۱۳۹۲/۰۵/۰۷
–
۱۶۷۸ بازدید
نورانیت و صفای دل یعنی چه؟
از دل با واژه هایی چون «قلب» و«فؤاد»(در زبان عربی) نیز یاد می شود. اما باید دید دلی که در سینه جایی دارد با دلی که کانون معرفت و محبت و ادراک است چیست و نسبت آن با روح و نفس ما چیست.
غزّالى در احیاء العلوم، گام ما را در شناخت دل، لحظه اى بر این حقیقت نگاه مى دارد که « قلب و دل ، به دو مفهوم است: 1) آن قطعه گوشت صنوبرى شکلى که جانب چپ سینه قرار دارد و تلمبه خانه بدن و در ارتباط با گردش خون است. این، چیزى است که در علم طبیعى از آن بحث مى شود و چیزى است که حتى حیوانات هم آن را دارند؛ مرده هم این قلب را دارد، لیکن کار نمى کند. 2) آن بعد لطیف و خدایى بشر است که جنبه معنوى و روحانى دارد و حقیقت انسان است و همین قلب و دل است که درک مى کند و صاحب علم و شناخت است و تکلیف، متوجه این قلب است و از همین قلب، انتظار و طلب است و همان، مورد عقاب و سرزنش قرار مى گیرد. بسیارى از فرزانگان هم در تحلیل نوع ارتباط این دل (قلب) با دل( قلب) مادى در سینه، فرومانده و این راز ناشناخته را کشف نکرده اند».( مُحَجّة البیضاء، ج 5، ص 5)
یکى دل را «سلطان اقلیم وجود» مى داند؛ یکى آن را «کعبه مراد» مى شناسد؛ یکى «حرم خدا» معرفى مى کند؛ یکى «خانه محبوب» مى داند؛ یکى «نهان خانه اسرار و معارف» ترسیمش مى کند. به راستى، دل چیست؟
دل چه باشد، مخزن اسرار حق / خلوت جان بر سر بازار حق
دل امین بارگاه محرمى است / دل اساس کارگاه آدمى است(شیخ محمود شبسترى، گلشن راز)
خواجه انصارى گوید: «دل آدمى را چهار پرده است: پرده اول، صدر است که مستقرّ مهد الهام است؛ پرده دوم، قلب است که محل نور ایمان است؛ پرده سوم، فؤاد است که سراپرده مشاهدت حق است؛ پرده چهارم، شغاف است که محل رحل عشق است. این چهار پرده هر یکى را خاصیتى است و از حق به هر یکى، نظرى. «رب العالمین» چون خواهد که رمیده اى را به کمند لطف در راه خویش کشد، اول نظر مى کند به صدر وى، تا سینه وى از هواها و بدعت ها پاک گردد. پس نظر مى کند به قلب وى، تا از آلایش دنیا و اخلاق نکوهیده پاک گردد. پس نظر مى کند به فؤاد وى و او را از علایق و خلایق باز برد و چشمه حکمت در دل وى گشاید. پس نظر مى کند به شغاف وى، نظرى که بر روى جانِ نگار است».( فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ص 212 )
استاد علامه جعفرى در پژوهشى که پیرامون این لطیفه ربانى و ویژگى هایش دارد و ترکیبات ادبى ساخته شده از واژه دل را تا حدود 427 ترکیب، همراه با نمونه هایى از شعر شاعران مى آورد، در پایان، این گونه جمع بندى مى کند:
«بیایید همه کتاب هاى سازنده بشرى را از کتب باستانى یونان و هند گرفته تا الهیات قرون وسطى و نوشته هاى به ظاهر ادبى مشرق و غرب، مانند مثنوى جلال الدین مولوى و بینوایان ویکتور هوگو و آثار انسانى داستایوسکى، بالزاک، تولستوى، شکسپیر و صدها امثال این آثار که بسیار بسیار عالى تر از روان شناسان حرفه اى، انسان را شناخته اند، در یک میدان بزرگ بین المللى جمع کنیم؛ سپس روى کلماتى مانند دل، وجدان، عقل سلیم، فطرت پاک، عواطف عالى (تصعید شده) انسانى را قلم بطلان بکشیم، یعنى آنها را از آن آثار بزرگ انسانى منها کنیم، ببینیم آیا در این صورت، حتى یک سطر در آن کتاب ها وجود خواهد داشت که به خواندنش بیرزد»؟! (شناخت از دیدگاه علمى و دیدگاه قرآن، ص 439 )
این نکته، نقش محورى «دل» را در حیات انسانى و اندیشه هاى بشرى و فرهنگ ملل و افکار فلاسفه نشان مى دهد.
خلاصه دل را یکی از راههایی می دانند که با آن می توان به خدا رسید و به شناخت او نائل گردید. دل در کنار عقل مسیری است برای رسیدن به خالق هستی. آنچه را عقل از حلش در می ماند دل به فریاد می رسد و در بسته را می گشاید.
حال که مراد از دل مشخص شد می توان گفت که منظور از صفای دل همان حالت معنوی خاصی است که انسان را در رسیدن به معبود خویش کمک می کند که اگر این حالت در انسان پدید نییاید گام نهادن در این راه کمی سخت خواهد شد.
اما چه کنیم که دلمان صفا پیدا کند و نورانیت یابد؟
برای این منظور توصیه می کنیم برای اصلاح و رشد معنوی خود برنامه خودسازی داشته باشید. حتما توجه دارید که هدف زندگی چیزی جز قرب به خداوند نیست. قرآن کریم می فرماید: و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء(سوره بینه، آیه 5 ). مردم هیچ ماموریتى ندارند جز این که دستورهاى دین را مخلصانه براى خدا انجام دهند; یعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقاى بهشت است. خلاصه پیام این آیه شریفه آن است که ما جز عبادت خدای متعال و قرب به او کاری در این دنیا نداریم. چه قدر این آیه زیبا است و چه مقدار تکلیف انسان را روشن می کند. دلیل آن هم این است که ما مخلوق مظهر خداوند هستیم و مظهر خدا کاری جز شناخت خدا و کسب رضایت خدا و ارتباط با خدا و قرب به خداوند ندارد. البته کمال و سعادت او هم در همین رابطه با خداوند است و از همین طریق به همه چیز می رسد. حتی ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت و جامعه نیز در همین راستا، یعنی در راستای ارتباط با خدا و پرستش او توجیه می شود.
برای تحقق این منظور پیشنهاد می کنیم ابتدا روی شخصیت خودتان یک بازنگری داشته باشید (خودشناسی) و بعد برنامه ای را برای بازسازی خود (خودسازی) تنظیم نمایید و با تمام نیرو آن را در زندگی خودتان عملی کنید و در این مسیر از عالمان اخلاقی و اهل راه هم استفاده کنید.
اجمالا مهمترین اموری که در خودسازی و پی ریزی ساختمان وجودی انسان مومن و سالم دخالت دارند عبارتند از: آگاهی و شناخت، ایمان به خدا، دین و رستاخیز، تقویت ارتباط معنوی با خداوند و تقید به وظایف واجب عبادی و اجتماعی.
موفق باشید.
غزّالى در احیاء العلوم، گام ما را در شناخت دل، لحظه اى بر این حقیقت نگاه مى دارد که « قلب و دل ، به دو مفهوم است: 1) آن قطعه گوشت صنوبرى شکلى که جانب چپ سینه قرار دارد و تلمبه خانه بدن و در ارتباط با گردش خون است. این، چیزى است که در علم طبیعى از آن بحث مى شود و چیزى است که حتى حیوانات هم آن را دارند؛ مرده هم این قلب را دارد، لیکن کار نمى کند. 2) آن بعد لطیف و خدایى بشر است که جنبه معنوى و روحانى دارد و حقیقت انسان است و همین قلب و دل است که درک مى کند و صاحب علم و شناخت است و تکلیف، متوجه این قلب است و از همین قلب، انتظار و طلب است و همان، مورد عقاب و سرزنش قرار مى گیرد. بسیارى از فرزانگان هم در تحلیل نوع ارتباط این دل (قلب) با دل( قلب) مادى در سینه، فرومانده و این راز ناشناخته را کشف نکرده اند».( مُحَجّة البیضاء، ج 5، ص 5)
یکى دل را «سلطان اقلیم وجود» مى داند؛ یکى آن را «کعبه مراد» مى شناسد؛ یکى «حرم خدا» معرفى مى کند؛ یکى «خانه محبوب» مى داند؛ یکى «نهان خانه اسرار و معارف» ترسیمش مى کند. به راستى، دل چیست؟
دل چه باشد، مخزن اسرار حق / خلوت جان بر سر بازار حق
دل امین بارگاه محرمى است / دل اساس کارگاه آدمى است(شیخ محمود شبسترى، گلشن راز)
خواجه انصارى گوید: «دل آدمى را چهار پرده است: پرده اول، صدر است که مستقرّ مهد الهام است؛ پرده دوم، قلب است که محل نور ایمان است؛ پرده سوم، فؤاد است که سراپرده مشاهدت حق است؛ پرده چهارم، شغاف است که محل رحل عشق است. این چهار پرده هر یکى را خاصیتى است و از حق به هر یکى، نظرى. «رب العالمین» چون خواهد که رمیده اى را به کمند لطف در راه خویش کشد، اول نظر مى کند به صدر وى، تا سینه وى از هواها و بدعت ها پاک گردد. پس نظر مى کند به قلب وى، تا از آلایش دنیا و اخلاق نکوهیده پاک گردد. پس نظر مى کند به فؤاد وى و او را از علایق و خلایق باز برد و چشمه حکمت در دل وى گشاید. پس نظر مى کند به شغاف وى، نظرى که بر روى جانِ نگار است».( فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ص 212 )
استاد علامه جعفرى در پژوهشى که پیرامون این لطیفه ربانى و ویژگى هایش دارد و ترکیبات ادبى ساخته شده از واژه دل را تا حدود 427 ترکیب، همراه با نمونه هایى از شعر شاعران مى آورد، در پایان، این گونه جمع بندى مى کند:
«بیایید همه کتاب هاى سازنده بشرى را از کتب باستانى یونان و هند گرفته تا الهیات قرون وسطى و نوشته هاى به ظاهر ادبى مشرق و غرب، مانند مثنوى جلال الدین مولوى و بینوایان ویکتور هوگو و آثار انسانى داستایوسکى، بالزاک، تولستوى، شکسپیر و صدها امثال این آثار که بسیار بسیار عالى تر از روان شناسان حرفه اى، انسان را شناخته اند، در یک میدان بزرگ بین المللى جمع کنیم؛ سپس روى کلماتى مانند دل، وجدان، عقل سلیم، فطرت پاک، عواطف عالى (تصعید شده) انسانى را قلم بطلان بکشیم، یعنى آنها را از آن آثار بزرگ انسانى منها کنیم، ببینیم آیا در این صورت، حتى یک سطر در آن کتاب ها وجود خواهد داشت که به خواندنش بیرزد»؟! (شناخت از دیدگاه علمى و دیدگاه قرآن، ص 439 )
این نکته، نقش محورى «دل» را در حیات انسانى و اندیشه هاى بشرى و فرهنگ ملل و افکار فلاسفه نشان مى دهد.
خلاصه دل را یکی از راههایی می دانند که با آن می توان به خدا رسید و به شناخت او نائل گردید. دل در کنار عقل مسیری است برای رسیدن به خالق هستی. آنچه را عقل از حلش در می ماند دل به فریاد می رسد و در بسته را می گشاید.
حال که مراد از دل مشخص شد می توان گفت که منظور از صفای دل همان حالت معنوی خاصی است که انسان را در رسیدن به معبود خویش کمک می کند که اگر این حالت در انسان پدید نییاید گام نهادن در این راه کمی سخت خواهد شد.
اما چه کنیم که دلمان صفا پیدا کند و نورانیت یابد؟
برای این منظور توصیه می کنیم برای اصلاح و رشد معنوی خود برنامه خودسازی داشته باشید. حتما توجه دارید که هدف زندگی چیزی جز قرب به خداوند نیست. قرآن کریم می فرماید: و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء(سوره بینه، آیه 5 ). مردم هیچ ماموریتى ندارند جز این که دستورهاى دین را مخلصانه براى خدا انجام دهند; یعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقاى بهشت است. خلاصه پیام این آیه شریفه آن است که ما جز عبادت خدای متعال و قرب به او کاری در این دنیا نداریم. چه قدر این آیه زیبا است و چه مقدار تکلیف انسان را روشن می کند. دلیل آن هم این است که ما مخلوق مظهر خداوند هستیم و مظهر خدا کاری جز شناخت خدا و کسب رضایت خدا و ارتباط با خدا و قرب به خداوند ندارد. البته کمال و سعادت او هم در همین رابطه با خداوند است و از همین طریق به همه چیز می رسد. حتی ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت و جامعه نیز در همین راستا، یعنی در راستای ارتباط با خدا و پرستش او توجیه می شود.
برای تحقق این منظور پیشنهاد می کنیم ابتدا روی شخصیت خودتان یک بازنگری داشته باشید (خودشناسی) و بعد برنامه ای را برای بازسازی خود (خودسازی) تنظیم نمایید و با تمام نیرو آن را در زندگی خودتان عملی کنید و در این مسیر از عالمان اخلاقی و اهل راه هم استفاده کنید.
اجمالا مهمترین اموری که در خودسازی و پی ریزی ساختمان وجودی انسان مومن و سالم دخالت دارند عبارتند از: آگاهی و شناخت، ایمان به خدا، دین و رستاخیز، تقویت ارتباط معنوی با خداوند و تقید به وظایف واجب عبادی و اجتماعی.
موفق باشید.