خانه » همه » مذهبی » نور علم

نور علم


نور علم

۱۳۹۳/۰۴/۰۲


۹۲۲ بازدید

باسلام.باتوجه به اینکه خدا میگه : علم نور هست و خداوند این نور رو در دل هر کس که بخواد قرار میده. چیکار میشه کرد تا خدا این نور علم را در وجودمان قرار بده؟

در روایتی دیگر شبیه همین روایتی که ترجمه اش را نوشته اید ، آمده است که علم نور است و خداوند آنرا درقلب آن کسی که بخواهد هدایتش کند می اندازد ، بنابراین اگر از کسانی باشیم که اراده خدا برهدایت ما تعلق بگیرد انشاالله خدا نور علم را در وجودمان قرارخواهد داد.وکسانی می توانند هدایت شوند که اموری راترک واموری را انجام دهند! اموری که باید ترک کرد وکارهایی که باید انجام داد:اموری که باید ترک کرد وکارهایی که باید انجام داد همان واجبات ومحرماتی است که در شریعت برانجام ترک آنها تاکید شده است؛ موارد واجبات و محرمات در اسلام زیاد است و باید برای شناخت همه آنها به کتاب های اخلاقی و توضیح المسائل مراجع مراجعه نمائید.
ولی بطور خلاصه می توانیم بگوییم: نماز, روزه, حج, خمس و زکات, جهاد و امر به معروف و نهی از منکر با وجود شرایط آنها, دوست داشتن اهل بیت(ع) و پیروی از آنها و برائت از دشمنان آنها و و امثال آنها از واجبات است. این تعداد از واجبات که به فروع دین معروف است، ظاهرا زیربنای کلی تمام واجبات است و بقیه موارد واجب در دین تحت آن قرار می گیرد که مربوط به جزییات احکام همین موارد ده گانه می باشد مثل وجوب تقلید برای یاد گیری همه احکام و مسایلی که یک غیر مجتهد باید بداند و مثل وجوب غسل جنابت برای نماز خواندن شخصی که جنب شده است و اطاعت از پدر و مادر در صورتی که امر آنها مخالف شرع نباشد و…
برخی از واجبات نیاز به شرایط خاصی می باشد مثل تحصیل علم و…و حتی بعضی مواقع عنوان حرام ، واجب می شود مثل غیبت کردن شخصی که به دروغ باعث شود مصلحت نظام مختل شود و یا دروغ گفتن در جنگ یا برای اصلاح ذات البین…
وهمچنین شراب خواری, ربا, قمار, گوش دادن به موسیقی طرب انگیز, دزدی, ظلم, دروغ, تهمت, غیبت, سخن چینی, توهین و تحقیر مؤمن ترک نماز وروزه و مانند اینها از محرمات است.
دوست عزیز شما باید در غیر از مواردی که شمرده شد؛ در مورد هر یک از کارهایی که در طول روز انجام می دهید بنگرید که یا واجب است و یا مستحب و یا مکروه و یا حرام که در صورت وجوب حتما انجام دهید و اگر مستحب بود سعی برانجام آن داشته باشید و اگر حرام بود ترکش کنید و در صورت مکروه سعی بر ترکش داشته باشید ،موفق باشید
راههای انجام واجب وترک محرم وموانع آن
در مقدمه عرض می کنیم که هدف زندگی چیزی جز قرب به خداوند نیست. قرآن کریم می فرماید: و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء (سوره بینه، آیه 5 ). مردم هیچ ماموریتى ندارند جز این که خداوند را مخلصانه عبادت کنند، یعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقاى الهی است. خلاصه پیام این آیه شریفه آن است که ما جز عبادت خدای متعال و قرب به او کاری در این دنیا نداریم. چه قدر این آیه زیبا است و چه مقدار تکلیف انسان را روشن می کند. دلیل آن هم این است که ما مخلوق مظهر خداوند هستیم و مظهر خدا کاری جز شناخت خدا و کسب رضایت خدا و ارتباط با خدا و قرب به خداوند ندارد.
اما برای انجام واجبات وترک محرمات می بایستی با برنامه ریزی جلوبروید والا توفیقی دراین راه به دست نخواهید آورد ؛ برای برنامه ریزی صحیح در نظر داشتن امورزیرضروری است!
1. واقع گرایى: بر رهرو راه خدا، لازم است که توان واقعى خود را خوب بسنجد و حال و روز خود را نیک بنگرد، آنگاه بر اساس واقعیت های موجود زندگی خود، دستورالعمل اخلاقی و برنامه خودسازى تنظیم کند. انسان ها داراى تفاوت هاى فردی، روحى و جسمى و شرایط مختلفی هستند و بر اساس آن باید براى خود برنامه اى برگزینند که سنگین و طاقت فرسا و دور از دست رس نباشد؛ زیرا یکی از نیازهای انسان در این مسیر سخت، حفظ نشاط روحی و بدنی است و اجبار و اکراه خود بر اساس اهداف خیالی و دور از دست رس، اراده انسان را سست و مانع رسیدن به اهداف واقعی خودسازی می شود.
2. جذابیت: انسان از انس و دوست داشتن ساخته شده است و حاضر نیست برای چیزی که دوست نمی دارد، سرمایه گذاری و تحمل سختی کند بنابراین حتی خودسازی و برنامه های آن باید دوست داشتنی و جذاب باشد. به همین دلیل لازم است در برنامه ریزى به کیفیت، بیش از کمیت اهتمام ورزید؛ به عنوان مثال به جاى اینکه شخص تصمیم بگیرد هر صبحگاهان یک جزء قرآن بخواند، مى تواند آن را حتّى به یک صفحه تقلیل دهد. مشروط بر اینکه تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجّه کامل و تدبّر و ژرف اندیشى در معانى باشد. همچنین بکوشد نمازهایش را با حضور قلب و توجّه بخواند.
3. تدریج: اصل تدریجی بودن، یکی از سنت های عمومی حاکم بر هستی است و تنها خاص زندگی انسان نیست. تمامی پدیده های جهان به تدریج به وجود می آیند و تربیت می شوند و رشد می کنند. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. حرکت تدریجی یکی از عوامل مهم موفقیت در مسیر خودسازی است.
برای این منظور بر سالک راه خدا است که از حداقل شروع کند؛ ولى در اندیشه افزون سازى تدریجى باشد، براى مثال اگر کسی بخواهد غذای خود را تقلیل دهد، این کار باید به تدریج انجام شود، در غیر این صورت اگر بخواهد ناگهان غذای خود را مثلا به نصف کاهش دهد، علاوه بر اینکه به لحاظ بدنی دچار آسیب می شود، درصد موفقیت او نیز کاهش می یابد.
4. رعایت مراتب حال: رهرو این راه باید توجه داشته باشد که در روند خودسازى، مراحلی وجود دارد که باید به ترتیب طی شود وگرنه درصد موفقیت کاهش می یابد. یکی از مصادیق بارز رعایت این اصل در مورد تقدم واجبات بر مستحبات است. قرب نوافل و انجام مستحبات هنگامی در انسان موثر واقع می شود و به تعبیری، مورد قبول حق تعالی قرار می گیرد که قبل از آن سالک از مرحله انجام وظایف واجب عبودیت و بندگی اطمینان حاصل نموده باشد.
بنابراین لازم است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعایت شرایط و جزئیات آنها شروع کند و در کنار آنها به ترک محرمات بپردازد و همواره بر نیفتادن در دام هاى شیطان و هواى نفس، جدیت کند. پس از مدتى که سراسر وجودش تسلیم شد و ایمان در روح و جسم او نفوذ کرد، به انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات بپردازد. از این مرحله به بعد، عنایات ربوبى، او را راهنمایى خواهد کرد: و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و ان اللَّه لمع المحسنین1 «و آنان که در راه ما به جان و مال جهد و کوشش کردند، به تحقیق آنان را به راه خویش هدایت مى کنیم و همیشه خدا، یار نکوکاران است».
5. عزم و استوارى: برای کسی که در این مسیر به تصمیم قاطع برای گذشتن از دنیا و رسیدن به خداوند نرسیده، امیدی برای موفقیت وجود ندارد. نیت و عزم استوار، تحمل و بردباری، صبر و مقاومت در مقابل شداید و سختی ها یکی از اصول مسلم خودسازی و موفقیت در این مسیر است. قرآن کریم می فرماید: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون. کسانی که گفتند پروردگار ما خدای یکتا است و در این راه استقامت کردند، ملائکه نازل شوند و مژده دهند که نترسید و محزون مباشید و بر شما باد بشارت به بهشتی که به شما وعده داده شده است. 2
بنابراین پس از تنظیم برنامه، بر سالک راه خدا لازم است با اراده قاطع، بر انجام دادن آن ایستادگى کند و نفس خود را از طفره رفتن و کسالت ورزیدن، با جدیت تمام باز دارد تا شاهد موفقیت باشد.
6. استعانت و توسّل: خداوند منبع اصلی قدرت حاکم بر هستی و مربی جهان است، بنابراین تمام استعداد و نیروی انسان نیز از خدای متعال است، پس بدون استعانت و طلب توفیق از او موفقیت انسان برای انجام هر کار در هاله ای از ابهام قرار دارد. حتی اگر تمامی شرایط برای انجام کاری فراهم باشد، ولی اراده خداوند بر انجام آن تعلق نگیرد، آن کارشدنی نمی شود. بنابراین براى موفقیت در جهاد اکبر و خودسازی نیز باید از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه اطهارعلیهم السلام متوسل شد.
حقیقت توسل به معنای وسیله قرار دادن معصومین(ع) برای رسیدن به خداوند و درخواست از او است. قرآن کریم می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون. برای رسیدن به خداوند وسیله بجویید. دلیل نیاز به توسل مقام وساطت ایشان میان خداوند و سایر بندگان است. 3
7. اسوه گزینى: برای رفع نیازهای معرفتی انسان در این مسیر مفهوم و کلام و کتاب لازم است، ولی کافی نیست. نیاز به الگوی انسانی کاملی که مجسمه ارزش های اخلاقی و کمال باشد از نیازهای واقعی انسان در این مسیر است. الگویی که به دلیل داشتن شخصیت با فضیلت، جذاب و دوست داشتنی، انگیزه عمل را در انسان تقویت می کند و به طالب کمال نیروی حرکت و تحمل سختی می بخشد.
این موضوع برای موفقیت در مسیر خودسازی و کمال از اهمیت فراوانی برخوردار است، بنابراین افزایش معرفت و پیروى از الگوهاى راستین، مانند ائمه اطهارعلیهم السلام و بزرگان اخلاق، همواره باید مدّ نظر باشد.
8- رفق و مدارا با نفس: رعایت ظرفیت و کشش نفس و بدن یکی از اصول موفقیت در خودسازی است. بدن و روان انسان توان و ظرفیت خاصی دارد که اگر رعایت نشود، باعث تولید خستگی و دلزدگی خواهد شد و این حالت مطلوب انسان و اخلاق اسلامی نیست، از آن رو رفق و مدارا و میانه روی همواره مورد تاکید اساتید اخلاقی بوده است.
در کتاب های روایی بابی هست به نام اقتصاد در عبادت، بدین معنا که حتی عبادت را نباید به خود تحمیل نمود، عبادت تحمیلی باعث زدگی انسان می شود و حال بندگی را زایل و خود عمل را بی ثمر می نماید. یکی از شرایط موفقیت در خودسازی و عبادت ، اقتصاد در آن و رفق و مدارا با خود است.
على علیه السلام در ضمن نامه اى به حارث همدانى مرقوم فرمودند: و خادع نفسک فى العبادة و ارفق بها ولا تقهرها، وخذ عفوها و نشاطها، الا ماکان مکتوبا علیک من الفریضة و انه لابد من قضایها و تعاهدها عند محلها، نفست را در هنگام عبادت گول بزن و با آن مدارا کن و بر آن فشار و زور نیاور، در هنگامی که حالت گذشت و شادابى در نفس پدید آمده، از آن بهره گیر، مگر آنچه به عنوان واجب بر تو نوشته شده است، در واجبات ناگزیر از اداى آن هستى و در وقت و شرایطى که براى آن مقرر شده است، باید انجام بدهى .4
البته مؤ من حقیقی به مرتبه ای می رسد که تحت تاثیر فشارهای جسمانى و روانی افسردگى خاطر پیدا نمى کند. نقل است که یکى از انبیا به جایى مى رفت . در راه کسى را دید که دست و پایش فلج، چشمانش کور و بر لب ذکر الحمدالله داشت و یکى یکى نعمت هایی که خدا به او داده بود، مى شمرد و از خداوند خوشنود بود. این شادابى روح به واسطه اتصال به مبداء وجود است .
9- رعایت اقبال و ادبار قلب: در روایات اسلامی، تاکید فراوان شده است که در عبادت، میانه رو باشید و اقبال و ادبار قلب خویش را در نظر بگیرید. در حالتی که میل و اقبال دارید ، بیشتر عبادت کنید و در حالت بی حالی و ادبار، تنها به انجام واجبات اکتفا نمایید .امیر مومنان حضرت علی(ع) فرمود: ان للقلوب اقبالا و ادبارا، فاذا اقبلت فاحملوها علی النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروا بها علی الفرایض. بدرستی که قلب انسان را اقبال و ادباری است. پس چون در حال پذیرش بود، آنرا به انجام مستحبات و نوافل بدارید و هنگامی که در حالت روی گردانی بود، به انجام واجبات اکتفا نمایید. 5
البته هر قدر انسان مجاهده نفس بیشتری کند و با خدا و قرآن و اهل بیت (ع ) انس بیشتری گرفته و دل از هواهای نفسانی تخلیه کند به تدریج اقبالش بیشتر شده و به صورت ملکه راسخه در می آید. آن گاه است که در همه حالات به یاد خدا و متوجه اوست و هیچ چیز نمی تواند او را از محبوب حقیقی باز دارد. این همان حالتی است که ازآن تعبیر به ((نماز دائم)) شده است :
خوشا آنان که الله یارشان بی // به حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دایم در نمازند// بهشت جاودان ماوای شان بی
.10- سخت کوشی و تحمل سختی ها: رسیدن به آرمان بلند و گران سنگ لقای الهی درگرو تلاش و جهادى پر دامنه و دراز آهنگ است. بدون شک مبارزه جدى و بى امان با هواها و خواهش هاى نفسانى، بیرون راندن حب دنیا و تعلقات دنیوى از دل، عبودیت مطلقه پروردگار، پالودن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل، تهجد و شب زنده دارى و توسل و استشفاع به اولیاى گرام الهى و. همه ره توشه هاى این سیر خدایى است. این که: گویند به هرکس ندهند دلیلش بسیار واضح و روشن است. زیرا کسى که جهاد با نفس نکرد و دل به مادیات سپرد و در ظلمات نفس و نفسانیات خود را محبوس ساخت کى تواند که به سوى نورحق پر کشد و به لایتناهى عروج کند؟ ناز پرورده تنعم نبردراه به دوست //عاشقى شیوه رندان بلاکش باشد
اگر طالب موفقیت هستیم باید بپذیریم که همه چیز با کار و کوشش سخت ، برد باری و مقاومت در مقابل دشواری ها بدست می آید. کسی با خوش گذرانی و راحت طلبی به جایی نرسیده که ما دومین آن باشیم .
امام رضا (ع) مى فرمایند: و من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزاء بنفسه، هر کس از خدا توفیق را مسئلت کند در حالى که کوشا و تلاش گر نیست خود را به استهزاء و شوخى گرفته است. 6
در بحث دین داری و عبودیت حق تعالی نیز کوشش و صبر در مقابل نا همواری ها و ناملایمات زندگی، چه زندگی مادی و چه معنوی، از شرایط اصلی موفقیت محسوب می شود. قرآن کریم در مورد سختی نماز می فرماید: و انها لکبیره الا علی الخاشعین، نماز خواندن ، جز برای خاشعین ، کار ساده و آسانی نیست. 7 و در قیامت نیز به کسانی که صبورند، وعده بهشت بی حساب می دهد و می فرماید: ان الله یوفی الصابرین اجرهم بغیر حساب، به درستی که خداوند اجر صابران با بدون حساب خواهد داد. 8
در مورد روزه، حج، جهاد ، خمس، ذکوه، امر به معروف و سایر وظایف شرعی و عبادی نیز وضعیت به همین منوال است . انجام تمامی اینگونه تکالیف نیاز به صبر و مقاومت فراوان دارد. نابرده رنج گنج میسر نمی شود.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید// یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
11- برنامه ، نظم ، تداوم: هدف خویش را در زندگی و رسیدن به قرب الهی مشخص نمایید و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کنید و بر آن برنامه پای بفشارید. هر عمل و عبادتی را پیوسته انجام دهید و تداوم داشته باشید. آنقدر ادامه دهید تا اثر آن ظاهر شود و شیرینی و نورانیت آن را در دل احساس کنید. نظم و برنامه ریزی از لوازم ضروری موفقیت در دین داری و یا هر کار دیگر است . امکان ندارد یک آدم بی انضباط و ولنگار در رسیدن به اهداف زندگی خود موفق باشد.
اگر روزی در برنامه های عبودی خود کوتاهى کردید بدانید، که به همان اندازه از توفیقات شما کاسته مى گردد، کوشایى و استقامت شرط توفیق است. على (ع) در روایتی فرموده است: من طلب شیئاً ناله او بعضه، هر کس طالب چیزى باشد و واقعاً بخواهد به آن برسد ، به تمام یا قسمتی از آن، حتما خواهد رسید. 9
12- طلب توفیق از خداوند: دعا و درخواست مخصوصاً با تضرع ، حال ، اشک چشم و دل شکسته، علاوه بر آثار مادى و معنوى استجابت و موفقیت در رسیدن به اهداف، دل را بر انجام اوامر الهى رقیق و آماده مى سازد و آن را از کدورت ها و تعلق و تشویش و اضطراب هاى ناشى از وسوسه هاى یأس آور شیطان و نفس اماره پالایش مى دهد.
در روایتى از امام جواد (ع) آمده که مؤمن نیاز به سه چیز دارد : المؤمن یحتاج إلى توفیق من الله ، وواعظ من نفسه ، وقبول ممن ینصحه، توفیق الهی و کسی که از درون او را نصیحت کند و پذیرش نصیحت از کسی که او را نصیحت کرده. 10
13- رعایت اعتدال: اعتدال، صفتى است پسندیده و به معناى میانه روى و پرهیز از افراط و تفریط در هر امرى است. کاربرد این اصل بیشتر در حوزه غرایز، امیال و هیجانات نفسانی انسان کاربرد دارد. انسان همواره در این عرصه ها در معرض افراط و تفریط قرار دارد و اگر تسلیم آن شود، عقلانیت خود را فراموش کرده و از راه راست خارج شده است.پرخوری، پرخوابی، هیجان بیش از حد غریزه شهوت و خشم و همچنین در مقابل آن، کم خوری مفرط، بی خوابی، خمود در شهوت و نداشتن غریزه خشم و غضب، مانع خودسازی و شکوفایی انسان است و چاره آن جز رعایت اعتدال در تمامی غرایز و امیال نیست. در مورد خوراک و خواب باید حد وسط و اعتدال را رعایت کرد به گونه ای که هم شکم پرور و تنبل بار نیاید و هم باعث مریضی و بی حال و ضعف نگرد، رعایت اعتدال در امر سلوک در همه امور شرط اساسی این راه است.
خشم به صورت غریزی در همه افراد بشر وجود دارد تا موانع حیات و کمال خویش را به وسیله آن دفع نماید اما این غریزه همچون دیگر غرایز باید کنترل شود. اگر هیجان خشم از حد اعتدال خارج گردد یکی از دام های شیطان خواهد شد. امام باقر علیه السلام فرمود: «غضب آتشی است از طرف شیطان که در دل بنی آدم افروخته می شود. به تعبیری می توان گفت: ریشه تمامی گناهان جز خروج از اعتدال و افراط و تفریط در امیال و غرایز نیست.
اعتدال در روابط اجتماعى که باعث تحکیم این روابط و تضمین سلامت آن مى شود. در حالیکه تندخویى و ترشرویى بیش از حد، باعث پراکندگىِ اطرافیان و در مقابل، نرمش بیش از حدّ و جدى نبودن در کارها و روابط باعث بروز تشتت در روابط اجتماعى مى گردد.
جوانى که وقت خود را یکسره صرف ورزش مى کند و یا کسى که تنها به تفریح و گردش و تفرج مى پردازد و از مطالعه کافى و یا از عبادت و… غافل مى شود مسیر درستى را انتخاب نکرده و به سوى تکامل پیش نخواهد رفت.
14- تامین اقتصادی : از نظر اسلام هم فقر مفرط مانع انجام وظایف بندگی است و هم ثروت فراوان. بهترین حالت برای ایجاد فراقت و تمرکز در بندگی خداوند، حالت توسط و تامین اقتصادی است. کسی که فقیر است دایم باید به فکر آب و نان خانواده خود باشد و همچنین کسی که مال و منال فراوان دارد ، همواره باید وقت و نیروی خود را در جهت سامان دادن و حفظ و حراست اموال خود به هدر بدهد ، این دو گروه معمولا در دین داری و عبودیت خداوند موفق نیستند.
قرآن کریم نسبت به ثروتمندی فراوان می فرماید: ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی، انسان همین که خود را ثروتمند و بی نیاز احساس کند ، سر به شورش و طغیان گری می گزارد 11 و در روایت از رسول اکرم (ص) است که کاد الفقر ان یکون کفرا، نزدیک است که فقر آدم فقیر را به کفر بکشاند. 12 در مقابل افرادی که از یک زندگی آبرو مند و ساده برخوردارند، فکری راحت و فرصتی مناسب برای بندگی خداوند و قرب به او در اختیار خواهند داشت و در این زمینه موفقیتشان بیشتر است.
– راههای ترک وکاهش انگیزه گناه:
یکی از راه های کاهش انگیزه گناه، شناختن باطن گناه می باشد، این شناخت از چند راه حاصل می گردد:
1. از طریق توجه به کلام خداوند متعال که علمش به همه چیز احاطه دارد، او که ظاهر و باطن و ملک و ملکوت در نظرش یکسان است و غیب و شهود برای او مشهود است در قرآن کریم، باطن بسیاری از گناهان را بیان فرموده است مثلاً باطن غیبت را؛ خوردن گوشت برادر مرده می داند. آن جا که می فرماید: «و لا یغتب بعضکم بعضاً ایجب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه» (سوره حجرات، آیة 12).و بعضی از شما بعض دیگر را غیبت نکند آیا دوست دارید، گوشت برادر مردة خویش خورید پس همانا کرامت دارید.
در جائی دیگر خوردن مال یتیم را به خوردن آتش توصیف می کند که «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً» (سوره نساء، آیة 10)، آنانکه اموال یتیمان را به ستمگری می خورند، در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو می برند و بزودی (به دوزخ) در آتش فروزان خواهند افتاد.
در حقیقت تمام اوامر و نواهی الهی حکایت از مصالح و مفاسدی است که در درون آنها نهفته است و هر چیز که برای روان و جسم آدمی مضرّ است حرام شده است و این امر و نهی از روی رحمت الهی است که مصلحت بندگانش را می خواهد و الا اگر همة مردم کافر گردند به خدا ضرری نمی رسد و در واقع افراد گناهکار خود را از سعادت و رحمت محروم و به بلا گرفتار می سازند. در روایات منقول از ائمه اطهار و رسول مکرم اسلام ـ علیهم آلاف التحیة و السّلام ـ هم، باطن بسیاری از گناهان بیان شده است از جمله امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد باطن نظر به اجنبی می فرماید: «النظرة سهم من سهام ابلیس مسموم، من ترکها لِلّه عزوجل لا لغیره اعقبه الهه ایماناً یجد طعمه(من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 11)» نظر به نامحرم تیری زهر آگین از شیطان است، کسی که آن را تنها بخاطر خدا ترک کند خداوند ایمانی در قلب او جایگزین می کند که لذت آن را بچشد.
و از قرآن کریم و روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ استفاده می شود که جهنم و آتش های سوزان آن و مار و عقربها و انواع عذاب آن باطن همین اعمال حرامی است که انسانها مرتکب می شوند نه چیز دیگر چنانچه در قرآن کریم آمده است که «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً» (سورة آل عمران، آیة 30) روز قیامت روزی است که هر کس آنچه را که از اعمال خیر انجام داده است حاضر می بیند. بنابراین کسی که به خداوند متعال و صدق کلام او ایمان دارد و می داند که نواهی الهی به خاطر مفاسدی است که در آن عمل وجود دارد و قول صادق مصدق را بپذیرد و به حقانیت آن ایمان آورد، کم کم از گناه پرهیز می کند و واقعاً وقتی که مرتکب گناهی می شود می ترسد و از آن بیزار می شود. وقتی که مال حرامی را می خورد گویا گوشت سگ می خورد و به همین خاطر از آن منزجر می گردد.
2. دیدن باطن گناه از راه تقوی؛ کسی که انسانی متقی است و هیچگاه عملی که خلاف تقوی باشد از او سر نمی زند، خداوند به او چشم بصیرت و قلبی آگاه می دهد که باطن امور را مشاهده می کند، بوی تعفن گناه را استشمام می کند. کسی که شامّة او بر اثر سرماخوردگی از کار افتاده است اگر یک غذای مانده که مسموم کننده است و بوی آن تغییر کرده و متعفن شده است را به او بدهند، متوجه خرابی غذا نمی شود و ظاهر زیبای آن را می بیند و از آن غذا میل کرده و بعد از دگرگونی حال و بستری شدن در بیمارستان، برایش روشن می گردد که غذائی که به او داده اند مسموم بوده است، ولی کسی که شامّة قوی دارد وقتی غذای مسموم را به او عرضه می کنند، بوی تعفن غذا، او را از خوردن غذا باز می دارد و با استشمام بوی بد غذا، میل به خوردن را از دست می دهد و از مسمومیت در امان می ماند آنها که از تقوای بالاتری برخوردارند، واقعاً بوی تعفن امور حرام را استشمام می کنند به همین خاطر اصلاً به گناه میل پیدا نمی کند، مثلاً اگر با یک مال غصبی غذائی لذیذ برای آنها تهیه شود، آن را به صورت چرک و خون می بینند و بوی تعفن آن را احسان می کنند و از خوردن آن سرباز می زنند.
بعنوان مثال حضرت علی ـ علیه السّلام ـ باطن رشوه را مانند غذائی می داند که یک افعی، آن را بلعیده باشد، با زهر درون او مخلوط گشته باشد و سپس آن را برگرداننده باشد و اکنون فردی بخواهد، این استفراغ افعی را تناول کند. باطن استفادة ناصواب از بیت المال را چون آهنی گداخته در آتش می داند. برای روشن شدن مسأله به سخنان آن حضرت در (خطبه 224/ و در بعضی نسخ 215) توجه کنیم که: چنین می فرماید: «سوگند به خدا، اگر شب را بر روی خارهای (سعدان) بیدار به سر برم و یا در غلها و زنجیرها بسته و کشیده شوم، برایم محبوبتر است از اینکه خدا و رسولش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده و چیزی از اموال دنیا را غصب نموده باشم. چگونه به کسی ستم روا دارم، آن هم برای جسمی که تار و پودش به سرعت بسوی کهنگی پیش می رود (و از هم می پاشد) و مدتهای طولانی در میان خاکها می ماند. سوگند به خدا عقیل برادرم را دیدم که به شدت فقیر شده بود و از من می خواست که یک «مَن» از گندمهای شما را به او ببخشم، کودکانش را دیدم که از گرسنگی، موهایشان ژولیده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته، گویا صورتشان با نیل رنگ شده بود. عقیل باز هم اصرار کرد و چند بار خواستة خود را تکرار نمود. من به او گوش فرا دادم، خیال کرد من دینم را به او می فروشم و به دلخواه او قدم بر می دارم و از راه و رسم خویش دست می کشم. امّا من برای بیداریش، آهنی را در آتش گداختم آن را به بدنش نزدیک ساختم، تا با حرارت آن عبرت گیرد، ناله ای همچون بیمارانی که از شدت درد می نالند، سر داد و چیزی نمانده بود که از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: هان ای عقیل زنان سوگمند در سوگ تو بگریند، از آهن تفدیده ای که انسانی آن را بصورت بازیچه سرخ کرده ناله می کنی! امّا مرا بسوی آتش می کشانی که خداوند جبار با شعلة خشم و غضبش آن را برافروخته است، تو از این رنج می نالی و من از آن آتش سوزان نالان نشوم؟ از این سرگذشت شگفت آورتر داستان کسی است که نیمه شب ظرفی سر پوشیده پر از حلوای خوش طعم و لذیذ به درب خانة ما آورد ولی این حلوا معجونی بود که من از آن متنفر شدم، گویا آن را با آب دهان مار یا استفراغش خمیر کرده بودند به او گفتم: این صله و پاداش است یا زکات یا صدقه که اینها بر ما خاندان حرام است، گفت نه زکات است و نه صدقه بلکه هدیه است. به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو گریه کنند، آیا از طریق آیین خدا وارد شده ای که مرا بفریبی؟ دستگاه ادراکت به هم ریخته؟ یا دیوانه شده ای؟ و یا هذیان می گویی؟ به خدا سوگند که اگر اقلیم های هفتگانه با آنچه در زیر آسمانها است به من بدهند که خداوند را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم، هرگز نخواهم کرد. و این دنیای شما از برگ جویده ای که در دهان ملخی باشد، نزد من خوارتر و بی ارزش تر است علی را با نعمت های فناپذیر و لذتهای نابود شدنی دنیا چه کار!! از به خواب رفتن عقل و لغزشهای قبیح به خدا پناه می بریم و از او یاری می جوئیم»
بنابراین برای پائین آمدن لذت گناه یا از راه ایمان به غیب و تصدیق کلام خدا و معصومین ـ علیهم السّلام ـ که صادقان تصدیق شده اند باید تعبداً بپذیریم که باطن گناه، آلودگی و آتش است و از آن بپرهیزیم یا باید بر اثر مخالفت هوای نفس و طی طریق تقوی به جایی برسیم که خود باطن گناه را ببینیم که این هم بدون طی طریق اوّل امکان پذیر نیست.
و برای آگاهی بیشتر به این کلام امیر بیان توجه کنیم که فرمود: «اذکروا انقطاع اللذّات و بقاء التبعات» (نهج البلاغه، حکمت، 425). بیاد آرید قطع لذتها و بقای مسئولیتهای آن را، که چگونه لذات دنیوی زود گذرند ولی آثار و تبعات آن دامنگیر انسان است و باید پاسخگو باشد. چه انسانهائی که یک قدم پیروی نفس نمودند، و آبرو و حیثیّت آنها برای همیشه در دنیا هم ریخته شد و رسوائی آخرت بسی سخت تر از دنیا است. یاد مرگ هم لذّت گناه را از انسان می ستاند که رسول خدا فرمود: «اذکروا هادم اللذات، قیل ما هو: قال المرت.( بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 6، ص 133، روایت 32، باب 4)» اشاره: توجه داشته باشید که آگاهی از عواقب و آثار سوء گناه بر روح و رفتار انسان ما را در ترک گناه یاری می کند.
3. لذت ترک گناه
– گناه، به سبب آن که در مسیر خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی است، لذت بخش است. از این روست که بسیاری از مردم به سوی گناه کشیده می شوند و ترک گناه برای بسیاری سخت دشوار است. با این همه اگر انسان بداند که با ترک گناه به چه لذتی بزرگ و ماندگارو پایدار می رسد، شاید کم تر گرایش به گناه یابد. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: ترک گناه سخت است ولی ترک بهشت سخت تر است؛(غررالحکم، ص 350) زیرا آن حضرت ارزش بهشت و لذت های پایدار و جاودانه اش را می داند و می شناسد؛ چرا که بهشت نوشی بی نیشی است که در لذت های دنیوی هرگز نمی توان آن را یافت؛ زیرا هر نوش دنیایی و شیرینی آن با نیش و تلخی همراه است.
البته برای انسان ترک لذت نقد برای لذت نسیه سخت است؛ چرا که باور مردمان بر این است که غوره نقد به از حلوای نسیه است؛ بنابراین اگر به جای غوره ترش، شیرینی اندک را بچشند، هرگز حاضر نمی شوند تا این حلوای شیرین اندک را به حلوای شیرین بی پایان بدهند. از این جاست که امام صادق(ع) می فرماید: خوشا به حال کسی که به خاطر موعودی که آن را ندیده دست از تمایلات و خواهش های حاضر بردارد.(وسایل الشیعه، ج 11، ص 244) اما اگر انسان بداند که این شکیبایی وصبر در برابر خواهش های نفسانی چه پیامدها و برکاتی دارد، شاید این گونه عمل نکند؛ زیرا بسا شکیبایی یک ساعت که شادمادنی درازی به دنبال دارد و بسا لذت یک ساعتی که اندوهی دراز در پی خواهد داشت(مستدرک الوسایل، ج 2، ص 299) پس اگر انسان بخواهد حسابگرانه نیز بیاندیشد می بایست صبر کوتاه در دنیا را برای دست یابی به لذت بی پایان آخرت ترجیح دهد، تا خوشبختی و سعادت ابدی را درک کند. در حقیقت خوشبخت ترین مردم کسی است که برای لذت باقی از لذت فانی دست بردارد(غررالحکم، ص 198)، ولی افسوس که کم تر عاقل و خردمندی را می توان یافت که این گونه محاسبه کند و چنین به حسابرسی دقیق دست یابد؛ زیرا بسیاری از مردم به ظاهر دلبسته می شوند و حسابرسی را براساس لذت های زودگذر قرار می دهند و به جای لذت پاینده عبادت به لذت کوتاه معصیت رو می آورند. این در حالی است که هیچ عبادتی برتر و زیباتر از ترک شهوات و خواسته های نفسانی نیست(غرر الحکم، ص 351)
– پیامبر گرامی(ص) می فرماید: هفت کس را خداوند در روزی که سایه ای جز سایه او نیست، خود بر سرشان سایه می افکند. یکی از آن هفت کس، مردی است که زنی زیبا و دارای حسب او را به خود می خواهند و مرد بگوید که از پروردگار جهانیان می ترسم.(محجه البضیاء، ج 5، ص 185) یعنی کسی که بر لذت کوتاه چشم پوشد و لذت بهشت رضوان را بخواهد، چنین شخصی حسابرسی عاقل و خردمند است.
– البته برخی می گویند که از این لذت کوتاه بهره می بریم و سپس توبه می کنیم و پاک می شویم چنان که از مادر پاک و پاکیزه زاده شده ایم به طوری که گویی اصلا گناهی انجام نداده ایم، ولی می بایست دانست که ترک گناه، آسان تر از درخواست توبه است، چه بسا ساعتی که اندوهی دراز به همراه دارد.(وسایل الشیعه، ج 11، ص 451) به هر حال، ترک گناه آسان تر از درخواست توبه است(نهج البلاغه، صبحی الصالح ،ص 501)
براساس روایات، اگر انسان در میان دو راهی انجام کار نیک و ترک گناه گرفتار آید، دوری گزیدن از زشتی ها و بدی ها بهتر و سزاوارتر از انجام کار نیک است.(غررالحکم، ص 57)
– البته انسان های سالم و دارای فطرت پاک و خرد سلیم ، گرایش به نیکی ها داشته و بر اساس همین گرایش ذاتی است که از زشتی های گناه گریزان هستند؛ زیرا گناه جز زشتی چیزی نیست و انسان دوستدار زیبایی ها بدان گرایشی ندارد. از این روست که امیرمومنان در جایی دیگر می فرماید: هرکس نیکی ها را دوست داشته باشد، از حرام ها دوری می ورزد؛ زیرا حرام چیزی جز زشتی نیست که انسان طالب نیکی هرگز به آن سو نمی رود.(بحارالانوار، ج 77، ص 419)
– به هر حال، انسان عاقل انسانی است که لذت را در ترک گناه می جوید، چنان که زیبایی ها را در ترک آن می بیند و کار حرام را نه تنها به جهت بد بودن آن بلکه به سبب زشتی آن نیز ترک می کند؛ زیرا برای این افراد اگر چه عقل ایشان حکم می کند که این کار بد است، دل و احساس ایشان نیز حکم می کند که این کار زشت است. بنابراین، هم از نظر عقل و هم از نظر احساسات، گرایشی به گناه ندارند، زیرا آن را هم بد و هم زشت می یابند. این گونه است که از ترک گناه، در همین دنیا نیز لذت می برند، زیرا دوری از بدی ها و زشتی ها برای آنان لذت آفرین است.
– برخى گمان مى کنند که لذت ها منحصر در همین لذت هاى حسى مشترک انسان و حیوان است و لذایذ تصورى عقلى یا وجود ندارند یا در مقایسه با لذت هاى حسى ناچیزند. البته چنان که دانشمندان علم روانشناسى نیز گفته اند، لذایذ معنوى وجود داشته و نیز میزان اثر گذارى بالاترى از لذایذ جسمى دارند، ولى فقط کسانى مى توانند به درک آن برسند که روح و روان را از گناه و رذایل پاک کرده باشند. این لذت به لذت ترک گناه تعبیر مى شود.
اگر لذّت ترک لذت بدانى————————- دگر لذت نفس لذت نخوانى
سفرهاى علوى کند مرغ روحت ———————-گر از چند آزمایش آن را پرانى
– تنها راه درک لذایذ معنوى ، ترک انس با دنیا و گناه و به جاى آن انس گرفتن با دعا و نماز و کمک به محرومین و مستضعفین است . بدترین جزا و عذابى که خداوند براى گناهکار در نظر گرفته محروم شدن از حلاوت عبادت است .
– در حدیث قدسى آمده است که مردى به نزد موسى بن عمران علیه السلام آمد و گفت : به خدایت بگو من شخص گناه کارى هستم . چرا مرا عذاب نمى کند؟ خداوند فرمود: اى موسى ! به او بگو من بدترین بلا را بر سر تو آورده ام و تو را به بدترین عذاب دچار کرده ام (و تو نمى دانى ) و آن عذاب این است که شیرینى و حلاوت یاد و ذکر و مناجات مرا نمى چشى . نظیر همین احادیث در داستان پیامبران در خصوص حضرت شعیب است که مولوى آن را به نظم درآورده است :
آن یکى مى گفت در عهد شعیب ——————که خدا از من بسى دیدست عیب
چند دید از من گناه و جرم ها——————– وز کرم یزدان نمى گیرد مرا
حق تعالى گفت در گوش شعیب ——————-در جواب او فصیح از راه غیب
چند گیرم و تو بى خبر————————- در سلاسل مانده اى پا تا به سر
– همچنین از امام صادق علیه السلام روایتى نقل شده است که خلاصه روایت را صاحب کتاب«المراقبات » چنین آورده است :«هنگام نماز به قلبت نگاه کن ، اگر شیرینى عبادت را در آن مى یابى و دلت به مناجات با او شاد است ، بدان که در تکبیرت راست گفته اى ، ولى اگر لذت مناجات را در خود ندیده اى ، این دلیل بر آن است که در تکبیرت دروغ گفته اى و دلیل رانده شدن تو از درگاه خدا است.» با توجه به مفاد این حدیث هر کس به راحتى مى تواند خود را بسنجد که آیا به مقام ترک لذت گناه و درک لذت مناجات رسیده است یا خیر؟
یادی ازاردوگاه موصل 4 و چشم پوشی از گناه
– اردوگاه موصل 4 بود. عراقی ها در یکی از زندان ها فیلم مبتذل گذاشتند تا هم آزاده ها را اذیت کنند و هم اگر بتوانند به خیال خودشان، ایمان آنها را تضعیف کنند. همه آزادگان چشمهایشان را می بندند تا آن فیلم مبتذل را نبینند. تا آن صحنه های مستهجن و مبتذل را نبینند. چرا که دیدنش، هم موجب نارضایتی پروردگار است؛ هم از ایمان و از حیا و از نجابت انسان، ناخودآگاه و ناخواسته کم می کند و تاثیر بدی روی رفتار و افکار و اخلاق و ایمان خواهد داشت. رزمنده ها چشمهایشان را بسته بودند و عراقی ها با حرف زدن و با تهدید و هر چه کردند نتوانستند آنها را وادار به تماشا کنند. لذا با باتوم افتادند با جان این آزدگان. و برای زمان طولانی آنها را به جرم تماشا نکردن آن فیلم مبتذل با باتوم زدند. به چشم بعضی از اینها آنقدر باتوم زدند که از چشم هایشان خون جاری شد.
و در این زمانه، جوان ها دنبال جای خلوت می گردند تا در کمال آرامش بتوانند عکس مستهجن و فیلم مبتذل تماشا کنند. آنجا، چشمانشان پر ازخون می شد چون نمی خواستند چشمشان را به گناه آلوده کنند؛ ولی برای بعضی دیگر، چشم ها از گناه پر شده. گناه عادی شده، دیدن صحنه های مبتذل و غیر اخلاقی و نگاه به نامحرم از فیلم گرفته تا عکس و تا شخص زنده عادی شده. قباحت گناه، از بین رفته. و برای هر گناهی توجیهی هست. کسی به قل للمومنون یغضوا ابصارهم و قل للمومنات یغضضن ابصارهن، توجهی نمی کند. دیگر خدا در اولویت نیست!… گناه کردن، حرف اول را می زند. این کجا و آن کجا. ببین تفاوت از کجاست تا به کجا …
کلامی هم،ازآقای شخ جعفر مجتهدی :
در ایام نوجوانی که به مدرسه می‌رفتم در بین راه به فقرا کمک می‌کردم. یک روز که از مدرسه بر می‌گشتم در بین راه پیرزنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه در دست دارد او از من خواهش کرد که کمکش کنم و اثاثیه را به من داده و از جلو حرکت کرد تا به منزلی رسیدیم، سپس درب را باز کرده و وارد خانه شد.من نیز همراه او داخل شدم، که ناگهان درب بسته شد و با چند دختر جوان روبرو شدم، آنها گفتند: شما به یوسف تبریز مشهور هستید و ما از شما خواسته‌هایی داریم که اگر انجام ندهید کوس رسوایی شما را خواهیم زد.
ایشان می‌فرمودند:یک لحظه تأمل کرده و نگاهی به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به پله‌هایی افتاد که به بام منتهی می‌شد، بلافاصله با سرعت به طرف پله دویده و به پشت بام رفتم، آنها هم به دنبال من به پشت بام آمدند.با اینکه ساختمان سه طبقه عظیمی بود و دیوارهای بلندی داشت، با گفتن یک یا علی، بی درنگ از پشت بام خود را به داخل باغی که جنب خانه قرار داشت پرتاب کردم. همینکه در حال سقوط بودم دو دست زیر کف پاهایم قرار گرفت و مرا به آرامی پایین آورد. ایشان فرمودند: از آن موقع تا الان پاهایم را بر زمین نگذاشته‌ام و هنوز روی آن دستها راه می‌روم…
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. قلب سلیم، شهید دستغیب، دار الکتاب الاسلامیه، ج 1، ص 267، تهران 1351.
2. مراحل اخلاق، آیة الله جوادی آملی، مؤسسة اسراء
پی نوشت:
1- عنکبوت، آیه آخر.
2- فصلت، 30.
3- مائده، 35.
4- بحارالانوار، ج 33 ص ، ص 509.
5- نهج البلاغه، حکمت 312.
6- بحار الانوار، ج 78،ص 356.
7- بقره ، 45.
8- زمر، 10 .
9- مطالب السئوول، ص37.
10- میزان الحکمة، ج4 ص 3598.
11 – سوره علق،آیه 6.
12- کافی،ج2 ،ص307.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد