نگاهی به مسئله جهان درونی کودکان
والدین و اهمیت درک جهان کودکان
درگذشته هویت کودکان مغفول مانده بود و تمام اهمیت کودکی در این خلاصه می شد که پلی برای رسیدن به بزرگ سالی است و هیچ اعتبار و اصالت مستقلی برای کودکی متصور نبود، اما از زمانی که بزرگ سالان به موجودیت و هویت کودکان واقف شدند، جریان تـازهای به نام «اشعار نوستالژیک» پا در عرصه شعر معاصر گذاشت که شاعران با حسرت و اندوه از سپری شدن کودکی یاد میکردند همان طور که در زمان های پیشین، گذشت جوانی شایسته اندوه و حسرت بود و شاعران در اشعار خود برگذشت جوانی افسوس می خوردند.
از مهم ترین مسائلی که در پیشرفت و ارتقاء فرآیند و پروسه تربیت و پرورش کودکان می تواند تأثیر به سزایی داشته باشد، درک فرد تربیت شونده توسط مربی و والدین او است؛ از طرفی درک فرزندان لوازمی دارد. یکی از مقدمات ضروری و مورد نیاز برای مربی های کودکان برای درک بهتر آن ها، توجه به دنیای کودکان و دیدن جهان از دید کودکان است.
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که کودکان چه فکری راجع به جهان پیرامون خود دارند؟ یا اصلاً آیا کودکان نسبت به دنیای اطراف خود برداشتی دارند؟ بسیاری از والدین فکر می کنند کودک در رابطه با پیرامون خود هیچ فکری نمی کند و فقط و فقط به فکر به دست آوردن نیاز های فردی خود است.
چنانچه امروز ثابت شده کودکان و خرد سالان نیز جهان بینی دارند. بر همین پایه پدیده ها و اتفاقات اطراف خود را ریشه یابی می کند. برخی از والدین کودکان را انسانهای بالغی میدانند که ازلحاظ جثه کوچک هستند. به همین خاطر انتظار دارند کودک آرام بنشیند، باوقار و متین راه برود، لباس خود را اتوکشیده نگه دارد و وقتش را با بازی کردن تلف نکند. آنان شیطنت و بازیگوشی کودک را نشانه نقص تربیت و خرابکاری میپندارند؛ به عبارت دیگر جهان فکری کودک را درک نمی کنند.
در روایات متعدد از معصومین علیهم السلام نیز به اهمیت درک کودکان اشاره شده است:
قَالَ النَّبِیُّ : مَنْ کَانَ عِنْدَهُ صَبِیٌ فَلْیَتَصَابَ لَهُ؛.[1]پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمودند: هر کس کودکى در کنار اوست باید با وى چون کودکان همبازى شود. با همین مضمون روایت دیگری از حضرت علی صلوات الله علیه نقل شده است: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: مَنْ کَانَ لَهُ وَلَدٌ صَبَا.[2] هر کس کودکی دارد باید خود را درراه تربیت او تا حد طفولیت و کودکی تنزل بدهد.
پر واضح است که یکی از مضامین این حدیث این مطلب است که مربی و والدین غافل از جهان کودک نباشند و خود را در دنیای کودک تصور کنند تا به نتیجه مورد نظر در تربیت و پرورش کودک دست پیدا کنند.
جهان فلسفی کودکان
درک این نکته با اهمیت است که درک و یادگیری و فهم کودک ما نسبت به جهان اطراف خود منحصر به فرد است و شیوه و راه خاص خود را در این مسیر پی می گیرد. کودک به خاطر علاقه به درک و شناخت اطراف خود، می خواهد از طریق سؤال هایی که می کند و از راه جان بخشی به اشیاء پیرامون خود، دریافت های خود از محیط خارج را مدیریت کند و به آن ها شکل و مفهوم خاصی القا کند. با تجزیه و تحلیل چرایی هایی که برای کودک ما ایجاد می شود پی می بریم که او در عین مشاهده و تجربه جهان اطراف، در حال تفسیر آن ها نیز است.اما نکته و سؤالی که بسیار مورد بحث و گفت و گو قرار گرفته است این است که کودکان چه مقدار می توانند رابطه های پیچیده بین اشیاء عالم خارج را درک کنند؟
بدیهی است که کودک ما، هیچ موقع نمی تواند مانند فرد بزرگ سال و با تجربه، این چیستی بین اشیاء را درک کند و آن ها را همان طور که یک فرد بزرگ سال تحلیل می کند، تشریح کند و توضیح بدهد. اما قطعاً فرزند ما این توانایی را دارد که تحلیلی ساده و فاقد پیچیدگی های دوران بزرگ سالی را انجام بدهد.
با بررسی ویژگیهای یک فکر فلسفی و قیاس آن با عملکرد کودکان که طرح پرسشهای گوناگون است، می توان به باور برخورداری کودکان از نگاه فلسفی نزدیک شد:
همانگونه که پرسش، اولین قدم ارتباط در گفتگو برای کشف فرایند تفکر محسوب می شود، هنر هم می تواند به رغم شیوههای خاص خود، برانگیزاننده ترین نیروی محرک ارتباط عاطفی که به فهم متقابل منجر می شود به حساب آید. پرسشهای بی وقفه کودکان برای کشف ماهیت و روابط پدیدههاست و وقتی خودشان را به جستجوی پاسخ سؤالاتشان دعوت می کنیم، در یک گفتگوی جدی ما را همراهی می کنند.
سوالات و پرسش های کودکان نشان دهنده عمق فکری آن ها به جهان اطراف است؛ بنابراین لازم است مربی ها و والدین پاسخ سطحی و از روی بی توجهی به این پرسش ها ندهند و آن ها را به درستی در جهت تکمیل فرآیند آگاهی به جهان پیرامون کمک کنند. کودکان ابتدا در دوران خرد سالی دارای دریافت غریزی و فاقد چیستی های خاص ذهنی هستند. پس از عبور از این دوران دارای ذهن حقیقت یاب و تحلیل کننده مسائل مختلف است. با این حال ذهن او در تحلیل این موارد به دنبال یافتن پاسخ های تکراری است، چرا که تقریبا مطمئن است که هیچ چیزی تغییر نمی کند. کودکان به وقایع و اتفاقات واشیاء اطراف خود، نگاه مطلق گرایی دارند و نمی توانند نسبی پدیده ها را نگاه کنند و برای همه آن ها موقعیت یکسانی در نظر می گیرند.
جهان تخیلی کودک
تخیل، فعال ترین نیروی ذهن در کودکان است. در حقیقت هیچ یک از ویژگی های روانی کودک به اندازه تخیل، آینه تمام نمای افکار او نیست.خیال کردن، ابزاری برای رسیدن به خلاقیت است. دلیل این مطلب هم این است که خلاقیت زمانی در وجود افراد رشد میکند که چهارچوب های عالم خارج و واقعیت، در ذهن فرد شکسته شود. والدین اگـر خیال پردازی را در کـودکانشان سرکوب نمایند و همیشه بر تقویت دادههای واقعی اصرار کنند مسیر تفکر کودک به انحراف کشیده خواهد شد.
روی بعضی حرکات کودکان بههیچ وجه نمی توان نام «دروغگویی» گذاشت؛ چراکه آنها تفکرات خیال پردازانه خود را بیان میکنند و والدین میگویند فرزند ما دروغ گوست! برای مثال اگر کودکی بگوید: مربی مهدکودک چنین حرفی را به من زد درحالیکه مربی هیچ حرفی با کودک نزده است این حرف نمی تواند دروغ باشد و تنها تفکر خیالپردازانه یا ساده کودک است. چراکه کودک شاید در آن زمان بخواهد مربی آن حرف را زده باشد یا در خیال خود برای ارتباط بیشتر آن چیزی را که در ذهن دارد را به مربی خود نسبت دهد.
اغلب کودکان دوست خیالی دارند، این دوست به رشد مهارتهای اجتماعی کودکان کمک شایانی میکند، اما در برخی مواقع مشکلاتی جدی را به همراه دارد.دوست خیالی به نوبه خود خوب است و به رشد مهارتهای اجتماعی و پرورش خلاقیت کودکان کمک میکند، اما بر اساس اعتقاد روان شناسان این روند تخیل پردازی کودکان تحت نظر باشد تا حد تعادل خارج نشود.[3]
جهان واقعی و خالی از فلسفه و تخیل کودکان
با این که در جهان کودکان، جهان فلسفی و جهان تخیلی مدیریت شده وجود دارد و باید به آن ها توجه کرد اما باید به این نکته نیز توجه کرد که برخی از نا توانایی ها در برخورد مربی نسبت به کودکان، ناشی از درک نکردن و آگاهی نداشتن آن ها نسبت به جهان فلسفی و تخیلی کودکان نیست بلکه سرچشمه گرفته از عدم درک و توجه نکردن مربی و والدین به جهان طبیعی و کاملاً واقعی کودکان است.
برای توضیح این موضوع به دو مثال توجه کنید:
1. پدر و مادر، فرزند خود را به مراسم و جشن های شلوغ و پر جمعیت می برند. کودک به صورت ممتد و بدون توقف گریه می کند و بهانه می گیرد. اولین چیزی که در ذهن والدین برای تشریح و توضیح حال فرزند خود ایجاد می شود، این است که فرزند آن ها بد قلقی می کند. در حالی که متهم کردن کودک به بد قلقی کردن، نسبت دادن یک نکته منفی به کودک و غافل شدن از علت ناراحتی های او است.
تنها کافی است پدر یا مادر بنشیند و خود را به اندازه قد کودک کند و اطراف را از زاویه دید فرزند خود ببیند. در نتیجه علت بی قراری های فرزند خود را متوجه می شود و خواهد دید کودک از مراسم حاضر چیزی متوجه نمی شود زیرا افرادی که در این جشن حضور دارند غالباً از او بلند قد تر هستند و کودک ما گویا زندانی بین افراد بلند قد شده است و این موضوع برای او قطعاً ناراحت کننده است.
2. کودک گاهی اوقات ناراحت است و پدر و مادر ها این مشکل فرزند خود را دنبال می کنند تا ریشه مشکل را پیدا کرده و حل کنند. بعد از پیگیری مسئله به این نتیجه می رسند که علت بی قراری های کودک آن ها، به طور مثال خراب شدن دفتر مورد علاقه او است.اولین برخورد والدین در این زمان می تواند عدم درک کودکان و توبیخ فرزند به خاطر چنین وابستگی بی جا باشد. والدین در این نوع برخورد به کودک خود اعلام می کنند: خراب شدن یک دفتر، ارزش ناراحتی و غصه و غمگین شدن تو را ندارد و در یک کلام، بی معنی است.
اما در برخورد نوع دوم، والدین جهان را از دید کودک نگاه می کنند و اهمیت دفتر برای کودک را درک می کنند و سعی می کنند با توجه به این مسئله، موضوع مورد نظرشان را حل و فصل کنند و به فرزند خود اجازه می دهند تا به مرور با این مسئله کنار بیاید. همان طور که کنار آمدن بزرگ سالان با از دست دادن و خراب شدن ماشین و خودرو شخصی، زمان می برد.والدین به او القا می کنند که می دانند دفتر برای او خیلی مهم بوده است و این ناراحتی کودکان را بدون وجه و دلیل نمی دانند.
در هر دو مثالی که زده شد، هیچ تخیل و فلسفه و پیچیدگی وجود ندارد بلکه تنها کافی است مربی و والدین خود را به جای کودک بگذارند و جهان را از زاویه دید کودک نگاه کنند و سپس به فکر حل مشکل باشند.
نتیجه گیری:
جهان کودکان در عین سادگی، پیچیدگی های خاص خود را دارد. درک و آگاهی مربی و والدین نسبت به جهان کودکان، می تواند بسیار مؤثر در مسیر تربیت باشد. بنابراین برای رسیدن به نتیجه مطلوب تربیتی لازم است تا قبل از اعمال تربیت و اقدام به هدایت و تربیت کودکان و فرزندان، آگاهی لازم نسبت به این جهان کسب شود.کودک با احساس این نکته که مربی و والدین، جهان مختص به او را درک می کنند به فرآیند تربیتی که از جانب آن ها به کودک القا می شود واکنش مثبت نشان می دهد و این به معنی آغاز و پیشبرد بهتر فرآیند تربیت و پرورش است.
پینوشت:
[1] – من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 483
[2] – وسائل الشیعة، ج21، ص: 486
[3] -ﺗﺨﯿﻞ، ﮐﻮﺩﮎ ﻭ ﺷﮑﻔﺘﻦ، زهرا یوسفی
ﺿﺮﻭﺭﺕ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻫﻨﺮ ﺩﺭ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺗﻔﮑﺮ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ، ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺳﻮﺩﺍﮔﺮ; ﻣﻮﺳﯽ ﺩﯾﺒﺎﺝ; ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﺍﺳﻼﻣﯽ