خانه » همه » مذهبی » نکاتی مهم و کاربردی برای نوشتن رمان

نکاتی مهم و کاربردی برای نوشتن رمان

عصراسلام: در اینجا برخی از بهترین نکات او برای شما آورده شده است:

۱. تعداد کلمات روزانه‌تان را مشخص کنید
سعی می‌کنم روزانه حدود ۱۵۰۰ کلمه بنویسم. این راحت و کمتر از آن چیزی است که نویسندگان می‌نویسند. اگر به هدفی برسم، که معمولا تا ۲۰۰۰ کلمه ادامه می‌دهم‌.

۲. تنها مهارت لازم برای نویسندهٔ خوب بودن، خوانندهٔ خوب بودن است
باید هزاران کتاب بخوانید و ریتم آنچه را می‌خوانید یاد بگیرید. آن وقت است که شروع به درک چگونگی چیدمان داستان( طرح و لحن و… ) می‌کنید. 

۳. شخصیت پادشاه است
ویژگی‌های شخصیتی همه چیز دربارهٔ مردم است. اگر طرح ایده‌آل باشد، یک امتیاز است ، اما خوانندگان شخصیت ها را به خاطر می‌آورند. 

۴. عاشق شخصیت‌های خود نباشید
در این مرحله، نویسندگان شروع به دفاع از خودشان می‌کنند؛ احساس محدودیت می‌کنند  و نمی‌توانند چیزهای بد و خصوصیات منفی دربارهٔ قهرمانان‌شان بنویسند.  من شخصیت‌هایم را کمی کمتر از شما دوست دارم.  سعی می‌کنم واقع گرایی‌ام را حفظ کنم و صادقانه همه چیز را بیان کنم. این کار او را به یک شخصیت واقعی تبدیل می‌کند، نه یک شخصیت کارتونی.

۵. شروع داستان بسیار مهم است
خط اول، پاراگراف اول، صفحهٔ اول باید کاملاً قانع کننده باشد. اگر ‌بتوانید این کار را انجام دهید، برد کرده‌اید. این همان چیزی است که مخاطب می‌خواهد. آنها به کتابی احتیاج دارند که فوراً  آنها را به دام بیندازد.

۶. توجه نکنید!
توصیه صادقانه من نادیده گرفتن توصیه‌ها است، زیرا شما باید کتاب خودتان را بنویسید. متنی یکپارچه که از  عمق زندگی‌ خودتان نشات گرفته و اگر نگران آنچه دیگران می خواهند به شما تحمیل کنند باشید، خوب از کار در‌نمی‌آید.
لی چایلد
***
توصیف وضعیت 
اگر شما وضعیتی را در چند صفحهٔ پیاپی توصیف کنید، آنچه می‌نویسید برای مخاطب جذاب نخواهد بود. فرض کنید در آغاز کتاب، نویسنده می‌نویسد که چگونه یک دختر به جایی می رود و در یک میدان بی‌پایان پوشیده از برف و طوفان گیر می‌افتد. دختر تقریباً خسته شده اما همهٔ این توصیفات را در فاصله‌ای که دختر کلیسا را ​​می‌بیند، دارید.
نویسنده ادامه می‌دهد، تکرار می‌کند که چگونه قهرمان سرما زده شده، گونه‌هایش می‌سوزند و چگونه در حالی که خسته شده بینی‌اش از برف پر می‌شود و این توضیحات در یک دوجین پاراگراف طولانی ادامه پیدا می‌کند و تنها پس از آن و بعد از چند صفحه ‌است که شخصیت به كلیسا می‌رسد و خسته و یخ‌زده جلوی در می‌افتد.
برای این که متوجه شوید داستان از کجا شروع می‌شود‌، به این توضیح توجه کنید:
ولادیمیر پس از بهمن در کوهستان، زن جوانی را در آستانهٔ کلیسا می‌بیند. لباسش خونی و ضعیف است. تصمیم می‌گیرد به او کمک کند. مهمان با هراس از مرگ، رازی قدیمی را افشا می‌کند. او شاهد قتل خواهر دوقلوی ولادیمیر بوده. آیا ممکن است این زن دچار توهمات شده باشد؟
چگونه بهبود پیدا کنیم؟
باید همه آنچه طرح را به جلو نمی‌برد و قهرمان را توسعه نمی‌د‌هد حذف کنیم. در این حالت، نقطه عطف کلیسا است (در حقیقت، داستان از آنجا شروع می شود). بگذارید این داستان از قهرمانی شروع شود که روی ایوان کلیسا می‌افتد و قادر نیست با انگشتان یخ زده به در بکوبد. 
این فقط چند خط است و تمام اطلاعاتی را که خواننده به آن نیاز دارد، در خود دارد: توصیف وضعیت قهرمان و شرح وضعیت فعلی که منجر به توسعه بیشتر طرح می‌شود. به شکلی خلاصه و بلافاصله از جایی که عمل از آن شروع می‌شود. بله، می‌توان نشان داد او چگونه راه می‌رود و هوا چقدر سرد است، اما اگر همهٔ این اطلاعات را در همان پاراگراف‌های اول و به شکلی طولانی  به مخاطب بدهیم‌ جز سررفتن حوصلهٔ او چه چیزی عایدمان می‌شود؟!
پل لاگتین



کانال رقص‌قلم

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد