۱۳۹۸/۰۹/۰۴
–
۷۲۴ بازدید
واقفیه چه فرقه ایست؟
پاسخ اجمالی:
گروهی از اصحاب موسی بن جعفر علیه السلام پس از درگذشت امام به امامت و وصایت امام رضا علیه السلام ایمان نیاوردند و گفتند:«حضرت موسی بن جعفر زنده است و روزی ظهور خواهد کرد.» این گروه چون در امامت حضرت موسی بن جعفر توقف کردند به واقفیّه معروف اند. مهمترین دلیل به وجود آمدن این فرقه وجود اموال فراوان امام موسی بن جعفر در نزد وکیلان ایشان بود. چون امام موسی کاظم مدّت زیادی در زندان بود و نمی توانست اموالی را که برای ایشان میرسید، در موارد مناسب به مصرف برساند، مبالغ زیادی نزد وکلای ایشان مانده بود. به عنوان مثال، هفتاد هزار دینار نزد زیاد بن مروان قندی، سی هزار دینار نزد علی بن ابی حمزه بطائنی و سی هزار دینار و پنج کنیز نزد عثمان ابن عیسی مانده بود. اگر این افراد به امامت حضرت رضا علیه السلام اعتراف میکردند، باید همه این اموال را به ایشان میدادند. به همین دلیل در آنها طمع کردند و با سرباز زدن از امامت ایشان، اموال را تصاحب کردند و به مصارف شخصی رساندند.
پاسخ تفصیلی:
یکی از عواملی که در آسیب شناسی فرق و مذاهب می تواند مورد بررسی قرار بگیرد طمع و حب دنیا به مفهوم کلی آن است. گاهی انحراف درون فرقه ای به دلیل ریاست طلبی برخی افراد است که حق را از صاحبان اصلی آن گرفته و بر تن خود به ناحق میپوشانند. شاهد واضح و آشکار این وضعیت، انتخابات حزبی در سقیفه بود که به ناحق، ابوبکر خلیفه مسلمین نامیده شد.گاهی عامل انحراف کسانی هستند که خود را نسبت به اصول پایبند نشان میدهند. اما مال و ثروت فراوان و طمع کاری مانع از سیر مستقیم ایشان می شود. شاهد این اتفاق فرقه واقفیه می باشد. در این مقاله فرقه واقفیه تحلیل و بررسی خواهد شد.امامت موسی بن جعفر علیه السلام شهادت امام صادق علیه السلام در سال 148 در فضائی آکنده از خفقان سیاسی صورت پذیرفت. امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام برای خواص آشکار بود اما به دلیل فضای سیاسی آن روز، بطور آشکار و علنی اعلام نشد. شیعه در این موقعیت با مشکلاتی روبرو شد. زیرا با چند مدعی امامت روبرو شد و در همین زمان عده ای از منحرفین برای خود به تعیین امام پرداختند و عده ای دیگر منکر شهادت امام صادق علیه السلام شدند. در این دوران موجودیت ناووسیه، اسماعیلیه، شمطیه و فطحیه آشکار می شود. انکار شهادت همانطور که در مورد امام صادق علیه السلام اتفاق افتاد، در مورد فرزند ایشان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز رخ داد. در سال 183 افرادی از وکلاء و بزرگان اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام شهادت ایشان را منکر شدند و به امامت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اقرار نکردند. به این گروه واقفیه گفته شده است.[1]واقفیه واقفیه اصطلاحی است که بر عده ای از منحرفین از اسلام یا مکتب امامیه اطلاق می شود. این عده با توقف بر امامت و مهدویت امام خویش با انحراف از امامیه بوجود آمدند.به عنوان نمونه عده ای بر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم توقف نمودند و منکر وفات ایشان شدند و عده ای دیگر همین اعتقاد را در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام و نیز عده ای دیگر در مورد امام حسین علیه السلام ادعا نمودند. عده ای از کیسانیه این اعتقاد را در مورد محمد بن حنفیه اظهار کردند.[2] عده ای از شیعیان در مورد امام صادق و امام موسی بن جعفر علیهما السلام قائل به توقف شدند. اما واقفیه بطور مطلق بر قائلین به زنده بودن و مهدویت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام اطلاق می شود.
زمینه پیدایش واقفیه پیدایش و گسترش فرقه واقفیه در دامن مکتب تشیع و منحرف شدن این عده از امامیه را می توان در چند عامل توضیح داد:
1. عدم شناخت صحیح الف. عدهای از اصحاب امام صادق علیه السلام با عدم درک صحیح و کامل از مهدویت به ادعای روایاتی از امام صادق علیه السلام در شأن والای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، برای مهدویت ایشان استدلال میکردند. در حالیکه این روایات اگر هم واقعا صادر شده باشد دلالتی بر مهدویت و زنده بودن آن حضرت ندارد، علاوه بر اینکه شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام بر کسی پوشیده نیست. به عنوان نمونه واقفیه ادعا دارد که امام صادق علیه السلام در مورد فرزندش موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند:او قائم مهدی است پس اگر سرش را برای شما از کوه هدیه آوردند باور نکنید زیرا او قائم است.[3]ب. ازمعتقدات شیعه این است که تجهیز و غسل و نماز بر بدن امام علیه السلام باید توسط امام بعدی صورت بگیرد مگر اینکه مانعی شرعی جلوی چنین اظهاری را بگیرد. وقتی این اعتقاد را با وضعیت موجود زمان شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام ملاحظه می کنیم ظاهرا تحلیل چنین اعتقادی مشکل مینماید. زیرا امام رضا علیه السلام در مدینه بودند نه در بغداد، پس به ظاهر نمیتواند این تکالیف را انجام داده باشند. وقتی واقفیه در تحلیل این واقعه ناتوان شدند در شبهه مهدویت و یا زنده بودن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام گرفتار شدند. در حالیکه امام رضا علیه السلام جواب این شبهه را فرمودند و حجت را بر واقفیه تمام نمود. آیا حسین بن علی علیه السلام امام بود یا نبود؟ پس چه کسی امر تجهیز و کفن و دفن او را بعهده گرفت در حالیکه علی بن الحسین علیه السلام در کوفه اسیر عبید الله بن زیاد بود؟ واقفیه اعتراف نمودند که علی بن الحسین علیه السلام به امر خدا از دست دشمنان خارج شد و دشمنان ندیدند تا اینکه به امر تجهیز پرداخت. امام رضا علیه السلام از این اعتراف استفاده نموده و فرمودند: کسی که علی بن الحسین علیه السلام را از زندان به کربلا رساند، میتواند صاحب این امر را به بغداد برساند در حالیکه در اسارت و حبس نبود.[4]
2. طمع ورزی یکی از مهمترین عوامل بروز واقفیه طمع ورزی برخی از وکلاء امام علیه السلام بود. این عده دین خود را به بهای دنیا فروختند. البته عواملی باعث تشدید این رویه در برخی اصحاب شد. جو سیاسی که حکمرانان بنی عباس علیه امامت شیعه به راه انداخته بودند وضعیت دشواری را برای شیعیان و رابطه ایشان با امام علیه السلام بوجود آورده بود. از طرفی گسترده شدن تشیع در مناطق مختلف نیاز رجوع به امام را تشدید میکرد. امام علیه السلام برای حل مشکل در مناطق مختلف وکلاء و نائبانی را منصوب نموده بودند تا شیعیان در جهت عمل به وظائف خویش دچار ضعف نشوند. شیعیان با مراجعه به این نواب به وظائف دینی خود عمل مینمودند که پرداخت وجوهات مالیه شرعی نیز از جمله آنها بود و از طرفی وکلاء نمیتوانستند آن را به امام موسی بن جعفر علیه السلام تحویل دهند. به همین جهت اموال بسیاری نزد این وکلاء میماند. با شهادت امام علیه السلام، طمع ورزی، برخی وکلاء را بر آن داشت تا برای تصاحب این اموال به انکار شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام و انکار امامت ولایت امام رضا علیه السلام بپردازند. ازجمله کسانی که به طمع مال واقفی شدند عبارتند از:- عثمان بن عیسی الرواسیعثمان بن عیسی در مال دنیا طمع کرد و از اموالی که با خیانت بدست آورده بود به همفکرانش چون حمزة بن بزیع و ابن المکاری و کرام الخثعمی بخشید. تنها نزد او سی هزار دینار و… بود و همچنین نزد زیاد بن مروان هفتاد هزار دینار و نزد علی بن ابی حمزه سی هزار دینار بوده است. امام رضا علیه السلام این اموال را مطالبه نمودند ولی زیاد بن مروان و علی بن ابی حمزه منکر این اموال شدند. اما عثمان بن عیسی امامت ولایت امام رضا علیه السلام را با ادعای زنده بودن امام موسی بن جعفر علیه السلام رد کرد. – زیاد بن مروان- علی بن ابی حمزه [5]- حَیَّانُ السِّرَاج [6]وقتی امام موسی بن جعفر علیه السلام در زندان بودند اموال بسیاری از زکات و واجبات مالی نزد حیان سراج و یکی دیگر از وکلاء امام جمع شد. ایندو با این اموال خانه ها خریدند و به تجارت دست زدند و چون خبر شهادت امام را شنیدند، انکار نموده و شایعه کردند که او زنده است و او همان قاَئِم است و بر این عقیده بودند. امام هنگام مرگ وصیت نمودند که این اموال را به ورثه امام تحویل دهند و مردم فهمیدند که شایعه این دو برای طمع و حرص بر اموال بوده است.
3. لجاجت، تعصب و عناد در بررسی زندگی بزرگان فرق منحرفه میتوان به لجاجت و عناد این افراد آشنا شد. واقفیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. این عده حتی با ادله و شواهد و مدارک قطعی بر شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام و دیدن معجزات مختلف امام رضا علیه السلام از روی تعصب و عناد بر اعتقاد فاسد خود باقی ماندند. حتی به کلام امام موسی بن جعفر علیه السلام در مورد امامت و جانشینی فرزندش علی بن موسی الرضا علیه السلام اشاره میکنند ولی با این حال به آن معتقد نیستند. در حالیکه افراد منحرف شدهای که تعصب و عنادی در رویه و اندیشه خود نداشته باشند در برابر ادله یقینی تسلیم میشوند.
در فرقه واقفیه از برخی افراد و عالمان ایشان به عنوان متعصب و شدید العناد یاد شده است: 1.علی بن ابی حمزه[7] در مورد او گفته شده است که از روسای واقفیه است و همچنین او را از شدیدترین دشمنان امام رضا علیه السلام خواندهاند.2. حسن بن محمد بن سماعه[8] از عالمان واقفیه که او را از متعصبین خواندهاند.تاثیر شبهه واقفیه شبهه واقفیه به اندازهای موثر واقع شد که بزرگان اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام را نیز دربر گرفت ولی چون اهل عناد و لجاجت نبودند با دلائل صدق و آشکاری که امام رضا علیه السلام برای آنها بیان نمود از این مهلکه نجات پیدا کردند. احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که از بزرگان اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام است اینگونه میگوید: من از واقفیه بودم.[9] سپس با هدایت امام رضا علیه السلام از گمراهی نجات یافت. عثمان بن عیسی یکی دیگر از بزرگانی است که در دام واقفیه بود ولی به تصریح برخی رجالیون او از این اعتقاد سرباز زده است.[10]اما عدهای دیگر از اصحاب بدون اینکه تردید در شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام کنند به ولایت و امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام اعتراف داشتند بدون اینکه گرداب عقاید واقفیه آنها را غرق کند. صفوان بن یحیی از این افراد است. واقفیه برای اینکه او را از این اعتقاد صحیح دور کنند به تطمیع او روی آوردند ولی صفوان که در علم زبانزد است در تقوی و پرهیزکاری نیز زبانزد شد و هرگز آخرت خود را به دنیائی از درهم و دینار نفروخت.[11] اما عدهای علاوه بر اینکه به حق رجوع نکردند بلکه از واقفیه به عنوان پُلی برای مقاصد خود استفاده نمودند. بشیریه به عنوان ثمره اولیه غلو آمیز از نتایج واقفیه است. محمد بن بشیر که قائل به وقف بود و شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام را منکر بود با استفاده از سحر و شعبده به چهره غلو آمیزی از واقفیه دست زد حتی خود را وصی و جانشین امام نامید و فرقه بشیریه را بنیان نهاد.[12]طرد واقفیه در مکتب اهل بیت علیهم السلام این فرقه به دلیل ضلالت آشکاری که دارد نمیتوانست در دیدگاه شیعه جای بگیرد و به همین دلیل از سوی ائمه اطهار علیهم السلام مطرود شدند تا جائیکه شیعه را از همنشینی با این گمراهان نهی نمودند. امام رضا علیه السلام فرمودند : 1.واقفی از حق گذشته است و بر گناه ماندگار است. اگر در این حال بمیرد جهنم جایگاه اوست که بد فرجامی است.[13] 2. ایشان (واقفیه) کفار، مشرک و زندیق هستند.[14]امام هادی علیه السلام فرمودند: زیدیه و واقفیه و نصاب (اهل سنت) یک منزلت دارند.[15] بزرگان اصحاب به تبع اسیره ائمه اطهار علیهم السلام به مبارزه علمی و علنی با واقفیه پرداختند. علی بن اسماعیل هیثمی و یونس بن عبدالرحمن از کسانی میباشند که با مناظرات علمی در تضعیف ادله واقفیه کوشش شایانی نمودهاند و ایشان بودهاند که لقب ممطوره یا کلاب ممطوره را بر واقفیه گذاشتند.[16] همچنین از طرف عالمانی، رسالههایی در رّد واقفیه نوشته شده است مانند:[17]1. فارس بن حاتم بن ماهویه 2. الحسین بن علی بن سفیان بن خالد3. إسماعیل بن علی بن إسحاق 4. الحسن بن موسى أبو محمد النوبختی انقراض فرقه تلاش اهل بیت علیهم السلام برای کنترل آسیب این افراد و سیره اصحاب برای رد و مناظره با چنین افرادی مانع از ظهور مستمر این عقیده شد و به همین دلیل با از بین رفتن بانیان اولیه این تفکر باطل و شاگردان ایشان، چارهای جز انقراض در خود ندیدند.
(به نقل از سایت پژوهشکده باقرالعلوم(ع) با تلخیص و اضافات )
پی نوشت ها:
[1] – الشهرستانی،عبدالکریم ؛الملل والنحل،بیروت،دارالمعرفة، 1404، 2 مجلد، ج 1 ص 168فخررازی،محمد بن عمر؛اعتقادالمسلمین والمشرکین، بیروت،دارالکتب العلمیه،1402،ص 53عفیفی،عبدالرزاق ؛ مذکرة التوحید، السعودیه، وزارة الشئون الاسلامیه والاوقاف والدعوة والارشاد، الاولی،1420،1مجلد،ص 135[2] – علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسة الوفا ، 1404،110 جلدی، ج37 ص 15[3] – النوبختی،حسن بن موسی ؛فرق الشیعه،بیروت،دار الاضواء،1404-1984، 1مجلد،ص 80[4] – کشی،محمد بن عمر ؛رجال کشی،مشهد،انتشارات دانشگاه مشهد،یک جلد،1348ه.ش،ص : 464[5] – علامه مجلسی، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسة الوفا ،1404، 110 جلدی ، ج : 48 ص : 252و253 [6] – پیشین، ج 48 ص 266 کشی،محمد بن عمر ؛رجال کشی،مشهد،انتشارات دانشگاه مشهد،یک جلد،1348ه.ش،ص : 459[7] – نجاشی، احمد بن علی ؛ رجال نجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین،1407،ص : 217حلی ؛ ابن داود ؛رجال ابن داود،یک جلد،انتشارات دانشگاه تهران،1380 ه.ق، ص : 365[8] – حلی ؛ ابن داود ؛رجال ابن داود،یک جلد،انتشارات دانشگاه تهران،1380 ه.ق،ص : 441[9] – علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسة الوفا،4 140،110 جلدی، ج 49 ص 48[10] – نجاشی، احمد بن علی ؛ رجال نجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین،1407، ص 300[11] – پیشین، ص 197[12] – علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسة الوفا ،1404، 110 جلدی ، ج25 ص308[13] – پیشین،ج48 ص263[14] – حر العاملی ،محمد بن الحسن ؛ وسائل الشیعه،قم، موسسه آل البیت، 1409ه.ق،ج : 9 ص : 229[15] – علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسة الوفا ،1404 ، 110 جلدی ، ج37 ص34 [16] – البغدادی ؛عبدالقاهربن طاهربن محمد ؛الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة،بیروت،دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، ص 52النوبختی،حسن بن موسی ؛فرق الشیعه،بیروت،دار الاضواء،1404- 1984، 1مجلد،ص 81[17] – نجاشی، احمد بن علی ؛ رجال نجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین،1407،ص 31و63و68و310
گروهی از اصحاب موسی بن جعفر علیه السلام پس از درگذشت امام به امامت و وصایت امام رضا علیه السلام ایمان نیاوردند و گفتند:«حضرت موسی بن جعفر زنده است و روزی ظهور خواهد کرد.» این گروه چون در امامت حضرت موسی بن جعفر توقف کردند به واقفیّه معروف اند. مهمترین دلیل به وجود آمدن این فرقه وجود اموال فراوان امام موسی بن جعفر در نزد وکیلان ایشان بود. چون امام موسی کاظم مدّت زیادی در زندان بود و نمی توانست اموالی را که برای ایشان میرسید، در موارد مناسب به مصرف برساند، مبالغ زیادی نزد وکلای ایشان مانده بود. به عنوان مثال، هفتاد هزار دینار نزد زیاد بن مروان قندی، سی هزار دینار نزد علی بن ابی حمزه بطائنی و سی هزار دینار و پنج کنیز نزد عثمان ابن عیسی مانده بود. اگر این افراد به امامت حضرت رضا علیه السلام اعتراف میکردند، باید همه این اموال را به ایشان میدادند. به همین دلیل در آنها طمع کردند و با سرباز زدن از امامت ایشان، اموال را تصاحب کردند و به مصارف شخصی رساندند.
پاسخ تفصیلی:
یکی از عواملی که در آسیب شناسی فرق و مذاهب می تواند مورد بررسی قرار بگیرد طمع و حب دنیا به مفهوم کلی آن است. گاهی انحراف درون فرقه ای به دلیل ریاست طلبی برخی افراد است که حق را از صاحبان اصلی آن گرفته و بر تن خود به ناحق میپوشانند. شاهد واضح و آشکار این وضعیت، انتخابات حزبی در سقیفه بود که به ناحق، ابوبکر خلیفه مسلمین نامیده شد.گاهی عامل انحراف کسانی هستند که خود را نسبت به اصول پایبند نشان میدهند. اما مال و ثروت فراوان و طمع کاری مانع از سیر مستقیم ایشان می شود. شاهد این اتفاق فرقه واقفیه می باشد. در این مقاله فرقه واقفیه تحلیل و بررسی خواهد شد.امامت موسی بن جعفر علیه السلام شهادت امام صادق علیه السلام در سال 148 در فضائی آکنده از خفقان سیاسی صورت پذیرفت. امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام برای خواص آشکار بود اما به دلیل فضای سیاسی آن روز، بطور آشکار و علنی اعلام نشد. شیعه در این موقعیت با مشکلاتی روبرو شد. زیرا با چند مدعی امامت روبرو شد و در همین زمان عده ای از منحرفین برای خود به تعیین امام پرداختند و عده ای دیگر منکر شهادت امام صادق علیه السلام شدند. در این دوران موجودیت ناووسیه، اسماعیلیه، شمطیه و فطحیه آشکار می شود. انکار شهادت همانطور که در مورد امام صادق علیه السلام اتفاق افتاد، در مورد فرزند ایشان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز رخ داد. در سال 183 افرادی از وکلاء و بزرگان اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام شهادت ایشان را منکر شدند و به امامت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اقرار نکردند. به این گروه واقفیه گفته شده است.[1]واقفیه واقفیه اصطلاحی است که بر عده ای از منحرفین از اسلام یا مکتب امامیه اطلاق می شود. این عده با توقف بر امامت و مهدویت امام خویش با انحراف از امامیه بوجود آمدند.به عنوان نمونه عده ای بر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم توقف نمودند و منکر وفات ایشان شدند و عده ای دیگر همین اعتقاد را در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام و نیز عده ای دیگر در مورد امام حسین علیه السلام ادعا نمودند. عده ای از کیسانیه این اعتقاد را در مورد محمد بن حنفیه اظهار کردند.[2] عده ای از شیعیان در مورد امام صادق و امام موسی بن جعفر علیهما السلام قائل به توقف شدند. اما واقفیه بطور مطلق بر قائلین به زنده بودن و مهدویت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام اطلاق می شود.
زمینه پیدایش واقفیه پیدایش و گسترش فرقه واقفیه در دامن مکتب تشیع و منحرف شدن این عده از امامیه را می توان در چند عامل توضیح داد:
1. عدم شناخت صحیح الف. عدهای از اصحاب امام صادق علیه السلام با عدم درک صحیح و کامل از مهدویت به ادعای روایاتی از امام صادق علیه السلام در شأن والای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، برای مهدویت ایشان استدلال میکردند. در حالیکه این روایات اگر هم واقعا صادر شده باشد دلالتی بر مهدویت و زنده بودن آن حضرت ندارد، علاوه بر اینکه شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام بر کسی پوشیده نیست. به عنوان نمونه واقفیه ادعا دارد که امام صادق علیه السلام در مورد فرزندش موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند:او قائم مهدی است پس اگر سرش را برای شما از کوه هدیه آوردند باور نکنید زیرا او قائم است.[3]ب. ازمعتقدات شیعه این است که تجهیز و غسل و نماز بر بدن امام علیه السلام باید توسط امام بعدی صورت بگیرد مگر اینکه مانعی شرعی جلوی چنین اظهاری را بگیرد. وقتی این اعتقاد را با وضعیت موجود زمان شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام ملاحظه می کنیم ظاهرا تحلیل چنین اعتقادی مشکل مینماید. زیرا امام رضا علیه السلام در مدینه بودند نه در بغداد، پس به ظاهر نمیتواند این تکالیف را انجام داده باشند. وقتی واقفیه در تحلیل این واقعه ناتوان شدند در شبهه مهدویت و یا زنده بودن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام گرفتار شدند. در حالیکه امام رضا علیه السلام جواب این شبهه را فرمودند و حجت را بر واقفیه تمام نمود. آیا حسین بن علی علیه السلام امام بود یا نبود؟ پس چه کسی امر تجهیز و کفن و دفن او را بعهده گرفت در حالیکه علی بن الحسین علیه السلام در کوفه اسیر عبید الله بن زیاد بود؟ واقفیه اعتراف نمودند که علی بن الحسین علیه السلام به امر خدا از دست دشمنان خارج شد و دشمنان ندیدند تا اینکه به امر تجهیز پرداخت. امام رضا علیه السلام از این اعتراف استفاده نموده و فرمودند: کسی که علی بن الحسین علیه السلام را از زندان به کربلا رساند، میتواند صاحب این امر را به بغداد برساند در حالیکه در اسارت و حبس نبود.[4]
2. طمع ورزی یکی از مهمترین عوامل بروز واقفیه طمع ورزی برخی از وکلاء امام علیه السلام بود. این عده دین خود را به بهای دنیا فروختند. البته عواملی باعث تشدید این رویه در برخی اصحاب شد. جو سیاسی که حکمرانان بنی عباس علیه امامت شیعه به راه انداخته بودند وضعیت دشواری را برای شیعیان و رابطه ایشان با امام علیه السلام بوجود آورده بود. از طرفی گسترده شدن تشیع در مناطق مختلف نیاز رجوع به امام را تشدید میکرد. امام علیه السلام برای حل مشکل در مناطق مختلف وکلاء و نائبانی را منصوب نموده بودند تا شیعیان در جهت عمل به وظائف خویش دچار ضعف نشوند. شیعیان با مراجعه به این نواب به وظائف دینی خود عمل مینمودند که پرداخت وجوهات مالیه شرعی نیز از جمله آنها بود و از طرفی وکلاء نمیتوانستند آن را به امام موسی بن جعفر علیه السلام تحویل دهند. به همین جهت اموال بسیاری نزد این وکلاء میماند. با شهادت امام علیه السلام، طمع ورزی، برخی وکلاء را بر آن داشت تا برای تصاحب این اموال به انکار شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام و انکار امامت ولایت امام رضا علیه السلام بپردازند. ازجمله کسانی که به طمع مال واقفی شدند عبارتند از:- عثمان بن عیسی الرواسیعثمان بن عیسی در مال دنیا طمع کرد و از اموالی که با خیانت بدست آورده بود به همفکرانش چون حمزة بن بزیع و ابن المکاری و کرام الخثعمی بخشید. تنها نزد او سی هزار دینار و… بود و همچنین نزد زیاد بن مروان هفتاد هزار دینار و نزد علی بن ابی حمزه سی هزار دینار بوده است. امام رضا علیه السلام این اموال را مطالبه نمودند ولی زیاد بن مروان و علی بن ابی حمزه منکر این اموال شدند. اما عثمان بن عیسی امامت ولایت امام رضا علیه السلام را با ادعای زنده بودن امام موسی بن جعفر علیه السلام رد کرد. – زیاد بن مروان- علی بن ابی حمزه [5]- حَیَّانُ السِّرَاج [6]وقتی امام موسی بن جعفر علیه السلام در زندان بودند اموال بسیاری از زکات و واجبات مالی نزد حیان سراج و یکی دیگر از وکلاء امام جمع شد. ایندو با این اموال خانه ها خریدند و به تجارت دست زدند و چون خبر شهادت امام را شنیدند، انکار نموده و شایعه کردند که او زنده است و او همان قاَئِم است و بر این عقیده بودند. امام هنگام مرگ وصیت نمودند که این اموال را به ورثه امام تحویل دهند و مردم فهمیدند که شایعه این دو برای طمع و حرص بر اموال بوده است.
3. لجاجت، تعصب و عناد در بررسی زندگی بزرگان فرق منحرفه میتوان به لجاجت و عناد این افراد آشنا شد. واقفیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. این عده حتی با ادله و شواهد و مدارک قطعی بر شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام و دیدن معجزات مختلف امام رضا علیه السلام از روی تعصب و عناد بر اعتقاد فاسد خود باقی ماندند. حتی به کلام امام موسی بن جعفر علیه السلام در مورد امامت و جانشینی فرزندش علی بن موسی الرضا علیه السلام اشاره میکنند ولی با این حال به آن معتقد نیستند. در حالیکه افراد منحرف شدهای که تعصب و عنادی در رویه و اندیشه خود نداشته باشند در برابر ادله یقینی تسلیم میشوند.
در فرقه واقفیه از برخی افراد و عالمان ایشان به عنوان متعصب و شدید العناد یاد شده است: 1.علی بن ابی حمزه[7] در مورد او گفته شده است که از روسای واقفیه است و همچنین او را از شدیدترین دشمنان امام رضا علیه السلام خواندهاند.2. حسن بن محمد بن سماعه[8] از عالمان واقفیه که او را از متعصبین خواندهاند.تاثیر شبهه واقفیه شبهه واقفیه به اندازهای موثر واقع شد که بزرگان اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام را نیز دربر گرفت ولی چون اهل عناد و لجاجت نبودند با دلائل صدق و آشکاری که امام رضا علیه السلام برای آنها بیان نمود از این مهلکه نجات پیدا کردند. احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که از بزرگان اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام است اینگونه میگوید: من از واقفیه بودم.[9] سپس با هدایت امام رضا علیه السلام از گمراهی نجات یافت. عثمان بن عیسی یکی دیگر از بزرگانی است که در دام واقفیه بود ولی به تصریح برخی رجالیون او از این اعتقاد سرباز زده است.[10]اما عدهای دیگر از اصحاب بدون اینکه تردید در شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام کنند به ولایت و امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام اعتراف داشتند بدون اینکه گرداب عقاید واقفیه آنها را غرق کند. صفوان بن یحیی از این افراد است. واقفیه برای اینکه او را از این اعتقاد صحیح دور کنند به تطمیع او روی آوردند ولی صفوان که در علم زبانزد است در تقوی و پرهیزکاری نیز زبانزد شد و هرگز آخرت خود را به دنیائی از درهم و دینار نفروخت.[11] اما عدهای علاوه بر اینکه به حق رجوع نکردند بلکه از واقفیه به عنوان پُلی برای مقاصد خود استفاده نمودند. بشیریه به عنوان ثمره اولیه غلو آمیز از نتایج واقفیه است. محمد بن بشیر که قائل به وقف بود و شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام را منکر بود با استفاده از سحر و شعبده به چهره غلو آمیزی از واقفیه دست زد حتی خود را وصی و جانشین امام نامید و فرقه بشیریه را بنیان نهاد.[12]طرد واقفیه در مکتب اهل بیت علیهم السلام این فرقه به دلیل ضلالت آشکاری که دارد نمیتوانست در دیدگاه شیعه جای بگیرد و به همین دلیل از سوی ائمه اطهار علیهم السلام مطرود شدند تا جائیکه شیعه را از همنشینی با این گمراهان نهی نمودند. امام رضا علیه السلام فرمودند : 1.واقفی از حق گذشته است و بر گناه ماندگار است. اگر در این حال بمیرد جهنم جایگاه اوست که بد فرجامی است.[13] 2. ایشان (واقفیه) کفار، مشرک و زندیق هستند.[14]امام هادی علیه السلام فرمودند: زیدیه و واقفیه و نصاب (اهل سنت) یک منزلت دارند.[15] بزرگان اصحاب به تبع اسیره ائمه اطهار علیهم السلام به مبارزه علمی و علنی با واقفیه پرداختند. علی بن اسماعیل هیثمی و یونس بن عبدالرحمن از کسانی میباشند که با مناظرات علمی در تضعیف ادله واقفیه کوشش شایانی نمودهاند و ایشان بودهاند که لقب ممطوره یا کلاب ممطوره را بر واقفیه گذاشتند.[16] همچنین از طرف عالمانی، رسالههایی در رّد واقفیه نوشته شده است مانند:[17]1. فارس بن حاتم بن ماهویه 2. الحسین بن علی بن سفیان بن خالد3. إسماعیل بن علی بن إسحاق 4. الحسن بن موسى أبو محمد النوبختی انقراض فرقه تلاش اهل بیت علیهم السلام برای کنترل آسیب این افراد و سیره اصحاب برای رد و مناظره با چنین افرادی مانع از ظهور مستمر این عقیده شد و به همین دلیل با از بین رفتن بانیان اولیه این تفکر باطل و شاگردان ایشان، چارهای جز انقراض در خود ندیدند.
(به نقل از سایت پژوهشکده باقرالعلوم(ع) با تلخیص و اضافات )
پی نوشت ها:
[1] – الشهرستانی،عبدالکریم ؛الملل والنحل،بیروت،دارالمعرفة، 1404، 2 مجلد، ج 1 ص 168فخررازی،محمد بن عمر؛اعتقادالمسلمین والمشرکین، بیروت،دارالکتب العلمیه،1402،ص 53عفیفی،عبدالرزاق ؛ مذکرة التوحید، السعودیه، وزارة الشئون الاسلامیه والاوقاف والدعوة والارشاد، الاولی،1420،1مجلد،ص 135[2] – علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسة الوفا ، 1404،110 جلدی، ج37 ص 15[3] – النوبختی،حسن بن موسی ؛فرق الشیعه،بیروت،دار الاضواء،1404-1984، 1مجلد،ص 80[4] – کشی،محمد بن عمر ؛رجال کشی،مشهد،انتشارات دانشگاه مشهد،یک جلد،1348ه.ش،ص : 464[5] – علامه مجلسی، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسة الوفا ،1404، 110 جلدی ، ج : 48 ص : 252و253 [6] – پیشین، ج 48 ص 266 کشی،محمد بن عمر ؛رجال کشی،مشهد،انتشارات دانشگاه مشهد،یک جلد،1348ه.ش،ص : 459[7] – نجاشی، احمد بن علی ؛ رجال نجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین،1407،ص : 217حلی ؛ ابن داود ؛رجال ابن داود،یک جلد،انتشارات دانشگاه تهران،1380 ه.ق، ص : 365[8] – حلی ؛ ابن داود ؛رجال ابن داود،یک جلد،انتشارات دانشگاه تهران،1380 ه.ق،ص : 441[9] – علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسة الوفا،4 140،110 جلدی، ج 49 ص 48[10] – نجاشی، احمد بن علی ؛ رجال نجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین،1407، ص 300[11] – پیشین، ص 197[12] – علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسة الوفا ،1404، 110 جلدی ، ج25 ص308[13] – پیشین،ج48 ص263[14] – حر العاملی ،محمد بن الحسن ؛ وسائل الشیعه،قم، موسسه آل البیت، 1409ه.ق،ج : 9 ص : 229[15] – علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسة الوفا ،1404 ، 110 جلدی ، ج37 ص34 [16] – البغدادی ؛عبدالقاهربن طاهربن محمد ؛الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة،بیروت،دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، ص 52النوبختی،حسن بن موسی ؛فرق الشیعه،بیروت،دار الاضواء،1404- 1984، 1مجلد،ص 81[17] – نجاشی، احمد بن علی ؛ رجال نجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین،1407،ص 31و63و68و310