خانه » همه » مذهبی » همسر حضرت زینب و کربلا

همسر حضرت زینب و کربلا


همسر حضرت زینب و کربلا

۱۳۹۲/۰۹/۰۹


۹۵ بازدید

ازشماخواهشمندم به این چندسوال جواب دهید شوهر حضرت زینب(س) کی بودوچکاره? چه سابقه معنوی داشته?چرا درکربلاشرکت نکرده?چراگذاشته پسرهاش برن کربلادرصورتی که میدانست شهیدمیشن?چراگذاشته زنش بره کربلا?بااینکه باامام حسین دیدارداشته چه دلیلی داشته برای نرفتن؟

چکیده
عبدالله بن جعفر ابی طالب از شخصیت های مشهور تاریخ اسلام و از اصحاب نزدیک امامان نخستین شیعه است. او رسول خدا (ص) را درک کرده و از آن حضرت نیز روایاتی نقل نموده است. عبدالله نزد مورخان شیعه و سنی از جایگاه والای برخوردار است و از او با احترام یاد کرده اند. روایات فراوانی از او نقل شده است با اینکه او از اصحاب خاص و نزدیک امام حسین(ع) و ازچهره های برجسته هاشمی بود ولی در قیام کربلا حضور نداشت. درباره علت حضور نداشتن او درقیام کربلا و نیز فرستادن فرزندانش دیدگاههای گوناگونی وجود دارد که در این جواب بررسی می شود.
مقدمه
عبدالله بن جعفر بن ابی طالب نخستین مولود اسلام در حبشه و اولین فرزند جعفر طیار است. تولد او را درسال سوم بعثت دانسته اند. او هنگام هجرت پیامبر به مدینه ده ساله بود درسال 80ق (با اندکی تفاوت در نقلها) در نود سالگی از دنیا رفت و در مدینه یا ابواء به خاک سپرده شد.( یوسف بن عبدالله قربطی، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج3، ص17/احمد بن علی بن حجر عقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج4، ص36)
عبدالله بن جعفر فردی بزرگوار و بسیار بخشنده و سخاوتمند معرفی شده است. در تاریخ به او لقب «جواد، بحرالجود و قطب السخاء» داده اند.(یوسف بن عبدالله قربطی، الستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج3، ص17.) عبدالله به واسطه موقعیت خانوادگی و جایگاه والای پدر بزرگوارش نزد رسول خدا (ص) و امام علی(ع) مورد احترام بود.
پس ازشهادت پدرش، پیامبر برای تفقد و دلجویی به خانه آنها رفت و آنان را مورد محبت و ملاطفت خاص خود قرار داد و فرمود: من سرپرست آنها در دنیا و آخرت هستم و فرمود: عبدالله در خلقت، خصلت شبیه من است. همچنین زمانی دیگر در حق او چنین دعا فرمود: «پروردگارا برای جعفر ذریه نیکو قرار ده و به بیع عبدالله،؛ برکت عطا کن».(. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج2،ص298/ احمد بن علی بن حجر عقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج4، ص36-37)
عبدالله بن جعفر هنگام صلح و جنگ مورد اعتماد و طرف مشاوره امیرمومنان علی و امامان دیگر بود.( ابن اعثم، الفتوح، ج3،ص24/ نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص373) در جنگ صفین یکی از فرماندهان سپاه امام علی و نیز یکی از شهود حکمیت از طرف علی علیه السلام بود.( نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص530) امام علی هنگام عزل و نصب فرماندهان با او مشورت می کرد. وی از جمله کسانی بود که هنگام تبعید ابوذر به ربذه در کنار علی علیه السلام حضور داشت و او را بدرقه کرد. (ابن اعثم، الفتوح، ج3،ص376/شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج1، ص102.) همچنین طبق دستور امام بر ولید بن عقبه حد جاری کرد (ابن اعثم، الفتوح، ج3،ص382.) او در مراسم تغسیل و تکفین امیر مومنان که شبانه و بدون اطلاع عموم صورت گرفت. نیز حاضر بود. (ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص436)
بعد از شهادت امام علی نیز در کنار امام حسن قرار گرفت. در جریان حرکت سپاه امام به سوی لشکر معاویه از حریم خاندان امامت دفاع کرد. (همان، ج2، ص445)
همچنین وی بارها عشق وعلاقه و ایمان خود را به امام حسین ابراز نمود، از جمله وقتی معاویه دختر عبدالله بن جعفر (ام کلثوم) را برای پسرش یزید خواستگاری کرد او در جواب گفت:«مرا امیری است که بی اذن او کاری نکنم» و این گونه اختیار دخترش را به حسین بن علی واگذار کرد. (بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص67.)
عبدالله بن جعفر از جمله ی کسانی بود که در اثبات ولایت امیر المومنین علی به حدیث غدیر تمسک جست و نام خود را در زمره راویان حدیث غدیر ثبت کرد.( طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص3/عبدالحسین امینی، الغدیر، ج1، ص199)
احتجاج ها و مناظره های کوبنده و سخنان قاطع او در دفاع از ولایت نشان از ایمان و اعتقاد کامل او به امامت و ولایت دارد. او در گفتن سخن حق، بی پروا بود و بارها در حضور معاویه از حقانیت اهل بیت و نامشروع بودن حکومت بنی امیه سخن می گفت. (. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج6، ص180-181) در تاریخ، سخنان و مناظره های او با بنی امیه ثبت شده است. عملکرد مهم سیاسی او خودداری از بیعت با یزید بود. معاویه برای بیعت گرفتن از عبدالله به او چنین نوشت:
می دانی که من تو را بر دیگران مقدم داشته ام، ولی گزارش هایی از تو به من رسید که آنها را خوش ندارم. اگر بیعت کنی مورد تقدیر و سپاس قرار می گیری، ولی اگر خودداری ورزی به اجبار بیعت خواهی کرد. عبدالله در پاسخ نوشت: نامه تو رسید و از مضمون آن آگاه شدم. نوشته ای که مرا بر دیگران مقدم می داری. اگر چنین کنی به بهره ی خود رسیده ای و اگر خودداری ورزی نسبت به خود کوتاهی کرده ای. اما اینکه نوشته ای مرا بر بیعت با یزید مجبور می کنی ما نیز تو و پدرت را بر اسلام مجبور کردیم و شما را بر خلاف میلتان وارد اسلام کردیم. (دینوری، الامامه و السیاسه، ج1، ص 155و 201/ امینی، الغدیر، ج10، ص241)
هنگامی که معاویه در سال 50 ق به منظور گرفتن بیعت برای یزید به مدینه سفر کرد و با بزرگان قبایل، از جمله عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر به طور خصوصی دیدار کرد و آنها را به بیعت با یزید دعوت کرد، عبدالله بن جعفر با سخنان قاطع و کوبنده ی خود، نقشه های معاویه را نقش بر آب کرد و به بیعت با یزید پاسخ منفی داد و بر حقانیت اهل بیت و خاندان رسول خدا بر ولایت و خلافت تاکید کرد. (دینوری، الامامه و السیاسه، ج1، ص149-195) بنابراین مواضع سیاسی عبدالله و مخالفت های او با بنی امیه دلیل روشنی بر اعتقاد راسخ او به مبارزه با امویان است.
از آنجا که او از خواص شیعیان ائمه و از نزدیک ترین افراد به خاندان اهل بیت است، مطالعه ی زندگانی و عملکرد او اهمیت خاصی دارد. در این میان، عملکرد او درباره ی قیام عاشورا و تعامل وی با نهضت امام حسین با ایهاماتی روبه روست. در حقیقت، این پرسش که چرا عبدالله بن جعفر در قیام عاشورا و کاروان امام حسین حضور نداشت، پرسشی را برای محققان ایجاد کرده است. پژوهشگران درباره ی علل حضور نداشتن وی در کربلا و عدم همراهی او با امام حسین اظهار نظرهای متفاوتی کرده اند. برخی کوشیده اند.بر اساس شواهد تاریخی، عدم حضور او را به گونه ای توجیه کنند تا به اعتقاد و ایمان و وفاداری عبدالله بن جعفر نسبت به امام حسین و قیام کربلا خدشه ای وارد نشود. از سوی دیگر برخی معتقدند که دیدگاه عبدالله بن جعفر درباره قیام کربلا با دیدگاه امام حسین متفاوت بوده، از این رو امام را همراهی نکرده است. هر یک از این دو دیدگاه بر شواهد و قراین تاریخی خاصی استوارند که در ادامه به آنها پرداخته می شود.
الف) شواهد و قراین تاریخی موافقت عبدالله بن جعفر با قیام حسینی
1. همراه کردن همسر و فرزندان خویش با امام حسین
آنچه می تواند دیدگاه عبدالله را نسبت به حرکت امام حسین روشن سازد همراه ساختن خانواده اش با کاروان حسینی است. چگونه ممکن است فردی با حرکت و قیامی موافق نباشد و به آن اعتقاد نداشته باشد اما بهترین عزیزان خود را به حضور و شرکت در آن تشویق و ترغیب نماید؟ بی شک اگر عبدالله با قیام امام حسین و مبارزه با بنی امیه مخالف بود، هیچ گاه اجازه نمی داد، فرزندان عزیزش در این راه قربانی شوند، در حالی که او همسر بزرگوارش زینب کبری و دو فرزندش عون و محمد را همراه کاروان امام حسین فرستاد و آنها را سخاوتمندانه در راه امام خویش قربانی کرد. (شیخ مفید، الارشاد، ج2، 68/ ابی مخنف، مقتل الحسین(ع)، ص69-70/ ابن کثیر، البدایه النهایه، ج8، ص180-181. اما این مطلب مشهور که حضرت زینب هنگام ازدواج با عبدالله شرط کرده بود که همراه برادر به کربلا برود در منابع معتبر تاریخ و حدیثی وجود ندارد.)
2. واکنش عبدالله بن جعفر پس از شهادت امام حسین
واکنش عبدالله بن جعفر پس از شنیدن خبر شهادت امام حسین و فرزندانش عون و محمد گویای ایمان و اعتقاد او به قیام امام حسین است. مورخان نوشته اند که: پس از بازگشت بازماندگان امام حسین به مدینه یکی از غلام عبدالله بن جعفر به نام ابوالسلاسل نزد او رفت و شهادت پسرانش را به او تسلیت گفت. عبدالله کلمه ی استرجاع بر زبان آورد. غلام گفت: این مصیبتی است که از حسین بن علی به ما رسیده است! عبدالله بن جعفر او را با نعلین خود راند و گفت:‌ ای کثیف زاده!( متن اصلی چنین است: «یا ابن اللخناء». و معنای لغوی لخناء زن بدبو می باشد) آیا به حسین چنین چیزی را می گویی؟ به خدا سوگند اگر نزدش می بودم دوست می داشتم که تا کشته نشوم از او جدا نگردم. به خدا سوگند من آنها را سخاوتمندانه در راه حسین داده ام و مصیبت آنها برمن گران نیست، زیرا آنان در راه برادرم و پسرعمویم به شهادت رسیدند و همراهش شکیبایی ورزیدند. آنگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: الحمدالله با اینکه مصیبت حسین بر من گران است اما اگر نتوانستم او را یاری دهم فرزندانم او را یاری دادند. (شیخ مفید، الارشاد، ج2،ص124/. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص579/طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص357.)
این سخنان جای هیچ شک و ابهامی را درباره ی دیدگاه عبدالله با قیام امام حسین باقی نمی گذارد و بیانگر اعتقاد والای عبدالله بن جعفر به قیام امام حسین و آگاهی و معرفت او به نهضت حسینی و ارزش و فضیلت خون شهیدان است. او علاقه ی خود را به شهادت در رکاب حسین شجاعانه بیان می کند و هرگونه اتهام ترس و تردید را از خود دور می کند.
3. نامه عبدالله بن جعفر به امام حسین علیه السلام
با توجه به موارد پیش گفته، اصل اعتقاد عبدالله بن جعفر به قیام علیه بنی امیه به خوبی روشن است، با این حال یکی از شواهدی که موجب مبهم شدن این مسئله می شود، نامه ی او به امام حسین برای منصرف کردن آن حضرت از رفتن به عراق است. ابتدا متن نامه ی عبدالله بن جعفر و پاسخ امام مرور و سپس بررسی می شود.
نامه ی عبدالله به امام حسین چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم. به حسین بن علی از عبدالله بن جعفر. اما بعد تو را به خدا سوگند می دهم که از مکه خارج نشوی. من از کاری که آهنگ آن را داری بر تو بیمناکم و ترس آن دارم که خود و خاندانت در آن به هلاکت برسید. اگر تو امروز هلاک شوی نور زمین خاموش خواهد شد، زیرا تو پرچم هدایت یافتگان و امیر مومنانی. در رفتن شتاب مکن زیرا من نیز به دنبال نامه هستم. والسلام.( طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص291: «فلا تعجل بالسیر فانی فی اثر الکتاب».)
پاسخ امام به نامه ی او چنین است:
اما بعد نامه ات به من رسید و آن را خواندم و منظورت را دریافتم. به آگاهی تو می رسانم که من جدم رسول خدا را به خواب دیدم، او از کاری به من خبر داد و من در پی آن می روم، خواه به سودم باشد یا به زیانم. به خدا سوگند! ای پسر عمو چنان چه من در لانه ی هر جنبنده ای از جنبندگان روی زمین باشم مرا بیرون کشیده به قتل خواهند رساند. به خدا ای پسر عمو آنان ستم خواهند کرد، همانگونه که یهود نسبت به روز شنبه ستم ورزیدند. والسلام.( طبری، همان، ج4، ص 292/ ابن اعثم الفتوح، ج5، ص62)
از نامه عبدالله به امام حسین چند مطلب استفاده می شود:
1.اعتقاد او به مقام والای امامت و شان و جایگاه با عظمت آن. عبارات هایی نظیر «نور زمین»، «روح هدایت» و «امیر مومنان» گویای این اعتقاد است.
2. دلبستگی و وفاداری او به امام حسین، زیرا او هم از شهادت امام و یاران و خاندانش دل نگران و مضطرب است: «ترس آن دارم که خود و خاندانت در آن به هلاکت برسید» و هم از لحاظ اجتماعی و سیاسی نگران وضعیت جهان اسلام است؛ او آینده ی جهان اسلام را بعد از شهادت حسین تاریک می بیند: «ترس آن دارم که نور زمین خاموش شود، زیرا تو روح هدایت و امیر مومنانی».
3. درخواست تغییر شیوه ی مبارزه از امام. نامه ی عبدالله بن جعفر به امام رنگ و بوی مشاوره و خیرخواهی و دلسوزی دارد. عبدالله همچنانکه تلاش می کرد. امامان قبل را با نظرهای مشورتی خود یاری دهد اینجا نیز درصدد است. تا نظر خود را درباره ی شیوه ی قیام و حرکت امام حسین به اطلاع آن حضرت برساند. او به خوبی از سرنوشت حرکت امام به عراق آگاه است و نیک می داند که این سفر پیامدی جز شهادت امام و یارانش در پی ندارد. او نگران است که مبادا با شهادت امام شیرازه ی نظام از هم پاشیده شود و جامعه ی اسلامی با فقدان امام و رهبری الهی روبه رو گردد. از این رو می کوشد تا امام را از سفر به کوفه منصرف سازد و حتی از طریق گفت و گو و میانجی گری میان امام حسین و بنی امیه از وقوع حادثه ای دلخراش جلوگیری کند.
4. معذور بودن عبدالله در نپیوستن به امام
از آنچه گفته شد اصل اعتقاد عبدالله به قیام کربلا و عشق و علاقه ی او برای شهادت در راه امام حسین ثابت شد، اما اینکه چرا عبدالله بن جعفر خود شخصا در قیام عاشورا حضور نداشت و امام را همراهی نکرد، تاریخ در این باره ساکت است و از متون اصیل تاریخی چیزی به دست نمی آید. البته در برخی از آثار متاخرین احتمالاتی به عنوان عذر عبدالله بن جعفر در نپیوستن او به امام بیان شده است که مهم ترین آنها چنین است:
1. نابینا بودن وی، چنانکه گفته شده: «وکان تاخره عن حضور الطف ذهاب بصره (ابن عنبه، عمده الطالب، ص 37، پاورقی محمد حسن آل طالقانی) دلیل عدم حضورش در قیام عاشورا نابینا بودن او بود».
2. احتمال ماموریت داشتن او از سوی امام در مدینه، مانند ماموریت حفظ جان بنی هاشم، زیرا با خروج امام و دیگر بزرگان بنی هاشم از مدینه هرگونه توطئه و دسیسه ای برای نابودی بنی هاشم پیش بینی می شد، از این رو، شخصیتی همچون عبدالله بن جعفر می توانست از هرگونه خطری که بنی هاشم را تهدید می کرد، جلوگیری کند. (سید نورالدین جزائری، حضائص الزینبیه، ص194)
3. کهولت سن، زیرا او در این هنگام حدود هفتاد سال داشت و طبعا آمادگی لازم و توان جسمانی مناسب برای جهاد نداشت. (جمعی از محققین، تحقیقی در نهضت عاشورا، ص34)
البته موارد یاد شده بر اساس حدس و گمان است و شواهد تاریخی آن را تایید نمی کند، از جمله نابینایی عبدالله بن جعفر که در منابع اصیل تاریخی به آن اشاره ای نشده است، همین طور کهولت سن او نیز نمی تواند مانع جدی به شمار آید، زیرا او در این هنگام حدود 71 ساله بوده می توانست با امام هجرت کند، چنانکه طبق برخی نقل ها چند سال پس از عاشورا نیز از مدینه به دمشق مسافرت کرد. علاوه بر این، در سپاه امام افراد کهنسالی نظیر حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، انس بن حارث و…حضور داشته اند.
احتمال ماموریت داشتن عبدالله از سوی امام گرچه با شخصیت و جایگاه او سازگار است، اما هیچ شاهد و قرینه ی تاریخی بر آن دلالت نمی کند. علاوه بر این اگر ثابت شود که محمد حنفیه از طرف امام مامور کنترل اوضاع مدینه بوده، دیگر ماموریت عبدالله بن جعفر چندان پذیرفته نیست. البته درباره محمد حنفیه نیز مسئله کنترل اوضاع مدینه مطرح نبوده، بلکه چون امام، عدم تمایل او را برای همراهی تا مکه احساس کرد، با ماندن او در مدینه موافقت کرد تا اخبار مدینه را به امام برساند.
ب) شواهد و قراین تاریخی مخالفت عبدالله بن جعفر با قیام حسینی
اما شواهدی که نشان می دهد عبدالله بن جعفر به رغم ایمان و اعتقاد به اصل مبارزه با بنی امیه، به شیوه ی قیام و حرکت امام به سوی عراق با تردید می نگریسته است، عبارتند از:
1.امان خواهی از بنی امیه
2. جدای از نامه ای که عبدالله بن جعفر به امام حسین نوشت که شاید بتوان آن را نوعی ایستادگی در برابر تصمیم امام نیز تفسیر کرد، امان خواهی او از بنی امیه برای حفظ جان و مال و خاندان امام بسیار عجیب به نظر می رسد.
نامه نگاری او به امام و امان خواهی او از بنی امیه، زمانی صورت گرفته که امام همگان را از تصمیم قاطع خود بر خروج از مکه به سمت عراق آگاه ساخته بود. سخنان امام در مکه، نامه های او به سران قبایل در کوفه و بصره،دعوتنامه های پی در پی اهل عراق ازامام و نامه امام به محمد حنفیه و فراخوان بنی هاشم به همراهی و شرکت در قیام، همه و همه نشان می دهد که جامعه ی اسلامی از تصمیم امام آگاه بوده است. بنابراین، عبدالله بن جعفر در مقایسه با آغاز نهضت امام حسین فعالیت خود را دیر شروع کرده است. به راستی چرا او در همان مدینه یا هنگام حضور امام در مکه برای منصرف کردن امام از سفر به عراق اقدامی انجام نداد و نظرات مشورتی خود را ارائه نکرد؟
ایستادگی عبدالله در برابر تصمیم جدی امام قابل فهم نیست؛ آیا او نسبت به آگاهی و علم و عصمت امام دچار تردید شده بود که این گونه به جنب و جوش افتاده بود تا امام را از تصمیم و حرکت خود منصرف سازد؟ از عبدالله به عنوان شیعه ی نزدیک امام چنین امری بعید به نظر می رسد.
به هر حال، آنچه مسلم است آنکه عبدالله بن جعفر تلاشی جدی برای امان خواهی از بنی امیه برای امام حسین انجام داده است. طبری در این باره می نویسد:
عبدالله بن جعفر نزد عمرو بن سعید بن عاص رفت و ضمن گفت و گو با او اظهار داشت: برای حسین نامه ای بنویس و برایش در آن نامه، امانی قرار بده و به او وعده ی نیکی و جایزه بده و در نامه ات به او اطمینان بده و از او بخواه که بازگردد، شاید با این کار اطمینان پیدا کند و بازگردد.
عمرو بن سعید گفت: آنچه می خواهی بنویس و نزد من بیاور تا آن را مهر کنم. به دنبال آن عبدالله بن جعفر نامه را نوشت و نزد عمرو بن سعید آمد و گفت: نامه را مهر کن و همراه برادرت یحیی بن سعید بفرست، زیرا او می تواند به حسین اطمینان دهد و حسین نیز می داند که این پیام تو جدی است. او چنین کرد. یحیی و عبدالله بن جعفر به حسین رسیدند و آنگاه پس از خوانده شدن نامه توسط یحیی بازگشتند و گفتند: نامه را برایش خواندیم و کوشش بسیار به خرج دادیم، عذری که برای ما آورد این بود که گفت: من رسول خدا را در خواب دیدم و در آن خواب، فرمان کاری را یافته ام که در پی انجام آن هستم، خواه به سودم باشد یا به زیانم. ما گفتیم: آن خواب چیست؟ گفت: با هیچ کس در این باره چیزی نگفته ام و نخواهم گفت تا آنکه پروردگارم را دیدار کنم. (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص291-292/شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص69.)
نامه ی عمروبن سعید به حسین بن علی چنین بود:
از عمرو بن سعید به حسین بن علی. اما بعد از من خداوند می خواهم که تو را از آنچه هلاکت می گرداند باز دارد و به راه راست هدایت کند. شنیده ام که آهنگ عراق داری. پناه بر خدا از اینکه تفرقه ایجاد کنی. من بیم آن دارم که در این راه به هلاکت برسی. من عبدالله بن جعفر و یحیی بن سعید را نزد تو می فرستم. همراه آن دو نزد من بیا که در امان هستی و از عطاهای ما برخوردار و به تو نیکی خواهم کرد و با مسالمت در کنار من خواهی بود. من خداوند را بر این وعده هایم گواه می گیرم. والسلام.
امام نیز در پاسخ او چنین نوشت:
اما بعد کسی که به سوی خداوند بخواند و کار نیک کند و بگوید که من از مسلمانانم، چنین کسی با خدا و رسول او سر ستیز و مخالفت برنداشته است. تو مرا به امان و نیکی وعده داده ای (بدان که) بهترین امان ها امان خداوند است. هر کس در دنیا از خداوند نترسد در قیامت از او در امان نیست. از خداوند در دنیا خواهان ترسی هستیم که در آخرت موجب امان ما گردد. اگر تو از نوشتن این نامه قصد ارتباط و نیکی نسبت به مرا داشته ای در دنیا و آخرت پاداشی نیک خواهی یافت. والسلام. (طبری، تاریخ طبری، ج4، ص292)
از مطالعه و بررسی این نامه چند نکته به دست می آید:
اولا: این نامه، مضامینی جسارت آمیز و بی ادبانه نسبت به مقام امام دارد. لحن و ادبیات نامه که عاری از ادب و احترام و معرفت به امام است، نشان می دهد نویسنده ی این نامه عبدالله بن جعفر نیست، بلکه این نامه بازتاب ادبیات تبلیغاتی اموی است، زیرا آنها خروج بر نظام ستمگر یزید را موجب هلاکت و عامل تفرقه و کوشش برای از بین رفتن وحدت کلمه و جماعت مسلمانان می دانستند. این نامه با نامه ای که پیش از آن از عبدالله بن جعفر خطاب به امام کردیم بسیار متفاوت است. در نامه ی پیشین، عبدالله امام را «روح هدایت، نور زمین و امیر مومنان» خطاب می کند. در حالی که در این نامه، امام عامل تفرقه معرفی شده است و از خدا هدایت امام از گمراهی! طلب شده است.
علاوه بر این، ابن اعثم نویسنده نامه راخود عمرو بن سعید می داند و یادآور می شود که حامل نامه نیز تنها یحیی بن سعید بوده و هیچ کس او را همراهی نکرده است. (ابن اعثم، الفتوح، ج5، ص67-68.) اگر نویسنده ی نامه وحامل نامه را طبق روایات طبری عبدالله بن جعفر بدانیم دیگر جای هیچ دفاعی از او باقی نمی ماند، اما- همچنانکه گفتیم- محتوا و ادبیات نامه با اندیشه ها و روحیات عبدالله سازگار نیست و ابن اعثم نیز او را کاتب و حامل نامه نمی داند.
اما جدای از محتوا و ادبیات نامه، اصل تلاش آشتی جویانه ی عبدالله بن جعفر بسیار قابل تامل است، زیرا اگر بپذیریم که عبدالله بن جعفر همواره بازوی مشورتی امام به حساب می آمده، نامه ی نخست او قابل توجیه است، اما اقدام او به امان خواهی و تلاش او برای ایجاد آشتی میان امام حسین و بنی امیه گامی فراتر از مشاوره و خیرخواهی و نوعی تعیین تکلیف برای امام و ایستادگی در برابر نظر امام است. بنابراین، یا باید ماجرای امان خواهی او را از بنی امیه منکر شویم و آن را دروغ تاریخی بدانیم و یا در بصیرت و درایت سیاسی عبدالله تردید کنیم. چگونه ممکن است که او از عمرو بن سعید بن عاص، این اموی ظالم و سرکش، بخواهد تا جان و مال امام حسین را حفظ کند و به او وعده های مالی و جوایز بدهد تا امام اطمینان کرده از راه خود برگردد! آیا مشکل امام و بنی امیه عدم تامین مال وجان و دارایی امام بود؟ و آیا با وعده های مالی و دنیوی و جوایز به امام امکان داشت ایشان را از رسالت الهی خود منصرف کرد؟ در شرایطی که امام و شیعیان او به حفظ دین و برخورد با حکومت فاسد و فاجر یزید می اندیشیدند و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا را وظیفه ی خود می دانستند دیگر مذاکره و مصالحه و گفت گو با یزیدیان چه معنایی می توانست داشته باشد؟ بی تردید سید الشهدا میان مذاکره و مصالحه با بنی امیه و میان حفظ دین خدا و اصلاح جامعه و نجات امت اسلامی که برابر با شهادت در راه خدا بود، یکی را باید برمیگزید. پاسخ قاطع امام به امان نامه عمروبن سعید خط بطلانی بر هر گونه امان خواهی ذلیلانه از مستکبران بود. چگونه امام می توانست ذلت امان مردی فاسق و فاجر و ظالم و مستبد را بپذیرد و حال آنکه در منطق امام پذیرفتن امان بنی امیه به معنای از دست دان امان الهی بود: «بهترین امان ها امان خداوند است»، «هرکس در دنیا ازخداوند نترسد در قیامت از او در امان نیست». امام در پایان نامه خود نیز با تردید به این توطئه شوم و امان ذلت بار می نگرد و می فرماید: «اگر تو از نوشتن این نامه قصد نیکی به من داشتی…» و با این عبارت، چهره ی مرموزانه ی بنی امیه را برای آیندگان برملا می سازد.
2. روحیه صلح جویانه عبدالله بن جعفر و روابط او با بنی امیه
برخی شواهد نشان می دهد که عبدالله بن جعفر در قیاس با دیگر یاران و اصحاب امام روابط آزادتری با بنی امیه داشته است. او به دلیل داشتن پایگاه اجتماعی قوی، مورد احترام خلفای وقت بود. نوشته اند که معاویه برای او سالیانه یک میلیون درهم مقرری تعیین کرد و هنگامی که یزید به خلافت رسید میزان مقرری او را دو برابر کرد. (بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص300/ حجر عقلانی، الاصابه، ج4، ص39) گاهی عطایای معاویه به عبدالله، به حدی می رسید که اعتراض امویان را در پی داشت. بنی امیه به معاویه می گفتند: برای ما که از نزدیکان تو هستیم صد هزار درهم اختصاص داده ای در حالی که برای عبدالله چنین عطا می کنی. (بلاذری، همان، ج2، ص309) گرچه عبدالله به دلیل سخاوت و بخشش های بی نظیر خود این اموال را غالبا در اختیار نیازمندان و فقرا قرار می داد و خود از آن بهره نمی برد، اما بی تردید بذل و بخشش های معاویه با اهداف خاصی صورت می گرفت. بر این اساس درباره رابطه میان عبدالله و معاویه شاید بتوان گفت که یکی از اهداف معاویه بزرگ جلوه دادن عبدالله بن جعفر با هدف تحقیر و کاستن از شان و جایگاه فرزندان علی بن ابی طالب بوده است، چنانکه معاویه در برخی مناظره ها و گفت و گوها به این مطلب اشاره کرده و به عبدالله می گوید:
ای عبدالله چقدر حسن وحسین را بزرگ می شماری، در حالی که آنان بهتر از تو نیستند، پدرشان نیز از پدر تو بهتر نیست و اگر فاطمه دختر پیامبر نبود می گفتم: مادرت اسماء دختر عمیس نیز از او کمتر نیست. عبدالله در پاسخ گفت: به خدا  این دو و پدر و مادرشان بهتر از من هستند…. . (طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص3/علامه امینی، الغدیر، ج1،ص199/مجلسی، بحارالانوار، ج33، ص265)
به هر حال، تعامل او با بنی امیه و رفت و آمدهایش به دستگاه خلافت بیانگر روحیه تساهل و تسامح سیاسی اوست و نشان میدهد که او با گذشت زمان، بیشتر به صلح و آرامش تمایل یافته تا نزاع و درگیری. بر اساس همین روش، او در واقعه حره نیز برای جلوگیری از بروز جنگ، تلاش کرد و در این باره با یزید صحبت کرد. یزید گفت:
سپاه من آهنگ جنگ با زبیر بن عوام را دارد که در مکه علیه ما قیام کرده اگر مردم مدینه اقرار به اطاعت کنند کاری به آنان نداریم.
عبدالله به سران مدینه نامه نوشت و آنان را از درخواست یزید با خبر ساخت، ولی آنان از اطاعت یزید سرباز زدند.( طبری، تاریخ طبری، ج5، ص146)
همچنین بعدها- عبدالله بن جعفر، عبیدالله بن قیس رقیات را که از یاران مصعب بن زبیر بود و عبدالملک مروان حکم قتل او را صادر کرده بود پناه داد و برای او نزد عبدالملک شفاعت نمود.( بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص315) موارد متعدد دیگری از اقدامات صلح جویانه عبدالله در منازعات اجتماعی و سیاسی ثبت شده است که نشان می دهد عبدالله بن جعفر به رغم روحیه شجاعانه و حق طلبانه گاه به شیوه های صلح جویانه داشته است.
نامه های او به امام و تلاش او برای ایجاد صلح و آشتی میان امام حسین (ع) و بنی امیه نیز شاید حاکی از اعتقاد او به شیوه های دیگر غیر از مبارزه و جنگ بوده است.
نتیجه
عبدالله بن جعفر طیار شخصیت ممتاز و نام آشنای تاریخ اسلام سوابق درخشان در دفاع از امامان اهل بیت (ع) است. او در گفتار و رفتار، ایمان و اعتقاد خود را به اهل بیت نشان داده است. به ویژه مواضع سیاسی او در برابر بنی امیه که در مناظره های او با معاویه جلوه کرده حاکی از اعتقاد و وفاداری او به مکتب اهل بیت(ع) مخالفت با حاکمیت بنی امیه است. البته او نیز در زمره شخصیتهایی است که توفیق حضور در کربلا و قیام عاشورا را نداشته و تاریخ عذر وی را در نپیوستن به کاروان امام روشن نساخته است. گرچه همسر و فرزندانش سهم بسزایی در یاری کردن به حسین (ع) داشته اند و عبدالله نیز پس از حادثه عاشورا با اظهار تاسف و تالم شدید از خبر شهادت امام آرزو کرد که ای کاش او نیز در رکاب امام به شهادت رسیده بود و از اینکه فرزندانش جای خالی او را در کربلا پر کرده اند ابراز خشنودی می کرد با ابن همه نمی توان نامه های او را به امام درباره بازگرداند حضرت از حرکت به سوی عراق انکار کرد. او تلاش بسیاری کرد تا امام را از تصمیم جدی خود و قیام بر ضد یزید منصرف سازد تا آنجا که به رایزنی با بنی امیه پرداخت و از آنها خواست تا از طریق دیپلماسی و مکاتبه با امام و امان دادن و وعده های مالی دادن به امام، امام را از حرکت به سمت عراق منصرف سازند. اقدامات صلح جویانه عبدالله نشان می دهد که او از پیامد حرکت امام هراسناک بود و به شیوه ای غیر از مبارزه و قیام می اندیشید.
در میان خواص شیعه و بزرگان بنی هاشم شخصیتهایی بودند که از درک و تحلیل درست حرکت امام در آن موقعیت زمانی عاجز بودند و قیام الهی امام را با محاسبات معمول خود ارزیابی می کردند و آن را محکوم به شکست می پنداشتند.
البته امام هیچ یک از شیعیان و نزدیکان خود را مجبور به شرکت در این قیام نکرد و تنها کسانی امام را همراهی کردند که بصیرت کافی و ایمان واخلاص بالا و روح ولایت پذیری داشتند. (فصلنامه علمی-تخصصی تاریخ در آینه پژوهش- ش 21)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد