانى بوده، واجب نیست.

در پایان گفتنى است؛ در خصوص چگونگى احکام الهى خوب است با واقع بینى و بدون پیش فرض نگاه تحقیرآمیز به مرد یا زن، موضوع را مورد بررسى قرار دهیم. زیرا مرد و زن هر دو آفریده خداوندند و هر کدام نقش مهمى را در این نظام هستى و به دنبال آن زندگى فردى، خانوادگى و اجتماعى ایفا مى کنند. بنابراین دلیلى ندارد به جهت نظر برخى مراجع تقلید مبنى بر این که نماز قضاى مادر بر پسر بزرگ تر واجب نیست، نتیجه گیرى کنیم که از سوى خداوند به شخصیت زن توهین شده، بلکه این تفاوت میان پدر و مادر چه بسا براساس یک واقع بینى شکل گرفته است. به طورى که همان گونه که پسربزرگ تر برخى از اموال اختصاصى پدر به او مى رسد و دلایل متعدّد روان شناختى و اجتماعى دیگر جایگاه خاص را براى جایگزینى پسر بزرگ تر به جاى پدر ایجاد کرده است این وظیفه نیز الزامى شده است.

اما براى نماز قضاى مادر این ویژگى نیست بلکه وظیفه اخلاقى همه فرزندان است که این مسئولیت را بر عهده بگیرند.

نماز مستحبّى به جاى نماز قضا

پرسش 74 . در برخى کتاب ها به نقل از پیامبر صلى الله علیه و آله و حضرت على علیه السلام نوع خاصى از نمازهاى مستحبّى را ذکر کرده اند و گفته اند این گونه نمازها جبران تمامى نمازهاى قضاى انسان مى باشد و حتى موجب ادا شدن نماز قضاى والدین نیز مى گردد. سؤال من این است که آیا چنین چیزى صحّت دارد یا خیر؟

از نظر حکم شرعى و فتواى فقهاى اسلام نماز قضاى حتمى تنها با خواندن و بجا آوردنش از عهده انسان ساقط مى گردد و هیچ راه دیگرى براى جبران این تکلیف وجود ندارد و روایات صحیح فراوانى بر این امر دلالت دارد. موارد فراموش شده و موارد احتمالى غیرتکلیف آور است. به طور مثال در اوایل سنّ بلوغ چه بسا برخى نمازها قضا شده باشد در این صورت به مقدارى که یقین داریم قضا شده و یا احتمال جدّى مى دهیم که قضا شده باید جبران شود. اما احتمالات ضعیف نیازى به قضا ندارد و با خواندن نمازهاى مستحبّى خداوند با لطف و رحمت، کاستى هاى احتمالى را جبران مى کند.

خرید نماز اموات

پرسش 75 . مسئله خرید نماز و روزه براى میّت چیست؟ آیا آن دنیا را هم پولدارها با خرید نماز و روزه به دست مى آورند؟

بدون شک فردى که در دنیا به وظایف الهى و عبادى خود توجّه داشته و نماز را بجا آورده و خود مسیر تکامل را طى نموده با کسى که پس از مرگش براى او نماز و روزه بجا آورده از نظر ارزش و درجه یکسان نمى باشند.

اصولاً هر عبادتى که در ظرف و وقت خود بجا آورده شود ارزشمندتر و ثواب بیشتر دارد اما عبادتى که خارج از وقت و ظرف خود انجام گیرد تأثیرگذارى آن کم رنگ تر است و حتى نماز داخل وقتى که در اوّل وقت خوانده شود با نماز آخر وقت در اجر و ثواب متفاوت است تا چه رسد به نماز خارج از وقت و نمازى که پس از مرگ براى کسى خوانده مى شود.

بنابراین، کسى که از روى بى مبالاتى، یک عمر نمازش را ترک کرده، در روز قیامت مؤخذه و عذاب مى شود و او نیز مانند بقیه مردم، در برابر اعمال خود مسئول مى باشد و حتماً بازخواست مى شود و بجا آوردن نماز قضا توسّط فرزند و یا خرید نماز، چه بسا در مجازات وى تخفیف داده شود.

در خصوص کسانى هم که بنا به عذرى همچون بیمارى و… ترک عبادت نموده اند، اگر چه با بجا آوردن نماز توسّط دیگران چه بسا بازخواست نشوند ولى چه بسا اجرى و درجه اى هم دریافت نکند.

علاوه بر این که بهشت نیز مانند جهنم داراى درجات و مراتب است و اگر این افراد وارد بهشت بشوند چه بسا هم درجه با کسانى نخواهند بود که وظیفه شان را درست و به موقع انجام داده اند.

وسواس در نماز

پرسش 76 . وسواسى شدید هستم به طورى که یک 2 رکعتى را 10 بار مى خوانم و یا کلمات نماز را چندین بار تکرار مى کنم، در این زمینه باید چه کار کرد؟

مهم ترین و مؤّرترین راه درمان وسواس، بى توجّهى به پیام هاى آن و بى اعتنایى به آن است. اگر مدّتى این روش عملى شود، به طور قطع از شدّت آن کاسته خواهد شد.

براى کسانى که از آلودگى و نجاست هراس دارند و این هراس منشأ اضطراب و وسواس در آنها شده است، آلوده سازى عمدى شخص توسط خود او یا دیگران، از راه هاى درمان و رفع حساسیت به این امر است. اگر این روش با تکرار تحمّل شود به طور قطع مؤثّر خواهد بود.

البته بیمارى وسواس چون داراى ریشه هاى هورمونى است و با فعالیت هورمونى بدن نیز در ارتباط است، پزشکان با تجویز داروهایى سعى مى نمایند فعالیت هورمونى بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک مى کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.

در برخى روایات از وسواس به عنوان وسوسه اى از سوى شیطان یاد شده است. نزد امام صادق علیه السلام شخصى را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد، حضرت فرمود چگونه عاقل است که شیطان را اطاعت مى کند؟

از همین رو به خدا توکّل نموده و به خودتان تلقین کنید که «وسواس» یک نوع کار شیطانى است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.

مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید و عرض کرد یا رسول اللّه به شما از بلاى وسوسه که در نماز بدان گرفتار گشته ام شکایت مى کنم تا آنجاست که بیشتر اوقات نمى فهمم چند رکعت خوانده ام، زیاد خوانده ام یا کم. حضرت فرمود: هر گاه خواستى وارد نماز شوى بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ؛ «از خداوند و از نام او یارى مى جویم، و به خداوند توکّل مى کنم و پناه مى برم به خدایى که شنوا و دانا است از شرّ شیطان (رانده شده درگاه الهى) پس (چون این کلمات را بگویى) شیطان را مى کشى و زجرش مى کنى و از خود میرانى».

در روایت دیگرى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله براى در امان ماندن از وسواس به حضرت على علیه السلام خواندن این آیات را توصیه فرمودند:

«إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَینَکَ وَ بَینَ الَّذِینَ لا یؤمِنُونَ بِالْ آخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یفْقَهُوهُ وَ فِى آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِى الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُورا» .

طلا در نماز

پرسش 77 . دلیل این که مردان در نماز نباید طلا داشته باشند چیست؟

استفاده از طلا براى مردان به طور مطلق چه در نماز و چه در غیر نماز حرام است و در صورت استفاده نمودن طلا در نماز موجب بطلان آن مى شود که در این حکم فلسفه حکمت هاى متعدّدى نهفته است از جمله این که:

ویژگى هاى جسمى و روانى مرد که تفاوت هایى با زن دارد و این تفاوت ها به طور طبیعى رسالت هاى گوناگونى را به عهده این دو جنس قرار مى دهد.

اسلام با توجّه به تفاوت هاى طبیعى هر یک – که در جاى خود حکمت هاى ارزشمندى دارد – احکام و مقرّرات ویژه اى را وضع کرده است و از مرد انتظار دارد که عنصرى اجرایى و سخت کار باشد و از تجملات زیاد مانند تزیین به طلا پرهیز نماید. در مقابل براى زن که طبیعتى احساسى و عاطفى تر دارد برخى از زینت را که هم با روحیه او سازگارتر است و هم به زندگى با مرد شیرینى بیشترى مى بخشد اجازه داده است.

لذا امام صادق علیه السلام مى فرماید: «… و جعل الله الذهب فى الدنیا زینه النساء فحرم على الرجال لبسه والصلوه فیه» ؛ «خداوند چون طلا را در دنیا زینت زنان قرار داده است، پوشیدن آن براى مردان و نماز خواندن با آن حرام شده است».

نماز صبح

پرسش 78 . براى خواندن نماز صبح حوصله بلند شدن را ندارم آیا از نظر روایات راه حلى وجود دارد؟

برخى از عوامل سلب توفیق از نماز صبح شامل موارد ذیل مى باشد:

عدم برنامه ریزى

از مهم ترین عوامل مادى که مانع از توفیق درک نماز صبح مى گردد فقدان برنامه ریزى و نظم در زندگى مى باشد مانند فقدان برنامه اى منظم براى خواب و یا ایجاد مشغله هاى پراکنده و فراتر از توانایى هاى خود که نتیجه اى جز ایجاد خستگى مفرط ندارد. کسالت و تنبلى نیز اگر افزوده شود امر را تشدید مى کند.

پرخورى

علتى دیگر براى خواب طولانى و سنگین، پرخورى در شب مى باشد. حضرت عیسى علیه السلام خطاب به بنى اسرائیل فرمود: «اى بنى اسرائیل ! خوردن خود را زیاد نکنید، زیرا هر کس بر خوردن خود بیفزاید، بر خوابیدن خود هم مى افزاید و هر کس که بر خواب خود بیفزاید، از نماز کم مى گذارد (و در نتیجه) در زمره غافلان نوشته مى شود» . خوردن غذاهاى نامناسب در شب نیز گاه موجب ترک نماز صبح خواهد شد، برخى از غذاها به گونه اى مى باشند که اعصاب و بدن را سست مى نمایند. لذا اگر شب ها از ماست، دوغ، کشک و مانند آن استفاده شود خواب بر انسان چیره مى شود؛ و یا خوردن غذاهاى چرب و سنگین موجب سنگینى خواب مى گردد و این امور باعث مى شود انسان براى بیدار شدن از خواب دچار مشکل گردد.

گناه

اعمال و رفتارى که انسان در طى روز انجام مى دهد نقش بسیار مهمى در توفیق انسان نسبت به عبادات دارد یعنى هر چه در طى روز کارهاى شایسته از انسان سر بزند توفیقات انسان نیز براى اعمال خوب دیگر بیشتر فراهم مى شود و هر چه به گناه آلوده شود توفیق اعمال خوب از وى سلب مى گردد؛ لذا باید نسبت به این مسئله بسیار حساس بود تا به واسطه گناه، درک لذّت سحرخیزى را از دست نداد.

کم معرفتى

یکى از مهم ترین عوامل معنوى که موجب مى شود تا انسان نسبت به نماز صبح به سختى از خواب بیدار گردد، کم معرفتى نسبت به خداوند متعال و الطاف وى مى باشد.

عادت به نماز

پرسش 79 . من قبل از ورود به دانشگاه هم نمازهایم را مى خواندم ولى از کجا بفهمم که این حرکت به سوى نماز از روى عادت نیست و از آن نوع خداپسندش است؟

نخست باید دانست؛ هر نوع عادتى زشت و ناپسند نمى باشد و حتى عادت کردن به بسیارى از امور مى تواند براى انسان مفید باشد مثل زمانى که انسان به ورزش کردن عادت کرده باشد که این عادت براى سلامتى وى بسیار مفید است.

امّا در خصوص عادت کردن نسبت به اعمال عبادى همچون نماز باید گفت که عادت کردن نسبت به عبادات دو گونه است. برخى عادت ها ریشه در آگاهى و آزادى انسان ندارد و صرفاً یک عادت کور است، چنین عادتى البته ارزش اخلاقى ندارد و انسان ساز نیست، اما عادت هایى که پشتوانه اختیارى دارد، یعنى ناشى از آگاهى و آزادى انسان است مانند عادت به نماز اوّل وقت و سایر اعمال و عباداتى که ناشى از آگاهى عمیق انسانى و دینى است، باعث پایین آمدن ارزش عمل نمى شود و با عادت از نوع اوّل فرق دارد.

در روایتى از امام صادق علیه السلام در همین زمینه نقل گردیده که: «لاَ تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ شَى ءٌ قَدِ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِکَ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِه» ؛ «به طول رکوع و سجود شخص ننگرید (فریفته نگردید) زیرا ممکن است به آن عادت کرده باشد و اگر ترک کند وحشتش گیرد؛ و لیکن به راستى گفتار و اداى امانتش بنگرید».

در این حدیث دو نشانه براى نماز از روى عادت مى توان یافت:

نشانه اوّل، کسى که اعمال عبادیش از روى عادت است اگر به هر دلیلى آن را با کیفیت گذشته بجاى نیاورد این امر موجب نگرانى او مى شود.

نشانه دوّم، نماز چنین فردى همراه با ارزش هاى دینى دیگر صداقت در گفتار و اداء امانت همراه نیست.

البته نماز داراى مراتب فراوان و درجات بسیارى است و هر درجه آن داراى ارزش است و حتى اگر این اهمیت دادن به نماز از روى عادت هم باشد باز ارزنده است زیرا آثار و برکات نماز و به خصوص نماز اوّل وقت به اندازه اى زیاد و فراوان است که حتى انجام آن از روى عادت نیز خداپسند و موجب خشنودى خداوند است، البته انسان باید بکوشد تا با بالا بردن آگاهى خود درباره فلسفه نماز اوّل وقت و عبادت و مانند آن، هر چه بیشتر اعمال خود را اختیارى و آگاهانه تر نماید.

استثناى نماز اوّل وقت

پرسش 80 . آیا موارد استثنایى وجود دارد که انسان به واسطه آن بتواند نمازش را به تأخیر بیندازد؟

آن چه از روایات استفاده مى شود این است که نماز اوّل وقت اهمیت ویژه و خاصى دارد و باید آن را بر کارهاى معمولى و غیرضرورى مقدّم داشت. اما اگر کارى که با نماز اوّل وقت در تزاحم و تعارض است به جهتى اهمیت و خصوصیتى داشته باشد که باید آن را بر نماز مقدّم داشت، تأخیر اشکالى ندارد.

به عنوان نمونه انسان براى درک فضیلت نماز جماعت مى تواند نماز اوّل وقت خود را به تأخیر بیندازد تا نمازش را به جماعت بخواند و یا در ماه رمضان اگر انسان نتواند با توجّه و حضور قلب نماز اوّل وقت و پیش از افطار بخواند و یا مهمانى دارد که مایل به افطار در اوّل اذان است بهتر است اوّل افطار کند و سپس نماز بخواند.

البته در برخى موارد خواندن نماز اوّل وقت باطل بوده و یا به تأخیر انداختن نماز واجب مى شود که در اینجا توجّه شما را به دو نمونه جلب مى نماییم:

– در صورتى که شرایط صحّت نماز (همچون طهارت) در اوّل وقت آن فراهم نباشد، اما فراهم نمودن شرایط تا پایان وقت امکان پذیر باشد، در این صورت خواندن نماز باطل است. مثلاً لباس فردى نجس شده و تعویض و یا تطهیر آن در اوّل وقت نماز امکان پذیر نیست اما چنین فردى تا قبل از قضا شدن نماز مى تواند لباس خود را عوض و یا پاک نماید که در این صورت تا فراهم شدن شرایط صحّت نماز باید صبر نماید.

– اگر کار واجبى در اوّل وقت نماز پیشامد کند. مثلاً طلبکار طلبش را درخواست کند و یا جان کسى در معرض خطر باشد و باید در اوّل وقت نماز او را به دکتر رسانید و یا نماز خواندن در اوّل وقت موجب شود انسان دچار آسیب و ضرر سنگینى گردد در این صورت به تأخیر انداختن نماز، لازم مى باشد. با این وجود نباید فراموش کرد که به هر حال نماز اوّل وقت مستحبّ است اما نمى توان گفت در همه حالات بر همه کارها مقدّم است بلکه باید مورد را بررسى کرد و میان آن کارى که با نماز اوّل وقت تعارض دارد و ارزش و اهمیت نماز اوّل وقت نسبت سنجى کرد و سپس انتخاب نمود.

نماز جماعت

پرسش 81 . فلسفه و فواید نماز جماعت در چیست؟

خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است:

«وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ) ؛ «با رکوع کنندگان رکوع کنید».

در این آیه شریفه برگزارى نماز به طور دسته جمعى تأکید شده است.

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «آگاه باشید هر که به طرف مسجد براى اقامه نماز جماعت حرکت کند، به هر قدمى هفتادهزار حسنه و ثواب براى او نوشته شود…».

برپایى نماز جماعت فلسفه و فواید بى شمارى دارد که در این قسمت به برخى از آنها اشاره مى شود:

1. استجابت دعا؛ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «چون بنده خدا نماز را به جماعت گزارد و پس از آن حاجتى را از خدا بخواهد، خداى عزّ و جل از وى حیا مى کند که پیش از رو گرداندن او، حاجتش را برآورده نسازد» .

2. رهایى از دوزخ و نفاق؛ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «هرکس چهل روز در نماز جماعت شرکت کند و به طور مرتّب نماز گزارد، دو برائت نامه و دو سند رهایى بخش به او مى دهند: 1. نجات از آتش، 2. رهایى از نفاق» .

3. در پناه خدا بودن؛ امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس که نماز صبح و عشا را به جماعت بخواند، او در پناه خداى عزّ و جل است» .

4. کفاره گناهان؛ امام باقر علیه السلام فرمود: «سه چیز کفاره و پوشاننده گناهان است: 1. وضو ساختن در هواى سرد، 2. راه رفتن در شب و روز به سوى نمازها، 3. محافظت بر نمازهاى جماعت» .

5. آسانى حسابرسى؛ رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «…در روز قیامت خداوند، همه انسان ها را براى حساب گرد مى آورد. پس هر مؤنى که در نماز جماعت شرکت کند، خداوند سختى ها و دشوارى هاى روز قیامت را برایش آسان مى سازد؛ آن گاه فرمان مى دهد که او را روانه بهشت سازند» .

6. ترفیع مقام؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اى على! سه چیز موجب ترفیع مقام و درجه مؤن است: 1. وضوى کامل در هواى سرد، 2. انتظار نماز بعد از نماز، 3. شرکت مداوم در نمازهاى جماعت» .

7. تقویت روحیه اخوّت و برادرى؛ نماز جماعت، وحدت صفوف و نزدیکى دل ها و تقویت روحیه اخوّت و برادرى را به ارمغان مى آورد و نوعى با خبر شدن از حال یکدیگر بدون تشریفات است.

رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمودند: «استووا تستوى قلوبکم و تماسوا تراحموا» ؛ «صف هاى نماز جماعت را هماهنگ و تنظیم نمایید تا دل هایتان متعادل شود و با هم در تماس باشید تا مهربانى افزوده شود».

8. حسن شهرت در جامعه؛ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «هر که نمازهاى پنج گانه را با جماعت بخواند، به او گمان هر خیر و نیکى را داشته باشید» .

9. شکوه و عظمت اسلام؛ حضور جمعى مسلمانان در مساجد، ضمن آن که عظمت و بزرگى جماعت مسلمانان را مى رساند؛ بیانگر قدرت مسلمین و نمایش حضور در صحنه و پیوند امام و امّت مى باشد و تفرقه ها را مى زداید، بیم در دل دشمنان مى افکند، منافقان را مأیوس مى سازد، خار چشم بدخواهان است.

امام رضا علیه السلام درباره فلسفه نماز جماعت فرموده است: «نماز جماعت بدان جهت قرار داده شد که اخلاص، توحید، اسلام و عبادت خداوند آشکار و ظاهر باشد» .

10. آثار اخلاقى و تربیتى؛ در نماز جماعت، افراد در یک صف قرار مى گیرند و امتیازات موهوم صنفى، نژادى، زبانى، مالى و… کنار مى رود و صفا و صمیمیت و نوع دوستى در دل ها زنده مى شود و مؤنان، با دیدار یکدیگر در صف عبادت، احساس دل گرمى و قدرت و امید مى کنند. روحیه فردگرایى و انزوا و گوشه گیرى را از بین مى برد و نوعى مبارزه با غرور و خودخواهى را در بر دارد.

امام رضا علیه السلام در بیان یکى دیگر از فلسفه هاى نماز جماعت فرموده اند: «مع مافیه من المساعدة على البرّ و التقوى» ؛ «علاوه بر این که در نمازجماعت پیشى گرفتن بر نیکوکارى و پرهیزکارى نیز وجود دارد».

ثواب نماز جماعت

پرسش 82 . اگر ممکن است ثواب نماز جماعت را برایم بنویسید؟

یکى از زیباترین روایاتى که ثواب نماز جماعت در آن تبیین شده است، روایت نقل شده از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى باشد که فرمود: «جبرئیل با هفتاد هزار ملک بعد از نماز ظهر نزد من آمد، و گفت: اى محمد! همانا خداوند سلام بر تو مى فرستد و دو هدیه براى شما فرستاده که براى هیچ پیامبرى تاکنون نفرستاده است، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: آن دو هدیه چیست؟ جبرئیل فرمود: (اول) سه رکعت نماز وتر (دو رکعت شفع – یک رکعت وتر). (دوم) نمازهاى پنج گانه به صورت نماز جماعت. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اى جبرئیل! نماز جماعت چه فایده اى براى امّت من دارد؟ جبرئیل فرمود: یا محمد! در نماز جماعت دو نفر اقتداء کند. خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت یکصد و پنجاه (150) نماز مى نویسد. زمانى که در نماز جماعت سه نفر اقتدا کند. خداوند براى هر یک نفر در یک رکعت ششصد (600) نماز مى نویسد و هم چنان ثواب آن زیاد مى شود به طورى که وقتى تعداد افراد از ده نفر گذشت، در این صورت اگر آسمان صفحه و کاغذ و درختان قلم و جن و انس و ملائکه نویسنده باشند، نمى توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند. اى محمد! درک تکبیر اوّل نماز با امام جماعت، فضیلت دارد بر ششصد هزار حج و عمره و هفتاد هزار بار بهتر است از دنیا و آن چه در دنیا هست، و یک رکعت نماز پشت سر امام به جماعت خواندن، بهتر است از صدهزار دینار صدقه به مساکین دادن، و یک سجده مؤمن با امام در نماز جماعت بهتر است از صد بنده آزاد کردن».

امام جماعت

پرسش 83 . در خوابگاهى که هستیم، براى درک فضیلت نماز جماعت هر بار یکى از بچه هاى خوابگاه جلو مى ایستد و به او اقتدا مى کنیم آیا این کار درست است؟

تلاش براى برپایى نماز جماعت بسیار شایسته و پسندیده است که البته کسى که قرار است به عنوان امام جماعت به او اقتدا نماییم باید داراى ویژگى هایى باشد که مهم ترین آن، درستى و صحّت قرائت حمد و سوره و اذکار نماز است و رعایت عدالت به این معنا که مرتکب گناه کبیره نشده باشد و اصرار بر گناه صغیره نداشته باشد و علاوه بر این دو شرط اساسى، به هر مقدار از ویژگى هاى اخلاقى و فضایل بهره مند باشد اولویت دارد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: «إِمَامُ الْقَوْمِ وَافِدُهُمْ فَقَدِّمُوا أَفْضَلَکُم» ؛ «امام جماعت هر جمعى نماینده آن در پیشگاه خداوند مى باشد، پس براى امامت جماعت خود بهترین ها را برگزینید».

باید داراى مبانى اعتقادى صحیح باشد مثلاً ولایت اهل بیت علیهم السلام را قبول داشته باشد و از سوى دیگر اهل غلو نسبت به معصومین علیهم السلام نباشد، جبرگرا نباشد و… .

فاسد و بى خرد نباشد

از اباذر (ره) نقل شده است: «إِنَّ إِمَامَکَ شَفِیعُکَ إِلَى اللَّهِ فَلاَ تَجْعَلْ شَفِیعَکَ سَفِیهاً وَ لاَ فَاسِقاً» ؛ «همانا امام و پیش نماز تو، شفیع و واسطه تو به درگاه باعظمت الهى است، پس هرگز کسى را که فاسد و بى خرد است وسیله و شفیع خود به درگاه الهى قرار مده».

فاجر نباشد

امام رضا علیه السلام فرموده اند: «لاَ صَلاَةَ خَلْفَ الْفَاجِر» ؛ «نماز خواندن پشت سر فاجر صحیح نیست».

«آشناترین افراد به احکام دینى باشد» .

«امامت وى مورد رضایت مأمومین باشد» .

زنان و جماعت

پرسش 84 . آیا زن مى تواند امام جماعت شود؟ در روایتى دیدم که نماز خواندن زن در خانه، فضیلتش بیشتر از حضور وى در نماز جماعت است علّت آن چیست؟

بنا به قول مشهور فقها، زن در تمام نمازها از جمله در نمازهاى روزانه، مى تواند براى زنان امامت نماید، ولى براى مردان نمى تواند امامت کند.

در خصوص حضور زنان در نماز جماعت روایات متعدّدى وجود دارد از جمله روایت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله که فرموده اند: «صَلاَةُ الْمَرْأَةِ وَحْدَهَا فِى بَیتِهَا کَفَضْلِ صَلاَتِهَا فِى الْجَمْعِ خَمْساً وَ عِشْرِینَ دَرَجَة» ؛ «فضیلت نماز زن به تنهایى و در خانه اش، بیست و پنج برابر نماز جماعت اوست».

البته روایات متعدّد دیگرى نیز وجود دارد که به طور عام نماز جماعت را افضل از نماز فرادا مى داند.

برخى فقها بین این روایات جمع نموده اند. به نظر این فقها از آنجا که ممکن است حضور زن در جماعت، با برخى از وظایف همسرى و مادرى که با فضیلت ترین وظایف است و ثواب جهاد در راه خدا را دارد معارض باشد یا این که حضور در جامعه زمینه تعرّض به او یا مفاسد دیگر اجتماعى را ایجاد نماید لذا خداوند متعال همان ثواب حضور در مسجد و جماعت را به نماز فراداى زن در خانه اش مترتّب نموده است. از این رو فقها نتیجه گرفته اند که اگر حضور زن در جماعت مستلزم چنین مفاسدى نباشد و با وظایف و تکالیف متعالى او معارضه اى نداشته باشد نماز جماعتش و حضور در مسجد براى او نیز همان ثوابى را که براى مردان دارد خواهد داشت.

به دو نمونه استفتا از حضرت امام خمینى(ره) در این زمینه اشاره مى کنیم:

– زنان نیز در صورت شرکت در نماز جماعت از ثواب آن بهره مند خواهند شد .

– اگر زنان بتوانند کاملاً خود را از نامحرم حفظ کنند، بهتر است در مسجد نماز بخوانند .

اقتدا به اهل سنّت

پرسش 85 . آیا اقتدا به اهل تسنّن در نماز کار درستى مى باشد و حال آن که این امر با شرایطى که براى امام جماعت گفته شده منافات دارد؟

شرکت در نماز جماعت اهل تسنّن در مکّه و مدینه چند دلیل منطقى و شرعى را به همراه دارد که براساس آن اکثر فقها به جواز شرکت در نمازهاى جماعت اهل تسنّن فتوا داده اند و شرط عدالت در این مورد ساقط شده است.

شرکت نکردن شیعیان در نمازهاى جماعت و یا خارج شدن آنان در هنگام نماز از مساجد، موجب وهن تشیّع بوده و این امر به هیچ وجه جایز نمى باشد.

در شرایط فعلى که دشمنان اسلام و مسلمین درصددند با تکیه بر عقاید مذهبى، میان فرقه هاى مختلف جهان اسلام تفرقه ایجاد نمایند شرکت نکردن در نمازهاى جماعت بهانه لازم را در اختیار بدخواهان و دشمنان اسلام خواهد داد که به مصلحت مسلمانان و شیعیان نخواهد بود. علاوه بر این که در سیره معصومین علیهم السلام موردى که ایشان از جماعات مسلمین فاصله گرفته باشند وجود ندارد.

نماز تراویح

پرسش 86 . چرا نمازهاى مستحبّى به جماعت خوانده نمى شود؟ در حالى که اهل تسنّن در ماه رمضان نماز تراویح را به جماعت مى خوانند؟

باید توجّه داشت که انسان ها داراى دو بعد فردى و اجتماعى اند، اسلام به عنوان یک آیین جامع و کامل براى تمام ابعاد زندگانى بشر، برنامه ها و دستورات سعادت بخشى را ارائه داده است، که به طور طبیعى تکامل و تقرّب انسان ها به مقامات عالى و در نهایت خداى سبحان، در پرتو عمل و بستر آن دستورات و آموزه ها متجلّى و متحقّق خواهد شد. شاید بر همین اساس باشد که شارع مقدس به انسان ها دستور داده است که نمازهاى واجب را به جماعت که مظهر شکوه، صفا، همدلى، وحدت و تفاهم است بخوانند، زیرا حضور در جماعات جنبه اجتماعى انسان را اشباع، مسئولیت هاى اجتماعى و نظارت همگانى را تضمین کرده و سرانجام یک جامعه بالنده و آرام و سالم مى سازد.

اما در خصوص جماعت خواندن نمازهاى مستحبّى از منظر شیعه دو مسئله قابل طرح مى باشد:

اول. در فقه شیعه نیز براساس آنچه که از پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام دستور داده شده برخى از نمازهاى مستحبّى همچون نماز باران به لحاظ این که داراى جنبه هاى اجتماعى، همگانى و عمومى است از دیگر نمازهاى نافله استثناء شده و به جماعت خوانده مى شود، اما سایر نمازهاى مستحبّى و نوافل و به خصوص نماز شب چون بیشتر براى تربیت، سازندگى، تهذیب و اصلاح فرد – که البته مقدّمه براى اصلاح جامعه است – در نظر گرفته شده است، به طور فرادا و پنهانى خوانده مى شود و لذا پیامبر مکرم اسلام صلى الله علیه و آله فرموده است: «صلاة الرجل تطوعا حیث لایراه الناس یعدل صلاته على اعین الناس خمسا و عشرین» ؛ «نماز مستحبّى که در مکان دور از دید مردم خوانده شود از نظر ثواب و ارزش معنوى معادل با بیست و پنج نماز است که در معرض دید مردم بجا آورده شود».

و امیرالمؤنین على علیه السلام مى فرماید: «فى الانفراد لعباده اللّه کنوز الارباح» ؛ «گنج هاى سعادت و ثمره عبادت خداوند در خلوت است».

و از سوى دیگر فلسفه جعل نافله ها جبران و تکمیل کاستى هاى واجبات قرار داده شده است. امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده است: «انما جعلت النافله لیتم بها ما یفسد من الفریضه»؛ «نافله براى این قرار داده شده است تا به وسیله آن، کاستى هاى نماز واجب جبران گردد» و چون نافله در خلوت و به دور از اجتماع و با علاقه و خواست طبیعى شخص صورت مى گیرد، جبران کاستى هاى نماز واجب را که ممکن است از روى ریا و با تکلّف و مشقّت انجام شده است را بنماید.

دوم. آن نمازى که زمینه ساز طرح چنین سؤالى شده و نقطه تمایز دیدگاه شیعه با برادران اهل تسنّن در نمازهاى مستحبّى مى باشد؛ نمازى است که پیروان این مذهب در ماه هاى مبارک رمضان بجا مى آورند.

براساس روایاتى که حضرت على علیه السلام نقل شده چنین نمازى در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله وجود نداشته و در دوران خلیفه دوّم رسم گردیده است.

آن حضرت در این باره فرموده اند: «به خدا سوگند که من به مردم فرمان دادم در ماه رمضان همان نماز فریضه را به جماعت بخوانند و به آنها اعلام کردم که جماعت در نماز نافله بدعت و خودساخته است و دستور خدا نیست. شیون و فریاد جمعى از لشکریانم بلند شد که به همراه من با دشمن جنگ مى کردند، داد مى زدند اى مسلمانان سنّت عمر دگرگون شد، على ما را از نماز نافله ماه رمضان باز مى دارد و من ترسیدم که در یک سو از لشکرم شورشى بر پا کنند» .

به همین دلیل از آنجا که در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین نمازى وجود نداشته شیعیان نیز به دلیل پایبندى به احکام الهى و سنّت رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین نمازى را بجا نمى آورند.

نخواندن حمد

پرسش 87 . چرا در نماز جماعت مأموم حمد و سوره را قرائت نمى کند؟

درباره چرایى این موضوع مى توان به چند نکته اشاره کرد:

1. یکى از اسرار نماز جماعت تبعیت از امام است که نوعى تمرین ولایت مدارى و اتحاد بر تبعیت از امام عادل است.

2. نماز جماعت که به صورت گروهى برگزار مى شود، یک نفر امام و دیگران تابع و پیرو او هستند. در قرآن مى خوانیم:

«وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» ؛ «و چون قرآن خوانده مى شود، گوش بدان فرا دهید و خاموش مانید، امید که بر شما رحمت آید».

واژه «أنصتوا» از ماده «انصات»، به معناى سکوت توأم با گوش دادن است. در برخى روایات نیز آمده است: هنگامى که در نماز جماعت هستید و امام جماعت مشغول قرائت قرآن (خواندن حمد و سوره) مى باشد، بر شما لازم است که به او گوش داده و سکوت اختیار کنید.

البته این حکمت بیشتر با نمازهایى که بلند خوانده مى شوند، مانند نماز صبح و مغرب و عشا، سازگار است؛ از این رو فقها فتوا داده اند که در همین نمازها چنان چه مأموم صداى امام جماعت را نشنود، مى تواند خود به قرائت بپردازد.

امّا در مورد نمازهایى که آهسته خوانده مى شوند، مانند ظهر و عصر در روایات آمده است که قرائت حمد و سوره همه مأمومین تنها به امام اختصاص یافته و بر عهده او است.

3. اگر بنا بود حمد و سوره را مأمومین بخوانند، سر و صداى آنان در بین نمازها موجب اختلال در نظم جماعت و از بین رفتن تمرکز و حضور قلب افراد در نماز مى گشت.

نماز جمعه

پرسش 88 . نماز جمعه چگونه به وجود آمده؟ نماز جمعه را پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در چه زمانى و کجا اقامه نمودند؟

روایتى از «ابن عباس» نقل شده و در آن اشاره دارد که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله قبل از مهاجرتشان به مدینه به اقامه نماز جمعه مأمور شدند، ولى به سبب شرایط سختى که از طرف کفار به ایشان تحمیل مى شد، نمى توانستند مردم را براى نماز سیاسى عبادى جمعه حاضر نمایند، لذا دستور فرمودند این نماز در مدینه اقامه شود؛ از همین رو به یکى از اصحاب خود در مدینه به نام مَصعب بن عمیر نامه نوشتند که نماز جمعه را در آن جا بجاى آورد .

اما اوّلین نماز جمعه اى که خود رسول خدا صلى الله علیه و آله با اصحابش تشکیل دادند، هنگامى بود که به مدینه هجرت کردند، آن حضرت پس از اقامت چهار روزه در «قبا» و بنا نهادن مسجد قبا، روز جمعه به سوى مدینه حرکت کرده و به هنگام نماز جمعه به محله «بنى سالم» رسید، و مراسم نماز جمعه را در آنجا برپا داشتند، و این اوّلین نماز جمعه اى بود که رسول خدا صلى الله علیه و آله در اسلام بجا آورد، خطبه اى هم در این نماز جمعه خواند که اوّلین خطبه حضرت در مدینه بود .

پرسش 89 . در مورد فلسفه نماز جمعه توضیح بدهید؟ تأثیرش چیست؟

نماز جمعه، قبل از هر چیز یک عبادت بزرگ دسته جمعى است، و آثار فراوان عبادات را که تلطیف روح و جان، و شستن دل از آلودگى هاى گناه و زدودن زنگار معصیت از قلب مى باشد، در بر دارد، به خصوص این که نماز جمعه دو خطبه دارد که مشتمل بر انواع مواعظ و اندرزها و امر به تقوا و پرهیزگارى است. و از نظر اجتماعى و سیاسى، یک کنگره عظیم هفتگى است که بعد از کنگره سالانه حجّ، بزرگ ترین کنگره اسلامى مى باشد.

در حقیقت اسلام، به سه اجتماع بزرگ اهمیت مى دهد:

1. اجتماعات روزانه که در نماز جماعت حاصل مى شود.

2. اجتماع هفتگى که در مراسم نماز جمعه است.

3. اجتماع حجّ که در کنار خانه خدا هر سال یک بار انجام مى گیرد.

نقش نماز جمعه در این میان بسیار مهم است به خصوص این که یکى از برنامه هاى خطیب در خطبه نماز جمعه، ذکر مسائل مهم سیاسى و اجتماعى و اقتصادى است و به این ترتیب این اجتماع عظیم و پرشکوه مى تواند منشأ برکات زیر شود:

– آگاهى بخشیدن به مردم در زمینه معارف اسلامى و رویدادهاى مهم اجتماعى و سیاسى و دعوت مردم به بسیج شدن براى جهاد و دفاع و حلّ مشکلات اجتماعى و یارى رسانى به دیگران به خوبى در نماز جمعه انجام مى گیرد . بدین ترتیب نماز جمعه موجب رشد فکرى و سیاسى و نشاط معنوى مسلمانان خواهد شد.

– ایجاد همبستگى و انسجام هر چه بیشتر در میان صفوف مسلمین به گونه اى که دشمنان را به وحشت مى افکند و پشت آنها را مى لرزاند. در واقع نماز جمعه جلوه وحدت و قدرت مسلمانان است که روحیه اخوّت و برادرى را تقویت نموده و موجب یکپارچگى مسلمانان و خنثى شدن توطئه هاى تفرقه افکنانه و شایعه هاى دشمنان اسلام است.

– میعادگاه نمازگزاران مؤن، جهت دیدار و زیارت یکدیگر و ایجاد تقویت روحیه جمعى و اجتماعى به گونه اى که انزوا و فردگرایى از بین مى رود.

حضرت على علیه السلام فرمود: «رفتن به نماز جمعه موجب زیارت و زیبایى است، سؤل شد: اى امیرمؤنان! زیبایى چگونه به وجود مى آید؟ على علیه السلام پاسخ داد: نماز جمعه نورانیّت به وجود مى آورد، و به زیارت و دیدار اهل ایمان هم نائل مى شوید» .

در روایات معصومین علیهم السلام ثواب هاى بى شمارى براى نمازگزاران نماز جمعه ذکر گردیده که به تعدادى از آنها اشاره مى نماییم:

استجابت دعا؛ امام صادق علیه السلام فرموده اند: «السَّاعَةُ الَّتِى یسْتَجَابُ فِیهَا الدُّعَاءُ یوْمَ الْجُمُعَةِ مَا بَینَ فَرَاغِ الاْءِمَامِ مِنَ الْخُطْبَةِ إِلَى أَنْ یسْتَوِى النَّاسُ فِى الصُّفُوفِ» ؛ «ساعتى که دعا در آن مستجاب است روز جمعه و فاصله میان پایان خطبه، تا به صف ایستادن مردم مى باشد».

ضمانت بهشت؛ از على علیه السلام نقل شده که فرمود: «ضَمِنْتُ لِسِتَّةٍ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ مِنْهُمْ رَجُلٌ خَرَجَ إِلَى الْجُمُعَةِ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ» ؛ «براى شش نفر بهشت را ضامن هستم که خداوند به آنها عطا کند: از آنها مردى است که در راه رفتن به نماز جمعه بمیرد».

ثواب حج؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: «إِنَّ لَکُمْ فِى کُلِّ جُمُعَةٍ حَجَّةً وَ عُمْرَةً فَالْحَجَّةُ الْهِجْرَةُ إِلَى الْجُمُعَةِ وَ الْعُمْرَةُ انْتِظَارُ الْعَصْرِ بَعْدَ الْجُمُعَةِ» ؛ «هر روز جمعه براى شما ثواب یک حج و یک عمره است، حج شما شتاب و مبادرت به نماز جمعه و عمره است، حج شما شتاب و مبادرت به نماز جمعه و عمره شما انتظار اقامه نماز عصر پس از نماز جمعه است».

حرام شدن آتش جهنم بر انسان؛ در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده: «مَا مِنْ قَدَمٍ سَعَتْ إِلَى الْجُمُعَةِ إِلاَّ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهَا عَلَى النَّار» ؛ «هر گامى که به سوى نماز جمعه برداشته شود، خداوند آتش دوزخ را بر صاحب آن گام حرام مى کند».

قنوت نماز جمعه

پرسش 90 . دلیل این که نماز جمعه دو قنوت دارد چیست؟

نخست باید دانست در عبادات دو ویژگى مهم «تعبّد» و «تنوّع» بسیار درخشنده است و عبادت الهى را براى بندگان لذت بخش و سازنده مى گرداند. لذا تفاوت رکعات نماز در شبانه روز و تفاوت نمازهاى عیدین و نماز جمعه و داشتن دو قنوت قبل و بعد از رکوع، در همین راستا قابل تفسیر و پذیرش است.

در خصوص خواندن دو قنوت قبل و بعد از رکوع نماز جمعه نیز روایات متعدّدى وجود دارد، از جمله روایت امام صادق علیه السلام که فرموده اند: «کُلُّ الْقُنُوتِ قَبْلَ الرُّکُوعِ إِلاَّ الْجُمُعَةَ فَإِنَّ الرَّکْعَةَ الْأُولَى الْقُنُوتُ فِیهَا قَبْلَ الرُّکُوعِ وَ الْأَخِیرَةَ بَعْدَ الرُّکُوعِ» ؛ «قنوت ها – در تمام نمازها – قبل از رکوع مى باشد مگر قنوت نماز جمعه که رکعت اوّل آن، قنوت قبل از رکوع مى باشد و رکعت دیگر قنوت بعد از رکوع مى باشد».

به هر صورت علاوه بر تعبّدى بودن این دو قنوت، یکى از نکاتى که در این دستور دینى مشاهده مى شود ایجاد تنوّع در احکام مى باشد و همین تنوّع علاوه بر این که مانع خستگى ناشى از تکرار و همسانى مى شود دو مزیّت دیگر نیز به همراه دارد:

الف. نشاط بیشتر به آن جهت که از بعد روان شناختى، انسان ها در انجام کارهاى جدید با یک انگیزه و هیجان بیشترى اقدام به عمل مى کنند.

ب. به یادماندن و برجسته شدن و ممتاز شدن این عبادت از عبادت هاى مشابه. ببینید فرم نماز جمعه به گونه اى است که در ذهن نقش مى بندد و لذا حتّى اگر نحوه برگزارى آن را فراموش کند اما مى داند این یک نماز معمولى نیست. نماز جمعه نیز به دلایل مختلف از جمله حکمت فوق الذکر متفاوت از نمازهاى معمولى و داراى دو قنوت است.

مصافحه

پرسش 91 . مصافحه و دست دادن بعد از نماز از کجا ریشه گرفته است؟

مصافحه با برادران مؤن، در هر زمان و مکان امرى مستحبّ است؛ چه بعد از نماز و چه مواقع دیگر.

در روایات، فصلى درباره مصافحه وجود دارد و آمده است: «وقتى دو مؤن با هم مصافحه مى کنند، هم چنان که در فصل خزان برگ از درختان مى ریزد، گناهان آنها مى ریزد» .

در داستان معراج هم آمده است که: «رسول خدا صلى الله علیه و آله در محلى نماز خواندند و پیامبران و ملائکه به آن حضرت اقتدا نمودند. حضرت ابراهیم علیه السلام نیز در طرف راست حضرت بود و بعد از نماز با رسول خدا صلى الله علیه و آلهمصافحه کرد» .

نماز شب در قرآن

پرسش 92 . آیا براى خواندن نماز شب در قرآن دستورى وجود دارد؟

از آیات قرآن استفاده مى شود که نماز شب از مستحبّاتى است که سخت مورد تأکید قرار گرفته است. خداوند متعال در سوره اسراء براى رسیدن انسان ها به مقام محمود توصیه به نماز شب نموده و فرموده است:

«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً» ؛ «و پاسى از شب را [از خواب برخیز و ]قرآن [و نماز ]بخوان! این یک وظیفه اضافى براى توست؛ امید است که پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزد!»

در سوره مزمّل نیز از پیامبر صلى الله علیه و آله دعوت به خواندن نماز شب نموده و بیان داشته:

«یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ. قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً. نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً. أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً» ؛ «اى جامه به خود پیچیده! شب را جز کمى، بپاخیز! نیمى از شب را، یا کمى از آن کم کن، یا بر نصف آن بیفزا و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان».

در سوره سجده نیز خداوند متعال در تمجید از کسانى که نماز شب به پا مى دارند فرموده است:

«تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» ؛ «پهلوهاى آنها از بستر خواب فاصله مى گیرد (از خواب برمى خیزند) و پروردگارشان را از روى بیم و امید مى خوانند و از آنچه به آنان داده ایم انفاق مى کنند. هیچ کس نمى داند که به پاداش عملشان چه چشم روشنى ها براى آنان پنهان و ذخیره شده است».

اگر در فضیلت شب زنده دارى و نماز شب چیزى جز همین یک آیه نبود براى اهل ایمان کافى بود که همه روز را به انتظار آمدن شب و خلوت با دوست باشند.

فلسفه نماز مستحبى

پرسش 93 . فلسفه نمازهاى مستحبّى مانند نماز شب چیست؟

به جز نمازهاى واجب و یومیه، نمازهاى دیگرى هم وجود دارد که انجام دادن آنها مستحبّ است. از آن جایى که این نمازها، اضافه بر نمازهاى واجب است، به آنها نافله یا نوافل گفته مى شود (به معناى زیادى و افزون). اساس و اهمیت نافله هاى مستحبّى، به این است که جبران کننده نواقص و کمبودهاى نمازهاى واجب است و همچون صدقه اى است که انسان مى پردازد. در حدیث است «نمازهاى نافله به منزله هدیه است و در هر صورت پذیرفته مى شود».

نمازهاى نافله داراى اقسام متعدّدى مى باشد.

برخى از آنها داراى زمان خاصى هستند مانند نافله هاى نمازهاى واجب، نمازغفیله، نمازهاى شب هاى ماه مبارک رمضان، نماز شب و…

برخى از آنها براى کار خاصى خوانده مى شوند مثل نماز استخاره، نماز شکر، نماز زیارت و…

برخى از آنها نیز داراى هدف خاصى مى باشند مانند نماز براى طلب رزق، نماز طلب باران، نماز حاجت و… .

در روایات و احادیث براى نمازهاى نافله فلسفه و علّت هایى ذکر گردیده از جمله:

الف. تکمیل نماز واجب با نماز مستحبّى

امام باقر علیه السلام در روایتى فرموده اند: «نمازى که بنده بجا مى آورد، گاهى نصف و گاهى یک سوم و گاهى یک چهارم و گاهى یک پنجم آن بالا برده مى شود، زیرا بالا برده نمى شود مگر آن نمازى که با توجّه و حضور قلب باشد، مردم مأمور به انجام نمازهاى مستحبّ شده اند تا نقص نمازهاى واجب آنان توسّط مستحبّات جبران شود» .

ب. رسیدن به بالاترین درجات کمال

در حدیثى به نام حدیث «قرب نوافل» آمده است: راوى از حضرت صادق علیه السلامو ایشان از جد بزرگوار خود پیامبر صلى الله علیه و آله و پیامبر از خداوند عزّ و جل چنین نقل نموده: «به درستى که بنده من با نافله و کارهاى مستحبّى قرب را مى جوید تا این که او را دوست بدارم و هنگامى که او را دوست داشتم گوش او مى شوم که با آن مى شنود و چشم او مى شوم که با آن مى بیند و زبان او مى گردم که با آن سخن مى گوید و دست او مى گردم که با آن قهر خود را ابراز مى کند» .

وجوب نماز شب

پرسش 94 . آیا این روایت از امام صادق علیه السلام است که مى فرماید: «هر کس نماز شب نخواند از شیعیان ما نیست»؟

همان گونه که در پرسش مطرح گردیده امام صادق علیه السلام فرموده اند: «لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ لَمْ یُصَلِّ صَلَاةَ اللَّیْل» ؛ «از شیعیان ما نیست کسى که نماز شب را بجاى نیاورد». اما باید به این نکته توجّه داشت که شیعه در روایات به دو معنا اطلاق مى شود، به یک معنا تمامى کسانى که ولایت امیرالمؤمنان و فرزندان آن حضرت تا امام دوازدهم را پذیرفته اند شیعه محسوب مى شوند، لیکن در بسیارى از روایات شیعه بودن به عنوان مقامى خاص و بالا براى کسانى که در تمام گفتار و رفتارشان تبعیت از امام معصوم علیهم السلام مى کنند معرفى شده است.

براساس برخى از روایات چنین مقامى را افرادى هم چون سلمان و ابوذر و دیگر خواص از نزدیکان ائمه علیهم السلام دارا بوده اند و هر کسى نمى تواند ادّعاى آن را داشته باشد، در این روایات دیگر شیعیان که به این مقام شیعه خالص و حقیقى نرسیده اند به عنوان محبّان و موالیان اهل بیت علیهم السلام معرفى شده اند. بنابراین روایتى که مى فرماید، از شیعیان ما نیست کسى که نماز شب را ترک کند مراد شیعه حقیقى و خالص است که به مرتبه بالایى از ایمان و تبعیت از اهل بیت علیهم السلام رسیده است که قطعا کسى که داراى چنین مقامى است، نمى شود تارک نماز شب باشد و در صورتى که ترک کند از شیعیان حقیقى آنان محسوب نمى شود.

در هر صورت مقصود اهتمام به نماز شب است و این که شیعه کامل مورد نظر ائمه علیهم السلام کسى است که به نماز شب اهمیت بدهد. امید است خدا توفیق دهد و خودمان هم همّت داشته باشیم و نمازشب خوان شویم و امام صادق علیه السلام را از خود راضى کنیم.

برکات نماز شب

پرسش 95 . لطفا در مورد آثار و فضایل نماز شب برایم بنویسید.

از آیات قرآن و روایات استفاده مى شود که نماز شب از مستحبّاتى است که فضایل بى شمارى داشته و آثار عمیق و گسترده اى در روح و روان و همچنین اعمال و دنیا و آخرت انسان دارد از جمله:

رسیدن به مقام شفاعت

در قرآن به پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب شده است:

«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً» ؛ «و پاسى از شب را (از خواب برخیز، و) قرآن (و نماز) بخوان! این یک وظیفه اضافى براى توست؛ امید است پروردگارت تو را به مقام بلند محمود (مقام شفاعت شده) برساند».

نماز شب بهترین ابزار رفع مشکلات زندگى

رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ مَا مِنْ عَبْدٍ إِلاَّ وَ هُوَ یُضْرَبُ عَلَیْهِ بِحَزَائِمَ مَعْقُودَةٍ فَإِذَا ذَهَبَ ثُلُثَا اللَّیْلِ وَ بَقِیَ ثُلُثُهُ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ لَهُ قُمْ فَاذْکُرِ اللَّهَ فَقَدْ دَنَا الصُّبْحُ- قَالَ فَإِنْ هُوَ تَحَرَّکَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ انْحَلَّتْ عَنْهُ عُقْدَةٌ وَ إِنْ هُوَ قَامَ فَتَوَضَّأَ وَ دَخَلَ فِى الصَّلاَةِ انْحَلَّتْ عَنْهُ الْعُقَدُ کُلُّهُنَّ فَیُصْبِحُ حِینَ یُصْبِحُ قَرِیرَ الْعَیْن» ؛ «اى مردم! هیچ کس از شما نیست مگر این که مشکلات همچون کمربندى او را محاصره کرده است. پس زمانى که دو سوّم از شب گذشت (و یک سوّم آن باقى ماند) ملکى بر او وارد مى شود و به او مى گوید: برخیز و ذکر خداوند بگوى که صبح نزدیک است اگر او حرکت کرد و ذکر خداوند گفت، یک گره از گرفتارى هایش گشوده خواهد شد و اگر او برخاست و وضو گرفت و به نماز ایستاد، تمامى گره هاى گرفتارى از او گشوده مى شود و صبحگاهان شادمان و با روشنى چشم از خواب بر مى خیزد».

بخشش گناهان روز انسان

در حدیثى حضرت صادق علیه السلام در تفسیر آیه مبارکه «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات» فرمود: «صَلاَةُ اللَّیْلِ تَذْهَبُ بِذُنُوبِ النَّهَارِ» ؛ «نماز شب گناهان روز را پاک مى کند».

زیبایى چهره

در حدیثى از امام زین العابدین علیه السلام پرسیدند: «مَا بَالُ الْمُتَهَجِّدِینَ بِاللَّیْلِ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ وَجْهاً قَالَ لِأَنَّهُمْ خَلُّوا بِرَبِّهِمْ فَکَسَاهُمُ اللَّهُ مِنْ نُورِه» ؛ «چرا چهره و صورت شب زنده ترین این چنین زیبا است؟ فرمود: چون آنان با پروردگار خویش خلوت کرده اند و خداوند به آنها جامه اى از نور خویش پوشانده است».

به دنبال داشتن دوستى خداوند متعال

جابربن عبداللّه انصارى مى گوید: شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً إِلاَّ لاِءِطْعَامِهِ الطَّعَامَ- وَ صَلاَتِهِ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَام» ؛ «خداوند ابراهیم را دوست خود قرار نداد مگر به این خاطر که سفره اش باز بود و هنگامى که مردم در خواب بودند به نماز مى ایستاد».

سلامتى بدن و زیاد شدن روزى

در روایتى آمده است: «نماز شب باعث شرف و آبروى مؤن، سلامت بدن، کفاره گناهان، برطرف کننده وحشت قبر، سفید شدن صورت و نورانى شدن آن و زیاد شدن رزق مى شود».

نجات از وحشت قبر

امام باقر علیه السلام مى فرماید: «صَلِّ رَکْعَتَیْنِ فِى سَوَادِ اللَّیْلِ لِوَحْشَةِ الْقُبُور» ؛ «براى نجات از وحشت قبر، دو رکعت نماز در دل شب بخوان».

کسب هیبت و ابهّت با نماز شب

امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرماید: «ان الله سبحانه وضع خمسة فى خمسة: العز فى الطاعة، والذل فى المعصیة و الحکمة فى جوف البطن و الهیبة فى صلاة اللیل و الغنا فى القناعة» ؛ «خداوند متعال پنج چیز را در پنج چیز دیگر قرار داده است: عزّت را در بندگى، ذلّت را در معصیت، حکمت را در کم خوردن و خالى بودن شکم، هیبت و ابهّت را در روى آوردن به نماز شب و ثروتمندى و بى نیازى را در قناعت».

طولانى شدن عمر

ثامن الحجج على ابن موسى الرضا علیه السلام فرموده اند: «عَلَیْکُمْ بِصَلاَةِ اللَّیْلِ فَمَا مِنْ عَبْدٍ مُؤمِنٍ یَقُومُ آخِرَ اللَّیْلِ فَیُصَلِّى ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ وَ رَکْعَتَیِ الشَّفْعِ وَ رَکْعَةَ الْوَتْرِ وَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فِى قُنُوتِهِ سَبْعِینَ مَرَّةً إِلاَّ أُجِیرَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ عَذَابِ النَّارِ وَ مُدَّ لَهُ فِى عُمُرِهِ وَ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِى مَعِیشَتِهِ» ؛ «بر شما باد به نماز شب، زیرا هر بنده اى که در آخر شب بیدار شود و هشت رکعت نماز شب، و دو رکعت نماز شفع، و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت آن، هفتاد بار استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و آتش در امان دارد و عمر او را طولانى کرده و به زندگى او گشایش خواهد داد».

رفع غم اندوه و گرفتارى هاى مالى

عن الصادق علیه السلام: «صَلاَةُ اللَّیْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُطَیِّبُ الرِّیحَ وَ تُدِرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِى الدَّیْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَر» ؛ «نمازشب باعث زیبایى سیما و نیکویى اخلاق و خوشبویى بدن و فراوانى رزق و مایه اداى قرض ها و از بین رفتن اندوه و تقویت نور چشم است».

کسب جایگاه مخصوص در بهشت

پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ فِى الْجَنَّةِ غُرَفاً یُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا یَسْکُنُهَا مِنْ أُمَّتِى مَنْ أَطَابَ الْکَلاَمَ وَ أَطْعَمَ الطَّعَامَ وَ أَفْشَى السَّلاَمَ وَ صَلَّى بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَام» ؛ «در بهشت غرفه هایى است که داخل آن از بیرون و بیرون آن از درون نمایان است و در آن افرادى از امّت من اسکان مى یابند که سخن شایسته بر زبان مى آورند و به اطعام طعام مى پردازند و سلام را در میان مردم گسترش مى دهند و همیشه روزه دارند و شب هنگام که همگان در خوابند، به نماز بر مى خیزند» .

گریان نبودن در قیامت

امام صادق علیه السلام مى فرماید: «کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلاَّ ثَلاَثَةً عَیْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ سَهِرَتْ فِى طَاعَةِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ بَکَتْ فِى جَوْفِ اللَّیْلِ مِنْ خَشْیَةِ اللَّه» ؛ «در قیامت همه چشم ها گریان است مگر سه چشم: چشمى که از (دین و نظر به) آنچه خداوند حرام کرده بر هم نهاده شود؛ چشمى که در شب جهت عبادت بیدار بماند؛ چشمى که در دل شب از خوف خدا بگرید».

علاوه بر تمامى فواید روحى و جسمى که نماز شب مانند دیگر نمازها دارد، زمان بندى این نماز به گونه اى است که متناسب با تمامى شرایط فیزیولوژى بدن تنظیم گردیده، و اگر چنان چه یک فرد به توصیه هاى رسول خدا صلى الله علیه و آله عمل نماید و شب ها زود بخوابد و قبل از طلوع فجر بیدار شود بهترین بهره را از خواب برده و مفیدترین شرایط را براى سلامتى بدن خود فراهم مى سازد و آفات فراوانى را از جسم و جان خود دفع مى نماید که برخى از آنها از قرار ذیل مى باشد:

آرامش عضلانى

دانش پزشکى امروزه به اثبات رسانده که اگر شخصى در ساعت حدود 10 شب بخوابد و حدود نیم ساعت قبل از اذان صبح بیدار شود (یعنى حدود 7 ساعت بخوابد) در ساعت حدود یک بامداد در بدن او برخى مواد شیمیایى شبیه «مورفین» ترشح مى شوند (این مواد به عنوان گروهى «اندروفین ها» و «آنگفالین ها» نامگذارى شده اند) و اثر مستقیمى بر قسمت هاى مختلف بدن از جمله عضلات اسکلتى دارند و در طول روز پس از آن، منجر به آرامش و راحتى عضلانى براى فرد مى شوند. برخلاف زمانى که انسان بیشتر یا کمتر از این مقدار بخوابد در این صورت این مواد کمتر ترشح شده و انسان از آرامش و استراحت عضلانى به اندازه کافى بهره مند نمى شود.

کاهش عوارض قلبى

بررسى هاى علمى نشان مى دهد که سکته قلبى غالبا در ساعات اوّلیه صبح رخ مى دهد در مقاله اى که در نشریه پزشکى «لانست»، (Lancet) در تاریخ 28 اکتبر 1988م به چاپ رسیده آمده است: «از ساعت 2 الى 4 بعد از نیمه شب فشار خون به پایین ترین حد خود مى رسد که این امر ابتلا به سکته قلبى را در این ساعات افزایش مى دهد بنابراین بیدار شدن در این ساعات (اواخر شب) و اقامه نماز شب از سکته قلبى و دیگر عوارض و بیمارى هاى قلبى جلوگیرى مى نمایند.

علاوه بر این که در خواب طولانى و مستمر انسان در معرض ابتلا به دیگر بیمارى هاى قلبى به خصوص بیمارى «تصلب شرایین» قرار مى گیرد که سحرخیزى از خواب طولانى و پیوسته جلوگیرى و به دنبال آن دچار این گونه امراض نمى گردد.

کیفیت نماز شب

پرسش 96 . وقت دقیق نماز شب را مى خواهم بدانم؟ نماز شب چند رکعت است؟ چه باید بخوانم؟ توضیح کامل بدهید.

وقت نماز شب از نصف شب تا هنگام فجر دوّم یعنى وقت نماز صبح ادامه دارد و در این فاصله هر وقت بخوانند اشکال ندارد گر چه گفته اند هر چه به نماز صبح یعنى فجر نزدیک باشد بهتر است و براى جوان ها و کسانى که مى ترسند خواب بمانند مى توانند آخر شب قبل از خواب نماز شب را بخوانند، ولى اگر آن هم ممکن نشد مى توانند در بین روز هر وقت توانستند قضاى آن را بخوانند.

خوب است هنگامى که نیمه شب براى نماز بیدار شد به آسمان نگاه کند و این آیات را بخواند:

«اِنَّ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَالاَْرضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ لاََّیاتٍ لاُِولِى الاَْلْبابِ. الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فى خَلِقِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ رَبَنّا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ. رَبَّنا اِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ اَخْزَیْتُهُ وَما لِلظّالِمینَ مِنْ اَنْصارٍ. رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادى لِلاْیمانِ اَنْ امِنُوْا بِرَبِّکُمْ فَامَنّا رَبَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَکَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الاَْبْرارِ. رَبَّنا وَاتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَلاتُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ اِنَّکَ لاتُخْلِفُ الْمیعادَ» .

نماز شب مجموعا یازده رکعت است که ده رکعت آن به صورت پنج نماز دو رکعتى (مانند نماز صبح) خوانده مى شود. هشت رکعت اوّل را به نیّت نافله شب مى خوانند و دو رکعت بعد را به نیّت نماز (شفع) و یک رکعت آن را به نیّت نماز (وتر).

مستحبّات نماز شب

در نماز شب خواندن سوره هاى متعدّد و همچنین ادعیه و اذکار متعدّدى توصیه گردیده .

فرهنگ نماز

پرسش 97 . راه کارهاى پیشنهادى براى فرهنگ سازى نماز در جامعه به خصوص دانشگاه ها را بیان کنید.

راه کارهاى متعدّدى جهت جارى شدن فرهنگ نماز در جامعه به ویژه دانشگاه ها وجود دارد که به طور قطع اگر هر یک از افراد، نهادها و دانشگاه هاى دولتى و غیردولتى به وظیفه خود به خوبى عمل نماید مى تواند در ترویج فرهنگ نماز نقش بسیار مؤثرى داشته باشد. به بعضى از این راه کارها اشاره مى شود:

ترویج عملى نماز

امام صادق علیه السلام فرمود: «کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الاِْجْتِهَادَ وَ الصَّلاَةَ وَ الْخَیرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیة» ؛ «مردم را با غیر از زبان هایتان دعوت کنید [به سوى دین ]تا این که مشاهده کنند از شما تقوا و اجتهاد و نماز و خیر و نیکى را، پس این است دعوت [واقعى مردم به دین]». بر همین اساس اگر مردم، مسئولین تمامى رده ها را به هنگام نماز در مساجد مشاهده کنند و یا دانشجویان به هنگام نماز مدیران و اساتید دانشگاه خود را آماده براى اقامه نماز ببینند این امر موجب الگوگیرى آنها شده و زمینه گسترش فرهنگ نماز را بیش از پیش فراهم مى نماید.

ساده زیستى و پایبندى نمازگزاران به اصول اخلاقى و ارزش هاى اسلامى نیز نقش مؤثرى در ترویج فرهنگ نماز در جامعه دارد چراکه وقتى نمازگزار این گونه رفتارها را از خود ارائه دهد، افراد غیرنمازگزار (تارک نماز و کاهل در نماز) سرمنشأ این برکات را نماز دانسته و تحت تأثیر این رفتارها قرار گرفته، تشویق به نماز خواندن مى شوند.

نماز جماعت

در فرهنگ اسلامى حتى در ادیان گذشته برگزارى نماز جماعت بسیار تأکید شده است، قرآن کریم مى فرماید:

«وَ ارْکَعِی مَعَ الرّاکِعِینَ» ؛ «با رکوع کنندگان رکوع نما».

نماز جماعت روحیه همکارى و همگرایى را در مجموعه افزایش مى دهد. نیروهاى مذهبى همدیگر را مى بینند و با تعظیم شعائر اسلامى روحیه و انرژى مثبت مى گیرند و از سوى دیگر بدخواهان تضعیف روحیه مى شوند. علاوه بر این که با برگزارى جماعت مؤنان، لطف و عنایت خداوند به طور ویژه در آن فضا و براى آن افراد نازل مى شود.

در این خصوص علاوه بر این که مى توان از برنامه هاى آموزشى و تربیتى مساجد و رسانه ها استفاده نمود، باید برنامه ریزى فعالیت هاى تمامى ارگان ها و سازمان ها به نحوى باشد که با نماز تلاقى ننماید به عنوان نمونه برنامه هاى جذّاب صدا و سیما، برگزارى جلسات ارگان ها و کلاس هاى درس مدارس و دانشگاه ها به گونه اى تنظیم گردد که با نماز اوّل وقت تعارض نداشته باشد، همچنین مى توان با ایجاد فضاى مناسب از جهت زیبایى، نظافت و فضاى معنوى نمازخانه ها یا مساجدى میل و رغبت همگان را به سوى نماز بیشتر کرد.

ترویج فرهنگ نماز

براى ترویج فرهنگ نماز، خوب است از هر روش درستى بهره برد و در خور فهم مردم و با زبان آنان سخن گفت. در این راستا نیز ارگان هایى همچون وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامى و صدا و سیما از هنر به ویژه سینما براى نشان دادن گوهر نماز و چهره نماز و نمازگزار مى توانند بهره بگیرند، علاوه بر این که هنرمندان نیز با زبان شعر و قصّه و نقاشى و با آفرینش آثار هنرى با کیفیت، هنر را براى ترویج فرهنگ نماز به کار گیرند. در مجامع دانشگاهى نیز فراخور جایگاه عملى دانشجویان مى توان به تبیین آثار و ثمرات علمى نماز پرداخت.

کتابنامه

1. قرآن کریم.

2. سیدرضى، نهج البلاغه، ترجمه: سیدجعفر شهیدى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، 1378ش.

3. ابن ابى جمهور احسائى، عوالى اللآلى، قم: انتشارات سیّدالشهداء علیه السلام قم، 1405ه.ق.

4. ابن فهد حلى، عده الداعى و نجاح الساعى، قم: دارالتکاب اسلامى، 1407ق.

5. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، تهران: دنیاى دانش، 1382ش.

6. احمدبن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد: مرتضى، 1403ق.

7. احمدبن محمدبن خالد برقى، المحاسن، قم: دارالکتب الإسلامیة، 1371ه.ق.

8. امام خمینى(ره)، آداب الصلاة، تهران: مؤسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره)، 1378ش.

9. امام خمینى(ره)، سرالصلاة، تهران: مؤسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره)، 1378ش.

10. بهاءالدین خرمشاهى- مسعود انصارى، پیام پیامبر صلى الله علیه و آله، تهران: منفرد، 1376ش.

11. تاج الدین شعیرى، جامع الاخبار، قم: انتشارات رضى، 1405ق.

12. سید محمدحسن بنى هاشمى خمینى، توضیح المسائل مراجع، قم: دفتر انتشارات اسلامى.

13. جلال الدین سیوطى، الدرالمنثور فى تفسیرالمأثور، قم: کتابخانه آیه اللّه مرعشى نجفى، 1404ق.

14. حسن بن شعبه حرّانى، تحف العقول، بهراد جعفرى، تهران: اسلامیه، 1380ش.

15. سعید شمس، پرسمان قرآنى نماز، سبط اکبر، پاییز 1387ش.

16. سیّدامیر ابوالفتوح حسینى جرجانى، آیات الأحکام ، تهران: نوید، 1404ق.

17. سیدعبدالحسین طیب، أطیب البیان فى تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام، 1378ش.

18. سیدعلى حسینى میلانى، محاضرات فى الاعتقادات، قم: مرکز الابحاث العقائدیه، 1421ه.

19. سیدفضل اللّه راوندى، نوادر ، ترجمه: صادقى اردستانى، تهران: بنیاد کوشانپور، 1376ش.

20. سیدمحمدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ترجمه: سیدمحمدباقر موسوى همدانى، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1374ش.

21. سیدمحمدحسین طباطبائى، سنن النبى صلى الله علیه و آله، ترجمه: محمدهادى فقهى، تهران: اسلامیه، 1378ش.

22. شهید مطهرى، مجموعه آثار، تهران: صدرا.

23. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعة، قم: مؤسه آل البیت علیهم السلام، 1409ه.ق.

24. شیخ حسن دیلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم: شریف رضى، 1412ق.

25. شیخ صدوق، الخصال، قم: جامعه مدرسین، 1362ش.

26. شیخ صدوق، أمالى، بیروت: اعلمى، 1400ق.

27. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالرضى، 1406ق.

28. شیخ صدوق، علل الشرائع، قم: داورى.

29. شیخ صدوق، عیون أخبارالرضا علیه السلام، تهران: نشر جهان، 1378ق.

30. شیخ صدوق، معانى الأخبار، قم: جامعه مدرسین، 1403ق.

31. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم: جامعه مدرسین، 1404ق.

32. شیخ طوسى، الإستبصار، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1390ه.ق.

33. شیخ طوسى، تهذیب الأحکام، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1365ش.

34. شیخ کلینى، الکافى، تهران: اسلامیه، 1362ش.

35. عباس عزیزى، نماز در آئینه قرآن، تهران: ستاد اقامه نماز، 1379ش.

36. عبدالحسین امینى، الغدیر فى الکتاب والسنه والادب، قم: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1416ه.ق.

37. عبدالرزاق گیلانى، مصباح الشریعة، تهران: پیام حق، 1377ش.

38. عبدالواحد تمیمى آمدى، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم: دفتر تبلیغات، 1366ش.

39. عزیزاللّه عطاردى، مسند الإمام الرضا علیه السلام، مشهد: آستان قدس (کنگره)، 1406ق.

40. الحکم الزاهرة، ترجمه: علیرضا صابرى یزدى ـ محمدرضا انصارى محلاتى، قم: سازمان تبلیغات اسلامى، 1375ش.

41. علیرضا وحدت پناه، نماز و جامعه شناسى، تهران: ستاد اقامه نماز و احیاى زکات، 1384ش.

42. على مشکینى، تحریرالمواعظ العددیة، قم: الهادى، 1424ق.

43. فتال نیشابورى، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم: انتشارات رضى.

44. فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، تهران: ناصرخسرو 1372ش.

45. قاضى قضاعى، شهاب الأخبار، تهران: مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، 1361ش.

46. على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، قم: دارالکتاب، 1367ش.

47. سلطان محمد گنابادى، تفسیر بیان السعادة فى مقامات العبادة، ترجمه: رضا خانى ـ حشمت اللّه ریاضى، تهران: دانشگاه پیام نور، 1372ش.

48. گودرز نجفى، راز نیایش (فواید طبى و درمانى نماز)، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1386ش.

49. مجتبى کلباسى، یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز (دفتر اول و دوم)، تهران: ستاد اقامه نماز، چاپ اول.

50. مجتبى کلباسى، یکصد و ده پرسش درباره نماز، تهران: ستاد اقامه نماز، 1388ش.

51. مجلسى، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، تهران: اسلامیه.

52. مجید ملک محمدى، 40 نکته پزشکى پیرامون نماز، همدان: معارف، 1376ش.

53. محدث اربلى، کشف الغمة فى معرفة الأئمة، تبریز: بنى هاشمى، 1381ق.

54. محدث نورى، مستدرک الوسائل، قم: مؤسه آل البیت علیهم السلام 1408ه.ق.

55. محسن قرائتى، پرتویى از اسرار نماز، تهران: مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1387ش.

56. محسن قرائتى، تفسیر نماز، تهران: مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1387ش.

57. محسن قرائتى، یکصد و چهارده نکته درباره نماز، تهران: ستاد اقامه نماز، 1374ش.

58. محمدجواد نجفى خمینى، تفسیر آسان، تهران: اسلامیه، 1398ق.

59. محمدرضا رضوان طلب، پرستش آگاهانه، ستاد اقامه نماز، 1375ش.

60. محمد وحیدى، دانستنى هاى لازم از نماز، قم: بوستان کتاب، 1387ش.

61. محمود غفارى، اسرار پزشکى نماز شب، شهاب الدین، 1384ش.

62. محمود ناصرى، داستان هاى بحارالانوار، اصفهان: قائمیه.

63. مهدوى کنى، نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

64. میرزا جوادآقا ملکى تبریزى، أسرار الصلاة، رضا رجب زاده، تهران: پیام آزادى، 1378ش.

65. ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الإسلامیة، 1374ش.

66. ورام ابن ابى فراس، مجموعة ورام (تنبیه الخواطر)، قم: مکتبه فقیه.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد