۱۳۹۳/۰۷/۰۴
–
۲۳۴ بازدید
سلام میخواستم بدونم که آیاقدرت جذب واقعاوجودداره؟واگروجودداره روی عشق هم تاثیرداره؟
با بررسی قانون جذب،مشاهده میشود که یکسری از مطالب آن درست و مطابق با آموزههای دینی میباشد؛ اما مهمترین ادعای قانون جذب که همان «قدرت خداگونه ذهن» یا همان « تجسم» است، نه تنها با آموزههای دینی سازگاری ندارد، بلکه به دور از واقعیت میباشد و چنین ادعایی با دلایل علمی قابل اثبات نمیباشد.
لازم است ابتدا به درستیهای این قانون اشاره شود.
یک. قانون جذب در رابطه با خود فرد دو صورت درست پیدا می کند: یکی در امور روحی و روانی، مثلاً کسی که به شادی فکر کند، شادمان می شود و کسی که به ناراحتی ها بیندیشد، اندوهگین می شود. کسی که فکر کند می تواند خوب سخنرانی کند، موفق خواهد شد و کسی که برعکس فکر کند، نتیجه برعکس خواهد گرفت. ادعای قانون جذب در اتفاقاتی که در اختیار فرد است، قابل قبول است و با کمی اصلاح از سوی منابع دین تأیید می شود.
اصلاح این است که تفکر در مورد خود شادی یا اندوه یا آرامش و یا اضطراب بیشترین فایده را ندارد، بلکه سامان دهی افکار بر اساس عوامل این حالات، موجب پدید آمدن آنها می شود. مثلاً امام حسن می فرماید: آنچه را از دنیا خواسته ای و به آن نرسیده ای، چنان قرار بده که گویا هرگز به ذهنت خطور نکرده است. (بحار ج111@78) و اساساً امام صادق علیه السلام فرمودند: رغبت به دنیا غم و اندوه به دنبال می آورد و دل بریدگی از آن آسودگی تن و روان را درپی دارد. (میزان الحکمه ح3767) و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: یقین چه خوب اندوه را می راند. (بحار ج116@77) زیرا سرچشمه بی پایان سرور و شادمانی خداوند است. و به فرموده امام کاظم: کسی که خود را به اندوه می زند، اهل اندوه می شود. (میزان الحکمه ح3781) پس اگر ما به هریک از پدیده های روانی شادی، غم، آرامش و… فکر کنیم در درون ما اتفاق می افتد اما پایدارتر و زیربنایی تر این است که عوامل آنها را مدیریت کنیم.
دومین مورد درستی قانون جذب در مقدورات جسمی است، به لاغری فکر کردن و خود را با اندام مناسب تصور کردن بسیار موءثر است، صد البته که تنها عامل نیست.
سوم، در تصور و احساس دیگران نسبت به خودمان و تا حدودی فراتر از آن نیز می توانیم از قانون جذب استفاده کنیم، کسی که خود را محبوب و دوست داشتنی می داند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوست داشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور می کند، همانگونه به نظر می رسد.
چهارمین صورت کارآمدی قانون جذب تأثیر بر احساس و برخی از رفتارهای حیوانات است. تصور آرامش و احساس امنیت برای حیواناتی که نزدیک ما هستند، موجب می شود که در کنار ما احساس امنیت کنند.
پنجم، از دیگر درستی های قانون جذب تأثیر بسیاری از افکار منفی است، براستی اگر کسی فکر کند که نمی تواند کسب و کار خوبی داشته باشد، با شکست اقتصادی روبرو خواهد شد، کسی که فکر کند، بیمار است، بیمار خواهد شد، کسی که گمان کند، دوستان و نزدیکانش او را رها خواهند کرد، طوری رفتار می کند، که به همین نتیجه می رسد.
اما در تمام این موارد کارآیی قانون جذب محدود به مقدورات بشری است، مثلاً کسی با قامت صد و هشتاد سانت نمی تواند با تجسم اینکه قدش دومتر است، بیست سانت بر قامت خود بیفزاید؛ یا برای سگ خانگی خود بال هایی مثل پرستو ایجاد کند و یا بیماری هاری را درمان کند، که بنابه تقدیر الاهی به آنها مبتلا شده و نه با مسائل فکری خود. استفن هاوکینگ از بزرگ ترین فیزیکدانان روزگار ماست که بسیار خلاق، شاد و پر انرژی است، اما نتوانسته است از روی ویلچر بلند شود یا دستان خود را به راحتی حرکت دهد و یا بدون دستگاه سخن بگوید.
این مواردی که گفته شد مصادیقی هستند که قانون جذب تاحدودی درباره آنها صادق است اما ادعاهایی پیرامون قانون جذب وجود دارد که به دور از واقعیت است.
اول اینکه ذهن انسان قادر است بر پدیدههای خارجِ از وجود انسان اثر بگذارد؛ به عبارت دیگر قانون جذب ادعایی درباره تاثیر افکار بر روان و درون خود انسان ندارد، بلکه ادعایش درباره تاثیر افکار بر امور خارج از وجو انسان است که ذهن میتواند بر امور بیرون از جسم تصرف کند.
دوم اینکه که تاثیرگذاری ذهن بر پدیدهها از نوع تاثیرات عادی نیست؛ بلکه از نوع تاثیر علت تامه بر معلول است. مدعیان قانون جذب فقط از تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ذهن سخن نمیگویند، بلکه از خالقیت ذهن میگویند و خلق و آفرینش را به ذهن نسبت میدهند و ادعا میکنند هر آنچه ذهن تجسم کند، در خارج محقق میشود.
سوم آنکه، قدرت خداگونه ذهن نه از جهانبینی انسانها تاثیر میپذیرد و نه از عمل آنها و اموری مانند تقوی و پرهیزکاری و نظام باورها و اعتقادات آنها تاثیر مثبت و منفی بر قدرت ذهن ندارد.
بنابراین اگر منظور از قانون جذب فقط مثبتاندیشی، تلقین، خوش بینی، حمل بر صحت و اموری از این قبیل بود، مشکلی نداشت و با شواهد روانشناختی نیز سازگاری دارد، اما ادعای این قانون پیرامون قدرت خلاق ذهن و خداگونه ذهن، به دور از واقعیت است.
لازم است ابتدا به درستیهای این قانون اشاره شود.
یک. قانون جذب در رابطه با خود فرد دو صورت درست پیدا می کند: یکی در امور روحی و روانی، مثلاً کسی که به شادی فکر کند، شادمان می شود و کسی که به ناراحتی ها بیندیشد، اندوهگین می شود. کسی که فکر کند می تواند خوب سخنرانی کند، موفق خواهد شد و کسی که برعکس فکر کند، نتیجه برعکس خواهد گرفت. ادعای قانون جذب در اتفاقاتی که در اختیار فرد است، قابل قبول است و با کمی اصلاح از سوی منابع دین تأیید می شود.
اصلاح این است که تفکر در مورد خود شادی یا اندوه یا آرامش و یا اضطراب بیشترین فایده را ندارد، بلکه سامان دهی افکار بر اساس عوامل این حالات، موجب پدید آمدن آنها می شود. مثلاً امام حسن می فرماید: آنچه را از دنیا خواسته ای و به آن نرسیده ای، چنان قرار بده که گویا هرگز به ذهنت خطور نکرده است. (بحار ج111@78) و اساساً امام صادق علیه السلام فرمودند: رغبت به دنیا غم و اندوه به دنبال می آورد و دل بریدگی از آن آسودگی تن و روان را درپی دارد. (میزان الحکمه ح3767) و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: یقین چه خوب اندوه را می راند. (بحار ج116@77) زیرا سرچشمه بی پایان سرور و شادمانی خداوند است. و به فرموده امام کاظم: کسی که خود را به اندوه می زند، اهل اندوه می شود. (میزان الحکمه ح3781) پس اگر ما به هریک از پدیده های روانی شادی، غم، آرامش و… فکر کنیم در درون ما اتفاق می افتد اما پایدارتر و زیربنایی تر این است که عوامل آنها را مدیریت کنیم.
دومین مورد درستی قانون جذب در مقدورات جسمی است، به لاغری فکر کردن و خود را با اندام مناسب تصور کردن بسیار موءثر است، صد البته که تنها عامل نیست.
سوم، در تصور و احساس دیگران نسبت به خودمان و تا حدودی فراتر از آن نیز می توانیم از قانون جذب استفاده کنیم، کسی که خود را محبوب و دوست داشتنی می داند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوست داشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور می کند، همانگونه به نظر می رسد.
چهارمین صورت کارآمدی قانون جذب تأثیر بر احساس و برخی از رفتارهای حیوانات است. تصور آرامش و احساس امنیت برای حیواناتی که نزدیک ما هستند، موجب می شود که در کنار ما احساس امنیت کنند.
پنجم، از دیگر درستی های قانون جذب تأثیر بسیاری از افکار منفی است، براستی اگر کسی فکر کند که نمی تواند کسب و کار خوبی داشته باشد، با شکست اقتصادی روبرو خواهد شد، کسی که فکر کند، بیمار است، بیمار خواهد شد، کسی که گمان کند، دوستان و نزدیکانش او را رها خواهند کرد، طوری رفتار می کند، که به همین نتیجه می رسد.
اما در تمام این موارد کارآیی قانون جذب محدود به مقدورات بشری است، مثلاً کسی با قامت صد و هشتاد سانت نمی تواند با تجسم اینکه قدش دومتر است، بیست سانت بر قامت خود بیفزاید؛ یا برای سگ خانگی خود بال هایی مثل پرستو ایجاد کند و یا بیماری هاری را درمان کند، که بنابه تقدیر الاهی به آنها مبتلا شده و نه با مسائل فکری خود. استفن هاوکینگ از بزرگ ترین فیزیکدانان روزگار ماست که بسیار خلاق، شاد و پر انرژی است، اما نتوانسته است از روی ویلچر بلند شود یا دستان خود را به راحتی حرکت دهد و یا بدون دستگاه سخن بگوید.
این مواردی که گفته شد مصادیقی هستند که قانون جذب تاحدودی درباره آنها صادق است اما ادعاهایی پیرامون قانون جذب وجود دارد که به دور از واقعیت است.
اول اینکه ذهن انسان قادر است بر پدیدههای خارجِ از وجود انسان اثر بگذارد؛ به عبارت دیگر قانون جذب ادعایی درباره تاثیر افکار بر روان و درون خود انسان ندارد، بلکه ادعایش درباره تاثیر افکار بر امور خارج از وجو انسان است که ذهن میتواند بر امور بیرون از جسم تصرف کند.
دوم اینکه که تاثیرگذاری ذهن بر پدیدهها از نوع تاثیرات عادی نیست؛ بلکه از نوع تاثیر علت تامه بر معلول است. مدعیان قانون جذب فقط از تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ذهن سخن نمیگویند، بلکه از خالقیت ذهن میگویند و خلق و آفرینش را به ذهن نسبت میدهند و ادعا میکنند هر آنچه ذهن تجسم کند، در خارج محقق میشود.
سوم آنکه، قدرت خداگونه ذهن نه از جهانبینی انسانها تاثیر میپذیرد و نه از عمل آنها و اموری مانند تقوی و پرهیزکاری و نظام باورها و اعتقادات آنها تاثیر مثبت و منفی بر قدرت ذهن ندارد.
بنابراین اگر منظور از قانون جذب فقط مثبتاندیشی، تلقین، خوش بینی، حمل بر صحت و اموری از این قبیل بود، مشکلی نداشت و با شواهد روانشناختی نیز سازگاری دارد، اما ادعای این قانون پیرامون قدرت خلاق ذهن و خداگونه ذهن، به دور از واقعیت است.