۱۳۹۲/۰۴/۲۱
–
۱۰۴ بازدید
در این باره باید دانست «انعطاف پذیری» یکی از اصول اجتماعی در مکتب های مترقی است. اما آن چه تمایز بین مکتب ها را مشخص می کند میزان این انعطاف پذیری و شخص تعیین کننده است.
در این باره باید دانست «انعطاف پذیری» یکی از اصول اجتماعی در مکتب های مترقی است. اما آن چه تمایز بین مکتب ها را مشخص می کند میزان این انعطاف پذیری و شخص تعیین کننده است.
در مکاتب بشری که بنیان آن بر اومانیسم می باشد میزان انعطاف پذیری و تعیین گستره آن خواسته های خود انسان است. لذا هیچ گونه مرزبندی برای توجیه وسیله نمی توان فرض کرد زیرا انسانها خواسته های متفاوت دارند و هر کدام و در هر اجتماعی به تشخیص خود عمل خواهند کرد. در نتیجه رفتارهائی مانند کشتارهای موسولینی باهمین ایده «هدف وسیله را توجیه می کند» جامعه بشری را به خطر می اندازد، و سرانجام این ایده «نسبیت اخلاق» است که تمام بنیانهای اخلاقی ثابت را سست می کند. اما در اسلام میزان انعطاف پذیری و تعیین گستره آن بر اساس دستورات الهی و سنت و سیره پیامبران و امامان و افراد عالم و عادل است. در نتیجه هم اهرم های کنترل کننده بیرونی وجود دارد و هم اهرم های کنترل کننده درونی وجود دارد تا اینکه رفتار به ظلم کشیده نشود. به همین جهت درباره حتی شرایط سخت جنگ قوانین و مقرراتی حتی برای حفظ درختان داریم، و قدم گذاشتن در فراتر از مرزبندی ها باید با اجازه امام معصوم یا عالم عادل باشد تا به مرز ظلم نرسد. چنان که در سوال به دو نمونه اشاره شده است. برای توضیح بیشتر در این باره به چند نمونه از رفتارهای دیگران اشاره می شود.
از جمله این که «براى جلوگیرى از گناه بزرگ، ارتکاب گناه کوچک منعى ندارد!» یا «بعد از مدت ها سختى و تلاش و کوشش در راه تحصیل، چه اشکال دارد که براى موفقیت در امتحان مرتکب خلاف شد و تقلب نمود!» یا «وقتى زن و بچه انسان گرسنه اند و منتظر یک لقمه نان، ارتکاب خلاف چه اشکالى دارد!» یا «مرام مذهبى وقتى شرافت دارد، چه فرق مى کند کیفیت برگزارى آنها چگونه باشد!» یا «اصل دل انسان است که باید پاک باشد، دیگر نماز و روزه و… هیچ نقشى ندارد!» و هزاران نمونه و مصداق دیگر که هر روز بارها و بارها از ناحیه شیطان و نفس بر ما عرضه مى گردد اما بیانات روشنگر قرآن و روایات و سنت حضرات معصومین(ع) و حکم صریح عقل و فطرت، به صراحت این مغالطه را آشکار مى سازدکه هیچ گاه نباید براى رسیدن به هدفى درست، از وسیله نادرست بهره برد. بارها حضرات ائمه(ع) با عمل و گفتار خویش این اصل نفسانى و شیطانى را انکار کرده، راستى و درستى را اثبات کرده اند. این که حضرت امیرالمؤمنین(ع) مدت ها خانه نشین بودند، براى در هم شکستن همین اصل ناروا بود؛ زیرا به کرات، خلافت به ایشان عرضه شد فقط به شرط تبعیت از سنت خلفاى پیشین، اما ایشان زیر بار نمى رفتند و بسیارى افراد در برابر این صلابت حضرت، همین اصل را مطرح مى کردند که «چه اشکال دارد شما این شرط را بپذیرید، اما به ظاهر؛ در عوض حکومت عدل، جبران کننده این تبعیت صورى مى گردد!» یا در ماجراى مخالفت طلحه و زبیر، بعضى به حضرت مى گفتند که «چه اشکال دارد که براى سکوت و رضایت افراد سرشناس، به آن ها باج بدهید؛ تا در سایه سکوت آن ها، بناى حکومت استحکام یابد!» رنج ها و شکنجه هاى ائمه دین(ع) براى اثبات اصل عدالت صداقت، راستى بود؛ زیرا اگر آن بزرگواران لحظه اى به سردمداران غاصب روى خوش نشان مى دادند، بهترین وضعیت براى آن ها مهیا مى گشت.
دلیل اینکه در اسلام هدف وسیله را توجیه نمی کند کاملا روشن است. زیرا روح شریعت و سیمای کلی آن خصوصیات ویژه ای دارد که در صورت توجیه پذیر بودن آن در رسیدن به هدف با هر وسیله، اصل و اساس اهداف زیر سوال خواهد رفت.
در مکاتب بشری که بنیان آن بر اومانیسم می باشد میزان انعطاف پذیری و تعیین گستره آن خواسته های خود انسان است. لذا هیچ گونه مرزبندی برای توجیه وسیله نمی توان فرض کرد زیرا انسانها خواسته های متفاوت دارند و هر کدام و در هر اجتماعی به تشخیص خود عمل خواهند کرد. در نتیجه رفتارهائی مانند کشتارهای موسولینی باهمین ایده «هدف وسیله را توجیه می کند» جامعه بشری را به خطر می اندازد، و سرانجام این ایده «نسبیت اخلاق» است که تمام بنیانهای اخلاقی ثابت را سست می کند. اما در اسلام میزان انعطاف پذیری و تعیین گستره آن بر اساس دستورات الهی و سنت و سیره پیامبران و امامان و افراد عالم و عادل است. در نتیجه هم اهرم های کنترل کننده بیرونی وجود دارد و هم اهرم های کنترل کننده درونی وجود دارد تا اینکه رفتار به ظلم کشیده نشود. به همین جهت درباره حتی شرایط سخت جنگ قوانین و مقرراتی حتی برای حفظ درختان داریم، و قدم گذاشتن در فراتر از مرزبندی ها باید با اجازه امام معصوم یا عالم عادل باشد تا به مرز ظلم نرسد. چنان که در سوال به دو نمونه اشاره شده است. برای توضیح بیشتر در این باره به چند نمونه از رفتارهای دیگران اشاره می شود.
از جمله این که «براى جلوگیرى از گناه بزرگ، ارتکاب گناه کوچک منعى ندارد!» یا «بعد از مدت ها سختى و تلاش و کوشش در راه تحصیل، چه اشکال دارد که براى موفقیت در امتحان مرتکب خلاف شد و تقلب نمود!» یا «وقتى زن و بچه انسان گرسنه اند و منتظر یک لقمه نان، ارتکاب خلاف چه اشکالى دارد!» یا «مرام مذهبى وقتى شرافت دارد، چه فرق مى کند کیفیت برگزارى آنها چگونه باشد!» یا «اصل دل انسان است که باید پاک باشد، دیگر نماز و روزه و… هیچ نقشى ندارد!» و هزاران نمونه و مصداق دیگر که هر روز بارها و بارها از ناحیه شیطان و نفس بر ما عرضه مى گردد اما بیانات روشنگر قرآن و روایات و سنت حضرات معصومین(ع) و حکم صریح عقل و فطرت، به صراحت این مغالطه را آشکار مى سازدکه هیچ گاه نباید براى رسیدن به هدفى درست، از وسیله نادرست بهره برد. بارها حضرات ائمه(ع) با عمل و گفتار خویش این اصل نفسانى و شیطانى را انکار کرده، راستى و درستى را اثبات کرده اند. این که حضرت امیرالمؤمنین(ع) مدت ها خانه نشین بودند، براى در هم شکستن همین اصل ناروا بود؛ زیرا به کرات، خلافت به ایشان عرضه شد فقط به شرط تبعیت از سنت خلفاى پیشین، اما ایشان زیر بار نمى رفتند و بسیارى افراد در برابر این صلابت حضرت، همین اصل را مطرح مى کردند که «چه اشکال دارد شما این شرط را بپذیرید، اما به ظاهر؛ در عوض حکومت عدل، جبران کننده این تبعیت صورى مى گردد!» یا در ماجراى مخالفت طلحه و زبیر، بعضى به حضرت مى گفتند که «چه اشکال دارد که براى سکوت و رضایت افراد سرشناس، به آن ها باج بدهید؛ تا در سایه سکوت آن ها، بناى حکومت استحکام یابد!» رنج ها و شکنجه هاى ائمه دین(ع) براى اثبات اصل عدالت صداقت، راستى بود؛ زیرا اگر آن بزرگواران لحظه اى به سردمداران غاصب روى خوش نشان مى دادند، بهترین وضعیت براى آن ها مهیا مى گشت.
دلیل اینکه در اسلام هدف وسیله را توجیه نمی کند کاملا روشن است. زیرا روح شریعت و سیمای کلی آن خصوصیات ویژه ای دارد که در صورت توجیه پذیر بودن آن در رسیدن به هدف با هر وسیله، اصل و اساس اهداف زیر سوال خواهد رفت.